آيات ولايت و خلافت (2)
نويسنده: آیت الله جعفر سبحانى
2 - آيه ليله المبيت
«برخى از مردم جان خود را براى تحصيل رضاى خداوند مى فروشند خداوند به بندگان خود رووف و مهربان است».
جانبازى و فداكارى از نشانه هاى افراد با ايمان است، اعمال و رفتار هر فردى زائيده طرز تفكر و عقيده اوست و اگر انسان در راه عقيده خود از جان و مال بگذرد -اين كار- حاكى از آن است كه ايمان وى به هدف، در درجه بسيار بالا است.
قرآن مجيد اين حقيقت را در آيه اى منعكس كرده و مى فرمايد:
(انما المومنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا بإموالهم و إنفسهم فى سبيل الله اولئك هم الصادقون)(حجرات: 15).
«افراد با ايمان كسانى هستند كه خدا و پيامبر او را باور نموده و در آن ترديد نمى كنند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد مى كنند آنان به راستى افراد با ايمان هستند».
پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله) در سال دهم بعثت حامى و مدافع خويش يعنى حضرت ابوطالب را از دست داده هنوز داغ عمو را بر دل داشت، حامى ديگر يعنى همسر گرامى خود را نيز از دست داد. از اين جهت مشركان قريش تصميم گرفتند به هر قيمتى شده، نداى توحيد را در محيط شرك خاموش سازند و او را زندانى يا تبعيد و يا به قتل برسانند.
خدا رسول گرامى را از نقشه قريش آگاه ساخت و وحى الهى به نحو زير نازل شد: (و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك إو يقتلوك إو يخرجوك و يمكرون و يمكر الله و الله خير الماكرين)(انفال: 30). «به ياد آور هنگامى كه كافران از در مكر وارد شده و تصميم گرفتند كه تو را زندانى كنند و يا بكشند و يا تبعيد نمايند، آنان مكر مى ورزند خدا نيز مكر آنان را خنثى مى سازد خداوند از همه چاره جوتر است».
در ميان اين پيشنهادهاى سه گانه، نقشه قتل پيامبر تصويب گشت و قرار شد از هر قبيله اى فردى انتخاب گردد و در نيمه شب وارد خانه پيامبر شوند و او را قطعه قطعه كنند و خون او در ميان قبائل عرب پخش گردد تا خاندان هاشم را ياراى نبرد با قبائل كه در ريختن خون وى شركت كرده اند، نباشد.
فرشته وحى، پيامبر را از نقشه قريش آگاه كرد او از شيوه غافل گيرى بهره گرفت و خانه را ترك نمود. ولى براى اين كه اطمينان افراد مسلح را نسبت به ماندن خود در خانه جلب كند، لازم ديد كه كسى در بستر پيامبر بخوابد و اين شخص فداكار جز على(علیه السلام) نبود واز اين نظر پيامبر رو به على(علیه السلام)كرد و فرمود: مشركان قريش امشب نقشه قتل مرا كشيده اند و تصميم گرفته اند كه به طور دسته جمعى به خانه من بريزند و مرا در ميان بسترم بكشند، از اين جهت از طرف خدا مإمورم كه مكه را به سوى نقطه اى ترك كنم، هم اكنون لازم است امشب در فراش من بخوابى و آن «برد» سبز را به خود بپيچى تا آنان تصور كنند كه من هنوز در بسترم آرميده ام و مرا تعقيب نكنند.
در چنين شرائط وحى الهى درباره ستايش ايمان على(علیه السلام) بر قلب پيامبر فرود آمد، و ايمان و وفاى على را ستود و فرمود: (و من الناس من يشرى نفسه ابتغإ مرضاه الله و الله رووف بالعباد).
على(علیه السلام) از آغاز شب در بستر پيامبر آرميد و چهل نفر تروريست اطراف خانه را محاصره كرده و از شكاف در به داخل خانه مى نگريستند و وضع خانه را عادى مى ديدند و گمان مى كردند كه پيامبر(صلی الله علیه واله) در بستر خود آرميده است. همه آنان سراپا يك تن، حس و مراقبت بودند دلها بيدار و چشمها تيز و سينه ها پر از كينه بود.
و آنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند كه جنبش مورى از نظر آنان مخفى نبود.
يورش به خانه وحى
مأموران قريش كه دست هاى آنان روى قبضه شمشير بود، منتظر فرمانى بودند كه به خانه وحى يورش ببرند. از شكاف در به خوابگاه پيامبر مى نگريسته اند و تصور مى كردند وى در بستر خود آرميده و روانداز سبز رنگى را به روى خود افكنده است، ولى نمى دانستند او على(علیه السلام)است كه با قلبى مطمئن و آرام در خوابگاه پيامبر آرميده است.
فرمان يورش صادر شد مإموران با شمشيرهاى برهنه به طور دسته جمعى به خانه پيامبر هجوم آوردند، و ناگهان ديدند كه تير آنان به سنگ خورده و پيامبر مكه را ترك گفته است. و على(علیه السلام)در خوابگاه او خوابيده است. و آيه ياد شده در آغاز در اين سبب فرود آمد.
3- آيه مودت و دوستى اهل بيت عليهم السلام
«اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و عمل صالح را انجام داده اند، به آن نويد مى دهد بگو: من هيچ پاداشى از شما درباره رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم و هركس كار نيكى انجام دهد، بر نيكيش مى افزايم چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است».
مفسران عاليقدر و محدثان اسلامى و همچنين شعرا و ادبإ همگى اتفاق نظر دارند كه اين آيه درباره اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه واله)نازل شده است و امام شافعى(150 - 204) ايمان خود را به مضمون اين آيه در قالب شعر ريخته و مى گويد:
يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فى القرآن انزله
كفاكم من عظيم القدر انكم من لم يصل عليكم لا صلاه له [1]
(اى خاندان رسالت، دوستى شما ازواجباتى است كه خدا آن را در قرآن فروفرستاده است، در عظمت مقام شما اين بس كه هركس در نماز بر شما درود نفرستد، نماز اوصحيح نيست».
پيش از امام شافعى شاعر عصر امام صادق(علیه السلام)سفيان بن مصعب عبدى كوفى در قصيده خود چنين مى گويد:
فولائكم فرض من الر حمان فى القران انزله [2]
ابن حجر در صواعق مى گويد: شيخ شمس الدين ابن العربى مضمون آيه را در قالب شعر ريخته و چنين مى گويد:
رأيت ولائى آل طه فريضه على رغم إهل البعد يورثنى القربى [3]
فما طلب المبعوث إجرا على الهدى بتبليغه الا الموده فى القربى [4]
«من دوستى اولادطه را واجب مى دانم برخلاف گمان گروهى كه از آنان دورى مى جويند دوستى آنان مايه نزديكى به خدا است».
پيامبر برانگيخته خدا براى كار خود اجر و پاداش نخواست جز مودت در قربى.
و همچنين شعراى ديگر در قصايد خود مضمون آيه را در قالب شعر ريخته و از اين طريق ولاى خود را به اهل بيت عليهم السلام روشن ساخته اند.
ابن صباغ در كتاب فصول مهمه دو شعر ياد شده در زير را نقل مى كند و در اين دو شعر جايگاه آيات نازله درباره اهل بيت عليهم السلام وارد شده است:
هم العروه الوثقى لمعتصم بها مناقبهم جإت بوحى و انزال
مناقب فى شورى و سوره هل إتى و فى سوره الاحزاب يعرفها التالى [5]
آنان دستگيره هاى محكم و استوارى هستند براى كسى كه به آن چنگ بزند و فضائل آنان ازطريق وحى و قرآن به ثبوت رسيده است.
فضائل آنان در سوره هاى سه گانه است:
الف) شورى: مقصود همين آيه مورد بحث است.
ب) هل إتى: آياتى كه مربوط به روزه گرفتن خاندان على و دادن افطار خود به فقير كه از آيه «يوفون بالنذر» شروع مى شود و در آيه 17 به پايان مى رسد.
ج) سوره احزاب: آيه «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت» مى باشد.
ما به همين مقدار از اشعار بسنده مى كنيم و به تفسير آيه مى پردازيم:
«قربى» بر وزن «زلفى» و «بشرى» به معنى قرابت و نزديكى است. اهل قربى يعنى اهل قرابت است. [6]
بنابراين مقصود از اهل قربى كسانى كه با پيامبر پيوند خويشاوندى دارند، نه خويشاوند هركسى نسبت به خود، به گواه فعل متقدم يعنى «لا اسإلكم» . اين فعل گواه بر اين است كه مقصود از «خويشاوندان» ، اقوام خود سوال كننده است و در آيات ديگرى كه اين كلمه وارد شده است، مقصود از آن پيوند خويشاوندى است. ممكن است گفته شود سوره اى كه در اين آيه وارد شده است، از سوره هاى مكى است در آن روز هنوز على(علیه السلام) با پيامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه واله) وصلت نكرده و فرزندى نداشت، ولى بايد توجه نمود كه سوره «شورى» هرچند در مكه نازل شده، اما اين آيه به تصريح مفسران در مدينه نازل شده است.
برهان الدين بقاعى در كتاب «نظم الدرر و تناسق الايات و السور» مى نويسد: سوره شورى مكى است، مگر آيات شماره 23 و 24 و 25 و 27. [7]
البته مفسران ديگر نيز مانند نيشابورى در تفسير خود مى گويند:
سوره شورى مكى است ولى اين آيه در مدينه نازل شده است. [8]
راه دور نرويم قرآن هايى كه زير نظر محققان دانشگاه «الازهر» چاپ شده است، بالاى سوره مى نويسند:
«سوره شورى مكيه الايات الا 23، 42، 25، 27 فمدنيه».
و اين اختصاص به سوره شورى ندارد بلكه قسمت اعظم سوره هاى مكى آميخته با مدنى يا بالعكس مى باشند.
و اما مدرك نزول اين آيه در حق خاندان رسالت كافى است كه مدارك ياد شده در زير را مراجعه بفرمائيد. [9]
پاسخ يك سوال
«من در برابر تبليغ رسالت خويش هيچ نوع پاداش نمى خواهم و اجر من با خداست».
اصولا يكى از نشانه هاى پيامبران اين است كه براى دعوت خود مزد و پاداش نمى طلبند و لذا فردى با ايمان از همين طريق به فرستاده هاى مسيح ايمان آورد، زيرا ديد آنان در تبليغ خود خواهان پاداش نيستند و لذا رو به مردم كرد و گفت: (اتبعوا من لا يسإلكم و هم مهتدون)(يس: 21).
روى اين اساس چگونه پيامبر پاداشى به نام دوستى خاندان خود مى خواهد درحالى كه خود او نيز مانند ديگر پيامبران اين شعار را سر مى داد و مىفرمود: (قل لا إسإلكم عليه إجرا ان هو الا ذكرى للعالمين)(انعام: 90).
پاسخ : اجر، پاداشى است كه سود و نفع آن به درخواست كننده برگردد و پيامبر از روز نخست به اين نوع پاداشها پشت پا زده و هرگز براى خود پاداش نطلبيده، و اصولا مردان الهى بايد چنين باشند، يعنى صادقانه و بدون چشم داشت به هدايتگرى جامعه بپردازد.
درخواست دوستى خاندانش چيزى نيست كه سود آن عائد پيامبر گردد، بلكه خود مردم از آن منتفع مى شوند، زيرا دوست داشتن گروهى كه جانشين پيامبر و بازگو كنندگان احكام الهى و مربى جامعه اسلامى مى باشند، ما به آگاهى انسان از حقيقت دين و گرايش انسان به فضائل و مناقب است، و در حقيقت خود انسان از اين دوستى منتفع مى گردد.
مضمون آيه شبيه گفتار پزشكى است كه بيمارى را به طور رايگان معالجه كند و نسخه بلند و بالائى بنويسد و اظهار دارد كه من از تو چيزى نمى خواهم جز اين كه به اين نسخه عمل كنى.
اين پزشك به ظاهر مزد و پاداش خواسته، ولى در باطن چيزى جز خيرخواهى طرف نخواسته است و لذا در آيه ديگر مى فرمايد:
(قل ما سإلتكم من إجر فهو لكم)(سبإ: 47) «پاداشى كه خواستم به نفع خود شماست».
در آيه سوم پاداش خود را راه جوئى افراد مومن به سوى خدا قرار داده است. چنان كه مى فرمايد:(ما إسإلكم عليه من إجر الا من شإ إن يتخذ الى ربه سبيلا)(فرقان: 57).
«من از شما اجرى نمى خواهم مگر كسى را كه به سوى پروردگار خود راهى اتخاذ كند يعنى به شريعت من عمل نمايد».
در هر حال هر سه آيه كه پيرامون مزد رسالت پيامبر(صلی الله علیه واله)وارد شده، بر يك معنى منطبق مى باشند و آن عمل به متن شريعت است گاهى اين مطلب به طور مستقيم درخواست شده و گاهى از طريق درخواست مودت اهل بيت عليهم السلام كه سبب مى شود انسان ظاهرا و باطنا شبيه آنان گردد و در نتيجه به شريعت عمل كنند.
پاسخ به سوال ديگر
«لا إسإلكم فى تبليغ الرساله إجرا الا التودد و التحابب فيما يقرب الى الله تعالى».
«من در تبليغ رسالت از شما اجرى نمى خواهم جز اين كه به چيزى كه انسان را به خدا نزديك كند، دست محبت و مودت بهم بدهيد».
پاسخ: تفسير مودت در آيه به دوستى يكديگر صحيح نيست، زيرا دوست داشتن يكديگر هرچند يك اصل اسلامى است، ولى به حكم اين كه استثنإ، پس از جمله: (قل لا إسإلكم)وارد شده است، بايد كه مقصود قرباى همان سوال كننده باشد و اگر مقصود اين بود كه مسلمانان همديگر را دوست بدارند، ديگر لزومى نداشت اين تعبير را به كار ببرد كافى بود كه بفرمايد:(و المومنون والمومنات بعضهم اوليإ بعض)(توبه: 71).
خلاصه: پيرامون آيه برخى از پيش داوران اشكالات غير صحيحى را مطرح كرده اند كه با دقت مختصرى پاسخ همه روشن مى گردد. ما در اينجا دامن سخن را درباره بحث امامت به پايان مى رسانيم، اميد است خدا اين خدمت ناچيز را از ما بپذيرد.
پي نوشت :
[1]. صواعق ابن حجر: ص 87.
[2]. الغدير: ج1، ص 275.
[3]. صواعق ابن حجر: ص 101.
[4]. صواعق ابن حجر: ص 101.
[5]. فصول مهمه: ص 14.
[6]. كشاف: ج3،ص 181.
[7]. تاريخ قرآن: زنجانى، ص 58.
[8]. تفسير نيشابورى، ج3، ص 312.
[9]. ذخائر عقبى: 25 - كشاف: 3 / 81 - تفسير نيشابورى: ج3، ص 312 - مطالب السوول: 8 - تفسير فخر رازى: 7 / 655 - تفسير ابوحيان: 7 / 516 - تفسير نسفى در حاشيه تفسير خازن: 4 / 99 - مجمع الزوايد، تإليف هيثمى: 9 / 168 - الفصول المهمه: 12 - كفايه گنجى: 13، زرقانى در شرح مواهب: 7 / 3 و 921 - صواعق: ص 101 و 135 - نورالابصار: ص 102- اسعاف الراغبين: ص 105.