شهيد هاشمي نژاد و حوادث دي ماه مشهد
مهدي گيلاني
پس از هفدهم شهريور و بالا گرفتن خشونت هاي رژيم عليه انقلاب، شهر مشهد نيز شاهد حوادث خونين مکرري بود، علي الخصوص دي ماه در مشهد مقدس، يادآور شهادت شهداي بسياري است که خون خود را در راه آزادي وطن اهدا نمودند. در اغلب اين حوادث، نقش شهيد هاشمي نژاد در کنار ديگر روحانيون پيشرو مشهد در ساماندهي و اداره راه پيمايي ها و اعتصابات بسيار برجسته است.
آغاز اين رويه از دوشنبه 27 آذرماه 1357 بود که جمع کثيري از طبقات مختلف مردم مشهد به مناسبت هفتم شهداي شهرهاي اصفهان، نجف آباد، يزد، کاشان و.. در مقابل منازل حضرات آيات قمي و شيرازي گرد آمده و به سوي بيمارستان شاهرضا حرکت مي کنند تا از آنجا جنازه شهيد «منفرد» را که در جريان حمله به بيمارستان کشته شده بود، تشييع کنند. در حادثه مزبور، 17 نفر نيز که بيشتر از بخش اطفال بودند، مجروح شده بودند. جمعيت جنازه را به بهشت رضا مي برند و در بين راه يکي از روحانيون خطاب به انبوه سربازاني که در کاميون ها و تانکرهاي ارتشي مستقر بودند مي گويد:
«برادر سرباز! اين خواهر توست و اين برادر تو، تو هم برادر مايي، نبايد اجازه بدهي که مزدوران پهلوي براي چند روزي بيشتر چاپيدن، تو را آلت دست قرار دهند. اين گلوله تو از پول ملت است. کفشت، کلاهت و غذايت از پول ملت تهيه شده، هنوز هم دير نشده. فکر کنيد و به روي مردم آتش نگشاييد.»
بعدازظهر اول دي ماه در چند نقطه شهر تظاهراتي انجام مي شود. مرکز اين تظاهرات بين چهار راه نادري و ميدان امام خميني (مجسمه) بوده و به درگيري با مأمورين انتظامي کشيده مي شود. طبق گزارشات رسيده حدود 20-10 نفر کشته و 80 مجروح مي شوند.
اين روند بدون درنگ توسط روحانيون پيشتاز مشهد ساماندهي مي شود و دوم دي ماه از ساعت 5/2 بعدازظهر، مردم از مقابل منزل آيت الله شيرازي تظاهرات و راه پيمايي را آغاز مي کنند. مأمورين انتظامي براي متفرق کردن مردم مبادرت به تيراندازي هوايي مي کنند، اما تظاهر کنندگان متفرق نمي شوند و مأمورين در خيابان نادري از پشت، جمعيت را هدف گلوله قرار مي دهند که در نتيجه آن 12 کشته و 70 نفر زخمي مي شوند.
سوم دي ماه صبح زود، جمعيت کثيري از منزل آقايان قمي و شيرازي و ساير نقاط شهر به سوي بيمارستان امام رضا (شاهرضاي سابق) حرکت مي کنند. جمعيت ساعت ده و نيم به بيمارستان مي رسند و در آنجا اسامي شهداء و مجروحين روز جمعه خوانده مي شود و بعد از سخنراني شهيد هاشمي نژاد، جنازه 8 نفر از شهدا تشييع مي گردد. اين مراسم تا ساعت 7 شب ادامه پيدا مي کند. پس از اين ماجرا، علماي مشهد، حکم مهدور الدم بودن سرلشگر ميرهادي فرماندار نظامي شهر را صادر مي نمايند و متعاقب تهديد آنها فرماندار تعويض گرديده، شخص تازه اي به نام يزدجردي فرماندار نظامي مي شود.
روز سه شنبه پنج دي ماه 1357 زندانيان کليه بندهاي سياسي و عادي زندان مدرن، مشهد، با دادن شعارهاي «درود بر خميني، الله اکبر خميني رهبر، مرگ بر شاه و..» شورش خود را آغاز مي کنند و قسمت هايي از شرکت تعاوني، تأسيسات برق و شوفاژ و ماشين هاي زندان را به آتش مي کشند و پس از تصرف زندان و گروگان گرفتن 12 نفرکوشش مي کنند ديوارها را سوراخ و فرار کنند. آنها اشياء قابل اشتعال خود را مقابل در آهني زندان آش مي زنند تا قفل آن را ذوب نمايند، اما از برج نگهباني به آنها حمله مي شود و 5 نفر کشته و 12 نفر مجروح مي گردند.
مأموران براي فيصله دادن به شورش، دست به دامن علما مي شوند و پس از مدتي پسر آقاي شيرازي با چند نفر ديگر براي مذاکره با زندانيان به زندان مي روند و از مسؤولين قول آزادي 83 نفر را مي گيرند. در اين زندان حدود 2000 زنداني وجود داشت. در مرحله اول 50 نفر از زندانيان بازداشت شدند، ولي به واسطه تظاهرات، 17 نفر خردسال و 7 نفر از زندانيان سياسي قديمي و 108 نفر زنداني عادي آزاد مي گردند.
روز بعد مجدداً آيت الله مرعشي، پسر آيت الله شيرازي، پسر آيت الله قمي و آيت الله نوغاني و همچنين نمايندگان حقوق بشر و دادستان مشهد به زندان مي روند. زندانيان به دادستان و رئيس شهرباني (سرهنگ فرزين) اجازه صحبت نمي دهند و اعلام مي کنند تنها به روحانيون اعتماد دارند. بعد از اين جريان آيت الله مرعشي براي زندانيان شروع به صحبت مي کند. در اين هنگام تيراندازي هوايي صورت مي گيرد و آيت الله مرعشي عصباني شده، صحبت خود را قطع مي کند و متعاقب آن سرهنگ فرزين به مأمورين دستور مي دهد، با اسلحه به سراغ زندانيان بروند و قضيه را با مسلسل خاتمه دهند. در حالي که قبلاً نمايندگان حقوق بشر زندان را ترک کرده بودند، روحانيون به خاطر اين عمل و همچنين عدم آزادي 83 نفر، تصميم مي گيرند زندان را ترک کنند، ولي سرهنگ فرزين سخت به دست و پا مي افتد و مانع رفتن آقايان مي شود.
ساعت 13 همان روز در نهايت زندانيان از ميان خود نمايندگاني از 5 بند رابراي مذاکره مي فرستند و تا ساعت 8 شب با روحانيون و دادستان مذاکره مي کنند. از طرفي در محل سه راهي خارج زندان، حدود 10 هزار نفر از مردم که با حدود 2000 ماشين آمده بودند، از ساعت2/5 بعدازظهر تا 9/5 شب تظاهرات مي کنند.
در اين موقع روحانيون و دادستان و اعضاي حقوق بشر براي مذاکره به استانداري مي روند و رئيس دادگستري بعد از تماس با يکي از مقامات دولت، از قول او مي گويد: «شاه با آزادي 13 نفر (که 7 نفر آنها به حبس ابد محکومند) موافقت کرده است و مي گويد در خصوص يک گروه 10 نفره و يک گروه 15 نفره و يک گروه 32 نفره تظاهر کننده اقدام خواهيم کرد.» در ساعت 11 شب آيت الله مرعشي جريان مذاکرات را به اطلاع مردمي که در سه راه زندان تجمع کرده بودند مي گويد متفرق شويد و 8 صبح فردا مجدداً اجتماع کنيد.
در پيامي که از امام در اين روز به دست مردم مي رسد. حضرت امام در ابتدا با تذکر اينکه «ماه محرم براي مذهب تشيع ماهي است که پيروزي در متن فداکاري و خون به دست آمده است.» يادي از شهداي مشهد کرده و مي فرمايند: «پس از آنکه شاه خود را رفتني دانست، دست جنايتکار خود را از آستين در آورد و کشتارهاي پي در پي جمعه سياه به بعد را آغاز کرد و خود را در تمام جوامع رسوا نمود و اخيراً در مشهد مقدس جنايتکاري ها را به حد اعلا رساند و ما را برآن داشت که روز 29 ماه محرم (برابر 9 ديماه 1357) را عزاي عمومي اعلام کنيم براي سالگرد کشتار بي رحمانه قم و چهلم کشتار در صحن مطهر مشهد مقدس و نيز هفته کشتار مشهد مقدس و نيز کشتار شهرستان هاي ديگر. با کمال تأسف در اين سال تمام وقت ما صرف فاتحه و عزاي ملي شد و در صورت بقاي شاه در مقام مغصوب، وضع همين است.»
امام در ادامه به رخدادهاي اخير مشهد اشاره و تأکيد مي فرمايند:» اينجانب پس از تشکر از اهالي محترم خراسان، خصوصاً علماي اعلام و حجج اسلام و دکترهاي محرم و ساير گروه ها و طبقات، پشتيباني خود را از اين اعتصاب شريف اعلام مي نمايم و اعمال وحشيانه دولت نظامي غيرقانوني و حکومت نظامي غاصب را محکوم مي نمايم و از ادامه ديکتاتوري و غصب مقام آنان را تحذير مي کنم.»
با پيام امام در ششم دي ماه، اعتصابات دامنه بيشتري به خود گرفته و روز بعد شهر به خاطر همدردي با زندانيان به کلي تعطيل مي شود. آن شب زندانيان پوشاک، پتو، و نان نداشتند و گرسنه خوابيدند. جالب آنکه در اين هياهو زندانيان عادي اعلام کرده بودند که ما هم سياسي هستيم و به ما عادي نگوييد. نهضت ما حسيني است، رهبر ما خميني است.
در ادامه اين کشمکش ها، روز نهم دي ماه يک راه پيمايي ميليوني در مشهد با مديريت شهيد هاشمي نژاد و برخي ديگر از علما آغاز مي گردد و شايعه غلطي در بين مردم پيچيده مي شود که ارتش به مردم پيوسته است. اين شايعه موجب اعتماد مردم به ارتش مي گردد که به کشتار مردم مي انجامد. يکي از انقلابيون مشهد، خاطرات خود را از روز نهم دي ماه را اين گونه ثبت کرده است: «امروز مردم اين شهر و روستاهاي اطراف راه پيمايي عظيم يک ميليوني خود را از منزل آقايان علما آغاز کردند و از طريق فلکه آب، خيابان تهران و خيابان بهار به استانداري رسيدند. هنگامي که جمعيت غرق احساس و شعار بود، به جواني بالاي تانک مي رود تا صورت سرباز را ببوسد، اما تيري به شکم او مي خورد و شهيد مي شود. سربازاني که شاهد اين صحنه بودند به شدت منقلب مي شوند و با اسلحه به مردم مي پيوندند. در اين موقع فرمانده آنان به نام «سرهنگ کمالي» شروع به تيراندازي مي کند؛ اما از ميان مردم او را به مسلسل مي بندند و ماشينش را به آتش مي کشند. استواري که همراه او بود، مبادرت به تيراندازي مي کندف ولي با مقابله مردم پا به فرار مي گذارد و پس از طي مسافتي دستگير مي شود. در اين زد و خوردها لااقل 8 نفر کشته و 50 نفر مجروح مي شوند.
متعاقب اين جريان يک گردان سرباز کمکي به محل مي رسد، ولي به خاطر راه بندان و حمله مردم ناگزير به عقب نشيني مي گردد. مردم خشمگين و عصباني تانکي را که سرنشينانش آن را تخليه کرده بودند به آتش مي کشند و تانک ديگري که از مهلکه مي گريخت، سه زن و يک بچه خردسال را زير مي گيرد و مي کشد و بالاخره به آتش کشيده مي شود.
در خيابان احمد آباد مردم به «انجمن ايران و آمريکا» و منزل چند مستشار آمريکايي حمله مي کنند و چون منازل اجاره اي بوده است، اثاثيه آن را بيرون ريخته و آتش مي زنند. در جريان اين حمله دژبان هاي نگهبان به طرف مردم شليک مي کنند و در نتيجه يک نفر کشته و 17 نفر مجروح مي شوند پس از تمام شدن فشنگ ها مردم هر چهار دژبان را دستگير مي کنند.
در اين ميان ديگر مظاهر رژيم شاه و آمريکا همچون اداره آگاهي، ساختمان پپيسي کولا و.. توسط افراد ناشناسي به آتش کشيده مي شود.مردم به فروشگاه ارتش حمله مي کنند و تمام اجناس آن را به بيمارستان امام رضا (شاهرضاي سابق) مي برند و مي گويند اين اجناس متعلق به مردم محروم و مستضعف است و کساني که مردم را به گلوله مي بندند، حق استفاده از آن را ندارند. زندان زنان واقع در خيابان شاهرخ مورد حمله مردم قرار مي گيرد و با انفجار در آن کليه زندانيان زن آزاد مي شوند. تعداد زيادي از افراد شنخته شده که به روي مردم آتش گشوده بودند، دستگير مي شوند و سه نفر از مأمورين موثر ساواک در ساعت 3 بعدازظهر در ميدان شهدا با چوبه دار اعدام مي شوند. کلانتري 3 و 5 مورد حمله مردم قرار مي گيرد و قسمتي از سلاح هاي آن مصادره مي گردد. از ساعت 2 بعدازظهر نيروهاي ارتشي از شهر عقب نشيني مي کنند و از داخل پادگان صداي مهيب انفجار و تيراندازي زياد شنيده مي شود که نمودار متزلزل شدن روحيه نيروهاي ارتشي است. در برخوردهاي اين روز حداقل 40 نفر کشته شدند.
شب يک شنبه، عزيزي (استاندار خراسان) و اويسي به برخي از روحانيون که در جامعه روحانيت خراسان نبوده اند، تلفن نموده و براي ظاهرسازي از جنايات سبعانه و وحشيانه مزدورانشان در روز شنبه اظهار تأسف مي نمايند با وجود اين مردم يک شنبه 10 دي ماه نيز در خيابان ها اجتماع و تظاهرات مي نمايند و نيروهاي ارتشي هم بدون هيچ گونه اخطار و مقدمه اي از پشت بام يک ساختمان در چهار راه نادري و از روي تانک ها به مردم شليک مي کند و نفربرهاي ارتشي در چندين نقطه به صفوف نان و نفت يورش مي برند و مردم بي گناه را به مسلسل مي بندند.
تعداد شهدا و مجروحين اين روز هيچ گاه به صورت دقيق مشخص نگرديد و با آنکه ارتش اکثر جنازه ها را جمع آوري کرده بود با اين حال 75 جسد و بيش از 40 زخمي به دست مردم افتاد. با اين حال در دفتر خاطرات يکي از مبارزين در پايان دهم دي ماه آمده است: «روحيه مردم بسيار عالي است و مشغول معالجه و رسيدگي به مجروحين هستند».
در طول اين لحظات سرنوشت ساز که احساسات انقلابي مردم با جنايات سفاکان شاه و خيانت نفوذيان در هم آميخته بود، يکي از دشوارترين کارهاي جامعه روحانيت خراسان اعمال مديريت بر اين حوادث بود تا از يک سو انقلاب با شور انقلابي مردم با سرعت بيشتري به پيش رود، از سوي ديگر تا حد امکان از به شهادت رسيدن مردم جلوگيري گردد و از سوي ديگر از برخي اعمال نفوذها که به دنبال انحراف جريان مبارزات بود، پيشگيري گردد. اين در حالي بود که از سوي رژيم چهره هاي شاخص انقلابي مشهد همچون شهيد هاشمي نژاد به عنوان اداره کنندگان اين حوادث شناخته شده بودند و رژيم به شدت به دنبال دستگيري ايشان و يا به شهادت رساندنشان بوده است.
در چنين شرايط پرخطري شهيد هاشمي نژاد در دوازدهم دي ماه 1357 در يک سخنراني پرشور به مناسبت بزرگداشت شهداي نهم تا يازدهم و اعلام انزجار از کشتار بي رحمانه رژيم ستم شاهي در مشهد، در بيان نمونه اي از ابعاد اين فاجعه که خود از نزديک شاهد آن بوده است، مي گويد:» سه روز رژيم در اين جا کشتار کرد، خون ريخت و جنايت آفريد، افتخاري براي ما و ننگ عظيمي براي خود به وجود آورد.. يک بچه هفت ساله که به دهانش هفت گلوله وارد شده بود و به اين کيفيت به شهادت رسيده بو.. هدف اصلي ديکتاتورها و نظامي هاي استبدادي از اعمال خشونت و فشار اين است که بتوانند انسان ها و افراد را از اين مدار مبارزاتي خارج کنند... اين جنايتي که رژيم در مشهد آفريده، انعکاس وسيعي در سراسر جهان داشت و همان طور که مي دانيد با کمال بي شرمي حتي داخل خانه حضرت آيت الله العظمي شيرازي تيراندازي کردند و تعدادي از افراد در کنار در خانه به شهادت رسيدند».
او سپس رژيم را توجه مي دهد که اين رفتار را نمي تواند ادامه دهد، زيرا اين معدود ارتشي هايي که چنين رفتار کرده اند، به پادگان باز مي گردند. او با اشاره به اينکه اين جنايت ها، روحيه ملت را محکم تر مي کند، مي گويد:» چرا آنها خشونت کردند و چرا به اين خشونت هاي بي سابقه در مشهد دست زدند؟ عامل اصلي اين کار چيست؟ اين يک اصل کلي است، هميشه آن کس که خود را در آستانه مرگ، انهدام و نابودي مي بيند، حداکثر خشونت و عمل وحشيانه را از خود نشان مي دهد.»
او درست اين سخنان را يک ماه قبل از بازگشت امام مطرح مي کند، در شرايطي که بسياري از سياستمداران پيروزي بر رژيم شاه را تا حد گرفتن نخست وزيري شاه و بقاي او به عنوان شاه و نه حاکم مطرح مي کردند و پيروزي بيشتري را غيرقابل تصور مي دانستند، اما هاشمي نژاد با فراست سخن از اضمحلال رژيم مي گويد و اين گونه از فردا سخن مي راند: «هدف نهايي ما به وجود آوردن يک جمهوري کامل اسلامي روي اين ويرانه هاي نظام شاهنشاهي و نظام طاغتي کشور است» واندکي بعد از اين سخنان بود که پيش بيني او با فرار شاه رنگ واقعيت گرفت.
شهيد هاشمي نژاد در حالي که حکومت در دست خشن ترين نخست وزير ايران در تاريخ معاصر و خود به شدت تحت تعقيب است، چنين سخناني را مي راند، او خود در بخشي از اين سخنراني مي گويد: «مطلب ديگر حمله به خانه تعدادي از دوستانمان هم که ديشب انجام شد، البته تاکنون ويراني به بار نياورده بود به منزل برادر عزيزم آقاي خامنه اي البته در آنجا نبودند، به منزل برادر ارجمندم آقاي طبسي که درب و پنجره و شيشه را شکستند و همچنين به خانه دوست ارجمندمان جناب آقاي دکتر محمود روحاني وهمچنين به منزل بده که نارنجک پرتاب کردند و من در خانه نبودم. اما اراده ما به فضل خداوند قاطع است.» اما گويا او ديگر براي اين ارعاب ها اهميتي قائل نبود و در همين سخنراني بارها امام را به عنوان «رهبر عزيزمان» ياد مي کند و خبر از پيام تسليت تلفني ايشان از پاريس مي دهد.
حضرت امام خميني (ره) نيز در 12 ديماه از پاريس پيام ديگري صادر مي نمايند که اينگونه آغاز گشته بود «درود بر ملت مظلوم ايران، رحمت خداي متعال بر مردم شجاع و آگاه که براي احقاق حق خود قيام نموده و تا پاي جان و مال ايستاده. سلام بر اهالي محترم مشهد مقدس و قزوين و کرمانشاه و سراسر ايران که در اين روزها با مصيبت هاي گوناگون و وحشي گري هاي دژخيمان شاه و دولت ياغي نظامي و حکومت سفاک روبه رو شده و با دادن هزاران کشته و زخمي دلاورانه مقاومت کرده و مي کنند!
قتل عام هاي پياپي و وحشتناک و سفاکانه اي- که جز به دستور شاه خائم که خود در حال نزع مي بيند و از تشبثات و دولت هاي جنگ و آشتي مأيوس و از پشتيباني هاي غيرانساني قلدرهاي بين المللي طرفي نبست- نمي تواند باشد. اين چند روز آخر عمر اين جنايتکار از خطرناک ترين لحظات تاريخ کشور ما است. ملت مظلوم و شريف ايران بايد در مقابل باقيمانده جنايات شاه پايداري کند تا به خواست خداوند تعالي پيروزي نهايي را به دست آورد.»
حضرت امام در ادامه با هشدار نسبت به اعمالي که نظير جنايات وحشيانه سينما رکس، رژيم بي شرمانه به نام ملت مرتکب مي شود؛ خواستار هوشايري مردم مي گردند. امام در پايان اين پيام کمک به چنين حکومت ياغي را حرام شمرده و از اين رو پرداخت ماليات، پول آب و برق و تلفن و ساير کمک ها به دولتي که شاه سرکار آورد، خيانت به ملت و مخالفت با حکم خدا تبارک و تعالي معرفي مي نمايند.
از زيبايي هاي اين پيام شباهت بي نظير فرازهاي سخن شهيد هاشمي نژاد و پيام بنيان گذار کبير انقلاب است که هر دو در يک روز بيان شده و هنوز به ديگري منعکس نگرديده بود. اين امر به خوبي بيانگر آن است که شاگرداني همچون شهيد هاشمي نژاد به خوبي توانسته بودند. خط امام را درک کرده و در عمل پياده نمايند که نتيجه آن دستيابي به آن هدفي بود که هاشمي نژاد در سخنراني 12 ديماه خود در مشهد ترسيم نمود، سقوط «نظام شاهنشاهي» و ايجاد «جمهوري اسلامي».
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35
پس از هفدهم شهريور و بالا گرفتن خشونت هاي رژيم عليه انقلاب، شهر مشهد نيز شاهد حوادث خونين مکرري بود، علي الخصوص دي ماه در مشهد مقدس، يادآور شهادت شهداي بسياري است که خون خود را در راه آزادي وطن اهدا نمودند. در اغلب اين حوادث، نقش شهيد هاشمي نژاد در کنار ديگر روحانيون پيشرو مشهد در ساماندهي و اداره راه پيمايي ها و اعتصابات بسيار برجسته است.
آغاز اين رويه از دوشنبه 27 آذرماه 1357 بود که جمع کثيري از طبقات مختلف مردم مشهد به مناسبت هفتم شهداي شهرهاي اصفهان، نجف آباد، يزد، کاشان و.. در مقابل منازل حضرات آيات قمي و شيرازي گرد آمده و به سوي بيمارستان شاهرضا حرکت مي کنند تا از آنجا جنازه شهيد «منفرد» را که در جريان حمله به بيمارستان کشته شده بود، تشييع کنند. در حادثه مزبور، 17 نفر نيز که بيشتر از بخش اطفال بودند، مجروح شده بودند. جمعيت جنازه را به بهشت رضا مي برند و در بين راه يکي از روحانيون خطاب به انبوه سربازاني که در کاميون ها و تانکرهاي ارتشي مستقر بودند مي گويد:
«برادر سرباز! اين خواهر توست و اين برادر تو، تو هم برادر مايي، نبايد اجازه بدهي که مزدوران پهلوي براي چند روزي بيشتر چاپيدن، تو را آلت دست قرار دهند. اين گلوله تو از پول ملت است. کفشت، کلاهت و غذايت از پول ملت تهيه شده، هنوز هم دير نشده. فکر کنيد و به روي مردم آتش نگشاييد.»
بعدازظهر اول دي ماه در چند نقطه شهر تظاهراتي انجام مي شود. مرکز اين تظاهرات بين چهار راه نادري و ميدان امام خميني (مجسمه) بوده و به درگيري با مأمورين انتظامي کشيده مي شود. طبق گزارشات رسيده حدود 20-10 نفر کشته و 80 مجروح مي شوند.
اين روند بدون درنگ توسط روحانيون پيشتاز مشهد ساماندهي مي شود و دوم دي ماه از ساعت 5/2 بعدازظهر، مردم از مقابل منزل آيت الله شيرازي تظاهرات و راه پيمايي را آغاز مي کنند. مأمورين انتظامي براي متفرق کردن مردم مبادرت به تيراندازي هوايي مي کنند، اما تظاهر کنندگان متفرق نمي شوند و مأمورين در خيابان نادري از پشت، جمعيت را هدف گلوله قرار مي دهند که در نتيجه آن 12 کشته و 70 نفر زخمي مي شوند.
سوم دي ماه صبح زود، جمعيت کثيري از منزل آقايان قمي و شيرازي و ساير نقاط شهر به سوي بيمارستان امام رضا (شاهرضاي سابق) حرکت مي کنند. جمعيت ساعت ده و نيم به بيمارستان مي رسند و در آنجا اسامي شهداء و مجروحين روز جمعه خوانده مي شود و بعد از سخنراني شهيد هاشمي نژاد، جنازه 8 نفر از شهدا تشييع مي گردد. اين مراسم تا ساعت 7 شب ادامه پيدا مي کند. پس از اين ماجرا، علماي مشهد، حکم مهدور الدم بودن سرلشگر ميرهادي فرماندار نظامي شهر را صادر مي نمايند و متعاقب تهديد آنها فرماندار تعويض گرديده، شخص تازه اي به نام يزدجردي فرماندار نظامي مي شود.
روز سه شنبه پنج دي ماه 1357 زندانيان کليه بندهاي سياسي و عادي زندان مدرن، مشهد، با دادن شعارهاي «درود بر خميني، الله اکبر خميني رهبر، مرگ بر شاه و..» شورش خود را آغاز مي کنند و قسمت هايي از شرکت تعاوني، تأسيسات برق و شوفاژ و ماشين هاي زندان را به آتش مي کشند و پس از تصرف زندان و گروگان گرفتن 12 نفرکوشش مي کنند ديوارها را سوراخ و فرار کنند. آنها اشياء قابل اشتعال خود را مقابل در آهني زندان آش مي زنند تا قفل آن را ذوب نمايند، اما از برج نگهباني به آنها حمله مي شود و 5 نفر کشته و 12 نفر مجروح مي گردند.
مأموران براي فيصله دادن به شورش، دست به دامن علما مي شوند و پس از مدتي پسر آقاي شيرازي با چند نفر ديگر براي مذاکره با زندانيان به زندان مي روند و از مسؤولين قول آزادي 83 نفر را مي گيرند. در اين زندان حدود 2000 زنداني وجود داشت. در مرحله اول 50 نفر از زندانيان بازداشت شدند، ولي به واسطه تظاهرات، 17 نفر خردسال و 7 نفر از زندانيان سياسي قديمي و 108 نفر زنداني عادي آزاد مي گردند.
روز بعد مجدداً آيت الله مرعشي، پسر آيت الله شيرازي، پسر آيت الله قمي و آيت الله نوغاني و همچنين نمايندگان حقوق بشر و دادستان مشهد به زندان مي روند. زندانيان به دادستان و رئيس شهرباني (سرهنگ فرزين) اجازه صحبت نمي دهند و اعلام مي کنند تنها به روحانيون اعتماد دارند. بعد از اين جريان آيت الله مرعشي براي زندانيان شروع به صحبت مي کند. در اين هنگام تيراندازي هوايي صورت مي گيرد و آيت الله مرعشي عصباني شده، صحبت خود را قطع مي کند و متعاقب آن سرهنگ فرزين به مأمورين دستور مي دهد، با اسلحه به سراغ زندانيان بروند و قضيه را با مسلسل خاتمه دهند. در حالي که قبلاً نمايندگان حقوق بشر زندان را ترک کرده بودند، روحانيون به خاطر اين عمل و همچنين عدم آزادي 83 نفر، تصميم مي گيرند زندان را ترک کنند، ولي سرهنگ فرزين سخت به دست و پا مي افتد و مانع رفتن آقايان مي شود.
ساعت 13 همان روز در نهايت زندانيان از ميان خود نمايندگاني از 5 بند رابراي مذاکره مي فرستند و تا ساعت 8 شب با روحانيون و دادستان مذاکره مي کنند. از طرفي در محل سه راهي خارج زندان، حدود 10 هزار نفر از مردم که با حدود 2000 ماشين آمده بودند، از ساعت2/5 بعدازظهر تا 9/5 شب تظاهرات مي کنند.
در اين موقع روحانيون و دادستان و اعضاي حقوق بشر براي مذاکره به استانداري مي روند و رئيس دادگستري بعد از تماس با يکي از مقامات دولت، از قول او مي گويد: «شاه با آزادي 13 نفر (که 7 نفر آنها به حبس ابد محکومند) موافقت کرده است و مي گويد در خصوص يک گروه 10 نفره و يک گروه 15 نفره و يک گروه 32 نفره تظاهر کننده اقدام خواهيم کرد.» در ساعت 11 شب آيت الله مرعشي جريان مذاکرات را به اطلاع مردمي که در سه راه زندان تجمع کرده بودند مي گويد متفرق شويد و 8 صبح فردا مجدداً اجتماع کنيد.
در پيامي که از امام در اين روز به دست مردم مي رسد. حضرت امام در ابتدا با تذکر اينکه «ماه محرم براي مذهب تشيع ماهي است که پيروزي در متن فداکاري و خون به دست آمده است.» يادي از شهداي مشهد کرده و مي فرمايند: «پس از آنکه شاه خود را رفتني دانست، دست جنايتکار خود را از آستين در آورد و کشتارهاي پي در پي جمعه سياه به بعد را آغاز کرد و خود را در تمام جوامع رسوا نمود و اخيراً در مشهد مقدس جنايتکاري ها را به حد اعلا رساند و ما را برآن داشت که روز 29 ماه محرم (برابر 9 ديماه 1357) را عزاي عمومي اعلام کنيم براي سالگرد کشتار بي رحمانه قم و چهلم کشتار در صحن مطهر مشهد مقدس و نيز هفته کشتار مشهد مقدس و نيز کشتار شهرستان هاي ديگر. با کمال تأسف در اين سال تمام وقت ما صرف فاتحه و عزاي ملي شد و در صورت بقاي شاه در مقام مغصوب، وضع همين است.»
امام در ادامه به رخدادهاي اخير مشهد اشاره و تأکيد مي فرمايند:» اينجانب پس از تشکر از اهالي محترم خراسان، خصوصاً علماي اعلام و حجج اسلام و دکترهاي محرم و ساير گروه ها و طبقات، پشتيباني خود را از اين اعتصاب شريف اعلام مي نمايم و اعمال وحشيانه دولت نظامي غيرقانوني و حکومت نظامي غاصب را محکوم مي نمايم و از ادامه ديکتاتوري و غصب مقام آنان را تحذير مي کنم.»
با پيام امام در ششم دي ماه، اعتصابات دامنه بيشتري به خود گرفته و روز بعد شهر به خاطر همدردي با زندانيان به کلي تعطيل مي شود. آن شب زندانيان پوشاک، پتو، و نان نداشتند و گرسنه خوابيدند. جالب آنکه در اين هياهو زندانيان عادي اعلام کرده بودند که ما هم سياسي هستيم و به ما عادي نگوييد. نهضت ما حسيني است، رهبر ما خميني است.
در ادامه اين کشمکش ها، روز نهم دي ماه يک راه پيمايي ميليوني در مشهد با مديريت شهيد هاشمي نژاد و برخي ديگر از علما آغاز مي گردد و شايعه غلطي در بين مردم پيچيده مي شود که ارتش به مردم پيوسته است. اين شايعه موجب اعتماد مردم به ارتش مي گردد که به کشتار مردم مي انجامد. يکي از انقلابيون مشهد، خاطرات خود را از روز نهم دي ماه را اين گونه ثبت کرده است: «امروز مردم اين شهر و روستاهاي اطراف راه پيمايي عظيم يک ميليوني خود را از منزل آقايان علما آغاز کردند و از طريق فلکه آب، خيابان تهران و خيابان بهار به استانداري رسيدند. هنگامي که جمعيت غرق احساس و شعار بود، به جواني بالاي تانک مي رود تا صورت سرباز را ببوسد، اما تيري به شکم او مي خورد و شهيد مي شود. سربازاني که شاهد اين صحنه بودند به شدت منقلب مي شوند و با اسلحه به مردم مي پيوندند. در اين موقع فرمانده آنان به نام «سرهنگ کمالي» شروع به تيراندازي مي کند؛ اما از ميان مردم او را به مسلسل مي بندند و ماشينش را به آتش مي کشند. استواري که همراه او بود، مبادرت به تيراندازي مي کندف ولي با مقابله مردم پا به فرار مي گذارد و پس از طي مسافتي دستگير مي شود. در اين زد و خوردها لااقل 8 نفر کشته و 50 نفر مجروح مي شوند.
متعاقب اين جريان يک گردان سرباز کمکي به محل مي رسد، ولي به خاطر راه بندان و حمله مردم ناگزير به عقب نشيني مي گردد. مردم خشمگين و عصباني تانکي را که سرنشينانش آن را تخليه کرده بودند به آتش مي کشند و تانک ديگري که از مهلکه مي گريخت، سه زن و يک بچه خردسال را زير مي گيرد و مي کشد و بالاخره به آتش کشيده مي شود.
در خيابان احمد آباد مردم به «انجمن ايران و آمريکا» و منزل چند مستشار آمريکايي حمله مي کنند و چون منازل اجاره اي بوده است، اثاثيه آن را بيرون ريخته و آتش مي زنند. در جريان اين حمله دژبان هاي نگهبان به طرف مردم شليک مي کنند و در نتيجه يک نفر کشته و 17 نفر مجروح مي شوند پس از تمام شدن فشنگ ها مردم هر چهار دژبان را دستگير مي کنند.
در اين ميان ديگر مظاهر رژيم شاه و آمريکا همچون اداره آگاهي، ساختمان پپيسي کولا و.. توسط افراد ناشناسي به آتش کشيده مي شود.مردم به فروشگاه ارتش حمله مي کنند و تمام اجناس آن را به بيمارستان امام رضا (شاهرضاي سابق) مي برند و مي گويند اين اجناس متعلق به مردم محروم و مستضعف است و کساني که مردم را به گلوله مي بندند، حق استفاده از آن را ندارند. زندان زنان واقع در خيابان شاهرخ مورد حمله مردم قرار مي گيرد و با انفجار در آن کليه زندانيان زن آزاد مي شوند. تعداد زيادي از افراد شنخته شده که به روي مردم آتش گشوده بودند، دستگير مي شوند و سه نفر از مأمورين موثر ساواک در ساعت 3 بعدازظهر در ميدان شهدا با چوبه دار اعدام مي شوند. کلانتري 3 و 5 مورد حمله مردم قرار مي گيرد و قسمتي از سلاح هاي آن مصادره مي گردد. از ساعت 2 بعدازظهر نيروهاي ارتشي از شهر عقب نشيني مي کنند و از داخل پادگان صداي مهيب انفجار و تيراندازي زياد شنيده مي شود که نمودار متزلزل شدن روحيه نيروهاي ارتشي است. در برخوردهاي اين روز حداقل 40 نفر کشته شدند.
شب يک شنبه، عزيزي (استاندار خراسان) و اويسي به برخي از روحانيون که در جامعه روحانيت خراسان نبوده اند، تلفن نموده و براي ظاهرسازي از جنايات سبعانه و وحشيانه مزدورانشان در روز شنبه اظهار تأسف مي نمايند با وجود اين مردم يک شنبه 10 دي ماه نيز در خيابان ها اجتماع و تظاهرات مي نمايند و نيروهاي ارتشي هم بدون هيچ گونه اخطار و مقدمه اي از پشت بام يک ساختمان در چهار راه نادري و از روي تانک ها به مردم شليک مي کند و نفربرهاي ارتشي در چندين نقطه به صفوف نان و نفت يورش مي برند و مردم بي گناه را به مسلسل مي بندند.
تعداد شهدا و مجروحين اين روز هيچ گاه به صورت دقيق مشخص نگرديد و با آنکه ارتش اکثر جنازه ها را جمع آوري کرده بود با اين حال 75 جسد و بيش از 40 زخمي به دست مردم افتاد. با اين حال در دفتر خاطرات يکي از مبارزين در پايان دهم دي ماه آمده است: «روحيه مردم بسيار عالي است و مشغول معالجه و رسيدگي به مجروحين هستند».
در طول اين لحظات سرنوشت ساز که احساسات انقلابي مردم با جنايات سفاکان شاه و خيانت نفوذيان در هم آميخته بود، يکي از دشوارترين کارهاي جامعه روحانيت خراسان اعمال مديريت بر اين حوادث بود تا از يک سو انقلاب با شور انقلابي مردم با سرعت بيشتري به پيش رود، از سوي ديگر تا حد امکان از به شهادت رسيدن مردم جلوگيري گردد و از سوي ديگر از برخي اعمال نفوذها که به دنبال انحراف جريان مبارزات بود، پيشگيري گردد. اين در حالي بود که از سوي رژيم چهره هاي شاخص انقلابي مشهد همچون شهيد هاشمي نژاد به عنوان اداره کنندگان اين حوادث شناخته شده بودند و رژيم به شدت به دنبال دستگيري ايشان و يا به شهادت رساندنشان بوده است.
در چنين شرايط پرخطري شهيد هاشمي نژاد در دوازدهم دي ماه 1357 در يک سخنراني پرشور به مناسبت بزرگداشت شهداي نهم تا يازدهم و اعلام انزجار از کشتار بي رحمانه رژيم ستم شاهي در مشهد، در بيان نمونه اي از ابعاد اين فاجعه که خود از نزديک شاهد آن بوده است، مي گويد:» سه روز رژيم در اين جا کشتار کرد، خون ريخت و جنايت آفريد، افتخاري براي ما و ننگ عظيمي براي خود به وجود آورد.. يک بچه هفت ساله که به دهانش هفت گلوله وارد شده بود و به اين کيفيت به شهادت رسيده بو.. هدف اصلي ديکتاتورها و نظامي هاي استبدادي از اعمال خشونت و فشار اين است که بتوانند انسان ها و افراد را از اين مدار مبارزاتي خارج کنند... اين جنايتي که رژيم در مشهد آفريده، انعکاس وسيعي در سراسر جهان داشت و همان طور که مي دانيد با کمال بي شرمي حتي داخل خانه حضرت آيت الله العظمي شيرازي تيراندازي کردند و تعدادي از افراد در کنار در خانه به شهادت رسيدند».
او سپس رژيم را توجه مي دهد که اين رفتار را نمي تواند ادامه دهد، زيرا اين معدود ارتشي هايي که چنين رفتار کرده اند، به پادگان باز مي گردند. او با اشاره به اينکه اين جنايت ها، روحيه ملت را محکم تر مي کند، مي گويد:» چرا آنها خشونت کردند و چرا به اين خشونت هاي بي سابقه در مشهد دست زدند؟ عامل اصلي اين کار چيست؟ اين يک اصل کلي است، هميشه آن کس که خود را در آستانه مرگ، انهدام و نابودي مي بيند، حداکثر خشونت و عمل وحشيانه را از خود نشان مي دهد.»
او درست اين سخنان را يک ماه قبل از بازگشت امام مطرح مي کند، در شرايطي که بسياري از سياستمداران پيروزي بر رژيم شاه را تا حد گرفتن نخست وزيري شاه و بقاي او به عنوان شاه و نه حاکم مطرح مي کردند و پيروزي بيشتري را غيرقابل تصور مي دانستند، اما هاشمي نژاد با فراست سخن از اضمحلال رژيم مي گويد و اين گونه از فردا سخن مي راند: «هدف نهايي ما به وجود آوردن يک جمهوري کامل اسلامي روي اين ويرانه هاي نظام شاهنشاهي و نظام طاغتي کشور است» واندکي بعد از اين سخنان بود که پيش بيني او با فرار شاه رنگ واقعيت گرفت.
شهيد هاشمي نژاد در حالي که حکومت در دست خشن ترين نخست وزير ايران در تاريخ معاصر و خود به شدت تحت تعقيب است، چنين سخناني را مي راند، او خود در بخشي از اين سخنراني مي گويد: «مطلب ديگر حمله به خانه تعدادي از دوستانمان هم که ديشب انجام شد، البته تاکنون ويراني به بار نياورده بود به منزل برادر عزيزم آقاي خامنه اي البته در آنجا نبودند، به منزل برادر ارجمندم آقاي طبسي که درب و پنجره و شيشه را شکستند و همچنين به خانه دوست ارجمندمان جناب آقاي دکتر محمود روحاني وهمچنين به منزل بده که نارنجک پرتاب کردند و من در خانه نبودم. اما اراده ما به فضل خداوند قاطع است.» اما گويا او ديگر براي اين ارعاب ها اهميتي قائل نبود و در همين سخنراني بارها امام را به عنوان «رهبر عزيزمان» ياد مي کند و خبر از پيام تسليت تلفني ايشان از پاريس مي دهد.
حضرت امام خميني (ره) نيز در 12 ديماه از پاريس پيام ديگري صادر مي نمايند که اينگونه آغاز گشته بود «درود بر ملت مظلوم ايران، رحمت خداي متعال بر مردم شجاع و آگاه که براي احقاق حق خود قيام نموده و تا پاي جان و مال ايستاده. سلام بر اهالي محترم مشهد مقدس و قزوين و کرمانشاه و سراسر ايران که در اين روزها با مصيبت هاي گوناگون و وحشي گري هاي دژخيمان شاه و دولت ياغي نظامي و حکومت سفاک روبه رو شده و با دادن هزاران کشته و زخمي دلاورانه مقاومت کرده و مي کنند!
قتل عام هاي پياپي و وحشتناک و سفاکانه اي- که جز به دستور شاه خائم که خود در حال نزع مي بيند و از تشبثات و دولت هاي جنگ و آشتي مأيوس و از پشتيباني هاي غيرانساني قلدرهاي بين المللي طرفي نبست- نمي تواند باشد. اين چند روز آخر عمر اين جنايتکار از خطرناک ترين لحظات تاريخ کشور ما است. ملت مظلوم و شريف ايران بايد در مقابل باقيمانده جنايات شاه پايداري کند تا به خواست خداوند تعالي پيروزي نهايي را به دست آورد.»
حضرت امام در ادامه با هشدار نسبت به اعمالي که نظير جنايات وحشيانه سينما رکس، رژيم بي شرمانه به نام ملت مرتکب مي شود؛ خواستار هوشايري مردم مي گردند. امام در پايان اين پيام کمک به چنين حکومت ياغي را حرام شمرده و از اين رو پرداخت ماليات، پول آب و برق و تلفن و ساير کمک ها به دولتي که شاه سرکار آورد، خيانت به ملت و مخالفت با حکم خدا تبارک و تعالي معرفي مي نمايند.
از زيبايي هاي اين پيام شباهت بي نظير فرازهاي سخن شهيد هاشمي نژاد و پيام بنيان گذار کبير انقلاب است که هر دو در يک روز بيان شده و هنوز به ديگري منعکس نگرديده بود. اين امر به خوبي بيانگر آن است که شاگرداني همچون شهيد هاشمي نژاد به خوبي توانسته بودند. خط امام را درک کرده و در عمل پياده نمايند که نتيجه آن دستيابي به آن هدفي بود که هاشمي نژاد در سخنراني 12 ديماه خود در مشهد ترسيم نمود، سقوط «نظام شاهنشاهي» و ايجاد «جمهوري اسلامي».
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35
/ج