عوامل و موانع نشاط در خانواده از ديدگاه تربيت اسلامى
مقاله اى كه پيش روى شماست نشاط در خانواده را بررسى مى نمايد.
نشاط: نشاط در لغت به معناى خوشى، شادمانى، خرمى، سرور، دل زندگى، خوشدلى و ... مى باشد.[1]
خانواده: براى خانواده تعاريف زيادى ذكر شده است. از جمله اين تعاريف; تعريف خانواده به يك سيستم متعادل و پيچيده است كه زن و شوهر آن را بنيان مى گذارند و سپس با ورود هر كودك يا هر فرد ديگرى (مثل پدر و مادر بزرگ) اين سيستم پيچيده تر مى شود.[2]
بنابر تعريف ارائه شده از نشاط و خانواده در اين مختصر به عوامل سرزندگى و شادابى اعضاى يك خانواده به همراه نگاهى آسيب شناسانه پرداخته مى شود.
در يك بيان كلى مى توان گفت ساده ترين شيوه ى رسيدن خانواده به نشاط اين است كه اولاً، ويژگى هاى شخصيتى، زيستى، شناختى و اجتماعى همديگر را بشناسيم; ثانياً، نيازها را تبيين كنيم و ثالثاً، براى حسن تأمين نيازها بكوشيم. وقتى نيازهاى فطرى به نحو مطلوب و مشروع تأمين شد، قطعاً نشاط ايجاد مى شود.[3] در پى تبيين اين روش ابتدا بحث تفاوت هاى جنسيتى زن و مرد، سپس ضرورت توجه به تفاوت هاى فردى و بعد از آن بحث نيازها را مطرح مى كنيم.
تفاوت هاى جنسيتى
يكى از علل اصلى ستيزها و كشمكش هاى دايمى، عذاب آور، دردناك و جان فرسا بين زن و شوهرها اين است كه مردان، زنان را با «ويژگى هاى خود» ارزيابى مى كنند و زنان مردان را با مقياس خود مى سنجند و اين سنجش همان قدر صحيح است كه سنجش مايعات با متر و منسوجات با ليتر. چنين سنجش هايى معمولاً حس تحقير يا برترى كاذب را به دنبال دارد.[4]
شناخت تفاوت ها در گام اول بسيارى از سوء تفاهم ها را به صورت ريشه اى بر طرف مى سازد و در گام بعدى توجه به اين تفاوت ها و تنظيم روابط و مسئوليت ها بر اساس آنها به پويايى و نشاط خانواده مى انجامد.
تفاوت هاى روانى
1. تحقيقات حاكى از آن است كه شكل گيرى هويت دختران براى استقلال شخصى نيست، بلكه براى صميميت و مراقبت از ديگران است، در حالى كه هويت پسران از اساس براى استقلال و رقابت و فرديت شكل مى گيرد.[6]
2. موضوع وابستگى زن به مرد و استقلال خواهى مرد از نظر وضعيت جسمانى يك امر طبيعى است. از جنبه ى روانى زن به وابستگى گرايش دارد، از تنهايى مى ترسد و در ارتباط با ديگران كارآمدتر مى شود، ولى مرد استقلال طلب است و زمانى كه نيازمندى ديگران را به خود دريابد احساس توانمندى مى كند.[7]
3. زنان در برخورد با مسائل و مشكلات به جزئيات توجه بيشترى دارند و احساسى تر عمل مى كنند ولى مردان در مقابله با مشكلات و مسائل كلى نگرند و منطقى تر عمل مى كنند.[8]
4. مردان به ارتباط غيركلامى توجه بيشترى نشان مى دهند و كمتر احساسات خود را به زبان مى آورند و واكنش بروز مى دهند، ولى زنان توانمندى هاى كلامى بيشترى دارند، در نتيجه بيشتر بر ارتباطات كلامى تأكيد دارند.[9]
5. به طور كلى مرد برون گرا و زن درونگراست.[10]
6. انديشه ى اخلاقى زنان به طور عمده به روابط بين فردى توجه دارد و با احساس مسئوليت نسبت به ديگران همراه است و جنبه ى از خود گذشتگى دارد. براى مردان خودمختارى و شايستگى مبناى قضاوت اخلاقى است و اخلاق پسران بيشتر بر مبناى عدالت شكل مى گيرد... پسران بيشتر از دختران از قوانين اخلاقى سرمى پيچند. زنان گرچه احساسى ترند ولى در مسائل اخلاقى سخت گيرترند.[11]
تفاوت هاى فردى
بى توجهى به اين تفاوت ها پى آمدهاى دردناكى چون بى توجهى به تفاوت هاى جنسيتى دارد; يعنى بسيارى از آسيب هاى موجود در خانواده به اين مسأله برمى گردد; مثلاً مقايسه ى درسى دو برادر و يا بين دانش آموز با همكلاسى هايش، مقايسه اى نابه جاست و بدترين ضربات را بر روند پيشرفت درسى دانش آموز و شخصيت او وارد مى سازد. فرزندى كه در اين موقعيت قرار مى گيرد دچار فشار روحى زيادى است و نبايد انتظار ابراز وجود، خلاقيت و نشاط را در او داشته باشيم. مقايسه ى همسر خود با ديگران نيز اشتباهى است كه نشاط را از خانواده مى گيرد. كارشناسان تأكيد مى كنند كه هر يك از زن و شوهر بايد بكوشد با روان شناسى همسرش آشنا شود تا بداند او به چه امورى بها مى دهد و نظام ارزشى اش چگونه است؟[12] و با توجه به آن، مناسبات بين خود و او را تنظيم كند.
عوامل مؤثر بر نشاط
1. كار
از بنيادى ترين و قوى ترين نيازهاى انسان نيازهاى فيزيولوژيكى است. اين نيازها شامل هر چيزى مى شود كه در حفظ و بقاى ارگانيسم انسان نقش دارد. نيازهاى فيزيولوژى و از جمله مواد غذايى، در جوامع با بافت پيچيده تر (شهرى) به شكل اشتغال و در جوامع ساده تر با نام كار و تلاش و شكل مستقيم ترى تأمين مى شود. اين كه بيكارى يك معضل اجتماعى شمرده مى شود به سبب همين نياز است; كه اگر برآورده نشود بسيارى از موضوعاتى كه به عنوان نياز مطرح مى شوند جايى براى طرح نخواهد داشت. در مقابل اگر در سايه كار، تلاش و يا به تعبيرى اشتغال، اين نياز برآورده شود انسان مجال پرداختن به ديگر امور كه زمينه ى تعالى و رشد، آسايش و رفاه، لذت هاى دنيوى و حتى اخروى و... را پيدا مى كند.
اين است كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام)مى فرمايد:
تنگدستى سبب خوارى نفس و حيرانى عقل و جلب كننده ى اندوه هاست.[13]
كار از عواملى است كه مى تواند اين آسيب ها را برطرف نمايد.
از ديگر ابعادى كه اهميت كار را تبيين مى كند نفسِ مشغول بودن و تأثير مستقيم آن بر روان است. هنگامى كه انسان مشغول به كار است يك نوع ايمنى راحتى بخش، يك آرامش عميق درونى و يك قسم رخوت نشاط آور او را تسكين مى بخشد.[14] و شايد بتوان گفت كه بى كارى بيشتر از هر عامل ديگرى ناشادى مى آورد. كار ما قسمتى از هويت ماست. اگر ما در طبقه ى شغلى هيچ كارى نداشته باشيم رنج مى بريم و اين مسئله به كاهش شديد شادكامى منجر مى شود[15] و شايد به همين دليل حضرت على(عليه السلام) با تأكيدى كه بر تفريح به معناى خاص آن دارند، كار را بزرگ ترين تفريح ذكر مى كنند.[16]
از جنبه هاى ديگر اهميت كار ارتباط آن با احساس كارآيى است. بهترين عاملى كه مى تواند اين احساس را در انسان ايجاد كند خودكار است. و اهميت آن در تأثيرى است كه بر فشار روانى دارد يعنى; از عوامل مؤثر بر فشار روانى احساس كارآيى است كه اين احساس هر قدر قوى تر باشد از ميزان فشار روانى كاسته مى شود و ضعيف شدن آن موجب شكنندگى و تأثيرپذيرى انسان در برابر عوامل فشارزا مى شود.[17]
از ديگر تأثيرات مثبت كار فعليت يافتن استعدادها، جلوگيرى از انحراف و لغزش و هم چنين روش شناخته شده در درمان برخى اختلالات است كه اين مختصر مجال توضيح آنها را نمى دهد.
خلاصه اين كه بى كارى آسيب هاى بسيارى براى فرد و خانواده و اجتماع به بار مى آورد، تا حدى كه (در زندگى معمول و اكثريت مردم) مى تواند موجوديت انسان را به خطر اندازد و بر عكس، كار، با واسطه و بىواسطه، تأثيرات مثبت زيادى دارد از جمله به زندگى رونق مى بخشد.
2. صله ى رحم
به حاضرين از امتم و غائبين از آنها و هر كه در صلب مردان و رحم زنان تا روز قيامت قرار مى گيرد وصيت مى كنم كه صله ى رحم را به جا آورند اگر چه در فاصله ى يك سال سفر نسبت به يكديگر باشند...[18]
صله ى رحم داراى فوايد بسيارى در ابعاد مختلف است.
ارتباطات انسانى مطلوب تا 85 درصد موجب نشاط و سرزندگى افراد مى شود.[19] انسان موجودى اجتماعى است و غالب نيازهاى او هم يا در ارتباط با اجتماع و يا توسط اجتماع برآورده مى شود. وابستگى فرد به گروه و دوستى گروه با فرد و ارتباط انسانى بين آنها به تشكيل شخصيتى سالم و با نشاط و تحقق امنيت خاطر و آرامش در انسان كمك شايانى مى كند.[20]
پينوشتها:
[1]. على اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 13، چاپ اول از دوره ى جديد 1373، نشر مؤسسه ى انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
[2]. جمعى از مؤلفان، روان شناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، (تهران: نشر سمت، 1374)، ج 3، ص 854.
[3]. غلامعلى، افروز، نشاط در خانواده (از سلسله مباحث خانواده)، (قم: چاپ واحد تربيتى مؤسسه ى آموزشى و پژوهشى امام خمينى)، ص 7.
[4]. مير عماد الدين فريور، شادكامى و موفقيت (ماهنامه علمى، اجتماعى، فرهنگى، خانوادگى، سال دوم، فروردين 84، ش 14)، ص 33.
[5]. سيدهادى حسينى، مقاله ى تفاوت هاى بيولوژيك زن و مرد در بدن، روان و هوش، كتاب نقد (فصلنامه انتقادى، فلسفى، فرهنگى)، (سال پنجم، شماره مسلسل 17، زمستان 1379، نشر مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه ى معاصر)، ص 234.
[6]. همان، ص 235.
[7]. همان، 236.
[8]. ميرعماد الدين فريور، همان، ص 34.
[9]. ميرعماد الدين فريور، همان، ص 33.
[10]. سيدهادى حسينى، همان، ص 236.
[11]. سيدهادى حسينى، همان، ص 235.
[12]. حميد رضا شاكرين و همكاران، پرسش و پاسخ، تنظيم و نظارت نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها ـ اداره ى مشاوره، (قم: نشر معارف، 1384)، ص 278.
[13]. محمود اكبرى، غم و شادى در سيره ى معصومان(عليهم السلام)، (قم: نشر صفحه نگار، 1380)، ص 164.
[14]. ديل كارنگى، آئين زندگى، ترجمه ى جهانگير افخمى، (انتشارات ارمغان، چ دهم، 1376)، ص 66.
[15]. مجله ى حديث زندگى، ترجمه ى مريم مزحجى، پيش شماره ى 2، ص 17.
[16]. محمود اكبرى، همان، ص 111.
[17]. ر.ك: على اصغر احمدى و حمزه گنجى، روان شناسى، (تهران: نشر شركت چاپ و نشر ايران، 1375)، ص 37.
[18]. محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 151.
[19]. محمدرضا شرفى، دانش خانواده، (تهران: سمت، 1383)، ص 108.
[20]. محمد عثمان نجاتى، قرآن و روان شناسى، ترجمه عباس عرب، (مشهد: نشر بنياد پژوهش هاى اسلامى، 1381)، ص 382.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج