خون بازي!

هفت سال پيش جهان سينما را تب فيلمي فرا گرفت: مصايب مسيح به کارگرداني مل گيبسن که پيش از آن با شجاع دل نشان داده بود در مديريت صحنه هاي شلوغ جنگي تواناست. مصايب مسيح از نادر فيلم هايي بود که به وقت نمايشش در سالن هاي سينما قلب هايي را به درد آورد و به گزارش رسانه هاي آن زمان اندک تلفاتي
شنبه، 19 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خون بازي!

خون بازي!
خون بازي!


 





 

مصايب مسيح(2004)
 

ارل لي
هفت سال پيش جهان سينما را تب فيلمي فرا گرفت: مصايب مسيح به کارگرداني مل گيبسن که پيش از آن با شجاع دل نشان داده بود در مديريت صحنه هاي شلوغ جنگي تواناست. مصايب مسيح از نادر فيلم هايي بود که به وقت نمايشش در سالن هاي سينما قلب هايي را به درد آورد و به گزارش رسانه هاي آن زمان اندک تلفاتي هم در پي داشت. فيلم که تصويري بود از دوازده ساعت آخر زندگي حضرت عيسي مسيح بحث و جدل هايي را دامن زد و پس از ان که واتيکان هم فيلم را تأييد کرد، مناظره هاي بين گروه هاي متفاوتي از مسيحيان در گرفت و مسيحيان بنياد گرا را در مقابل آناني قرار داد که ديدگاه معتدل تري داشتند و اين گونه خون بازي با مسيح را بر نمي تافتند. جالب است که (92) درصد از تماشاگران فيلم در يک نظر سنجي شبکه خبري سي اِن اِن به آن نظر مثبت داشت. البته پيش از اين هم کارگردان هاي ديگري زندگي و مرگ اين پيامبر الهي را به زبان سينما روايت کرده بودند ولي ظاهراً اين باتر گيبسن از کليشه ها فراتر رفته بود و در يک ساختار شکني بي محابا فيلمي منحصر به فرد دربارل موضوعي تکراري ارائه داده بود.
در کشور ما نيز اين فيلم اکران رسمي و تماشاگران بسياري داشت. فيلم مل گيبسن اندکي بعد يک خويشاوند ايراني هم يافت و نادر طالب زاده با بشارت منجي- براساس روايت قراني- تصويري متفاوت از حضرت مسيح خلق کرد ورسانه هاي غير ايراني چنين تفسير کردند که فيلم طالب زاده واکنشي به مصايب مسيح است. البته طالب زاده در گفت وگويي با خبرنگار خارجي گفت که ما در حال فيلم برداري صحنه هاي پاياني بوديم که با خبر شديم مل گيبسن فيلمش را کليد زده است. ولي در اين مورد حرف داريم که چرا بايد پيامبري چنين زيبا را به خاک و خون آلود و از نظر ما حضرت عيسي پس از شام آخر به معراج رفت و در ملکوت آسمان ها مأوا گزيد.
از ميان انبوهي از نوشته هاي انتقادي در مورد مصايب مسيح آن چه بيش از همه خود را نشان داد انتقاد نسبت به سامي ستيز بودن فيلم و ارائه تصويري واژگونه از يهوديان بود. از اين ميان ، مطلب انتقادي نويسنده اي به نام ارل لي براي ترجمه برگزيده شده که به گفته خودش يهودي نيست و ديدگاه شخصي اش را نوشته است. او کتابداري است که کتاب هايي هم نوشته و بسياري از مقاله هايش در نشريه هاي ادواري مربوط به علوم انساني چاپ شده است. از آن جا که او در نوشته اش اشاره هايي دارد به نقد راجر ايبرت به اين فيلم، ترجمه آن را هم پس از مطلب لي آورده ايم.
عقيل قيومي

مصايب مل گيبسن
 

در حالي که زعماي هاليوود پيش بيني مي کردند مصايب مسيح شکستي مفتضحانه در گيشه مي خورد، مل گيبسن زيرکانه، به گونه اي اوضاع را کنترل کرد که مطمئن شود فيلمش يک موفقيت اساسي را به دنبال خواهد داشت و حداقل از نظر مالي سود آور خواهد بود. او اطمينان داشت هيچ منتقدي قادر نخواهد بود فيلم را قبل از نمايش عمومي اش ببيند و بابراين منتقدان فعلاً سر و صدايي را نخواهند انداخت. تنها پاپ ژان پل دوم نگاهي زود هنگام به فيلم انداخت و سياست مدارانه و دو پهلو گفت: « همان گونه است که اتفاق افتاده.» و اين جمله اش، به سرعت، مقبوليت رسمي فيلم را به دنبال داشت. و حالا گيبسن به عنوان کاتوليک محافظه کار دست راستي ، آماده بود تا به تبليغ فيلمش نزد ساير مسيحيان نيز بپردازد. گيبسن، هم زمان با نمايش فيلم، در برنامه هاي تلويزيوني متعددي ظاهر شد و هيچ گفت و گوي انتقادي نسبت به فيلمش را برنتافت و آن گاه که بحث سامي ستيز بودن فيلم مطرح مي شد، به سرعت موضعي حق به جانب مي گرفت. گيبسن در طول نمايش فيلم ، بي کار ننشست و به سراغ برخي از افراد بلند پايه مذهبي رفت که مي دانست فيلم را به عنوان اثري که ادعايي عليه يهوديان ندارد، تحسين خواهد کرد . او همچنين خطاب به منتقداني که موج خشونت درون فيلم اعتراض داشتند پاسخ داد که فيلمش صحت تاريخي دارد و اگر مصايب مسيح خشن و خون آلود است، تنها به اين دليل است که تصليب، چنين خون و خشونتي را مي طلبد.
بالاخره تلاش هاي گيبسن نتيجه داد و گروه هاي متنوعي از مسيحيان بنياد گرا و پروتستان به حمايت از فيلم برخاستند؛ به طوري که يک واعظ تلويزيوني اشکش درآمد و گفت: «بيچاره مل ! ببين چه گونه او را ذله کرده اند!» و کليساهاي مسيحيان پروتستان شروع کردند به سازمان دهي تبليغاتي براي فيلم و دسته اي از بليت هاي سينما را خريدند تا خود به کار کرد تبليغاتي آن ها را در کليسا ها بين مردم پخش کنند و مشاوران مذهبي را نيز برگزيدند که هنگام نمايش فيلم در سالن حضور داشته باشند تا به کساني که با ديدن صحنه هاي وحشيانه درون فيلم حالشان بد مي شد، کمک کنند. منزجر کننده ترين قسمت بهره برداري از فيلم، همين حضور مشاوران در سينما بود. مردمي که در کليسا ها تحريک مي شدند تا حتماً اين فيلم « روحاني» را ببينند، وقتي از تماشاي خشونت رعب آور فيلم دچار ضربه هاي عاطفي مي شدند، خود را در محاصره مشاوران مذهبي مي ديدند که فرصت را غنيمت شمرده تا آنان را دين دار تر کنند. حتي مشاوران، زنان گريان را تا دستشويي همراه مي کردند ودر آن جا با اين جمله خيال شان را راحت مي کردند که « بله ، مسيح همين گونه رنج کشيد و مرد ... به خاطر شما». مشاوراني را در سالن سينما تصور کنيد که آماده اند تا مثل شاهيني بر سر طعمه هايشان فورد آيند و تظاهر به دوستي با مردمي بکنند که برآنند تا در مقابل خشونت فيلم مقاوم باشند و به آنان تجاوز عاطفي شده و اين مشاوران به جاي اينکه تلاش کنند زيان رواني مردم را کاهش دهند، شروع مي کنند به موعظه کردن براي مردمي که در آن لحظه فقط دل شان مي خواهد صحنه هايي ترسناکي را که ديده اند فراموش کنند.
اين نخستين بار است که ميليون ها مسيحي پروتستان، به تماشاي يک ايمان سادو مازو خيستي سراسر وحشت و خون مي نشينند و در معرض آن ديدگاهي از مسيحيت قرار مي گيرند که مي تواند فاجعه آميز باشد ؛ به ويژه وقتي در تاريخ مي خوانيم که بارها و بارها مرگ مسيح را دستاويزي قرار داده اند براي قتل غير مسيحي ها و همان گونه که در نقدي بر اين فيلم آمده بود ، با تماشايش دلتان مي خواهد از سينما بيرون بزنيد و کسي را گير بياوريد و بکشيدش!

خون بازي!

مسيحي ساختگي
 

به تعبير مل گيبسن بر سر اين که ثابت کند فيلمش سامي ستيز نيست، جنگيد و بسياري از مسيحيان محافظه کار را هم به ياري طلبيد. فقط کافي است که واژگان« ضد يهود» و « مصايب مسيح» را به موتور جست و جوي گوگل بيپاريد تا با صد ها وب سايتي که از اين فيلم دفاع و آن را توجيه کرده اند، مواجه شويد. گيبسن و ياران مسيحي محافظه کار دست راستي اش ، بيش از پيش ، بحث و جدل هايي را که ادعا مي کرد فيلم به شکل وسواس آميزي دقيق و بر طبق حوادث تاريخي ساخته شده، دامن زدند. ايراد هايي اساسي بر اين طرز تلقي وارد است؛ اول از همه اين که انجيل هايي که فيلم بر اساس آن ها ساخته شده، نوشته شده اند تا مجيز رومي ها و مخاطبان مسيحي را بگويند. هر جا که امکانش بوده، يهودي ها را مقصر دانسته اند و گاهي به راه هايي متوسل شده اند که به شکل خنده آوري جعلي هستند. براي نمونه، پايلت- فرمانرواي رومي- از رهبران يهودي درخواست مي کند تا از تازيانه زدن مسيح دست بردارند و او را ببخشند و يهوديان در پاسخ مي گويند: ـ «ريختن خونش بر ما و فرزندانمان مباح است». اين يک تقلب تاريخي است که سال ها پيش از اين ، جريان بيش تر کليسا هاي مسيحي آن را من درآوردي تشخيص داده بودند. چنين چيزي يک دروغ آشکار است که نوشته شده تا رومي ها را از گناه مصلوب کردن مسيح تبرئه کند و يهودي ها را مقصر جلوه دهد. اين تحريف تاريخي به سال (77) ميلادي و زماني پيش از تخريب بيت المقدس بر مي گردد که مسيحيت در تبديل کردن يهودي ها به مسيحيان پروتستان ناکام ماند. چنين جمله اي درنسخه اوليه فيلم وجود داشت و مل گيبسن تحت فشار واتيکان مجبور شد آن را حذف کند؛ ولي با اين که بسيار از اين موضوع دل خور شد، واتيکان را سرزنش نکرد، در عوض به « نيويورکر» گفت : « اگر آن جمله در فيلم مي بود، آنان مرا مي کشتند». مي توان چنين پنداشت که منظورش از« آنان» واتيکان نبوده و گيبسن بار ديگر تلاش کرده تا نقش قرباني را بازي کند. او همچنان آماده است تا يک « آنان» بي نام نشان را مقصر گرفتاري هايش بداند.رومي ها در اين فيلم انسان هايي عاقل و منطقي تصوير شده اند ، بجز سر بازاني که واقعاً امور به صليب کشيده شدن را بر عهده دارند و حتي در پايان برخي از اين جانيان جنگ آورنجات مي يابند . از سوي ديگر ، باز هم يهودي ها اراذلي تشن به خون تصوير مي شوند که اين «مسيح ساختگي » را نرم نرمک زجر کش مي کنند و کمربه قتلش مي بندند . مل گيبسن خود بايد به تمامي پاسخ گوي هر آن چه بر پرده خلق کرده باشد .
او مي توانست تلاش کند عناصر ضد يهودي در داستان را نه حذف بلکه کاهش دهد. مثلاً همان گونه که قبلاً هم برخي منتقدان اشاره کرده اند، مي شود در انجيل ها موضوعي را رديابي کرد که براساس آن، همان پيچيدگي و عمق اخلاقي را که گيبسن به پايلت داده با کايا فاس هم بدهيم . گيبسن فقط مجبور شد اين جمله کايا فاس را که مي گويد: «بهتر است يک مرد براي مردم بميرد تا ملتي نجات يابند.» اين جمله در نقد ايبرت اين طور ترجمه شده که رساتر است .البته آن جا ايبرت مي گويد که اين جمله در فيلم نيامده و کاش مي آمد! منتقدي در بخش از نقدش بر فيلم اين چنين گفته بود:« گيبسن با آوردن چنين جمله اي در فيلمش شايد کايا فاس و پايلت را به يک ميزان دچار تعرض نشان داده است. او مي توانست با برجسته کردن شباهت ها ميان کايا فاس و پايلت حساسيت ها نسبت به ضد يهودي بودن فيلم کاهش دهد». اما آن گاه که پايلت به عنوان يک غير يهودي مي تواند رستگار شود، کايا فاس يهودي محکوم مي شود.
گيبسن پيشوايان يهودي را با سر و وضعي آراسته نشان مي دهد که سوار برالاغ هاي شان از معابد به سمت تپه جُلجُتا راه مي افتند تا به صليب کشيده شدن مسيح را تماشا کنند . چنين چيزي از نظر تاريخي امکان وقوع نداشته که کاهنان يهودي شاهدي باشند بر تصليب . و هنگام مرگ مسيح ديوارهاي معبد فرو مي ريزد و سنگي برسر يکي از کاهنان ، در وضعيتي رقت بار، فرود مي آيد و اگر هم چنان موضوع براي مان تفهيم نشده ، کاهن اعظم را مي بينيم که دستش را مي سوزاند تا فيلم بر اين امر دلالت کند که کاهنان يهودي به زودي در دوزخي مسيحي جاي خواهند گرفت . ظاهرا ً هيچ راه گريزي از اين موضوع نيست و تنها يهوديا ن سرافراز در اين داستان ، آناني هستند که به مسيحيت روي مي آورند و در انتها نيز برخي از يهوديا ن، مسيحيت را بر مي گزينند و بقيه هم محکوم هستند تا در درياچه اي آتشين غوطه ور شوند . راجر ايبرت در نقدي اذعان داشت که در اين فيلم تصويري « متعادل » از قوم يهود ارائه شده ومن مي گويم که چنين تعادلي مي توانست مقرون به حقيقت باشد چنا ن مي توانستيد بين يهوديان خوب با يهوديان بد،يعني همان ضد مسيحي ها،تعادل برقرار کنيد . جالب است که مصايب مسيح هم سو با زمينه هاي مذهبي درخانواده گيبسن ساخته شده است . هاتر گيبسن -پدر خانواد ه -پيوند ي قوي با گروه هاي مسيحي دست راستي در استراليا دارد.

مل بروکس يا جيمز کاويزل؟
 

هر تلاشي براي اين که مصليب مسيح را از نظر دقت تاريخي بررسي کنيم ، مربوط به آن است که حجم وسيعي از تحقيقات تاريخي را که در طول يک قرن گذشته انجام شده را از نظر بگذرانيم. اکنون مي دانيم که تمامي انجيل ها ، پس از وقوع رويدادهاي تاريخي نگاشته شده اند و عالمان ديني به جز بنياد گراهايشان پذيرفته اند که نويسندگان انجيل ها، واقعاً چيزهايي را توصيف کرده اند که خود به چشم نديده اند. در فيلم نيز جزييات مربوط به صحنه هاي مصلوب کردن که مل گيبسن مدعي واقعيت تاريخي آن است، دچار مشکلاتي جدي ست. امروزه عموماً بر اين باورند که آن ميخ هاي بلند بر کف دستان مسيح فرو نرفته اند. نيازي نيست اشاره کنيم که گوشت دست، تاب وزن بدن انسان را ندارد. همچنين ميخ ها نمي توانستند بين دو استخوان زير مچ فرو روند و از آن جايي که رومي ها در اين امور تخصص داشتند، احتمال اين که مرتکب چنين اشتباهي شوند و ميخ ها را در دست فرو کنند دور از ذهن است و اين هم يکي از مواردي است که انجيل ها مل گيبسن را به وادي يک اشتباه تاريخي کشانده اند و براي همين است که او مچ دستان مسيح را به صليب مي بندند و چنين چيزي بي معني به نظر مي رسد. اگر طناب ها براي نگه داشتن وزن کافي هستند، استفاده آزار دهنده از اين ميخ ها چه حکمتي دارند؟ اگر مقصود اين است که قرباني مان را شکنجه دهيم ، چرا از اين همه ميخ استفاده مي کنيم؟ عجيب تر وقتي است که سربازان ميخ ها را به دستان مسيح فرو مي کنند. در يک مورد نيز سربازان بازوهاي مسيح را مي کشند تا درازتر شود و به سوراخي که قبلاً در چوب تعبيه شده ، برسد. بله، يک سوراخ قبلاً تعبيه شده! شايد هم رومي ها اين صليب را از يک حراجي خريده اند و خودشان تصميم گرفته اند مونتاژاش کنند!
نا آگاه بودن مل گيبسن در زمينه درود گري هم آن جا خود را نشان مي دهد که سربازان ميخي بزرگ را درون يک تيري چوبي با ضخامتي حدود دوزاده سانتي متر فرو مي کنند و سپس صليب را بر مي گردانند تا نوک ميخ ها را هم خم کنند. واقعاً که! ميخي که درون اين حجم از ضخامت فرو مي روند، مي تواند ده مرد را هم را روي صليب سر پا نگه دارد. ديگر اين که نوک هاي ميخ را خم کنيم، نکته اش چيست؟! يعني اين رومي ها اين قدر احمق بوده اند؟ آن ها بايد ان ميخ ها را دوباره هفته بعدش براي گروهي ديگر از محکومان استفاده کنند و باز هم به آن ميخ بزرگ نياز دارند و نمي توانند چنين بلايي بر سرش بياورند؟ اين ها نمونه هايي اندک است از گاف هاي تاريخي و پناه بر خدايي در اين فيلم ! البته آن صحت تاريخي که مد نظر مل گيبسن است ، همان هماهنگي با شمايل نگاري کليساي کاتوليک است؛ مثلاً صحنه هايي مي گيرد از حضرت مريم بر صليب تا طرح واره اي ارائه دهد از سوگواري مادر مقدس.
استفاده از زبان هاي آرامي و لاتين نيز بخشي از مصداق ديني صحت تاريخي مورد نظر گيبسن است و چندان سخت نيست که متوجه شويم مل به عنوان يک کاتوليک دست راستي با اصرارش بر استفاده از زبان لاتين به جاي انگليسي، چه هدفي را دنبال مي کند. اما شيدايي او در ادعاي رعايت جزييات دقيق تاريخي و تصميم هايي که در بازيگر گزيني اش گرفته است، در تضاد است . بازيگر نقش مسيح – جيمز کاويزل- ظاهري ضد مسيح دارد. شناخته شده ترين نقش اين بازيگر چشم آبي پيش از اين فيلم، بازي در فيلمي بود با نام فرکانس که بازيگر نقش مقابلش هم دنيس کوايد بود و کاويزل نقش پليس ايرلندي – آمريکايي را داشت. مل گيبسن چه طور راضي شده که مسيحي را برگزيند که داراي پوستي روشن است و در چهره اش خصوصياتي دارد شبيه به مردماني اروپاي شمالي! شايد مل گيبسن در زمره کساني است که به شکل عجيبي بر اين باورند که مسيح واقعاً يک آريايي سفيد پوست بوده است! اتفاقاً چنين تصويري کاملاً در تقابل با صحت تاريخي فيلم است؛ زيرا طبق مستندات تاريخي ، مسيح واقعي کوتاه قد سبزه رو در آستانه طاسي تدريجي سر و داراي چهره اي نسبتاً معمولي بوده است. اگر مل گيبسن بر صحت تاريخي فيلمش اصرار داشته ، مي توانسته گزينه هاي بهتري را انتخاب کند؛ مثلاً توني شالوب، جري شنفلد و يا مل بروکس.

خون بازي!

انجيل به روايت مل گيبسن
 

ازهمان ابتداي ثبت تصاويرمتحرک ، استو ديوهاي فيلم سازي به بهانه تصويرحماسه هاي مر بوط به کتاب مقدس ، اين حق را براي خود قائل بوده اند که به ميزان قابل ملاحظه اي ، برهنگي و خشونت را نيز در فيلم هاي شان بگنجانند . حس لذت جويي فيلم هايي مثل ده فرمان زير پوشش پيام آشکار مذهبي شان پنهان مانده اند . در آن زمان ، قانوني وجود داشت به نام Hayes Codeکه برطبق آن فيلم سازان در نمايش برخي از تصاوير با محدويت هايي مواجه بودند .فيلم هايي با درون مايه هاي مذهبي وتاريخي ،موضوعاتي بودند بي درد سر که بهانه شان مي شد اندکي خشونت و نيمه برهنگي را هم درفيلم گنجاند . گونه اي خود سازي در دهه هاي چهل ، پنجاه وشصت درسينما وجود داشت که اکنون اين نوع ازخود سانسوري را بيش تر در محصولات تلوزيوني مي بينيم .
زمان گذشت و تما شاگران سينما با ميزاني از سکس و خشونت در فيلم ها کنارآمدند . ما گيبسن تا دل تان بخواهد خوراکش از اين فيلم هايي است که خشونت را مفصل بر گزارمي کنند . شايد دغدغه اش اين بو ده که مبادا فيلمش به جاي درجهR ، درجه (17-NC )يا X بگيرد [در جه Rبه معني تماشا براي هفده ساله ها در کنار والدين است ولي (17- NC ) يعني اين که تماشا براي زيرهفده ساله ها غدغن است و اين درجه شباهت هايي هم با X دارد که بعد ها برش داشتند ولي ظاهرا ً در زمان نگارش اين مطلب در جه Xهم چنان پا بر جا بود است . م ] اگر (17- NC) مي دادند که جار و و جنجال هاي فيلم را بي ثمر مي کرد ، اگرX مي دادند که شکستي بود در گيشه ، به ويژه براي مخاطبان مذهبي . راجر ايبرت ، در نقدش مي پذيرد که اگراز درو ن مايه هاي مذهبي فيلم بگذريم ، اين فيلم حتما بايد به خاطر خشونتش در جه (17- NC) مي گرفت .
گيبسن که احتما لاً مي دانسته ممکن است به فيلمش در جه (17 -NC) بدهند ، « صادقانه ! » برخي صحنه ها ي اضافي از فوران خون اسلومو شن هايي از ضربه هاي تازيانه را به فيلمش اضافه کرده تا بعد بتواند با حذف شان ، رضايت اداره سانسوررا جلب کند ! هم چنين گيبسن با تمرکز بر دوازده ساعت پاياني زندگي مسيح ، گوشه دنجي را براي خود دست و پا کرده است . محاکمه و تصليب مرکز ثقل اين قطعه تبليغاتي طولاني و خون آلود هستند . Hayes Code مي گويد : « کشتارهاي وحشيانه نبايد با جزييات نمايش داده شوند » ولي ظاهرا ًاين فيلم ، اين نکته نغزاز مد افتاده را به هيچ مي گيرد . خون و جراحت چنان در فيلم جيغ مي زند که مل رابه يک عدم دقت تاريخي رهنمون مي سازد.حتي اگر تاييد تصليب از سوي کتاب مقدس را هم بپذيريم . متوجه مي شويم که سر بازان براي رداي مسيح دل به دريا مي زنند ولي در انجيل به روايت مل گيبسن جنگ بر سر يک رداي خيس از خون و تکه پاره و بي حرمت است !

راهي به من بجوي !
 

خشونت پرستي در ميان کاتوليک ها متداول است ، به ويژه آن هايي که در خانواده هايي سنتي پرورش يافته اند . نمي خواهم بگويم که همه کاتوليک اين گونه هستند ولي اين حقيقتي است ک کاتوليک ها به عنوان گروهي از تما شا گران ، مجذوب خشونت در درون فيلم مي شوند.بي معني به نظر نمي رسد اگر کار نامه فعاليت مل گيبسن را با گريگوري پک –ديگر بازيگر کاتوليک مشهور –مقايسه کنيم . در حالي که تخصص گيبسن بازي فيلم هاي خشن وساختن فيلم هاي فوق خشن است ، کارنامه فعاليت گريگوري يک چيز ديگري نشان مي دهد .گيبسن به خاطرفيلم هايي چون سلاح مرگبار و شجاع دل شهره است . اما پک را با فيلم هايي مثل کشتن مرغ مقلد يا طلسم شده به ياد مي آوريم . چنين چيزي مفهومش اين نيست که پک ، در فيلم هايي با نقش هاي عجيب و غريب ظاهر نشده است . تصويرش به عنوان کاپيتان ايهب در موبي ديک يا پسراني از برزيل متقاعد کننده است . گريگوري پک هم مثل مل گيبسن يک بازيگر کاتوليک خوب بود و درچند درام مذهبي هم بازي کرد .تفاوت گيبسن با گريگوري پک در نوع نگرش شان نسبت به يهودي هاست . گريگوري پک در فيلمي به نام قول مردانه ( 1947) که اين روزها شايد بشود آن را فقط در کانال هايي که فيلم کلاسيک پخش مي کنند تما شا کرد ، آن روحيه ضد يهودي را که در آمريکاي دهه چهل فراگير بود ، به چالش کشيد و به تعبيري نخستين فيلم هاليوودي بود که به مخالفت با ديدگاه ضد يهود پرداخت . گريگوري پک نقش گزارشگري داشت که تظاهربه يهودي بودن مي کرد تا آن تعصب وخشک مغزي را که درلايه هاي زيرين جامعه آمريکا پنهان بود ، تجربه کند . فيلم بسيارمباحثه انگيز شد ؛ اما چندين اسکار ، از جمله جايزه بهترين فيلم را گرفت . نخستين باراين فيلم را درروزگار جواني آکازانس ديدم . تا آن زمان هيچ يهودي اي را نديده بودم و معني چنين واژه اي را نمي دانستم ولي زندگي درآکانزاس دهه شصت ، آن تنفر و تنگ نظري را که تقريبا همه جا پر اکنده بود ، به من نشان داد .
براي من ميزان سنجش نهايي براي يک فيلم و سازند اش اين است که ببينيم آيا آن فيلم راهي به انسانيت مي جويد با اين که چيزي را از کل مجموعه انسانيت کسر مي کند و اين همان جايي است که مل گيبسن و مصايب مسيح اش ، آشکارا،کم مي آورند . فيلم ازطرف يهود ستيزان هاليوود حمايت شد وآن را نامزد يک جايزه هم کردند . مگرمهم است منتقدان چه مي گويند ؟ همين که فيلم صد هاميليون سود نا خالص داشته و به ارتقاي وضع مالي گيبسن هم کمک کرده. کافي ست .گيبسن يک مولتي ميليونر است وآنجا يهودا فقط سي سکه نقره ناقابل را به کف مي آورد، سود مالي خالص مل حداقل دو برابر شده است !
منبع:ماهنامه سينمايي فيلم شماره 415




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
نام های قیامت در قرآن
نام های قیامت در قرآن
واکنش سخنگوی دولت به تحولات اخیر سوریه
play_arrow
واکنش سخنگوی دولت به تحولات اخیر سوریه
کاروان امنیتی نتانیاهو به سمت دادگاه تل‌آویو برای بازجویی
play_arrow
کاروان امنیتی نتانیاهو به سمت دادگاه تل‌آویو برای بازجویی
بازگشت اعتماد به نفس به ملت ایران یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است
play_arrow
بازگشت اعتماد به نفس به ملت ایران یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است
کارشناس برنامه شبکه افق صداوسیما: ایران را رهبر محور مقاومت می‌دانند؛ در جنگ با اسرئیل زدیم و خوردیم!
play_arrow
کارشناس برنامه شبکه افق صداوسیما: ایران را رهبر محور مقاومت می‌دانند؛ در جنگ با اسرئیل زدیم و خوردیم!
گزارش متفاوت و خبرساز صداوسیما با عنوان «چرا ایران مانع رفتن بشار اسد نشد؟»
play_arrow
گزارش متفاوت و خبرساز صداوسیما با عنوان «چرا ایران مانع رفتن بشار اسد نشد؟»
نتانیاهو: جولان بخش جدایی‌ناپذیر از اسرائیل باقی خواهد ماند
play_arrow
نتانیاهو: جولان بخش جدایی‌ناپذیر از اسرائیل باقی خواهد ماند
دیدار احمد جولانی با نخست وزیر دولت سابق برای هماهنگی انتقال قدرت
play_arrow
دیدار احمد جولانی با نخست وزیر دولت سابق برای هماهنگی انتقال قدرت
ابومحمد الجولانی کیست؟
play_arrow
ابومحمد الجولانی کیست؟
یارانۀ پردرآمدها حذف می‌شود
play_arrow
یارانۀ پردرآمدها حذف می‌شود
چرا مردم سوریه از رفتن بشار اسد خیلی خوشحال شدند؟
play_arrow
چرا مردم سوریه از رفتن بشار اسد خیلی خوشحال شدند؟
محتوای جلسه خصوصی لاریجانی با بشار اسد چه بود؟!
play_arrow
محتوای جلسه خصوصی لاریجانی با بشار اسد چه بود؟!
راجع به توصیه امام زمان(عج) به علی بن مهزیار چه می دانید؟
راجع به توصیه امام زمان(عج) به علی بن مهزیار چه می دانید؟
حمله جنگنده‌های اسرائیلی به بندر لاذقیه
play_arrow
حمله جنگنده‌های اسرائیلی به بندر لاذقیه
کوادکوپترهای اسرائیلی در تور سرایا القدس
play_arrow
کوادکوپترهای اسرائیلی در تور سرایا القدس