محمد علي، سلطان رينگ ها

زندگي او مثل همه ي بچه هاي همسن و سالش در حال گذر بود و شايد اگر آن اتفاق، يعني دزديده شدن دوچرخه اش در 12 سالگي اتفاق نمي افتد، او هم مثل همه بچه هاي محله لوييس ويل ايالت كنتاكي به يك زندگي معمولي و ساده مي رسيد.
چهارشنبه، 28 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محمد علي، سلطان رينگ ها

محمد علي، سلطان رينگ ها
محمد علي، سلطان رينگ ها


 






 
زندگي او مثل همه ي بچه هاي همسن و سالش در حال گذر بود و شايد اگر آن اتفاق، يعني دزديده شدن دوچرخه اش در 12 سالگي اتفاق نمي افتد، او هم مثل همه بچه هاي محله لوييس ويل ايالت كنتاكي به يك زندگي معمولي و ساده مي رسيد.
كاسيوس دوازده ساله به جاي اينكه گريه كند و سراغ پدرش برود، نزد «جو مارتين» پليس محله شان رفت و جريان دزديده شدن دو چرخه اش را براي جو تعريف كرد، جو هم كه مربي بوكس بود به او پيشنهاد كرد كه نزد او مبارزه كردن را براي گرفتن حقش ياد بگيرد.
جو مارتين شايد چيزي در درون كاسيوس مارسلوس كلي ديده بود كه فنون بوكس را به او ياد داد، بدون اينكه به آينده فكر كرده باشد و اينكه با اينكار اسطوره بوكس دنيا را با الفباي اين ورزش آشنا خواهد كرد.
كلي كه متولد 1942 است، به سرعت در زمينه بوكس پيشرفت كرد و در دوره دبيرستان موفق به كسب 6 عنوان قهرماني در ايالت شده بود، عنوان هايي كه به او كمك كرد تا مسئولان مدرسه نمرات ضعيف درسي او را ناديده بگيرند و كاسيوس به خاطر مدال هايش فارغ التحصيل شود.

آغاز افتخار
 

مسابقات المپيك 1960 رم. آغاز افتخار آفريني جهاني كاسيوس جوان بود، جوان 18 ساله توانست پس از 6 سال تلاش، مدال طلاي المپيك را از آن خود كند، مدالي كه هر چند در بيشتر رشته ها بالاترين سطح افتخار بود ولي در بوكس پايين تر از طلاي جهاني حرفه اي ها بود، كلي هنوز در فضاي آماتوري بود، با وجود اينكه طلاي المپيك و 5 مدال ملي گرفته بود و ركورد 100 برد در برابر 5 باخت را ثبت كرده بود، اما حالا وقت پيوستن به حرفه اي ها بود، روز 25 فوريه 1964 براي كلي روز سرنوشت بود، او تنها 22 سال سن داشت و بايد مقابل ساني ليستون، غول سنگين وزن و قهرمان جهان قرار مي گرفت.
شيوه ي كلي در مبارزه ها اما خيلي جالب بود، او بسيار پرجنب و جوش بود و قبل از مسابقه حسابي رجز مي خواند، او حتي مقابل ليستون مخوف هم دست از رجز خواني بر نداشت، چيزي كه بعدها كلي در مورد آن گفت: «حتي باور نمي كردم كه از دور اول مسابقه هم جان به در ببرم...»
كلي 40 مبارزه بدون باخت با حرفه اي ها را پشت سر گذاشته بود و حالا به قهرماني جهان رسيده بود. مسابقه ي حساس آغاز شد و كلي در سه راند اول با تلاش زياد ليستون را خسته كرد و در پايان راند سوم با يك ضربه زير چشم ليستون را شكافت، مسابقه تنها شش راند پيدا كرد و در راند ششم ليستون با بازوي در رفته از مسابقه كناره گيري كرد.
حالا قهرمان جديدي پا به عرصه گذاشته بود، دوره ي پس از قهرماني، دوره ي دفاع از عنوان است، چيزي كه كلي را از ساير بوكسورها جدا مي كرد، جدا از استيل خاص مشت زني اش، اعتماد به نفس بالايي بود، نورمن ميلر نويسنده سرشناس در مورد او مي گويد: «او فهميده بود كه پيروزي در مشت زني تا حد بسيار زيادي به اعتماد به نفس مربوط است، كلي تمام تلاش خود را كرد كه حريف را پيش از رقابت ناراحت و از نظر روحي ضعيف كند. حريف بايد عصبي و آشفته باشد، تا كلي راحت تر با او مواجه شود. او به شيوه اي باور نكردني به هدف خود دست يافت.»

نور هدايت
 

سال بعد، كلي بار ديگر چهره خبرساز آمريكا و دنيا شد. بيانيه ي مسلمان شدن كلي توسط اليجاه محمد از راديو خوانده شد و پس از آن بود كه با نام «محمد علي كلي» خوانده شد، مسلمان شدن كلي در شرايطي بود كه جامعه ي آمريكا در بحران بود و سياهپوستان در معرض شديدترين تبعيض ها بودند، كندي رئيس جمهور آمريكا ترور شده بود و كلي با حضور در مجامع عمومي و ارتباط با مالكوم ايكس و اليجاه محمد با اسلام آشنا شد.
همان سال دوباره مجبور شد كه دوباره با ليبتون مبارزه كند و اين بار او را در همان راند اول ضربه كرد، او مجبور شد كه در 1966 و 67 براي دفاع از عنوان قهرماني اش 7 بار مبارزه كند و هر بار برنده شود، كاري كه تا قبل از او سابقه نداشت.
او حالا در دو جبهه مي جنگيد، روي رينگ و در عرصه اجتماع، او با مشرف شدن به دين اسلام تفکر قبلي اش كه سفيدپوستان شياطين هستند را فراموش كرد و اينبار به اين تفكر رسيد كه انسان ها فارغ از رنگ پوست و دين نژاد همه با هم برابرند و از حقوق يكسان اجتماعي برخوردارند.

سال هاي دردسر
 

سال 1966 براي محمدعلي سال آغاز دردسر بود، جنگ آمريكا با ويتنام آغاز شده بود و او نيز به سربازي فرا خوانده شد، اما كلي از رفتن به سربازي سر باز زد و عنوان كرد: اين جنگ مخالف با تعليمات قرآن مجيد است و ما مسلمانان تنها در جنگ هايي شركت مي كنيم كه در راه خدا و پيامبرش باشد، ضمن اينكه در جنگ هايي كه مسيحيان يا كفار بر پا مي كنند شركت نمي كنيم.»
اين واكنش كلي بار ديگر شگفتي دنيا را برانگيخت او باز هم به مخالفت خود با جنگ ويتنام ادامه داد و گفت: «با وجود اينكه ويتنام كمونيست هستند به جنگ با آنها نمي روم، چرا كه آنها هيچوقت مرا كاكاسياه خطاب نكرده اند.»
در سال 1967 تمام القاب كلي از او گرفته شد و او را به 5 سال زندان محكوم كردند، زنداني كه در نهايت 2 سال آن بخشوده شد، حركت اعتراضي كلي و بسياري از فعالان سياسي و اجتماعي باعث شد تا بسياري از مردم از همراهي ارتش آمريكا در جنگ نابرابر با ويتنام خودداري كنند و در نهايت همين اعتراض ها شكست خفت بار آمريكا در ويتنام را رقم زد.

بازگشت به رينگ
 

3 سال عدم حضور محمدعلي باعث شد تا عنوان قهرماني جهاني به «جوفريزر» برسد، كلي راه دشواري براي به دست آوردن مجدد عنوانش بايد طي مي كرد، او 3 سال حق مبارزه نداشت و در مورد آن روزها گفت: «من به خاطر پرستيژ يا به دلايل شخصي مبارزه نمي كنم. من مي جنگم كه به برادرانم كه در آمريكا روي زمين خوابيده اند، روحيه بدهم، سياهاني كه با كمك هاي دولتي زنده اند، سياهاني كه چيزي براي خوردن ندارند، سياهاني كه چيزي از خود نمي دانند و سياهاني كه آينده اي ندارند.»
او سال 1971 روي رينگ بازگشت و مقابل جو فريزر شكست خورد، همه فكر مي كردند كلي از بوكس حرفه اي حذف خواهد شد، اما او مبارزي بود كه خستگي نمي شناخت، كلي در سال 1973 توانست فريزر را شكست دهد و دوباره عنوان قهرماني را به دست بياورد.
سال بعد اما يكي از بزرگ ترين رقابت هاي بوكس جهان ميان كلي و فورمن در زئير برگزار شد، نبردي كه به «جدال جنگل» معروف شد و محمدعلي با شعار معروف «مثل يك پروانه مي رقصم. مثل يك زنبور نيش مي زنم» توانست فورمن قوي هيكل را شكست بدهد.
كلي در سال 1976 براي بار دوم عنوان قهرماني اش را از دست داد و اين بار همه فكر مي كردند كه محمدعلي تمام شده است اما او دوباره بازگشت و در 1978 با قهرماني المپيك و شكست دادن لئون اسپينكس براي بار سوم قهرمان سنگين وزن جهاني شد

بازنشستگي
 

در سال 1979 محمدعلي اعلام بازنشستگي كرد، هر چند در سال 1981 دوباره وسوسه شد و با «ترور بربيك» كه 12 سال از او جوان تر بود مبارزه كرد ولي شكست خورد تا ركورد 56 پيروزي در مقابل تنها 5 شكست در رقابت هاي بوكس حرفه اي را ثبت كند. محمدعلي در سال 1982 دچار بيماري پاركينسون شد كه تا به امروز با اين بيماري مرد و مردانه مبارزه مي كند، او مشعل المپيك آتلانتا را روشن كرد و در سال 1999 به عنوان ورزشكار قرن برگزيده شد، دخترش ليلا هم به بوكس حرفه اي روي آورده و در سال 2003 قهرمان بوكس شد، او 16 مسابقه بدون باخت داشته كه 13 مورد آن با ناك اوت پيروز شده است و پا جاي پدر گذاشته است.
حالا پسرك كوچك سابق مي تواند در بلواري در شهر لوييس ويل قدم بزند، بلواري كه با نام محمدعلي كلي شناخته مي شود و سال ها پيش دوچرخه ي پسركي 12 ساله در آن به سرقت رفت، سرفتي كه آينده ي بزرگ ترين بوكسور قرن را رقم زد.
منبع:نشريه ي شاهد جوان شماره ي 53



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط