مصداق سازي و مصداق شناسي

موضوع و مصداق انتظار به صورت عام، جزو لاينفک وجود و حيات بني بشر از صبحگاه خلقت آدم(ع) بوده و تا ابدالآباد نيز با او خواهد بود؛ چه اين گل سر سبد آفرينش به صورت فردي در کنجي خلوت به سر برد چه در صورت قومي و اجتماعي حياتي خردمندانه را به تجربه بنشيند؛ امّا به طور خاص، يعني « انتظار ديدار و تجربه فصل پاياني و برچيده
سه‌شنبه، 26 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مصداق سازي و مصداق شناسي

 مصداق سازي و مصداق شناسي
مصداق سازي و مصداق شناسي


 

نويسنده: اسماعيل شفيعي سروستاني




 
موضوع و مصداق انتظار به صورت عام، جزو لاينفک وجود و حيات بني بشر از صبحگاه خلقت آدم(ع) بوده و تا ابدالآباد نيز با او خواهد بود؛ چه اين گل سر سبد آفرينش به صورت فردي در کنجي خلوت به سر برد چه در صورت قومي و اجتماعي حياتي خردمندانه را به تجربه بنشيند؛ امّا به طور خاص، يعني « انتظار ديدار و تجربه فصل پاياني و برچيده شدن بساط ظلم و ديدار موعود مقدّس» در ميان امّت هاي مختلف و از جمله مسلمانان داراي پرونده ها و سوابق فراواني است که از حدّ شمار و اشراف کامل بر همه صورت هاي تجربه شده اش خارج است. غلبه ظلم و ظالم در دوره هاي مختلف، اخبار و اطلاعات موجود و منتشر در ميان خلق روزگار و به ويژه مستضعفان درباره فصل رهايي و بالاخره بي قراري ذاتي براي دست يابي به آن فصل، سه عامل اصلي و باعث آشکار شدن صحنه هاي بسياري از رخدادهاي زشت و زيبا در ميان منتظران بي قرار و مصداق يابي هاي شتاب آلود شده است.
چنان که عرض کردم، اين ماجرا مخصوص مستضعفان ساکن جغرافياي سرزمين هاي اسلامي نيست.
تاريخ مکتوب و شفاهي مسيحيت از فرداي صعود و عروج حضرت عيسي (ع) مملوّ از حوادث، ماجراها، بي قراري ها و اقدامات فردي و جمعي مسيحيان براي تجربه بازگشت دوم حضرت مسيح(ع) و اقدامات فردي يا جمعي براي سرعت بخشيدن به اين بازگشت وعده داده شده است.
سوابق آثار مکتوب و اقدامات عملي بنيادگرايان انجيلي و موعود گرا را در اروپا و آمريکا- حداقل طيّ چهارصد سال اخير- بررسي کنيد تا دريابيد که چگونه در جاي جاي اروپا و آمريکا، منتظران مستضعف، کشيشان و راهبان، مبلّغان و واعظان و در کنار آنان گاه دروغزنان و طمّاعان امواج فراواني را به راه انداخته و به سر و سينه کوبيدند، خود را به آب و آتش زدند، خودسوزي و خودکشي دسته جمعي کردند، ترک شهر و ديار گفتند و بي تابانه به ذخيره سازي غذا و کندن پناهگاه مشغول شدند. مراجعه به اخبار وقايع آخرين دهه از قرن بيستم ميلادي، مصاديق بسياري را فراروي ما قرار مي دهد.
فکر مي کنيد اربابان کليسا با تمسّک و توسّل به چه موضوعي غائله بزرگ جنگ هاي دويست ساله صليبي را عليه سرزمين هاي اسلامي به راه انداختند و طيّ مدّت 200 سال از سراسر اروپا به سوي شرق اردو کشيدند؟
واعظان و راهبان مسيحي به راه افتادند و در گوش مستضعفان مسيحي، مژده ظهور قريب الوقوع حضرت مسيح(ع) و ضرورت زمينه سازي براي اين امر و خارج ساختن بيت المقدس از دست مسلمانان را خواندند و بر هيزم انتظار و بي قراري آنان دميدند تا آنکه از سراسر اروپا، مسيحيان، حتّي بي سلاح و مرکب و ره توشه به سوي شرق روانه شدند و شد آنچه که کم و بيش از آن اطّلاع داريد.
صرف نظر از پيشينه تاريخي- مذهبي موعود گرايي در غرب مسيحي و وجود رويکردهاي جدّي به موضوعاتي همچون « بشارت و نجات» در کلام و لاهوت مسيحيت از يک سو و بنياد گرايي پيوريتاني شکل گرفته در قرون 16 و 17 ميلادي تاريخ « ايالات متحده آمريکا» و موعظه هاي انجيل گرايان، فعاليت گسترده فرهنگي بنياد گرايان و استفاده آنها از تمامي ظرفيّت هاي رسانه هاي مدرن براي تبليغ و گفت و گو از آخر الزّمان، زمينه سازي براي ظهور و مصداق يابي و مصداق سازي درباره شخصيت ها تا دهه هفتاد و هشتاد ميلادي، نتايج رواني خودش را بارز ساخته بود.
آنها با تکيه بر دستاوردهاي فاز فرهنگي از دهه هفتاد و به قصد تصميم سازي و عملياتي کردن طرح ها با همين رويکرد وارد فاز سياسي شده و جلب پشتيباني نو تولّد يافته ها يا همان مردمي که به آموزه هاي مبلّغان انجيلي ايمان آورده و خود را براي ظهور مسيح مهيّا کرده بودند، رئيس جمهور مورد نظر خود را راهي «کاخ سفيد» ساختند تا او با استفاده از قدرت، نفوذ و ثروت ايالات متحده آمريکا در برابر دجّال و ضدّ مسيح و سپاهيان که مظهر ظلمت و شرارتند قد علم کند و لشکر نور را براي حضور در ميدان جنگ بزرگ آخر الزماني آرمگدون مهيّا کند. نبردي که از نظر آنها به هزاره خوشبختي، حکومت جهاني پيروان نور، نابودي ضدّ مسيح و پيروانش مي انجامد. اين عبارت رئيس جمهور منتخب ايوانجلي ها، يعني آقاي رونالد ريگان معروف است که گفته بود: من آرزو دارم اوّلين کسي باشم که شاسي جنگ اتمي آرمگدون را فشار مي دهد. در سرزمين هاي اسلامي نيز طيّ قرن هاي متوالي و به ويژه در وقت غليان و خروش احساسات و زبانه کشيدن تنور ظلم ظالمان و غدّاران، مسلمانان عنان شکيبايي را از دست داده و پاي در رکاب گذاردند تا به زعم خود موعود مستور در پس پرده غيبت را بيرون کشند.
در زمان حيات امام ششم، حضرت صادق آل محمّد (ص) برخي از مؤمنان عنان اختيار و انتظار را از کف دادند و مورد عتاب امام واقع شدند و در مقابل، برخي از خلفا به طمع صيد ماهي خلافت و حاکميّت وسيع تر، بر فرزندان خود نام مهدي مي نهادند تا نام آن منجّي موعود را به نام خودو خاندان فاسد و مفسد خود مصادره کنند.
عصر هجوم مغول، قيام سربداران خراسان و عهد شاه عبّاس صفوي سه مقطع مهم از برخاستن شور انتظار و التهاب قريب الوقوع بودن ظهور منجيّ موعود بوده و از اين حيث قابل شناسايي اند؛ چنان که اهالي « بيهق» و « سبزوار» هر صبحگاه جمعه، اسب و يراق به دروازه شهر مي کشيدند تا شايد مجال ديدار و استقبال از حضرت موعود مقدس(عج) را فراهم آورند. چرا راه دور برويم، طي سي و چهار سال اخير تجديد حيات بنياد گرايي انجيلي و قد کشيدن جريان مسيحيت صهيونيستي در « انگلستان» و « آمريکا» موج بزرگي از انتظار مسيحا را دامن زد، جماعتي را به حمله به مراکز و کلينيک هاي سقط جنين و محافل هم جنس بازان وا داشت، دروغ زنان جنايتکاري چون جرج دبليو بوش را به کرسي قدرت کاخ سفيد رساند و دست آخر به بهانه ي زمينه سازي ظهور حضرت مسيح (ع) باعث حمله گسترده و اردو کشي به « عراق» و « افغانستان» شد.
جمله ماجرا به موضوع انتظار، ظهور موعودمقدس و گفت و گو از زمينه سازي و ضرورت اقدام عملي براي وادار کردن موعود منجي به ظهور بر مي گشت؛ چه آنچه که سران مجامع مخفي بدان چنگ زده و از آن سوء استفاده کردند چه آن بخش که مربوط به تجمع بزرگ مسيحيان پروتستان و انجيلي در کليساها، همايش ها و حمايت هاي آنان از بنيادگرايان و سياستمداران دست نشانده آنها در کاخ سفيد مي شد.
جالب تر آنکه، لابي هاي صهيونيستي با سوار شدن بر همين موج و تقويت و هدايت آن، نه تنها جيب ساکنان ايالات متحده را به طور رسمي و غير رسمي و به بهانه حفظ فلسطين و بيت المقدس، کمک به مهاجرت يهوديان، ساخت معبد سليمان و ساير انگيزه ها خالي کردند؛ بلکه خطرات بزرگي را تحت حمايت آمرکيا و اتحاديه اروپا در حوزه هاي سياسي و نظامي از خود دور ساختند.
اين عبارت محقق فلسطيني الاصل آمريکايي و استاد سرشناس دانشگاه هاي آن کشور، يعني ادوارد سعيد را که درباره راز « کينه و حسد» غرب درباره شرق اسلامي بيان کرده، تکرار مي کنم. او پس از مقدمه اي طولاني و البته خواندني مي نويسد: براي کين جويي و حسد غرب درباره شرق دلايل مذهبي، سياسي و روانشناختي بسياري مي توان يافت، ليکن اين همه به آگاهي غرب از چالش هاي آخر الزماني با شرق بر مي گردد .( نقل به مضمون)
غرب به شرق اسلامي به عنوان بزرگ ترين رقيب آخر الزماني نگاه مي کند.
چنان که مطلع هستيد، تنها « بني اسرائيل و بني اسماعيل » اند که طي همه قرون و هزاره ها از حکومت جهاني سخن گفته و درباره اش انديشيده اند و البته از ميان اين دو سلسله، تنها بني اسرائيل بوده که بريده از آسمان و وحي، آستين بالا زد و در هواي دست يابي به اين حکومت جهاني بني اسرائيلي، طي هزاره ها از خورد و خواب گذشت و گام به گام براي تصرف مواضع، بيرون راندن رقيب و زمينه سازي تا دست يابي به تخت و بارگاه پادشاهي بني اسرائيل با محوريت « بيت المقدس» اقدام کرد.
تاريخ يهود، در عبارت کوتاه « تلاش مستمر، همه جانبه و صبورانه فرهنگي، سياسي و نظامي براي دست يابي به حکومت جهاني بني اسرائيل» قابل تعريف و شناسايي است.
اين يعني نگاه امپراتوري و چشم داشت امپراتوري. از آنجا که آنها به خوبي گستره و ساحات اين موضوع را مي شناختند، نسل در نسل و در ميان همه قرون، همه تلاش خويش را مصروف طراحي، توطئه و عمل کردند.
چنان که ملاحظه شد، تاريخ « مصداق يابي» و « مصداق سازي» براي شخصيت ها، بخش بزرگ و البته خواندني دفتر بزرگ انتظار و فرهنگ ويژه آن بوده است.
بزرگي اين دفتر و گستردگي حوادثي که مترتب بر آن بوده، از يک سو ناظر بر بزرگي انتظار ذاتي وجود آدمي و بزرگي مصداق حقيقي شخص منجي است و از ديگر سو ناظر بر پتانسيل و ظرفيت نهفته در اين فرهنگ و بالاخره دست آورد شگرف و نهايي آن است.
هيچ يک از موضوعات و مباحث مندرج در ساحت هاي مختلف حيات فردي و جمعي ساکنان زمين، از بدو خلقت تا به آخر، در خود جمع اين چهار عنصر ذکر شده را نداشته است. ديگر بار اين چهار عنصر مهم را مرور کنيد:
1- عظمت انتظار مقدس که ريشه در جان و مافي الضمير انسان دارد؛
2- عظمت مصداق حقيقي موعود که جمله تمنيّات جوهري و عرض موجودات را به سوي خود مي کشد؛
3- بزرگي پتانسيل و ظرفيت نهفته در فرهنگ انتظار که به نوعي مجال ظهور و بروز دو وجه اول را در عرصه تاريخ ممکن مي سازد؛
4- بزرگي دست آورد واقعه شريف ظهور که در خود و با خود، تجسم عيني جمله آرزوهاي موجودات و وعده هاي انبيا و اوليا و مصلحان را داراست.
بي دليل نيست که اين موضوع، حقيقت آن و صورت هاي بيروني مرتبط و منتسب بدان، در هيچ عصر و زماني از ذهن و زبان خلق روزگار دور نشده و تا تحقق عيني و عملي نيز نيابد، آدمي روي آرامش حقيقي را نخواهد ديد.
اين چهار وجه مهم کافي است تا کساني را که از روي صميميت و صداقت، در جاده انتظار به راه مي افتند و چونان پرنده اي در قفس، خود را به در و ديوار مي کوبند تا شايد رد و نشاني از درب رهايي بيابند، سرزنش نکنيم. در مقابل، همين امر را براي سرزنش و توبيخ کساني که ماندن در قفس و تن دادن به آب و دانه حقير صاحبان قفس را جايز مي شمارند و قفس را مأمن و مقصد معرفي مي کنند، کافي بشناسيم. آنان يا مفهوم و معني رهايي و انسان طالب و جوينده رهايي را نمي شناسند يا با صاحبان قفس، در به خدمت آوردن همه زيبايي ها و همه دارايي ها براي بهره مندي ستمکارانه، هم دست و هم پيمانند و البته، جماعت سومي هم وجود دارند که با سوء استفاده از تماميت اين انتظار، اين طلب و تقاضا و اين عزم و اراده، سعي در قتل عام مستضعفان در بيغوله ها و بزنگاه ها دارند و من اين دسته را در زمره بزرگ ترين جنايتکاران تاريخ جاي مي دهم؛ آنان که وقايعي چونان جنگ هاي دويست ساله صليبي را در گذشته و اردو کشي به عراق را در زمان حال رقم زدند.
اين همه با هم و در تفسير روايت ظلم رفته بر همه مستضعفان قابل شناسايي است. در مسير تلاش بني اسرائيل براي نابودي « حرث و نسل» و افساد بر زمين و تأسيس حکومت جهاني.
در مسير شناسايي رويارويي آخرين و نهايي موعود مقدس حضرت صاحب الزمان (عج) با امامت کفر و شرک و نفاق، روزي نه چندان دور، اميرالمؤمنان (ع) با نگاه در آينه علم يقين لدني خدادادي خويش روزگار ما را اين چنين بيان فرمود:
« باطل در محل خود جاي مي گيرد؛
جهالت بر مرکب هايش سوار مي شود؛
گروه ستمگر بزرگ و بزرگ تر مي شود؛
دعوت کننده به سوي حق کمياب مي شود و روزگار چونان گزنده اي وحشي حمله مي آورد؛
شتر باطل واسپس سکوت، عربده کشيده و قوت مي يابد؛
مردم بر معصيت پيمان برادري مي بندند و بر دين داري از هم دوري مي گزينند؛
بر دروغ و ناروا بر يکديگر دوستي کنند و به راستي دشمني ورزند؛
... توانمندان همچون گرگ، حاکمانشان درنده، ميانه حالان طعمه و نيازمندان همچون مردگان شوند؛
... فسق عامل نسب، عفت باعث شگفتي و اسلام را همچون پوستيني وارونه پوشند.»(1)
و بالأخره در روايتي خطاب به ما فرمودند:
« اي مردم! به علم يقين بدانيد آن کس که با جاهليت مرسوم در ميان شما به استقبال قائم ما برود، تفاوتي با آن کس که با جاهليت اول به استقبال رسول خدا (ص) رفت، ندارد و دليل آن اين است که در آن روز همه بر رسم و روش جاهليت زندگي خواهند کرد، مگر آن کسي که مورد رحمت خداوند قرار گيرد.» (2)

پي‌نوشت‌ها:
 

1- نهج البلاغه، خ 107
2- وسائل الشيعه، ج15، ص 77.
 

منبع:موعود ( ويژه جن) ، شماره 123،124




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط