ظرف نزول وحي و تنزل فرشتگان(1)
تنظيم و نگارش: عباس فتحيه
پيشگفتار
كليد واژگان: شب قدر، ماه رمضان، نزول قرآن، تنزل فرشتگان، انسان كامل و نيمه شعبان.
شب پربركت
الف) قرآن حكيم «وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ» (انعام: 92) و «و هذا ذكر مبارك انزلناه». (انبياء: 50)
ب) انسان كاملي چون حضرت مسيح عليه السلام كه ميگويد: «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ». (مريم: 31)
ج) كعبه كه قبله و مطاف پيروان اسلام است: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًي لِّلْعَالَمِينَ». (آل عمران: 96)
د) مسجد الاقصي كه نخستين قبله مسلمانان بوده و هماره مورد تكريم پيروان قرآن است: «... الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الأَقْصَي الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ». (اسراء: 1)
هـ) شب قدر كه ظرف نزول قرآن حكيم و تنزل فرشتگان رحمت و مبشران سلامت است: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ». (دخان: 3)
نزول قرآن، مايه شرافت ماه رمضان
خداي سبحان، ماه رمضان را با نزول قرآن در آن معرفي ميكند: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ».5 بنابراين، عظمت اين ماه بر تشريع حكم روزه مبتني نيست، بلكه معرف حقيقي ماه رمضان، ظرف نزول قرآن بودن آن است؛ قرآني كه حاوي اموزهها و احكام فراواني است كه يكي از آنها روزه است؛ قرآني كه هدايت انسانها را بر عهده دارد و شواهد هدايت و تفاوت ميان حق و باطل در آن تعبيه شده است.
رابطه نزول قرآن با تشريع وجوب روزه
بر پايه تحليلي ديگر در اينباره، تفريع جمله «فمن شهد منكم الشَّهر» بر قبل، براي آن است كه بفهماند حال كه ماه رمضان، ماه نزول قرآن است، بر انسان است كه در اين ماه، از غير خدا و از خواستههاي نفساني امساك كند تا نسيم روحاني بر او بوزد و درِ غيب به رويشان بازگردد.7 حديث «لولا انّ الشيطان يحومون علي قلوب بني آدم لنظروا الي ملكوت السموات؛8 اگر شياطين بر فراز دلهاي مردم پرواز نميكردند، فرزندان آدم به ملكوت آسمانها مينگريستند» نيز بيانگر اين تناسب است.
نزول دفعي و تدريجي قرآن
از ديگر سو، تاريخ مسلّم و شأن نزول آيات، نشاندهنده آن است كه قرآن به صورت تدريجي، طي 23 نازل شده و در خود قرآن نيز آياتي بر نزول تدريجي اجزاي آن تصريح دارند. خداوند فرموده است: «وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلَي مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً؛ قرآن را متفرق نازل كرديم تا تو آن را به تدريج دريافت و به تدريج، بر مردم تلاوت كني.» (اسراء: 106) در آيه ديگري، اعتراض كافران از نزول قرآن بيان شده است. كافران ميگفتند: چرا قرآن مانند تورات موسي، يكباره نازل نشده است؟9
خداي سبحان در پاسخ اين اعتراض، خطاب به رسول اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا؛ نزول تدريجي قرآن، براي تثبيت قلب توست». (فرقان: 32)
بنابراين، ظاهر آيات قرآني، در مسئله كيفيت نزول قرآن متفاوت است. برخي از آنها بر نزول دفعي و يكباره قرآن در شب قدر و برخي ديگر بر نزول تدريجي و در طول زمان رسالت آن حضرت دلالت دارند، ولي براي هر يك از دو دسته آيات يادشده، محملي است كه با محمل ديگر هماهنگ است.
براي تبيين انسجام ميان اين آيات، ميتوان گفت: قرآن كريم دو نزول داشته؛ يكي به صورت دفعي و ديگري به صورت تدريجي. هر دسته از اين آيات نيز بر يكي از اين دو گونه نزول دلالت دارند.
برخي براي جمع ميان اين دو دسته از آيات، گفتهاند: قرآن كريم، فقط يك نزول تدريجي داشته است و آياتي كه بر نزول قرآن در شب مبارك قدر دلالت دارند، مربوط به آغاز نزول قرآن است كه در شب قدر صورت گرفته است؛10 زيرا شروع كارهاي مهم و متدرّج، مبدا تحقق آن به شمار ميآايد. بنابراين، پس از نظر مبدا نزول، گفته ميشود كه قرآن در شب قدر نازل شده است.
اين سخن با ظاهر قرآن سازگاري ندارد؛ زيرا ظاهر آنجا كه خداوند فرمود: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر: 1) و نيز در سوره مباركه «دخان» كه نخست به قرآن و كتاب مبين سوگند ميخورد و سپس ميفرمايد: «ما آن را در شب مباركي نازل كرديم»، مجموع قرآن مقصود است، نه بخشي از آن. افزون بر اين، خدا در قرآن ميفرمايد: قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شده است: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»11 و چون شب قدر در ماه مبارك رمضان است، پس اگر منظور آغاز نزول قرآن باشد، آغاز رسالت بايد در ماه رمضان باشد، در حالي كه تاريخ مسلّم اماميه بر آن است كه بعثت حضرت محمد صلي الله عليه و آله در ماه رجب صورت گرفته است. همچنين اگر منظور، نزول بخشي از قرآن در ماه مبارك رمضان و شب مبارك قدر باشد، نه آغاز نزول وحي، بايد گفت امر نزول بخشي از قرآن، ويژه شب قدر نيست؛ زيرا هر بخشي از قرآن در زماني خاص نازل شده است.
بنابراين، ماه مبارك و شب مبارك قدر، ظرف نزول تمام قرآن است، نه خصوص آيات آغازين آن وگرنه بايد مبدأ رسالت، ماه مبارك رمضان باشد، نه «ما اَصَبِّ رَجَبٍ» و نه بخشي از مجموع قرآن؛ زيرا در آن صورت، ميان ماه رمضان و غير آن فرقي نبود.12
راه حل علامه طباطبايي قدس سره
قرآن كريم، در دو مرتبه نازل شده؛ مرتبهاي از آن، بسيط و يكپارچه و مصون از تغيير است و مرتبه ديگرش به صورت تفصيلي و غيربسيط است و صلاحيت تغيير و تحول به گونه ناسخ و منسوخ و مانند آن را دارد. آنچه در شب مبارك قدر بر قلب مطهر رسول اكرم صلي الله عليه و آله نازل شده، همان مرتبه بسيط قرآن است و آنچه در طي دوران رسالت بر آن حضرت نازل شده، مرتبه تفصيلي و غيربسيط است كه با ناسخ و منسوخ همراه است».13
اين راه حل اگر چه با برخي شواهد قرآني و روايي تطبيقپذير است، نزول قرآن كريم در شب قدر، نميتواند به صورت بسيط محض باشد؛ زيرا به فرموده خود قرآن، شب قدر، شبي است كه هر امر حكيم و يكپارچهاي، تفريق و تفصيل مييابد: «فيها يُفرقُ كلُّ أمر حكيم».14
شب قدر، شب تقدير و اندازهگيري و گسترش است و چنين شبي، با آن مرتبه از قرآن كه بسيط محض است، تناسبي ندارد و قرآن، مانند ديگر امور، هم داراي مرحله حكيم بسيط، واحد و ثابت است و هم داراي مرحله تفريق تركيب، تكثير و تدريج. آنچه در شب مبارك قدر نازل ميشود، بايد مناسب با تفريق باشد، نه جمع؛ زيرا در آن شب، هر چيز حكيم و جمع، به صورت تفريق مطرح ميشود.
پاسخ درست و راه حل نهايي
مرتبه نازله قرآن، به صورت تفصيلي و در طي ساليان نازل شده و اين نزول هم نزولي تدريجي است كه در اين قسمت، بحثي نيست. رسول اكرم صلي الله عليه و آله در مرتبه عاليه، قرآن را با مرتبه عاليه قلب دريافت كرده و در مرتبه نازله، قرآن را با سمع و بصر قلب گرفته است و در شب قدر، با مرتبه متوسطه قلب.
مرتبه عالي قرآن كه در مقام لدن جاي دارد، حقيقتي بسيط و محض است كه هيچگونه كثرت و تفصيلي در آن راه ندارد و نزول آن مرتبه بر وجود مبارك رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، در شب معراج و بدون واسطه فرشتگان و به صورت مستقيم رخ داده است. حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله در مقامي، حقيقت مكنون قرآن را از خداوند دانسته است كه حتي جاي فرشته مقرب و جبرئيل امين نبود و خود او گفت: «لو دنوت أنملة لاحترقت؛ اگر بيش از اين نزديك شوم، خواهم سوخت.»15 مقام لدن، مقام فضاي الهي است و همان مرتبه بسيط محض قرآن كه رسول خدا صلي الله عليه و آله آن را در مقام رفيع و بلند و بدون واسطه دريافت كرد. جبرئيل، قرآن را در شب قدر كه هر قضايي در آن قَدَر ميشود، بر قلب مطهر پيامبر نازل شد: «نَزَلَ به الرّوح الأمين علي قلبك لتكون من المُنذرين.»16 البته در اين مرحله، مرتبه بسيط محض قرآن، از بساطت محض مقام لدن خارج شده است و نوعي تفصيل يافته كه متناسب با شب قدري است كه هر محكمي در آن تفصيل مييابد: «فيها يُفرق كل أمرِ حكيم».17
بنابراين، آنچه در شب مبارك قدر نازل شده، مرتبه متوسطي است ميان مرتبه عالي بسيط و مرتبه نازلِ تفصيلي آن. از اين رو، چون بسيط است، با نزول دفعي در شب قدر متناسب است و چون بسيط محض نيست و نوعي تفصيل در آن وجود دارد، با تقديري بودن شب قدر و تفريق تناسب دارد.18 با اين بيان، ابهام و اشكال ديگري نيز حل ميشود كه اگر شب قدر، شب اندازهگيري است و لازمهاش بساطت نداشتن قرآن است، پس چرا از كلمه انزال استفاده شده است؟
ماده نزل اگر به باب افعال برود، ميشود انزال و استفاده آن بدون قرينه، در امور دفعي است، نه تدريجي و تفصيلي. اگر اين ماده به باب تفعيل برود، ميشود تنزيل و استفاده آن بيشاهد و قرينه، در امور تدريجي و تفصيلي است، نه دفعي و يكپارچه و بسيط.
در آياتي كه نزول قرآن را در شب قدر بيان ميكند، از كلمه انزال استفاده شده، نه تنزيل و اين خود، مانعي براي اثبات نزول دفعي قرآن در شب قدر است؛ زيرا اگرچه كلمه انزال با نزول دفعي سازگار و متناسب است، با تقديري بودن و تفصيلي بودن شب قدر سازگار نيست.
رفع اين مشكل، با توجه به انچه گفته شد، روشن ميشود؛ زيرا گرچه قرآن نازل شده در شب قدر، امري بسيط و يكپارچه است، ولي در عين بساطت و اجمالي كه دارد، واجد نوعي تفصيل نيز هست كه با تقديري بودن شب قدر هماهنگ است و كلمه انزال اگر در اين باره نازل شده، به دليل بساطت قرآن در اين شب است. جمع ميان اجمال و تفصيل و نيز ميان بساطت و تركيب و جمع و تفريق، در بحثهاي آينده روشن ميشود.
بنابراين، نزول يكباره همه قرآن در ماه مبارك رمضان و شب قدر، ناظر به همين معناست، نه مانند الواح موسي عليه السلام كه به صورت كتابِ دفعي و مدوّن معنوي (نه صوري) بر رسول اكرم صلي الله عليه و آله نازل شده باشد. چنين نزول دفعي، اگرچه امتناع عقلي ندارد، با حكمت تدريجي بودن آن، كه در برخي آيات بازگو شد، هماهنگ نيست. در نتيجه، حكمتهاي ياد شده (مانند تثبيت فؤاد و پاسخگويي به اقتضائات زماني و مكاني متفاوت)، به امت اسلامي مربوط است، نه شخص رسول الله صلي الله عليه و آله .
پينوشتها:
1. نک: توبه: 5؛ مجمع البيان، ج 5 و 6، ص12.
2. نک: توبه: 36؛ مجمع البيان، ج 5 و 6، ص42.
3. بقره: 197.
4. مجمع البيان، ج 1 و 2، ص523.
5. نک: بقره: 185.
6. التفسير الکبير، ج5، ص89.
7. تفسير بيان السعاده، ج1، ص173.
8. بحارالانوار، ج60، ص32 و ج 67، ص59.
9. نک: فرقان: 32.
10. نک: تفسير منهج الصادقين، ج1، ص480؛ روح المعاني، ج2، ص92؛ تفسير المنار، ج2، ص161 و بسياري از تفسيرهاي متقدمان و متأخران.
11. نک: بقره: 185.
12. نک: تفسير تسنيم، ذيل آيه 185 سوره بقره.
13. الميزان، ج2، صص15 ـ 18.
14. نک: دخان: 4.
15. بحارالانوار، ج18، ص382.
16. نک: شعراء: 193 و 194.
17. نک: دخان: 4.
18. شايد بتوان اين مطلب را از بحث استاد علامه رحمه الله درباره آيه اول سوره هود استفاده کرد.
منبع:www.pajuhesh.irc.ir
ادامه دارد...
/ج