تأملّي برعملكرد جوان بصيرايراني (1)
1.جوان و انقلاب اسلامي
حضرت مي فرمايد: خدايا! تو را شكر مي كنم كه مرا در دولت زمامداران كفر به دنيا نياوردي؛ چون اگر قبل از اسلام به دنيا مي آمدم، از نعمت اسلام و معارف عميق آن محروم مي شدم، اما تو بر من منت نهادي و پس از سپري شدن دولت كفر و استقرار دولت اسلامي مرا به دنيا آوردي.
اين سخن، تشويق به تشكيل حكومت اسلامي و تلاش براي استقرار نظام الهي است؛ چون اگر كسي بخواهد شكر نعمت به دنيا نيامدن در دولت كفر را به جا آورد، بايد براي براندازي دولت كفر و حاكميت شرك، و [در راه] تشكيل حكومت اسلامي و حفظ آن تلاش كند.
توفيق مناجات با خدا در زير لواي حكومت اسلامي و حاكميت دين، آسان تراست، و سالار شهيدان نيز براي همين منظور قيام كرد؛ تا در پرتو نظام اسلامي، آيندگان نيز همانند خود آن حضرت مشمول الطاف و بركات دولت حق گردند و در پناه دولت اسلامي و حاكميت قرآن احيا شوند.(1)
خيلي دلم مي خواست آقا و سيدي را كه درباره شجاعت و صراحت و شهامتش و نطق هاي غرّا و تحسين برانگيزش صحبت مي كردند، از نزديك ببينم،... به دلم برات شده بود او همان فردي است كه مي تواند به پرسش هاي بي شمارم پاسخ بگويد.
چند روز يعد، قضاياي لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي پيش آمد و در پي آن اعلاميه هاي مخالفت آميز حضرت امام و بعد تصوير معظم له به دستم رسيد. بله! دلم گنجايش چنين شود و شوقي را نداشت. اشك از چشمانم جاري شد و دست به سوي آسمان دراز كردم و از خدا خواستم كه اين مريد كوچك و دست و پا شكسته را به ديدارآن مراد بزرگ و وارسته نايل كند.(2)
بي شك، همين رابطه مريد و مرادي جوانان با رهبر انقلاب بود كه اين كشور را پيروز كرد.
از سوراخ روي كركره ديدم كه گلوله اي سينه نوجواني را شكافت، صحنه فجيعي بود. ديدن اين منظره سخت تكانم داد، دندان هايم را به هم فشردم تا خودم را كنترل كنم. مردم هم با ديدن صحنه پرپرشدن آن نوجوان، خونشان به جوش آمد[ه بود] و با صدايي محكم تر شعار مي دادند، پاسبان ها فرار را برقرار ترجيح دادند!
حماسه 25 خرداد و مشاهده صحنه هاي خونين آن روز، پاسخي براي بعضي پرسش هايم بود. پرسش هايي مانند اينكه ظالم و مظلوم كيست؟ منشأ ظلم كجاست؟
ستمگري و ستم سوزي يعني چه؟ خائن كيست؟ و چه كسي و چه چيزي سبب عقب ماندگي است؟! (3)
2. نقش جوان در پيروزي انقلاب اسلامي
حضرت امام (ره) در مورد اين جوانان انقلابي فرمود: «شما طبقه جوان برومند زاغه نشين، برآن اشخاص كاخ نشين شرافت داريد و شما هستيد كه اسلام را حفظ كرديد».(4)
حجت الاسلام والمسلمين، حاج علي رضا پناهيان نقل كرده است:
بعد از فتح خرمشهر، تعدادي از رزمنده ها براي كمك به مردم لبنان راهي آن سرزمين شدند. فرماندهي اين جماعت را حاج احمد متوسليان برعهده داشت. اما يك مسئله برجسته اين مأموريت كه سوري ها (مسئولان كشور سوريه) را غافلگيركرد، عزم فرماندهان ما براي رويارويي مستقيم با اسرائيلي ها بود، در حالي كه دولت سوريه اصلاً نمي خواست چنين اتفاقي بيفتد!
فرماندهان ما از طريق بلندي هاي جولان، خط مقدم اسرائيل را شناسايي و راه هاي نفوذ به قلب مواضع صهيونيست ها را مشخص كرده بودند!
شهيد همت مي گفت: «تمام توان اسرائيلي ها به تانك هايشان وابسته است، اگرما يكي از تانك هاي آنها را هدف قرار بدهيم، تمام لشكرشان زمين گير مي شوند».
سال ها بعد در جنگ حزب الله مشخص شد كه حاج همت، آن حرف را بجا و سنجيده گفته بود.
حال سؤال اساسي اين است كه چطور فرمانده جواني مثل شهيد همت، به اين واقعيت دست پيدا مي كند كه قدرت ارتش اسرائيل پوشالي است، اما سران كشورهاي عربي نمي توانند به اين واقعيت برسند؟!
دليلش واضح است؛ جُربزه و توان مديريتي بالاي افرادي مثل همت، متوسليان، چراغي، فرازي و ... بود كه به آنها جرئت مي داد كارهاي به ظاهرناممكن را ممكن كنند.(5)
فرمانده شهيد، محمد ابراهيم همت، مي گفت:
براي اينكه خدا لطفش، رحمتش، آمرزشش، شامل حال ما بايد اخلاص داشته باشيم؛ و براي اينكه اخلاص داشته باشيم، سرمايه مي خواد كه از همه چيزمون بگذريم، و براي اينكه ازهمه چيزمون بگذريم، بايد شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چيزمون با خدا باشه. اين قدر پاك باشيم كه خدا كلاً ازمون راضي باشه. قدم برمي داريم براي رضاي خدا؛ قلم برمي داريم روي كاغذ براي رضاي خدا؛ حرف مي زنيم براي رضاي خدا؛ شعار مي ديم براي رضاي خدا؛ مي جنگيم براي رضاي خدا؛ همه چي، همه چي خاص خدا باشه؛ كه اگر شد، پيروزي براي ماست؛ چه بكشيم چه كشته شويم اگراين جوري باشيم پيروزيم و هيچ ناراحتي نداريم و شكست معناندارد.
3. شرايط كشور پيش از انقلاب اسلامي
همه قشرهاي ملت از عملكرد شاه و از رژيم طاغوت پهلوي، در طول 25 سال ناراضي بودند.
با كاهش توليدات كشاورزي، مردم روستاها به شهرها كشيده شدند. در شهرها هم كارگران و كارفرمايان، جز عده اي خاص، از اوضاع ناراضي بودند.
كارمندان هم كه جمعيت كثيري را تشكيل مي دادند تبعيض ها مي ديدند و از وضع زندگي خود راضي نبودند.
هزينه هاي تفنني (جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي) درآمدهاي نفتي كشور را از بين مي برد و شاه ايران از اين ريخت و پاش ها پروايي نداشت!
ده ها ميليارد دلار درآمد نفتي حيف و ميل شد، ولي هيچ اقدام اساسي درجهت توسعه واقعي كشاورزي و صنعت صورت نگرفت. موج اعتراضات مردم بالا گرفت، دولت موقت وقت، بي ملاحظه به جنگ امام و مردم رفت، و در 17 دي 1356 مقاله اي در روزنامه اطلاعات چاپ شد و به دنبال آن در 19 دي، تظاهرات در قم آغاز شد و انقلاب شروع خود را آغاز كرد...! (6)
اين اعترافي مختصر از ارتشبد سابق، فردوست است، كه خود ازاعضاي دربار سلطنت شاهنشاهي پهلوي و به اعمال و رفتارخاندان سلطنتي آگاه بود.
4. جوان انقلابي و شهادت طلبي
خدايا! تو مي داني چه مي كشم؟
ما ازمردن نمي هراسيم، اما مي ترسيم بعد از ما «ايمان» را سر ببرند و اگر نسوزيم هم كه روشنايي مي رود، و جاي خود را دوباره به شب مي سپارد؛ چه بايد كرد؟ از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا «آينده» بماند. هم بايد امروز شهيد «فردا» بماند و هم بايد بمانيم تا «فردا» شهيد نشود. عجب دردي! چه مي شد امروز شهيد مي شديم و فردا زنده مي شديم تا دوباره شهيد بشويم.(7)
ادامه دارد...
الف) ارزش زندگي درحكومت اسلامي
حضرت مي فرمايد: خدايا! تو را شكر مي كنم كه مرا در دولت زمامداران كفر به دنيا نياوردي؛ چون اگر قبل از اسلام به دنيا مي آمدم، از نعمت اسلام و معارف عميق آن محروم مي شدم، اما تو بر من منت نهادي و پس از سپري شدن دولت كفر و استقرار دولت اسلامي مرا به دنيا آوردي.
اين سخن، تشويق به تشكيل حكومت اسلامي و تلاش براي استقرار نظام الهي است؛ چون اگر كسي بخواهد شكر نعمت به دنيا نيامدن در دولت كفر را به جا آورد، بايد براي براندازي دولت كفر و حاكميت شرك، و [در راه] تشكيل حكومت اسلامي و حفظ آن تلاش كند.
توفيق مناجات با خدا در زير لواي حكومت اسلامي و حاكميت دين، آسان تراست، و سالار شهيدان نيز براي همين منظور قيام كرد؛ تا در پرتو نظام اسلامي، آيندگان نيز همانند خود آن حضرت مشمول الطاف و بركات دولت حق گردند و در پناه دولت اسلامي و حاكميت قرآن احيا شوند.(1)
ب) جوان و عشق به امام (ع)
خيلي دلم مي خواست آقا و سيدي را كه درباره شجاعت و صراحت و شهامتش و نطق هاي غرّا و تحسين برانگيزش صحبت مي كردند، از نزديك ببينم،... به دلم برات شده بود او همان فردي است كه مي تواند به پرسش هاي بي شمارم پاسخ بگويد.
چند روز يعد، قضاياي لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي پيش آمد و در پي آن اعلاميه هاي مخالفت آميز حضرت امام و بعد تصوير معظم له به دستم رسيد. بله! دلم گنجايش چنين شود و شوقي را نداشت. اشك از چشمانم جاري شد و دست به سوي آسمان دراز كردم و از خدا خواستم كه اين مريد كوچك و دست و پا شكسته را به ديدارآن مراد بزرگ و وارسته نايل كند.(2)
بي شك، همين رابطه مريد و مرادي جوانان با رهبر انقلاب بود كه اين كشور را پيروز كرد.
ج) جوان و ظلم ستيزي
از سوراخ روي كركره ديدم كه گلوله اي سينه نوجواني را شكافت، صحنه فجيعي بود. ديدن اين منظره سخت تكانم داد، دندان هايم را به هم فشردم تا خودم را كنترل كنم. مردم هم با ديدن صحنه پرپرشدن آن نوجوان، خونشان به جوش آمد[ه بود] و با صدايي محكم تر شعار مي دادند، پاسبان ها فرار را برقرار ترجيح دادند!
حماسه 25 خرداد و مشاهده صحنه هاي خونين آن روز، پاسخي براي بعضي پرسش هايم بود. پرسش هايي مانند اينكه ظالم و مظلوم كيست؟ منشأ ظلم كجاست؟
ستمگري و ستم سوزي يعني چه؟ خائن كيست؟ و چه كسي و چه چيزي سبب عقب ماندگي است؟! (3)
2. نقش جوان در پيروزي انقلاب اسلامي
حضرت امام (ره) در مورد اين جوانان انقلابي فرمود: «شما طبقه جوان برومند زاغه نشين، برآن اشخاص كاخ نشين شرافت داريد و شما هستيد كه اسلام را حفظ كرديد».(4)
حجت الاسلام والمسلمين، حاج علي رضا پناهيان نقل كرده است:
بعد از فتح خرمشهر، تعدادي از رزمنده ها براي كمك به مردم لبنان راهي آن سرزمين شدند. فرماندهي اين جماعت را حاج احمد متوسليان برعهده داشت. اما يك مسئله برجسته اين مأموريت كه سوري ها (مسئولان كشور سوريه) را غافلگيركرد، عزم فرماندهان ما براي رويارويي مستقيم با اسرائيلي ها بود، در حالي كه دولت سوريه اصلاً نمي خواست چنين اتفاقي بيفتد!
فرماندهان ما از طريق بلندي هاي جولان، خط مقدم اسرائيل را شناسايي و راه هاي نفوذ به قلب مواضع صهيونيست ها را مشخص كرده بودند!
شهيد همت مي گفت: «تمام توان اسرائيلي ها به تانك هايشان وابسته است، اگرما يكي از تانك هاي آنها را هدف قرار بدهيم، تمام لشكرشان زمين گير مي شوند».
سال ها بعد در جنگ حزب الله مشخص شد كه حاج همت، آن حرف را بجا و سنجيده گفته بود.
حال سؤال اساسي اين است كه چطور فرمانده جواني مثل شهيد همت، به اين واقعيت دست پيدا مي كند كه قدرت ارتش اسرائيل پوشالي است، اما سران كشورهاي عربي نمي توانند به اين واقعيت برسند؟!
دليلش واضح است؛ جُربزه و توان مديريتي بالاي افرادي مثل همت، متوسليان، چراغي، فرازي و ... بود كه به آنها جرئت مي داد كارهاي به ظاهرناممكن را ممكن كنند.(5)
فرمانده شهيد، محمد ابراهيم همت، مي گفت:
براي اينكه خدا لطفش، رحمتش، آمرزشش، شامل حال ما بايد اخلاص داشته باشيم؛ و براي اينكه اخلاص داشته باشيم، سرمايه مي خواد كه از همه چيزمون بگذريم، و براي اينكه ازهمه چيزمون بگذريم، بايد شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چيزمون با خدا باشه. اين قدر پاك باشيم كه خدا كلاً ازمون راضي باشه. قدم برمي داريم براي رضاي خدا؛ قلم برمي داريم روي كاغذ براي رضاي خدا؛ حرف مي زنيم براي رضاي خدا؛ شعار مي ديم براي رضاي خدا؛ مي جنگيم براي رضاي خدا؛ همه چي، همه چي خاص خدا باشه؛ كه اگر شد، پيروزي براي ماست؛ چه بكشيم چه كشته شويم اگراين جوري باشيم پيروزيم و هيچ ناراحتي نداريم و شكست معناندارد.
3. شرايط كشور پيش از انقلاب اسلامي
همه قشرهاي ملت از عملكرد شاه و از رژيم طاغوت پهلوي، در طول 25 سال ناراضي بودند.
با كاهش توليدات كشاورزي، مردم روستاها به شهرها كشيده شدند. در شهرها هم كارگران و كارفرمايان، جز عده اي خاص، از اوضاع ناراضي بودند.
كارمندان هم كه جمعيت كثيري را تشكيل مي دادند تبعيض ها مي ديدند و از وضع زندگي خود راضي نبودند.
هزينه هاي تفنني (جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي) درآمدهاي نفتي كشور را از بين مي برد و شاه ايران از اين ريخت و پاش ها پروايي نداشت!
ده ها ميليارد دلار درآمد نفتي حيف و ميل شد، ولي هيچ اقدام اساسي درجهت توسعه واقعي كشاورزي و صنعت صورت نگرفت. موج اعتراضات مردم بالا گرفت، دولت موقت وقت، بي ملاحظه به جنگ امام و مردم رفت، و در 17 دي 1356 مقاله اي در روزنامه اطلاعات چاپ شد و به دنبال آن در 19 دي، تظاهرات در قم آغاز شد و انقلاب شروع خود را آغاز كرد...! (6)
اين اعترافي مختصر از ارتشبد سابق، فردوست است، كه خود ازاعضاي دربار سلطنت شاهنشاهي پهلوي و به اعمال و رفتارخاندان سلطنتي آگاه بود.
4. جوان انقلابي و شهادت طلبي
خدايا! تو مي داني چه مي كشم؟
ما ازمردن نمي هراسيم، اما مي ترسيم بعد از ما «ايمان» را سر ببرند و اگر نسوزيم هم كه روشنايي مي رود، و جاي خود را دوباره به شب مي سپارد؛ چه بايد كرد؟ از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا «آينده» بماند. هم بايد امروز شهيد «فردا» بماند و هم بايد بمانيم تا «فردا» شهيد نشود. عجب دردي! چه مي شد امروز شهيد مي شديم و فردا زنده مي شديم تا دوباره شهيد بشويم.(7)
پينوشتها:
1. عبدالله جوادي آملي، حماسه و عرفان، ص 232.
2. خاطرات مرضيه حديرچي (دباغ)، ص 34.
3. همان، ص37.
4. ابوالفضل مروي، دانستني هاي انقلاب اسلامي (مجموعه 13)، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 44.
5. نشريه پلاك 8. پاييز 1388، ش 7، ص 33.
6. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، (خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست)، ج 1، ص 556.
7.جزوه، تجلي گاه معنويت دردفاع مقدس 1 گروه تفحص سيره شهدا.
ادامه دارد...
/ج