کلياتي درباره ي سيماي شهر
نويسنده: کامران افشارنادري
اگر از شما بخواهند چهره ي يکي از همکاران تان را از حفظ ترسيم کنيد، معلوم نيست موفق شويد؛ و اگر موفق نشويد، تنها به دليل نداستن طراحي نيست. نگارنده که طراحي بلند است، هرگز نمي تواند چهره ي کسي را که مي شناسد، از حفظ ترسيم کند. دليل آن واضح است: آنچه از افراد در ذهن آگاه ما ثبت مي شود، تنها پاره اي از ويژگي ها و حالات چهره و اندام آن هاست. ممکن است شخصي را از فاصله اي دور، به خاطر طرز راه رفتن اش بشناسيم، ولي مثلاً قادر نباشيم فرم بيني او را دقيقاً به خاطر بياوريم، ممکن است شخصي به نظرمان زيبا بيايد، ولي اگر دقت کنيم، هيچ چيز زيبايي در چهره اش نيابيم؛ يا شخص ديگري که به لحاظ معيارهاي معمول زيبايي واجد اکثر شرايط است، به نظرمان زيبا جلوه نکند. اگر «سيما» را آنچه در ذهن مي ماند و «ساختار» را آنچه در واقع هست تلقي کنيم، همواره ميان سيما و ساختار نوعي عدم انطباق وجود دارد. سيماي يک شهر ساختار آن نيست، بلکه آن چيزي ست که از شهر در ذهن ما نقش بسته و به ما کمک مي کند شهر را بشناسيم و در آن خود را هدايت کنيم. همه ي ما خيابان هاي ولي عصر را مي شناسيم، ولي شايد تنها تعدادي انگشت شمار از ساختمان هاي آن را به خوبي به ياد بياوريم. بيش تر ما هر جاي خيابان که باشيم، مي توانيم به سرعت موقعيت خود را شناسايي کنيم، و ممکن است نتوانيم نقشه ي متناسبي از خيابان هاي اصلي شهر و خصوصاً بزرگراه هاي آن ترسيم کنيم؛ ولي هنگام حرکت با اتومبيل هرگز در خيابان گم نمي شويم.و اگرچه سيماي شهر عمدتاً از طريق بصري مطالعه مي شود، به حواس ديگري نظير شنوايي و بويايي نيز مربوط است. فريادِ تو دماغي مغازه دارها که مردم را به خريد اجناس دعوت مي کنند و بوي کهنه ي عطاري ها هم جزئي جدانشدني از سمياي محل هاي تجاري - سنتي است.
سيماي شهر، به عبارتي ساده، جغرافياي ذهني شهر است و مانند جغرافياي فيزيکي داراي عناصر و خصوصياتي قابل شناسايي است. شهرسازي ساده انديش فقط با نقشه هاي يک ده هزارم و يک پنج هزارم با خطوط شيب و خط دور خانه ها و مسير خيابان ها سروکار دارد و بر اساس آن ها سعي مي کند شهري را طرح ريزي کند و مردم بر اساس نقشه هاي ذهني خود که کاملاً متفاوت است، شهر را درک کرده و در آن زندگي مي کنند. همان گونه که علائم و ابزاري وجود دارد که بر اساس آن ها مي توان نقشه ي کالبد شهر را خواند و طراحي کرد، علائم و ويژگي هايي وجود دارند که بر اساس آن ها مي توان سيماي شهر را مطالعه کرد و بر اساس آن پيشنهادهاي شهرسازي ارائه کرد.
کوين لينچ در کتاب «سيماي شهر» (ترجمه ي دکتر منوچهر مزيني) به عوامل «راه»، «لبه»، «گره»، «نشانه» و روابط موجود ميان اين ها اشاره کرده و نظريه ي جالبي را د رباره ي سيماي شهري ارائه کرده است که مي توان به آن رجوع کرد. به طور خلاصه، سيماي شهر حاصل جمع ادراکات ما از شهر است و در ادراک، گذشته از حالات دروني شخص، واقعيت بيروني و نحوه اي که خود را به ما عرضه مي کند، نقش اصلي را ايفا مي کنند. در اين مقاله، پديده هاي شهري نه فقط به لحاظ تفاوت هاي شکلي، بلکه عمدتاً به لحاظ مکانيسم هاي متفاوت کشف و ادراک بصري طبقه بندي مي شوند. بنابر آنچه گفته شد، هر پديده اي ادراکي، برآيندي است از 1) احوال دروني شخص درک کننده، 2) شيء مورد درک با خصوصيات فيزيکي اش و 3) مکانيسم کشف و مشاهده ي پديده.
مقاله ي ما عمدتاً به اين عامل سوم توجه دارد. مثالي مي زنيم: يادمان آزادي را در نظر بگيريم. اين بنا يکي از معدود ساختمان هاي تهران است که به تمامي از همه طرف از مسافتي دور مشاهده مي شود و شکل آن هم در ذهن همه نقش بسته و به نماد شهر تهران تبديل شده است. فرم هتل لاله نيز که از دور و از جهات مختلف ديده مي شود، بسيار به يادماندني تر از نماي هتل آزادي است که فقط از زواياي محدودي کثيف مي شود. با توجه به نکات بالا، عوامل اصلي سيماي شهري را مي توان به شرح زير خلاصه کرد:
- در بحث فرمال شهرسازي فقط شکل عناصر شهري و کاربري آن ها مطرح مي شود. در بحث سيماي شهر، چگونگي کشف اين عناصر از طرف مردم نيز مورد توجه قرار مي گيرد. مردم به مثابه ي استفاده کنندگان از فضاي شهري و همچنين شکل دهنده به منظره ي زندگي در شهر، از ساختار فيزيکي شهر جدايي ناپذير هستند.
- شهر مجموعه اي پيوسته و متمايز است که درون خود انواع تضادها و تناقضات را جاي مي دهد. با توجه به رشد کمّي شهر، نياز به تاکيد بر تفاوت ها و بارز کردن آن ها محسوس تر مي شود. براي مثال:
- در تهران مراجع شهري با توجه به ابعاد فيزيکي و زندگي شهري، اندک و ضعيف هستند.
- بافت ها امروز بيش از پيش به سوي يکنواخت شدن ميل مي کنند، در حالي که مي توانند به صورتي کاملاً متفاوت طراحي شوند و درون خود هسته هاي جديد فضاي عمومي شهري را جاي دهند. از اين طريق، افزون بر افزايش جذابيت شهر، بر ماهيت متضاد و چند مرکزي شهر نيز تاکيد مي شود.
- خيابان ها که موانعي در راه کشف بافت هاي ساختماني هستند، مي توانند به سوي هسته هاي دروني بافت ها و فضاهاي عمومي پوشيده و سرباز شهري منشعب شوند.
- بزرگراه ها که مهم ترين وسيله ي کشف شهر محسوب مي شوند، مي توانند در رابطه با اين وظيفه مورد طراحي منظر قرار گيرند.
- نور نيز اگرچه يکي از عوامل مهم فضاسازي و طراحي شهري ست، تا کنون عمدتاً به صورت روشنايي ضروري براي ديدن در نظر گرفته شده است. با توجه به اين که نور يکي از ارزان ترين وسايل تاثيرگذاري بر سيماي شهر است، شايسته است مورد توجه بيش تري قرار گيرد.
- اين ها همه ي مباحثي هستند که به تفصيل مي توان درباره ي آن ها نوشت. در اين جا مقصود فقط طرح خطوط کلي و راهنما بوده است.
سيماي شهر، به عبارتي ساده، جغرافياي ذهني شهر است و مانند جغرافياي فيزيکي داراي عناصر و خصوصياتي قابل شناسايي است. شهرسازي ساده انديش فقط با نقشه هاي يک ده هزارم و يک پنج هزارم با خطوط شيب و خط دور خانه ها و مسير خيابان ها سروکار دارد و بر اساس آن ها سعي مي کند شهري را طرح ريزي کند و مردم بر اساس نقشه هاي ذهني خود که کاملاً متفاوت است، شهر را درک کرده و در آن زندگي مي کنند. همان گونه که علائم و ابزاري وجود دارد که بر اساس آن ها مي توان نقشه ي کالبد شهر را خواند و طراحي کرد، علائم و ويژگي هايي وجود دارند که بر اساس آن ها مي توان سيماي شهر را مطالعه کرد و بر اساس آن پيشنهادهاي شهرسازي ارائه کرد.
کوين لينچ در کتاب «سيماي شهر» (ترجمه ي دکتر منوچهر مزيني) به عوامل «راه»، «لبه»، «گره»، «نشانه» و روابط موجود ميان اين ها اشاره کرده و نظريه ي جالبي را د رباره ي سيماي شهري ارائه کرده است که مي توان به آن رجوع کرد. به طور خلاصه، سيماي شهر حاصل جمع ادراکات ما از شهر است و در ادراک، گذشته از حالات دروني شخص، واقعيت بيروني و نحوه اي که خود را به ما عرضه مي کند، نقش اصلي را ايفا مي کنند. در اين مقاله، پديده هاي شهري نه فقط به لحاظ تفاوت هاي شکلي، بلکه عمدتاً به لحاظ مکانيسم هاي متفاوت کشف و ادراک بصري طبقه بندي مي شوند. بنابر آنچه گفته شد، هر پديده اي ادراکي، برآيندي است از 1) احوال دروني شخص درک کننده، 2) شيء مورد درک با خصوصيات فيزيکي اش و 3) مکانيسم کشف و مشاهده ي پديده.
مقاله ي ما عمدتاً به اين عامل سوم توجه دارد. مثالي مي زنيم: يادمان آزادي را در نظر بگيريم. اين بنا يکي از معدود ساختمان هاي تهران است که به تمامي از همه طرف از مسافتي دور مشاهده مي شود و شکل آن هم در ذهن همه نقش بسته و به نماد شهر تهران تبديل شده است. فرم هتل لاله نيز که از دور و از جهات مختلف ديده مي شود، بسيار به يادماندني تر از نماي هتل آزادي است که فقط از زواياي محدودي کثيف مي شود. با توجه به نکات بالا، عوامل اصلي سيماي شهري را مي توان به شرح زير خلاصه کرد:
1- مراجع شهري
2- بافت ها
3- خيابان ها
4- بزرگراه ها
5- عناصر متحرک
6- نور
خلاصه آن که:
- در بحث فرمال شهرسازي فقط شکل عناصر شهري و کاربري آن ها مطرح مي شود. در بحث سيماي شهر، چگونگي کشف اين عناصر از طرف مردم نيز مورد توجه قرار مي گيرد. مردم به مثابه ي استفاده کنندگان از فضاي شهري و همچنين شکل دهنده به منظره ي زندگي در شهر، از ساختار فيزيکي شهر جدايي ناپذير هستند.
- شهر مجموعه اي پيوسته و متمايز است که درون خود انواع تضادها و تناقضات را جاي مي دهد. با توجه به رشد کمّي شهر، نياز به تاکيد بر تفاوت ها و بارز کردن آن ها محسوس تر مي شود. براي مثال:
- در تهران مراجع شهري با توجه به ابعاد فيزيکي و زندگي شهري، اندک و ضعيف هستند.
- بافت ها امروز بيش از پيش به سوي يکنواخت شدن ميل مي کنند، در حالي که مي توانند به صورتي کاملاً متفاوت طراحي شوند و درون خود هسته هاي جديد فضاي عمومي شهري را جاي دهند. از اين طريق، افزون بر افزايش جذابيت شهر، بر ماهيت متضاد و چند مرکزي شهر نيز تاکيد مي شود.
- خيابان ها که موانعي در راه کشف بافت هاي ساختماني هستند، مي توانند به سوي هسته هاي دروني بافت ها و فضاهاي عمومي پوشيده و سرباز شهري منشعب شوند.
- بزرگراه ها که مهم ترين وسيله ي کشف شهر محسوب مي شوند، مي توانند در رابطه با اين وظيفه مورد طراحي منظر قرار گيرند.
- نور نيز اگرچه يکي از عوامل مهم فضاسازي و طراحي شهري ست، تا کنون عمدتاً به صورت روشنايي ضروري براي ديدن در نظر گرفته شده است. با توجه به اين که نور يکي از ارزان ترين وسايل تاثيرگذاري بر سيماي شهر است، شايسته است مورد توجه بيش تري قرار گيرد.
- اين ها همه ي مباحثي هستند که به تفصيل مي توان درباره ي آن ها نوشت. در اين جا مقصود فقط طرح خطوط کلي و راهنما بوده است.
پي نوشت:
1- برگرفته از فصلنامه ي شهر، زمستان 1378