مقدمه
الف- اقدامات علمی: «آگاهی بخشی و هشدار»
معصومان (علیه السلام) آگاهی های گوناگون و همه جانبه ای را در اختیار پیروان خود نهادند تا تحمل شیعیان را در برابر فقدان امام خود افزایش دهند. این آگاهی بخشی گسترده در قالب های گوناگونی صورت گرفته و تقریباً از سوی همه ی معصومان (علیه السلام) واقع گشته است. این تلاش ها و زمینه سازی ها را می توان در سه بخش: آگاهی های نخستین و مقدماتی، توصیف و بیان ویژگی های روزگار غیبت، و پیشگویی آسیب ها و سختی های دوران غیبت امام دسته بندی کرد.
1. آگاهی های پیشین و نخستین
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان نخستین مسؤول نصب و معرفی امامان، در جامه دعا می فرماید:
«اللهم وال من والی خلفائی و ائمه امّتی بعدی ... و لا تخل الارض من قائم منهم بحجّتک ظاهراً أو خافیا مغمورا لئلاً یبطل دینک و حجّتک و برهانک و بیناتک»؛ خدایا، دوست داران جانشینان من و پیشوایان امتم را پس از من دوست بدار ... و زمین را از برپا دارنده حجّتت از میان ایشان، آشکار یا پنهان و پوشیده تهی مگذار تا دین و حجّت و برهان و نشانه هایت تباه نشود (کمال الدین: ص 262ح 8).
امام علی (علیه السلام) با معرفتی پیامبر گونه و با ایمان به استجابت دعای او، با اطمینان کامل می فرماید:
«اعلموا أن الارض لا تخلو من حجّة الله، ولکن الله سیعمی خلقه عنها بظلهم و جورهم و اسرافهم علی أنفسهم»؛ بدانید که زمین از حجّت خدا نهی نمی ماند، اما خداوند خلقش را از دیدن او محروم می کند به دلیل ظلم و ستم و زیاده رویی که بر خود روا داشتند (الغیبة: ص 141 ح 2). و در جایی دیگر خود دعای پیامبر را در قالبی مشابه تکرار می کند (نهج البلاغة: حکمت 147)
و بر بالای منبر کوفه آشکارا می فرماید:
اللهم انّه لا بدّ لک من حجج فی أرضک، حجّه بعد حجّة علی خلقک یهدونهم الی دینک و یعلّمونهم، علمک کی لا یتفرّق أتباع اولیائک، ظاهر غیر مطاع أو مکتتم یترقّب، إن غاب عن الناس شخصهم فی حال هدنتهم فلم یغب عنهم قدیم مبثوث علمهم، و آدابهم فی قلوب المومنین مثبتة فهم بها عاملون؛ خدایا در زمین به حجت های تو بر مردم نیازی ضروری است تا یکی از پس دیگری آنان را به دین تو ره بنمایند و علم تو را به ایشان بیاموزند و تا پیروان اولیایت پراکنده نشوند، حجّتی آشکار و غیر مطاع و یا پنهان و در انتظار؛ اگر در حال مصالحه، از دیده مردم غایب شوند، دانش کهن انتشار یافته شان از مردم پنهان نشود و ادب هایشان در دلهای مومنان جایگیر است و به آن عالمند (الکافی: ج 1 ص 339 ح 13).
امام سجّاد (علیه السلام) نیز ججّت الهی را لازمه وجود و بقای پرستش خدا از سوی انسان دانسته و آن را به دو گونه: «ظاهر مشهور»، «غائب مستور»، تقسیم کرده است (کمال الدین: ص 207 ح 22. و ر.ک: بصائر الدرجات: ص 483).
اما این آگاهی های مقدماتی و عمومی، برای توضیح غیبتی طولانی، از پی حضوری دویست و پنجاه ساله، کافی نبود. از این رو امامان (علیه السلام) به توصیف این غیبت خاص همت گماشتند، ویژگیهای آن را بر شمردند و نشانه هایی را ارائه دادند تا شناخت و باور آن را آسان تر کنند.
2. بیان ویژگیهای روزگار غیبت
غیبت امام پدیده ای غریب و ناآشنا بود و آگاهی کامل از آن جز از طریق وقوع خارجی آن ممکن نبود. ارائه برخی ویژگیها و توضیح چگونگی آن، می توانست از غرابت آن بکاهد و آن را به امری نسبتاً آشنا تبدیل کند. امامان (علیه السلام) چندین ویژگی از ویژگیهای دوران غیبت را در پیشدید شیعیان خود نهادند تا آن را انکار نکنند و با انطباق آنچه واقع می شود با آنچه بیشتر نسبت به آن آگاهی یافته بوده اند، آن را آسانتر باور کنند. معصومان (علیه السلام) غیبت را امری الهی و از پیش تقدیر شده خواندند و آن را نه یک امر تصادفی و بی سرو ته بلکه دورانی با سرآغاز مشخص هر چند طولانی دانستند و با پیشگویی برخی رویدادهای نزدیک به هنگام شروع آن، معین و معلوم بودن آن را نشان دادند.
2-1. الهی و مقدّر بودن غیبت
لیغیبن القائم من ولدی بعهد معهود إلیه منّی؛ قائم از میان فرزندانم، بر پایه قراری از پیش نهاده شده نزد من غایب خواهد شد. (کمال الدین: ص 287 ح 5)
گفتنی است، تفاوت شگفت غیبت با روال عادی و معهود امامت، نیاز به تحلیل درست و عقلانی آن دارد و پذیرش استناد آن به حکمت الهی، در گرو فهم عمیق و درکی ژرف است، از این رو امام سجاد (علیه السلام) در خطاب به یکی از اصحاب سرّش، ابو خالد کابلی، تحقق غیبت را در روزگاری می داند که دست کم عده ای از باورمندان امامت وجود دارند تا با عقل و فهم و معرفت خدادادی خود، امام غائب را مانند امام ظاهر بدانند و نزد ایشان غیبت با شهود تفاوتی نکند (همان: ص 319 ح 2).
در راستای بیان حتمی بودن غیبت و طراحی الهی و پیشین آن، امام باقر (علیه السلام) به آیه ی «إن أصبح ماوکم غورا فمن یأتیه بماء معین (مُلک: آیه ی 30)»؛ اگر آب شما در [زمین] فرو رود چه کسی برایتان آب روان می آورد؟ اشاره کرده و غیبت امام عصر (علیه السلام) را تأویل تحقق نیافته اما حتمی الوقوع آن شمرد و فرموده است: «لابدّ أن یجی تأویلها (کمال الدین: ص 325 ح 3)»؛ گریزی نیست که تأویلش خواهد آمد.
احادیث دگیری نیز بر این مطلب دلالت دارند که حتی اندازه و درازای غیبت نیز مانند اصل آن به مشیت و تقدیر الهی است و متأثر از عجله بندگان و یا پیشگویی و خواست آنان نیست. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
إن الله لا یعجل لعجلة العباد، إنّ لهذا الأمر غایة ینتهی إلیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة و لم یستأخروا؛ خداوند به خاطر عجله بندگان، عجله نمی کند، انتهای این امر را غایتی است که به آن می رسد و چون به آن برسند، لحظه ای پس و پیش نمی شود. (الکافی: ج 1 ص 369 ح 7).
و بر همین اساس، کسی جز خداوند متعال از پایان آن اطلاعی ندارد وکسانی که برای پایان غیبت تعیین وقت می کنند، مدعیانی دروغگو بیش نیستند. مدعیانی که خود را از امامان معصوم، عالم تر نشان می دهند، زیرا امام باقر (علیه السلام) به صراحت فرموده: «و لم یجعل الله له بعد ذلک وقتا عندنا (الکافی: ج 1 ص 368 ح 1)» و خداوند پس از آن، وقتی را نزد ما معین نکرد و امام صادق (علیه السلام) هم با همین صراحت تأکید کرده است: «کذب الوقّاتون إنّا اهل بیت لا نوقّت (الکافی: چ 1 ص 368 ح 3)»، آنان که برای ظهور، وقتی را تعیین می کنند، دروغ می گویند، ما اهل بیت وقتی را معین نمی کنیم.
در استمرار این آگاهی بخشی، امام رضا (علیه السلام) نیز غیبت امام زمان (علیه السلام) را از سوی خداوند دانسته و در ازای آن را نیز به تقدیر الهی خوانده و فرموده است:
یغیبه الله فی ستره ما شاء؛ خداوند، تا زمانی که بخواهد، او را در پرده غیبت خود نگاه می دارد (کمال الدین: ص 376 ح 7).
گفتنی است همه روایاتی که از پیشوایان (علیه السلام) درباره هنگامه ظهور رسیده است، این سخنان را تأیید می کند، چه در هیچ یک از آنها سال و روز مشخصی برای ظهور پیش بینی نشده و تنها نشانه هایی کلی ارائه داده اند.
2-2. تعیین سرآغاز غیبت
اندکی بعد امام سجاد (علیه السلام) سخن پیامبر (علیه السلام) را درباره امام جعفر صادق (علیه السلام) فراز می آورد که فرمان می دهد او را صادق لقب دهند، چرا که در نسل پنجم از او، جعفری کذاب، پدیدار می شود که معاصر امام مهدی (علیه السلام) و در پی غضب جایگاه اوست. امام سجّاد (علیه السلام) پس از نقل قول سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) قائم را دوازدهمین وصیّ پیامبر می خواند و می فرماید:
ثمّ تمتدّ [تشتدّ] الغیبة بولیّ الله عزوجلّ، الثانی عشر من اوصیاء رسول الله (صلی الله علیه و آله)و الائمة بعده؛ سپس غیبت ولیّ خدای عزوجل، دوازدهمین نفر از اوصیای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و امامان پس از او، ادامه [یا تشدید] می یابد (کمال الدین: ص 319ح2).
امام کاظم (علیه السلام) نیز در بیانی رمز آلود، اما برای خواص شیعه مفهوم، اندکی جلوتر می آید و زمان را دقیق تر بیان می دارد و می فرماید:
إذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم، لایزلکم عنها أحد، یا بنیّ، إنّه لابد لصاحب هذا الأمر من غیبة؛ هنگامی که پنجمین نفر از فرزند هفتم ناپیدا می شود، خدا را، خدا را درباره دینتان تا کسی آن را از دستتان نرباید، ای فرزند عزیزم، صاحب این امر را غیبتی ناگزیر است (الکافی: ج 1 ص 336 ح 2).
گفتنی است هر چند این بیان در زمان خود رمزآلود بوده است، اما پس از تحقق و شروع غیبت، به راحتی می توان فهمید که مقصود امام کاظم (علیه السلام) از هفتم، وجود مبارک خود ایشان و مراد از پنجم، نسل پنجم از ایشان، است.
پس از امام کاظم (علیه السلام) فرزند ایشان، امام رضا (علیه السلام) یک نسل جلوتر می آید و در معرفی قائم می فرماید:
ذاک الرابع من ولدی، یغیبه الله فی ستره ما شاء؛ او، چهارمین نفر از نسل من است، خدا او را در پرده غیبتش تا هرگاه که بخواهد نگاه می دارد (کمال الدین: ص 376 ح 7).
و بدینسان امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) نیز هر یک به ترتیب، او را سومین و دومین نسل خود بر می شمرند (همان: ص 377 ح 1 و 2، و ص 381 ح 5) و در آخرین حلقه، امام حسن عسکری (علیه السلام) قائم را فرزند خود می خواند و به غیبتش اشاره می کند.
امام حسن عسکری (علیه السلام) همچنین سال 260 هجری را آغاز اختلاف پیروانش خوانده و چون در سخنی دیگر (کمال الدین: ص 408 ح 6: الکافی: ج 1 ص 341 ح 22 و 23)، اختلاف شیعه را درباره جانشین خود دانسته است (کمال الدین: ص 409ح8)، شیعیان با کنار هم نهادن این دو سخن، به آسانی می توانستند شروع غیبت را حدس بزنند.
2-2/ 1. پیش گویی رویدادهای نزدیک به آغاز غیبت
یکی از دقیق ترین این نشانه ها، حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که امام سجاد (علیه السلام) آن را برای یکی از بزرگ ترین یاران خویش - ابوخالد کابلی - نقل کرده و او نیز برای دیگر یار بزرگ امام (علیه السلام) ابوحمزه ثمالی بازگو کرده است. در طریق این روایت بزرگان دیگری مانند صفوان بن یحیی و حضرت عبد العظیم حسنی هم قرار دارند که بر اعتبار آن می افزایند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این حدیث با اشاره به تولد جعفر بن محمبد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب فرمان می دهد او را صادق بنامند تا ازجعفری دیگر که از نسل پنجم همین جعفر و دروغگو است، متمایز شود. پیامبر اکرم در این میان به توصیف جعفر کذاب می پردازد و او را مفتری بر خدای عزوجل می خواند، کسی که ادّعای ناشایسته ای می کند و قصد به تن کردن ردای [امامت] را بدون آن که سزاوارش باشد، می کند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) او را به صراحت مخالف با پدر [=امام علی النقی هادی (علیه السلام)، نسل چهارم امام جعفر صادق (علیه السلام)]و حسود بر برادر [= امام حسن بن علی عسکری (علیه السلام)] معرفی می کند و در پایان، نشانه اصلی را ارائه می دهد و می فرماید:
ذلک الذی یروم کشف ستر الله عند غیبة ولیّ الله عزوجلّ، او کسی است که هنگام غیبت ولیّ خدای عزوجلّ، در پی برداشتن پرده ستر الهی [از حجت خدا] است (کمال الدین: ص 319ح2؛ الاحتجاج: ج 2 ص 152).
جالب توجه آن که امام سجاد (علیه السلام) در دنباله این حدیث، در حالی که به شدت می گرید، نشانه ای دیگر را ارائه می دهد و می فرماید:
کانّی بجعفر الکذّاب و قد حمل طاغیة زمانه علی تفتیش أمر ولیّ اله و المغیب فی حفظ الله، و التوکیل بحرم أبیه جهلاً منه بولادته و حرصا منه علی قتله إن ظفر به، طمعا فی میراثه حتی یأخذه بغیر حقّه؛ گویی جعفر کذّاب را می بینم که طاغوت روزگارش را واداشته تا کار ولیّ خدا را که در پرده غیب خدا، محفوظ است جستجو و کاوش کند، و بر حرم پدرش، وکیل قرار می دهد، زیرا از ولادتش ناآگاه است و در پی کشتن او اگر به او دست یابد و بردن میراثش بدون آن که حقی داشته باشد (همان).
ابوخالد کابلی ناباورانه ناجوانمردی و نابکاری های جعفر را گوش می دهد و چون برای اطمینان یافتن، از وقوع حتمی آنها می پرسد، امام سجاد (علیه السلام) بر وقوع آنها سوگند یاد می کند گفتنی است محدثان، ماجرای جعفر کذاب را به تفصیل گزارش داده و این گزارش ها تطابق وقایع اتفاق افتاده را با پیشگویی ها تأیید می کنند (ر.ک: کمال الدین: ص 431 و 442 و 479 و الهدایة الکبری: ص 248).
3-2. به درازا کشیدن غیبت
عبارت های «له غیبتان» و إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین» و ... در الکافی، ج 1، ص 339، ح 1 و الغیبة للطوسی، ص 423، ح 407 و ص 163، ح 123)، امام در آن حدّ نمی ماند و بر شدتّ آن افزوده می شود و به درازا می کشد.
طولانی شدن غیبت در بسیاری از روایات امامان گوشزد و به آن تصریح شده است (ر.ک: کفایة الأثر: ص 224؛ الغیبة: ص 163 ح 123؛ کمال الدین: ص 326 ح 5).
نکته جالب توجه در این میان تأکید ائمه (علیه السلام) بر دو قسمتی بودن غیبت امام عصر (علیه السلام) است. بخش اول را غیبت صغرا و بخش دوم را غیبت کبرا خوانده اند نکته اینجاست که غیبت نخست 69 سال و به اندازه عمر طبیعی یک انسان بوده است و از این رو امامان برای رفع شبهه وفات امام عصر در پایان این مدت، چندین بار بر عدم وفات امام تا ظهور و خروج و اصلاح دنیا و آکندن آن از عدل و داد پس از فراگیری ظلم و جور، پای فشرده اند. می توان تشبیه امام عصر را به نوح (علیه السلام) نیز در این راستا دانست، چه عمر طولانی و چند هزار ساله نوح (علیه السلام) بسی بیشتر از دوره هفتاد ساله حضور امام زمان (علیه السلام) است و در نتیجه برای تحقق این شباهت، باید منتظر غیبتی بس طولانی و چندین برابر عمر معمول انسان ها باشیم.
امام عصر (علیه السلام) خود نیز در پایان دوره غیبت صغری، به غایب شدن خود از همه آدمیان حتی خواص شیعه و به درازا کشیدن این دوران تذکر داده و خطاب به آخرین نائب خاص خود، علی بن محمّد سمری فرموده است:
فانّک میت ما بینک و بین ستّة ایام، فاجمع أمرک و لا توص إلی أحدٍ یقوم مقامک بعد و فاتک، فقد وقعت الغیبة الثانیة فلا ظهور الاّ بعد إذن الله عزّوجلّ و ذلک بعد طول الامد و ...؛ تو شش روز دیگر می میری، کارهایت را جمع کن و کسی را هم وصیّ و جانشین خود مکن که غیبت دوم روی داده و جز پس از اجازه خدای عزوجل، ظهوری نخواهد بود و آن هم پس از مدت زمانی دراز .... (کمال الدین: ص 516 ح 44).
گفتنی است تعبیر امامان از دوره غیبت با نام «فترت» و تشبیه آن به فترت پیامبران نیز همین معنا را دارد (الکافی: ج 1 ص 341 ح 21).
پی نوشت:
1. عضو هیأت علمی دانشکده علوم حدیث .
3. تبیین آسیب های روزگار غیبت
بخش مهمی از پیشگویی های ائمه (علیه السلام) به هدف زمینه سازی برای رویارویی با پیشامدهای سخت روزگار غیبت است. ائمه (علیه السلام) می دانستند که فتنه ها، آشوب ها و حوادث توانفرسای این روزگار، پیروان آنها را آزار می دهد و برخی را به حیرت و گمراهی فرو می برد و عده ای را نیز به انکار امام می کشد و تنها دسته ای از استوارگامان ولایت مدار را در گردونه باور به ولی عصر نگاه می دارد. آنها این وضعیت را بیان کردند؛ چه، آگهی از سختی، از رنج آن می کاهد و آمادگی تحمل آن را افزایش می دهد.
3-1. حیرت و ضلالت
برای همگان معلوم بود که غیبت کوتاه ولیّ امر و پیشوای جامعه، مشکل حادّی را پدید نمی آورد و به سادگی می توان آن را پذیرفت، اما معصومان (علیه السلام) می دانستند که غیبتی به درازای عمر چندین نسل، از پس حضور دائمی و بدون انقطاع سلسله متصل امامت، با آسیب هایی همراه خواهد بود. آنان به یکی از مهمترین آسیب های این غیبت طولانی اشاره کردند یعنی شک و حیرت در اصل وجود امام و رفع نیاز انسان با امام از دیده ها نهان. ایشان با پیشگویی الهام گونه خود وقوع گمراهی ها و حتی ارتجاع و ارتداد برخی باورمندان امامت را تذکر دادند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نخستین کسی بود که گمراهی مردمان را در روزگار غیبت مهدی (علیه السلام) تذکر داد:
تکون له غیبة و حیرة حتّی تضلّ الخلق عن ادیانهم؛ برای او چنان غیبتی [و برای مردم] حیرتی خواهد بود که مردم دینشان را گم کنند (الکافی: ج 1 ص 341 ح 21).
و با زبانی دیگر فرمود:
تکون له غیبة و حیرة تضلّ فیها الاُمم (اعلام الوری: ج 2 ص 226).
ایشان شک مردم را تا آنجا گسترده و ژرف دانست که در اصل تولّد و تکوّن حضرت مهدی (علیه السلام) نیز شک می کنند. از این رو فرمود:
حتی یقول اکثر الناس: ما لله فی آل محمّد حاجة و یشک آخرون فی ولادته؛ تا آنجا که بیشتر مردم می گویند: خداوند به خاندان محمّد کاری ندارد و بقیه مردم نیز در ولادتش تردید می کنند (کمال الدین: ص 51 ح 2) .
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر همین پایه، چنگ زدن به دین را در این روزگار فرمان داد و از امتش خواست که شک و تردید به خود راه ندهند تا شیطان منفذی برای رخنه به دلهای ایشان و به در بردن از راه دین نیابد.
امام علی (علیه السلام) نیز اندیشناک این آسیب خطرناک بوده است. اصبغ بن نباته، از اصحاب خاص امیر مومنان (علیه السلام) اندیشناکی حضرت را می بیند و می پرسد چرا سر به جیب تفکر فرو برده ای؟ امام (علیه السلام) پاسخ می دهد:
فکرت فی مولود یکون من ظهری، الحادی عشر من ولدی، هو المهدی یملأها عدلاً کما ملئت جورا و ظلما، تکون له حیرة و غیبة، یضلّ فیها اقوام و یهتدی فیها آخرون؛ در فرزندی از نسل می اندیشم که یازدهمین نفر از فرزندان من است و مهدی نام دارد، [زمین] را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که ظلم و ستم پر شده است، او را حیرت و غیبتی است که گروه هایی در آن سرگردان می شوند و گروه هایی دیگر راه می یابند (الکافی: ج 1 ص 338 ح 7)».
امام علی (علیه السلام) سخن دیگر با اصبغ بن نباته، سخن و پیشگویی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را تأکید کرده و فرموده است:
أما لیغیبنّ حتّی یقول الجاهل: ما لله فی آل محمّد حاجة؛ هان که او غایب خواهد ماند تا آنجا که نادان می گوید: خدا را با خاندان محمّد کاری نیست (کمال الدین: ص 302؛ الغیبة: ص 140 ح 1).
امام حسین (علیه السلام) با لحنی صریحتر، ارتداد برخی از مردم را متذکر شده و فرموده است:
له غیبة یرتدّ فیها اقوام و یثبت فیها علی الدین آخرون؛ او را غیبتی است که گروه هایی در آن از دین باز می گردند و گروههایی دیگر استوار می مانند (کمال الدین: ص 317 ح 3).
