اسلام دین صلح ورحمت (3)

و مهرباني و محبّت و ملاطفت با مردم را در دل خويش جاي ده ، و هرگز به سان جانور درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري ؛ زيرا كه مردم دو دسته اند ، يا برادر ديني تو هستند ، و يا هم نوع تو (منظور غير مسلمانان...
يکشنبه، 2 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام دین صلح ورحمت (3)

اسلام دین صلح ورحمت (3)
اسلام دین صلح ورحمت (3)


 

نويسنده: ج،احمدی
منبع : اختصاصي راسخون



 

گروهاي مردم

و مهرباني و محبّت و ملاطفت با مردم را در دل خويش جاي ده ، و هرگز به سان جانور درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري ؛ زيرا كه مردم دو دسته اند ، يا برادر ديني تو هستند ، و يا هم نوع تو (منظور غير مسلمانان است ) ، كه (در هر صورت (از آنان لغزشي سر مي زند ، و دستخوش آفتها مي شوند ، و عمداً يا سهواً خلاف مي كنند، بنابراين آنان را مورد عفو و گذشت قرار ده همچنان كه تو خود دوست داري و مي پسندي كه خداوند تو را مورد عفو و گذشت قرار دهد ؛ زيرا كه تو مافوق آنها هستي ، و كسي كه تو را فرمانروايي داده مافوق توست ، و خدا مافوق كسي است كه تو را به فرمانرواي گماشته است ، و از تو خواسته است كه كارشان راانجام دهي وآنان را سبب آزمايش تو قرار داده است.

رازداري

و بايد دورترين رعيت از تو و منفورترين آنان به نزد تو كساني باشند كه از مردم عيب جو ترند زيرا ، (طبيعي است) در مردم عيبهايي وجود دارد و والي به پوشاندن آنها سزاوارتر است پس ، در بر ملا شدن عيبهايي كه از تو پنهان است كنجكاوي مكن ، بلكه بر توست كه آنچه برايت آشكار شود پاك گرداني و ( عيبهاي مردم را توجيه و پرده پوشي كني ) ، و درباره آنچه از تو پنهان است خداوند ، خود ، داوري خواهد كرد.بنابراين ، تا مي تواني عيب پوشي كن تا خداوند هم عيبهاي تو را كه دوست داري از مردم پنهان بماند ، پوشيده بدارد گره هر كينه را از مردم بگشاي(با خوشرفتاري با مردم كينه هارا از دلهاي مردم بزداي ) و سبب هر دشمني و كينه خواهي را از خود بر كَن ، و از آنچه برايت روشن نيست چشم پوشي نما ، و سخن سخن چين را زود باور مكن، زيرا كه سخن چين صداقت و راستي ندارد ، هر چند خود را از خيرخواهان وانمود كند .

نيكي كردن به ملّت

بدان كه هيچ چيز بيشتر مايه خوشبيني والي به رعيتش از اين نيست كه به آنها احسان كند ، و زحمت و هزينه هاي آنها را بكاهد ، و آنها را مجبور به كاري كه موظف به آن نيستند نكند. پس بايد در اين باب كاري كني كه تو را به رعيّتت خوشبين گرداند ؛ زيرا كه خوشبيني رنج بسياري را از تو دور مي كند، و سزاوارترين كسي كه بدو بدبين باشي آن كسي است كه با او بد رفتاري كرده اي.
رسيدگي به رفتار و عملكرد كارمندان نيز به كارهاي آنان رسيدگي كن ، و بازرسهاي راستگوي و وفادار بر آنها بگمار ،زيرا ، رسيدگي و بازرسي نهاني به كارهاي ايشان آنان را به امانتداري و مدارا با مردم وا مي دارد. دستياران را نيز زير نظر بگير ، و اگر يكي از آنان دست به خيانت گشود و گزارشهاي جاسوسان و بازرسانت آن را تأييد كرد به گواهي همان گزارشها اكتفا كن و او را كيفر بدني ده ، وهر چه از كار خود به دست آورده از او باز ستان ، و خوار و بي مقدارش گردان ، و داغ خيانت بر او زن ، و طوق ننگ بدنامي را بر گردنش آويز.

توجه به مستضعفان

ديگر آن كه خدا را خدا را ، درباره طبقه پايين و بيچاره يعني مستضعفان و نياز مندان و بينوايان و زمينگيران و دردمندان ؛ همانا در اين طبقه محروم گروهي خويشتن داري كرده ، و گروهي به گداي دست نياز برمي دارند پس به خاطر خدا حقّي را كه خداوند براي اين طبقه قرار داده است ، پاس بدار. و بخشي از بيت المال و سهمي از غلاّت زمين هاي غنيمتي اسلام در هر شهري را به اين طبقه اختصاص بده ؛ زيرا براي دورترين مسلمانان همانند نزديكترين آنان سهمي مساوي است و تو مسؤول رعايت آن مي باشي پس مبادا سر مستي حكومت تو را از رسيدگي به آنان باز دارد ؛ زيرا هرگز داشتن كارهاي فراوان و مهم توعذري براي ترك مسؤوليتهاي خُرد وكوچك نخواهد بود.پس توجه خود را از آنان بر مگير ، و متكبرانه از آنان روي مگردان ، و به امور آنان كه به تو دسترسي ندارند و چشمها به آنان با حقارت مي نگرند و ديگران ايشان را كوچك مي شمارند ، رسيدگي كن و براي اين اقشار ، از افراد مورد اطمينان خود كه خدا ترس و فرو تنند فردي را انتخاب كن تا مشكلات آنان را به تو گزا رش كنند سپس در رفع مشكلاتشان به گونه اي عمل كن كه نزد خداوند ، آن گاه كه ديدارش مي كني ، معذور باشي ؛ چراكه اين گروه از مردم بيش از ديگران نيازمند دادگري هستند ، پس با اداكردن حق همة اينان نزد خداوند عذر و حجّت داشته باش.

يتيمان و كودكان

وبه يتيمان و سالخوردگان نيز كه چاره اي ندارند و دست نياز خواهي بر نمي دارندرسيدگي كن و اين وظيفه اي سنگين بردوش زمامداران است ، هر چند حق ، تمامش سنگين است ، اما خدا آن را بر مردمي كه عاقبت طلبند سبك مي گرداند پس در اين راه شكيبايي ورزيدند و به درستي و راستي وعده اي كه خدا به ايشان داده است اطمينان كردند.

نيازمندان

پاره اي از وقت خود را به نيازمندان اختصاص بده تا در آن وقت شخصاً به كار آنان بپردازي ، و همگان را به حضور پذير ، و در آن مجلس به خاطر خدايي كه تو را آفريده است فروتن باش سربازان و نگهبانان و افراد پليس خود را از تعرّض به آنها باز دار تا گوينده شان بدون ترس و لرز با تو سخن به گويد، چرا كه خود بارها از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي فرمود: لن تقدس أمه لايؤخذللضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع ؛ ملّتي كه ضعيف آن حق خود را بي ترس و لرز از قوي نستاند هرگز روي سعادت را نمي بيند. آن گاه ، خشونت و درشتگري هاي آنان و نا تواني شان در سخن گفتن را تحمل كن ، تند خويي و تكّبرت را از آنان دور ساز تا بدين وسيله خداوند سايه هاي رحمتش را بر تو بگستراند و پاداش طاعتش را بر تو واجب گرداند ، آنچه به مردم مي بخشي گوارا داشته باش ، و اگر چيزي را از كسي باز مي داري با مهرباني و پوزش خواهي همراه باشد.

در ميان مردم باش

هرگز خود را از مردم به مدت طولاني پنهان مدار ؛ زيرا ، پنهان شدن حكمرانان ازمردم شاخه اي از تنگ خويي كم اطلاعي در امور است ، و نهان شدن از مردم زمامداران را از دانستن آن چه بر آنان پوشيده است باز مي دارد و در نتيجه كار بزرگ در نظرشان كوچك مي نمايد و كار كوچك ، بزرگ ، زيبا زشت و زشت، زيبا ، وحق با باطل آميخته مي شود.حكمران هم بشر است و آن چه را كه مردم از او پنهان بدارند نمي داند ، و حق را نيز نشانه هايي نباشد كه با آنها انواع راست از دروغ شناخته شود ، و تو از دو حال خارج نيستي يا انساني هستي كه در راه حق گذشت و بخشش داري ، پس سبب پنهان شدنت از حق واجبي كه عطاكني يا كار نيكويي كه انجام دهي چيست؟ يا انساني مبتلا به بخل هستي ، كه در اين صورت بزودي مردم ، وقتي از بذل و بخشش تو نو ميد گردند ، از درخواست كردن از تو باز ايستند از اين گذشته ، بيشتر كارها و نيازهاي مردم به تو از مواردي است كه براي تو رنج و هزينه اي ندارد، مانند شكايت كردن از ستمي يا درخواست انصاف و دادرسي در معامله اي.

هميشه با حق باش

وحق را درباره كسي كه سزاوار آن است ، از خويش و بيگانه ، اجرا كن ، و در اين كار شكيبا باش و پاداش از خدا خواه ، در اجراي حق و) عدالت ( به خويشاوندان و نزديكانت زيان رسد ، و سختي و گراني اين كار را به خاطر عاقبتش تحمل كن كه عاقبت آن خوش و پسنديده است. اگر رعيت بر تو گمان ستمگري برد ، دلايل كار خويش را براي ايشان توضيح بده و با اين روشنگري ات بدگمانيهاي آنان را از خود دور گردان ، كه با اين رفتار نفس خويش را رياضت دهي (وبه عدالت عادتش دهي) ، با رعيت خويش مهربان شوي ، و با اين روشنگري به مقصود خود كه همانا قرار دادن آنان در مسير حق است ، نايل آيي.هرگز صلحي را كه دشمنت تو را بدان فرا مي خواند و رضاي خدا نيز در آن است ، ردّ مكن ؛ چرا كه صلح مايه آسايش سپاهيانت و آسوده گشتن تو از دغدغه هايت ، و امنيت سر زمينت مي باشد ، اما پس از صلح با دشمنت از او كاملاً بر حذر و محتاط باش ؛ زيرا دشمن گاه براي غافلگير كردن تو نزديك مي شودپس همواره هشيار باش و از خوش گماني بپرهيز.

وفاداري و امانتداري

اگر با دشمن خود پيمان بستي يا به او امان دادي به پيمان خويش وفادار بمان وبه عهدي كه داده اي پايبند باش و از عهد و زنهاري كه داده اي با جان خويش دفاع كن ؛ زيراكه مردم با وجود عقايد گوناگون و انديشه هاي متفاوت بر هيچ يك از واجبات خداوند به اندازه وفاي به عهد و احترام به آن همداستان نيستند.حتي پيش از اسلام ، مشركان نيز وفاي به عهد را در ميان خود لازم مي شمردند چون عواقب ناگوار پيمان شكني را دريافته بودند پس در آن چه به عهده گرفته اي خيانت مكن و پيمانت را مشكن ، و دشمنت را مفريب ؛ چرا كه تنها نادان شور بخت است كه بر خدا دليري و گستاخي مي كند، خداوند پيمان خويش را ، از سر مهر و رحمتش ، مايه امان در ميان بندگانش قرار داده است ، و حريمي كه در استواري آن بيارَمند و در پناه آن جاي گيرند پس نه پيمان شكني رواست و نه خيانت و فريبكاري و پيماني مبند كه بهانه و علت تراشي در آن راه داشته باشد ، و پيمان محكم و استوار ببند و به سخنان نا به جا و چند پهلو مانند) توريه و تعريض( تكيه مكن.

از خونريزي بپرهيز

از بنا حق ريختن خونها بپرهيز، زيرا كه هيچ چيز بسان خونريزي بناحق ( كيفر) خداوند را نزديك و رنج را بزرگ نكند و نعمت را از كف نبرد و عمر را كوتا نسازد ودر روز رستاخيز خداي سبحان ابتدا به داوري ميان بندگاني كه خونريزي كرده اند مي پردازد.پس مبا دا كه پايه قدرت خود را با بناحق ريختن خونها تقويت كني ؛ چراكه خونريزي نه تنها قدرت را به سستي و ناتواني مي كشاند بلكه آن را از ميان بر مي دارد و به ديگران منتقل مي سازد. اگرمرتكب قتل عمد شدي نه در برابر خدا معذوري نه در برابر من ؛ زيرا قتل عمد موجب قصاص مي شود و اگر دچار خطايي شوي و تازيانه يا شمشير رياست تو در كيفر دادن از حدّ بيرون رفت( چه آن كه در مشت زدن و بالاتر از آن بيم قتل است) مبادا نخوت حكومت تو را از پرداخت خونبها به اولياي مقتول مانع گردد .

انحصار طلبي ممنوع

زنهار از به انحصار درآوردن چيزي كه مردم در آن سهم يكسان دارند ، و يا تغافل از كاري كه به تو مربوط مي شود و همه از آن اگاهند ؛ زيرا آنچه را كه به ناروا گرفته باشي از چنگ تو در آورند ، و پرده از كارهايت كنار رود و داد مظلوم از تو گرفته شود.مهار خشمت را در اختيار گير و بر تندي عصبانيت و ضرب دستت وتيزي زبانت مسلّط باش ، و با خود داري از هيجان و به تأخير افكندن خشم و تندي خويشتن را از اين صفات ( مذموم ) نگهدار تا آن كه خشمت فرو نشيند و بر خود مسلّط شوي ، و تو هرگز بر خود مسلّط نشوي مگر آن كه بيشتر فكر و ذكرت ياد معاد و بازگشت به سوي پروردگارت باشد.بر توست كه همواره حكومتهاي دادگر يا راه و رسمهاي نيكويي كه در گذشته بوده يا حديثي كه از پيامبر(ص) بر جاي مانده يا واجبي را كه در قرآن آمده است به ياد آوري و به آن چه ما به دان عمل مي كرده ايم و تو شاهد آن بوده اي اقتداكني و بكوشي تا آن چه را من در اين عهدنامه به تو سفارش كردم و بدين وسيله حجت خويش را بر تو تمام ساختم تا آن گاه كه نفست به هوي و هوس شتابد ، بهانه اي نداشته باشي ، پيروي كني.(112) رحمت اسلامي و ساير جانداران!رأفت و رحمت اسلامي نه تنها تمام انسانها را(با قطع نظر از كيش و آيين آنها ) شامل مي شود، بلكه ساير موجودات و جانداران را نيز در بر مي گيرد!بر همين اساس در تعاليم اسلامي ، رواياتي وجود دارد كه پيرامون حقوق حيوانات سخن مي گويد، به نمونه آن اشاره مي كنيم، تا هرچه بيشتر با گسترة رحمت و محبّت اسلامي آشنا شويم:پيامبر گرامي اسلام(ص) براي چهارپايان شش حق بيان فرموده ، كه صاحبان اين حيوانات بايد اين حقوق را محترم بشمارند، و آن را رعايت كنند. )يَبْدَءُ بِعَلَفِها اِذا نَزَلَ) هنگامي كه به منزل مي رسد، اوّل به سراغ آب و غذاي حيوانات برود؛ آن را سيراب كند و غذايش دهد ؛ سپس به فكر غذاي خويش باشد.( وَيَعرِضُ عَلَيْها الماءَ اِذا مرَّبِه) ؛به هنگام سفرو در بين راه، هرجا به نهر آبي رسيد، حيوان را به كنار آب ببرتا اگر تشنه بود آب بخورد.( وَلا يضرِبُ وَجْهَها فَاِنَّها تُسَبِّحُ بحَمْدِ رَبَّها) ؛اگر مي خواهيد حيوان با سرعت بيشتر حركت كند، با تا زيانه بر سر و صورتش نزند؛ زيرا حيوانات نيز به ذكرو تسبيح خداوند مشغول هستند، و سزاوار نيست بر سر و روي حيواني كه تسبيح خدا مي گويد تازيانه زده شود.( وَ لا يَقِفُ علي ظَهرِها اِلا في سَبيلِ اللهِ) بر پشت حيوانِ متوقّف ، سوار نگردد،) مگر در راه خدا(مثلاً در ميدان جنگ، كه در آن جا سوار بودن بر حيوان در حال توقّف هم اشكالي ندارد، چون اگر به خاطر رعايت حال حيوان پياده شود، احتمال غافلگيري توسّط دشمن مي رود .) وَ لا يَحمِلُها فَوْقَ طاقَتِها( حيوانات هم قدرت و تحمل محدودي دارند، بايد توانايي حيوان را درنظر بگيرد، وبيش از توانش بر او حمل نكند.وَ لا يُكَلَّفُها مِنَ الْمَشْيِ اِلا ما تُطيقُ( نه تنها در مورد باركشي ، بلكه در طيّ مسافتها و سفرها نيز بايد مراعات حيوانات را نمود، و به اندازه طاقت و تحمّلشان از آنها سواري گرفت.(113)
مهرباني با حيوانات در فرمايشات حضرت علي(ع)
پس آنچه نزد تو گرد آيد سريعاً نزد ما بفرست تا آن را در جاي كه خداوند فرمان داده است صرف كنيم و چون آنها را به امين خود سپردي به او سفارش نما كه ميان ماده شتر و بچه شيرخواره اش جداي نيندازد ، و هرچه شير دارد ندوشد كه اين به بچه اش لطمه زَنَد ، و يا سواري آن را خسته و وامانده نسازد ، و در دوشيدن و سواري ميان آن و شترهاي ديگر عادلانه عمل كند و بايد حيواني را كه خسته شده است استراحت دهد ، و آن را كه سُمش ساييده و از رفتن ناتوان گرديده است آرام و آهسته براند .و از هر بركه و آب گاهي كه مي گذرند آنها را بر سرآب برد ، وآنها را از زمين هاي گياهدار به راهها و جادها ي بي گياه نَبَرد ، و هر از چند ساعتي استراحتشان دهد ، و در جاهايي كه اندك آب و گياهي وجود دارد مهلت شان دهد.(114)
نتيجه اين قسمت:
اين امور ، دستورات ظريفي است كه در دنياي امروز نه تنها به آن عمل نمي شود و كسي به آن توجّهي ندارد، بلكه بسياري قدرت درك و تحليل آن را هم ندارند؛ راستي! آييني كه به تمامي اين ريزه كاريها توجّه دارد و پيراوانش را به آن دستور مي هد، آييني كه سر و پا رحمت و محبت،صفا وصميميت،مواسات و برابري است، ديني كه قانون اساسي آن محبت است ، ديني كه در ميدان جنگ دم از رحمت مي زند، ديني كه رحمتش نه تنها شامل همه انسانها( ازمسلمان وغيرمسلمان) بلكه شامل حيوانات نيز مي شود، آيا به چنين ديني بر چسب خشونت مي چسپد ؟ آياسزاواراست به چنين ديني نسبت خشونت زد؟ آيا جنايت كه امروز وهّابيّت والقاعده مرتكب مي شود ازاين تعاليم(رحمت للعالمين)مايه گرفته است؟ هرگز!
ج) سيرۀ عملي اسلام با مخالفانش
پيامهاي صلح پيامبر اسلام با مخالفان حاكي از اين است كه سيا ست اسلام بر انكار استقلال داخلي مخالفانش استوار نيست با وجود جهاني بودن دين اسلام ، موجوديت و استقلال ملّت و اديان ديگر در قلمروحكومت اسلامي موجود و محفوظ بوده دليل اين مطلب نامه هاي است كه رسول اكرم براي گروهي از سران و حاكمان نوشتند و از اين طريق موجوديت آنان را به رسميت شناختند. دليل ديگر پيمان نامه هاي است كه در دوران حكومت پيامبر اسلام با ملّت هاي گوناگون امضاء شده است.در تمام موارد تا هنگام كه ملّت هاي غير مسلمان به پيمان خودوفادار بودند اسلام پيمان صلح را نقص نمي كردند زيرا نقض پيمان از نظر اسلام گناهي نا بخشودني است.در سيره ي پيامبر(ص) پيمانهاي صلح و همكاري فراواني ديده مي شود كه بررسي كامل آن ، به تدوين چندين جلد كتاب نياز دارد.(جهت اطلاع بيشتر به كتاب مكتب الرسول)مراجعه شود امّا ما در اين قسمت به صورت خلا صه در سه فصل كه هر فصل آن حاكي از رفتار مسا لمت آميز اسلام وپيامبر مكرم(ص) آن با مخالفانش است كه در هر فصل آن به دونمونه اشاره مي كنيم وآن سه فصل پيمان نامه هاي صلح اسلام با مخالفان ،رفتار مسالمت آميزاسلام درمقابل دشمناني كينه توز وخشونت طلب ونامه هاي پيا مبر اكرم(ص)به زمام داران جهان است.
فصل اول
الف) پيمان يا منشور مدينه
اين پيمان ، نخستين قرارداد بين المللي در اسلام و مهم ترين و جامع ترين پيماني است كه توسط پيامبر(ص) بين مسلمانان ، مشركان و يهود منعقد شد. در اين پيمان ، رابطه ي بين مسلمان(اعم از مهاجر و انصار ) و رابطه ميان مسلمانان و يهود و هم چنين رابطه ميان مسلمانان و مشركان و وظايف هر دسته مشخص شده هدف اساسي اين پيمان ، حفظ امنيت و هم زيستي مسالمت آميز جوامع گوناگوني بود كه در مدينه مي زيستند.
به قسمتهاي از آن پيمان توجه شما را جلب مي كنيم:
بزرگ ترين قرار داد و سند تاريخي
بسم الله الرحمن الرحيم
پيماني است كه ( محمد) رسول خدا ، ميان مسلمانان قريش ، يثرب وكساني كه از آنان پيروي كرده و با آن ها به جهاد برخاستند منعقد ساخته است.
بند اوّل
1. امضا كنندگان پيمان، ملت واحدي را تشكيل ميدهند .مهاجران وقريش،به رسم سابق خويش قبل از اسلام درپرداختن خون بها باقي هستند. اگر فردي از آنها كسي را كشت ، يا فردي از آنان اسير گرديد؛ بايد به كمكِ هم خون بهايش را بپردازد و اسير خود را بخرند...
2 مسلمانان بايد افراد از پاي درآمده را كمك كنند و در مخارج سنگيني كه بر اثر دادن خون بها، آزاد كردن اسير دامن گير مؤمني مي گردد، بايد او را ياري كنند.
3 .مؤمنان پرهيزكار بايد بر ضد هر فردي كه از آنان سر كشي كند، يا در صدد بيداد و ستم درآيد ، متحد شوند؛ اگرچه مجرم فرزند يكي از آنها باشد...
4 . پيمان و عهد خدا با تمام مسلمانان يكي است از اين رو ، پست ترين آن ها مي تواند تعهداتي در برابر كفّار به ذمه بگيرد( اگر مسلماني به كافري پناه داد تمام مسلمانان بايد امان او را محترم شمارند) .
.5 مسلمانان دوست و پشتيبان يكديگرند.
6. هر فردي از يهوديان از ما پيروي كند و اسلام بياورد ، از كمك و ياري ما بر خوردار خواهد بود، و تفاوتي ميان او و مسلمانان ديگر نخواهد بود و كسي حق ندارد او را ستم كند و يا ديگري را بر ضد وي تحريك كرده و دشمن او را ياري كند.
7. در عقد پيمان صلح بايد مسلمانان متحد شوند، و هيچ مسلماني بدون جلب نظر مسلمانان ديگر جز عدالت و مساوات نمي تواند صلح برقرار كند.
8 . گروه هاي مسلمانان به تناوب به جهاد مي روند، تا خوني كه از آن ها در راه خدا ريخته مي شود مساوي باشد.
9. مسلمانان بهترين مسلك و محكم ترين آيين را دارند...
10. هرگاه مسلماني بي جهت مسلماني را بكشد و جنايت از طريق دلايل شرعي ثابت گردد، شخص قاتل اعدام مي گردد مگر اين كه اولياي مقتول از او درگذرند و در هر صورت وظيفة مسلمانان اتحاد و يگانگي برضد قاتل است.
.11هر فردي كه به مندرجات اين پيمان اعتراف كند و به خدا و رسولش ايمان بياورد، حق ندارد بدعت گذار و يا جنايت كاري را ياري كند، يا به او پناه دهد و هر كس او را ياري كند، يا پناه دهد خشم خداوند بر او باد و هرگز غرامت و خسارتي از او پذيرفته نيست.
.12 مرجع حل اختلاف هميشه خدا و محمد(ص) است.
بند دوم
14 .تا آن جا كه مسلمانان براي حفظ مدينه مي جنگند ، يهوديان بايد به سهم خود هزينه جنگي بپردازند. (چون يهوديان نيز در مدينه ساكن هستند و مدينه متعلق به آنها هم است)
15. يهوديان بني عوف (بني عوف تيره اي از انصارند) ، با مسلمانان متحد و در حكم يك ملتند و مسلمانان و يهوديان در آيين و دين خود آزادند ، بندگان آن ها از اين بند مستثني نيستند ، يعني آنان هم در آيين خود آزادند، مگر گناه كار و بيدادگران كه آنان فقط خود و اهل بيت خود را هلاك مي كنند. (زيرا معمولاً اهل بيت ظالم از خود وي پيروي مي كنند) منظور از استثنا اين است كه روابط و اتحاد در ميان آن دسته از يهود و مسلمان بر قرار است كه ظالم و بي دادگر نباشد...
16 .بايد خوبي و نيكي امضا كنندگانِ اين پيمان بر گناهانشان پيروز گردد.
17 .هم پيمانان تيره بني ثعلبه حكم آنان را دارند.
18 .كساني كه با يهود هم رازند، حكم خود آنان را دارند.
19 .هيچ كس حق ندارد بدون اجازة) محمد) از اين اتحاديه بيرون برود.
20 .خون هر مجروحي(تا چه رسد به مقتول)از اين افراد محترم است و هر كس خون كسي را بريزد قصاص دامن گير او شده و سر انجام خود و اهل بيت خود را هلاك كرده است ؛ مگر اين كه قاتل ستم ديده باشد.
21 .در جنگ هايي كه يهوديان و مسلمانان دوشا دوش هم مي جنگند، هزينه هركدام بر عهده خود آن هاست و هر كس كه با متحدان اين پيمان به جنگند بايد متحداً با او جنگيد.
22 .مناسبات هم پيمانان بر اساس خوبي و نيكي است و بايد از بدي دور باشند.
23 .هيچ كس نبايد در حق هم پيمان خود ستم كند؛ در چنين صورتي بايد ستم ديده را ياري كرد.
24 .داخل (يثرب) براي امضا كنندگان اين پيمان منطقة حرم اعلام مي گردد. (همه در امن و امان هستند)
25 .جان همسايگان ، كساني كه پناه داده شده اند، بسان جان ما است نبايد به او ضرر رسانيد.
26 .هيچ زني جز با اجازة كسانش پناه داده نمي شود.
27 .مرجع اختلاف براي امضاكنندگان اين پيمان اعم از مؤمن و غيره (محمد) است. خداوند با كسي است كه اين پيمان را بيشتر محترم شمارد.
بند سوم
28 .امضا كنندگان اين پيمان، دفاع مشترك( يثرب) را بر عهده دارند.
29. هرگاه مسلمانان ، يهود را براي صلح با دشمن دعوت كردند بايد بپذيرند و هرگاه چنين دعوتي از طرف يهود انجام گيرد، مسلمانان بايد قبول كنند، مگر اين كه دشمن با آيين اسلام و نشر آن مخالف باشد.
30 .يهوديان اوس، اعم از غلام و آقا مشمول اين قرار داد مي باشند.
بند چهارم
31 .اين قرار داد از ظالم و مجرم حمايت نمي كند.
32 .هركس در مدينه بماند، در امان است و هر كس از آن جا بيرون برود ، در امان است مگر ستم كار و گناه كار.اين پيمان را با اين جمله ختم كرده است:و إن الله جار لمن برّ واتّقي و محمد رسول الله ؛خدا پناه دهندة نيكوكاران و پرهيزكاران است و محمد پيامبر خداست.اين قرار داد سياسي- كه ما به قسمت هاي از آن اشاره كرديم - نمونه كاملي از روح آزادي عقيده ، رفاه اجتماعي ، لزوم همكاري در امور همگاني در اسلام است بالاتر از همه، اين پيمان اختيارات رهبرو مسؤليت عموم امضاء كنندگان را روشن كرده است(115).
ب) صلح حديبيّه(پيمنان صلح پيامبر بامشركان مكه)
پيامبراسلا(ص) به مسافرتي صلح جويانه و مسالمت آميز دست زد بدين قرار كه كارواني حدود هزارچهارصد تا ششصد نفر را براي حج آماده و از قبايل عرب، هرچند مشرك بودند، به همراهي دعوت كردند؛ تا بدين وسيله، هم تبليغي براي اسلام شده باشد و هم چهره ي واقعي قريش كه خود را پرده دار كعبه و مناديان امنيت و صلح مي دانستند، آشكار شود، كاروان در منطقه ي( حديبيه) با لشكر مسلح دشمن مواجه شد كاروان پيامبر(ص) به طور رسمي تصميم خود را بر حج خانه ي خدا ميان مسلمانان اعلام كردند، و به وسيله پيك هايي، به مشركان قريش نيز ابلاغ كرد از آن جا كه نبرد با حاجيان ، عملي بسيار زشت و بر خلاف سنت هاي ديرين عرب بود، به ويژه از جانب مكيان كه هميشه به ميزباني حجاج از هرطايفه و قشري افتخار مي كردند،در تصميم به جنگ با مسلمانان مردد شدند و سرانجام پيمان نامه ي (صلح حديبيه) ميان قريش و رسولخدا(ص) منعقد شد بر اساس اين پيمان، مقرر شد روابط حسنه بين قريش و مسلمانان بر قرار شود.(116)
متن پيمان حديبيه
سرانجام پس از توافق در عناوين پيمان، قراردادي ميان پيامبر و قريش ، تحت شرايطي بسته شد كه موادي آن را ياد آور مي شويم:
1. قريش و مسلمانان متعهد مي شوند كه مدت ده سال جنگ و تجاوز را بر ضد يكديگر ترك كنند تا امنيت اجتماعي و صلح عمومي در نقاط عربستان مستقر گردد.
2 .اگر يكي از افراد قريش بدون اذن بزرگتر خود از مكه فرار كند و اسلام آورد، و به مسلمانان به پيوندد؛ محمد(ص) بايد او را به سوي قريش باز گرداند، ولي اگر فردي از مسلمانان به سوي قريش بگريزد؛ قريش موظف نيست آن را به مسلمانان تحويل دهد.
3 . مسلمانان و قريش مي توانند با هر قبيله اي كه خواستند پيمان برقرار كنند.
4. محمد(ص) و ياران او امسال از همين نقطه به مدينه باز مي گردند، ولي در سالهاي آينده مي توانند آزادانه ، آهنگ مكه نموده و خانه خدا را زيارت كنند؛ مشروط بر اينكه سه روز بيشتر در مكه توقف ننمايند، و سلاحي جز سلاح مسافر ، كه همان شمشير است همراه نداشته باشد.
5 .مسلمانان مقيم مكه ، به موجب اين پيمان مي توانند آزادانه شعائر مذهبي خود را انجام دهند، و قريش حق ندارد آنهارا آزار دهد ، و يا مجبور كند كه از آيين خود بر گردند و يا آئين آنها را مسخره نمايد.
6 .امضاءكنندگان متعهد مي شوند كه اموال يكديگر را محترم بشمارند ، و حيله و خدعه را ترك كرده و قلوب آنها نسبت به يكديگر خالي از هر گونه كينه باشد.
7 .مسلماناني كه از مدينه وارد مكه مي شوند، مال و جان آنها محترم است. (117)
سروش آزادي
سروش آزادي از لا به لاي اين پيمان به گوش هر خردمند بي غرضي مي رسد. با اين كه هر يك از مواد اين پيمان قابل تقدير است، ولي نقطه حساس و شايان توجه آن، همان ( ماده دوم) است كه آن روزخشم گروهي را برانگيخت. ياران پيامبر از اين تبعيض، فوق العاده ناراحت شدند و حرف هاي را زدند كه نبايد دربارة تصميم رهبري مانند پيامبراسلام بزنند؛ اين ماده مانند مشعل فروزان هنوز مي درخشد طرز تفكر پيامبر را در نحوة تبليغ و اشاعه اسلام معرفي مي كند و از ظاهر آن، احترام وصف ناپذيري كه آن رهبر عالي قدر به اصول آزادي قايل بود، كاملاً هويداست. پيامبر گرامي در برابر اعتراض دسته اي از ياران خود، كه چرا ما پناهندگان قريش را تحويل دهيم، ولي آنان موظف به تحويل فراري ما نباشند، چنين فرمود: مسلماني كه اززير پرچم اسلام به جانب شرك فرار كند و محيط بت پرستي و آيين ضد انساني را بر محيط اسلام و آيين خدا پرستي ترجيح دهد حاكي از اين است كه اسلام را از جان و دل نپذيرفته و ايمان او بر پايه صحيح استوار نبوده است و چنين مسلماني به درد ما نمي خورد. اگر ما پناهندگان قريش را تحويل مي دهيم، از اين نظر است كه اطمينان داريم خداوند وسيله نجات آن ها را فراهم مي آورد. نظر اسلام با اصول و موازين عقل و منطق همراه بود و اين مطلب با گذشت زمان، به خوبي آشكار شد، زيرا چيزي نگذشت كه بر اثر حوادث ناگواري كه از اين ماده متوجه قريش مي شد، خود آنان، خواستار لغو اين ماده شدند. اين ماده، پاسخ كوبنده به غرض ورزي بسياري از خاور شناساني است كه اصرار مي ورزند علت پيشرفت اسلام را، همان زور شمشير قلمدادكنند. آنان نمي توانند اين افتخار را براي اسلام ببينندكه در مدتي كوتاهي چگونه بسياري از كرانه هاي زمين را فراگرفت، لذا به ناچار براي مشوب ساختن اذهان،غرض ورزي كرده ، علت پيشرفت آن را قدرت و زور بازوي مسلمانان معرفي مي كنند؛ در صورتي كه اين پيمان در شبه جزيره در حضور رهبر و در برابر ديدگان هزاران نفر بسته شد، كاملاً مي تواند روح اسلام و تعاليم عالي آن را، منعكس سازد.با اين همه،بسيار دور از واقع بيني است كه بگوييم: زور شمشير باعث پيشرفت اسلام و مسلمانان شده است(118). شايان ذكر است همچنان كه در توضيع برخي از آيات گذشت، پيمانهايي كه با كفار بسته شده تا زماني كه آنان بر عهد خود پايبند باشند لازم است رعايت شود يراي مثال عمل به قرار داد امان كه در جنگ توسط آحاد مسلمين يا فرمانده آنان با آحاد كفار حربي يا گروه هاي از آنان بسته مي شود لازم و ضروري است و حتي حاكم مسلمين حق نقض آن را ندارد.در تاريخ اسلام مشاهده مي كنيم تا زماني كه مشركان مكه بر قرار داد صلح حديبيه پايبند بودند، پيامبراكرم (ص) با وجود قدرت به آنان تعرض نكرد وفتح مكه پس از نقض هاي مكرر قرار داد مزبور صورت گرفت و يا حضرت بر پيمان خود با يهوديان اطراف مدينه تا قبل از شركت آنان در جنگ عليه مسلمانان استوار بودند، به طور كلي بايد گفت كه از ديدگاه اسلام ، فسخ يك طرفه قرارداد هايي كه با غير مسلمانان به طور صحيح منعقد شده از طرف حكومت و مسلمانان مجاز نيست. آيا ديني كه تا اين اندازه بادشمنان خودش سعه صدر نشان مي دهد وموارد فوق را اصول غير قابل تغيير خود مي داند دين خشونت است؟ چنانچه آقاي شريعتي در رابطه باحقوق اقليت ها دراسلام مي نويسد: كرامت انساني، عدالت ، هم گرايي و وفا به عقود از مباني حقوق اقليت ها به شمار مي رود،..(119).
فصل دوم
الف) رفتار مسالمت آميز بامشركان ستيزه جو
سرزمين مكه، پايگاه شرك ومشركان بود و اهل كتاب به دليل كمي افراد، در اين شهرها جايگاه نداشتند.اسلام در اين پايگاه ظهور كرد؛ بنابراين، بر محور (وحي) و( معاد) بود پيامبراسلام با ادله ي منطقي و با تلاوت آيات قرآن، روح و جان مشركان را مخاطب قرار مي دادند و از آنان مي خواستند كه تعقل و تفكر كنند و خود را از زنجيرهاي اوهام و عقايد جاهلي برهانند.در مقابل، مشركان به انكار و سخنان نا شايست زبان گشودند و انواع آزارها را ضدّ پيامبر(ص) و پيروان اندك او اعمال كردند .به تدريج ، اسلام به قلب ها جاي گرفت و گروندگان به اين آئين توحيدي روبه فزوني گذاشت. تلاش سران كافر قريش براي جلوگيري از ايمان آوردن مردم به جايي نرسيد و روش ملايم و منطقي پيغمبر اكرم(ص) نيز آنان را بيش از پيش خشمگين ساخت و بر بدرفتاري و آزار آنان افزود.هر قبيله به آزار افراد مسلمان پرداختند و آنان را به حبس، زدن ، گرسنگي، تشنگي و غيره شكنجه مي دادند. ازجمله كارهاي كافران قريش ، قتل پدر و مادر (عمار ) است ( سميه) مادر عمار، نخستين كسي است كه در راه اسلام به شهادت رسيد. (ياسر) پدر عمار نيز در مكه شهيد شد. اُميّه بن خَلف، از سران كافران، بلال حبشي را در گرماي شديد نيم روز به پشت مي خواباند و دستورمي داد سنگي بزرگي بر سينه وي نهند؛ سپس به وي مي گفت: (بايد به همين صورت بماني تا بميري يا به محمد كافر شوي و ( لات) و (عزّا) را پرسشكني. او در زير شكنجه ( اَحداَحد) مي گفت(120) چون رسول خدا(ص) ديدند كه اصحاب بي پناه ايشان سخت گرفتار و تحت فشارند و امكان حمايت از آنان نيست، به آنان فرمودند:كاش به كشور حبشه مي رفتيد،زيرا ، در آن جا پادشاهي است كه نزد وي بر كسي ستم نمي رود و آن جا سرزمين راستي است؛ باشد كه از اين گرفتاري براي شما فرجي قراردهد.(121) به دنبال آن، جمعي از مسلمانان كه از فشار و آزار دشمن به ستوه آمده بودند،ديار غريب و دوري از وطن را اختيارنموده، رهسپار حبشه شدند و اين نخستين هجرتي بود كه در اسلام روي داد.آنان در سر زمين حبشه هم از آزار قريش در امان نبودند، فرستادگان كافران قريش به حبشه رفتند و از( نجاشي) پادشاه حبشه خواستندتا مسلمانان را به مكه باز گرداند؛ ولي نجاشي به آنها پاسخ رد داد.خود پيامبر(ص) نيز مدتي به شهر طائف پناه بردندو بدين ترتيب، بت پرستان قر يش و مكه بيشتر به هيجان آمدندو حس كينه توزي و انتقام جويي آنان از پيامبر(ص) و مسلمانان تشديد شد و درطائف نيز بر پيامبراكرم سخت گيري كردند و آن حضرت را مسخره نمودند تا آن جا كه از هرطرف رسول خدا را سنگ باران مي كردند و آن حضرت را مجروح نمودند تا اين كه پيامبر اكرم(ص) مجبور شدند از طائف خارج شوند.(122) قريش در جبران شكست هاي پي در پي برآن شدند تا رسول خدا(ص) را و ياران آن حضرت را در تنگناي سخت ترين فشارها قرار دهند با اين انگيزه، چهل تن از سران قريش با هم پيمان بستند در اين پيمان قريش تعهد كردند تا از هرگونه داد و ستد و پيوندسببي با بني هاشم و بني عبدالمطلب خوداري كند با محاصره سياسي و اقتصادي قريش، مسلمانان دوره سخت را در محلي به نام( شعب ابي طالب ) گذراندند. در اين دوران ، آنچه بيش از همه چيز اهميت داشت، حراست از جان پيامبر(ص) بود؛ به ويژه ابوطالب(ع) در اين راه تلاشي ستايش انگيز از خود به يادگار گذاشت مسلمانان به مدت سه سال محاصره اقتصادي در اين سه سال فشار گرسنگي به حدّي رسيده بود كه (سعد وقاص) مي گويد: شبي از ميان دره بيرون آمدم ، در حالي كه نزديك بود تمام قوا را از دست بدهم ناگهان پوست خشكيدة شتري را ديدم ، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم، وكوبيدم و بعد با آب مختصري خمير كرده و از اين طريق سه روز به سر بردم!(123) از ديگر اعمال كافران قريش، تلاش براي قتل پيامبراكرم (ص) بود. سران قريش، كه شمار آنان به چهل تن مي رسيد، خشمگين از گسترش اسلام و به ويژه نفوذ آن در يثرب ، در دار( الندوه) اجتماع كردند ابوجهل در اين جمع پيشنهاد كرد از هر قبيله اي يك شمشيرزن انتخاب شود، آن گاه پيامبر را غافلگير كنندو خون وي را بريزند و روشن است كه كسانش به خون خواهي او نمي توانند شمار فراواني را قصاص كنند و ناگزير، به خون بسنده مي كنند كه پرداختن آن كار آساني است خداوند پيامبرش را از اين توطئه ي شوم آگاه ساخت در آيه اي از قرآن كريم آمده است : وَإِذْيمكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثّبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخرِجوكَ وَ يَمكُرُ اللهُ وَ اللهُ خَيرُ الْمَكرينَ هنگامي را كه كافران درباره ي تو نيرنگ مي كردند تا تورابه بند كشند يا بكُشند يا( از مكه ) اخراج كنند و وياد كن، نيرنگ مي كردند و خدا تدبير مي كرد، و خدا بهترين تدبيركنندگان است.(124) پيامبراسلام(ص) علي(ع) را در بسترخود خوابانيدوخود، شبانه مكه را به قصد يثرب ترك كرد. دوري و جدايي از كعبه و زادگاه بر حضرت بسيار ناگوار آمدخداوند پيامبرش را دلداري و وعده داد كه دگربار به مكه باز خواهد گشت: (اِنّ الّذي فَرَضَ عَلَيكَ القرانَ لرادُّكَ اِلي معادِ (125)در حقيقت ،همان كسي كه اين قرآن را برتو فرض كرد، يقيناً تورا به سوي وعده گاه باز مي گرداند ...بُعد ديگر تلاش مشركان قريش، جنگ هايي است كه آنان با امكانات و تجهيزات فراوان، براي نابودي مسلمانان به راه انداختن كه مهمترين اين جنگ ها (جنگ بدر) ، (جنگ اُحد) ، (جنگ خندق) و (جنگ احزاب) است كه براي جلوگيري كه از اطاله ي كلام ، از توضيع جنگ ها خودداري مي شود. پس از جنگ احزاب ، و درسال ششم هجري ، پيامبراكرم(ص) با گروهي از ياران خود به قصد زيارت كعبه از مدينه به سوي مكه رهسپارشدند. مشركان مكه آماده جنگ شدند و سوگند ياد كرند كه به هر وسيله ممكن از ورود مسلمانان جلو گيري گنندپيامبر اكرم(ص) با وجود آن كه نيروي كافي براي سر كوبي بت پرستان داشتند، با دشمنان سر سخت خود از در صلح و مسالمت وارد شدند ابتدا نماينده اي پيش سران مكه فرستادند و آنان را به صلح دعوت كردندو ياد آور شدند كه مسلمانان به قصد زيارت خانه خدا آمده اند و قصد جنگ و تعرّض ندارند. آنان ابتدا نپذيرفتند ومركب پيامبر(ص) را پي كردند؛ ولي بار دوم به پيشنهاد صلح پيامبراسلام(ص) تن دادند مشركان شرايط سنگيني براي صلح پيشنهاد دادند و پيامبراسلام(ص) آن ها را پذيرفتند كه از جمله ، تخليه ي فوري مكه بود. آري، پيامبر اكرم(ص) كه منطق شان انسان دوستي و مسالمت و احترام به تعهد ها بود، براي رفع خصومت و ايجاد محيط صلح و آرامش حاضر شدند از تمام حقوق مشروع خود بگذرد.اما مشركان آن پيمان را كه به (پيمان حديبيه) معروف شد، نقض كردند و افزون برآن، از آزار و اذيت قريش كاسته نشد. مشتي زورگو بر كعبه تسلط يافته بودندو آن را در سلطه ي خود مي دانستند و در انحصارطلبي، هيچ مرزي نمي شناختند بيش از نيمي از بعثت پيامبر(ص) به مدارا با آنان گذشت و كم ترين سودي نداشت پيامبر خدا نمي توانستند بيش از اين زورگوي را تحمل كنندو مكه مي بايست آزاد و كعبه از پليدي شرك و خرافه پاك شود؛ چه اين كه پيامبر(ص) وياران آن حضرت در آرزوي زيارتِ آزادانه ي كعبه لحظه شماري مي كردند.(126) يكي از زيباترين وبزرگ منشانه ترين بر خوردهاي پيامبراسلام(ص) اعلان عفو عمومي مكه و بخشش و مدارا با سران كفرو شرك ودشمنان ديرين خود پس از فتح مكه بود گروه هاي متعصب و لجوجي كه جنگهاي خونين عليه پيامبر به راه انداخته و هر نوع توهين و آزار و شكنجه را به آن حضرت و يارانش روا داشتند، و ياران و اصحاب آن حضرت را به شهاذت رسانيدند، امّا در فتح مك وقتي كه پيامبراكرم با ده هزار سپاه مسلح برآن ها مسلط مي شود، اين دشمنان ستمگر و كينه توز بدون قيدو شرط تسليم شدند، سكوت و وحشت بر آن ها حكم فرمابود و نفسهايشان در سينه حبس شده بود و افكار مختلف به ذهنشان خطور مي كردآنان با ياد آوري ظلمهاي شان كه بر رسول خدا و يارانش روا داشته بودند در انتظار مجازات سنگين بودند و مي گفتند امروز رسول خدا همه را از دم شمشير رد خواهد كرد.درچنين وضعيتي رسول خدا سكوت آنان را شكست و فرمود: ماذا تقولون؟ وماذا تظنون؟...مردم بهت زده و نگران ، با صداي لرزان گفتند: ما چيزي جز نيكي و خوبي درباره تو نمي انديشيم وپيامبر در مقابل شخصي كه گفت: (اليوم يوم الملحمه) يعني امروز روز انتقام است فرمود: ) اليوم يوم المرحمه( يعني امروز روز رحمت است. پيامبربا خطاب به آنان فرمود:من همان جمله را به شما مي گويم كه برادرم يوسف به برادران ستمگر خود گفت و مي گويم ( لا تثريب عليكم اليوم يغفرالله لكم وهو ارحم الرحمين)(127) امروز بر شما ملامتي نيست خدا گناهان شما را مي آمورزد و او ارحم الراحمين است. پيامبر عفو عمومي را به شرح زير اعلام كرد و فرمود : شما مردم ، هم وطنان بسيار نا مناسبي بوديد، رسالت مرا تكذيب كرديد و مرا از خانه ام بيرون ساختيد و در دورترين نقطه كه به آنجا پناهنده شده بودم با من به نبرد بر خاستيد، ولي من با اين همه جرايم شما را بخشيدم و بند بردگي را از پاي شما باز مي كنم و اعلام مي كنم اذهبوا فانتم الطلقاء، برويد دنبال زندگي خود همه شما آزاد هستيد.(128) يامبراكرم(ص) حتّي بدترين افراد را كه نخست خون شان را مباح اعلام كرده بود مورد عفو قرار داد. مانند: عكرمه بن ابوجهل را آتش افروز جنگهاي پس از جنگ بدر بود به در خواست همسرش ، پيامبر او را بخشيد.هم چنين صفوان بن اميه را ، او علاوه بر جنگهاي خونين عليه اسلام و پيامبر(ص) مسلماني را به خاطر انتقام خون پدرش اميه كه در جنگ بدر كشته شده بود، در مكه جلوي ديدگان مردم بهدار آويخته بود لذا پيامبراكرم(ص) در ابتدا خون او را هدر اعلان كرده بود وي از ترس مجازات تصميم گرفته بود كه از طريق دريا از حجاز خارج شود، كسي او را نزد پيامبر شفاعت كرد، آن حضرت با كمال مدارا و مهرباني بزرگترين جاني زمان را مورد عفو قرار داد، و عمّامه خود را كه با آن وارد مكه شده بود به عنوان نشانه امان به او داد صفوان پس از اين امان وارد مكه شدپيامبر با كمال بزرگواري و آزادمنشي به وي فرمود :جان و مال تو محترم است ولي خوب است كه مسلمان شوي او دو ماه مهلت خواست كه درباره اسلام به فكر و بررسي بپردازد؛ رسول خدا فرمود: به جاي دو ماه چهارماه به تو مهلت مي دهم تا با بصيرت كامل دين اسلام را اختيار كني صفوان قبل از چهار ماه به دين اسلام شرفياب شد.(129) و افرادي بسياري غير از اين دو مورد كه ذكر شد مورد عفو قرار گرفت كه اين دو مورد فقط براي نمونه بود ، واقعاً اگر به اين موارد توجه شود. معناي رحمت للعالمين و صلح طلبي و مهرو محبّت و صفا و صميمت و رفتار مسالمت آميز اسلام وپيامبر معظم آن درك خواهد شد.اينست كه اسلام طوفاني در دل مشركان و ديگر مخالفان به پا كرد كه قرآن مي فرمايد: ( يد خلونَ في دين الله افواجا((130)يعني فوج فوج مسلمان مي شوند و آيين اسلام را با جان و دل مي پذيرند.
ب ) رفتارمسالمت آميز با اهل كتاب(اعم ازمسيحي ويهودي)
پيامبراكرم(ص) در بر خورد با اهل كتاب، كه معمولاً اين مواجهه پس از تشكيل حكومت اسلامي در مدينه صورت گرفت ، نيز بسيار كوشيد كه براساس اصل مدارا و رحمت رفتار نمايد و با گفت وگو و عهد و پيمان براي زندگي مسالمت آميز در كنار يكديگر بكوشد. خداوند به پيامبر دستور مي دهد كه يهود و نصارا را در مسائلي كه مورد توافق در هر دو دسته و نيز اسلام است ، به وحدت وهمكاري دعوت كند: (قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم(131) با اينكه مقر حكومت اسلامي و اقتدار مسلمانان در مدينه بود و آن حضرت توانايي اين را داشت كه با اهل كتاب به شدت برخورد كند و آنان را مجبور به تبعيت از دين اسلام نمايد؛ امّا هيچ گاه پيامبر اسلام(ص) اهل كتاب را مجبور به پذيرش دين اسلام ننمود. آن حضرت با مسيحيان لطف و ملايمت مي كرد و آنان را در گزينش و پيروي كردن دين اسلام و مسيحيت كاملاً آزاد گذاشته بود. با يهوديان نيز چنين رفتار نموده و در آغاز با آنان معا هده و پيمان بسته و آنهارا در پيروي كردن دينشان آزاد گذاشته بود. درذيل به مواردي از برخوردهاي مسالمت آميزو رفتار مهربانانه پيامبر اعظم(ص) با اهل كتاب اشاره مي گردد
برخورد مسالمت آميز با مسيحيان
رفتار پيامبراسلام با مسيحيان آرام و با مداراست. پيامبر(ص) ابتدا موضع و ديدگاه خود را در مورد دين مسيحيت بيان مي كند، به تفصيل درباره تولد حضرت مريم ، كفالت وي توسط حضرت زكريا و نيز تولد حضرت عيسي(ع) سخن مي گويد، اصولي درباره حضرت عيسي و همچنين تورات و انجيل به دست مي دهد و دين خود را ادامه راه آنان مي داند؛ امّا مسيحيان ظاهراً اين ديدگاهارا نمي پذيرد و به مجادله مي پردازد. به دنبال مجادله مسيحيان، خداوند متعال توسط قرآن كريم به پيامبر اسلام(ص) اطمينان مي دهد كه آنچه درباره حضرت عيسي(ع) گفته است حق و از جانب پروردگار است و نبايد در اين باره گفتار مسيحيان او را به شك و ترديد اندازد: الحق من ربّك فلاتكن من الممترين؛(132) ( آنچه درباره حضرت عيسي(ع) گفته شد)حق(و) از جانب پروردگار توست، پس از ترديدكندگان نباش. مسيحياني كه ديدگاه پيامبر اسلام را درباره حضرت عيسي(ع) قبول ندارند، آيا آن اندازه به حقانيت گفتارو عقايدشان پايبند هستند كه تن به مباهله بدهند؟ خداوند مي فرمايد: پس هر كس پس از روشن شدن جريان با تو مجادله كند، بگو بياييد بياوريم، ما پسرانمان و شما پسرانتان و ما زنانمان، و شما زنانتان ، ما نفس خود را و شما نفس خودتان را، آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدارا بر دروغ گويان بفرستيم(133). مسيحيان نجران در پي نامه و دعوت پيامبراعظم(ص) شورايي تشكيل دادند و هيأتي را به نمايندگي در مدينه اعزام كردند، تا از نزديك با پيامبر(ص) تماس بگيرند و ادله حقانيت و دلائل نبوت وي را بشنوند و مورد ارزيابي قرار دهند. هيأت مزبور متشكل از شصت نفر بود كه در بين آنان سه نفر پيشواي مذهبي نيز قرار داشت. هيأت نمايندگي مسيحيان نجران در مدينه با پيامبر(ص) وارد مذاكره شدند و درباره آئين توحيد، پرستش خداي يگانه و حضرت عيسي(ع) بحث كردند. مسيحان حضرت عيسي را به خاطر اينكه پدر نداشت، خدا مي دانستند، در حالي كه پيامبر اسلام(ص) اين سخن را رد كرد و با تلاوت آيه قرآن در اين زمينه: ( إنّ مثل عيسي عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكن(134) فرمود وضع حضرت عيسي از اين نظر دقيقاً شبيه حضرت آدم است كه بدون پدر از خاك آفريده شد اگر نداشتن پدر دليل بر خداي اوست، پس حضرت آدم از اين لحاظ از او شايسته تر است، زيرا وي نه پدر داشت نه مادر . مسيحيان اين استدلال پيامبر را نپذيرفتند. سرانجام پيامبر(ص) به امر خداوند متعال و نزول آيه مباهله، به هيأت نمايندگي نجران فرمود: اگر قانع نمي شويد، راه اين است كه با همديگر مباهله كنيم و بر دروغگو نفرين بفرستيم و از خداوند نيز بخواهيم كه دروغگو را هلاك و نابود سازد. هيأت مسيحيان نيز اين پيشنهاد رسول خدا(ص) را پذيرفتند. روز موعود، رسول خدا(ص) همراه علي(ع) ، فاطمه زهرا(س) و فرزندانشان حسن و حسين در مباهله حاضر شدند؛ امّا وقتي مسيحيان معنويت اين خاندان را ديدند، لرزه بر اندامشان افتاد. اسقف نجران گفت: من چهره هايي را مي بينم كه هرگاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهي بخواهند كه بزرگترين كو ه هارا از جا بركند، فوراً كنده مي شود؛ بنابراين، هرگز صحيح نيست كه ما با آنها مباهله كنيم، زيرا بعيد نيست كه عذاب دامن مارا بگيرد، همه ما نابود شويم و بر روي زمين يك مسيحي باقي نماند. لذا مسيحيان ترك مباهله را صلاح ديدند و صلح و جزيه را قبول نمودند(135). اين صلح نامه از شدت عدالت و دادگستري رهبر عالي قدر حكايت كرده و مي رساند كه حكومت اسلامي، بسان دولتهاي زورمند جهان نبوده كه از ضعف و بي چارگي طرف سوء استفاده كند و ماليات هاي سنگين را بر آنان تحميل كند، بلكه در تمام لحظه ها، روح مسالمت و دادگري و اصول انساني را در نظر گرفته و گام از آن فراتر نمي نهاد.
رفتار مسالمت آميز با يهوديان ستيزه جو
پيامبراكرم(ص) پس از مهاجرت به مدينه، براي برقراري امنيت وآرامش، پيمان دفاعي مشتركي منعقد ساختند كه در آن (اوس) و (خزرج) و (يهود مدينه) شركت داشتند. و حتي پيامبر(ص) با يهود خارج مدينه پيمان دفاعي جداگانه اي منعقد ساختند. بر اسا س اين پيمان، يهود متعهّد شدند بر ضد مسلمانان اقدام خرابكارانه انجام ندهند و در صورت لزوم، از مدينه و مسلمانان دفاع كنند و در مقابل، پيامبر متعهّد شدند از حقوق آنان حفاظت كنند و با آنان مانند افراد ملّت واحد رفتار شود. بدين وسيله همگان، مسؤل حفظ و حراست حقوق يكديگر شوند. كه در پيمان نامه يا منشور مدينه به آن اشاره شد. يهوديان آزادانه به داد وستد پرداخته، كالاهاي خود را در بازار مسلمانان مي فروختند. گسترش اسلام ميان انصار و قبايل اطراف، حسادت يهود و برخي از منافقان را عليه پيامبر(ص) برانگيخت؛ زيرا آنان هرگز گمان نمي كردند كه كار آن حضرت تا اين حد بالا بگيرد و تمام قدرتهاي محلي را تحت الشعاع قرار دهد. عبدالله بن سلام از دانشمندان يهود، پس از مذاكره با پيامبر(ص) به آيين اسلام گرويد و خبر اسلام آوردن او موجي از خشم را در طوايف يهود پديد آورد. پس از مدتي مُخيريق، يكي ديگر از دانشمندان يهود به جمع مسلمانان پيوست و حتي پيامبر(ص) را وصي و صاحب اختيار اموال خود قرار داد(136). يهود به علل گوناگوني در ابتدا به پيامبر(ص) و مسلمانان روي خوش نشان دادند و در پيمان دفاعي مدينه شركت جستند از تشكيلات مسلمانان به نفع خود و در مقابل رقيباني كه همواره از آنان در هراس بودند، سودبردند. گسترش روز افزون اسلام، سبب شد كه يهوديان به اين همكاري و همراهي با مسلمانان ادامه ندهند و به روش هاي مختلفي در تضعيف روحيه مسلمانان بكوشند. آنان پيمان خود با مسلمانان را نقض كردند، و پنهان و آشكار با دشمنان اسلام همكاري كردند. مسلمانان در مقابل اقدامهاي خرابكارانه و شايعه سازي يهود، هيچ گونه تعرّضي به آنان نداشتند و همواره در حفظ صلح و امنيت مدينه كوشيدند و اعمال و رفتار تحريك آميز يهوديان را ناديده گرفته، با عفو و اغماض پاسخ مي دادند! پيامبراكرم(ص) درمراسم اجتماعي آنان شركت مي جستند واز آنان قرض مي گرفتند و بيمارانشان عيادت، و در مراسم تشييع جنازه ي يهوديان شركت مي نمودند و با آنان ابراز هم دردي مي كردند و مانند فرد عادي با آنان معامله مي كردند و ساير مسلمانان نيز يهوديان مدينه را هم پيمان خود و جزو ملّت خود مي دانستند و رفتارشان بر اساس همين اصول محكم و استوار بود(137).
رأفت با يك مرد يهودي مزاحم
شخصي مي آيد در كوچه جلوي پيغمبر را مي گيرد، مدعي مي شود كه من از تو طلبكارم، طلب مرا الان بايد بدهي. پيغمبر مي گويد: اولاً تو از من طلبكار نيستي و بيخود ادعا مي كني، و ثانياً الآن پول همراهم نيست، اجازه بده بروم. مي گويد: يك قدم نمي گذارم آن طرف بروي (پيغمبر هم مي خواهد برود در نماز شركت كند) همينجا بايد پول مرا بدهي و دين مرا بپردازي. هرچه پيغمبر با او نرمش نشان مي دهد او بيشتر خشونت مي ورزد تا آنجا كه با پيغمبر گلاويز مي شود و رداي پيغمبر را لوله مي كند، دور گردن ايشان مي پيچد و مي كشد كه اثر قرمزي اش در گردن پيغمبر ظاهر مي شود. مسلمانان مي آيند كه چرا پيغمبر دير كرد، مي بينند يك يهودي چنين ادعايي دارد. مي خواهند خشونت كنند، پيغمبر مي گويد: كاري نداشته باشيد، من خودم مي دانم با رفيقم چه كنم. آنقدر نرمش نشان مي دهد كه يهودي همان جا مي گويد: (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ رَسولُ اللهِ) و مي گويد تو با چنين قدرتي كه داري اين همه تحمل( نشان مي دهي؟! ) اين تحمل يك فرد عادي نيست، پيغمبرانه است(138).
رأفت حضرت علي(ع) با يهودي پرخا شگر
اميرالمؤمنين علي(ع) بر منبر بود به مردم فرمود ( جمله اي كه هميشه تكرار مي فرمود): (اَيُّهَا النّاسُ سَلوني قَبْلَ اَنْ تَفقِدوني...(139) قبل از اينكه مرا در ميان خود در نيابيد هرچه سؤال داريد از من بپرسيد من جواب مي دهم. من به راههاي آسمان از راههاي زمين آگاهترم؛ يعني از زمين مي خواهيد بپرسيد، از آسمان مي خواهيد بپرسيد. محدوديتي نيست. يك وقت ديدند شخصي كه قيافه اش نشان مي داد از عربهاي يهودي است- هم قيافه اش نشان مي داد كه عرب است و هم طرز لباس و قيافه اش نشان مي داد كه يهودي است. علامتي گفته اند: يك آدم مثلاً باريك اندام بلند قد چهره كه كماني هم انداخته بود- از گوشه مجلس بلند شد، شروع كرد با خشونت صحبت كردن: ( اَيُّهَا الْمُدَّعي ما لا يَعْلَم ) اي آدم پر مدّعا كه چيزي را كه نمي داني ادعا مي كني! اين حرفها چيست كه از همه جا از من بپرسيد؟! آيا واقعاً تو مي تواني هرچه از تو بپرسند جواب بدهي؟! شروع كرد به هتّاكي كردن نسبت به حضرت علي(ع) با اينكه علي(ع) خليفه است. مثل اينكه او مي دانست كه علي چه روشي دارد و كسي نيست كه اگر كسي به او فحش هم بدهد فوراً بگويد گردنش را بزنيد. چون جسارت كرد، اصحاب يك مرتبه از جا حركت كردند و مي خواستند به او حمله كنند. فوراً علي(ع) جلويشان را گرفت. جمله اي دارد كه من به اعتبار آن جمله اين حديث را نقل كردم، فرمود: (اَلطَّيْشُ لايَقومُ بِهِ حُجَجُ اللهِ) با فشار، حجج الهي را نمي شود اقامه كرد. حرفي زده و به من گفته؛ سؤالي دارد بگذاريد بيايد پيش من سؤالش را بپرسد؛ اگر جواب دادم خودش از عملش پشيمان مي شود. شديداً جلوي آنها را گرفت(140).
سفارش پيامبردرباره ي يهود و نصاراي يمن
پيامبراكرم(ص) در دستور العمل ارشادي و حكومتي به (عمرو بن حزم ) - كه او را به يمن فرستاده بودند تا مردم را به آموزه هاي اسلام فرا خواند- نوشتند كه براي همه ي اقشار مردم يمن، حتّي يهود و نصارا، دستورهاي اسلام را اجرا كند. در فقره 21 اين دستور العمل آمده است: واِنَّهُ مَن اَسلَمَ مِن يَهوديٍ اَو نصرانيٍ اِسلاماً خالِصاً مِن نَفسِهِ وَ دانَ بِدينِ الا سلام فَاِنَّهُ مِنَ المؤمنينَ لَهُ مِثلَ ما لَهُم وَ عَلَيهِ مِثلَ ما عَلَيهِم؛ ومَن كانَ عَلي نَصرانيه اَو يَهوديه فَاِنَّهُ لايُغّيرعنها؛هر يهودي و نصراني (مسيحي ) كه مسلمان شود و اسلام پاك و خالصي اظهار كند، از جمله ي گروه مؤمنان و مسلمانان است؛ هر آنچه مسلمانان دارند، شامل او نيز مي شود و در نفع و ضرربا آن ها شريك است و هركه در يهوديت يا نصرانيت خود باقي بماند، هرگز به ترك دين خود وادار نمي شود(141).
فصل سوم:
نامه هاي پيامبراكرم(ص) به زمامداران جهان
هنوز چند سالي از آغاز رسالت نگذشته بود كه آوازه ي پيامبر(ص) در سراسر گيتي طنين انداز شد. دعوت اسلامي، همه ي سرزمين عرب را فراگرفت و از آنجا به نقاط ديگر سرايت كرد. هيأت هاي مذهبي و قومي از نقاط مختلف به مدينه، پايگاه پيامبر(ص) و مسلمانان مي آمدند و آزادانه به تفحّص و گفتگو مي پرداختند و عده اي نيز آزادانه به دين اسلام مشرف مي شدند. پيامبر اسلام(ص) در عين بيان دستورهاي الهي و دعوت حق، نهايت تواضع و فروتني را در برابر آنان اعمال مي كردند.
پيامبراكرم(ص) در نامه هايشان به رؤساي دولت ها، هيچ گاه پيشنهاد ادغام آن ها در دولت اسلامي را مطرح نكردند، بلكه فقط به قبول رسالت و گرويدن به آيين اسلام فراخواندند و در مواردي به بقاي مُلك و سلطنت آنان تصريح، و تداوم حاكميت آنان بر قلمرو سر زمين خويش را تضمين فرمودند. جالب اينكه نتيجه سرپيچي آنان از اين دعوت الهي را مجازات آخرتي دانسته اند؛ براي مثال، حضرت در ناه اي به پادشاه ايران يا قيصر روم فرمود: اگر اين دعوت را نپذيري، گناه ملت مجوس يا مردم مصر و... به عهده ي تو خواهد بوده چه اين كه با عدم پذيرش سلاطين، مردم اين سرزمينها نيز از آزادي عقيدتي و گرويدن به اسلام محروم مي ماندند. روش مسالمت آميز پيامبراكرم(ص) با مخالفان باعث شد كه افراد، گروه ها و هيأت هاي مذهبي فراواني، آزادانه به مدينه مهاجرت كنند. برخي از اين هيأت ها به نمايندگي از پادشاهان، مانند پادشاه حبشه وشاهان حمير، به مدينه اعزام شده بودند. حدود چهل هيأت مذهبي يا سياسي به مدينه آمدند و شهر پيامبر(ص) پذيراي آنان بود. رسالت پيامبراكرم(ص) رسالت جهاني و براي همه مردم دنيا بود. پيامبر(ص) از همان روزهاي اوّل بعثت اعلام كرده بودند كه رسالت ايشان به زودي در همه جا گسترده خواهد شد و گنج هاي قيصر و كسري زير سلطه ي اسلام در خواهد آمد. هنگامي كه اسلام در سرزمين حجاز به اندازه كافي نفوذ كرد، پيامبر(ص) نامه هاي متعددي براي زمامداران بزرگ آن عصر فرستادند و در قسمتي از اين نامه ها، به قدر مشترك ميان اديان آسماني، يعني (توحيد( دعوت كردند كه به دو نامه از اين نامه ها اشاره مي شود:
الف ) نام به قيصر روم
بسم الله الرحمن الرحيم
مِن محمدِ بنِ عَبدِاللهِ، اِلي هر قَل عظيمِ الرّوم. سلامٌ علي مَن ِ اتَّبِعَ الهُدي. اَمّا بَعدُ فانّي اَدعوكَ بِدِعايَه الاسلام، اَسلِم تَسلِم ، يؤتِكَ اللهُ اجرَكَ مَرَّتَينِ، فاِن تَوَلّيتَ فَاِنّما عليكَ اِثمُ الاريسين، (ويا اَهلَ الكتاب تعالَوا اِلي كَلِمَه سَواءُ بَينَنا وَ بَينَكم الاّ نَعبُدَ الاّ اللهَ وَ لا نُشرِكَ بِهِ شَيئاً وَ لايَتَّخِذ بَعضُنابعضاّ ارباباً من دون الله فَِان تَوَلَّوا فَقولوا اشهَدوا بِِاَنّا مُسلِمونَ(142)به نام خداوند بخشنده ي مهربان. از محمد، فرزندعبدالله به هرقل بزرگ و پادشاه روم. درود برآن ها كه پيروي از حق كنند. تو را به اسلام دعوت مي كنم. اسلام آور تا در امان و سلامت باشي. خداوند به تو دو پاداش مي دهد (يكي پاداش ايمان خود و ديگر پاداش كساني كه به پيروي تو ايمان مي آورند). اگر از آيين اسلام روي بگرداني، گناه اريسيان (نژاد رومي و جمعيت كاركران) نيز بر تو خواهد بود. (اي اهل كتاب! ما شما را به يك اصل مشترك دعوت مي كنيم كه غير از خدا را نپرستيم، كسي را شريك او قرار ندهيم و بعضي از ما، بعضي ديگر را به خداي نپذيرد. هرگاه آنان از آيين حق سر بر تابند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم). قيصر روم پس از دريافت نامه، آن را گشود. آغاز نامه كه با (بسم الله الرحمن الرحيم ) بود، توجه او را به خود جلب كرد و گفت: من غير از نامه (سليمان) تاكنون چنين نامه اي نديده ام. بعد مترجم خود را خواست نامه را بخواند و ترجمه كند. قيصر ، دحيه را خواست و او را احترام كرد و پاسخ نامه پيامبر را نوشت و هديه اي نيز ارسال و مراتب ايمان و اخلاص خود را در آن منعكس كرد(143).
ب ) نامه پيامبر(ص) به پادشاه حبشه
بسم الله الرحمن الرحيم
مِن مُحمدٍ رَسولِ الله اِليَ النّجاشِيِ عَظيمِ الحَبَشَه. سلامٌ عَلَيكَ فَاِنّي اَحمَدُ اللهَ الَّذي لا اِلهَ اِلا هُوَ المَلِكُ القُدُّوسُ السَّلامُ المؤمِنُ المُهَيمِنُ، وَ اَشهَدُ اَنَّ عيسي بنَ مَريم روحُ اللهِ وَ كَلِمَتُهُ القاها اِلي مريمَ البتولِ الطَّيّبَه الحَصينَه فَحَمَلَت بِعيسي، فَخَلَقهُ مِن روحِهِ وَ نَفَخَهُ كما خَلَقَ آدمَ بِيَدِهِ. وَ اَنّي اَدعوكَ اِليَ الله وَحدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَ الموالاه علي طاعَتِهِ، و اَن تتبَعَني وَ تُؤمِنُ بِالَّذي جائَني، فاِنّي رَسولُ الله وَ اَنّي اَدعوكَ وَ جُنودَكَ اِلَي الله عَزَّوَجَلَّ، وَ قَد بَلَغتُ وَ نَصَحتُ فَاَقبلوا نَصيحَتي وَالسّلامُ علي مَنِ اتّبِعَ الهُدي(144)؛ به نام خداوند بخشنده ي مهربان. نامه اي است از محمد، پيامبرخدا به نجاشي، زمام دارحبشه. درود بر شما! من خداي را كه جز او خداي نيست، ستايش مي كنم؛ خداي كه از عيب و نقض منزّه است و بندگان فرمان بردار او از خشم او در امان اند و او به حال بندگان ناظر و گواه است. گواهي مي دهم كه عيسي فرزند مريم، روحي از جانب خدا و كلمه اي است كه در رحم مريم زاهد و پاك دامن قرار گرفته است.خداوند با همان قدرت و نيروي كه آدم را (بدون پدر و مادر ) آفريد، او را نيز (بدون پدر) در رحم مادرش پديد آورد. من تو را به سوي خداي يگانه كه شريك ندارد دعوت
مي كنم و از تو مي خواهم كه هميشه مطيع و فرمان بردار او باشي و از آيين من پيروي نمايي و ايمان به خداي آوري كه مرا به رسالت خود مبعوث فرمود.(زمام دار حبشه آگاه باشد كه) من پيامبر خدا هستم. و تو و تمام لشكريانت را به سوي خداي عزيز دعوت مي كنم. من (به وسيله اين نامه و اعزام سفير)، به وظيفه ي خطيري كه بر عهده داشتم، عمل كردم و تو را پند و اندرز دادم؛ بنابراين اندرز مرا قبول كن. درود بر پيروان هدايت! نجاشي نامه اي نيز به پيامبر اكرم(ص) نوشت و با صراحت به مسلما ن شدن و قبول دعوت اقرار كرد: به نام خداوند بخشنده ي مهربان. نامه اي است به محمد رسول خدا(ص)، از نجاشي. درود كسي كه جز او خداي نيست، (و) درود كسي كه مرا به اسلام هدايت نمود، بر شما باد! نامه شمارا درباره ي نبوت و بشريت حضرت عيسي زيارت نمودم. به خداي زمين و آسمان سوگند! كه آنچه بيان نموده بوديد، عين حقيقت است و من هيچ مخالفتي با آن ندارم و از حقيقت آيين شما نيز آگاهي يافتم و درباره مسلمانان مهاجر، تا آن جا كه مقتضيات ايجاب مي كرد، خدمات لازم به عمل آمدو من اكنون به وسيله اين نامه گواهي مي دهم كه شما فرستاده ي خدا و شخص راست گو كه كتاب هاي آسماني او را تصديق مي كنند هستيد، و من در حضور پسر عموي شما (جعفر بن ابي طالب ) مراسم اسلام و ايمان و بيعت را انجام دادم. من براي ابلاغ پيام و اسلام خود، فرزندم (اريحا) را رهسپار محضر مقدستان كرده و صريحاً اعلام مي دارم كه من جز خود، ضامن كسي نيستم و اگر دستور فرماييد،خود رهسپار خدمت پرفيضتان شوم. درود بر شما اي پيامبر خدا!(145) با توجه به نامه هاي پيامبر(ص) به سران كشورها، روشن مي شود كه اسلام از همان آغاز فكر هم زيستي مسالمت آميز با پيروان اديان الهي را مطرح ساخته است. در بيش تر نامه هايي كه پيامبراكرم(ص) براي پادشاهان جهان كه داراي اعتقاد الهي بودند، فرستاد، متن آيه ي ذيل كه همان اعلاميه جهاني است. مطرح شده است: قُل يا اَهلَ الكِتابِ تَعالُوا اِلي كَلِمَه سَواءٍ بَيننا وَ بَينَكُم اَلاّ نَعبُدَ اِلاَّ اللهَ و لا نُشرِكَ بِهِ شَيئاً وَ لا يَتَّخِذ بَعضُنا بَعضاً ارباباً مِن دونِ الله فَاِنْ تَوَلَّوا فَقولوا اشْهَدوا بِاَنّا مُسلِمون(146) . در اسلام ، جنگ براي كسب قدرت و ازدياد ثروت به شدت محكوم شده است. اصالت در اسلام، همان (صلح ) و استفاده از روش هاي مسالمت آميز و دعوت به اصول مشترك است. خداي بزرگ در قرآن مي فرمايد:يَاأَيُهَا الَّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ في سَبِيلِ الله فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقَي إِليكُمُ السَّلاَمَ لَستَ مُؤمِناً تَبتَغُونَ عَرَضَالْحَيَاه الْدُّنْيَا فَعِندَ اللهِ مَغَانِمُ كَثِيرَه كَذَلِكَ كُنتُم مِن قَبلُ فَمَنَّ اللهُ عَليكم فَتَبيَّنواإِنَّ اللهَ كانَ بِما تَعمَلونَ خَبيراً(147) ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه در راه خدا گام بر مي داريد (و به سفري براي جهاد مي رويد) تحقيق كنيد و به كسي كه اظهار صلح و اسلام مي كند، نگوييد(مسلمان نيستي) به خاطر اين كه سرمايه ي ناپايدار دنيا (و غنايم)را به دست آوريد؛ زيرا غنيمت هاي بزرگي در نزد خدا (براي شما) است... بنابراين، نامه هايي كه پيامبراسلام(ص) به اميران، سلاطين، رئيسان قبايل وشخصيت هاي برجسته ي معنوي و سياسي براي دعوت به اسلام نوشته اند، از شيوه مسالمت آميز دعوت آن حضرت حكايت مي كند. حدود 185 نامه از پيامبر(ص) براي تبليغ و دعوت اسلام يا جهت (ميثاق و پيمان) در دست داريم. (جهت ملاحظه نامه هاي پيامبر(ص) به مكاتيب الرسول، مراجعه شود.) همه ي اين نامه ها حاكي است كه روش اسلام در دعوت و تبليغ، منطق و برهان بوده است، نه جنگ و شمشير. نصايح، اندرزها، تسهيلات و نرمي هايي كه پيامبراكرم(ص) هنگام بستن پيمان با ملت ها و مذاهب گوناگون از خود نشان مي دادند گواه زنده بر اين مطلب است كه پيشرفت اسلام زاييده ي نيزه و شمشير نبوده است.
پيامبر وپيروانش همه را دعا مي كنند!
دعاي كه در ماه مبارك رمضان بعد از نمازهاي واجب زمزمه مي شود، و عطر آن تمام مساجد و مراكز عبادي مؤمنان را در سراسر جهان فراگرفته، نشانه اي ديگر از رحمت و عطوفت اسلامي است. بدين شكل كه مسلمانان براي رفع مشكلات همه انسانها(نه فقط مسلمانها ) دست نياز به سوي آن احد بي نياز دراز مي كنند.حسن ختام اين فصل بلكه فصل صلح در روايات كه قبل ازاين ذكر شد واين دو فصل به نحو باهم مرتبط است با بخشي از اين دعا ها كه مجسم كننده رأفت وعطوفت اسلام عزيز مي باشد ونتيجه خوبي براين فصل نيز هست خاتمه مي دهيم:( اللّهُمَّ اَدْخِل عَلي اَهلِ الْقُبُرِ السُّرور)؛ خداوندا ! بر تمام مردگان شادي و سرور نازل كن! ( اللّهُمَّ اَغْنِ كُلََّ فقيرٍ(؛ خداوندا ! تمام نيازمندان و محتاجان جامه انساني را بي نيازكن! ( اللّّهُمََ اشبِع كُلَّ جائعِ )؛ خداوندا ! گرسنگان جهان را سير بگردان! (اللّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ ) خداوندا ! همة برهنگان عالم را بپوشان! (اللّهّمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدينٍ)؛ خداوندا ! وام همة وام داران جهان هستي را ادا كن! (اللّهُمَّ فَرَّجْ عَنْ كُلِّ مَكْروبٍ)؛ خداوندا ! گره از كار همة اندوهناكان باز فرما! (اللّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَريبٍ)؛ خداوندا ! تمام دور از وطنان را (سالم) به اوطانشان باز گردان! (اللّهُمَّ فُكَّ كُلَّ اَسيرٍ)؛ خداوندا ! تمام اسيران را (در هر كجاي دنيا هستند) آزاد فرما! (اللّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَريضٍ)؛خداوندا ! همة بيماران را شفا بده!(148) حقيقتاً انسان از اين رحمت گستردة اسلامي لذّت مي برد، و بر اين سعة صدر مسلمين، آفرين مي گويد، و از اين كه بيشترين دعاهاي مسلمين جهانگير و عام است و شامل تمام انسانهاي نيازمندِ، با هر نوع گرايش فكري مي گردد، خوشوقت مي شود. آيا هيچ انسان بي غرض و با انصافي به خود اجازه مي دهد كه چنين آييني را آئين خشونت معرّفي كند!
نتيجه گيري
اوج صلح ورحمت در دین اسلام است میبینیم در اسلام حاكم اسلامي به قاتل آينده اش و تهديد كننده خودش تعرض نمي كند، پيامبر پيشاپيش سران كفرو عناد و فراريان از ميدان جنگ راعفو مي كند ، بابت ترساندن زنان جريمه پرداخت مي كند ، به سبب بلند كردن صدابنا حق بركنار مي كند، امّا ازآن طرف مدعيان صلح ميليون ها انسان را به خاك وخون مي كشند مانند جنگهاي جهاني اول ودوم ،كشتار در افغا نستان ،عراق و... درعين حال اسلام را متهم به خشونت مي كند بايد مطا لعه كردوديد كه تفاوت ميان رفتار اسلام و مخالفان آن تا كجاست از آنجاي كه دشمنان اسلام با تمام امكانات و تبليغات مانند انتشار و تأليف كتاب آيات شيطاني توسط سلمان رشدي مرتد و كشيدن كاريكاتور ها در روزنامه هاي دانماركي و حمايت از آن به بهانه آزادي قلم و اتّهام پاپ كه اسلام را به خشونت متهم نموده است و صد ها اتّهام و تبليغات ديگر كه بر عليه اسلام نموده و مي كنند و اسلام را به خشونت متهّم مي كنند بنابراين براي پاسخ به اين اتّهامات بايد سراغ قرآن كريم رفته ونگاه كوتاه درآيات نوراني اين كتاب آسماني داشته باشيم ،وهم پاي سخنان رهبران پاك ومعصوم ديني بنيشنيم، وهم برخورد هاي اجتماعي وعملي آن بزرگواران را مطالعه نمايم وبا رفتارهاي متهم كنندگان اسلام به خشونت ومدعيان تمدن درجهان مقايسه كنيم،تا حقيقت ازپشت ابرهاي تاريك پديدارگردد. در قرآن صلح و صفا، محبّت و صميميت با عنوانهاي مختلفي كه دارد موج مي زند. قرآن مجيدي كه صد و سيزده سوره از يكصد و چهارده سورۀ آن با (بسم الله الرحمن الرحيم) كه پيام آور رأفت و رحمت و محبت اسلامي است شروع شده. و دستور مي دهد بدي را با خوبي پاسخ دهيد قرآني كه مي گويد: مؤمنين كفار را مورد عفو قرار دهد، قرآني كه امتيازات قومي را رد مي كند، قرآني كه صلح و آشتي را برنامه اصلي اسلام مي داند، قرآني كه عدالت را اساس برنامه اسلام ميداند، قرآني كه مودت و رحمت را نشانه پروردگار معرفي مي كند، قرآني كه دستور مدارا و پرهيز از تعصب با مخالفان مي دهد. قرآني كه بشريت را امت واحده معرفي مي كند، قرآني كه مهمترين هدف خودش را پايان دادن اختلافات بشر مي داند، قرآني كه كشتن يك انسان بيگناه را برابر با قتل همه انسانها مي داند و...آيا چنين دين و قرآني آئين خشونت است؟ آيا بر چسب خشونت بر چنين آئين سراسر رحمت و مهرباني و عطوفت مي چسبد؟ هرگز! آيا بنام چنين ديني كشتن صدها هزار مسلمان از مرد و زن، كوچك و بزرگ، مسلمان و غير مسلمان اسلامي است؟ هرگز! و نيز دراسلام احاديثي فرا واني وجود دارد كه صلح و صفا، مودت و رحمت را به خوبي منعكسمي كند ، كه اساس دين را محبت مي داند، درميدان جنگ هم از رحمت و رأفت سخن مي گويد ، امان دادن كمترين فرد مسلمان را براي همه مسلمين معتبر مي داند،دراسلام تصفيه حسابها در جنگ ممنوع است حتي پيرمرد مسيحي در كشور اسلامي نبايد فقير باشد، رحمت اسلامي حتي شامل ساير جانداران هم مي شود.... حقيقتاً انسان از اين رحمت گستردة اسلامي لّذت مي برد، وحتّي دعا هاي جهانگير و عام مسلمين كه شامل تمام انسانهاي نيازمند مي شود با هر نوع گرايش فكري كه باشد. بايد آفرين گفت بر اين رأفت و رحمت. اين دستورات اسلام دستوراتي ظريفي است كه در دنياي امروز نه تنها به آن عمل نمي شود و كسي به آن توجّهي ندارد، بلكه بسياري قدرت درك و تحليل آن را هم ندارد، راستي! آييني كه به تمامي اين ريزه كاريها توجّه دارد و پيروانش را به آن دستور مي دهد، آييني كه سرو پا رحمت و محبت و صفا و صميميت، مواسات و برابري است، ديني كه اساس آن محبت است، ديني كه در ميدان جنگ نيز رحمت و رأفت دارد، ديني كه محبّت و رحمتش نه تنها شامل انسانها(از مسلمان و غير مسلمان ) است بلكه شامل حيوانات نيز مي شود، آيا بر چنين ديني بر چسب خشونت مي چسبد؟ آيا سزاوار است به چنين ديني نسبت خشونت زد؟ آيا هيچ انساني با انصافي به خود اجازه مي دهد چنين ديني را دين خشونت معرفي كند!. آيا جنايتي كه امروز وهابيت و القاعده مرتكب مي شود از اين تعاليم (رحمت للعالمين) مايه گرفته است؟ هرگز!

پي نوشت ها :
 

112.نهج البلاغه، نامة 53 .
113.الحر عا ملي ، وسائل الشيعه، ج8 ، ص35 .
114.نهج البلاغه، نامة 25 .
115.جعفر سبحاني، فروغ ابديّت ، قم : مؤسسه بوستان كتاب ، چاپ 1385 ، ج2 ، ص 453 – 449 .
116.رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام سيرة رسول خدا ،انتشارات دليل ما، چاپ پنجم 1386 ، ج1 ، ص580 .
117.جعفرسبحاني، فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام ، نشر مشعر ، چاپ دهم پاييز 1377 ، ص 372 – 371 .
118.جعفرسبحاني، فروغ ابديّت، ، ص 681 – 680 .
119.روح الله شريعتي، اقليت هاي ديني،انتشارات كانون انديشه جوان، چاپ اول 1385 ، ص 43- 42 .
1202.محمد ابراهيم آيتي، تاريخ پيامبر اسلام ،انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم 1362 ، ص 127 ، شهيد مرتضي مطهري ، جاذبه و دافعة حضرت علي(ع)، تهران: انتشارات صدرا خرداد 1383 ، ص78 .
121.آيتي، همان، ص129 .
122.آيتي ، تاريخ يعقوبي،انتشارات علمي فرهنگي ، چاپ 1382 ، ج1 ، ص 395 – 394 .
123.جعفر سبحاني، فرازهاي از تاريخ پيامبر اسلام، ، ص150 .
124.انفال/30 .
125.قصص/85 .
126.عباس علي عميد زنجاني، اسلام وهم زيستي مسالمت آميز،تهران : دارالكتب الاسلاميه ، ص 94 – 83 .
127. يوسف/ 92 .
128.فروغ ابديت، ص815 .
129.فروغ ابديت، ص822 – 821 .
130. نصر/ 2 .
131.آل عمران/ 63 .
132./ال عمران/ 60 .
133.همان، آيۀ 61 .
134.همان، آيۀ 59
135.سبحاني ، فروغ ابديت، ص 906 – 901 . ومجلۀ طلوع ، فصلنامه تخصصي مذاهب و فرق اسلامي ،ش 20 ، ص 171 .
136.سبحاني ، فروغ ابديت، ص455 .
137.عميد زنجاني ، اسلام و همزيستي مسا لمت آميز، ص 96 – 95 .
138.مرتضي مطهري سيري در سيرۀ نبوي، ، تهران صدرا ص 207 .
139.شيخ عباس قمي ، سفينه البحار، ج1 ، ص586 .
140.مرتضي مطهري ، سيري در سيرۀ نبوي، چاپ 1383 ، صدرا 1383 ، ص197 .
141.علي بن حسين الاحمدي ، مكاتيب الرسول، نشر يس ، چاپ سوم بهمن ، 1363ج1 ، ص 207 .
142.سبحاني ، فروغ ابديت، ص 697 و علي ابن حسينعلي ،مكاتيب الرسول، ج1 ، ص 105 .
143.سبحاني، فروغ ابديت، ص 700 – 698 و علي ابن الاحمدي ، مكتب الرسول، ص 112 – 109 .
144.الاحمدي مكاتب الرسول، ج1 ، ص 121 .
145.الاحمدي ، مكاتب الرسول، ص128 وسبحاني ، فروغ ابديت، ص715 .
146.آل عمران/ 64 .
147.نساء/ 94 .
1448.شيخ عباس قمي ، مفاتح الجنان، اعمال ماه مبارك رمضان .

فهرست منابع
1. قرآن
2. نهج البلاغه
3. آيتي، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبراسلام، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم 1362 .
4. آيتي، محمد ابراهيم، ترجمه ،تاريخ يعقوبي ، انتشارات علمي فرهنگي، چاپ 1382 .
5. ابن ابي الحديد ،شرح نهج البلاغه ، انتشارات دار احياء التراث العربي بيروت،جلد 9 .
6.ابن منظور، لسان العرب، انتشارات بيروت لبنان . انتشارات بيروت، جلد5 .
7. الاحمدي ، علي بن حسينعلي ، مكاتيب الرسول ، نشر يس، چاپ سوم بهمن 1363 .
8. اخلاق پيامبر(ص)، فصلنامه تخصصي دفترتبليغات اسلامي اصفهان، شماره پنجم وششم85 .
9. اوزگان، عمار، فاجعه الجزاير افضل الجهاد، مترجم دكترحسن حبيبي، ناشر نشرجهاد،
10. جرّ ،خليل، فرهنگ لاروسي عربي به فارسي، مترجم سيد حميد طبيبيان، چاپ خانۀ سپهر،سال چاپ 1384 ،جلد1.
11. جعفريان، رسول، تاريخ سياسي اسلام سيرۀ رسول خدا(ص)، انتشارات دليل ما ، 1386 .
12. الحرالعاملي، شيخ محمد، بن الحسن، وسايل شيعه، انتشارات بيروت، جلد 18 حوزةعلميه قم رحيمي نيا اردستاني ، مصطفي ،ترجمه المُنجِد، تهران: انتشارات صبا ، چاپ دوم: پاييز 1380 جلد1.
14. رشيد الدين محمد بن علي بن شهر آشوب، ابي جعفر، مناقب آل ابي طالب، قم مؤسسۀ انتشارات علامه، ج2 .
15.ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمه، مركز تحقيقات دارالحديث ز مستان1385
16. سبحاني، جعفر، فرازهاي از تاريخ پيامبر اسلام ، نشر مشعر، دهم: پاييز 1377 .
17. سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم مؤسّسه بوستان كتاب، چاپ 1385 .
18. شريعتي، روح الله، اقليّت هاي ديني، انتشارات كانون انديشه جوان ، 1385 .
19. شيخ صدوق، من لايحضرالفقيه، انتشارات جامعه المدرسين في الحوزت العلميه في قم المقدسه .
20. شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ناشر دارالكتاب الاسلاميه، چاپ چهارم1365، جلد6 . 1379
21. شيخ مفيد، الارشاد، مترجم سيد هاشم رسولي محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه.
22. صادقي اردستاني ، احمد، پيامهاي پيامبر(ص) و آموزه هاي انسان ساز، تهران: نشر هستي نما،
23. طلوع ، فصلنامۀ تخصصي مذاهب و فرق اسلامي ، مدرسه عالي امام خميني(ره)، شمارۀ 20 ،
24.عميد زنجاني، عباس علي، اسلام و هم زيستي مسالمت آميز، تهران: دارالكتب الاسلاميه .
25. قرائتي ، محسن، تفسيرنور، تهران: مركزفرهنگي درسهاي از قرآن، 1375 .
26. قزويني، سيد محمد حسن، فرقه وهابي و پاسخ به شبهات آنها، ترجمۀ علي دواني، ناشر انتشارات رهنمون، چاپ اول 1382 .
27.قمي، شيخ عباس ، مفاتح الجنان .
28. قمي، شيخ عباس،سفينه البحار، چاپ مؤسسۀ الطبع و النشر في الآستانه الرضويه المقدسه ، جلد 1 .
29. مجلسي، علامه محمد باقر،بحار الانوار، مؤسسۀ الوفا بيروت لبنان، ج
30.محمدي ري شهري ومحمدتقديري دوستي درقرآن حديث مترجم ،سيدحسن اسلامي مركز تحقيقات
31. مطهري، مرتضي، جاذبه ودافعه حضرت علي(ع) ، انتشارات صدرا، خرداد 1383 .
.32. مطهري، مرتضي، سيري در سيرۀ نبوي، انتشارات صدرا، چاپ 1383 .
33. مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه،تهران: انتشارات صدرا، ارديبهشت 1379 .
34. مكارم شيرازي ، ناصر ، وهابيت برسر دو راهي، ناشر مدرسه الامام علي بن ابي طالب، 1384 .
35. مكارم شيرازي و ديگران ، ناصر، تفسيرنمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1378
36.نوري طبرسي، الحاج ميرزا حسين، مستدرك الوسايل، نشر مؤسسه آل البيت ،
37.نهرو، جواهر لعل، ترجمه: محمود تفضّلي ،تهران: چاپخانه سپهر، چاپ ششم.
38. هانري، ميشل، جنگ جهاني دوّم، مترجم: دكترعباس آگاهي، انتشارات آستان قدس رضوي مشهد، چاپ دوم 1374 .



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
استوری شهادت امام سجاد علیه السلام / نفس آخره یارب
play_arrow
استوری شهادت امام سجاد علیه السلام / نفس آخره یارب
محبت امام حسین(علیه السلام) منتی بزرگ است
محبت امام حسین(علیه السلام) منتی بزرگ است
حکمت | عوامل سلب آرامش در خانواده / استاد رفیعی
music_note
حکمت | عوامل سلب آرامش در خانواده / استاد رفیعی
سیره حضرت زینب (سلام علیها) در مکتب پنج تن آل عبا
سیره حضرت زینب (سلام علیها) در مکتب پنج تن آل عبا
مواجه با ظلم و ظالمان هدف امام حسین علیه السلام
مواجه با ظلم و ظالمان هدف امام حسین علیه السلام
حکمت | آخرین وصیت امام حسین (علیه‌السلام) / استاد حسینی قمی
music_note
حکمت | آخرین وصیت امام حسین (علیه‌السلام) / استاد حسینی قمی
حکمت | دلیل شهادت امام‌حسین؛ بغضاً لابیک / استاد علوی تهرانی
music_note
حکمت | دلیل شهادت امام‌حسین؛ بغضاً لابیک / استاد علوی تهرانی
حکمت | تاثیر لقمه‌ پاک و حلال / استاد عالی
music_note
حکمت | تاثیر لقمه‌ پاک و حلال / استاد عالی
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن