نگاه تحلیلی به زندگی و زمانه شهید سید مرتضی آوینی

خالق دوربین سرخ جنگ

شهید مرتضی آوینی شخصیتی چند وجهی بود. معماری خوانده بود اما دل در گروه فلسفه داشت. به فلسفه می پرداخت اما افسون سینما بود. جست و جوی فراوان در حوزه های مختلف او را به شخصیتی بدل کرده بود که نگاهی انتقادی
پنجشنبه، 22 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
خالق دوربین سرخ جنگ

خالق دوربین سرخ جنگ
خالق دوربین سرخ جنگ


 






 

درآمد
 

شهید مرتضی آوینی شخصیتی چند وجهی بود. معماری خوانده بود اما دل در گروه فلسفه داشت. به فلسفه  می پرداخت اما افسون سینما بود. جست و جوی فراوان در حوزه های مختلف او را به شخصیتی بدل کرده بود که نگاهی انتقادی به پیرامونش داشت. مقاله حاضر که تحلیلی است از زمانه و زندگی وی، سعی دارد تمامی ابعاد شخصیت وی را مورد بررسی و تأمل قرار دهد.

در پی آواز حقیقت
 

سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران شد. او از کودکی با هنر انس داشت، شعر می سرود. داستان و مقاله می نوشت و نقاشی می کرد.تحصیلات دانشگاهی اش را نیز در رشته ای به انجام رساند که با طبع هنری او سازگار بود، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت های انقلاب به فیلم سازی پرداخت.

آوینی به روایت آوینی
 

سید مرتضی آوینی درباره خود می گوید: «من بچه شاه عبدالظیم هستم و در خانه ای به دنیا آمده و بزرگ شده ام که در هر سوراخش که سر می کردی به یک خانواده دیگر نیز بر می خوردی.»
اینجانب در سال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدایی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به کمک اسرائیل شتافته و به مصر حمله کردند و بنده هم به عنوان یک پسر بچه 12- 13 ساله تحت تاثیر تبلیغات آن روز کشورهای عربی یک روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است.
وقتی زنگ کلاس را زندند و همه ما بچه ها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به کلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید: «این را که نوشته؟» صدا از کسی در نیامد من هم ساکت، اما با حالتی پریشان سر جایم نسشته بودم.
ناگهان یکی از بچه ها بلند شد و گفت: «آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته» و اسم مرا به آقای مدیر گفت. آقای مدیر هم کلی و سرو صدا کرد و خلاصه اینکه: «چرا وارد معقولات شدی؟» و در آخر گفت: «بیا دم در دفتر تا پرونده ات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه.» البته وساطت یکی از معلمین، کار را درست کرد و من فهمیدم که نباید وارد معقولات شد. بعدها هم که در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرف های گنده گنده و سوالات قلمبه سلمبه می کردیم معمولاً به زبان های مختلف حالیمان می کردند که وارد معقولات نباید بشویم. مثلاً یادم است که در حدود سال های 45- 50 با یکی از دوستان به منزل یک نقاش که همه اش از انار نقاشی می کشید، رفتیم. می گفتند از مریدهای عنقا است و درویش است. وقتی درباره عنقا و نقش انار سوال می کردیم با یک حالت خاصی به ما می فهماند که به این زودی و راحتی نمی شود وارد معقولات شد. تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف می زنم. من هم سال های سال در یکی از دانشکده های هنری درس خوانده ام، به شب های شعر و گالری های نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام.
ساعت ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی دانستم گذرانده ام. من هم سال ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه ای گذاشته ام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را بی آنکه آن زمان خوانده باشم اش طوری دست گرفته ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتاب هایی می خواند، معلوم است که خیلی می فهمد....».
اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شده ام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی آید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس به راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت. و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می زنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم.
اما کاری را که اکنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست. حقیر هر چه آموخته ام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین کامل می گویم که تخصص حقیقی در سایه تعهد اسلامی به دست می آید و لاغیر. قبل از انقلاب بنده فیلم نمی ساخته ام اگر چه با سینما آشنایی داشتم. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است. اگر چه چیزی اعم از کتاب یا مقاله به چاپ نرسانده ام. با شروع انقلاب حقیر تمام نوشته های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان های کوتاه، اشعار و... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم.
هنر امروز متأسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی «رحمه الله علیه»:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هر چه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده ام. البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است همه هنرها اینچنین اند کسی هم که فیلم می سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه گر می شود. حقیر اینچنین ادعایی ندارم اما سعی ام بر این بوده است.
با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورت های موجود رفته رفته ما را به فیلم سازی برای جهاد سازندگی کشاند. در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم و در گروه جهاد سازندگی که پیش از ما به وسیله کارکنان خود سازمان صدا و سیما تأسیس شده بود، مشغول به کار شدیم. یکی از دوستان ما در آن زمان «حسین هاشمی» بود که فوق لیسانس سینما داشت و همان روزها از کانادا آمده بود. او نیز به همراه ما به روستاها آمده بود تا بیل بزند.
تقدیر این بود که بیل را کنار بگذاریم و دوربین برداریم. بعدها «حسین هاشمی» با آغاز تجاوزات مرزی رژیم بعث به جبهه رفت و در روز اول جنگ در قصر شیرین اسیر شد به همراه یکی از برادران جهاد بنام «محمد رضا صراطی» ما با چند تن از برادران دیگر، کار را تا امروز ادامه دادیم. حقیر هیچ کاری را مستقلاً انجام نداده ام که بتوانم نام ببرم. در همه فیلم هایی که در گروه جهاد سازندگی ساخته شده است سهم کوچکی نیز اگر خدا قبول کند به این حقیرمی رسد و اگر خدا قبول نکند که هیچ به هر تقدیر، من فعالیت تجاری نداشته ام. آرشیتکت هستم!
از سال 58و 59 تاکنون بیش از یکصد فیلم ساخته ام که بعضی عناوین آنها را ذکر می کنم: مجموعه «خان گزیده ها»، مجموعه «شش روز در ترکمن صحرا»، «فتح خون»، مجموعه «حقیقت»، «گمگشتگان دیار فراموشی (بشاگرد)»، مجموعه «روایت فتح» نزدیک به هفتاد قسمت و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب» نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بوده ام.
یک ترم نیز در دانشکده سینما تدریس کرده ام که چون مفاد مورد نظر من برای تدریس با طرح درس های دانشگاه همخوانی نداشت از ادامه تدریس در دانشگاه صرف نظر کردم. مجموعه مباحثی را که برای تدریس فراهم کرده بودم با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در کتابی به نام «آینه جادو» بالخصوص در مقاله ای با عنوان تأملاتی درباره سینما که نخستین بار در فصلنامه سینمایی فارابی به چاپ رسید در انتشارات برگ به چاپ رسانده ام.»

آوینی در مقام فیلم ساز
 

شهید آوینی فیلم سازی را در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی با ساختن چند مجموعه درباره غائله گنبد (مجموعه شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه مستند خان گزیده ها) آغاز کرد.
آوینی در جایی می گوید: «با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورت های موجود رفته رفته ما را به فیلم سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه وقایعی که برای انقلاب اسلامی و نظام پیش می آید عکس العمل نشان بدهیم.
مثلا سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه حقیقت را ساختیم، به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم. آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود، بعد، غائله خسرو و ناصر قشقایی پی آمد و ما به فیروز آباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم.... وقتی فیروز آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروز آباد رساندیم.در واقع اولین صحنه های جنگ را ما در آن جا، در جنگ با خوانین گرفتیم.»

خالق دوربین سرخ جنگ

از گروه جهاد تا روایت فتح
 

گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت. دو تن از اعضای گروه در همان روزهای اول جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه اش خورده بود، از حلقه محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره خرمشهر برای تهیه فیلم وارد این شهر شد. وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونین شهر نشده بود. شهر هنوز سرپا بود. اگر چه احساس نمی شد. که این حالت زیاد پردوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد. ما به تهران بازگشتیم و شبانه روز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی درباره خرمشهر از تلویزیون پخش شد، فتح خون.
مجموعه یازده قسمتی«حقیقت» کار بعدی گروه محسوب می شد که یکی از هدف های آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود، یک هفته ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست و جوی «حقیقت» ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود. تولید مجموعه حقیقت این گونه آغاز شد. کار گروه جهاد در جبهه ها ادامه یافت و با شروع عملیات و الفجر هشت، شکل کاملا منسجم و به هم پیوسته ای پیدا کرد. آغاز تهیه مجموعه زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد، به همان ایام باز می گردد.
شهید آوینی همچنین درباره انگیزه گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین گفته است: «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیون جهاد سازندگی جمع آمده بودند آنها را به جبهه های دفاع مقدس می کشاند نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمی توانست در این عرصه منشا فعل و اثر باشد. گروه های فیلم برداری ما با همان انگیزه هایی که رزم آوران را به جبهه کشانده بود کار می کردند، داوطلبانه و بدون چشم داشت مالی، در کمال قناعت و شجاعت و آماده برای شهادت. اینجا عرصه ای نبود که فقط پای تکنیک و یا هنر در میان باشد...» بچه های ما تا سال 1367 که به ناگزیر تسلیم سیستم های برآورد مالی و فنی تلویزیون شدیم جز حقوق ماهیانه جهاد سازندگی و یا سپاه پاسداران که از هفت هزار تومان بالاتر نمی کشید، چیزی دریافت نمی کردند. نمی دانم چطور شده بود که این اواخر، یعنی سال 1366 بنیاد فارابی به یاد ما افتاده بود و نود هزار تومان به واحد تلویزیونی جهاد سازندگی هدیه کرده بود. همین مختصر را نیز بچه ها غالبا به خانواده شهدایمان هدیه کردند. اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق المقدس به شهادت رسیده و آخرینشان مهدی فلاح پور است که همین امسال (1371) در لبنان شهید شد.
و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جزآن که ما خسته نشده ایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. می دانید! زنده ترین روزهای زندگی یک «مرد» آن روزهایی است که در مبارزه می گذراند، زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان می دهد.
اواخر سال 1370 «موسسه فرهنگی روایت فتح» به فرمان مقام معظم رهبری تأسیس شد تا به کار فیلم سازی مستند و سینمایی درباره دفاع مقدس بپردازد و تهیه مجموعه روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع نامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلم برداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم تر از یک سال کار تهیه شش برنامه از مجموعه ده قسمتی «شهری در آسمان» را به پایان رساندند و مقدمات تهیه مجموعه های دیگری را درباره آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. شهری در آسمان که به واقعه محاصره، سقوط و باز پس گیری خرمشهر می پرداخت.
در ماه های آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد. اما برنامه وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیستم فروردین 1372 در قتلگاه فلکه ناتمام ماند. شهید آوینی فعالیت های مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، همزمان با مشارکت در جبهه هاو تهیه فیلم های مستند درباره جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه «اعتصام» ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد. این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در می گرفت. او طی یک مجموعه مقاله درباره «مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام» آرا و اندیشه های رایج در مورد دموکراسی، رأی اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی مأخوذ از وحی و نهج البلاغه و آرای سیاسی حضرت امام (ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد. مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولات فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول (ص) در مدینه و خلافت امیر مومنان (ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهم السلام و جایگاه آن با جنگ های در اسلام و قیام عاشورا و وجوه تمایز آن از جنگ هایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شده اند، و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگی و ویژگی رزم آوران و بسیجیان، در زمره مطالبی بود که در «اعتصام» منتشر شد.
اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر می کرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون «اشک، چشمه تکامل»، «تحقیقی در معنی صلوات» و «حج، تمثیل سلوک جمعی بشر» به چاپ می سپرد.
مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی «تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب» برای ماهنامه «جهاد»، ارگان سازندگی، نوشت. «بهشت زمینی»، «میمون برهنه!» «تمدن اسراف تبذیز»، «دیکتاتوری اقتصاد»، «از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی»، «نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی»، «ترقی یا تکامل؟» و... از جمله مقالات آن مجموعه است. این مقالات بعد از شهادت او با عنوان«توسعه و مبانی تمدن غرب» به چاپ رسید. این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سالها شهید آوینی علاوه بر کارگردانی و مونتاژ مجموعه «روایت فتح» نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان «گنجینه آسمانی» او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب «فتح خون» (روایت محرم) را آغاز کرد و نه فصل از فصول ده گانه آن را نوشت.اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنی هاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت.
او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد. ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه همخوانی نداشت‏ از ادامه تدریس صرف نظر کرد. مجموعه مباحثی که برای تدریس صرف نظر کرد. مجموعه مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود‏، با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در مقاله بلندی به نام «تأملاتی در ماهیت سینما» که در فصلنامه «فارابی» به چاپ رسید و بعد در مقالاتی با عناوین «جذابیت در سینما»، «آینه جادو».
«قاب تصویر و زبان سینما» و…. که از فروردین سال 1368 در ماهنامه هنری «سوره» منتشر شد، تفصیل پیدا کرد. مجموعه این مقالات در کتاب «آینه جادو» که جلد اول از مجموعه مقالات و نقدهای سینمایی اوست. جمع آوری و به چاپ سپرده شد. سال های 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل می شود. هر چند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستند سازی و تجارب او در زمینه کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هر چیز به سینما بپردازد.
ولی این مسئله موجب بی اعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تألیف مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان‏، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر‏، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر،هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و… تألیف کرد که در ماهنامه «سوره» به چاپ رسید.
طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی‏، اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه‏، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب‏، غرب زدگی و روشنفکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تحقیق کردو مقالاتی منتشر نمود. مجموعه آثار شهید آوینی در این دوره هم از حیث کمیت‏، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجاب آور است. در حالی که سرچشمه اصلی تفکر او به قرآن،نهج البلاغه، کلمات معصومین علیهم السلام و آثار و گفتار حضرت امام (ره) باز می گشت. با تفکر فلسفی غرب و آرا و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آنها را نقد و بررسی می کرد. او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی می دانست چرا که این شناخت زمینه خروج از عالم غربی و غرب زده کنونی را فراهم می کند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد می رساند.
او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی (ره) بشر وارد عهد تاریخی جدید شده است که آن را «عصر توبه بشریت» می نامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر (عج) و ظهور «دولت پایدار حق» منتهی خواهد شد. شهید سید مرتضی آوینی ایجاد تحول عمیق درونی در مخاطبات را رسالت اصلی خویش می دانست که این امر جز از طریق فطرت‏، امکان ندارد. وی در جایی مطرح کرده است: «برنامه،روایت فتح با زبان فطرت با مخاطبان خود سخن گفت، تلاش بر آن بود که انسان ها به فطرت الهی شان باز گردند تا در آن صورت برنامه به هدف اصلی خود که رهنمون ساختن انسان ها به سوی حقیقت است برسد.«روایات فتح» حکایت عاشقانی بود که عشق قلبشان را تا آنجا انباشته که ترس از مرگ، جایی برای ماندن،نمی دید.
من در روایت فتح، رو دربایستی را کنار گذاشتم و آنگاه حرف زدن را آغاز کردم که عجب شجاعتی می خواهد و با عقل اندیشی و ژورنالیسم جور در نمی آید. اما من باید عالم بسیجیانی را روایت می کردم که عاشق بودند و با قلبشان در عالم می زیستند و عالم آن عالم ظاهر نبود، آنان اهل باطن و حقیقت و معنا بودند.

زوایای ناپیدا جنگ
 

شاید امروز به یاد آوردن یک مجموعه قدیمی در زمان پخش یک امتیاز محسوب نشود، در حالی که نوار، سی دی و…. همه اتفاقات دور گذشته راقابل دسترس می کنند. ولی اگر آن مجموعه، مستند روایت فتح باشد که در سال های اوج جنگ ایران و عراق تا پایان گرفتن آن از تلویزیون پخش می شد و فضا، قالب و تاثیر گذاری خاصی داشت، طبعاً مشاهده امروز نمی تواند با تجربه دیدار آن سالها برابری کند. زمانی که صدای گوینده رادیو که اخبار مربوط به عملیات مختلف جنگی را اعلام می کرد، نوای آشنا و کابوسی مشابه پیام اعلام حمله هوایی بود شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید، دلیر مردان ایران در عملیات.. موفق به فتح مواضع دشمن شدند، زمانی که در هر کوی و برزن حجله های رنگین، شهادت یک جوان را که شاید همین دیروز از کنارت عبور کرده یادآورد می شد، زمانی که یکی از تکالیف مهم دانش آموزان مدرسه ای نوشتن نامه ای فرضی به روزمندگانی بود که در حال دفاع از مرز و بوم کشور بودند، زمانی که….
در چنین زمانی است که هر پنجشنبه شب، نشستن مقابل تلویزیون و انتخاب از میان دو شبکه تلویزیونی سیما، بی اختیار متاثر از صدای آرام گوینده ای بود که مخاطب دور از فضای جبهه را که فقط وصف جنگ را شنیده بود، وادار به انتخاب این برنامه می کرد. مستندی که به زوایایی ناپیدا از جنگ تحمیل شده به ایران، مردان مرد این عرصه و آناتی خاص می پرداخت تامخاطب خود را دور از موقعیت و فضا حس نکند و به نوعی شریک درونی این ایثار گری ها شود.
آوینی با ادبیات خاصی که در نگارش متن و لحن حماسی منصر به فردی که برای روایت مستند انتخاب می کرد، به تبع نیاز زمان خود به نگاه حماسی به ارزش های دفاع مقدس دامن می زد. او با استفاده از مولفه هایی برخاسته از موقعیت مانند نوحه های آشنای آن زمان،کارکرد آنها را ارتقا داده و ماندگاری اش را صد چندان کرده و مخاطب را آن چنان درگیر فضا، مکان، موقعیت و آدم ها می کرد که به نوعی ناخودآگاه بود. می توان نوحه معروف آهنگران را در تیتراژ پایانی یکی از قسمت ها که با تصاویر و حرف های رزمنده ها در آن قسمت به همخوانی خاصی رسیده بود،از یاد برد؟
مرا اسب سپیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز باز است
در میخانه را گیرم که بستند
کلیدش را چرا یا رب شکستند
آدم هایی که شاید هنگام پخش مستند، شهید شده بودند و حضور جسمی نداشتند یا در همان لحظات مقابل دوربین سرخ او به شهادت می رسیدند. آوینی خالق دروبین سرخ جنگ بود، دوربینی که تنها شهادت را ثبت نمی کرد بلکه سرخی خون را به عمق میدان دید مخاطب انعکاس می داد و نمایی به گستردگی جنگ هشت ساله ایران را به شناسنامه تصویری دفاع مقدس اضافه کرد. یک نمای طولانی که هنوز هم تمام نشده است.
همچنین ابراهیم حاتمی کیا هم در جایی از اشنایی با روایت فتح این گونه یاد کرده است: «وقتی با روایت فتح، آشنا شدم به یکباره دل سپردم به آدم هایی که نیمه شب بر می خاستند، نماز شب می خواندند و اشک می ریختند. تشکیلات و گروه روایت فتح را کسانی بنیان نهاده بودند که به اعتقاد شهید آوینی، خودشان با جنگ پیوند داشتند و بر حقایق جنگ پافشاری می کردند.»
حاتمی کیا همچنین گفته است: «آوینی به من می گفت برای ساختن مستند، باید رابطه قلبی با فضا داشته باشی اگر آن فضا و شرایط را باور نداشته باشی، تصاویر، به سراغ تو نخواهند آمد. تو باید خود را مهیا کنی آنگاه به جبهه بروی و...؟ در آن فضا باشی. وقتی شرایط درونی تو فراهم شد آن موقع تصاویر سراغ تو می آیند و در کادرت قرار می گیرند.»

آثار آوینی
 

از آثار شهید آوینی مجموعه مقالات سینمایی با نام آیینه جادو، کتاب آغازی بر یک پایان، کتاب فتح خون و کتاب مجموعه مقالات فرهنگ و هنر، مقاله شرح نور در تفسیر غزلیات امام خمینی (ره) را می توان نام برد.

دیدگاه های آوینی
 

شهید آوینی غرب را به عنوان یک کلیت، تجسم ظهور تاریخی شیطان می دانست و به ویژه درباره غرب پس از رنسانس، معتقد بود که با غلبه اومانیسم و خودبنیادی، جهالت و طغیان بشرغربی به نهابت رسیده و همین به نهایت رسیدن طغیان و خودبنیادی، زمان توبه را نزدیک کرده است. شهید آوینی عصر کنونی را عصر توبه بشریت می نامید و ظهور انقلاب دینی را تجسم این توبه تاریخی و معنوی می دانست. شهید آوینی مسیر تقدیر تاریخی بشر را متشکل از مراحل زیر می شمرد:
1 هبوط (در مصداق جمعی و تاریخی) 2 طغیان و خود بنیادی 3 توبه (در مصداق جمعی و تاریخی) 4 طلوع عصر معنویت و نجات از خود بنیادی. شهید آوینی تنها صورت مشروع از حکومت را نظام مبتنی بر ولایت فقیه می دانست: «ولایت فقیه تنها صورتی است که می تواند به حکومت اسلام فضیلت بخشد. فقیه انسانی است که حقیقت دین در وجود او تبیین یافته است و قدرت استنباط احکام عملی دین را از سرچشمه های حقیقت که کتاب و سنت است داراست.»وی آزادی را برای انسان حق نمی دانست بلکه آزادی را یک تکلیف می دانست:«آزادی حق انسان نیست بلکه تکلیف اوست در برابر حقیقت و عدالت. و البته در این گفتار نیز مسامحه ای وجود دارد که آزادی در حقیقت خویش، مقابله ای با حقیقت و عدالت یا تعهد ندارد و اگر حقیقت آزادی ظهور می یافت، همه دعواها از میان بر می خاست. این دعواها از سر جهل نسبت به حقیقت آزادی است که «حریت» است.»
شهید حضور را برتر از حصول می دانست و تقوا را یگانه راه حقیقی کسب معرفت می خواند و حضور دل آگاهانه و متذکرانه را از لوازم تفکر حقیقی می دانست، زیرا که او تفکر را جز به معنای تقرب نمی دانست: «تفکر حقیقی، همان تفکر حضوری است که ذکر است و ذکر نیز نه آن چنان است که به کوشش خود حاصل آید. حضور عین ذکر است و تقرب است و غفلت عین بعد است.»
آوینی یکی از منتقدان جدی و پیگیر روشنفکری بود. وی پیوسته ابتذال سطحیت و غیر بزدگی روشنفکری ایرانی را مورد نقادی تند و تیزی قرار می داد. او روشنفکر را کسی می دانست که تلاش می کند تا احکام و اعتبارات نظری و عملی، تجربی و حسی را که در چهارچوب عقل، جزوی منقطع از وحی به دست آمده، مبنای تغییر هستی و زندگی آدمیان قرار دهد. «روشنفکر مخالف سنت ها و دین، و متکی بر بینش فردی خویش از جهان می باشد و احکام عملی زندگی خویش را از علوم تجربی کسب می کند. جامعه روشنفکر اصولاً غربگر است و با تفکر غربزده می اندیشد و حتی اگر روی به دینداری بیاورد به شدت در معرض التقاط قرار دارد. او به مفهوم ولایت اعتقادی ندارد چرا که به دموکراسی غربی ایمان آورده است.»شهید آوینی ترویج التقاط فرهنگی را یکی از اهداف تهاجم فرهنگی می دانست: «تهاجم فرهنگی دشمنان انقلاب متوجه همه آن نقاطی است که انقلاب اسلامی را هویت مستقل بخشیده و آن را به مبارزه با غرب می کشاند. فرهنگ اسلامی انقلاب، ولایت فقیه و عدم رابطه با آمریکا» و سید شهیدان اهل قلم، عاشق پاکباخته مقام عظمای ولایت و پیرو راه پیر و مراد خویش حضرت امام خمینی «قدس سره» و مطیع و فرمانبردار مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای بود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 31



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط