استراتژي واحد امامت (3)
استراتژي حكومت اسلامي
«ائمه(ع)، از لحظه ي وفات رسول الله (ص) تا سال 260 در صدد بودند كه حكومت الهي را در جامعه ي اسلامي به وجود بياورند، اين اصل مدعاست. البته نمي توانيم بگوييم كه مي خواستند حكومت اسلامي را در زمان خودشان (يعني هر امامي در زمان خودش) به وجود بياورند. آينده هاي ميان مدت و بلند مدت و در مواردي هم نزديك وجود داشت. مثلاً در زمان امام مجتبي (ع)، و لعله فتنه لكم و متاع الي حين (و شايد اين صلح، براي شما آزمايشي باشد در فرصتي محدود) صدوق، 1386، 219).
در جواب آن كساني از قبيل مسيب بن نجبه و ديگران، كه مي گفتند: شما چرا سكوت كرده ايد؟ اشاره به همين آينده است. در زمان امام سجاد (ع)، به نظر بنده براي آينده ي ميان مدت بود و در زمان امام باقر(ع)، احتمال زياد اين است كه براي آينده ي كوتاه مدت بود. از بعد از شهادت امام هشتم (ع)، به گمان زياد، براي آينده ي بلند مدت بود.
خلاصه، حكومت براي كي؟ مختلف بود، اما هميشه بود. همه ي كارهاي ائمه(ع) غير از آن كارهاي معنوي و روحي كه مربوط به اعلا و تكميل نفس يك انسان و قرب او به خدا است، بينه و بين ربه، يعني درس، حديث، علم، كلام، محاجه با خصوم علمي، با خصوم سياسي،تأييد و حمايت يك گروه، رد يك گروه، و غير ذلك، همه در اين جهت است، براي اين حكومت اسلامي را تشكيل بدهند» (خامنهاي، 1384، 24).
حكومت اسلامي، جانمايه ي حركت ائمه (ع)
1) هميت مسأله ي حكومت در قرآن
بهترين منظره را ترسيم نموده است. يك حاكم فرعون وش، مردم خود را اين گونه به هلاكت دچار مي كند. خلاصه بدي ها،فسادها، خيانت ها و توطئه هاي يك حاكم عليه مردم همين است كه در قيامت آنها را به جهنم وارد مي كند» (خامنهاي، 1365، 32).
و نيز مي فرمايد: «الم ترالي الذين بدلوانعمت الله كفراً و احلّوا قومهم دار البوار جهنم يصلونها وبئس القرار» (ابراهيم، 28 و 29)، آيا ننگريستي به كساني كه نعمت الهي را به كفر و ناسپاسي كشاندند و قوم خود را به خانه ي خسارت ها وارد نمودند، جهنمي كه آنها را در آن گرفتار كردند و بد جايگاهي است.
حاكم جائر و دستگاه حاكمه ي خائن (كه به فكر هدايت و رعايت مردم نيستند)نمي توانند بگويند ما يك گناه كرديم توبه مي كنيم.گناهي كه آنها كرده اند به قيمت جان و حيثيت همه ي مردمشان تمام مي شود. همه ي حكام جائر بايد به فكر اين آيات تكان دهنده و تازيانه هاي كوبنده ي الهي باشند. آياتي نيز درباره ي پيشوايان ايمان و تقوا و صلاح هست. درباره ي انبيا(ع) چنين آمده است: «و جعلنا هم ائمهًْ يهدون بامر نا و او حينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاهًْ و ايتاءالزكاهًْ وكانو النا عابدين»؛ آنها را پيشواياني قرار داديم كه مردم را به امر ما هدايت مي كنند و وحي نموديم به آنها انجام خير را و بر پا داشتن نماز و دادن زكات را و آنان براي ما عبادت پيشگاني را ستين بودند.
«امام» در قرآن، هميشه به معناي حاكم نيست امام «يعني پيشوا»؛ كسي يا چيزي كه انسان هارا به سمتي حركت مي دهد، امام است. مثلاًدرباره ي تورات تعبير امام آمده است: «ومن قبله كتاب موسي اماماً و رحمتهً» (هود، 17)؛ پيش از عيسي، كتاب موسي، امام و رحمت بود. درباره ي حاكمان نيز تعبير امام به كار رفته است. گاه امام كفر و گاه امام نور و ايمان. «فقاتلوا ائمةً الكفر» (توبه، 12)؛ «و جعلناهم ائمهًْ يد عون الي النّار»؛ لذا بايد امام و حاكم و صفات مثبت و منفي آنها را شناخت» (خامنهاي، 1384، 188).
2) جامعه ي مكتبي، نيازمند به حكومت مکتبي
نتيجه گيري
تقيه، ابزاري در اين مسير مبارزاتي شناخته مي گردد. اين استراتژي واحد، تاريخي 250 ساله را رقم زده است كه نتيجه آن حفظ همه مواريث فكري و فرهنگي اسلام شيعي بوده است.
منابع و مآخذ
1)قرآن كريم.
2.)خامنهاي، سيدعلي (مقام معظم رهبري) (1384)، جهاد شيعه، گرد آوري سميره مختار الليثي، نشر شيعه شناسي.
3) مجلسي، محمد باقر (1987)،بحارالانوار، بيروت، نشر دارالعلم.
4) الطوسي، محمدبن الحسن (1348)،اختيار معرفهًْ الرجال، معروف به رجال كشي، تصحيح حسن مصطفوي، دانشگاه مشهد.
5) خامنهاي، سيدعلي (مقام معظم رهبري) 1365)، عنصر مبارزه در زندگي ائمه (ع)، دومين كنگره ي جهاني حضرت رضا(ع)
6) مقام معظم رهبري (1359)، مواضع تفصيلي حزب جمهوري اسلامي.
7) كليني، محمد بن يعقوب (1365)، اصول كافي، كتاب الحجهًْ، ج 2، تهران، اميركبير.
8) صدوق، محمدبن علي الحسين بن بابويه القمي (1386)، علل الشرايع، نجف اشرف، مكتبهًْ الحيدريهًْ، ج 1.
9)خامنهاي، سيدعلي (مقام معظم رهبري) 1384)، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، تهران، كيوان.
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389