و جنگ هنوز ادامه دارد...

4 ساله بودم كه باري اولين بارترس از مردن راحس كردم ،زماني كه پدرم مأموريت بود و من و مادر و برادر كوچكترم ، چند كيلومتر دورتر از خط مقدم در اسلام آباد غرب زندگي مي كرديم .
شنبه، 8 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
و جنگ هنوز ادامه دارد...

و جنگ هنوز ادامه دارد...
و جنگ هنوز ادامه دارد...


 






 

دل نوشته هاي هاجر تذري، همسر شهيد نيلي
 

4 ساله بودم كه باري اولين بارترس از مردن راحس كردم ،زماني كه پدرم مأموريت بود و من و مادر و برادر كوچكترم ، چند كيلومتر دورتر از خط مقدم در اسلام آباد غرب زندگي مي كرديم .
ان زمان كه هواپيماهاي عراقي بي هدف مناطق مسكوني را بمباران مي كردن و من و برادرم درآغوش مادر در كمد خانه پنهان مي شديم تا ازانفجار در امان بمانيم.
لرزش بدن مادرم و ذكرهايي كه او مي خواند ما را متوجه چيز غريبي مي كرد، متوجه مفهومي غير از زندگي.
2 ماه تمام در بيمارستان ها دنبال جنازه پدر مي گشتيم و مادر جوان 23 ساله ام قويتر از آن بود كه خسته شود و بگذارد و برود در خانه امن مان در شمال زندگي كنيم .
مادرم همپاي پدرم به جبهه ها مي آمدم و من و برادرم نيز به دنبال آن دو ،كسي از ما نمي پرسيد مي آييد يا مي خواهيد بمانيد؟و ما در ذهن هاي كوچكمان تصور مي كرديم زندگي همين است جنگيدن براي پيروزي.
20 سال از آن روز هاي نه چندان شيرين مي گذرد ،خاطرات هواپيماهاي عراقي كه در فاصله كمي از سطح زمين مردم را به رگبار مي بستند همچنان گوشه هاي تاريكي از ذهن مان را اشغال كرده است .
20 سال گذشت ما تازه معناي مخالفت را فهميديم ، معناي استقلال راي ،معناي صلح ، معناي دنياي بدون مبارزه ،بدون خون ،بدون جنگ ، زندگي آرام بود و ما همچنان شعارهايي را كه انديشمندان غربي در ذهنمان فرو كردند بلغور مي كرديم : آزادي حق ماست ، چرا بايد با دنيا جنگيد؟ چرا ساز مخالفت مي زنيم؟تا كي مبارزه ، تا چه وقت جنگ ، تا كجا مخالفت،تا چه زماني تحريم ؟ تا همين چند وقت پيش ،سقوط هواپيماي 130C ارتش جمهوري اسلامي ايران و به دنبال آن سقوط هواپيماي فالكن سپاه.
دخترك 4 ساله ديروز كه جنگ را ناخواسته تجربه كرده بود امروز به پيشواز جنگ مي رود!
زندگي آرام ، شيرين ، سراسر عشق او در 15 آذر 1384 ويران شد،همسر دخترك 4 ساله ديروز يكي ازخبرنگاراني بود كه براي پوشش بزرگترين مانور ارتش در بعدازانقلاب راهي چابهار بود، سفري بازگشت ... دخترك باز هم ناخواسته در جنگ شركت كرد جنگي بدون كلاه ،بدون پلاك و حتي بدون اسلحه.
دخترك 4 ساله ديروز آنقدر مي فهمد كه نه نقص فني هواپيما و نه عدم هدايت درست خلبان علت سقوط بود او مي داند كه 27 ساله است كه تحريم هستيم ،او مي داند ما هنوز مي جنگيم.
دختر 4 ساله ديروز ديگر با اعتراض از پدرو مادرش نمي پرسد چرا تاوان جنگي را كه شما شروع كرده ايد جواني مثل من بايد پاسخگو باشد؟
دختر 4 ساله ديروز مي داند اين جنگ قدمتي به اندازه زمان دارد و بشريت!
مي داند كه همان زمان كه قابيل ،هابيل را كشت جنگ بين خير و شرحق و باطل شروع شد و تا دنيا ،دنياست و بشر زنده است اين جنگ ادامه دارد .
جنگ ما تنها 27 سال نيست كه آغاز شده است، 1400 سال است كه براي احياي حق خود مي جنگيم و اگر دخترك عمري به درازاي نوح داشت ،حاضر بود تمام عزيزانش را براي پيرزي در جنگي نابرابر ميان حق و باطل قرباني كند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، ش 58



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.