خلاصه داستان
ناصر (شاهرخ نور محمدي) عاشق دختري است که برادران متعصبي دارد. برادران دختر براي برخورد با او به مغازه اش مي آيند، اما در جريان يک درگيري ايجاد شده، ناصر سبب کشته شدن يکي از آنها مي شود. ناصر در زندان با تقي (اکبر عبدي)، فري (ارژنگ امير فضلي )، حشمت (علي اوسيوند) و هوشنگ (رضا شفيعي جم ) آشنا مي شود. در ميان آنها فري يک جيب زن حرفه اي است و هوشنگ به جرم قتل عمد در انتظار حکم اعدام است و به همين دليل پيوسته فرار مي کند که تمامي اين فرارها هم ناکام مي ماند. هم زمان طلبه اي جوان به نام کمال نيز به زندان مي آيد. کمال به طور اتفاقي با اتومبيل با پيرمردي تصادف کرده که پيرمرد اکنون در کماست و فرزند ارشد او چند تن از زنداني هاي هم بند کمال را اجير مي کند که او را بکشند. اما نقشه آنان با دخالت ناصر، تقي، فري و حشمت ناکام مي ماند. در جريان عفوي عمومي همه زنداني ها به جز هوشنگ آزاد مي شوند. در راه بازگشت و در اتوبوس آنها با دختري به نام سميرا (حديث فولادوند) آشنا مي شوند که همراه نامزدش - بهزاد- سفر مي کند. در ابتداي رسيدن به اصفهان، ناصر متوجه مي شود که دختر مورد علاقه اش ازدواج کرده و اکنون بچه دار نيز شده است. او که سرخورده شده، به طور اتفاقي با دختري وکيل به نام سميه روبه رو مي شود که اتومبيلش از کار افتاده است. ناصر اتومبيل او را به راه مي اندازد، اما تلفن همراه سميه جا مي ماند و همين سبب آشنايي و ارتباط بيشتر ميان ناصر و سميه مي شود. از سويي دوست تقي که رحيم نام دارد، به عنوان نگهبان کاري در يک کارخانه براي تقي پيدا مي کند. تقي نيز فري را با خود بر سر اين کار مي آورد. حشمت هم نزد مادرش مي رود و پي مي برد که او قصد ازدواج با صاحب يک مغازه فرش فروشي دارد. حشمت با مرد و مادرش دعوا مي کند و به تقي و فري مي پيوندد. همين موضوع سبب مي شود که رحيم به تقي اولتيماتوم بدهد که هر چه زودتر دوستانش آنجا را ترک کنند.تقي، فري و حشمت جهت گرفتن رضايت براي کمال به در خانه مردي مي روند که اکنون در کماست و موفق مي شوند که کمال را از زندان آزاد کنند.آن سه همچنين نزد مادر هوشنگ مي روند تا بتوانند براي هوشنگ رضايت بگيرند. گويا پسرخاله هوشنگ در حضور هوشنگ و در جريان کفتربازي از روي پشت بام به پايين پرت شده و مرده است و به همين دليل خانواده خاله هوشنگ او را قاتل پسرشان مي دانند. در سوي ديگر ناصر نزد حاج سليمان (فتحعلي اويسي) مي رود؛ فردي که حق پدر از دنيا رفته ناصر را پايمال کرده است. ناصر براي ترساندن سليمان، فري، تقي و حشمت را با خود به مغازه سليمان مي برد. اما تقي هويت حقيقي سليمان را شناسايي مي کند. سليمان در حقيقت داوود نام داشته و در جريان دزدي از يک طلافروشي با برداشتن طلاو جواهرها کاري کرده که تقي گرفتار قانون شود. فري با کمک زني که مي خواهد با او ازدواج کند، نقشه اي طراحي مي کند. زن با صحنه سازي هاي حشمت و فري جلوي صفيه (مريم امير جلالي ) به گونه اي نقش بازي مي کند که همسر دوم سليمان است و فرزندانش نيز بچه هاي سليمان هستند. اين در حالي است که سليمان پنهاني زني به نام نجمه را به عقد موقت خود در آورده است و با او ارتباط دارد. صفيه، سليمان را از خانه بيرون مي اندازد و سليمان که فهميده اين ماجرا توطئه ناصر، تقي، حشمت و فري بوده، نزد تقي اعتراف مي کند که زمان اندکي پس از دزدي و در مواجهه با يک روحاني متحول شده و طلاهاي سرقتي را به صاحبش پس داده است. سليمان، ناصر را شريک خود مي کند و به تمامي دوستان او کار مي دهد و همان جاست که حشمت با ديدن زني عاشق او مي شود. در مقابل، ناصر نيز واقعيت را به صفيه مي گويد. هم زمان سليمان که براي سهم ناصر از مغازه نقشه کشيده، مي کوشد ناصر را با دخترش آشنا کند. اما ناصر مي بيند که دختر سليمان و صفيه، همان سميراست. هم زمان خواهر سميرا هم سر مي رسد و ناصر با تعجب مي فهمد که دختر ديگر سليمان نيز سميه است. ناصر سوء تفاهم پيش آمده را براي سميه از بين مي برد. از سويي صفيه متوجه رابطه ميان سليمان و نجمه مي شود و سليمان را سرزنش و طرد مي کند. با کوشش تقي، فري و حشمت، خانواده خاله هوشنگ نيز رضايت به آزادي او مي دهند. در روز عروسي ناصر با سميه، سليمان به صفيه مي گويد که نجمه را طلاق داده است و با همسرش آشتي مي کند. سميرا را هم مي بينيم که در کنار بهزاد نشسته و حشمت هم با همسر آينده اش به توافق رسيده است. اين در حالي است که همگي به استقبال هوشنگ مي روند که از زندان آزاد شده است.
ژانر
کمدي
درباره فيلمنامه نويس اثر
سيروس رنجبر: متولد 1342 در شهر تهران. او در رشته توليد فيلم داراي مدرک کارشناسي است. رنجبر در دهه 70 خورشيدي مشاور فيلمنامه آژانس شيشه اي بوده و نيز طرح نخستين فيلمنامه ديپلمات را نوشته است. او در سال 1380 فيلم آواي جبرئيل را جلوي دوربين برد که هيچ گاه موفق نشد به روي پرده سينماها بيايد. رنجبر پيش از نوشتن افراطي ها که بر اساس طرحي از جهانگير جهانگيري است، فيلمنامه بار هستي را براي زنده ياد امير قويدل نوشته است. بار هستي که در ژانر وحشت طبقه بندي مي شود، هنوز به اکران عمومي در نيامده است. رنجبر سال پيش قصد داشت دو فيلم «سبب منم» و«سايه» (نقطه بي بازگشت) را بسازد که تا امروز موفق به انجام اين کار نشده است.
شبير جوانبخش شيرازي: بازنويسي فيلمنامه افراطي ها نخستين تجربه حرفه اي او در بدنه سينماي ايران است.
خوبي هاي فيلمنامه
واقعيت اين است که يافتن نکته اي مثبت در فيلمنامه افراطي ها کاري بس دشوار به نظر مي رسد.
کاستي هاي فيلمنامه
نبود منطق علّي و معلولي و نيز روند بي پايان رويدادهاي تصادفي (به عنوان بخش هميشگي فيلم هايي از اين دست) يکي از بزرگ ترين نقطه ضعف هاي فيلمنامه افراطي ها است. براي نمونه شخصيت هاي اصلي داستان، نخستين بار سميرا را در اتوبوس مي بينند، سپس بي مقدمه در يک مهماني شبانه که اتفاقاً اسي (يوسف صيادي) هم در آنجا حضور دارد (پيش از اين اسي را يک مرتبه در آن کنسرت عجيب و غريب در زندان ديده ايم)، بار ديگر سميرا و بهزاد را مي بينند و در پايان باز هم به شکلي اتفاقي مي فهميم که سميرا دختر سليمان است و باز به طور اتفاقي سميه - دختري که ناصر به او علاقه مند شده- نيز خواهر سميرا ودختر سليمان است! و البته به طور اتفاقي سليمان همان داوود است كه زماني به تقي خيانت كرده و سبب دستگيري او شده است و البته به طور اتفاقي سليمان همان مردي هم هست که به پدر ناصر خيانت کرده تا به اين وسيله داستانک هاي مربوط به هر يک از شخصيت ها آن گونه که فيلمنامه نويسان اثر اراده کرده اند، با يکديگر پيوند داده شوند. يکي ديگر از مشکلات فيلمنامه افراطي ها اين است که ما به عنوان مخاطب با يک شخصيت اصلي / يک قهرمان نمايشي روبه رو نيستيم و نمي دانيم که داستان کدام يک از شخصيت ها، خط روايي اصلي فيلمنامه را تشکيل مي دهد.
شخصيت ها
اگر ناصر را نسبت به ديگر شخصيت هاي داستان، شخصيت اصلي فيلم در نظر بگيريم (البته پذيرش او به عنوان يک قهرمان نمايشي خيلي دشوار است! )، او ويژگي هاي يک قهرمان نمايشي را با خود ندارد و جز نقشه اي که براي انتقام از سليمان مي کشد، بيشتر در برابر روند پايان ناپذير اتفاق هاي ريز و درشت موجود در داستان تسليم است و کاري از پيش نمي برد.(براي نمونه تن دادن ناصر به آشنايي با سميرا يا انفعال او در برابر عشقش به سميه تا زماني که همه چيز بر پايه تصادف حل و فصل شود. ) يا مي توان به شخصيت سليمان اشاره کرد که به دليل همان پرده بندي نادرست فيلمنامه خيلي دير وارد قصه مي شود و او نيز از ابتدا تا پايان در حد همان تيپ هاي آشنايي که سراغ داريم، باقي مي ماند. جدا از آن، تحول اين شخصيت، آن طور که در يک صحنه فلاش بک مي بينيم، خنده دار از کار در آمده است. و اگر هم بر همين نقطه تحول شخصيتي او انگشت بگذاريم، باز اين پرسش به ذهن مي آيد که چرا اين شخصيت که از نظر فکري و عقيدتي در يک چشم به هم زدن و آن هم در حالت مستي تغيير کرده، باز هم تا پايان آدم شارلاتاني است که مي خواهد سر اين و آن کلاه بگذارد و حتي براي رسيدن به سهم ناصر از مغازه، دخترش (سميرا) را با او آشنا کند؟
ديالوگ ها
در کمدي هاي ايراني بيشتر از آن که به کمدي موقعيت بها داده شود، بر کمدي کلامي تأکيد مي شود. در افراطي ها نيز جدا از بالا و پايين پريدن ها و لودگي شخصيت ها براي به خنده واداشتن تماشاگر، مزه پراني هاي شخصيت ها نيز قرار است ذهن مخاطب را قلقلک بدهد؛ امادر بيشتر صحنه ها و لحظه ها، فيلمنامه از رسيدن به همين هدف هم ناتوان است.
صحنه خوب فيلمنامه
پيدا کردن نقطه اي مثبت در داستان اين فيلم، کاري بسيار دشوار به نظر مي رسد.
صحنه ضعيف فيلمنامه
اگر بخواهيم نمونه اي ارائه کنيم، بايد گفت صحنه هايي را که در آنها تمامي شخصيت هاي اصلي در کنار هم به خواندن و شادي مشغول هستند.
صحنه خوب اجرا شده از فيلمنامه
متأسفانه در اجرا و پرداخت صحنه ها نيز براي بهبود سر و شکل فيلم کوچک ترين نوآوري و دقتي خرج نشده است.
نقش فيلمنامه در فروش فيلم
فيلمنامه در اين فيلم به خودي خود اهميت چنداني ندارد و اگر تنها بتواند تعدادي شخصيت و صحنه به اصطلاح بامزه را با کمترين منطق روايي ممکن در کنار هم قرار دهد، خواسته ها و انتظارهاي سازندگان فيلم را برآورده کرده است.
ديدگاه برخي از منتقدان و نويسندگان سينمايي درباره فيلم و فيلمنامه
با اين که مدتي است از اکران افراطي ها گذشته، اما نقدي درباره آن چاپ نشده است.
فيلمنامه نويس: سيروس رنجبر؛ بر اساس طرحي از جهانگير جهانگيري؛ بازنويسي فيلمنامه: شبير جوانبخش شيرازي، کارگردان: جهانگير جهانگيري، مدير فيلم برداري: سيد محمد قاضي، صدابردار: حميد اسلامي، طراح صحنه و لباس: محسن قاسمي، طراح گريم: عليرضا قومي، مدير توليد: عليرضا رفيعي، دستيار اول کارگردان و برنامه ريز: سيامک خواجه وند، بازيگران: اکبر عبدي، فتحعلي اويسي، رضا شفيعي جم، ارژنگ امير فضلي، علي اوسيوند، حديث فولادوند، مريم امير جلالي، شاهرخ نور محمدي، علي سهرابي، امير مير اعلايي، رزيتا حفيظ، مجيد سعيدي، علي امجدي، داوود خليلي، آزاده مهدي زاده، الهام ناظمي، فاضل اجبوري، اکبر دباغي، بيژن سيفان، پري کربلايي، نيوشا حيدري، محمد شاه سنايي، حسين زغيابي، منصور فرينا، اکبر رشيدي، الياس ميرزايي، فريدون حيدري، تهيه کننده: داريوش باباييان
منبع: فيلم نگار شماره 95