همین تعبیر را امام کاظم (علیه السلام) آورده و این وضعیت را آزمون الهی نسبت به خلقش دانسته است. ایشان می فرماید:
لابدّ لصاحب هذا الأمر غیبة حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به، إنّما هی محنة من الله عزوجل امتحن بها خلقه؛ صاحب این امر، غیبتی حتمی دارد تا آنجا که معتقدان به این امر نیز از باور خود از می گردند، آن آزمونی از جانب خدای عزوجل است تا خلقش را با آن بیازماید (الکافی: ج 1 ص 336 ح 2).
ما اکنون تحقق این پیشگویی ها را با نگریستن به آن از پس قرن های متوالی مشاهده می کنیم. آخرین حلقه پیشگویی ها درباره ضلالت و حیرت، سخن پدر بزرگوار امام زمان، امام حسن عسکری (علیه السلام) است که فرموده:
أما إنّ له غیبة یحار فیها الجاهلون و یهلک فیها المبطلون و یکذب فیها الوقّاتون؛ هان او را غیبتی است که نادان ها در آن حیران و باطل اندیشان هلاک شوند و وقّاتان [تعیین کنندگان زمان ظهور] دروغ ببافند (کفایة الأثر: ص 292).
3-2. فتنه و یأس
توصیف دوران غیبت به دوران فتنه و نیز روزگار یأس، بخش دیگری از آماده سازی شیعه برای فهم آسیب های غیبت و گذار از این دوران سخت است.
امام باقر (علیه السلام) افزون بر وقوع شک و تردید، یاس پی جویان امام را نیز پیشگویی می کند و درست بر خلاف این دو دلی ها و ناامیدی ها فرمان به امیدواری می دهد و می فرماید:
و قال الناس: مات القائم أو هلک، بأیّ وادٍ سلک، و قال الطالب: أنّی یکون ذلک و قد بلیت عظامه، فعند ذلک فارجوه؛ و مردم بگویند: قائم مُرد یا هلاک شد و معلوم نشد به کجا رفت، و جستجوگر بگوید: این [ظهور] چگونه می شود، در حالی که استخوان هایش پوسیده است پس در این زمان به ظهورش امیدوار باشید (الغیبة: ص 154 ح 12).
گفتنی است، امام صادق (علیه السلام)، امام کاظم (علیه السلام) و امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز این حیرت را پیشگویی کرده اند (ر.ک: ح 14، 19 و 23) و از درافتادن به وادی حیرت هلاکت بر حذر داشته اند. این هشدارهای به هنگام، بسیاری از باورمندان نظام امامت را در مواجهه با پدیده غیبت، هوشیار و در رویارویی با جریانهای انحرافی و شکاکان آماده ساخت.
گفتنی است بر اساس تفسیر فتنه به فضای شبهه آلود، می توان تصویری این گونه از روزگار غیبت امام عصر (علیه السلام) در اختیار داشت که مردمان بسیاری از گزینش راه درست و انتخاب راهبر حقیقی باز می مانند.
کلینی (رحمة الله) روایاتی که آسیب یأس و فتنه را در این روزگار تذکر داده در کتاب کافی گزارش کرده است (الکافی: ج 1 ص 369 باب المتحیص و الامتحان).
3-3. بلا و محنت
امامان شیعه، این دوره را دوره محنت و آزمون سخت پیروان خویش خوانده و بدینسان آنان را برای تحمّل زبانه های سهمگین بلا آماده کرده اند. بلایی که همچون غربال راستگویان پایدار را از مدعیان دروغگو جدا می کند و همان خلوصی را به استوارگامان بر باور هدایت و غیبت می بخشد که آتش به طلای ناب می دهد تا از ناخالصی های خود جدا شود.
امام حسین (علیه السلام) که خود اسوه تحمل و شکیبایی است چندین گونه از سختی های دوران غیبت امام عصر (علیه السلام) را بدینسان برشمرده است:
له غیبة یرتدّ فیها اقوام و یثبت فیها علی الدین آخرون، فیؤذون و یقال لهم: «متی هذا الوعد ان کنتم صادقون؛ او غیبتی دارد که گروه هایی در آن مرتد می شوند و برخی بر دینشان استوار می مانند، اینان اذیت می شوند و به آنان زخم زبان می زنند و می گویند: اگر راست می گویید این وعده [ظهور] کی واقع می شود (عیون اخبار الرضا: ج 1 ص 68 ح 36).
امام حسین (علیه السلام) در ادامه سخن، پیروان خود را به صبرو بردباری در برابر این سخنان نیش دار و زهرآلود دعوت کرده و با فراز آوردن پاداش های کلان خداوند بر این شکیب خردمندانه، به گونه ای لطیف تذکر می دهد که مقاومت در برابر هجوم تبلیغاتی دشمن کمتر از پایداری در برابر سلاح نظامی او نیست.
امام در دنباله می فرماید:
اما إنّ الصابر فی غیبه علی الاذی و التکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله (صلی الله علیه و آله)؛ به هوش باشید که در روزگار غیبتش، شکیبایی بر آزار و تکذیب و انکار، مانند جهاد با شمشیر در پیش روی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) است.
این تشبیه زیبا در سخنان امام سجاد (علیه السلام) نیز دیده می شود و این امام همام افزون بر این، شیعیان باورمند امام عصر (علیه السلام) و منتظران ظهور را مخلصان حقیقی و شیعیان راستین و دعوتگران به دین خدا در پیدا و نهان خوانده است (کمال الدین: ص 319 ح 2).
امام صادق (علیه السلام) نیز آزارهای زبانی در روزگار غیبت را بدین گونه تذکر داده است:
اما والله لیغیبنّ عنکم مهدیکم حتّی یقول الجاهل منکم: مالله فی آل محمّد حاجة، ثمّ یقبل کالشهاب الثاقب؛ هان، به خدا سوگند، مهدی شما غایب می ماند تا آنجا که
نادان های شما بگویند: خدا را با خاندان محمّد ، کاری نیست، در آن هنگام است که مانند شهاب فروزان پیش می آید (همان: ص 341 ح 22).
3-4. اختلاف و درگیری
اختلاف و درگیری، دیگر پیشامد روزگار غیبت است که ائمه (علیه السلام) یاران خود را نسبت به آن هوشیار کردند و آن را از رویدادهای پیش از ظهور حضرت (علیه السلام) و برچیدن آن را یکی از اهداف قیام حضرت قائم دانستند. امام حسن مجتبی (علیه السلام) از نخستین کسانی است که رویداد اختلاف و درگیری شیعیان را در روزگار غیبت پیش گویی کرد. و فرموده است:
لا یکون هذا الأمر الذی تنتظرون حتّی یبرأ بعضکم من بعض و یلعن بعضکم بعضا و یتفل بعضکم فی وجه بعض و حتّی یشهد بعضکم بالکفر علی بعض؛ این امری را که منتظرید، واقع نمی شود تا آنجا که برخی از شما از برخی دیگر بیزاری بجویند و همدیگر را لعنت کنند و به صورت هم، آب دهان بیندازند و یکدیگر را تکفیر کنند (الغیبة للطوسی: ص 437 ح 429).
این پیشگویی را امام صادق (علیه السلام) نیز با الفاظی مشابه فرموده است (الکافی: ج 1 ص 340 ح 17).
می توان این اختلاف را سر برآورده از هوی و هوس برخی مدعیان و جاه طلبان دانست که در نهایت به پدیدار شدن داعیه ها و پرچم های مختلف می شود. هر مدعی، دیگران را به خود می خواند و پرچم خودخواهی خویش را برافراشته می کند و با فراخواندن مردم به سوی خود، آنان را از دیگری باز می دارد و هواخواهان خود را به سوی نزاع و درگیری با طرفداران رقیب خود می برد. این کژروی و خلط مدعیان راستگو و دروغگو، در احادیث و پیشگویی معصومان (علیه السلام) گوشزد شده (الکافی: ج 1 ص 338 ح 8 و ح 11) است، و آنان راه کارهایی را برای تشخیص مدعیان صادق از کاذب در اختیار ما نهاده اند.
یکی از این راهها، آزمودن مدعیان با پرسش هایی است که پاسخ آنها را جز امامان مرتبط با غیب و ملکوت هستی نمی دانند (2).
3-5. انکار امام
ناگوارترین آسیب روزگار غیبت، تاب نیاوردن در برابر شبهه ها، طعنه ها و یاس های حاصل از به درازا کشیدن غیبت و در نتیجه انکار امام غایب است. از این رو می توان تلاشهای معصومان را بیشتر در این باره دانست. معصومان (علیه السلام) به موازات پافشاری بر وقوع غیبت، از انکار امام غائب بر حذر داشتند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نخستین هشدارها را در این زمینه دادند:
من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته فمات، فقد مات میتة جاهلیة؛ هر کس قائم از میان فرزندانم را در روزگار غیبتش انکار کند و با این انکار بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است (کمال الدین: ص 412 ح 12).
و امام صادق (علیه السلام) در خطابی صریحتر و عام که محمّد بن مسلم آن را برای شیعیان نقل کرده فرموده است:
إن بلغکم عن صاحب هذا الأمر غیبة فلا تنکروها؛ اگر خبری از غیبت صاحب این امر به شما رسید، آن را انکار نکنید(الکافی: ج 1 ص 328 ح 10).
آری معصومان (علیه السلام) انکار برخی باورمندان به امامت را پیش بینی کرده و در خطابی مستقیم آنها را از این خطر، بر حذر داشتند.
امامان برای رویارویی با این آسیب خطرناک، امام عصر (علیه السلام) را به برخی پیامبران پیشین و صالحان و بزرگان تاریخ تشبیه نموده، زمینه انکار را زدوده و بستری هموار را پذیرش غیبت ایشان فراهم آوردند. ایشان غایب شدن دو پیامبر الهی، حضرت یوسف و حضرت خضر (علیه السلام) را گوشزد کردند و از غیبت ذوالقرنین نیز سخن به میان آوردند (کمال الدین: ص 384 و 385 ح 1) و با این یادآوری، استبعاد و انکار دیرباوران را برطرف ساختند؛ زیرا تفاوتی میان پیامبر و امام در این زمینه نیست و به ویژه غیبت خضر چون طولانی است، بسیاری از شبهات درباره غیبت ولی عصر را برطرف می کند.
پی نوشت:
1. عضو هیأت علمی دانشکده علوم حدیث .
2. ر.ک: الکافی: ج 1 ص 340 ح 20: إذا ادّعاها مدّع فاسألوه عن أشیاء یجیب فیها مثله و نیز ر.ک: الکافی: ج 1 ص 343، باب «ما یفصل به بین دعوی المحقّ و المبطل فی أمر الامامة».
ب- اقدامات عملی
معصومان (علیه السلام) تنها به کارهای علمی و پیشگویی و خبردهی بسنده نکردند، بلکه با انجام برخی اقدامات عملی، شیعیان را برای تحمل دوران غیبت امام (علیه السلام) آماده ساختند. آنان دو گونه اقدام را به انجام رساندند. این دو اقدام از دو گونه نیاز شیعیان برخاسته بود: نیاز به رتق و فتق امور مالی جامعه شیعه که نمی خواست در درون دستگاه خلافت و حکومت غاصب و جور هضم شود و نیاز به فراگیری معالم دینی و دریافت پاسخ برای پرسش های متعدد اعتقادی، فقهی و اجتماعی و سیاسی.
1. نصب وکیلان خاص
پایان حکومت اموی، توسعه اقتصادی جامعه اسلامی در اوایل قرن دوم هجری و روی کار آمدن حکومت عباسی، ارتباطات مالی امام و شیعه را گسترش داد و امامان (علیه السلام) سازمان وکالت را برای تدبیر امور مالی شیعیان، پی نهادند و با تبیین مسائل خمس، زکات و دیگر انفاق های واجب و مستحب، وکیلانی را از سوی خدا برای اخذ، ارسال و توزیع این وجوه مالی نصب کردند (ر.ک: پژوهشی پیرامون نهاد وکالت: ص 53).
این وکیلان همه از افراد معتبر و مورد اعتماد مردم و گاه عالم بودند و بویژه در مناطق دوردست جامعه اسلامی، نیاز مردم را در حوزه ارتباطات مالی با امام و نیز اوقاف حل می کردند. این سازمان در روزگار امامت امام صادق (علیه السلام)، در دهه های میانی قرن دوم هجری شکل گرفت (ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام: ج 2 ص 134) و به دلیل حبس طولانی و شدید امام کاظم (علیه السلام) به سرعت نضج گرفت و در روزگار امام هادی و امام حسن عسکری (علیه السلام) به دلیل محدودیت ارتباط با امام، کارآیی خود را نشان داد و راه را برای غیبت صغرای مدت امام، هموار کرد. امام زمان (علیه السلام) با استفاده از این نهاد سامان یافته، نائبان خاص خود را در روزگار غیبت نصب کرد و رابطه خود را با مردم از طریق ایشان سامان داد و پس از مدتی ارتباط خود را با این بزرگان نیز به تدریج کاهش داد و شیعیان را برای باور امام ناپیدا و پیروی از فرمان های غیر مستقیم پیشوای نهان، آماده ساخت.
گفتنی است در کنار سازمان وکالت، ما با افراد دیگری به نام ابواب ائمه (علیه السلام) نیز روبرو هستیم، اینان خواصّ ائمه (علیه السلام) و نزدیکترین کسان به ایشان بودند و گاه که وضعیت ارتباط مردم با امام (علیه السلام) به حداقل می رسید و حبس ها و فشارهای سیاسی، مانع حضور گسترده امام در جامعه می شد، باب ها، دریچه اتصال مردم با امامان می گشتند و این نکته، آمادگی عملی مردم را برای تحمل فقدان امام بالا می برد و سرانجام همین نهاد دوران غیبت صغری را با چهار نائب خاص حضرت ولی عصر (علیه السلام) به عنوان دوره گذار از حضور همیشگی به غیبت مطلق با موفقیت پشت سر نهاد (ر.ک: راز داران حریم اهل بیت (علیه السلام: ص 53 تا 60).
2. نصب عام عالمان
نیاز دیگر شیعیان به امام، پاسخگویی به پرسش های فقهی،اعتقادی و هر آنچه به کار زندگی اخروی ایشان می آید، بود ائمه (علیه السلام) این نیاز را در طول دو قرن و نیم زندگی خود به نحو احسن برطرف ساختند افزون بر راهنمایی پیروان و شاگردان خود به سوی آبشخور معرفت و کلام الهی، و تعلیم قواعد و روش های استفاده از قرآن، سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به روشنی بیان کردند و تا تطبیق آن بر ریزترین مسائل جاری زندگی پیش رفتند. آنان میراث علمی بزرگی را از خود بر جای نهادند و اصول علم را ترسیم کردند و راه تفریع و نتیجه گیری را نیز به مسلمانان آموختند. آنان با تعلیم راه و روش اجتهاد منطقی و درست به یاران بزرگ خویش، اندک اندک آنان را به جای خود نهادند و شیعیان را به تدریج به سوی آنان سوق دادند و بدینسان شیعه را برای قرنها، دست کم در مسائل نه چندان حادّ و دشوار شخصی و اجتماعی، خوداتکا نمودند. منابع عظیم علم به یادگار مانده از امامان، قدرت فراگرفته اجتهاد و مشروعیت کسب شده از ارجاعات ائمه (علیه السلام)، عالمان عادل شیعه را به عنوان جانشینانی لایق در توضیح مسائل علمی و اقناع مراجعان، فراز آورد و وظیفه عملی شیعه را در روزگاران غیبت معین کرد.
این جانشینی به صورتی تدریجی و بسیار نرم به فرجام رسید. سرچشمه های این جریان بزرگ تاریخی را می توان در سخنان امام علی (علیه السلام) یافت. ایشان بر بالای منبر کوفه چنین فرمود:
إن غاب عن الناس شخصهم ... فلم یغب عنهم قدیم مثبوت عملهم...؛ اگر خودشان حضور ندارند، دانش کهن انتشار یافته شان حاضر است (الکافی: ج 1 ص 339 ح 13).
امام حسین (علیه السلام) نیز در خطبه آتشین خود در عرفه، عالمان را مسئول قیام دانسته و مجاری بسیاری از کارها را به دست آنها می داند (تحف العقول: ص 238). امام باقر (علیه السلام) نیز به ابان بن تغلب، یار پدر، خود و فرزندش امام صادق (علیه السلام) فرمود:
اجلس فی مسجد المدینه و أفت الناس؛ در مسجد مدینه بنشین و فتوا بده (فهرست نجاشی: ص 10 رقم 7).
و می دانیم که تربیت محمّد بن مسلم و زرارة که دو مرجع علمی عالمان معاصر خود بودند از دامان امام باقر (علیه السلام) شروع شد.
و امام صادق (علیه السلام) نیز به مسلم بن أبی حیة که هنگام وداعش، درخواست توشه ای معنوی می کند، می فرماید: نزد ابان بن تغلب برو که او از من بسیار حدیث شنیده است. همچنین امام صادق (علیه السلام) شاگردانی مانند هشام بن حکم و هشام بن سالم، حمران و مؤمن طاق و دیگران را برای ارجاعات کلامی و عقایدی تربیت کرد و افراد را به اینان ارجاع می فرمود (ر.ک: الکافی: ج1 ص 74 و ص 171). و اینها در کنار تربیت راویان فقیه و عالمی مانند ابوبصیر و برید و جمیل بن درّاج و ارجاع راویان و پرسشگران به کسانی مانند محمد بن مسلم و حارث بن مغیره بوده است (ر.ک: وسایل الشیعه: ج 27 ص 145 ح 23 و 24 و نیز ح 25). به گونه ای که در کنار حلقه اصلی درس امام صادق (علیه السلام)، دهها حلقه از مدینه و صدها حلقه در کوفه و دیگر شهرها، مسئولیت پاسخگویی و حل مشکلات علمی و دینی مردم را به عهده داشتند (راجع: وسائل الشیعه: ج 27 ص 136، باب وجوب الرجوع فی القضاء والفتوی إلی رواة الحدیث).
این سیره در اواخر قرن دوم به گونه ای معمول و متعارف شد که از امام رضا (علیه السلام) درباره مصداق ها و عالمان شایسته مراجعه، و نه اصل جواز آن، سوال می شود (ر.ک: وسائل الشیعه: ج 27 ص 146 ح 33 تا 35 درباره یونس بن عبدالرحمان و ح 27 درباره زکریا بن آدم).
در سال های نزدیک به وقوع غیبت و دوره ارتباط غیر حضوری و مکاتباتی شیعیان با «امام جواد و هادی (علیه السلام) نیز، بسیاری سوالها از وکیلان و عالمان پاسخ گرفته می شود و در این روزگار امام هادی (علیه السلام)»
در پاسخ احمد بن حاتم بن ماهویه و برادرش، اخذ معالم دین را از کسانی توصیه می فرماید که عمری را در محبّت اهل بیت (علیه السلام) سپری کرده و در امر امامت استوار گام و با سابقه باشند (وسائل الشیعه: ج 27 ص 151).
در اینجا می توان سخن مشهور امام حسن عسکری (علیه السلام) در معرفی عام و نصب کلی همه عالمان عادل برای جواز تقلید و پیروی شیعیان از ایشان را نیز افزود:
و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا علی هواه، مطیعا لامر مولاه فللعوام این یقلّدوه؛ و اما مردم می توانند از هر کدام از فقیهان که خویشتندار، دین نگهدار، مخالف با هوای نفس و مطیع فرمان مولایش بود، تقلید کنند (وسائل الشیعه: ج 27 ص 131 ح 20).
پس از امام حسن عسکری (علیه السلام)، امام عصر (علیه السلام) خود نیز در روزگار غیبت صغرا به صراحت می فرماید:
و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا، فانّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة الله علیهم؛ و اما در پیشامدهایی که روی می دهد، به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنان حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر ایشان هستم (کمال الدین: ص 485).
و افزون بر این به نائبان خاصّ و برخی عالمان اجازه می فرماید که واسطه پرسش ها و استفتائات مردم واقع شوند و امام (علیه السلام) خود نیز پاسخ ها را از طریق همین نائبان و عالمان ارسال می فرمایند (ر.ک: کمال الدین: ص 482 تا 522 باب 45).
پی نوشت ها :
1. عضو هیأت علمی دانشکده علوم حدیث .
کتابنامه:
1. الاحتجاج علی أهل اللجاج، أحمد بن علی الطبرسی (م 620 ق)، تحقیق: ابراهیم البهادری، و محمّد هادی به، تهران: دار الاسوة، 1413 ق، اول.
2. إعلام الوری بأعلام الهدی، الفضل بن الحسن الطبرسی (م 548 ق)، تحقیق: موسسة آل البیت (علیه السلام)، قم: موسسة آل البیت علیهم السلام، 1417 ق، اول.
3. بصائر الدرجات، محمّد بن الحسن الصفّار القمّی (ابن فروخ) (م 290 ق)، قم: مکتبة آیة الله المرعشی، 1404 ق، اول.
4. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، جاسم حسین، ترجمه: محمد تقی آیت اللهی، تهران: امیرکبیر، 1367.
5. راز داران حریم اهل بیت (علیه السلام)، جواد سلیمانی، قم: موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، 1386.
6. سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (علیه السلام)، محمد رضا جباری، قم: موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1382.
7. عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)، تحقیق: السید مهدی الحسینی اللاجوردی، تهران: منشورات جهان.
8. الغیبة، محمّد بن إبراهیم الکاتب النعمانی (م 350ق)، تحقیق: علی اکبر الغفاری، تهران: مکتبة الصدوق.
9. الغیبة، محمّد بن الحسن الطوسی (م 460 ق)، تحقیق: عباد الله الطهرانی و علی أحمد ناصح، قم: موسسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، اول.
10. فهرست نجاشی - فهرست اسماء مصنفی الشیعة، احمد بن علی النجاشی (م 405ق)، قم: موسسة النشر الاسلامی، 1407ق.
11. الکافی، محمّد بن یعقوب الکلینی الرازی (م 329ق)، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، بیروت: دار صعب و دار التعارف، 1401ق، چهارم.
12. کفایة الأثر فی النصّ علی الائمة الإثنی عشر، علی بن محمّد الخزّاز القمّی (ق 4ق)، تحقیق: السید عبداللطیف الحسینی الکوه کمری، قم: بیدار، 1401ق.
13. کمال الدین و تمام النعمة، محمّد بن علی ابن بابویه القمی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق)، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: موسسة النشر الإسلامی، 1405ق، اول.
14. وسائل الشیعه، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (م 1104ق)، تحقیق: موسسة آل البیت (علیه السلام)، قم: موسسة آل البیت (علیه السلام)، 1409ق، اول.
15. الهدایة الکبری، حسین بن حمدان الحصیبی (م 334ق)، بیروت: موسسة البلاغ، 1406ق.