قرضالحسنه و آثار آن در زندگی از زبان آیات وروایات
منبع : اختصاصی راسخون
واژهی «قرض» از نظر لغوی به معنای «قطع» و چندین بار در قرآن کریم آمده است و در آن درخواست وام برای خداوند شده است و بر اساس نظریه مفسرین واژهی قرض آنجا دارای یک معنای وسیع وشامل تمام انفاقهای در راه خدا میشود؛ شامل قرض دادن به بندگان نیازمند خدا نیز خواهد شد. خداوند با این بیان لطیف، بندگانش را به انفاق تشویق نموده است. وام که برای خدا تعبیر شده است باید «وام نیکو» و دارای صفات ویژه باشد.
قرضالحسنه از منظر معصومین (ع) دارای پاداش فراوان و تأثیرمثبت در زندگی انسانها در دنیا وعالم آخرت دارد و برای کسانی که توجه به این سنت حسنه ندارند ویا در صورت توانایی امتناع میورزند سرنوشت بدی وعده داده شده است.
از منظر امام رضا (ع) نیز قرضالحسنه و همچنین مدارای با بدهکار، دارای ثواب فراوان و پاداش روزشمار است و اگر فرهنگ نیکوی قرضالحسنه در جامعه حاکم شود جلوی بسیاری ازمفاسد اقتصادی، و نظام چپاولگری ربا گرفته خواهد شد و جامعه به سوی توازن واعتدال پیش خواهد رفت.
کلیدواژگان: قرضالحسنه، پاداش، انفاق، نیازمند، ربا.
مقدمه.
بی تردید اقتصاد در پیشرفت وشکوفایی جامعه انسانی نقش مؤثر و حیاتی دارد.
پیشرفت اقتصادی مطلوب نیازمند یک نظام اقتصادی سالم است. نظام اقتصادی اسلام سالمترین نظامهای اقتصادی دنیاست. داد وستد تعاونی، با روحیهای ایثار وهمکاری به نام «قرضالحسنه» یکی از زیر مجموعههای نظام اقتصادی اسلام است. برای احیا و ترویج هرچه بیشتر و بهتر این فرهنگ سازنده، تلاش بیشتر و همت مضاعف لازم است، اما متأسفانه از لحاظ تئوریک نوشتاری کمتر به آن پرداخته شده است.
بر این اساس ضروری مینمود در این نگارش پیرامون این موضوع مهم پرداخته و گامی برای تشویق و ترویج فرهنگ قرضالحسنه بر داشته شود.
از آنجا که در قرآن مجید واژهی «قرض» به طور متعدد آمده است اما هیچ کدام به معنای قرض که در بین مردم رایج و معمول است نیست بلکه دارای یک معنای عام و کلی است که تمام این انفاقهای در راه خیر را شامل است و قرضالحسنه متعارف میتواند یکی از مصادیق آن کلی قرار گیرد طبعاً ویژگیهای که برای کل متصور است برای مصادیق نیز تصوّر میگردد.
در این نوشتار به منظور بررسی برخی آثار و تأثیرات قرضالحسنه بر افراد، از منظر قرآن و ائمه اطهار (ع)، بعد از واژه شناسی، ابتدا پیرامون آیهای از قرآن کریم پرداخته و سپس پژوهشی پیرامون تفسیر آن داشته و ارتباط آن را با موضوع قرض برای نیازمند جامعه، تبیین نموده است؛ و در بخش دیگر در بارهی پاداش وآثار قرضالحسنه در زندگی انسان و جامعه بشری، از منظر ائمه اطهار (ع) پرداخته شده است.
واژهشناسی.
قرض یک واژهای عربی است که معادل فارسی آن «وام» است اما علیرغم آن در زبان فارسی نیز واژهای قرض مشهور و متداول است. واژهی قرض از نظر لغوی به معنای قطع کردن وبریدن است و قیچی را هم که مقراض گوید از این جهت است که چیزی را قطع و جدا میکند. برخی گفتهاند وجه تسمیه این واژه به قرض از این جهت است که صاحب مال با قرض دادن مقداری مالش را از خود جدا میکند و به کسی میدهد به نیت این که بعداً برگرداند. (1).
و در اصطلاح حقوقی مدنی ایران (ماده 648) قرض را چنین تعریف کرده است: «قرض عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک میکند که طرف مزبور، مثل آن را از حیث مقدار وجنس و وصف، رد نماید ودر صورت تعذر رد مثل، قیمت یوم الرد را بدهد».(2).
در آیات قرآن کریم واژهای قرض چندین بار به صورت استفهام و درخواست قرض خداوند متعال از بندگان آمده است و برای قرض دهندگان به خداوند با تعابیر بسیار جالب پاداش عالی و بزرگ را ذکر نموده است از آن رو که از لحاظ واژه شناسی، واژههای قرض که در قرآن کریم آمده به یک معنا و مفهوم است و از طرفی هم، به خاطر عدم گنجایش این مختصر، فقط یک آیه را مورد برسی قرار داده و سپس به روایات معصومین (ع) میپردازیم.
خدوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (بقره/245).
(كيست آنكه به خدا قرض نيكو دهد تا خداوند براى او دو چندان كند دو چندانهای بسيار، و خدا میگیرد و فراخى میدهد و به سوی او بازگشت مىكنيد).
صاحب تفسیر اطیب البیان در مورد این آیه میفرماید:
واژهای «قرض» که دراین آیه مبارکه آمده است دارای یک معنای عام و مفهوم وسیع که شامل تمام انفاقهای در راه خدا میشود چه انفاق واجب باشد مانند خمس، زكاة، نفقه واجب النفقه، مصارف حج واجب و... یا مستحب؛ مانند صدقه مستحبه، صله رحم، احسان بفقراء و ايتام، اعلاء كلمه دين، زيارات، سوگوارى خاندان عصمت، طهارت، اعانت به اهل علم، نشر كتب علميه و ساير مصارف خيريه كه هر کدام دارای اجرو پاداش بزرگ است.
لذا خداوند تبارك و تعالى در این آیه مبارکه با تعابیر بسیار لطیف وجالب با بندگانش حرف میزند و تمام انفاقهای در راه خدا را، با تعبیر «قرض دادن به خدا» بیان فرموده است (3).
بعد ایشان می فزاید:
نکات بسیار لطیف و جالبی در این تعبیر نهفته است که ذیلا بیان میگردد:
1- اين انفاقات را به عنوان «قرض به خدا» تعبير فرموده با اينكه او غنى بالذات است و هيچگونه احتياجى در ذات مقدسش متصوّر نیست.
2- سپس آن را به «قرض حسن» تعبير نمود وبری قرض حسن معانی همچون قرض بدون رباء، قرض بدون اذیت و منّت گذاشتن، قرض از مال حلال را اورده اند ولى ظاهرا مراد قرضى است كه از روى خلوص نيت و تقرب يافتن به او باشد که شامل تمام اوصاف مذکور نیز میباشد.
3- در این آیه باجمله «فيضاعفه» تعبیر شده است است و واژه «ضعف» به معنی دو چندان است يعنى اين قرض را ما دو برابر رد میکنیم.
4- سپس كلمه «اضعافا كثيرة» را بیان فرموده است يعنى هر ضعف از آن را نيز مضاعف میکنیم به بیان دیگر دو برابر را چهار برابر و چهار برابر را هشت برابر و هشت برابر را شانزده برابر و هكذا الى ماشاءاللَّه عوض عنايت میکند، و چون معين نفرموده كه اين پاداش در دنيا يا در آخرت است به مقتضای اطلاق، شامل هر دو میشود.
5 و 6- بعد دو جمله دیگر با تعبیر «وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ» يعنى قبض و بسط به دست او است. اما ابن که مراد از قبض و بسط در این آیه مبارکه چیست؟ احتمال دارد مراد از قبض گرفتن نعمت و از بسط اعطاء آن باشد يعنى نعمتهای كه در اختيار شماست خداوند به شما عطا فرموده و اگر بخواهد از شما میگیرد و ممكن است مراد از قبض، گرفتن صدقات باشد يعنى خداوند انفاقات شما را بدست خود میگیرد اشاره به اينكه به حساب خود محسوب میدارد چنانچه در باب صدقات اين معنى در اخبار وارد شده و مراد از بسط، عوض دادن باشد يعنى خدا است كه به اضعاف كثيرة و پاداش چند برابر انفاقهای شما را عوض میدهد.
7- و در آخر با جمله «وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» بازگشت شما به سوی اوست، آیه تمام میشود و این نیز در اوج لطف و زیبایی بیان شده است یعنی سرانجام و بازگشت همگان به سوی آن فیاض لایزال است و از عنايات كامله و نعمت دایمی و همیشگی او برخوردار خواهيد شد.
این همه نکات لطیف و زیبا از جانب خدای متعال از حُسن و زیبایی این مهم حکایت حکایت دارد (4).
حال در اینجا با توجه به تفسیر و نکات پیرامون آیه شریفه ممکن است چندتا سوال در اذهان تصوّر شود:
1 چرا خداوند متعال تمام انفاقها را باتعبیر «قرض» آورده است؟
2 معمولا افراد نیازمند مطالبهای قرض دارد؛ آیا قرض دادن به خداوند با غنای ذاتی او ساز گار است؟
3 چرا سیاق کلام الهی عوض شده واز امر و فرمان به حالت استفهام تبدیل شده است در حال که ممکن بود مطلب را با دستور و فرمان برساند؟
4 در آیات قرآن با تعبیر «قرضاً حسناً» آمده است، قرض حسن (نیکو) به چگونه قرضی گفته میشود وغیر حسن کدام است؟
پاسخ سوال اول:
اولا اینکه از لحاظ واژه شناسی اشاره شد که قرض به معنای قطع کردن و بریدن است و و جه تسمیه آن، کسی که به فردی قرض میدهد در واقع مقداری از مالش را بریده و جدا کرده و قرض داده است و هر انفاقی که صورت میگیرد نیز گویا انفاق کننده آن را از علاقه و وابستگی خویش همچون قرض بریده وانفاق کرده است.
ثانیا به نظر میرسد انفاق امر بسیار سازنده وحایز اهمیت، ومستلزم نکاتی است که با واژه «قرض» میتوان به خوبی آن را بیان کرد:
الف حتمی بودن مزد و پاداش آن.
انفاقهای که برای خدا انجام میگیرد، همانند قرض پرداخت اجر و پاداش آن از جانب خداوند قطعی وحتمی است و انفاق کنندگان با این اطمنان انفاق کنند که پاداش آنان محفوظ است ...
ب خالص بودن آن.
علامه طباطبایی میفرماید: «این که خداى تعالى هزينهاى را كه مؤمنين در راه او خرج مىكنند، قرض گرفتن خودش ناميده، به خاطر تشويق مؤمنين را بر اين كار، و خلوص انفاقهای نامبرده است».(8).
ج تشویق به انفاق.
علامه طباطبایی میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ» تعبير به قرض براى اين است كه بذل مال اقسامى دارد، بسا مىدهد بدون عوض مثل هبة و هديّه و صدقه و حقوق واجبه و مندوبه، و بسا مىدهد به عنوان معامله كه عوض او را مىگيرد، و بسا به عنوان قرض مىدهد كه او را پس از مدّتى ردّ كند آن هم دو قسم است يك قسم براى رفع احتياج قرض گيرنده است، و بسا براى حفظ مال است كه از بين نرود مثل حسابى كه در بانگها باز مىكنند انفاق فى سبيل اللَّه از قبيل اخير است كه به دست خدا مىسپارد. (9).
