پاسخ به شبهات محمد بن عبدالوهاب(2)

چنین خوفی قطعاً درباره «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) وجود ندارد،چون جریان «غدیر خم» در سال آخر عمر مبارک حضرت است، و قطعاً اگر ترس از جان برای «حضرتش» (صلوات الله علیه واله) وجود داشت، در ابتدای دعوت که تنها بود، و یاوری نداشت، باید می‌بود.
سه‌شنبه، 12 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاسخ به شبهات محمد بن عبدالوهاب(2)

پاسخ به شبهات محمد بن عبدالوهاب(2)
پاسخ به شبهات محمد بن عبدالوهاب(2)


 

نویسنده :مهدی وزنه
منبع : اختصاصی راسخون




 
سوال: حال که اصل خوف ثابت شد، بد نیست بدانیم خوف «پیامبر»(صلوات الله علیه واله)، از چه بوده است، و مربوط به چه زمانی است؟ چند امر محتمل است:

2/1:خوف از کشته شدن:
 

چنین خوفی قطعاً درباره «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) وجود ندارد،چون جریان «غدیر خم» در سال آخر عمر مبارک حضرت است، و قطعاً اگر ترس از جان برای «حضرتش» (صلوات الله علیه واله) وجود داشت، در ابتدای دعوت که تنها بود، و یاوری نداشت، باید می‌بود.
گذشته از این، خود «خداوند» در آیه کریمه بر طهارت دامن «انبیاء» از این گونه ترس‌ها، شهادت می‌دهد: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً الا الله و کفی بالله حسیبا»(58)
(کسانی که تبلیغ رسالت خداوند را به عهده دارند از احدی غیر از خداوند نمی‌ترسند).
و همچنین می‌فرماید: «فلا تخافوهم و خافونِ ان کنتم مومنین (59)

2/2: خوف از مشرکین:
 

باید دانست این خوف از ناحیه مشرکین و بت پرستان عرب، و سایر کفار نبوده ، چون کفار از اول بعثت تا آخر عمر شریف «حضرتش» (صلوات الله علیه واله) هر کار که توانستند ،انجام دادنند؛
گاهی دیوانه‌اش خواندند: «معلم مجنون(60) و گاهی می‌گفتند، یادش می‌دهند: «انما یعلمه بشرٌ (61) و گاه شاعرش نامیدند: «شاعرٌ نتربص به ریب المنون(62) و گاه ساحرش خواندند: «ساحرٌ او مجنون(63) تا آنجا که خود «حضرتش» (صلوات الله علیه واله)، فرمودند: هیچ «نبیی» مثل من اذیت نشد(64)

2/3 :خوف از اعراب بت پرست در اول بعثت:
 

قطعاً این آیه، ربطی به اول بعثت ندارد، زیرا «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) در سال‌های اول بعثت ،مأمور به اموری و تکالیفی، بس خطرناک بوده؛ مثلاً: اعراب بت پرست را دعوت به یکتاپرستی کند.
و با اینکه رسالت «حضرتش» (صلوات الله علیه واله)، بس خطیر و بزرگ بود، در آیات اول بعثت تهدیدی نیست، مثلاً: در سوره علق:«اقرء باسم ربک الذی خلق(65) یا در کریمه دیگر: «فاستقیموا الیه و استغفروه و ویلٌ للمشرکین(66)

2/4: خوف از معرفی کردن «علی بن ابی طالب»(صلوات الله علیه) :
 

در ضمن چند امر این مطلب را توضیح می‌دهیم:

2/4/1:انتقام قريش و بني أمية از نبی (صلی الله علیه واله).
 

ويظهر من بعض ما بقى سالماً من يد المحرفين بأنّ قريشاً كانوا يبغض رسول اللّه أوّلاً وبالذات و يبغض بنى هاشم لحمايتهم عنه (ص) كما ورد في مسند أحمد وغيره بأنّه:
دخل العباس على رسول اللّه (صلى اللّه عليه وآله وسلم )، فقال: يارسول اللّه. إنّا لنخرج فنرى قريشاً تحدّث؛ فإذا رأونا سكتوا. فغضب رسول اللّه (صلى اللّه عليه وآله وسلم)، ودرّ عرق بين عينيه(67)

2/4/2: قال أمير المؤمنين (عليه السلام):

اللهم إني أستعديك على قريش، فإنهم أضمروا لرسولك (صلى اللّه عليه وآله وسلم) ضروباً من الشرّ والغدر، فعجزوا عنها، وحلت بينهم و بينها، فكانت الوجبة بي والدائرة علي، اللّهمّ احفظ حسناً وحسيناً، ولا تمكنّ فجرة قريش منهما ما دمت حيا، فإذا توفيتني فأنت الرقيب عليهم وأنت على كلّ شئ شهيد.(68)
همچنین علی بن ابی طالب فرمودند:
اللهم إني أستعديك على قريش ومن أعانهم، فإنهم قطعوا رحمي، وصغروا عظيم منزلتي، وأجمعوا على منازعتي أمرا هو لي، ثم قالوا: ألا إن في الحق أن تأخذه وفي الحق أن تتركه.(69).

2/4/3:إنّ قريشاً سبب هلاك الناس بعد النبي (صلی الله علیه واله) :
 

ا:وفى صحيح البخاري عن أبى هريرة رضى اللّه عنه قال قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم يهلك الناس هذا الحيّ من قريش، قالوا: فما تأمر نا قال لو أنّ الناس اعتزلوهم.
وعن عمر وبن يحيى بن سعيد الأموى، عن جدّه، قال: كنت مع مروان وأبى هريرة فسمعت أبا هريرة يقول: سمعت الصادق المصدوق يقول هلاك أمتي على يدى غلمة من قريش فقال مروان غلمة قال أبو هريرة إن شئت أن أسمّيهم بنى فلان وبنى فلان(70). ب:روى الحاكم النيشابوري عن عمار بن ابى عمار انه سمع ابا هريرة رضى اللّه عنه يقول سمعت رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله يقول هلاك هذه الامة على يدى اغيلمة من قريش.
ثمّ قال: هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه ولهذا الحديث توابع وشواهد عن رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله وصحابته الطاهرين والائمة من التابعين. (71).

2/4/4: مؤامرة قريش مع على (علیه السلام).
 

ا: قریش علی بن ابی طالب (علیه السلام را دوست نداشتند).
سئل الإمام زين العابدين (علیه السلام) وابن عبّاس أيضاً: لِمَ أبغضت قريش عليّاً (ع)؟ قال: لأنّه أورد أوّلهم النار، وقلّد آخرهم العار. (72)
، فيه: عن ابن طاوس، عن أبيه، قال: قلت لعلي بن الحسن بن علي: ما بال قريش لا تحبّ عليّاً؟ فقال: لأنّه أورد أوّلهم النار وألزم آخرهم العار.
ب: عن ابن عباس :وقع بين عثمان و علي كلام فقال عثمان ما أصنع إن كانت قريش لا تحبكم و قد قتلتم منهم يوم بدر سبعين كأن وجوههم شنوف الذهب تصرع أنفهم (73)
ج:وبعد أن بايع الناس عليا (عليه السلام) قام أبو الهيثم، وعمار، وأبو أيوب، وسهل بن حنيف، وجماعة معهم، فدخلوا على علي (عليه السلام)، فقالوا: يا أمير المؤمنين انظر في أمرك، وعاتب قومك هذا الحي من قريش، فانهم قد نقضوا عهدك، واخلفوا وعدك، ودعونا في السرّ إلى رفضك. (74)
د:قال المعتزلي: إن قريشا اجتمعت على حربه منذ بويع، بغضا له وحسداً، وحقداً عليه؛ فأصفقوا كلهم يداً واحدة على شقاقه وحربه، كما كانت في ابتداء الإسلام مع رسول اللّه (صلى اللّه عليه وآله وسلم)، لم تخرم حاله من حاله أبداً. (75)
ه:قال عمر بن الخطاب لابن عباس: إنّ عليا لأحقّ الناس بها، ولكن قريشاً لا تحتمله. (76)
حتی «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) در برخی از کلماتشان، اشاره به جدائی صحابه از «علی بن ابی طالب» (سلام الله علیه) دارند:

2/4/1:عمل نکردن به امر «امیرالمومنین»(سلام الله علیه):
 

قال قيل يارسول اللّه من يؤمر بعدك قال ان تؤمروا أبا بكر رضى اللّه عنه تجدوه أمينا زاهدا في الدنيا راغبا في الآخرة وان تؤمروا عمر رضى اللّه عنه تجدوه قويا أمينا لا يخاف في اللّه لومة لائم وان تؤمروا «عليا» رضى اللّه عنه ولا أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يأخذ بكم الطريق المستقيم (77)
از «پیامبر»(صلوات الله علیه واله) سوال شد، بعد از شما، چه کسی به ما امر کند، ؟«پیامبر»(صلوات الله علیه واله) فرمودند:اگر ابابکر امر کند، مردم او را امین، و زاهد در دنیا می دانند، اگر عمر امر کند، مردم اورا قوی و امین می دانند. اگر «علی» (علیه السلام) آنها را امر کند، اگر چه مردم امر او را انجام نمی¬دهند می¬یابند علی را هدایت کننده و اگر به او تمسک جویند به صراط مستقیم می¬رسند.

2/4/2:ترک گفتن «علی بن ابی طالب» (سلام الله علیه):
 

قال: إنّ ممّا عهد إليّ النبي صلى اللّه عليه و آله أنّ الأمّة ستغدر بي بعده. هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه(78)
حاکم نیشابوری، حدیث نقل کرده، از «علی بن ابی طالب»(سلام الله علیه) که حضرتش فرمودند: «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) به من عهد کرد، که بعد از من امتم تو را ترک می‌کنند،
و حاکم این حدیث را صحیح می‌داند.

2/4/3: آشکار شدن حقد و کینه‌ها بعد از شهادت «پیامبر» (صلوات الله علیه واله):
 

عن «علي» (علیه السلام)... قلت: يا رسول اللّه ما يبكيك :قال ضغائن في صدور اقوام لا يبدونها لك إلّا من بعدى قال: قلت: يا رسول اللّه في سلامة من ديني؟ قال: في سلامة من دينك(79)
«علی بن ابی طالب»(علیه السلام)، به همراه«پیامبر» (صلوات الله علیه واله) از باغی می‌گذشتند، «امیر المؤمنین» (سلام الله علیه واله)، به «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) فرمودند: چقدر این باغ زیبا است. «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) فرمودند: باغ تو در بهشت زیباتر است، و شروع به گریه کردن، کردند «علی بن ابی طالب»(سلام الله علیه)، از علت گریه «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) سوال نمودند؛؟ «حضرتش» (صلوات الله علیه واله) در پاسخ فرمودند: به خاطر کینه امتم، نسبت به تو؛ بعد «امیر المؤمنین» (سلام الله علیه) سوال نمودند: آیا من سلامت در دین دارم در پاسخ فرمودند: بله تو در سلامت دین هستی.
در ادامه هیثمی می‌نویسد:
رواه أبو يعلى والبزار وفيه الفضل بن عميرة وثقه ابن حبان وضعفه غيره، وبقية رجاله ثقات. (80)
این حدیث را ابو یعلی، و بزار نقل کرده‌اند، و در اسناد آن فضل بن عمیره وجود دارد، که ابن حبان آن‌را توثیق کرده؛ و غیر ابن حبان فضل را ضعیف می‌داند، ولیکن باقی رجال سند، این روایت همه ثقه هستند.
و حاکم نیشابوری(81) سند این روایت را آورده، و آن را صحیح می‌داند، و لیکن اول حدیث را ذکر نکرده و فقط آخر حدیث(82) را، ذکر کرده؛ خدا عالم است که این تصرف، آیا از ناحیه خود حاکم است، یا از ناسخ و یا از ناشر.
و چه خوب گفته صفی الدین حلی:
و ان کنت ماتدری فتلک مصیبۀٌ
و ان کنت تدری فالمصیبته اعظم.
و اگر نمی‌دانستند پس این مصیبت است و اگر عالمانه این عمل را انجام دادنند پس مصیبت بزرگتر است.

نتیجه:
 

پس مشخص شد که اولا مؤلف کتاب روضةالواعظین شهید فتال نیشابوری است نه شیخ مفید.
ثانیاً: از بررسی آیات قرآن و روایات و تاریخ به این نتیجه رسیدیم که پیامبر (صلوات الله علیه واله) برای معرفی کردن علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) در روز غدیر خوف و ترس داشته منتهی ترس حضرتش به خاطر امتش بوده نه چیز دیگر.

پي‌نوشت‌ها:
 

58-احزاب(33)-39
59-آل عمران(3)-175
60-دخان(44)-14
61-نحل(16)103
62-الطور(52)-30
63-ذاریات(51)-39
64-ما اوذی نبی مثل مااوذیت: ابن شهر اشوب، المناقب، ج3، ص247؛ ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج6، ص333؛ شمس الدین ابی بکر بن خلکان، وفیات الاعیان، ج5، ص186
65-علق(96)-1
66-فصلت(41) -6
67-همان، مسند أحمد ج 4، ص 164 و ج‏1، ص 207 ص 208 ؛ همان، سنن ابن ماجة ج‏1 ، ص‏50 ؛ دهلوی، حياة الصحابة ج‏2 ، ص‏487 و488؛ بدخشانی، نزل الأبرار: ص 34-35 ؛
68-ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج20،ص298
69-نهج البلاغة، الخطبة: 172 .
70-بخاري، صحيح البخارى،ج4، ص177، كتاب بدء الخلق، باب علامات النبّوة؛ مسلم، صحيح مسلم، ج8، ص186،كتاب الفتن، باب لا يقوم الساعة حتّى يمرّ الرجل بقبر الرجل.
71-حاکم نیشابوری، المستدرک، ج4،ص526
72-همان، المناقب لابن شهرآشوب،ج3،ص220؛ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق،ج42،ص290؛
73-همان، شرح نهج البلاغة،ج9،ص23
74-ابو جعفر اسكافي،المعیار والموازنة، ص109؛ همان، شرح نهج البلاغة، ج7،ص39؛ ضامن بن شدقم، الجمل،ص69
75-همان، شرح نهج البلاغة، ج16، ص150
76-يعقوبي، تاریخ یعقوبی، ج2، ص159
77-همان، فضائل الصحابة، ج1، ص231
78-همان، المستدرک علی صحیحین، ج3، ص150؛ مسلم بن حجاج قشیری، الکنی والاسماء، ج1، ص318؛ عقیلی، الضعفاءالکبیر، ج1، ص178؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج11، ص216؛ همان، تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص447؛ شمس الدین محمد ذهبی، تذکرةالحفاظ، ج3، ص995؛ همان، لسان المیزان، ج5، ص486؛
79-همان، مجمع الزوائد، ج9، ص118
80-همان؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج11، ص73؛ همان، تاریخ بغداد، ج12، ص398؛
81-همان، المستدرک علی صحیحین، ج3، ص151
82-أما إنك ستلقى بعدي جهدا قال في سلامة من ديني قال في سلامة من دينك
 

کتاب‌نامه.
قرآن.
نهج البلاغة.
. امین، سید محسن، اعیان الشیعة، دار التعارف للمطبوعات‏، بيروت، 1406 ه. ق‏
ابن بابويه قمي معروف به شیخ صدوق، علي بن حسين، کمال الدین، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، قم چاپ : دوم،1395 هجرى.
ابن بابويه، علی بن الحسین، الاعتقادات، الموتمر العالمي للشيخ المفيد، قم،1414 ق‏، چاپ: دوم‏
ابن تیمیه، عبد الحلیم، منهاج السنة، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد رشاد سالم.
ابن خلکان، محمد بن ابي بكر، وفیات الاعیان، دار النشر : دار الثقافة - لبنان.
ابن شهر آشوب، المناقب، قم، مؤسسه انتشارات علامه،1379 ه، بی جا‏ اصفهانی، احمد بن عبد الله، حلیة الاولیاءوطبقات الأصفياء، دار النشر، دار الكتاب العربي، بيروت،1405، چاپ چهارم.
ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز، بیروت، دارالكتب العلميه،1422 ق، چاپ: اول،
ابي الحديد، هبة الله، شرح نهج البلاغه، دار النشر، دار الكتب العلمية، بيروت،1418 هـ، الطبعة : الأولى، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري.
اسكافي، المعیار والموازنة، بی جا، تحقیق:الشيخ محمد باقر المحمودي، چاپ اول،1402
آلوسی، محمود، روح المعانی، دار النشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، بی تا.
امین مصری، احمد، ضحی الاسلام، بی تا، بی جا.
ايوب الزرعي، محمد بن أبي بكر، بدائع الفوائد، مکة، دار النشر: مكتبة نزار مصطفى الباز،1416 ه، الطبعة: الأولى، تحقيق: هشام عبد العزيز عطا.
بحرانی، سید هاشم، غایة المرام، بی جا، تحقیق سید علی عاشور، بی تا.
بخاري، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، بی جا، دارالنشر، دارالفكر، بی تا.
بخاري، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحيح المختصر (صحیح بخاری)، دار النشر، دار ابن كثير، اليمامة – بيروت،1407، الطبعة : الثالثة، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا.
بدخشانی، محمد بن معتمد، نزل الابرار، مكتبه امام امير المومنين،1403، بی جا.
بغوی، حسين بن مسعود، معالم التنزیل، داراحياء التراث العربى، بيروت،1420 ق، چاپ: اول.
بیهقی، ابوبکر، سنن البیهقی الکبری، دار النشر، مكتبة دار الباز، مكة المكرمة، 1414 - 1994، تحقيق: محمد عبد القادر عطا.
تفتازانی، سعد الدین، شرح مقاصد فی علم الکلام، الشريف الرضي، افست قم،1409 ق، چاپ: اول‏
تهرانى‏، سيد محمد حسين حسينى، امام شناسی، علامه طباطبايى‏، مشهد،1426 ش‏، چاپ سوم.
حاکم حسکانی، احمد بن محمد، شواهد التنزیل، مؤسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ : اول،1411 هجرى.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، دار النشر، دار الكتب العلمية، بيروت، 1411 هـ، چاپ اول، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا.
حرعاملى‏، امل الامل، مكتبة الأندلس – بغداد، نجف اشرف، 1385 هجرى قمرى‏
حزم طاهری، سعید، الفصل فی الملل، دارالنشر، مكتبةالخانجي، القاهرة، بی تا.
حزم ظاهری، احمد بن سعید، المحلى، دار النشر، دار الآفاق الجديدة، بيروت، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي.
حسینی جلالی، محمدحسین، فهرس التراث، انتشارات دليل ما، قم‏،1422 هجرى قمرى‏
حلي معروف به ابن بطریق، حسن بن حسين، العمدة، مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1407 هجرى.
خطیب بغدادی، احمد بن علي، تاریخ بغداد، دار النشر، دار الكتب العلمية، بيروت، بی تا.
خمینی، روح الله، مصباح الهدایة، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، تهران، چاپ سوم، 1376 هجرى شمسى.
ذهبي، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، دارالنشر، مؤسسة الرسالة، بيروت،1413، چاپ نهم.
ذهبی، شمس الدین محمد، تذکرةالحفاظ، دار النشر، دار الكتب العلمية، بيروت، الطبعة : الأولى، بی تا.
ذهبی، ــــــــــــــ، تاریخ الاسلام، دار النشر، دار الكتاب العربي، لبنان، بيروت،1407 هـ، چاپ اول.
ذهبی، ــــــــــ، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، دار النشر، دار الكتب العلمية، بيروت، 1995، چاپ اول،
ذهبی، شمس الدین، العبر في خبر من غبر، دارالنشر، مطبعة حكومة الكويت، الكويت، 1984، چاپ دوم،
زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، دار النشر، دار إحياء التراث العربي، بيروت، بي تا.
سبحانی، جعفر، دروس موجزة فی علمی الرجال و الدرایة، مَركز العالمي للدّراسات الاسلامية، بی تا، بی جا.
سهیلی،عبد الله بن احمد،الروض الانف،دارالنشر،بی تا،بی جا.
سیوطی،جلال الدين،الدر المنثور، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993
شاهین،عثمان،شرح مذاهب اهل السنة،دار النشر، مؤسسة قرطبة للنشر والتوزيع - 1415هـ - 1995م ، چاپ اول.
شوشتری؛شهيد قاضی نور الله ،الصوارق المهرقة،نهضت،تهران،1367 ه ش.
الشيباني، احمد بن حنبل،المسند، دار النشر: مؤسسة قرطبة ،مصر،بی تا.
الشيباني، احمد بن حنبل،فضائل الصحابة، دار النشر،مؤسسة الرسالة، بيروت، 1403 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس.
الشيباني، احمد بن حنبل،فضائل الصحابة، دار النشر،مؤسسة الرسالة، بيروت، 1403 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس.
طاووس،موسي بن جعفر،التحصین،مؤسسه دارالكتاب،قم،چاپ : اول،1413 هجرى‏
طاووس،موسي بن جعفر،الطرائف، چاپخانه خیام،قم،1400 هجرى.
طاووس،موسی بن جعفر،الیقین،مؤسسه دارالكتاب،قم،چاپ : اول،1413 هجرى.
طبراني،سليمان بن أحمد بن أيوب،مسند الشاميين،بیروت، دار النشر: مؤسسة الرسالة ،1405ه،الطبعة: الأولى، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي.
طبرانی،احمد بن ايوب،المعجم الکبیر،دار النشر،مكتبة الزهراء،الموصل، 1404، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي.
طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، اتشارات داراالكتب الاسلامية، قم،سوم،
طبرسی،احمد بن علي،الاحتجاج، نشر مرتضى، مشهد مقدس هجرى.
طبرسی،فضل بن حسن،مجمع البیان،انتشارات ناصر خسرو،تهران،1372 ش،چاپ سوم.
طبری،محمد بن جرير،تفسیر طبری، دار النشر،دار الفكر، بيروت،1405
الطحاوی، محمد بن سلامة، شرح مشکل الاثار،دارالنشر،مؤسسةالرسالة،لبنان،بيروت،1408هـ،الطبعة : الأولى ،
طهرانی آغاز بزرگ ،الذریعه، اسماعيليان قم و كتابخانه اسلاميه تهران‏، ايران‏،1408 ه.ق‏
طوسی،محمد بن حسن،التبیان،دار احیاء التراث العربی،بیروت،بی تا.
عبد الله شافعی، ابن هبة الله، تارخ مدینه دمشق،دار النشر،دار الفكر، بيروت، 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري.
عبد الوهاب،رسالة فی الرد علی الرافضة،دار النشر ، مطابع الرياض ،چاپ اول، تحقيق ناصر بن سعد الرشيد.
عبد الوهاب،محمد،مختصر زاد المعاد، دار النشر، مطابع الرياض ،الرياض چاپ اول، تحقيق: عبد الله بن عبد الرحمن بن جبرين،بی تا.
عقیلی،عمر بن موسي،الضعفاءالکبیر،دار النشر، دار المكتبة العلمية، بيروت، 1404هـ ، چاپ اول، تحقيق : عبد المعطي أمين قلعجي.
عیاشی،محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، چاپخانه علميه، تهران،1380 هجرى.
عینی، بدرالدین احمد، عمدۀ القاری شرح صحیح بخاری، دار النشر،دار إحياء التراث العربي،بيروت،بی تا.
فتال نیشابوری،محمد بن حسن،روضة الواعظین، قم،انتشارات رضى،بي تا‏ طاووس،موسی بن جعفر،الیقین،مؤسسه دارالكتاب،قم،چاپ : اول،1413 هجرى.
فرات کوفی،فرات بن ابراهيم،تفسیر فرات کوفی، مؤسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامى چاپ : اول،1410 هجرى.
فیض کاشانی،تفسیر الصافی، انتشارات الصدر،تهران،1415 ق،چاپ دوم.
قزويني،محمد بن يزيد،سنن ابن ماجه، دار النشر،دار الفكر، بيروت، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي،بی تا.
قشيري نیشابوری،مسلم،صحیح مسلم، دار النشر، دار إحياء التراث العربي، بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي ،بی تا.
قندوزی، سلیمان،ینابیع المودة لذوی القربی،دار الاسوة للطباعة و النشر،اسوه،چاپ اول،1416ه.ق.
الکاندهلوی،حیاة الصحابة،دار الغد الجدید،قاهره،1430،چاپ اول.
کثیر دمشقی،اسماعیل،تفسیر القرآن العظیم،دار النشر، دار الفكر، بيروت، 1401
کراجکی، ابو الفتح، کنز الفوائد، انتشارات دار الذخائر،قم،چاپ : اول، 1410 هجرى.
مجلسی،محمد باقر،بحار الانوار، مؤسسة الوفاء ،بيروت، لبنان،1404 قمرى.
المناوی،عبد الرؤف،فیض القدیر،دارالنشر،المكتبة التجارية الكبرى، مصر،1356ه، چاپ اول.
هیثمی،علی بن ابی بکر،مجمع الزوائد، دار النشر،دار الريان للتراث،‏دار الكتاب العربي ، القاهرة ،بيروت ، 1407
والتوزيع، بيروت،1413،چاپ دوم.
یعقوبی،ابن وضاح،تاريخ اليعقوبي، بیروت، دار النشر: دار صادر،بی تا.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.