سيري در مناسبات سياسي آيت الله كاشاني و دكتر مصدق

در مجلس دوره شانزدهم كه انتخابات آن در فضايي نسبتا آزاد انجام شد، چند تن از نمايندگان واقعي مردم توانستند به مجلس راه بيابند كه در راس آنان آيت الله كاشاني و دكتر محمد مصدق قرار داشتند.آيت الله كاشاني از روحانيون مبارزي بود كه در انقلاب اسلامي عراق، نقش بارزي داشت و پس از شكست انقلاب تعقيب رهبران، از چنگ نيروهاي
دوشنبه، 6 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سيري در مناسبات سياسي آيت الله كاشاني و دكتر مصدق

سيري در مناسبات سياسي آيت الله كاشاني و دكتر مصدق
سيري در مناسبات سياسي آيت الله كاشاني و دكتر مصدق


 

نويسنده:محمد حسن رحماني




 
در مجلس دوره شانزدهم كه انتخابات آن در فضايي نسبتا آزاد انجام شد، چند تن از نمايندگان واقعي مردم توانستند به مجلس راه بيابند كه در راس آنان آيت الله كاشاني و دكتر محمد مصدق قرار داشتند.آيت الله كاشاني از روحانيون مبارزي بود كه در انقلاب اسلامي عراق، نقش بارزي داشت و پس از شكست انقلاب تعقيب رهبران، از چنگ نيروهاي انگليسي گريخت و مخفيانه وارد ايران شد. پس از سقوط رضاخان در شهريور 1320 تا بهمن ماه 1328 كه به عنوان نماينده مردم وارد مجلس گرديد، چند بار دستگير شد و سالها در حبس و تبعيد به سر برد. هنگامي كه از سوي مردم تهران به عنوان نماينده مجلس انتخاب شد، در لبنان تبعيد بود و دولت ناچار شد وي را به ايران بازگرداند. آيت الله كاشاني در ميان استقبال بي نظير مردم، وارد تهران شد و مبارزه خود را آغاز كرد.1 دكتر مصدق نيز سياستمدار توانايي بود كه هر چند در آغاز به قدرت رسيدن رضاخان، جزو مشاورانش قرار داشت، لكن پس از مدتي از او دوري جست و همصدا با مدرس، با سلطنت وي به مخالفت برخاست كه همان سبب مغضوب شدن او شد. وي گر چه تحصيلكرده اروپا به شمار مي رفت، اما به سنن و فرهنگ ملي پايبند بود. همين ويژگي ها موجب شد تا نزد مردم وجاهت و احترام فرواني را به دست آورد.
چند ماه پس از گشايش مجلس شانزدهم، دكتر مصدق كه رياست كميسيون مخصوص نفت را بر عهده داشت، طرح «ملي شدن صنعت نفت» كشور را مطرح كرد. او پيش از اين در مجلس دوره چهاردهم (اسفند 1322 ـ‌اسفند 1324) توانست قانوني را از مجلس بگذراند كه بر اساس آن، دادن هر گونه امتياز نفتي به خارجيان از سوي دولت، بدون تصويب مجلس، ممنوع مي شد.2 به نظر وي «شركت نفت انگليس و ايران» مظهر امپرياليسم بود، 3 بنابراين تا زماني كه يك شركت خصوصي يا دولتي خارجي، در ايران امتياز نفت داشت، استقلال ايران مورد تهديد بود و سياستهاي داخلي، تحت تاثير نيروهاي خارجي قرار مي گرفت. شركت نفت انگليس و ايران، براي انگليس منافع ريشه داري را در اقتصاد سياسي ايران فراهم آورده و روابط سياسي داخلي و خارجي ايران را تحت تاثير و در معرض مداخله آن كشور قرار داده بود. اگر ايران مي خواست به استقلال و خودمختاري واقعي دست يابد، مي بايست خود را از شر اين بخش محصور و دستاويز خارجي خلاص كند.4 به مجرد طرح ملي شدن صنعت نفت، آيت الله كاشاني طي اعلاميه مبسوطي، كوشش براي ملي شدن صنعت نفت را «تفكيك ديني و وطني ملت مسلمان ايران» دانست (5) و به دنبال آن مراجع و علماي ديگر با صدور فتاواي جداگانه، ضمن تجليل از آيت الله كاشاني، نظر ايشان را قويا مورد تاييد قرار دادند.6 همين حمايتهاي علما بود كه به قول خانم لمبتون، «باعث گسترش نهضت و مردم شدن آن شد.»7 همزمان با طرح ملي شدن نفت در مجلس، سپهبد رزم آرا نخست وزير شد. او نظامي مستبدي بود كه پيش از آن رياست ستاد ارتش را برعهده داشت.وي مصمم بود تا ضمن ايستادگي و ممانعت از تصويب ملي شدن نفت، نمايندگان طرفدار خود را در مجلس به تصويب «قرارداد» الحاقي گس گلشائيان» متقاعد كند، اما آيت الله كاشاني در اعلاميه اي كه عليه او صادر كرد، مخالفت شديد و قطعي خود را با انتصاب او اعلام داشت و وي را منتسب به بيگانگان دانست، ترور رزم آرا در 16 اسفند 1329 توسط فدائيان اسلام، بن بست موجودي بر سر تصويب ملي شدن صنعت نفت شكسته شد، اكثريت نمايندگان مخالف مجلس كه به شدت هراسان شده بودند، گزارش كميسيون را در 24 اسفند و نمايندگان مجلس سنا در 29 اسفند همان سال تصويب كردند. بدين ترتيب صنعت نفت در كشور ملي اعلام شد و پيروزي سياسي مهمي براي مردم به دست آمد.
كابينه ناتوان علاء پس از يك ماه و نيم سقوط كرد و دكتر مصدق با راي اكثريت نمايندگان مجلس در 17 ارديبهشت 1330 به نخست وزيري رسيد. در خردادماه آن سال، دولت ايران از شركت نفت خلع يد كرد و مديران انگليسي آن از كشور اخراج شدند. دولت انگلستان نيز در مقابل، خريد نفت از ايران را قطع كرد و ناوگان چنگي خود را به آبادان گسيل داشت. در طول دوران نخست وزيري دكتر مصدق، يعني كمتر از دو سال و نيم، حوادث سياسي و مهم و سرنوشت سازي در كشور به وقوع پيوستند كه پرداختن به جزئيات آنها در حوصله اين نوشته نيست و خوانندگان مي توانند به كتابهاي مربوط در اين زمينه مراجعه كنند.9 در طول اين مدت مذاكرات متعدد با هيئتهاي انگليسي، آمريكايي و بانك جهاني براي حل مسئله نفت با شكست مواجه شد. مشكلات اقتصادي و به تبع آن بي ثباتي سياسي و چند دستگي در كشور پديدار شد. همه چيز به حل مسئله نفت بستگي داشت و شكست دراين مهم، دليل اصلي سرخوردگي، چند دستگي و شكست نهايي بود. بين فروردين 1330 و مرداد 1332 به جز چند روز، مصدق نخست وزير بود؛ اما يا تمامي دستگاه دولتي يا همه نقاط كشور را در كنترل خود نداشت. او فقط رهبر يك جنبش سياسي دوموكراتيك و رئيس يك هيئت دولت مستقل بود، يعني حتي در مساعدترين اوضاع نيز، تنها يكي از ارگانهاي دولت را در اختيار داشت. ساير بخشهاي دستگاه دولتي هنوز در دست عمال و نهادهاي استبداد بودكه براي حفظ منافع خود يا قدرتهاي ديگر، عليه نهضت ملي توطئه مي كردند. ايران آن دوران، نمونه اي بارز از حاكميتي دو گانه بود كه اركان آن را نيروهاي ملي تحت رهبري مصدق و قدرتهاي محافظه كار و استبدادي (خارجي) تحت رهبري شاه، تشكيل مي دادند و برنده نهايي گروه دوم بود»10
در طي دوره اول نخست وزيري مصدق (ارديبهشت1330 الي تير 1331)، احزاب و گروههاي راست وابسته و حزب چپگراي توده، دولت او را آماج حملات سخت خود قرار دادند. حزب توده كه در نخستين روزهاي پس از سقوط رضاخان اعلام موجوديت كرد، در آغاز، جبهه اي دموكراتيك و متشكل از اشخاص و جريانهاي فكري گوناگون تا حزبي سياسي ايدئولوژيك. اهداف كلي آن، مطابق مرامنامه، عبارت بودند از: استقرار دموكراسي پارلماني، بازسازي اقتصاد سياسي و گسترش رفاه عمومي و عدالت اجتماعي. 11 حزب در دوران ابتدايي حيات خود پابه پاي ديپلماسي شوروي پيش مي رفت،12 اما پس از تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان، آشكارا در جهت اهداف ضد ملي و در مسير سياست خارجي شوروي گام برداشت. اين حزب، مانند بسياري ديگر از احزاب كمونيستي جهان در آن دوران، منافع استراتژيك جهاني شوروي رامقدم بر استراتژي و مصالح ملي كشور قرار داده بود. از اين رو زماني كه مردم ايران و دولت مصدق بر سر ملي كردن صنعت نفت با انگلستان درگير نبرد سخت سياسي اقتصادي بودند، حزب توده، آمريكا، دشمن اصلي شوروي را آماج حملات خود قرار مي داد در سياست داخلي نيز، مصدق را طرفدار امپرياليسم مي دانست، زيرا بر اساس استراتژي سياست خارجي شوروي، هر جنبش ضد استعماري غيركمونيستي، مرتجعانه و در راستاي اهداف امپرياليستي بود.
اصطلاح «توده نفتي» كه در آن سالها به اعضا و هوداران حزب توده اطلاق مي شد، حكايت از تناقض آشكار ميان نظر و عمل اين حزب داشت ؛ يعني در شعار و تبليغات چپگرا و در عمل راستگرا بودند.
از بدو نسخت وزيري مصدق تا 30 تير 1331،آيت الله كاشاني با صدور اعلاميه و ايراد سخنراني و تشكيل مصاحبه هاي گوناگون با خبرنگاران داخلي و خارجي، حمايت آشكار و كامل خود را از دولت مصدق اعلام داشت. اعلاميه تاريخي وي عليه قوام و به طرفداري از دكتر مصدق، نقش عمده و چشمگيري در بازگشت دوباره مصدق به قدرت ايفا كرد. واقعه 30 تير نقطه اوج تفاهم و همكاري آيت الله كاشاني و دكتر مصدق و آغاز اختلافات و درگيريهايي شد كه منجربه جدايي آن دو از يكديگر گرديد. اندك مدتي پس از اين واقعه بودكه آيت الله كاشاني در نامه اي به دكتر مصدق به برخي از انتصابات او اعتراض كرد. 13 دكتر مصدق نيز از او خواست تا «مدتي از مداخله در امور خودداري فرمايند. خلاصه اينكه هيچگونه اصلاحي ممكن نيست مگر اينكه مصدق، مطلقا در كار خود آزاد باشد...» 14 اعتراض ديگر آيت الله كاشاني، به تقاضاي اختيارات فوق العاده شش ماهه دكتر مصدق از مجلس بود. گر چه آيت الله كاشاني از اين اقدام مصدق ناخشنود بود، اما علنا با اين تقاضا مخالفت نكرد. 15 پس از اين اعتراضات و انتقاد غير علني، به تدريج مطبوعات و گروههاي سياسي طرفدار دكتر مصدق به مخالفت با آيت الله كاشاني پرداختند و بر دامنه اين مخالفتها و اتهامات افزوده شد. اما آيت الله كاشاني، به رغم ناخشنودي از برخي اقدامات دكتر مصدق، تا چند ماه پس از آن به حمايت از وي ادامه داد كه شايد مهم تر از همه تائيد غير مستقيم دولت مصدق به عنوان دولت اسلامي بود. وي در آبان ماه همان سال اظهار داشت:
«صحيح است كه اسلام اصول مالكيت را پذيرفته است، ولي در عين حال براي حفظ وطن و رعايت منافع عمومي ملت اسلام، دولت مي تواند اموال مردم را مصادره كند.همچنين مردم از جمع كردن اموال و املاكي كه بر خلاف اصول عدالت اجتماعي گرد آمده باشد، بر حذر دارد و اينگونه اموال را حرام بداند.»16

سيري در مناسبات سياسي آيت الله كاشاني و دكتر مصدق

اين رهنمود، تلويحا به مفهوم آن بود كه دولت مي تواند با تفويض اختيار از سوي وي (ولي فقيه )، گامهاي اساسي در راه تامين عدالت اجتماعي و اقتصادي جامعه اسلامي بر دارد (در اين باره بعدا بيشتر خواهيم گفت.) چند روز پس از آن نيز، شايعه هر گونه «اختلاف تازه يا كهنه» بين خود و دكتر مصدق را تكذيب و بر «تفاهم تام و تمام موجود» تاكيد كرد. مدتي بعد وقتي دولت در صدد بر آمد تا متولي آستانه حضرت معصومه (س) را عزل كند، با مخالفت آيت الله بروجردي روبرو شد، اما آيت الله كاشاني اقدام دكتر مصدق را تاييد كرد و خواستار عزل وي شد.17
اين حمايتها مكرر و آشنا تا دي ماه آن سال ادامه داشت در آن ماه دكتر مصدق تصميم گرفت تا اختيارات فوق العاده خود را براي يك سال ديگر تمديد كند، اما آيت الله كاشاني كه پيش از آن نيز مخالفت خود را اختيارات فوق العاده شش ماهه، طي نامه اي خصوصي به دكتر مصدق اعلام داشته بود، اين بار طي نامه اي سرگشاده اي به مجلس شوراي ملي، آن را نقض اصول قانون اساسي دانست. به عقيده وي تصويب اين لايحه،كشور را به وضع ديكتاتوري بر مي گرداند و خلاف مصلحت بود.
«چنين اختياراتي مباين مصالح مملكت و دولت است و لذا فاقد ارزش قانوني است. در گذشته نيز اشتباهاتي را كه نمايندگان محترم با تفويض چنين اختياراتي نموده اند، دليل و مجوز تكرار آن نيست.»18
در اين ميان روزنامه هاي طرفدار دولت، همصدا با روزنامه حزب توده كه از چند ماه پيش از آن، مخالفت خود را كم و بيش با آيت الله كاشاني ابراز مي داشت، از اين پس به طور آشكار، با تهمت و افترا، به مخالفت با او برخاستند. دكتر مصدق كه براي پيشبرد اهداف خود به حمايت هاي آيت الله كاشاني نيازمند بود. در اوايل بهمن ماه با وي ملاقات كرد و هر دو كوشيدند تا اختلافات خود را برطرف سازند و در اعلاميه مشتركي به «تعبيرات نارواي جرايد از نامه اي كه درباره اعتراض به لايحه اختيارات به مجلس نوشته شده بود» اشاره كردند. آنان اعلام داشتند كه كماكان «همقدم» با يكديگر گام برخواهند داشت و از هيچگونه همكاري خودداري نخواهند كرد.19 به رغم اين تفاهم، آيت الله كاشاني همچنان با لايحه تمديد اختيارات توسط دكتر مصدق مخالف بود.
اين اختلاف نظرها موجب شد تا انگلستان توسط طيفي از عوامل مزدور خود و در پوشش طرفداري از آن دو، در صدد جدايي آنها و بر هم زدن ائتلاف سياسي گروههاي ملي مذهبي برآيد. «ملي گرايان كه عميقا از آنچه كه در جريان بود و به نظر آنان‌، همدستي ناشي از سرخوردگي بين رقباي مذهبي آنها و عناصر درباري يا هوادار انگليسي مي آمد، جريحه دار بودند، در آخرين ماههاي حكومت مصدق، مبارزه اي را با مذهبيها به راه انداختند و حداكثر استفاده را از كليشه هاي معمول ميان نخبگان سياسي غربي مآب كشورهاي اسلامي به عمل آورند و مذهبيها را متحدان طبيعي امپرياليسم قلمداد كردند.»20
تهمتها، افتراها و وصله چسبانيهاي جبهه ملي و طرفداران دكتر مصدق به آيت الله كاشاني به حدي بود كه مورد اعتراض علما و روحانيون حوزه هاي علميه قم و نجف واقع شد.21
محاصره اقتصادي، ورشكستگي دولت، هرج و مرج و آشوب و توطئه هاي گروههاي سياسي، به ويژه حزب توده، سبب شد تا گروه زيادي از اقشار مختلف مردم، اميد خود را نسبت به دولت مصدق براي كنترل اوضاع سياسي اقتصادي كشور از دست بدهند و در عوض توجه خود را به شاه ودربار معطوف نمايند. دربار نيز، كانون توطئه و كارشكني عليه دولت شده بود. در چنان اوضاعي كه دولت روز به روز حاكميت سياسي خود را براي امور از دست مي داد، دكتر مصدق تصميم گرفت تا با برگزاري يك رفراندوم،مجلس دوره هفدهم را منحل و انتخاباتي جديدي را برگزار كند. آيت الله كاشاني در اعلاميه اي كه بهمين مناسبت صادر نمود، شديدا از دكترمصدق انتقاد كرد و او را قدرت طلب ناميد. وي ضمن انتقاد از دكتر مصدق (كه مخالفانش را عامل اجنبي مي خواند) هشدار داد كه نخست وزير « راه را براي تحكيم ديكتاتوري و حكومت فردي و خودسري همواره مي سازد و قصد دارد به زور سر نيزه رفراندوم را ترتيب دهد.» او همچنين انحلال مجلس را « بر خلاف شرع اسلام» اعلام كرد. 22 اين اعلاميه، اميد هر گونه تفاهم مجدد را ميان آن دو از بين برد. به دنبال آن،آيت الله كاشاني از رياست مجلس استعفا داد و رفراندوم را تحريم کرد. با اين وصف، رفراندوم برگزار و مجلس منحل شد. انحلال مجلس در آن شرايط بحراني و حساس كه تنها ارگان رسمي طرفدار دولت بود، از اشتباهات بزرگ دكتر مصدق به شمار مي رفت. شايد اگر مجلس منحل نمي شد، در روزهاي بحراني پس از فرار شاه و به ويژه در روز 28 مرداد 1332، مي توانست در بسيج مردم و خنثي نمودن كودتا تلاش كند.
به هر صورت زمينه هاي داخلي و خارجي انجام كودتا عليه دولت دكتر مصدق از هر جهت فراهم بود. 23 سازمانهاي جاسوسي آمريكا و انگلستان با كمكهاي مالي و اطلاعاتي به عوامل داخلي خود، طرح مشترك محرمانه اي را براي براندازي دولت دكتر مصدق در دو مرحله اجرا كردند. 24 گرچه كودتا در روز 25 مرداد و در مرحله اول با شكست روبرو شد، اما سه روز بعد واحدهايي از ارتش و شهرباني به همراه جمع كثيري از اراذل و اوباش، با يورش به منزل دكتر مصدق و غارت اموال و اسناد موجود در آن، دولت وي را در عصر روز 28 مرداد 1332 ساقط كردند و بار ديگر شاه به قدرت رسيد.25

پي‌نوشت‌ها:
 

1. براي اطلاع از شرح حال مبارزات آيت الله كاشاني رجوع كنيد به: روحانيت و ملي شدن صنعت نفت و نيز تاريخ فرهنگ معاصر، شماره 6.7.
2. محمد علي كاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران، ج2: سلطنت محمدرضا شاه، تهران: پاپيروس، 1368، ص 27 ؛ و نيز مقاله اي از همين نويسنده با اين مشخصات: «تحريم صدور نفت و اقتصاد سياسي: مصدق و استراتژي اقتصاد بدون نفت» در مصدق، نفت و ناسيوناليسم ايراني، گردآورنده جيمزبيل و ويليام راجرلويس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي و كاوه بيات، تهران، نشر نور، چاپ دوم، 135، ص325.
3. رونالد فري، «اختلاف ايران و انگليس بر سر مسئله نفت: رابطه سه جانبه»، در مصدق، نفت و ناسيوناليسم ايراني، ص 297.
4. محمد علي كاتوزيان، پيشين، ص 32.
5. روحانيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت، ص 54 و 55.
6. از جمله اين كسان مي توان از آيات عظام خوانساري، كلباسي، محلاتي، شاهرودي... نام برد. همان، ص 56-59. و نيز نگاه كنيد به: شاهرخ اخوي، «نقش روحانيت در صحنه سياسي ايران» در مصدق، نفت و ناسيوناليسم ايراني، ص 153.
با توجه به اين اسناد گويا، جاي تعجب است كه چرا دكتر كاتوزيان بر اين عقيده است كه « در طول نهضت ملي هيچيك از مراجع مذهبي به طور اعم و مرجع تقليد عام كه در قم ساكن بود به طور اخص در مورد اوضاع سياسي كشور اظهار نظري نكردند.» پيشين، ص 49.
7. وي مي نويسد، «مادام كه نهضت از سوي روحانيون با اصطلاح اسلامي توجيه نشد، از پشتيباني گسترده مردم برخوردار نبود.» به نقل از: رونالد فري، «اختلاف ايران و انگليس بر سر مسئله نفت: رابطه فري سه جانبه »، مصدق، نفت و ناسيوناليسم ايراني، ص 296 (پانويس)، ريچارد كاتم، «ناسيوناليسم در ايران قرن بيستم.» همان، ص 52.
8. روحانيت و ملي شدن صنعت نفت، ص 11.
9. تاكنون كتابهاي زيادي راجع به جريان ملي شدن نفت و نهضت ملي نوشته شده است. به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي كتابهاي قابل توجهي در اين زمينه تاليف و ترجمه شده اند كه غالبا متاثر از اغراض شخصي و گروهي و انگيزه ها و وابستگي هاي سياسي و ايدئولوژيك هستند. كتابهاي زير به نظر نگارنده بيش از ساير كتابهاي مربوطه قابل توجهند: محمد علي كاتوزيان پيشين: سپهر ذبيح، ايران در دوران دكتر مصدق، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي، تهران، عطايي، 1363 ؛ جيمزبيل و ويليام راجر لويس، مصدق، نفت، ناسيوناليسم ايراني.
10. محمد علي كاتوزيان، پيشين، ص 41
11. جامي، گذشته چراغ راه آينده است، بي جا، انتشارات سمندر، 1355، ص 134 به بعد.
12.احسان طبري، كژ راهه ؛ خاطراتي از تاريخ حزب توده، تهران،اميركبير، 1366، ص 27.
13. از جمله اعتراضات آيت الله كاشاني، انتصاب سرلشكر وثوق به معاونت وزارت جنگ بود. وي همان كسي است كه چند روز پيش از آن دو و در زمان سه روزه قوام، رياست ژاندارمري را بر عهده داشت. به دستور او بود كه تظاهرات طرفداران دكتر مصدق در كاروانسرا سنگي به خاك و خون كشيده شد. براي اطلاع بيشتر از دلايل و ريشه هاي اختلاف نظر آيت الله كاشاني و دكتر مصدق رجوع كنيد به: شاهرخ، اخوي، پيشين ؛ سپهر ذبيح، پيشين، حسن آيت، فصلي از تاريخ سياسي ايران ؛ نگرشي كوتاه بر نهضت ملي ايران، قم آ، چاپ دوم 1362.
14. مجاهد، آيت الله كاشاني و نامه مهندس حسيبي، تهران، بي تا آ. ص 12-15 ؛ به نقل از: شاهرخ اخوي ؛ پيشين، ص 163
15.همان، ص 164.
16. اطلاعات، 14 آبان 1331 به نقل از: شاهرخ اخوي، پيشين، ص 167.
17. شاهرخ اخوي، پيشين ص171،لازم به يادآوري است كه توليت آستانه حضرت معصومه (س)، برخلاف استان حضرت عبدالعظيم (ع) و مشهد مقدس، از زمان صفويه تا آن زمان موروثي بود و از طرف حكام شرع تاييد مي شد و جز مرجع اعلم عصر، كسي حق تعويض آن را نداشت، بنابراين مصدق، اجازه عزل توليت قم را نداشت. براي اطلاع بيشتر رجوع كنيد به: علي دواني، شرح زندگاني...آيت الله بروجردي، چاپ سوم، نشر مطهر، 1372، ص 436-428
18. اطلاعات، 28 دي 1331، به نقل از: شاهرخ اخوي، پيشين، ص 173.
19. شاهرخ اخوي، پيشين، ص 175.
20. حميد عنايت، انديشه سياسي در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران: خوارزمي، 1362، ص 215 و 216
21. روحانيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت، ص 110 و111.
22. كيهان، 7 مرداد 1332، به نقل از شاهرخ اخوي پيشين، ص182.
23. رجوع كنيد به: مصدق، نفت، ناسيوناليسم ايراني، «پيشگفتار»، ص 17 و 18، محمد علي كاتوزيان، پيشين، ص 72-74.
24. محمدرضا شاه، خود به دخالت آمريكا و انگليس در براندازي دولت مصدق اعتراف مي كند و مي نويسد، «بعضي ها، انگليسي ها و مخصوصا آمريكاييان را متهم كرده اند كه در جريان قيام عليه مصدق، به مخالفين وي كمكهاي مالي كرده اند. مدارك انكار ناپذير نشان مي دهند كه در اين جريان، سازمان مركزي اطلاعات آمريكا(سيا)، شصت هزار دلار خرج كرده است.» پاسخ به تدريح، ا بي جا بي نا، 1358) ص77.
25. شاه در اين باره مي نويسد،« در مرداد 32، پس از حصول اطمينان از پشتيباني ايالات متحده آمريكا و انگليس كه سرانجام سياست مشتركي را آغاز كرده بودند و پس از بررسي اوضاع با كروميت روزولت، نماينده سازمان مركزي اطلاعات ايالات متحده، بر آن شدم كه براي يافتن راه حلي، وارد عمل شوم.» همان، ص 77؛ براي اطلاع از تشكيل و سازماندهي كودتاگران و جريان كودتا رجوع كنيد به: حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج.1: خاطرات ارتشبد سابق حسين فر دوست، تهران، انتشارات اطلاعات، 1369، ص176-185.
 

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 16




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط