شهید مفتح از منظر آيت الله جعفر سبحاني

مرحوم آيت الله مفتح انسان وارسته اي بود و ما قريب 40 سال با ايشان زندگي كرديم. از همان دوران كه رسائل مي خوانديم، ايشان هم خدمت استادمان، مرحوم آيت الله مجاهدي تبريزي تا آخرين لحظه اي كه ايشان به شهادت رسيدند، رسائل مي خواندند. يعني از 1325 هـ.ش تا سال 1358هـ.ش، ما با ايشان همراه بوديم، هم در سفر و هم در حضر. صفات برجسته ايشان را عرض كنم :
سه‌شنبه، 31 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهید مفتح از منظر آيت الله جعفر سبحاني

شهید مفتح از منظر آيت الله جعفر سبحاني
شهید مفتح از منظر آيت الله جعفر سبحاني


 






 
يرفع الله آمنوا منكم و الذين اوتو العلم درجات.
مرحوم آيت الله مفتح انسان وارسته اي بود و ما قريب 40 سال با ايشان زندگي كرديم. از همان دوران كه رسائل مي خوانديم، ايشان هم خدمت استادمان، مرحوم آيت الله مجاهدي تبريزي تا آخرين لحظه اي كه ايشان به شهادت رسيدند، رسائل مي خواندند. يعني از 1325 هـ.ش تا سال 1358هـ.ش، ما با ايشان همراه بوديم، هم در سفر و هم در حضر. صفات برجسته ايشان را عرض كنم :
صفات برجسته ايشان زيادند، ولي فعلا به چند مورد اشاره مي كنم. در درجه اول انسان بسيار منصفي بود. در بحث و مذاكره در باره هر نوع سخن فقهي و فلسفي با ما بحث مي كرد. با ديگران همين كه احساس مي كرد طرف سخنش مطابق منطق است، منطقي تر تسليم مي شد و كوچك ترين مقاومتي نمي كرد و روح انصاف او بيش از همة كساني بود كه در آن جلسات شركت مي كرديم.
ثانياً انساني بود نسبت به اهل بيت محب. واقعا در حالي كه ايشان هم فاضل حوزه بود و هم دكترا از دانشگاه گرفته بود، ولي بالاي منبر كه مي رفت، مانند يك خطيب روضه مي خواند و اشك مي ريخت. نسبت به اهل بيت بسيار معتقد بود. برجستگي سوم ايشان اين است كه به لباس روحانيت خيلي اهميت مي داد. كوچك ترين لغزشي را كه از يك ملبس به لباس روحاني مي ديد، ناراحت مي شد. عزت روحانيت در نظر او بر همه چيز اولويت داشت. اگر منافع شخصي با يك خواهشي كه مناسب با لباس روحانيت نيست، تصادف مي كرد، از آن نفع شخصي خود عدول مي كرد و راضي به اين كار نمي شد.
نكته ديگر اينكه بيان زيبايي داشت. در تنزل دادن مطالب دشوار فكري و فلسفي در حد فهم عامه مردم فوق العاده بود، يعني سخت ترين مسائل را مي توانست در لباس مثل، بيان كند.

شهید مفتح از منظر آيت الله جعفر سبحاني

از همه اينها كه بگذريم، در حوزه مدرس عاليمقامي بود و تدريسش خيلي مشتري داشت. كوشش مي كرد خلأها را پر كند، مثلا مي توانست فقه و اصول تدريس كند، اما تفسير درس فلسفي كم بود و او همان را تدريس مي كرد. مسئله ديگر اينكه ايشان يك اثري دارند كه حاشيه اي است بر اسفار در ساليان درازي اين را نوشتند و مي خواستند در ايران چاپ كنند، ساواك اجازه نداد. ايشان رفت مصر كه در آنجا چاپ كند، رفت آنجا با چاپخانه هم قرارداد بست كه مشغول شوند.نسخه را سپرد به آنها كه انقلاب اسلامي ايران در حال اوج نضج گرفتن بود، برگشت و آمد ايران. متأسفانه نسخه در آنجا ماند. من كرارا به آقازاده هايشان گفته ام كه آن نسخه در مصر است از كارهاي مهم ايشان است. الان را نگاه نكنيد كه در ميان اهل علم نويسنده زياد شده، آن زمان نويسنده كم بود. ايشان كرارا جلساتي را تشكيل مي داد و فن نويسندگي را مي آموخت و آثار آنها را چاپ مي كرد. يكي از شاگردان برجسته آن مرحوم حجت الاسلام شيخ مصطفي زماني است كه تربيت يافته مكتب ايشان است. علي كل تقدير، ايشان نمره بالايي داشت، وارسته بود، متقي بود، نسبت به ما مهربان بود. ما سه نفر بوديم و مثلثي بوديم، من جناب مكارم و ايشان. حال آن ضلع مثلث رفته و دو تا باقي مانده. خدا مي داند اين دو ضلع هم آينده اش چيست. و السلام عليك يوم ولد يوم استشهد و يوم يبعث حيا
برگرفته از گفت و شنود منتشر نشده توسط حجت الاسلام دكتر حميد صبري
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط