ظرف نزول وحي و تنزل فرشتگان(2)
نويسنده:حضرت آيتالله جوادي آملي
تنظيم و نگارش: عباس فتحيه
تنظيم و نگارش: عباس فتحيه
تبيين «اجمال در عين كشف تفصيلي»
در علم اصول نيز علم اجمالي مطرح است و آن علمي است كه همراه با دو جهل باشد؛ زيرا در علم اجمالي، اصل جامع ميان دو طرف معلوم است، ولي هر يك از دو طرف، مجهولند. مقصود ما اين نوع اجمال نيست؛ زيرا در اجمال قرآن، هيچگونه جهل و ابهامي وجود ندارد و يكپارچه نور و علم است كه فرمود: «و أنزلنا إليكم نوراً مُبينا».19
اجمال در اين بحث، در مقابل تركيب و تفصيل و به معناي بساطت است. براي مثال، ميتوان از ملكه اجتهادي و علمي فقيه يا حكيم نام برد. ملكه اجتهاد، امري بسيط و مجلل و بيتركيب و تفصيل است، ولي مسائل تفصيل فقه، همگي از آن استخراج و استنباط ميشود و آن امر مجمل كه در قلب فقيه و حكيم وجود دارد، در عين حال كه مجمل و بسيط است، سرچشمه همه احكام تفصيلي فقه است.
حكيم نيز در مراحل عقل مستفاد، ملكه مجملي دارد كه در عين اجمالش، همه مسائل جهانبيني فلسفي را دربردارد.
در شب قدر، همه آموزههاي قرآن به طور مجمل و بسيط، مانند ملكه اجتهادي در فقه و مانند اقتدار حكيم بر جهانبيني فلسفي بر قلب مقدس رسول خاتم صلي الله عليه و آله نازل گرديد.
بنابراين، در قرآن كريم ممكن است دوگونه تفصيل باشد؛ يكي تفصيلي تدريجي كه در مرحله نازل قرآن است و ديگري تفصيلي كه در ضمن بساطت وجود دارد و در شب قدر نازل گرديده است. اين قرآن بسيط، در عين حال كه بسيط است، همه كمالات كثير را دارد، ولي اين كمالات كثير به نحو لف و بساطت در آن وجود دارند و در طول اين كثرت، وحدت است، نه در عرض آن. چنين نيست كه اجمال و تفصيلش همعرض يكديگر باشند، بلكه يكي شامل و واجد ديگري است و بسيط است كه مفصل را در خود دارد و اگر چنين نبود، جمع بساطت و تركيب و اجمال و تفصيل از يك جنبه و در يك مرتبه ممكن نبود و منتهي به اجتماع نقيضين ميگشت.
زمان شب قدر
با توجه به اينكه ظرف نزول قرآن در برخي آيات، ماه رمضان (شَهرُ رَمَضانَ الّذي اُنزِلَ فيهِ القُرآن)20 و در آيهاي ديگر، شب قدر (إنّا أَنزَلناهُ في لَيلَةِ القَدر)21 بيان شده است، ميتوان نتيجه گرفت شب قدر بايد در ماه مبارك رمضان باشد، ولي همچنان، در زمان دقيق آن ميان شب نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم ترديد وجود دارد. صلوة وسطي در آيه كريمه «حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الوُسطي»22 نيز به گفته برخي مفسران، مانند اسم اعظم الهي، وليّ خدا، شب قدر و زمان استجابت دعا در روز جمعه، پنهان است و راز پنهان ماندن آن، ترغيب به اهتمام مسلمانان به همه نمازهاي روزانه است،23 همچنان كه راز پنهان ماندن شب قدر، اهتمام به شبزندهداري و نيايش شبانه در ديگر شبها و بهرهبرداري از بركات آن است، چنانكه وليّ خدا در ميان مردم نهفته است، تا هيچ انساني را تحقير نكنيم و از خواندن هيچ يك از اسماي ذات اقدس الهي غافل نباشيم شايد همان نام شريف، اسم اعظم پروردگار باشد و از دعا كردن در هيچ ساعتي كوتاهي نكنيم؛ شايد آن ساعت، زمان استجابت قطعي دعا باشد. شيخ بهائي قدس سره در اين باره چنين سروده است:
چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم از پاي تا سر، نور شد
اسم اعظم كه كس نشناسدش
سروري بر «كلّ اسمٍ» باشدش24
بركت زمان، در گرو متزمن بوده و منزلت ليله مباركه قدر، مرهون بركت و ارج قرآن كريم است. از اينرو، اگر انساني به مقدار ميسور، قرآن را شناخت، از شب قدر نيز آگاه خواهد شد و آن را ادراك ميكند؛ زيرا شناخت فرع، پس از شناخت اصل، آسان است. شايد راز اختلاف نصوص در تعيين ليله قدر، به اختلاف درجات تقدير يا به اختلاف احوال سالكان شاهد بازگردد كه هريك به خودي خود، گاهي در معرض نفحه قدس قرار ميگيرند و در آن فرصت، از قرآن بهره ميبرند و در آن ظرف، ليله قدر مشهودشان ميگردد.
بر همين اساس، صاحب فتوحات ميگويد: «شب قدر در طي سال دور ميزند؛ زيرا من گاهي او را در ماه شعبان ديدم و گاهي در ماه ربيع و زماني در ماه رمضان يافتم و اكثر فرصتهايي كه او را ميديدم، همانا ماه رمضان و در دهه آخر او بود و يك بار او را در دهه دوم رمضان در غير شب وتر يافتم؛ چنانكه در شب وتر هم مشاهده نمودم».25
هر اندازه سالك از حقايق قرآن آگاه گردد، به همان اندازه از فيوضات ليله قدر بهرهمند ميشود؛ زيرا درجات نهايي شب قدر تعيين نشد؛ بلكه فقط افضل بودن او از هزار ماه بيان شد؛ «لَيلَةُ القدر خَيرٌ مِن ألفِ شَهرٍ» (قدر: 3) و خداوند شب قدر را برتر از هزار ماه قرار داد؛ نه برابر آن و مقدار برتري آن را هم روشن نكرد.26
اساس سلوك، همانا سير در منازل نفس است و حركتهاي جوهري بهويژه حركت تكاملي نفسِ زمان، مانند مسافت از عوارض تحليلي حركت و متحرك است و غير از تغاير مفهومي و تمايز عنواني، در خارج از ظرف تحليل جداي از هم نيستند. بنابراين، حقيقت ماه، بهويژه ماه رمضان كه آغاز سال سالكان است، بهويژه شب قدر كه مانند جهش در امتداد سير، ظهور ميكند، بيرون از حقيقت نفس متكامل نيست. صاحب فتوحات در اينباره ميفرمايد: «و اعلم أنّ الشهر هنا بالإعتبار الحقيقي هو العبد الكامل... فإذا انتهي سمّي شهراً علي الحقيقه لأنه قد استوفي السير و استأنف سيراً آخر... كما أن العبد يمشي في منازل الأسماء الألهيه و هي تسعه و تسعون، التاسع و التسعون منها الوسيله و ليست إلاّ لمحمّد صلي الله عليه و آله ...».27
گفتني است براي آنكه تمام روزها و شبهاي سال، فيض ظرفيت چنين رخداد مباركي را ادراك كنند، تقدير امور و تنزل معاني قرآن و مفاهيم عالي آن، برابر ماههاي قمري توزيع شده است تا با تنوع و تحول همراه باشد و تمام شبهاي سال، از نظر گردش جام تقدير و كأس تنزيل و مُناوله آن بهرهمند گردند و فيض سيال الهي راكد نگردد و اگر برابر سال شمسي تنظيم ميشد، چنين اداره كأسي و چنان مناولهاي ممكن نبود.
فضيلت فرا زماني شب قدر
اگر سالكي به مقدار توان و استعداد، از حقيقت قرآن سهمي برد، توان پيمودن مسافتهاي طولاني و زمانبر را در كوتاهترين مدت دارد (قالَ الَّذي عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبلَ أن يَرَتَدَّ إِلَيكَ طَرفُك)28 و در بيان شواهد آن به نقل برخي رهتوشههاي شاگردان قرآن ناطق، بسنده ميكنيم؛ زيرا آن بزرگان، يعني اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، برتر از آن هستند كه با مسئله طي مسافت طولاني، در كمتر از چشم به هم زدن و مانند آن شناخته شوند.
جناب شعراني (رضوان الله تعالي عليه) در پايان كتاب اليواقيت و الجواهر في بيان عقائد الأكابر كه تلخيص فتوحات مكيه ابنعربي است، مينويسد: «اين كتاب را با سپاس الهي، در كمتر از يك ماه تأليف كردم و براي همه مباحث آن، فتوحات را مطالعه ميكردم... و هر روز بيش از دوبار همه مجلدات آن را از نظر ميگذراندم».29
آشنايان به گستردگي آن كتاب عظيم فخيم ميدانند كه مطالعه آن بدون طي زمان، ممكن نيست.
بهترين رهاورد شب قدر
پايان كار صاحبدلان سالمقلب و نتيجه سير صاحب نظران سالم دل و عاقبت حركت صاحببصران سالمروح، ورود به دارالسلام است كه خداوند منان داعي و هادي و ميزبان آن است (و الله يدعوا الي دار السلام).30
پينوشتها:
19. نک: نساء: 174.
20. نک: بقره: 185.
21. نک: قدر: 1.
22. نک: بقره: 238.
23. وسائل الشيعه، ج4، ص23؛ الجامع لاحکام القرآن، ج3، صص193و 194.
24. کليات شيخ بهايي، ص7 (نان و حلوا).
25. فتوحات مکيه، ج1، ص658.
26. همان.
27. همان.
28. نک: نمل: 40.
29. اليواقيت و الجواهر في بيان عقايد الاکابر، ص201.
30. نک: يونس: 25.
ادامه دارد...
/ج