تبیین حکومت دکتر مصدق (دوره اول)(6)
خطاي بزرگ
«وزارت خارجه انگلستان معتقد است که قوام السلطنه تنها مردي است که مي تواند هم نظم و آرامش را در ايران برقرار سازد و افکار عمومي را راضي کند و هم با دول غرب در سر قضيه نفت کنار بيايد.» (154)
روزنامه «لوپاريزن» چاپ فرانسه نيز خبر مشابهي را منتشر ساخت. چند روز بعد از اين وقايع در دوم آذرماه 1330 خبرنگاه مجله آمريکايي «هرالدتريبون» در مصاحبه با آيت الله کاشاني از زمامداري قوام السلطنه سخن به ميان آورد. رهبر نهضت ملي در پاسخ او قاطعانه گفت:
«من و تمام ملت ايران به او [دکتر مصدق] کمال علاقه مندي و پشتيباني را ابراز مي داريم و هيچ نيرويي قادر نيست او را ساقط سازد. قوام السلطنه هرگز نمي تواند که در چنين شرايطي زمام امور را به دست گيرد.» (155)
به طوري که گفته شد دخالت هاي مکرر مادر شاه و اشرف پهلوي در امور کشور منجر به اعتراض شديد دکتر مصدق و سرانجام تبعيد محترمانه خواهر شاه گرديد. حضور اشرف پهلوي در اروپا و پيوستن او به قوام که پس از سقوط دولتش در مجلس پانزدهم، در اروپا به سر مي برد، کانون توطئه را تکميل نموده و فعاليت ها را عليه دولت دکتر مصدق شدت بخشيد، به طوري که در يک نوبت زماني که نخست وزير در لاهه به سر مي برد تحرکات سير صعودي يافت و سيد حسين مکي مأمور شد تا طي ملاقاتي با شاه او را از همکاري با کانون خارج از کشور منع کند.
دولت انگليس و آمريکا بر سر قوام به توافق رسيدند. دولت آمريکا تعهد کرد که از لحاظ مالي قوام را مساعدت نموده و حتي قرار بود عده اي از کارشناسان فني را بلافاصله براي راه اندازي پالايشگاه آبادان در صدور نفت به ايران اعزام کند (156) ولي شاه به جهت سوابقي که در جريان مجلس 15 (استعفاي قوام و اعلام جرم عليه او توسط نمايندگان هوادار دربار) و تغيير قانون اساسي (مکاتبات شديد اللحن و پس گرفتن لقب جناب اشرف) با قوام پيدا کرده بود، نظر موافقي نسبت به او نداشته و حتي گفته مي شد شاه مايل بود رجبعلي منصور (منصور الملک)، به نخست وزيري برسد. ولي از آنجايي که او خود منصوب بيگانگان بود، تبعاً نخست وزيرش نيز مي بايد از چنان قاعده اي پيروي کند. لذا قوام به عنوان نخست وزير آينده مهياي فرصت مناسب جهت به دست گيري زمام امور بود و استعفاي دکتر مصدق بهترين فرصت ممکن را براي او و حاميان استعمارگرش فراهم آورد. روزنامه «ژورنال دژيپت» پس از به قدرت رسيدن قوام نوشت:
«استعفاي دکتر مصدق و روي کار آمدن قوام السلطنه حادثه اي بود که انگليسيها از شش ماه پيش انتظار آن را داشتند.» (157)
حال سؤال اين است، چرا دکتر مصدق که خود در بطن اين توطئه ها قرار داشته و از آنها نيز مطلع بود با استعفاي خود اختيار نهضت ملي را به دست بيگانگان سپرد؟ اين سؤال يکي از مهمترين زواياي مبهم زندگي سياسي دکتر مصدق است. چرا که اين استعفا مي توانست نتيجه دادگاه لاهه را نيز با مخاطرات جدي مواجه سازد. (158)
دکتر مصدق سالها بعد دراين باره گفت:
«اکنون اعتراف مي کنم که راجع به استعفا خطاي بزرگي مرتکب شدم.» (159)
که البته اين فقط بخش اندکي از پاسخ به پرسش مذکور است. بخش عمده آن مربوط به تمايل ذاتي دکتر مصدق جهت کناره گيري قهرمانه و سقوط مظلومانه مي باشد. ترفندي که اگرچه در اين برهه به ثمر ننشست ولي در وقايع کودتاي مرداد 1332 ميوه شوم خود را داد و نهضت ملي را به گرداب شکست کشاند.
پنجشنبه؛ 26 تير
«چون جناب آقاي دکتر مصدق مي خواسته اند خودشان مستقلاً وزير جنگ را تعيين نمايند و چون اعليحضرت همايون شاهنشاه معتقد هستند که تعيين وزير جنگ از حقوق مختصه ايشان است، بنابراين آقاي دکتر مصدق از نخست وزيري استعفا داده و اعليحضرت نظرتمايل مجلس را براي تعيين جانشين ايشان استفسار فرموده اند.» (160)
قرائت اين نامه در مجلس، بازتاب شديد و اعتراض آميزي به دنبال داشت. به فراکسيون هاي مجلس دستور داده شده بود که بايد رأي خود را به قوام السلطنه بدهند. با اين حال نمايندگان به ظاهر وارد شور شده و سپس براي بحث و گفتگوي بيشتر جلسه سري تشکيل دادند. ولي نماينگان جبهه ملي و هواداران دکتر مصدق از حضور در اين جلسه خودداري کردند. نمايندگاني که وارد جلسه شده بودند تا به قوام رأي دهند سعي کردند نمايندگان طرفدار دکتر مصدق را با خود به جلسه ببرند، ولي نتوانستند. جلسه سري حدود ساعت پنج بعدازظهر تشکيل شد و از ميان 42 نماينده حاضر در جلسه، تعداد 40 نفر به احمد قوام السلطنه رأي دادند.
«فراکسيون وطن» (نمايندگان جبهه ملي) براي جذب ساير نمايندگان همفکر جبهه ملي، فراکسيون جديدي را تحت عنوان «فراکسيون طرفداران ادامه نهضت» تأسيس کردند. آنان براي مقابله با رأي تمايل مجلس از دربار وقت ملاقات با شاه گرفتندو قرار شد فردا 11 صبح در دربار حاضر باشند.
بعدازظهر پنج شنبه پس از انتشار خبر رأي تمايل مجلس به قوام، کسبه و اصناف بازار را بسته و دسته جمعي به منزل آيت الله کاشاني رفتند. فرمانداري نظامي (تحت نظر شاه) بيانيه اي را براي حفظ انتظامات صادر نموده و مأموران انتظامي با تانک و زره پوش به خيابانها ريخته و مجلس را محاصره کردند.
جمعه؛ 27 تير
«جناب اشرف احمد قوام نخست وزير
نظر به اعتمادي که به مراتب شايستگي و کارداني شما داريم. به موجب اين دستخط سمت نخست وزيري را به شما محول و مقرر مي داريم که در تشکيل هيئت وزيران اقدام نموده نتيجه را هر چه زودتر به اطلاع ما برسانيد.
کاخ سفيد (ابيض) 27 تيرماه 1331- محمدرضا پهلوي: (161)
از سوي ديگر هيئتي پنج نفره از جبهه ملي شامل يوسف مشار، حاج سيد جوادي، اصغر پارسا، کريمي و دکتر شايگان با شاه ديدار نموده و تأثيرات سوء انتخاب قوام را براي او تشريح کرده و سعي نمودند تا نظرش را به سوي دکتر مصدق جلب کنند. ولي پس از يک ساعت و بيست دقيقه مذاکره بي حاصل، کاخ شاه را ترک کردند. قوام که پايه هاي حکومت خود را بسيار محکم مي ديد و حتي قرار بود فرمان انحلال مجلس را از شاه بگيرد، اعلاميه شديد اللحني خطاب به مردم صادر نمود:
«ملت ايران
بدون اندک ترديد ودرنگ دعوت شاهنشاه متبوع مفخم خود را به مقام رياست دولت پذيرفته و باوجود کبرسن و نياز به استراحت اين بار سنگين را به دوش گرفتم ... به همان اندازه که از عوام فريبي و در امور سياسي بيزارم در مسائل مذهبي نيز از ريا و سالوس منزجرم. کسانيکه به بهانه مبارزه با افراطيون سرخ، ارتجاع سياه را
تقويت نموده اند لطمه شديدي به آزادي وارد ساخته زحمات بانيان مشروطيت را از نيم قرن به اين طرف به هدر داده اند. من در عين احترام به تعاليم مذهب اسلام، ديانت را از سياست دور نگاه خواهم داشت و از نظر خرافات و عقايد قهقرايي جلوگيري خواهم کرد.
ملت ايران!
من به اتکاء حمايت شماو نمايندگان شما اين مقام را قبول کرده ام و هدف نهايي ام رفاه و سعادت شماست. سوگند ياد مي کنم که شما را خوشبخت خواهم ساخت. بگذاريد من با فراغ بال شروع به کارکنم. واي به حال کساني که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمايند و در راهي که در پيش دارم مانع بتراشند يا نظم عمومي را بر هم زنند. اينگونه آشوبگران با شديدترين عکس العمل از طرف من روبرو خواهند شد و چنانچه در گذشته نشان داده ام، بدون ملاحظه از احدي وبدون توجه به مقام وموقعيت مخالفين کيفر اعمالشان را در کنارشان مي گذارم. حتي ممکن است تا جايي بروم که با تصويب اکثريت پارلمان دست به تشکيل محاکم انقلابي زده روزي صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بي شفقت قانون قرين تيره روزي سازم.
به عموم اخطار مي کنم که دوره عصيان سپري شده روز اطاعت از اوامر و نواهي حکومت فرا رسيده است. کشتيبان را سياستي دگرآمد.
تهران. 27 تير 1331. رئيس الوزرا - قوام السلطنه» (162)
قوام نخست وزيرهمچنين بخشنامه اي را به کليه استانداران و فرمانداران صادر نموده و از آنان خواست مانع از فعاليت آشوبگران شوند و نظم را برقرار سازند. از سوي ديگر قوام در آغاز کار براي تثبيت خود حسن ارسنجاني را به سمت معاون سياسي و تبليغاتي و عباس اسکندري را به سمت معاون پارلماني خود منصوب نمود.
درچنين شرايطي سيل تلگراف وتلفنهاي اعتراض آميز از نقاط مختلف کشور روانه تهران شد به طوري که بر خلاف قانون به وزارت پست و تلگراف دستور داده شد از مخابره و توزيع تلگراف ها خودداري کند. سرلشکر وثوق که از مدتها قبل در دولت دکتر مصدق فعاليت مي کرد، پس از به قدرت رسيدن قوام طي تلگرافي محرمانه به ژاندارمري ها دستور داده بود از تحصن و ارسال تلگراف توسط مردم جلوگيري کنند و در برخورد با آنان، شدت عمل به خرج دهند. (163)
مردم تهران نيز منزل آيت الله کاشاني را مأمن خود يافته و براي دادخواهي به آنجا مي رفتند. در اين ميان حسين علا وزير دربار براي دومين بار نزد آيت الله کاشاني رفته و کوشيد نظر او را در خصوص زمامداري قوام جلب کند.
در منزل قوام نيزجلسه اي با حضور نخست وزير، دکتر امامي رئيس مجلس، سردار فاخر حکمت، عباس اسکندري، حسن ارسنجاني و چند نفر ديگر تشکيل شده بود.حضار قوام را ترغيب مي کردند که هر چه زودتر دولت خود را تشکيل دهد. ولي ارسنجاني معاون سياسي نخست وزير با تشريح شرايط و نيروهاي مخالف قوام نتيجه گرفت که اگر نخست وزير بخواهد کار خود را آغاز کند بايد فرمان انحلال مجلس را گرفته و فوراً مجلس را منحل کند. قوام نظر او را پذيرفت.
شنبه؛ 28 تير
«اعليحضرتا مردم ايران را به جرم وطن پرستي و نهضت ضد بيگانه عده اي از افراد ارتش و مأمورين پاره پاره مي کنند. در سراسر مملکت عده زيادي مردان شرافتمند و غيور به زندان تسليم شدند ... ما نمايندگان ملت با توکل به خداوند و استفاده کامل از حقوق خود براي دفاع از مردم قيام کرده ايم و لازم دانستيم مراتب را به استحضار مقام سلطنت برسانيم.» (164)
شاه نيز طي تلگرافي به مجلس عزم خود را بر دستور به نخست وزير جهت رسيدگي به موارد ذکر شده در تلگراف نمايندگان اعلام نمود. فراکسيون ادامه نهضت همچنين ضمن برقراري ارتباط با برخي شهرهاي کشور مقدمات لازم را براي برپايي تظاهرات فراهم نمود.
عضرشنبه با وجود محدوديت هايي که دولت به وجود آورد، خيل خبرنگاران داخلي و خارجي براي مصاحبه با آيت الله کاشاني هجوم آوردند. آيت الله کاشاني در جمع شخصيت ها و خبرنگاران حاضر شده و اعلاميه خود را که به «قوام برانداز» معروف شد قرائت نمود من اين اعلاميه بدين شرح بود:
«بسم الله الرحمن الرحيم
برادران عزيز: پس از سلام، يک عمر فداکاري و خدمتگزاري مرا در راه دين و ملت همه کس مي داند و برعموم برادران ايماني و ايراني و بلکه دنياي مسلمان واضح و آشکار گرديده است که جز عظمت دين و رفاه و آسايش مسلمين و برانداختن ريشه ظلم و فساد و کين و استعمار نظري نداشته و ندارم. کوشش من و شما برادران مسلمان در قطع ريشه استعمار و برانداختن مظاهر و آثار استعمار با عنايات پروردگار مي رفت که نتيجه قطعي خود را بخشيده و ايران را براي هميشه از شر اجانب نجات بخشد ولي سياستي که قرون متمادي دولت هاي مزدور را بر سر کار مي آورد بالاخره حکومت دکتر مصدق را که بزرگترين سد راه جنايت خود مي دانست بر کنار ودرصدد برآمد عنصري را که در دامان ديکتاتوري و استبداد پرورش يافته و تاريخ حيات او پر از خيانت و ظلم وجور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملي حکم مرگ و قطع حيات سياسي او را صادر کرده است براي سومين بار بر مسند خدمتگزاران واقعي گمارد. من نمي خواهم درباره عدم صلاحيت احمد قوام بيش از اين سخني گفته باشم اما اعلاميه ايشان در نخستين روز اين زمامداري بخوبي نشان مي دهد که چگونه بيگانگان درصددند که به وسيله ايشان تيشه بر ريشه دين و آزادي و استقلال مملکت زده و بار ديگر زنجير اسارت را به گردن ملت مسلمان بياندازند. توطئه تفکيک دين از سياست که قرون متمادي سرلوحه برنامه انگليسيها بوده و از همين راه ملت مسلمان را از دخالت در سرنوشت و امور ديني ودنيوي باز مي داشته است.امروز سرلوحه برنامه اين مرد جاه طلب قرار گرفته است. احمد قوام بايد بداند که در سرزميني که مردم رنجديده آن پس از سالها رنج و تعقب شانه از زير بار ديکتاتوري بيرون کشيده اند نبايد رسماً اختناق افکار و عقايد را اعلام و مردم را به اعدام دسته جمعي تهديد نمايد. من صريحاً مي گويم که برعموم برادران مسلمان آخرين مرتبه به صاحبان سياست استعمار ثابت کنند تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سيطره گذشته محال است و ملت مسلمان ايران به هيچيک از بيگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمايش شده استقلال آنها پايمال و نام با عظمت و پرافتخاري را که ملت ايران در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است مبدل به ذلت و سرشکستگي شود. در خاتمه از عموم هموطنان عزيزم که در گوشه و کنار در مرکز و شهرستان ها براي اعتلاي دين مبين خاتم النبيين و استقلال و آزادي ملت ايران همت گماشته اند صميمانه تشکر نموده موفقيت و پيروزي هايي آنها را از خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته - سيد ابوالقاسم کاشاني» (165)
از سوي ديگر، چون احتمال مي رفت دولت براي مقابله با تظاهرات مردم به نيروي نظامي متوسل شود، آيت الله کاشاني اعلاميه اي نيز خطاب به قواي نظامي صادر نمود:
«سربازان عزيز شما گرامي ترين افراد کشوريد و اين عزت شما در گرو خدمات صادقانه شما به مملکت و ملت ودين است و هر قدر استقلال بيشتر و محکمتر باشد قدر و ارزش شما بيشتر خواهد بود بگذاريد خدا و ملت از شما خشنود باشد زيرا امروز جنگ و جدال بين دو صف حق و باطل است. اعمال احمد قوام که تنها براي جاه طلبي و برگشت انگليسي ها و استعمار است نبايد به دست شما انجام و شما را در مقابل خون ها و حق کشي ها مسؤول کند». (166)
آيت الله کاشاني همچنين جهت تقدير از مبارزات مردم قزوين عليه حکومت قوام، اعلاميه اي به اين شرح صادر نمود:
«از مبارزه خداپسندانه و تظاهرات شرافتمندانه شما که براي دفاع از حقوق حقه ملت ايران و ابراز مخالفت با زمامداري يک نفر ظالم دست نشانده اجنبي در اين چند روزه نموده ايد قدرداني مي شود.... مبارزه دليرانه خود را ادامه بدهيد و مسلم بدانيد در اين نبرد خدا با ماست.» (167)
فراکسيون «طرفداران ادامه نهضت» هم با صدور بيانيه اي خطاب به نيروهاي نظامي اعلام کردند:
«بعضي از مأمورين انتظامي و افسران و افرادي که همه چيز خود را از اين آب و خاک مي دانند و تصميم گرفته اند کشور را در مقابل خطر بيگانگان با فدا کردن جان خود نجات دهند اين قوه و قدرت را نبايد روي برادران خود که يقين داريم با آنها جدايي ندارند بکار ببرند و در اين موقع تاريخي مواظب باشيد که خداي ناکرده عمليات شما به نفع مسلم بيگانگان تمام نشود.» (168)
از سوي ديگر، خيل چاپلوسان و هواداران قدرت هاي استعماري و بيگانه، گرداگرد قوام را فراگرفته و منتظر تقسيم پستها بودند. گهگاه نيز برخي مقامات داخلي و خارجي براي ديدار او مي آمدند. در اين ميان مهندس احمد رضوي نيز که خود را در جمع فراکسيون ادامه نهضت جا داده بود زمامداري قوام را تبريک گفت.
يکشنبه؛ 29 تير
«قوام با چنان اعلاميه اي در واقع به ملت اعلان جنگ داده وديگر جايي براي همکاري نگذاشته است و بايد يکي از طرفين نابود شود حالا که کار بدينجا کشيده بايد ديد:
تا قبضه شمشير که پالايد خون
تا کوکب اقبال که بالا گيرد» (169)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پينوشتها:
154- انتخاب قوام السلطنه به عنوان جانشين دکتر مصدق به دليل قلدري کم نظير او در اجراي برنامه هايش بود. قوام يکبار در سالهاي 5-1324 توان بالاي خود را در اخراج نيروهاي شوروي از کشور و سرکوب بلواي پيشه وري نشان داده بود و اصولاً فردي قوي الاراده بود. درباره او مجله خواندنيها در شماره 87 مورخ 30 تير 1332 شرح جالب توجهي نوشته است:
«قوام السلطنه که رئيس ستاد و وزير جنگ را ساعتها در شمار ساير ارباب رجوع در اتاق انتظارش منتظر گذاشت، شاهپور عليرضا، شاهپور عليرضايي که تالي رضا شاهي مي نامند و من (قوام السلطنه شناس) با گوش خودم از رزم آراي نخست وزير شنيدم که مي گفت به من گفته است: «پدرت را در مي آورم» همين شاهپور عليرضا به روايت همين شخصي که بعدها از طرف آقاي محمد قوام نيز تأييد شده روزي تلفني با قوام السلطنه صحبت مي کند، قوام که نمي خواسته است به حرفهايش ترتيب اثر بدهد، آمرانه و با صداي بلند به طوريکه حاضرين هم مي شنيده اند در وسط بيانات شاهپور مي گويد: «اگر حرف هايتان زياد است بماند براي بعد من فعلاً فرصت ندارم وگوشي را زمين مي گذارد.» والا حضرت اشرف، همان والا حضرت اشرفي که اگر سگش را از اروپا مي آوردند نخست وزير وقت به پيشواز مي رفت در سفري که در دوران نخست وزيري قوام السلطنه مي خواست به اروپا برود انتظار داشت قوام السلطنه تا فرودگاه او را بدرقه کند و به همين منظور شب قبل مجلس مهماني مفصلي ترتيب داد و قوام السلطنه تا فرودگاه او را بدرقه کند و به همين منظور شب قبل مجلس مهماني مفصلي ترتيب داد و قوام السلطنه را هم دعوت کرد. قوام که ديرتر از همه در مهماني حاضر شده بود زودتر از همه آنجا را ترک کرد. هنگام خروج از اتاق والا حضرت تا دم در اتاق بدرقه اش کرد و براي اينکه او را در يک «امپاس» قرار دهد گفت: «البته فردا در فرودگاه مجدداً همديگر را مي بينيم» قوام السلطنه فوراً غير عادي مي گويد: «متأسفانه من کار دارم و نمي توانم به اين ترتيب تمام زحماتي که مهماني آن شب به خاطر آن برپا شده بود عملاً به هدر مي رود.»
155- دهنوي، م، مجموعه پيامهاي آيت الله کاشاني، جلد 2، ص 56.
156- حسن ارسنجابي معاون سياسي قوام با صراحت تمام موضوع کمک مالي آمريکا را تأييد مي کند مکي نيز طي سفري که در پاييز 1331 به آمريکا داشت به اسناد غيرقابل انکاري از دخالت آمريکا در به قدرت رساندن قوام و جنايتهاي 30 تير دست يافت. او اين اخبار را براي دکتر مصدق مخابره کرد. ولي با برخورد سرد و خشن نخست وزير مواجه شد. دکتر مصدق آنقدر به آمريکا خوش بين و مطمئن بود که حتي اجازه نداد مکي دراين باره مصاحبه مطبوعاتي انجام داده و افشاگري کند.
157- مکي، حسين، سالهاي نهضت ملي جلد 1، ص 229.
158- دکتر کريم سنجابي (قاضي اختصاصي ايران در ديوان لاهه) که زمان استعفا در لاهه به سر مي برد، خبر استعفا را «فوق العاده وحشت آور و نگران کننده» خوانده بود.
159- افشار، ايرج، خاطرات و تالمات مصدق، ص 259.
160- چه کسي منحرف شد دکتر مصدق يا دکتر بقايي، ص 276. انتخاب وزير جنگ توسط شاه، سنت بود ولي قانوني نبود. مطابق قانون انتخاب وزرا به عهده نخست وزير بود.
161- مکي، حسين، وقايع سي ام تير 1331، ص 174.
162- مکي، حسين، سالهاي نهضت ملي، جلد 1، ص 274. اعلاميه فوق توسط علي سپهر (مورخ الدوله) تنظيم و سپس به تأييد قوام رسيد. گفته مي شود در تهيه و تدوين اعلاميه غرض ورزي شده است به اين معنا که سپهر مي خواسته با چنين اعلاميه اي از قوام که سالها قبل او را توقيف و تبعيد کرده بود انتقام بگيرد. العهده علي الراوي.
163- چه کسي منحرف شد دکتر مصدق يا دکتر بقايي، ص 319.
164- مدني، جلال الدين، تاريخ سياسي ايران، جلد 1، ص 239.
165- دهنوي، م، مجموعه پيامهاي آيت الله کاشاني جلد 2، صص 6-205.
166- همان، صص 7-216.
167- همان، ص 215.
168- مکي، حسين، وقايع سي ام تير 1331، صص 8-207.
169- مکي، حسين سالهاي نهضت ملي، جلد 1، ص 248.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهدوی،منصور،نیمه پنهان(22)دکترمصدق،انتشارات کیهان،1387
/ج