ایشان در جای دیگر میفرماید: «معناى كلمه» قرض معروف است، این که خداى تعالى هزينهاى را كه مؤمنين در راه او خرج مىكنند، قرض گرفتن خودش ناميده، به خاطر تشويق مؤمنين را بر اين كار، و خلوص انفاقهای نامبرده است. (10).
مرحوم طبرسی در این مورد مینگارد: «اما این که خداوند» انفاق را قرض ناميد از باب لطف در امر به نيكى و انفاق و از نظر تأكيد در اينكه حتماً پاداش خواهد داشت مانند قرض كه بايد پرداخت شود (11).
د ارائه لطف بی پایان و فضل بیکران.
در مورد عطاياى خدايى بايد دانست كه آنچه خدا به عنوان پاداش در برابر اعمال خير به بندگان مىدهد تفضلى است از او، نه اينكه بنده از او طلبكار و مستحق آن باشد، چون عبد و آنچه مىكند همه ملك طلق خداى سبحان است، ملكى كه قابل نقل و انتقال نيست، (ملكى كه بعد از تمليك به غير، باز باقى است)، چيزى كه هست خداى تعالى خودش به اعتبار قانونى، عبد را مالك اجر و ثواب اعتبار كرده، و او را نخست مالك عمل خود و سپس مالك آثار عمل خويش از قبيل كيفر و پاداش دانسته، و اين معنا با اينكه مالك عبد و عمل خود او است، تفضل ديگرى است از او، آن گاه از ميان همه اعمال عبد آنچه محبوب او است و خير است انتخاب نموده، وعده ثوابى در برابرش داده، و اين ثواب را خود او اجر خوانده (با اينكه در واقع اجر و جزا نيست) و اين هم تفضل ديگرى است از او، چون خود خداى تعالى از اينگونه اعمال عبد استفاده نمىكند، نه در دنيا و نه در آخرت، بلكه تنها خود عبد است كه از پاداش اعمال نيكش بهرهمند مىشود. (12).
آیتالله مکارم شیرازی در این مورد میگوید:
«در چندين آيه از قرآن مجيد (و از جمله آيه بالا) در مورد انفاق در راه خدا تعبير به قرض و وام دادن به پروردگار آمده است، و اين نهايت لطف خداوند نسبت به بندگان را از يك سو و كمال اهميت مسأله انفاق را از سوى ديگر مىرساند، با اينكه مالك حقيقى سراسر هستى او است، و انسانها تنها به عنوان نمايندگى خداوند، در بخش كوچكى از آن، تصرف مىكنند چنان كه در آيه 7 سوره حديد مىخوانيم: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ايمان به خدا و رسولش بياوريد و از آنچه خداوند شما را در آن نماينده خود ساخته، انفاق كنيد ولى با اين حال بر مىگردد و از بنده خود استقراض مىكند، آن هم استقراضى با چنين سود بسيار فراوان، «كرم بين و لطف خداوندگار»! (13).
پاسخ سوال دوم:
خوب است پاسخ این سوال را با فرمایش امیرالمؤمنین (ع) آغاز نمایم زیرا حضرت در نهجالبلاغه میفرماید: «و استقرضكم و له خزائن السموات و الارض و هو الغنى الحميد و انما اراد ان يبلوكم ايكم احسن عملا» خداوند از شما درخواست قرض كرده در حالى كه گنجهای آسمان و زمين از آن او است و بىنياز و ستوده، (آرى اینها نه از جهت نياز او است) بلكه مىخواهد شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد. (14).
حضرت علی (ع) با توصیفی که در اینجا برای خداوند بیان فرموده است حتی تصّور احتیاج و نیازمندی هم راه ندارد، زیرا خدای که غنی باالذات و مالک گنجهای زمین و آسمان است هرگز محتاج وام و انفاق بندگانش نخواهد بود بلکه درخواست وام خداوند بی نیاز، از بندگان، مایهای امتحان و آزمایش آنها خواهد بود.
اما به نظر مرحوم طبرسی جمله استفهامیه که در آیه آمده است مفید «امر و دستور» است و به معنای درخواست وام از روی احتیاج نیست چنانکه یهودیان پنداشتهاند، لذا در مجمعالبیان آورده است: «در باره جمله» مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ یهودبان از اين تعبيریرداشت ناروایی داشته و پنداشتهاند كه خداوند از ما قرض میکند از روى نادارى و او فقير است و ما بىنياز!! در صورت که منظور از این تعبیر «امر» است نه درخواست قرض از روى احتياج (15).
پاسخ سوال سوم.
بر اساس فرمایشات برخی از مفسرین، جمله استفهامیه در این آیه دو تا ویژگی دارد یکی این که انگیزنده و محرک است و دیگر این که متضمن تکریم است به این معنا که «كيست آن والا مقام عاقبتانديش كه قرض دهد به خدا قرض نيكو» (16) این لحن و این گونه تعبیر، در ترغیب و انگیزش که حاکی از خردورزی و عاقبتنگری افراد دارد اثری ویژهای خواهد داشت.
مرحوم علامه طباطبایی راجع به این مسئله که چرا خداى تعالى سياق خطاب را از امر (جهاد كنيد)، به استفهام برگردانيد، و فرمود: «كيست از شما كه چنين و چنان كند»؟، با اينكه ممكن بود همين مطلب را نيز به صورت امر بفرمايد، مانند جمله «در راه خدا جهاد كنيد و به او قرض بدهيد»، میفرماید: «اين تغيير به خاطر نشان دادن ذهن مخاطب است، چون سياق امر خالى از كسب تكليف نيست، ولى سياق استفهام دعوت و تشويق است، در نتيجه ذهن شنونده تا حدى از تحمل سنگينى امر استراحت مىكند، و نشاط مىيابد» (17).
جواب سوال چهارم.
در دورهی جاهلیت قبل از طلوع اسلام هم قرض در بین مردم معمول و رایج بود اما قرضی غیرنیکو، قرضی که با رباخواری و منت و آزار همراه بود، حیثیت و کرامت انسانی در این داد وستد به فروش میرفت با آمدن اسلام این سیستم قرض مردود شناخته شد و با عنوان «قرضالحسنه» فرمول آن را عوض کرد وکیفیت آن را به صورت دیگر بیان داشت و در قرآن کریم هم وقتی با تعبیر «قرضا حسنا» آورده میشود قرضی را میپذیرد که با مدل اسلامی وارد اجتماع شود.
آیتالله مکارم در این باره میفرماید: «تعبير فوق اشارهاى به اين حقيقت است كه وام دادن خود انواع و اقسامى دارد كه بعضى را» وام نيكو و بعضى را وام كم ارزش و يا حتى بى ارزش مىتوان شمرد. (18).
اما کیفیت و ویژگیهای که مفسرین برای قرض نیکو با مدل اسلامی از آیات بیان میکنند؛ ضمناً هویت قرض غیرنیکو (کمارزش و بیارزش) هم روشن میشود که در این نوشتار به علت اختصار، صفاتی را که در تفسیر نمونه با توجه به تفاسیر دیگر آورده است، بیان میگردد:
ویژگیهای قرض نیکو.
2- از اموالى كه مورد نياز انسان است باشد، چنان كه مىفرمايد «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة» ٌ (حشر/9) آنها ديگران را بر خود مقدم مىدارند هر چند شخصا شديدا نيازمند باشند.
3- به كسانى انفاق كند كه سخت به آن نيازمندند و اولویتها را در نظر گيرد «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (بقره/273) انفاق شما (مخصوصا) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا در محاصره قرار گرفتهاند.
4- انفاق اگر مكتوم باشد بهتر است «وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (بقره/271 )هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است.
5- هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) اى كسانى كه ايمان آوردهايد انفاقهای خود را با منت و آزار باطل نكنيد.
6- انفاق بايد توأم با اخلاص و خلوصنيت باشد «يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره/265) كسانى كه اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مىكنند.
7- آنچه را انفاق مىكند كوچك و كماهميت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِر» (مدثر/6) به هنگام انفاق منت مگذار و آن را بزرگ مشمار.
8- از اموالى باشد كه به آن دل بسته است و مورد علاقه او است «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (ال عمران/92) هرگز به حقيقت نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.
9- هرگز خود را مالك حقيقى تصور نكند، بلكه خود را واسطهاى ميان خالق و خلق بداند «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ» (حدید/7) انفاق كنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است.
10- و قبل از هر چيز بايد انفاق از اموال حلال باشد، چرا كه خداوند فقط آن را مىپذيرد «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/27) خداوند تنها از پرهيزگاران قبول مىكند.
.....آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمى از اوصاف و شرائط لازم قرض نیکو است، ولى منحصر به اینها نيست، و با دقت و تامل در آيات و روايات اسلامى به شرايط ديگرى نيز مىتوان دست يافت.
ضمنا آنچه گفته شد بعضى از شرائط «واجب» محسوب مىشود (مانند عدم منت و آزار و تظاهر) و بعضى از شرائط كمال است (مانند ايثار به نفس در موقع حاجت خويشتن) كه عدم وجود آن ارزش انفاق را از ميان نمىبرد هر چند در سطح اعلا قرار ندارد.
و نيز آنچه گفته شد گرچه در مورد انفاق (وام به خداوند) بود، ولى بسيارى از آنها در مورد وامهای معمولى نيز صادق است، و به اصطلاح از شرائط لازم، يا شرط كمال «قرضالحسنه» مىباشد. (19).
آیا قرض دادن به خدا شامل قرض دادن به بندگانش هم میشود؟
اوّلا از لحاظ واژه شناسی با معنای لغوی قرض تناسب دارد زیرا چنانچه اشاره شد که واژهای قرض به معنای قطع کردن و بریدن است و برخی آفزوده است: «وام را قرضگويند چون شخص، جزئى از مال خود را قطع كرده به دیگری میدهد به نیت اينكه خود مال يا بدل آنرا بعدا بدهند». (قاموس واژهای قرض).
پس وام دهنده در واقع، مقداری از مالش را قطع و جدا کرده و به نیت باز گرداندن آن به فردی وام میدهد.
ثانیاً چناچه بیان شد واژه «قرض» دارای یک معنای وسیعی است که شامل تمام انفاقهای در راه خدا میشود و دل بریدن از مال و قراردادن آن را در دست نیازمندان (ولوبا نیت برگرداندن) نیز نوعی انفاق محسوب میشود وهمچون انفاق بدون هیچ انتظار وچشم داشتی اضافی و ربوی پرداخت میگردد؛ و بر اساس برخی روایات، به هر کار نیکی «قرض» گفته میشود چنانچه در مجمع البیان طبرسی روایتی از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه وقتى آيه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها» (قصص/84 ونمل/89) (كسى كه كارى نيك انجام دهد پس براى اوست پاداش بهتر از آن) نازل شد رسول اكرم گفت: پروردگارا بر پاداش خود بيفزا، پس خداوند اين آيه را فرستاد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) (كسى كه كار نيكى انجام دهد خداوند ده برابر آن را پاداش میدهد) باز رسول اكرم عرضه داشت خدايا بيفزا: و اين آيات نازل شد: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ ... و «كثيراً» يعنى آن مقدارى كه بشمار نمیآید و جز خدا كسى اندازه آن را نمیداند. (20).
بر اساس این روایت چنین به نظر میرسد که هر کار نیک و حسنهای وام دادن به خدا ودارای پاداش بی شمار است و از این مسیر هم میتوان وام دادن به بندگان خدا را از مصادیق «من ذاالذی یقرض الله ...» دانست زیرا قرضالحسنه دادن به بندگان خدا بدون شک عمل نیک و حسنه به شمار میآید.
ثالثا انفاقهای در راه خدا برای پیشرفت واستقلال و سربلندی جامعه اسلامی است و همچنین با روحیهی ای ایثار و فداکاری از محرومان ونیازمندان دستگیری و امداد میشود و خدای متعال اینگونه ایثار واحسان را تحسین نموده و آن را قرض دادن به خودش دانسته است. وام دادن به نیازمندان و همکاری با بندگان خدا نیز همین نتیجه را بلکه بر اساس تقاضا، ثمره بهتری را خواهد داشت چون صدقه وانفاق ممکن است در دست نیازمند و غیر آن قرار گیرد اما قرض معمولاً در دست نیازمند و محتاج قرار میگیرد و در برخی روایات هم فلسفهای پاداش بیشتر قرض، بر صدقه و انفاق را همین میدانند چنانچه در روایت از پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است: «دخلتُ الجنهی فرأیتُ علی بابها الصدقهی بعشرهی و القرضُ بثمانیهی عشر، فقلتُ یا جبرائیل کیف صارت الصدقهی بعشرهی و القرضُ بثمانیهی عشر؟ قال لِاَنَّ الصدقهی تَقَعُ علی ید الغنی و الفقیر و القرض لا یقعُ مَن یَحتاجُ الیه» (21) هنگامی که بر بهشت داخل شدم دیدم بر در آن نوشته است ثواب صدقه ده برابر و ثواب قرض هیجده برابر، از جبریل پرسیدم چرا ثواب صدقه ده برابر و ثواب قرض (بیشتر) هیجده برابر است؟ در جواب گفت به علت این که صدقه در دست فقیر وغنی قرار میگیرد ولی قرض فقط در دستان محتاج و نیازمند قرار میگیرد.
آیتالله مکارم در ذیل تفسیر آیه فوق میفرماید «وام دادن به خداوند به معنای» انفاق فی سبیل الله است و به گفتهای بعضی از مفسران، انفاقهایی است که در راه جهاد میشود، زیرا در آن زمان تهیهی هزینههای مختلف جهاد، بر دوش مبارزان مسلمان بود، در حال که بعضی دیگر معتقدند هر گونه انفاقی را شامل میشود، هر چند بعد از آیه جهاد وارد شده است. ولی تفسیر دوم با ظاهر آیه سازگار تر است، به خصوص اینکه معنی اول را نیز دربر میگیرد، و اصولا انفاق در راه خدا، و کمک به نیازمندان و حمایت از محرومان، همان کار جهاد را میکنند، زیرا هر دو مایهی استقلال وسر بلندی جامعهی اسلامی است (22).
پس از حیث نتیجه و اثر نیز میتوان قرض همان نقش صدقه وانفاق را بلکه بر وجه مطلوبتر ایفا نماید و از مصادیق «من یقرض الله... » قرار گیرد.
رابعا بر اساس روایات ثواب وپاداش قرض بیشتر از صدقه و انفاق است لذا جایگاه آن از انفاق فی سبیل الله کمتر نخواهد بود لذا در روایت آمده که امام صادق (ع) فرمود: «لَأَنْ أُقْرِضَ قَرْضاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أصله أَصِلَ به مثله» (23) چنانچه مالى را قرض بدهم، در نزد من خوشتر است از اينكه آن مال را ببخشم. یا در روایتی دیگری از آن حضرت آمده: «قَالَ النَّبِيُّ ص أَلْفُ دِرْهَمٍ أُقْرِضُهَا مَرَّتَيْنِ أَحَبُ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهَا مَرَّةً» (همان) رسول خدا (ص) و سلّم فرمود:اگر هزار درهم را دو بار (به كسى) قرض بدهم، در نزد من خوشتر از آن است كه آن را يك بار (و يك جا) صدقه دهم.
بنا بر این میتوان قرض دادن به بندگان خدا و انسانهای نیازمند را داخل وام دادن به خدا و از مصادیق «مَن یقرض الله...» دانست و در واقع آن بیان عالی و لطف بیکران که خدای متعال برای انفاق کنندگان بیان نموده است شامل افراد که با روحیهای ایثار و همکاری دلی نیازمند وگرفتاری را شاد میکنند و دست محتاج و بی نوایی را گرفته، بدون چشم داشت بهره ویا سودی به کمک او میشتابند، خواهدشد و مقام و جایگاه آنان را از این آیه قرآن میتوان فهمید که چگونه با خدای خویش معامله نموده و پاداش فراوانشان در نزد او محفوظ خواهند بود.
ثواب و آثار قرض دادن.
اما وقتی انسان ناچار شد و دستش از همه جا کوتاه شد به طوری که اگر قرض نکند به مشکلات برزگتری میافتد و یا دچار فرصت سوزی و یا لطمهای در زندگی میشود، آنگاه قرض گرفتن اشکال ندارد و در چنین شرایطی امامان معصوم و حتی پیامبر اسلام (ع) به قرض و وام گرفتن روی میآوردند. (25).
1- پاکی یا فزونی مال و درود فرستادن ملائکه بر قرض دهنده.
2- مال قرض به حساب صدقه تا زمانی که بر گردد.
3- چند برابری پاداش و از بین نرفتن آن.
4- ثواب قرض دادن بیشتر از بخشیدن.
روایت دیگر از پیامبر گرامی اسلام (ص) و سلّم نیز آمده که آن حضرت فرمود: «أَلْفُ دِرْهَمٍ أُقْرِضُهَا مَرَّتَيْنِ أَحَبُإِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهَا مَرَّةً» (همان) اگر هزار درهم را دو بار (به كسى) قرض بدهم، در نزد من خوشتر از آن است كه آن را يك بار (و يك جا) صدقه دهم.
5- هر روز ثواب یک دینار.
پس از او جانب خدا در امان است، حال این سوال پیش خواهد آمد که آیا در مدت هم چیزی عاید قرض دهنده خواهد شد؟ خوب است جواب را امام جعفر صادق (ع) بشنویم که فرمود: «مَنْ أَقْرَضَ قَرْضاً فَضَرَبَ لَهُ أَجَلًا فَلَمْ يُؤْتَ بِهِ عِنْدَ ذَلِكَ الْأَجَلِ فَإِنَّ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ فِي كُلِّ يَوْمٍ يَتَأَخَّرُ عَنْهُ ذَلِكَ الْأَجَلُ مِثْلَ صَدَقَةِ دِينَارٍ وَاحِدٍ فِي كُلِّ يَوْم» (همان) كسى كه مالى را به كسى وام دهد، و مدتى براى (پرداخت) آن معين كند، و آن قرض در مدّت معيّن وصول نگردد، به ازی هر روز تأخير، ثواب يك دينار صدقه را براى او خواهد داشت.
6- تابلوی در بهشت.
7- از نکات اصلی کتابهای آسمانی.
8- قرض دادن فرصت وغنیمت است.
9- باعث کمال ایمان.
.... هر كه دوست دارد كه خدا ايمانش را كامل گرداند تا به راستی و حقيقت مؤمن باشد پس بايد از خدا بترسد روى آن شروطى كه خدا بر مؤمنان شرط فرموده، چون كه خدا شرط كرده كه با داشتن ولايت او و ولايت رسولش و ولايت امامان مؤمنين: نماز را به پا دارند، و زكاة بپردازند، و در راه خدا «بدون سود وام» دهند، و از زشتیها دورى كنند چه در عيان باشد و چه در نهان، و چيزى از محرمات نيست جز آنكه در (اين قسمت از) گفتار خدا (كه فرمود از فواحش عيان و نهان اجتناب كنيد) داخل گردد پس هر كس ميان خود و خدا از روى اخلاص ديندارى كند، و به خود اجازه ندهد كه چيزى از اینها را واگذارد چنين كسى در نزد خدا در زمره حزب پيروز او خواهد بود و از مؤمنين حقيقى به شمار رود...( 32).
آثار امتناع از قرض دادن به مؤمن.
همانطور که در آیایت و روایات برای قرض دادن برای مردم وکارگشایی از بندگان خدا توصیه وتأکید شده و برای آن پاداش فروان را بیان میدارد متقابلا برای کسانی قدرت وتوانایی دارند اما با این سنت حسنه و فرهنگ سازنده اسلامی همکاری نکرده و یا موانع ایجاد میکنند با آثار زیانبار و عواقب دردناکی مواجه خواهند شد.
1- محرومیت از بوی بهشت.
همه انسانهای عاقل مشتاق بهشتند و از خدای خویش ارزو و مناجات میکنند که در عالم آخرت بهشت را نصیبشان فرماید لذا برخی کسانی که لیاقت نداشته و بد بخت هستند از این نعمت الهی محروم میشود و یکی از کسانی خیل بیچاره وبدبخت است کسی است که برادر مسلمانش محتاج باشد و دست نیاز به سوی او دراز کرده، درخواست قرض وهمکاری نماید ولی او در حال که قدرت و توانایی دارد از همکاری با او و قرض دادن امتناع میورزد، زیرا چنین فردی از بوی بهشت که یک ساله را استشمام میشود محروم است پیامبر بزرگوار اسلام میفرماید: «من احتاج إليه أخوه المسلم في قرض و هو يقدر عليه فلم يفعل حرّم اللَّه عليه ريح الجنّة» (33): هر كس برادر مسلمانش در مورد وامى به او احتياج داشته باشد و او توانائى بر آن وام داشته باشد و وام ندهد، خدا بوى بهشت را بر او حرام خواهد كرد.
2- مورد سرزنش دوزخ.
بر اثر برخی گناهان خدای سبحان بنده گنهکار را عذاب روحی و جدانی میدهد که در آن صورت بیشتر مورد اذیت قرار خواهد گرفت زیرا عذاب وجدان ودرد روحی درد ناکتر از عذاب جسمی است. یکی از کسانی در روز قیامت عذاب روحی خواهد داشت و مورد سرزنش وتوبیخ جهنم قرار میگیرد توانگری است که نیازمندی دست نیاز به سوی دراز کرده ودرخواست قرض نماید ولی او دست رد بر سینه او میزند و از دادن قرض امتناع میورزد.
رسولخدا (ص) میفرماید: «دوزخ در قيامت با سه كس سخن گويد (وسرزنش نماید): پادشاه، دانا وتوانگر، به پادشاه گويد: اى آنكه خدا ترا پادشاهى داد ولی تو داد نكردى پس او را همانند پرندهای که دانه كنجد را فرو برد در خودش فرو برد. دوم به دانا گويد: اى كسی که نزد مردمان خودستايى مىكردى ولی با خدایت به سركشى و نبرد پرداختی، پس او را نيز فرو خورد. آنگاه به توانگر گويد: اى كه خدا به تو از جهان فراخى داد (ونعمت ارزانی داشت) هر گاه كسى از تو کوچکترین وامی خواست ندادى و تنگ چشمى كردى او را نيز فرو برد».(34).
