تاريخ تشيع در عراق (1)

موضوع شناخت فرهنگ شيعيان عراق يك بحث گسترده است. لذا سعي مي كنم به چند نكته و چند موضوع درباره آن اشاره كنم و درعين حال سعي مي كنم از طريق اين نكات،ما بين گذشته و حال و آينده رابطه اي ايجاد كنم.زيرا،اگر بخواهيم ديدگاه و تصوير صحيحي از اين آگاهي ايجاد كنيم و نتيجه گيري هاي درستي بر اساس اين تصور و اين
جمعه، 6 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاريخ تشيع در عراق (1)

تاريخ تشيع در عراق (1)
تاريخ تشيع در عراق (1)


 

نویسنده: شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حكيم




 

پيشگفتار:
 

موضوع شناخت فرهنگ شيعيان عراق يك بحث گسترده است. لذا سعي مي كنم به چند نكته و چند موضوع درباره آن اشاره كنم و درعين حال سعي مي كنم از طريق اين نكات،ما بين گذشته و حال و آينده رابطه اي ايجاد كنم.زيرا،اگر بخواهيم ديدگاه و تصوير صحيحي از اين آگاهي ايجاد كنيم و نتيجه گيري هاي درستي بر اساس اين تصور و اين ديدگاه به دست بياوريم،لازم است كمي به گذشته بازگرديم و درعين حال از زمان معاصرخودمان صحبت كنيم. سپس به آينده نگاه كنيم.لذا سه نكته اساسي در اين باره وجود دارد كه لازم است به آنها اشاره كنم:

تاريخ تشيع درعراق
 

نكته اول: سعي مي شود به طور خلاصه درباره آن صحبت شود و به دور از هرگونه توضيح و تشريح به ذكر عنوان ها آن هم در چند نقطه بسنده مي كنيم:

تاريخ ورود تشيع در عراق
 

-مبحث اول:ازاوائل صدر اسلام تشيع وارد عراق شد و مي توان گفت كه تشيع به همراه ورود اسلام به عراق وارد اين سرزمين شد و فاصله زماني چنداني مابين آنها وجود ندارد به طوري كه تشيع (چنانچه به لحاظ تاريخي به نظر مي رسد) طي فتح عراق به دست لشكر اسلام، وارد عراق شد و سلمان فارسي صحابي جليل حضرت رسول(ص) كه به پيروي از حضرت امام علي(ع) معروف بود در اين فتح شركت داشت. وي داراي جايگاه و مقام ويژه اي نزد امام و درعين حال از احترام و تقدير نزد مسلمانان و اتباع مذاهب ديگر برخورداربود.لذا جزو صحابه هايي بود كه خليفه دوم عمر بن الخطاب او را به عنوان يكي از فرماندهان لشكر فاتح اسلام انتخاب كرد سپس او را والي عراق ساخت و تا زمان وفاتش همچنان والي آنجا باقي ماند و قبرش درمنطقه مدائن براي همگان معروف است.
ازاينجاست كه مي توانيم بفهميم كه تشيع به همراه سلمان فارسي وارد عراق شد و او به عنوان يك فرماندارشيوه خاص و منحصري دراداره امورحكومتي پيش گرفت و رفتار صحيح و متواضعانه اي با مسلمانان عراق داشت به طوري كه در ميان فرمانداران بعد ازاو نظيري براي او يافت نشد به ويژه كه او ازديد مردم عراق نسبت به دين اسلام كه جديداً وارد آن شده بودند،چهره جديدي به حساب مي آمد و فرمانداري او درآن سرزمين نمادي از جهان بيني و انسان دوستي دررسالت اسلامي به حساب مي آمد.زيرا،او جزو عرب هايي نبود كه درآن زمان پرچم اسلام را دردست داشتند و درجنگ ها و فتوحات شركت مي كردند. سپس امور بندگان به آنان واگذار مي شد.لذا آمدن يك حكمران از قوم ديگر براي به دست گرفتن حكومت در چنين منطقه حساسي(كه مركز يكي از دو قدرت بزرگ آن دوران يعني امپراتوري ايران بوده است) مسلماً داراي دلايل سياسي و رسالتي بوده است زيرا،شهرمدائن كه سلمان فارسي فرمانداري آن را به عهده گرفت پايتخت زمستانه امپراتوري ايران و يكي از دو پايتخت اين امپراتوري عظيم در آن زمان بوده است.
بعد از سلمان فارسي صحابه هاي بزرگوار ديگري كه جايگاه خاصي نزد شيعيان داشتند يا با اهل بيت ارتباط داشتند حكم راني عراق يا موقعيت هاي مهمي را درعراق به عهده گرفتند امثال عماربن ياسرو حذيفه بن اليمان و عبدالله بن مسعود بعد ازآن امام علي را مي بينيم كه عراق را مركز حكومتي خود قرار مي دهد و اين مسئله نشان دهنده عمق و ريشه تشيع در عراق و نحوه شكل گيري و جا افتادن آن در عراق و در ميان مردم آن است.
و با توجه به اين مسئله مي توانيم به نكته ديگري بپردازيم:

نشانه هاي تشيع در عراق
 

مبحث دوم:اينك مي توان از چگونگي و نشانه هاي شكل گيري تشيع در عراق و اينكه درچه برهه اي از تاريخ عراق شكل گرفت سؤال كرد؟
در جواب مي توانيم بگوييم كه چندين مسئله و رويداد وجود دارد كه مي توانيم براي بحث پيرامون اين بخش از تاريخ به آنها توجه كنيم:

حوزه علميه
 

مسئله اول: اين مسئله در مدرسه عظيم اسلامي نماد پيدا كرد كه تشيع و فرهنگ اسلامي آن از داخل اين مدرسه نشئت گرفت و به همه جاي دنيا پخش شد و آن مدرسه كوفه بود كه خواست خداوندي بر اين قرار گرفت كه سرنوشت تشكيلات سياسي(كه مقرربود در دست اهل بيت و زير نظر آنها باشد) برخلاف برنامه ريزي اسلام پيش برود و تقريباً در طول مدتي بيش از يك قرن اهل بيت عليهم السلام سعي كردند امورسياسي را به راه اصلي و صحيح آن بازگردانند يعني به دست صاحبان آن كه همان اهل بيت و امامان عليهم السلام بودند اما،به تقدير خداوند اين خواست و اين هدف تحقق نيافت و تحقق آن به آينده موكول شد.
با توجه به اين مسئله،علماي بعد از ائمه اهل بيت عليهم السلام درايجاد اين مدرسه به صورت مستقل نقش داشتند تا اين مدرسه بتواند مسئوليت هايي را كه به ناچار بايد اهل بيت آنها را تحمل كنند به پيش ببرد و در عين حال برنامه هاي خودش را پيش ببرد و درعين حال برنامه هاي خودش را پيش ببرد و اين توفيق الهي بزرگ نصيب امامين صادقين يعني امام باقر و امام صادق عليهم السلام شد كه اين مدرسه را در قالب يك سازمان ايجاد كننده نه به شكل هسته اوليه يا در قالب افراد چنانچه درزمان امام علي عليه السلام كه صدراول اسلام به حساب مي آمد چنين شد.درآن زمان ما شاهد تأسيس حوزه در عراق(به عنوان دومين سرزمين پذيراي اسلام بعد از سرزمين عربستان) كه مقر آن در كوفه بود هستيم و اين حوزه رشد كرده و درزمان صادقين عليهم السلام به حداكثر رشد خود رسيد تا جايي كه محدث درباره آن مي گويد:«من دراين مسجد نهصد شيخ را ديدم كه مي گفتند جعفر بن محمد الصادق(ع) مي گويد.» و اين حوزه زماني كه بغداد مركز و پايتخت سرزمين اسلامي شده بود به اين شهر منتقل شد و درعهد شيخ طوسي به نجف اشرف منتقل شد و بعد ازطي مراحل و تغييراتي تا كربلا و حله توسعه يافت.بعد از آن منطقه «الفرات الاوسط» و سپس بغداد،مناطقي بودند كه حوزه درآنها تأسيس شد و تا امروز ادامه يافت و اين مدرسه علميه نقش بزرگي درشكل گيري تشيع در عراق داشت.

عتبات مقدسه
 

مسئله دوم: كه اهميت آن كمتر از مسئله اول نيست و آن حضور امامان معصوم(ع) درعراق و نيز مرقدهاي آنان(عتبات مقدسه) ازجمله نكاتي است كه مي توانيم از طريق آنها به تاريخ تشيع درعراق نگاه كنيم.
به اين ترتيب وجود امام علي(ع) و شهادت ايشان و سپس مرقد شريف ايشان سبب نشئت گرفتن شهر نجف اشرف و شكل گيري مدرسه علميه و تداوم آن بود.چرا كه نجف شهرنبود بلكه مقبره كوفه بود و تمدن آن به خاطررفت و آمد ساكنان كوفه پيرامون مرقد شريف حضرت علي(ع) بود و هرگونه تغييريا فعاليت خير و مثبت در اين شهر به اين اصل كلي مربوط مي شود و محدوديت جغرافيايي نداشت.

واقعه طف
 

مسئله سوم: واقعه خونين كربلا و قيام امام حسين عليه السلام و اصول و ارزش هاي بزرگي كه اهل عراق به وسيله آنها حركت كردند و فاجعه ها و رنج ها و محنت هاي اهل بيت(ع) و آثارو بازتاب هاي اين وقايع بر عراق و مردم آن و تحمل خون خواهي امام حسين از مردم عراق و تداوم نهضت حسيني توسط آنان همگي از مسايل بسيار مهمي هستند كه به حقيقت تاريخ مردم عراق و تحكيم ريش هاي تشيع درآن و عشق به اهل بيت(ع) نيز مربوط مي شود گرچه، دليل خاص به خود را ندارد و تمام اينها را مي توان به وجود ديگر امامان اهل بيت(ع) به ويژه امامان بعدي همچون امام كاظم(ع) و امام جواد(ع) و امام هادي(ع) و امام عسكري(ع) و بعد ازآن ميلاد مسعود امام حجت(ع) كه دراين سرزمين به وقوع پيوست نيز مرتبط دانست.
به اين ترتيب وجود ائمه اهل بيت(ع) و تأثير آنان درهمه ابعاد روحي و معنوي و فرهنگي و سياسي ازجمله مسائل بسيار مهم در تاريخ عراق و در درك ما از موضوع تشيع درآن به حساب مي آيد و مسلماً هر مبحث آن نيازمند تحليل بزرگ و گسترده است.

غيبت صغري
 

مسئله چهارم: ملاحظه مي كنيم كه حضرت امام مهدي(عج) ولادتشان در عراق بود در حالي كه ديگر ائمه اهل بيت(ع) در شهرهاي ديگر غير از عراق متولد شدند. همچنين مشاهده مي كنيم كه حضرت امام مهدي(ع) دو مرحله از غيبت درباره ايشان اجرا شد.
مرحله اول: غيبتي بود كه حدود هفتاد سال طول كشيد و به آن غيبت صغري گفته مي شود.
مرحله دوم: مرحله غيبت كبري است كه همچنان ادامه دارد.
امام مهدي(عج) طي غيبت صغري داراي چهار نايب بودند كه محل استقرارشان در عراق بود و حضرت از طريق ايشان امور مربوط به مسلمانان را اداره مي كردند لذا مي توان گفت مقرايشان در زمان غيبت صغري احتمالاً درعراق بوده زيرا، با توجه به اينكه اين نواب طي مدت 70سال در عراق مي زيسته اند لذا اين مدت زماني طولاني نسبت به عهد ائمه معصوم عليهم السلام به حساب مي آيد چرا كه ما امامي را نمي شناسيم كه چنين مدتي زندگي كرده باشند و طي اين دوره بود كه امور اسلامي و امور مربوط به شيعيان از عراق و توسط اين نواب اداره مي شد و اين مسئله در درك حقايق مربوط به اوضاع شيعيان و حوادث جاري در عراق بسيار مهم است.

ايستادگي دربرابرظلم و طغيان
 

حضورامامان معصوم(ع) در عراق تأثير بسزايي در رشد آگاهي شيعه و به دنبال آن شكل گيري مقاومت عراقي ها در برابر ظلم و ستم داشت و اگرخواسته باشيم يك ديد تاريخي به كانون هاي مقاومت بر عليه ظلم و جور و استبداد و سركشي و تأثير اين مقاومت در جهان اسلام در تاريخ اسلام و مسلمانان بيندازيم مشاهده مي كنيم كه اولين كانون شكل گيري مقاومت در ميان ديگر كانون ها درآن زمان سرزمين عراق بود كه شامل مناطقي از ايران كنوني نيز مي شد و مشاهده مي كنيم كه انگيزه اصلي اين مقاومت همانا دوستي و ارتباط عراقي ها به ائمه معصومين(ع) و پيروي ازآنان و سير در مسيرهدايت اين بزرگواران بود.
اين حقيقت را مي توان از صدراسلام مشاهده كرد به طوري كه مسلمانان مبارز توانستند ازاين طريق به دستاوردهاي بزرگي دست يابند و اين دستاوردها تنها براي شيعيان ائمه معصوم و پيروان خط رسالت آنان نبود بلكه همه امت اسلامي و البته همه بشريت از آن دستاوردها بهره مند شدند و توانستند اصول و ارزش هاي مقاومت در برابر سركشي و استبداد حاكمان ظلم و جوردرجوامع انساني و به ويژه جوامع اسلامي را تحكيم و تقويت كنند و با تداوم ارتباط شيعيان به ائمه معصوم(ع) مقاومت نيز تداوم يابد و ويژگي هاي خاص معنوي و روحي و اعتقادي پيدا كند به نحوي كه توانست در طول اين مدت زمان به مقابله با سركشي امويان و ديگر حكومت هاي ظلم و جور(كه عمر آنها خيلي بيشتر از عمر دولت امويان بود) ادامه دهد اگر چه حكومت امويان براي بقا و تداوم خود از ابزارها و امكانات قوي استفاده مي كردند. مسئله ارتباط با ائمه معصومين(ع) و اينكه شيعيان توانستند ازطريق آن تحولاتي در زمينه هاي مختلف را محقق سازند بحثي گسترده است اما،دراينجا به دو مسئله اصلي درباره آن اشاره مي كنند.
الف- گسترش جغرافيايي سرزمين اسلام و ورود مسلمانان با قوميت ها و نژادها و اعتقادات مختلف در محدوده سرزمين اسلامي كه در زمان عباسيان آشكارا محقق شدد برخلاف حكومت امويان كه نتوانستند اين امر را محقق سازند و در عين حال نمي توان گفت اين گسترش نتيجه تفكر و خط مشي سياسي عباسيان بوده است. بلكه اين حركت در نتيجه تداوم ارتباط و پيوستگي مسلمانان به مسئله ولايت ائمه معصومين(ع) و اصول و اعتقادات آنان بود اما، حركت عباسيان اساساً از انديشه ولايت و امامت امام رضا(ع) ناشي شد و اگراين گسترش(ناشي ازپيروي از ائمه معصومين(ع))
نبود ممكن بود سرزمين اسلامي به يك حكومت قومي مبدل شود و ضمن محدود شدن، در برابرديگر قوميت‌ها شكست بخورد.
ب-اصل و محور خط مشي سياسي امويان، هم زماني دشمني آنان با اهل عراق دشمني با ائمه معصومين بود لذا مردم عراق تنها به خاطراينكه دوستدار اهل بيت بودند كشته مي‌شدند و شعار امويان كه سياست آنان نيز به حساب مي‌آمد دشمني با اهل بيت(ع) و العياذ بالله دشنام دادن به امام علي(ع) بر روي منبرها بود اما، عباسيان علي رغم اينكه بسياري از فرزندان ائمه معصومين را تحت تعقيب قرار دادند و برخي از امامان معصوم را كشتند ولي، تحت تعقيب قرار دادن آنان از سر دشمني با اهل‌بيت(ع) يا دشمني با امام علي(ع) يا دشمني با دوستداران آنان نبود و حتي، آنان مدعي انتساب به حضرت رسول(ص) بودند بلكه تعقيب فرزندان امامان به عناوين ديگري صورت مي‌گرفت كه به ظلم وجور و سلطه‌گيري و تفوق طلبي آنها و ديگرمسائل مربوط به آن ارتباط پيدا مي‌كرد.
اما امويان مردم را به خاطر دوستي امام علي(ع) مي كشتند و سب ايشان را از شعارهاي اصلي و اساسي قرار داده بودند به استثناي حكومت عمربن عبدالعزيز كه نسبت به مدت حكومت امويان،مدت كوتاهي به حساب مي‌آمد يعني دو سال و هفت ماه و با توجه به تفاوت مابين حكومت امويان و عباسيان مشاهده مي‌كنيم كه عباسيان توانستند بيش از امويان به حكومت ادامه دهند و يكي از دلايل اصلي آن توان آنان در همزيستي نسبي با ائمه معصوم(ع) و دوستي و ولايت آنان نسبت به اين امامان معصوم بود به اضافه رويكرد آنان به ديگر اقوام اسلامي كه البته ناشي از انديشه راستيني بود كه اهل بيت عليهم السلام پايه گذار آن به حساب مي‌آمدند به اين ترتيب مسئله دوستي اهل بيت(ع) از مسائل مهمي بود كه از عمق وجود مردم عراق بر مي‌خاست و اين دوستي تأثيرات سياسي كلي را برامت اسلامي داشت.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41
ادامه دارد...




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.