جدايي روح از بدن
حقيقت مرگ چيست؟
روح چگونه از بدن انسان خارج مي شود؟
شاهدي براي حالت تدريجي خروج روح از بدن، اين است که از افراد محتضر زياد شنيده شده که مي گويند: «روح ديگر در دست و پاهاي من نيست و به سمت بالا مي آيد.» يکي از دانشمندان معروف روح شناس بنام «سير پاکس» مي گويد: «من در بالين اشخاص زيادي که در حال احتضار بوده اند حضور داشتم و آخرين گفتار آنها را شنيده و معتقد شده ام که روح از قالب مادي محتضر از طرف سر خارج مي شود و پس از خروج مانند يک ابر بخار بالاي سر مرده تشکيل مي شود که شکل همان شخص مرده است». (1)
سکرات مرگ چيست؟
قبض روح و حالات مؤمن و کافر در هنگامه آن
علت سخت جان دادن و آسان جان دادن انسان ها چيست؟
دسته اول: افراد با ايمان و فداکار هستند که در هنگام مرگ، غم و اندوه آنان پايان مي پذيرد و نويدهاي خوشحالي پي در پي به آنان داده مي شود. چنانچه مي فرمايد: «اَلذينَ تَتَوفاهُم الملائکة طَيّبينَ يَقولونَ سلامٌ عليکم اُدخلوا الجَنَّة بما کُنتم تَعمَلُون» (3)
هنگامي که فرشتگان جان افراد پاکيزه را مي گيرند، به آنان مي گويند: درود بر شما، داخل شويد بر بهشت زيرا شما کار نيک انجام داديد. (4) و در آيه اي ديگر مي فرمايد: «الذين امنوا و کانوا يَتقون لهمُ البُشري في الحيوة الدُّنيا و في الاخرة» مرحوم طبرسي در تفسير آيه شريفه مي فرمايد: اين بشارت در دنيا، بشارت ملائکه به مؤمنين موقع مرگ است که «اَلا تَخافوا و لا تَحزَنوا و ابشرُوا بالجنّة». (5)
دسته دوم: افراد کافري که ايمان به خدا و پيامبران نياوردند، قرآن نيز درباره ي نحوه ي جان دادن و قبض روح آنها مي فرمايد: «وَ لو تري اذ الظالمُونَ في غَمراتِ المُوت و الملائکة باسطو ايدهم و اَخرجوا انفسکم اليومَ تُجزَونَ عَذابَ الهون بما کُنتم تَقولون عَلي الله غيرَ الحقَّ و کنتم عن آياته تستکبرون»، اگر ببيني که ستمگران در گرداب هاي مرگ هستند و فرشتگان دستهاي خويش را گشوده که جان آنها را بگيرند، به آنان مي گويند: جانهاي خويش را بر آريد، امروز به عذاب خفت بار سزا داده مي شويد به خاطر آنچه به ناحق سخن گفتيد و در برابر آيات او کبر ورزيديد». (6)
و در جاي ديگر مي فرمايد: «و لو تري اذ يَتوفي الذين کفرُوا الملائکة يضربونَ وجوهَهم و ادبارهم و ذوقوا عذابَ الحَريق»، و اگر ببيني کافران را هنگامي که فرشتگان مرگ، جانشان را مي گيرند بر صورت و پشت آنها مي زنند و مي گويند: بچشيد عذاب سوزنده را. (7)
مرحوم طبرسي در تفسير آيه شريفه مي فرمايد: «اذ يتوفَي الذينَ کفروا اَي: يَقبضونَ اَرواحهم عند الموت»، يعني به هنگامه ي قبض روح ملائکه با کفّار چنين برخوردي دارند و بر سر و روي و پشت آنان مي زنند. (8)
دسته سوم: اين گروه افراد با ايماني هستند که به وظايف خود عمل نکرده اند اينها هم وضع رقت باري دارند.
روايتي از امام علي (ع) که مي فرمايند: «جان دادن سه دسته از مسلمانان مانند کفار است و آن سه طايفه عبارتند از؛
1-آنهايي که بر مردم ظالمانه حکومت مي کنند. 2- آنهايي که مال يتيمان را به يغما مي برند. 3- آنهايي که شهادت به دروغ مي دهند.
اگر نحوه ي قبض روح به اعمال انسان بستگي دارد پس چگونه بعضي از کافران به راحتي و برخي از مؤمنين به سختي و با درد و الم شديد جان مي دهند؟
قبض روح براي مؤمن چگونه است؟
هنگام سکرات مرگ چه چيزهايي براي انسان آشکار مي شود؟
1- ديدن جايگاه خود در بهشت يا دوزخ، چنانچه در تفسير آيه ي مبارکه ي «اذا بَلغت الحلقوم»(10) (به هنگامي که نفس به گلوي انسان مي رسد)، امام صادق (ع) فرمودند: وقتي که نفس به گلوي انسان مي رسد جايگاه خود را در بهشت مي بيند و مي گويد مرا به دنيا برگردانيد تا به خانواده خود اطلاع دهم و به او مي گويند: راهي براي بازگشت وجود ندارد. (11).
2- ديدن ملک الموت و ملائکه هاي ديگر: روايتي است که مي فرمايد: وقتي هنگام جان دادن فرا مي رسد چهار ملک بر انسان وارد مي شود و با او سخن مي گويند، اولي مي گويد: السلام عليک، من مُوَکِّل روزي تو هستم که بايد روزي تو را جمع کنم و من سر تا سر زمين را گشتم، از مغرب تا مشرق، روزي برايت پيدا نکردم ولو يک لقمه تا آن که داخل اين ساعت گرديدم و دومي مي گويد: السلام عليک، من موکل بر آشاميدني هاي تو هستم و سرتاسر زمين را گشتم آشاميدني براي تو پيدا نکردم تا اين که داخل در اين ساعت شدم. و سومي مي گويد: السلام عليک، من موکل نفس تو هستم از مشرق تا مغرب زمين را گشتم و نفسي براي تو پيدا نکردم و چهارمي مي گويد: السلام عليک، من موکل اجل ها و عمر تو مي باشم و تمام زمين را گشتم قوت زندگاني از براي تو نيافتم تا اين که داخل در اين ساعت شدم. و بعد از اينها «کرام الکاتبين» بر محتضر وارد مي شود و مي فرمايد: من موکل زيان توأم، هرچه گفته اي ضبط کرده ام بعد از آن يک لوح سياهي بيرون مي آورد و به او نشان مي دهد و به محتضر ميگويد به اين لوح نگاه کن آنگاه عرق محتضر جاري شده و به سمت راست و چپ مي نگرد تا لوح خوانده نشود «کرام الکاتبين» اين صحيفه را بر بالش محتضر مي گذارد و مي رود و بعد از آن «ملک الموت» داخل مي شود و در حاليکه در طرف راست او «ملائکه رحمت» و در طرف چپ او «ملائکه عذاب» قرار دارند و هر کدام سعي مي کنند، روح را به جانب خود بکشانند تا آنکه روح بنده به حلق مي رسد و ملک الموت آن را ميگيرد و بعد اگر اهل سعادت بود او را تسليم ملائکه رحمت مي کند و اگر اهل شقاوت بود رح ميّت را به ملائکه عذاب مي سپارند و سرانجام ملائکه روح ميت را تحويل گرفته و به آسمان مي برند. (12)
3- رؤيت پيامبر اکرم (ص) ائمه اطهار (ع)، در ذيل تفسير آيه ي مبارکه «الا انَّ اولياءَ الله لا خوفٌ عليهم و لا هم يَحزَنُونَ امَنوا و کانوا يَتَّقون»، آگاه باشيد دوستان و اولياي خدا، نه ترسي دارند و نه غمگين مي شوند همانها که ايمان آوردند و از مخالفت خداوند پرهيز مي کردند. (13) از امام صادق (ع) منقول است که فرمودند: هيچ انسان با ايماني چشم از جهان نمي پوشد مگر اينکه رسول اکرم (ص) و امام علي (ع) را مي بيند که به او بشارت مي دهند. (14)
4- تجسّم شيطان بر او: روايتي است از امام صادق (ع) که مي فرمايند: هيچ کس نيست در هنگام مرگ، مگر آنکه ابليس، اعوان و يارانش را مي فرستد که او را وادار به کفر کنند و در دينش تشکيک بيندازد تا آن که روح از بدنش مفارقت کند و اگر محتضر مؤمن باشد، شيطان قدرت ندارد که ايمان او را زايل کند.
5- پنجمين موردي که براي انسان در هنگام سکرات موت آشکار مي شود، تجسّم اولاد و اموال است روايتي از امام علي (ع) است که مي فرمايند: براي شخص محتضر مال و اولاد و عملش ممثّل ميشود پس به مالش مي گويد: تو براي من چه مي کني؟ مي گويد: از من بيش از کفنت بهره نمي گيري، و به اولادش مي گويد: شما براي من چه مي کنيد؟ تو را به گورت وارد مي کنيم. آنگاه به عملش مي گويد: تو با من چه مي کني؟ گويد: همه جا قرين و ملازم تو هستم. (15)
آيا مؤمنين مي توانند اجل خويش را به تأخير اندازند؟
آيا مرگ مؤمني بنا بر درخواست خودش به تعويق افتاده است؟
توضيح اينکه اين قبرکن فرشته اي بود و به صورت آدمي در آمده تا موسي را به زندگي دوم ترغيب نمايد. لذا مؤمنين که جايگاه آخرت و سراي باقي را بهتر و بالاتر از اين دنيا مي دانند هرگز چنين درخواستي (تعويق مرگ) را از خداوند ندارند.
پي نوشت ها :
1- حقيقت روح (احمد زمرديان)، ص 492، 493.
2- تفسير روح البيان، ج9، ص 118.
3- نحل 32.
4- نحل 32.
5- بحارالانوار، ج 6- باب سکرات الموت، ص 147، 148.
6- انعام 93.
7- انفال 50.
8- بحارالانوار، ج 6- باب سکرات الموت، ص 147.
9- بحارالانوار، ج 6- باب سکرات الموت، ص 151.
10- واقعه 51.
11- معاد يا آخرين سير تکاملي انسان، ص 142.
12- انيس العارفين، ص 17، 18.
13- يونس 61، 62.
14- تفسير نمونه، ج8، ص 240.
15- کلم الطيب، ص 660.
16- امالي شيخ صدوق، ص 112.