از مجموع آیات وروایات جایگاه عالی سنت نیکوی «قرضالحسنه» و آثار ارزنده این مهم در زندگی دنیا وجهان پس از مرگ روشن میشود و برای کسانی که توانایی دارند ولی از انجام این عمل نیکو و سازنده امتناع میورزند عذاب سخت و دردناکی توام با خواری وزبونی را در انتظار خواهد داشت.
قرض از منظر امام رضا (ع)
1- [فقه الرضا عليه السلام] رُوِيَ «أَنَّ أَجْرَ الْقَرْضِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ ضِعْفاً مِنْ أَجْرِ الصَّدَقَةِ لِأَنَّ الْقَرْضَ يَصِلُ إِلَى مَنْ لَا يَضَعُ نَفْسَهُ لِلصَّدَقَةِ لِأَخْذِ الصَّدَقَةِ». (35).
در کتاب فقه الرضا (ع) آمده است: پاداش قرض هیجده برابر و دوچندان پاداش صدقه است چون قرض به دست کسی میرسد که خودش را برای خواستن صدقه وگرفتن آن خوار نمیسازد. در این حدیث ضمن این که افزون بودن پاداش قرض بر صدقه را بیان میدارد تعلیلی که برای آن به کار برده میشود بسیار زیبا وجالب به نظر میرسد گویا حضرت میفرماید قرض در دست افراد بلند همت و آزاد منشی قرار میگیرد که نفسشان را برای درخواست مجانی و رایگان از مردم خوار نمیسازند و دست به گدایی دراز نمیکنند؛ و به بیان دیگر قرض عوض دار همرا ه با عزت را از بخشش رایگان توام با درخواست و ذلت از مردم ترجیح میدهند.
2- سُئِلَ عَنِ الرِّضَا ع مَا حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ فَقَالَ إِنَّ مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ... وَ مَنْ أَقْرَضَ مُؤْمِناً قَرْضاً يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُسِبَ لَهُ ذَلِكَ به حساب الصَّدَقَةِ حَتَّى يُؤَدِّيَهُ إِلَيْهِ. (36). از امام رضا(ع) سوال شد که حق مؤمن بر مؤمن دیگر چیست؟ حضرت فرمود حق مؤمن برمؤمن... و هرگاه کسی مؤمنی را قرض دهد و در ان رضای خداوند تبارک وتعالی را در نظر گیرد تا زمانی که آن مال بر نگشته به عنوان صدقه محسوب میشود. حضرت در اینجا بعد از قرض دادن بلا فاصله به شرط مهم آن اشاره نموده میفرماید «يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» از این بیان حضرت معلوم قرض وقتی ارزش دارد که برای رضای خدا باشد و اگر قرض که توام با منت وآزار بود و یا همراه ربا و ریا بود و یا هر انگیزهای غیر خدایی دیگر را داشته باشد از این پاداش بر خوردار نخواهد بود.
3- فِقْهُ الرِّضَا (ع) رُوِيَ «مَنْ أَقْرَضَ قَرْضاً وَ ضَرَبَ لَهُ أَجَلًا فَلَمْ يُرَدَّ عَلَيْهِ عِنْدَ انْقِضَاءِ الْأَجَلِ كَانَ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِثْلَ صَدَقَةِ دِينَار» (37) در کتاب فقه الرضا (ع) آمده کسی که قرض بدهد و برای آن مدت تعیین کند اما (بدهکار) نتواند آن را در آن مدت پرداخت نماید برای قرض دهنده در ازی هر روز آن، ثواب صدقه به مبلغ یک دینار خواهد بود. از این فرمایش امام (ع) چنین بر میآید قرض که در آن مدت تعیین میشود هیچ اشکالی ندارد و بعد از اتمام مدت، قضیه مهمتر میشود لذا برای مدارا و مهلت دادن بدهکار بعد اتمام مدت، ثواب ویژهای به صورت روز شمار عنایت خواهد شد و آن اجر و پاداش صدقه دادن یک دینار در راه خدا خواهد بود و چنین پاداشی به صورت روز شمار از اهمیت آن حکایت دارد.
4- امام رضا (ع) در فلسفه حرمت ربا میفرماید: «علّة تحريم الرّبا، إنّما نهى اللَّه عزّوجلّ عنه، لما فيه من فساد الأموال [...] فحظر اللَّه- تبارك و تعالى- على العباد الرّبا، لعلّة فساد الأموال، كما حظر على السّفيه أن يدفع إليه ماله لما يتخوّف عليه من إفساده حتى يؤنس منه رشدا ... و علّة تحريم الرّبا بالنّسيئة، لعلّة ذهاب المعروف، و تلف الأموال، و رغبة النّاس في الرّبح، و ترکهام القرض و صنائع المعروف؛ و لما في ذلك من الفساد و الظّلم و فناء الأموال» (38).
خداى بزرگ بدان جهت ربا را نهى كرده، كه مايه تباهى اموال است [....]. اين است كه خداوند متعال ربا را از جهت فسادى كه در اموال پديد مىآورد حرام كرده است، به همان گونه كه دادن مال شخص سفيه را به دست او حرام كرده است، چه در اينجا نيز بيم فاسد شدن مال مىرود، و تا زمانى كه به رشد برسد چنين است؛ و علّت تحريم ربا در تأخير پرداخت بدهى نيز، از بين رفتن معروف و نيكى است، و تلف شدن اموال، و تمايل پيدا كردن مردمان به ربح (بهره)، و ترك وام دادن و به كار نيكو پرداختن؛ و اینها همه سبب فساد است و ظلم و نابودى اموال مردمان.
از این فرمایش حضرت به خوبی میتوان دریافت که یکی از اهداف اصلی ترویج فرهنگ قرضالحسنه مبارزه با مفاسد اقتصادی و ضایع شدن اموال مردم است، فرهنگ قرضالحسنه باید در جامعه زنده و احیا گردد تا سیستم خانمان سوز وجامعه بر انداز ربا و ربا خواری که درست در نقطه مقابل قرض قرار دارد از بین برود و جامعهای به سوی پیشرفت و تعادل و شکوفایی اقتصاد خواهد رفت که بین مردم آن روحیهای عطوفت، همکاری، ایثار و احسان حاکم باشد.
نتیجه
سنت قرضالحسنه در ادیان الهی و به ویژه دین اسلام جایگاه بسیار عالی و پاداش فراوان دارد به طور که خدای متعال برای تشویق و ترغیب به این مهم با تعابیر بسیار عالی، خودش را بی واسطه طرف دریافت کننده قرض مطرح نموده و برایپاداش و محفوظ بودن آن عمل نیک بیان تضمینی ارائه نموده است.
با ایجاد و توسعهای فرهنگ قرضالحسنه علاوه بر این که آثار و برکات فراوان آن را در زندگی خویش تجربه خواهد نمود، میتوان برای پیشرفت و شکوفایی جامعه نیز کمک کرد زیرا در جامعهای که دستگیری و گار گشایی از همدیگر رایج باشد روحیهای ایثار، فداکاری، احسان و نوع دوستی تقویت مییابد آن گاه با قرض دادن به افراد، و یا ایجاد وکمک به صندوقهای قرضالحسنه زمینهای اشتغال، ازدواج و دهها همکاری مفید دیگر برای جوانان نیازمند و خانوادههای تهی دست فراهم نماید و از طرفی دیگر با گسترش سنت خوب قرضالحسنه، بساط چپاولگری ربا و ربا خواری و دهها مفاسد مالی دیگر کم کم از بازار مسلمین برچیده خواهد شد در نتیجه میتوان فاصله بین ثروتمند و فقیر را تقلیل بخشیده و جامعه را به سوی فضای سالم مالی و اعتدال اقتصادی سوق داد.
پي نوشت ها :
1. (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص73()
2. (پرتوى ازقرآن، ج2، ص: 175).
3. (همان ج 2، ص 432).
4. (تفسیرنمونه، ج 23 ص 323).
5. .(تفسیرنمونه، ج 23، صص 35،36،37).
6. (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص 73).
7. (میزان الحکمهی، ج 9 ص 396).
8. (تفسیرنمونه، ج 2، ص 225).
9. (ثواب العمال و عقاب الاعمال، ص 139):
10. (وسائل الشیعه، ج 13، ص 77).
11. (قرضالحسنه، ص 45).
12. (ثواب العمال و عقاب الاعمال، ص 139).
13. (ثواب الاعمال و عقاب العمال، ص 138).
14. (ترجمه الحکم الزاهره ص 670).
15. (ترجمه ارشادالقلوب، ج 2، ص 258).
16. (الحیاهی، ج 6، ص 152).
17. (من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 58 و گزیده کافی، ج 3،ص72)
18. ترجمه روضه کافی، ج 1، ص 14
19. (بحارالانوار ج 103 ص 138).
20. (ترجمه خصال، ج 1، ص 88).
21. (بحارالانوار، ج 100 ص 140).
22. (بحارالانوار، ج 71 ص 233).
23. (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 396).
24. (الحیاه، ج 4 ص 461.).
* قرآن کریم.
*نهج البلاغه.
3- آرام، احمد، 1380 ش، ترجمه الحیاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
2- ابراهیمی، محمدحسین، چاپ سوم 1378، قرضالحسنه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
3- ابن منظور، چاپ سوم 1414 ق، لسان العرب، بیروت، دارصادر.
4- انصارى، على، چاپ دوم 1375 ش، ترجمه الحكم الزاهرة، قم، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى.
5- بندرريگى، ابراهيم چاپ سوم 1379 ش، ترجمه ثواب الاعمال، قم انتشارات اخلاق.
6-بهبودی، محمدباقر، چاپ اول 1363 ش، گزيده كافى، تهران، مركز انتشارات علمى و فرهنگى.
7- رسولى محلاتى سيد هاشم چاپ اول - روضه كافى، تهران، انتشارات علميه اسلاميه.
8-شيخ حر عاملى،1409 ق، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام.
9-شيخ صدوق،1406 ق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، انتشارات دار الرضى.
10- شيخ صدوق، 1413 ق منلايحضرهالفقيه قم انتشارات جامعه مدرسين.
11- طالقانى، سيد محمود،1362، ش، پرتوى از قرآن، تهران، شركت سهامى انتشار.
12- طيب، سيد عبد الحسين، چاپ دوم، 1378 ش. اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام.
13- علامه مجلسى،1404 ق، بحار الأنوار، لبنان، مؤسسة الوفاء بيروت.
14-علامه مصطفوی،2009 م، التحقیق، لندن، انتشارات علامه مصطفوی.
15-مترجمان، چاپ اول 1360 ش، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انشارات فراهانی.
16--مترجمان،1377 ش تفسير هدايت، مشهد، بنياد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوى.
17- محدث نورى،1408 ق، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام.
18- محمدی ری شهری، محمد، چاپ دوم 1385، میزان الحکمه، مترجم حمید رضا شیخیف قم، دارالحدیث.
19- مدرس گيلانى، چاپ اول 1362 ش، ترجمه خصال، تهران، سازمان چاپ و انتشارات جاويدان.
20 مسترحمى، سيد هدايت الله، چاپ سوم 1349 ش، ترجمه ارشادالقلوب، تهران، انتشارات مصطفوى.
21- مكارم شيرازى، ناصر،1374 ش، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية.
22- موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، چاپ اول 1374 ش ترجمه المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه.
/ع