نگاهی به جریان مذهبی یا اسلام گرا از 1320 تا 1357

يکي در سطح مراجع، آيات و علماي ديني که دخالت روزافزون در سياست داشتند و در پي احياي ارزش هاي اسلامي در جامعه بودند. دوم، در سطح گروه هاي متشکل سياسي ـ مذهبي و هيئت ها که نمونه بارز آن ها را در فداييان اسلام، حزب ملل اسلامي و هيئت هاي مؤتلفه اسلامي مي بينيم. درباره
شنبه، 14 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به جریان مذهبی یا اسلام گرا از 1320 تا 1357

نگاهی به جریان مذهبی یا اسلام گرا از 1320 تا 1357
نگاهی به جریان مذهبی یا اسلام گرا از 1320 تا 1357


 






 
جريان اسلامي در اين زمان در دو سطح فعال بود:
يکي در سطح مراجع، آيات و علماي ديني که دخالت روزافزون در سياست داشتند و در پي احياي ارزش هاي اسلامي در جامعه بودند.
دوم، در سطح گروه هاي متشکل سياسي ـ مذهبي و هيئت ها که نمونه بارز آن ها را در فداييان اسلام، حزب ملل اسلامي و هيئت هاي مؤتلفه اسلامي مي بينيم. درباره اين گروه ها، توضيح کافي بيان مي شود.(1)جريان هاي سياسي که اسلام را سرلوحه و آرمان مبارزه خود قرار داده بودند، برنامه مبارزاتي خود را بر موارد زير قرار داده بودند:
1. مبارزه با بهائيت
2. مبارز با بي حجابي
3. دفاع از فلسطين و مخالفت با اسرائيل که از 1327 هـ ش. وارد ادبيات مبارزه شد
4. مقابله با مارکسيسم
5. مبارزه با تفکر ضداسلامي احمد کسروي
6. بحث حکومت اسلامي که از زمان فدائيان اسلام به طور جدي مطرح شد و آن ها بر چهار راه حل تکيه داشتند:
1. 6. اسلام نظام کامل براي زندگي است.
2. 6. قوميت گرايي در اسلام نيست و اتحاد شيعه و سني بايد حفظ شود.
3. 6. تضادي بين اسلام و وطن خواهي نيست.
4. 6. اتحاد جهان اسلام با اجراي قوانين اسلامي ممکن بوده و تنها در اين شرايط است که مشکلات مسلمانان حل مي شود.
درباره نگاه مرجعيت و روحانيت در دوران قبل از انقلاب نسبت به سياست مي توان چند گرايش را از هم تميز داد:
گرايش اول: از ورود و دخالت در سياست پرهيز داشت و تنها در مواقع خاص، حاضر به پادرمياني بود. آيت الله سيداحمد خوانساري و آيت الله محمدباقر حلبي (رهبر انجمن حجتيه) را مي توان نماد اين تفکر برشمرد.(2)
از آنجا که انجمن حجتيه سال ها توانسته بود بخشي از فضاي فکري جامعه آن روز ايران و حتي ساليان پس از انقلاب را در اختيار افکار و انديشه هاي خود قرار دهد، لازم است درباره آن توضيحاتي بيان شود.
انجمن حجيته يک تشکل مذهبي بود که هدفش مبارزه با بهائيت بود. رهبري آن از 1332 هـ ش. در اختيار شيخ محمود ذاکرزاده تولايي معروف به شيخ محمود حلبي بود که در نهضت ملي شدن نفت نيز فعال بود. اما سابقه مبارزه با بهائيت به شهريور 1320 باز مي گردد که عاملي براي تقويت و اتحاد نيروهاي مذهبي به حساب مي آمد. برابر مندرجات نشريه آئين اسلام در سال 1323 که مصادف با جشن دوم قرن بهائيان بوده است در زاهدان تعدادي از بهايي ها «کتب اسلامي» را سوزانده و به جاي آن «کتب قصص خارجي و کتب ضاله» را منتشر مي کنند و خبر اعتراض مذهبي ها را با اين اقدام به چاپ رسانده است.(3)
رشد نفوذ بهائيان در دستگاه هاي اداري و آموزشي نگراني ايجاد مي کند و مردم به مراجع و روحانيت پناه مي برند.(4) مسأله مبارزه با بهائيان در مجلس شوراي ملي مطرح مي گردد و نماينده وقت قزوين (حجت الاسلام سيد احمد صفايي) طرحي چهار ماده اي براي مبارزه با بهائيت به مجلس ارائه مي کند.(5) دولت نيز به منظور قانع کردن افکار عمومي در سال 1334 اظهار کرد برنامه اي براي مبارزه با بهائيان دارد اما در اطلاعيه رسمي وزارت کشور به جاي بهائيان از «فتنه ديني» ياد کرد. حلبي «عدم مداخله در سياست» را به عنوان شرط اصولي براي فعالين انجمن منظور کرده بود. اين انجمن 25 سال با بهائيت مبارزه کرد و جوانان زيادي را جذب اسلام کرد.(6)
انجمن پس از انقلاب سه گروه شدند:
گروهي به انقلاب پيوستند؛ عده اي نسبت به آن بي تفاوت بودند و گروه سوم در برابر انقلاب صف آرايي کردند.
انجمن در شهريور 57 تغيير مواضع داد و با انقلاب همراهي کرد. اما پس از انقلاب، اعتراض هاي زيادي نسبت به انجمن صورت گرفت. سال 1362 کتابي نوشته شد که در افشاگري آنان نيز تأثير جدي داشت.(7)
رهبر انقلاب بارها از آن ها خواسته بود که اعوجاج ها را کنار بگذارند تا اينکه بالاخره انجمن رسماً در سال 1362 تعطيلي خود را اعلام کرد.
گرايش دوم: گرايش روحانيون ميانه رو بود. اين جريان در عين حال که با رژيم شاه و مظاهر فساد مخالفت بود، موافق مبارزه قهرآميز و تند نبود. حضرات آيات سيد محمدرضا گلپايگاني و سيد شهاب الدين مرعشي نجفي در اين گروه جاي مي گيرند.
گرايش سوم: روحانيون وابسته به دستگاه حکومت پهلوي بود. اين جريان هيچ گونه مخالفتي با رژيم شاه نداشت و با جريان انقلابي به رهبري امام نه تنها همراهي نداشت، بلکه مخالف آن نيز بود. آيت الله سيد کاظم شريعتمداري نماد اين جريان بود.(8)
گرايش چهارم: حضرت امام خميني(ره) نماد اصلي اين گرايش جريان اسلام گراي ناب و انقلابي بود. اين جريان اصيل اسلامي، مبارزه خود را با انجمن هاي ايالتي و ولايتي(9) (1341)، کاپيتولاسيون(10) (21 مهر 1342)، اصلاحات ارضي(11) (1339) و... آغاز کرده بود در 15 خرداد 42 به اوج خود رسيد و گفتمان اصلي آن حضور جدي روحانيت در سياست و تغيير رژيم پهلوي و برقراري حکومت اسلامي بود.(12)
همين جريان بود که نهضت اسلامي را از 15 خرداد 42 رهبري کرد و در 22 بهمن 57 به پيروزي رساند. اين افراد به دو گروه عمده تقسيم مي شوند:
عمل گرايان، اشخاصي چون (عبدالرحيم رباني شيرازي، حسينعلي منتظري، و...)؛ گروه دوم نيروهايي که کار فکري مي کردند که در رأس آنان آيت الله مرتضي مطهري بود.(13)
البته در کنار اين گرايش هاي چهارگانه روحانيت بايد از روشنفکران ديني که نقش مهمي در کنار روحانيت در مبارزات داشتند ياد کرد: محمد تقي شريعتي و فرزندش دکتر علي شريعتي از پيشگامان اين جريان محسوب مي شوند. دفتر نشر حقايق اسلام در مشهد، و حسينيه ارشاد در تهران دو کانون و پايگاه براي اين تلاش محسوب مي شد. مهندس مهدي بازرگان، دکتر يدالله سحابي نيز نقش قابل ملاحظه اي در دانشگاه ها بر عهده داشتند به گونه اي که پايه گذاري انجمن هاي اسلامي دانشگاه ها را انجام دادند.
در ميان گروه هاي اسلامي بايد سه جريان که مشي مبارزه مسلحانه اتخاذ کردند و هر سه به رهبري روحانيت بود، يعني فدائيان اسلام، حزب ملل اسلامي و هيأت هاي مؤتلفه اسلامي را مورد تأکيد قرار داد.
در ميان جريان اسلام گرا، گروه فدائيان در شرح انديشه هاي خود، براي ايجاد حکومت اسلامي، نخست برنامه مفصلي را به صورت يک قانون اساسي بسيار مبسوط ارائه دادند. آنان با شعار «اسلام بايد حکومت کند» به ميدان آمده بودند.
اين کتاب تحت عنوان اطلاعيه اي از برنامه انقلابي فدائيان اسلام ابتدا در سال 1329 هـ ش. و سپس براي دومين بار در سال 1332 در 90 صفحه وزيري با حروف ريز به چاپ رسيد.(14)
فدائيان اسلام را سيد مجتبي ميرلوحي معروف به نواب صفوي که در سر نقشه اصلاح جامعه از طريق اجراي احکام اسلام را مي پروراند، تشکيل داد. وي براي نيل به اهداف خود مبارزه مسلحانه را انتخاب کرد. او در اعلاميه موجوديت فدائيان اسلام، «شهادت، انتقام و قصاص را راه نهضت، برادري، استقامت و اتحاد را به عنوان خطوط کلي و هدف را رسيدن به حاکميت اسلام و قرآن معرفي نمود.»(15) اما بايد گفت مهم ترين نقش سياسي نواب صفوي در نهضت ملي شدن نفت و همراهي با آيت الله کاشاني بود.(16)
ترور احمد کسروي(17) نويسنده و روزنامه نگار، سپهبد حسينعلي رزم آرا نخست وزير و نيز ترور نافرجام حسين علاء نخست وزير جايگزين شده رزم آرا و نيز ساير اقدام هاي فدائيان اسلام، موجب دستگيري آن ها شد و در 25 دي 1334 نواب صفوي به اتفاق چند تن از يارانش به اعدام محکوم شدند.
حزب ملل اسلامي هدف خود را سرنگوني نظام سلطنتي و ايجاد دولت اسلامي اعلام کرده بود.(18)
حزب، برنامه 65 ماده اي داشت که مهم ترين آن ايجاد دو مجلس بود؛ يکي مجلس مردم و ديگري مجلس بزرگان. در مجلس نخست لوايح مطرح مي شود و در نهايت براي تعيين حدود شرعي، به مجلس بزرگان که از فقهاي عادل تشکيل مي شود ارجاع داده مي شود تا در آنجا به تصويب برسد.
حزب در آستانه دهه چهل شمسي تأسيس شد و از سال هاي 1343 تا 1444 عضوگيري در آن آغاز شد و در فاصله کوتاهي توانست 55نفر راجذب کند. هر چند سيد محمدکاظم موسوي بجنوردي رهبر حزب ملل بود، اما نقش روحانيوني چون محمد جواد حجتي کرماني به عنوان ايدئولوگ بسيار مهم بود. ابوالقاسم سرحدي زاده، عباس دوزدوزاني، محمد ميرمحمدصادقي،... در رأس تشکيلات بودند.
بعداً جواد منصوري، احمد احمد و مرتضي حاجي نيز به آن پيوستند.
افراد حزب به دنبال مبارزه مسلحانه بودند، اما به دليل کمي تجربه و جواني اعضا (اکثراً حدود 20 ساله بودند) 9 ماه بعد تشکيلات لو رفت و همه دستگير شدند. حزب نشريه اي به نام «خلق» داشت که در اول بهمن 43 منتشر شد.(19)
درباره هيأت هاي مؤتلفه اسلامي نيز بايد گفت؛ قبل از آنکه حزب يا تشکل سياسي باشند، برآمده از هيأت هاي مساجد بود.(20) و از آغاز نهضت حضرت امام(ره)، نشر اعلاميه، سر و سامان دادن به تظاهرات و هدايت کلي مسائل جنبش در تهران را دنبال مي کردند. سيد محمد حسيني بهشتي، مرتضي مطهري، محي الدين انواري و احمد مولايي، چهار روحاني بودند که بر فعاليت آن ها نظارت مي کردند. شبکه مؤتلفه به مرجعيت آيت الله ميلاني به گونه اي وصل بود. محرک اصلي اعضاي مؤتلفه انديشه اسلامي و ديني آن ها بود. آنان براي روحانيت ارزش فراوان قائل بودند و بعد از درگذشت آيت الله کاشاني به سوي امام خميني(ره) جذب شدند. اولين و آخرين اقدام مسلحانه مؤتلفه ترور حسنعلي منصور نخست وزير وقت در بهمن 1343 بود. پس از اين اقدام، تعدادي از سران مؤتلفه به اعدام و جمعي به زندان هاي طويل المدت محکوم شدند. اعضاء و هواداران اين جمعيت در طول دوران مبارزه، نقش مؤثري در چاپ، توزيع اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) و سازماندهي اعتراضات بازاريان و اصناف داشته و در ماه هاي پاياني رژيم شاه سهم به سزايي در تدارک راهپيمايي و اعتصابات داشتند. همچنين آن ها در کمک و ياري رساندن به خانواده زندانيان سياسي، متحصنين و اعتصابيون نقش ويژه اي ايفا کردند.(21)
در همين جا بايد از گروه هاي هفت گانه که پس از پيروزي انقلاب اسلامي عنوان «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» را بر خود نهادند نيز ياد کنيم. اين گروه ها عمدتاً از آغاز دهه 50 شمسي پا به عرصه حيات سياسي گذاشتند و غالباً نيز مشي مسلحانه داشتند.
گروه منصورون در سراسر کشور به ويژه استان خوزستان، فعاليت مي کرد. محسن رضايي، علي شم خاني، محمدباقر ذوالقدر و غلامرضا صفاتي دزفولي از چهره هاي مهم اين گروه بودند. امت واحده که در داخل زندان عمدتاً با همت بهزاد نبوي، محمد سلامتي، محسن مخملباف و... شکل گرفت. گروه موحدين با مرکزيت فعاليت در استان خوزستان و کرمان و نيز شهرهاي قم و تبريز با محوريت حسين علم الهدي تشکيل شد.
گروه فلاح را محمد منتظر قائم و مرتضي الويري در تهران بنا گذاشتند. حسين فدايي، علي عسگري، حسن اسلامي مهر و جمعي از مبارزان مسلمان در شهر ري گروه بدر را شکل دادند. مصطفي تاج زاده و حسن واعظي گروه توحيدي فلق را در خارج از کشور شکل دادند و بالاخره محمد بروجردي، سلمان صفوي، حسين صادقي، محمد عطريانفر و جمعي ديگر گروه توحيدي صف را در تهران و اصفهان سامان دادند. اين گروه هاي هفت گانه بدون آنکه با هم ارتباط تشکيلاتي داشته باشند، از چهار وجه اشتراک برخوردار بودند:
اعتقاد به رهبري حضرت امام خميني، مبارزه مسلحانه، ايدئولوژي اسلامي و مخالفت با تغيير ايدئولوژي سازمان مجاهدين خلق.
اعدام پل گريم مستشار آمريکايي را مي توان مهم ترين اقدام مسلحانه (گروه موحدين) نام برد. ساير گروه ها عمدتاً در نقش روشنگري جوانان و تلاش براي افشاگري ماهيت سازمان مجاهدين خلق که تغيير ايدئولوژي داده بود و نيز ترويج و تبليغ ايدئولوژي اسلامي و رهبري حضرت امام خميني(ره) فعاليت مي کردند.(22)

پي نوشت ها :
 

1) سواي تشکل هاي سياسي ـ مذهبي ذکر شده، در حد فاصل سال هاي 1320 تا 1340 هجري شمسي شاهد تشکل هاي سياسي ـ مذهبي ديگري هستيم که در زير با بهره گيري از کتاب بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران نوشته روح الله حسينيان به برخي از آن ها اشاره مي شود:
1. جمعيت فداکاران اسلام: اين جمعيت در حدود 1322 توسط شمس قنات آبادي که بعدها از اطرافيان آيت الله کاشاني شد تشکيل گرديد.
2. کانون نشر حقايق اسلامي: اين کانون را محمدتقي شريعتي در مشهد، پس از شهريور 1320 بنيان نهاد که سابقه لباس روحانيت نيز داشت. کانون در جريان ملي شدن صنعت نفت از آن هواداري کرد و سرانجام پس از قيام 15 خرداد 1342 و تشديد اختناق در کشور تعطيل شد.
3. جمعيت هواداران تشيع: اين جمعيت را مهدي سراج انصاري تأسيس کرد و عمده تلاش آن دفاع از شيعه و مبارزه فکري با افکار انحرافي احمد کسروي بود.
4. جامعه تعليمات اسلامي: اين جمعيت را مهدي سراج انصاري تأسيس کرد و عمده تلاش آن دفاع از شيعه و مبارزه فکري با افکار انحرافي احمد کسروي بود.
5. جامعه تعليمات اسلامي: اين جامعه به دست حاج شيخ عباسعلي اسلامي سبزواري در سال 1328 تأسيس شد. هدف و منظور جامعه، تبليغ و ترويج دين حنيف اسلام و مذهب شيعه اثني عشري بود. ارگان جامعه تعليمات اسلامي، مجله تعليمات اسلامي نام داشت.
6. هيأت قائميه: اين تشکل را حاج شيخ محمد تهراني پس از شهريور 1320 بنيان نهاد. او افکاري انقلابي داشت و از فداييان اسلام حمايت مي کرد. تهراني از جمله افراد مؤثر در شخصيت نواب صفوي بود و در جريان ترور کسروي از او حمايت کرد.
7. مجمع مسلمانان مجاهد: اين گروه در سال 1327 به دست شمس قنات آبادي بنيان گذاري شد. مجمع مسلمانان مجاهد از هواداران جدي آيت الله کاشاني و در نهضت ملي شدن صنعت نفت بسيار فعال بود.
8. حزب برادران: آيت الله سيد نورالدين حسيني هاشمي در سال 1324 اين حزب را در شيراز تأسيس کرد. دفاع از اسلام در برابر توده هاي مارکسيسم و رد انديشه هاي کسروي و اجراي حدود شرعي از جمله فعاليت هاي اين حزب بوده است.
9. انجمن پيروان اسلام: اين انجمن از جمله تشکل هاي مذهبي شهرستاني بود که در سال 1325 به همت دکتر علي شريعتمداري در شيراز تأسيس شد.
2) براي مطالعه بيشتر درباره آيت الله سيد احمد خوانساري و عقايد وي ر.ک: رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، صص128 ـ 129.
3) آئين اسلام، شماره 11 (5/3/1323)، ص3.
4) علي دواني، «درگيري هاي آيت الله بروجردي با بهاييان»، مجله ياد، شماره5، صص22 ـ 23، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1376)
5) روزنامه کيهان، ش3575، 1334/2/20.
6) تشکيلات انجمن بدينگونه بود که در هر شهري، دفتري داشت و زير نظر وي سه گروه، تدريس، تحقيق و ارشاد فعاليت مي کردند. گروه نخست به آموزش نيروها در سه مرحله ابتدايي، متوسطه و عالي مي پرداختند. گروه دوم در پي يافتن افرادي از مسلمانان بودند که تحت تأثير بهايي ها، به اين آيين گرويده بودند و گروه سوم، کار ارشاد اين افراد را با شيوه هاي خاص خود دنبال مي کرد. بيشتر افرادي که توبه نامه و تبرانامه مي نوشتند که متن بسياري از آن ها در يک مجموعه، در کتابخانه آستان قدس رضوي نگهداري مي شود. رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، ص181.
7) عمادالدين باقي، در شناخت حزب قاعدين.
8) مؤلف کتاب جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران از 1357 ـ 1320 در بيان گرايش هاي روحانيون از آيت الله شريعتمداري در زمره گرايش روحانيون ميانه رو ياد مي کند. بر اين باورم که بر دسته بندي ايشان اشکال وارد است چرا که سيد کاظم شريعتمداري از جمله نماد روحانيت و مرجعيت با دربار و سلطنت بود. حتي نويسنده نيز در ص 129 کتاب تأکيد مي کند شريعتمداري تا تيرماه 1357 هنوز درخواستش از رژيم پهلوي، چيزي بيشتر از برگزاري انتخابات آزاد نبود. در حالي که امام خميني از خرداد 42 به بعد، مسأله اصليش، ساقط کردن رژيم پهلوي بود. حتي در اسناد موجود درباره انقلاب اسلامي که در ساواک (سازمان اطلاعات و امنيت رژيم شاه) بر جاي مانده است، حکايت از آن دارد که... افکار و اعلاميه هاي شريعتمداري هيچگونه اهانتي نه به اعليحضرت و نه به قانون است و وي خواهان تغيير حکومت هم نيست. ر.ک: انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک، ج4، ص410 (شريعتمداري) برابر اسناد ساواک درباره امام خميني معتقد بود: «خميني عنصري است که به حال مملکت و ملت مضر است... کوشش هاي خميني عليه نظام مملکتي خطر حتمي براي موجوديت مذهب و ملت دارد...» رابط ساواک در گزارش مذکور دراره شريعتمداري مي افزايد: «وي (شريعتمداري) موجوديت خود را و مذهب شيعه را ملزوم بقاء مقام شامخ سلطنت مي داند...». ر.ک: انقلاب اسلامي به روايت، ج2، صص 288 ـ 280.
9) تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در کابينه امير اسدالله علم صورت گرفت که با اعتراض امام خميني(ره) اين مصوبه لغو شد. اين لايحه بخشي از تغييراتي بود که شاه به توصيه هيأت حاکمه جديد آمريکا و به نام «اصلاحات اجتماعي» قصد انجام آن را داشت.موضوع انجمن هاي ايالتي و ولايتي نيز مرحله ديگري از اين «اصلاحات» بود که شاه پس از سفر به آمريکا در فروردين 1341 تصميم آن را اتخاذ کرد. بدين ترتيب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در 14 مهر 1341 از تصويب کابينه امير اسدالله علم گذشت و مطبوعات در 16 مهر آن را منتشر کردند. به موجب اين مصوبه که در غياب مجلس، حکم قانون داشت، به زنان حق رأي داده مي شد و از شرايط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان، قيد سوگند به قرآن حذف مي شد و افراد مي توانستند با هر کتاب آسماني، مراسم تحليف را به جاي آورند.امام خميني که در آن هنگام در قم اقامت داشت، دريافت که اين مصوبه مقدمه اي براي يک توطئه است و رژيم مي خواهد عکس العمل روحانيت را بسنجد. براي توضيح بيشتر ر.ک: سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ص175.
10) کاپيتولاسيون (Capitulation) از کلمه capitulate و به معناي شرط گذاشتن و در لغت به معناي سازش و تسليم است و برقراردادهايي اطلاق مي شود که موجب آن اتباع يک دولت در قلمرو ديگر مشمول قوانين کشور خود مي شوند و آن قوانين توسط کنسول آن دولت در محل اجرا مي شود. به همين جهت در فارسي به آن «حق قضاوت کنسولي» مي گويند. سابقه کاپيتولاسيون در ايران به شکست ايران از روسيه و تحميل پيمان ترکمانچاي بر مي گردد پس از انقلاب 1917م روسيه و پيمان دوستي ايران و شوروي (1921م) مفاد مربوط به کاپيتولاسيون لغو شد.در سال 1343، رژيم پهلوي در صدد احياي کاپيتولاسيون برآمد. روز 21 مهر 1343، لايحه ي استعماري کاپيتولاسيون بار ديگر در مجلس شوراي ملي (مجلس بيست و يکم) تحت نام «لايحه ي اجازه به مستشاران نظامي آمريکا براي استفاده از مصونيت سياسي و اجتماعي و معافيت هاي مصرح در قرارداد وين» به تصويب رسيد. امام خميني قدس سره در پي تصويب اين لايحه ي روز چهارم آبان 1343، که مصادف با ميلاد حضرت فاطمه عليها السلام بود، اين خيانت رژيم شاه را مورد حمله شديد قرار دادند و روز قبولي کاپيتولاسيون را روز عزاي ملت نامگذاري کردند و دولت و مجلسيان ايرن را نوکران آمريکا ناميدند. روز 23 ارديبهشت 1358 و به پيشنهاد هيأت وزيران دولت موقت جمهوري اسلامي ايران و تصويب شوراي انقلاب اسلامي قرارداد کاپيتولاسيون در ايران رسماً لغو شد. براي مطالعه بيشتر ر.ک: محمدعلي چلونگر، کاپيتولاسيون در تاريخ ايران؛ اميرضياء غفاري، نقش آمريکا در ايران، سده کاپيتولاسيون.
11) اصلاحات ارضي عبارت است از تغييرات اساسي در ميزان و نحوه مالکيت اراضي (خصوصاً اراضي کشاورزي و مراتع) به منظور افزايش بهره وري عمومي جامعه. اصلاحات ارضي در کشور ايران عبارت است از تغيير شيوه مالکيت زمين هاي زراعي از فئودالي سهم بري به خرده مالکي و توزيع مجدد آن بين زارعان، که با تصويب قانون اصلاحات ارضي و سپس قانون اصلاحي قانون اصلاحات ارضي طي 3 مرحله انجام گرفت.به عقيده برخي از نويسندگان، هدف اصلي محمدرضا پهلوي پادشاه وقت ايران از اصلاحات ارضي، کاهش فشار سياسي موجود روي نظام حاکم بود. به اين ترتيب وي با تشويق دولت ايالات متحد آمريکا، دست به يک سلسله اقدام هاي اصلاح طلبانه زد که مهم ترين آن اصلاحات ارضي بود.البته اجراي اصلاحات ارضي در ايران دلايل مختلفي داشته است، ازجمله: کاهش قدرت سياسي و اقتصادي بزرگ مالکان، ايجاد محبوبيت ميان قشر روستايي، افزايش سطح درآمد و توانايي اقتصادي زارعان، افزايش بهره وري، پيشگيري از مهاجرت به شهرها (که اين مسأله بعدها به يک مشکل اساسي در سطح کشور ايران تبديل شده و يکي از عوامل عمده بيکاري کنوني در سطح اين کشور مي باشد) و بهبود نظام عرضه و تقاضا در سطح ملي. براي توضيح يشتر ر.ک: علي اکبر اسدالهي، مراحل سه گانه اصلاحات ارضي.
12) براي مطالعه بيشتر ر.ک: سيد حميد روحاني، بررسي و تحليل از نهضت امام خميني(ره)، ج1؛ و نيز: رسول جعرفيان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357؛ و نيز علي دارابي، سياستمداران اهل فيضيه.
13) درباره روحانيون همراه امام بايد از افراد زير ياد کرد: رباني شيرازي، حسينعلي منتظري، محمدرضا سعيدي خراساني، اکبر هاشمي رفسنجاني، فضل الله محلاتي، ابوالقاسم خزعلي، محمد يزدي، صادق خلخالي، محمدعلي گرامي، محمدعلي موحدي کرماني، علي مشکيني، سيدعلي خامنه اي، عبدالکريم هاشمي نژاد، سيد علي اندرزگو و... را مي توان نام برد.
14) رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياي ايران 1320 ـ 1357، ص115.
15) عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، صص417 ـ 427.
16) همان، صص420 ـ 418.
17) احمد کسروي، مورخ، زبان شناس و از رجال فکري و فرهنگي معاصر، 8 مهر 1269 در آذربايجان متولد شد. او پس از فراگيري دروس متوسطه به تجارت و فعاليت هاي آزاد روي آورد. سپس در بهمن 1307 توسط علي اکبر داور وزير دادگستري رضاشاه، به وزارت دادگستري آمد و مشغول به کار شد. با قيام شيخ محمد خياباني در تبريز مخالفت کرد و به پيشنهاد وزير عدليه رضاشاه به رياست عدليه خوزستان منصوب شد. کسروي در رشته هاي تاريخ، لغت، زبان و دين تحقيق کرد و مخالف سرسخت عرفان بود. او از به کار بردن لغات و واژه هاي عربي دوري مي جست. روزنامه اي به نام «پرچم» و مجله اي به نام «پيمان» منتشر کرد. او همچنين بيش از 70 عنوان کتاب انتشار داد. احمد کسروي در دوران تحصيل به دليل افکار انحرافي از مدرسه طالبيه تبريز اخراج شده بود و کينه روحانيت را به دل داشت. او در نوشته ها و سخنراني هايش مذهب تشيع، زيارت قبور، تکريم ائمه اطهار، بزرگداشت ايام محرم و ساير اعتقادات شيعي را موجب بدبختي مردم ايران مي پنداشت. کسروي حتي در کتاب شيعي گري به امام صادق(ع) توهين کرد، مصائب حضرت فاطمه(س) را دروغ خواند و وجود حضرت ولي عصر(عج) را انکار کرد. انحراف کسروي بدآنجا رسد که خود را پيامبري خواند که آيين نوي آورده است و نام آن را پاکديني نام نهاد. براي توضيح بيشتر ر.ک: داوود اميني، جمعيت فداييان اسلام، صص59 ـ 58.
18) براي مطالعه بيشتر درباره مبارزات حزب ملل اسلامي ر.ک: احمد احمد. منبع پيشين.
19) رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، ص190.
20) سه هيأت اصلي اين تشکل را شکل مي بخشيد:
1. گروه مسجد امين الدوله: مهدي عراقي، عسگراولادي، حبيب الله شفيق، ابوالفضل توکلي، مصطفي حائري، مهدي احمد، محمود فتحي، هاشم اماني.
2. گروه مسجد شيخ علي: صادق اماني، محمدصادق اسلامي، اسدالله لاجوردي، احمد قديريان، عباس مدرس فر (بعداً جزو مجاهدين خلق گروه رجوي شد) حسين روحاني و عبدالله مهديان.
3. گروه اصفهاني ها: علاءالدين ميرمحمد صادقي، مهدي بهادران، عزت الله خليلي، اسدالله بادام چيان.
21) ر.ک: علي دارابي، سياستمداران اهل فيضيه، صص77 ـ 76 و نيز براي اطلاع از چگونگي تشکل، فعاليت ها و اعتقادات هيأت هاي مؤتلفه اسلامي ر.ک: اسدالله بادام چيان، علي بنايي، هيئت هاي مؤتلفه اسلامي؛ نيز ر.ک: مهدي عراقي، ناگفته ها، (خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي).
22) براي مطالعه بيشتر ر.ک: علي دارابي، سياستمداران اهل فيضيه، صص79 ـ 82؛ و نيز: تاريخچه گروه هاي تشکيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي.
 

دارابی، علی؛ (1388) جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما