آفتاب و سايه ها

وقتي يک تراول چک قلابي نصيب ما مي شود، برخورد ما مي تواند دو گونه باشد؛ مي توانيم از اين اتفاق نتيجه بگيريم که اساسا نمي شود به تراول چک اعتماد کرد و اين تجربه بد به اين تصميم منجر شود که اصلا از تراول چک استفاده نکنيم.برخورد ديگر که عميق تر و پخته تر از مورد اول به نظرمي رسد آن است که نتيجه بگيريم همواره براي هر کالاي اصلي،مشابه قلابي آن وجود دارد و ازآنجا که هيچ کس نمي خواهد ضرر کند، هميشه بايد براي شناخت نسخه اصلي از نسخه تقلبي آماده بود.اين نتيجه به اين تصميم ختم مي شود که در مواجهه با تراول چک در آينده حتماً از معيارها و ملاک هايي که صحت و اعتبار آن را تضمين مي کنند.
شنبه، 15 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آفتاب و سايه ها

آفتاب و سايه ها
آفتاب و سايه ها


 

نويسنده:سيد اميد مؤذني




 

در طول تاريخ افراد زيادي ادعاي مهدويت داشته اند
 

وقتي يک تراول چک قلابي نصيب ما مي شود، برخورد ما مي تواند دو گونه باشد؛ مي توانيم از اين اتفاق نتيجه بگيريم که اساسا نمي شود به تراول چک اعتماد کرد و اين تجربه بد به اين تصميم منجر شود که اصلا از تراول چک استفاده نکنيم.برخورد ديگر که عميق تر و پخته تر از مورد اول به نظرمي رسد آن است که نتيجه بگيريم همواره براي هر کالاي اصلي،مشابه قلابي آن وجود دارد و ازآنجا که هيچ کس نمي خواهد ضرر کند، هميشه بايد براي شناخت نسخه اصلي از نسخه تقلبي آماده بود.اين نتيجه به اين تصميم ختم مي شود که در مواجهه با تراول چک در آينده حتماً از معيارها و ملاک هايي که صحت و اعتبار آن را تضمين مي کنند، بهره بگيريم و احتمال تقلب و فريب را از بين ببريم.در حالت اول ما نه تنها صورت مسأله را پاک کرده ايم که حتي به طور غير مستقيم امکان وجود هر گونه تراول چک واقعي و اصلي را منتفي دانسته ايم.نکته ديگر اينکه نسخه تقلبي، يک کپي است و از اساس بايد مشابه نسخه اصلي باشد.همين مسأله سبب شده تا هيچ گاه تراول چک هشتاد هزار توماني جعل نشود که اگر اينگونه بود ديگر شناخت اصلي و قلابي دشوار نبود.ماجراي تراول چک اصلي و قلابي درباره مهدويت هم قابل طرح است و آنچنان که تاريخ نشان مي دهد، در برابر يک موعود اصلي که توسط پيامبر(ص)به مسلمانان معرفي شده است، افراد زيادي به ادعا برخاسته اند که همان موعود حقيقي بوده و شايستگي توجه و پذيرش مردم را دارند.
با رحلت پيامبر(ص)وسپري شدن خلافت اميرالمؤمنين(ع)جرقه هاي آغازين ادعاي مهدويت ديده شد.گروهي که بعدها به سبائيه مشهور شدند، ادعا کردند که علي(ع)به غيبت رفته و تا آخر الزمان باقي خواهد ماند؛ تا روزي خروج کرده و زمين را از عدل و داد پر کند.
آنها که درباره علي(ع)نسبت هاي ناروايي رواج دادند و او را نبي و يا حتي خدا ناميدند، به نام هاي مختلفي مشهور شدند که چون نخستين بار عبدالله بن سباء عقيده رجعت را درباره اميرالمؤمنين(ع)رواج داد، به اين نام خوانده شدند .اين طايفه در تاريخ منقرض شد و از آنجا که نادرستي ادعاي آنها با شهادت علي(ع)و عدم ادعاي خود او واضح بود، جز ذکري در تاريخ از آنها به يادگار نماند.
گروه ديگر که کيسانيه نام داشتند وپيروان مختار بن ابي عبيد ثقفي بودند، پنداشتند که محمد بن حنفيه، امام پس از حسين بن علي(ع)بوده و همان مهدي موعود(ع)است که در کوه رضوي به سر برده و روزي قيام خواهد کرد.البته خود محمد بن حنفيه چنين ادعايي نداشت و مختار نيز مدعي مهدويت او نبود و اين چنين شد که از کيسانيه نيز در تاريخ نامي بيش نماند.
يزيديه عنوان جماعتي بود که ادعاي مهدويت را در باره يزيد مطرح کردند و معتقد بودند که او به آسمان صعود کرده و در بازگشت خود، دنيا را پر از عدل و داد مي کند.درباره مشخصات اين فرقه اختلاف نظراتي وجود دارد و جزئيات زيادي درباره عقايد و گستره فعاليت آنها در دسترس نيست جز آنکه دوره آنها نيز به سر آمده است.
گروه بعدي هاشميه بوده اند که با پذيرش مرگ محمد بن حنفيه، ادعاي مهدويت را درباره پسر او -ابوهاشم-سامان دادند.آنها معتقد بودند که ابوهاشم نمرده که هيچ، حتي مي تواند مردگان را زنده کند.آنچه مسلم است پيروان اين فرقه مرگ او را باور نداشته و از اين رو به چنين ادعايي متمايل شده بودند.ايشان نيز هم اکنون وجود خارجي ندارند.
در اين ميان ذکري هم از مهدويت عمربن عبدالعزيز، هشتمين خليفه اموي، صورت گرفته که البته به پيدايش گروه وفرقه خاصي منجر نشده است.بعدها باقريه اين ادعا را در باره امام باقر(ع)ابراز کردند و با رد از دنيا رفتن ايشان، معتقد به بازگشت آن حضرت شدند.جالب آنکه اين ادعا هيچ گاه مورد توجه باقرالعلوم(ع)قرار نگرفت و حتي اين احتمال و جود دارد که باقريه امتداد کيسانيه در گذر زمان باشد.
زماني که زيد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب قيام خود عليه امويان را آغاز کرد،عده اي بعدها به زيديه مشهور شدند،بر اساس روايتي از پيامبر(ص)که مهدي(عج)را از نسل حسين(ع)و قيام کننده با شمشير مي دانست، به مهدويت زيد معتقد شدند.هر چند روايتي از پيامبر(ص)گوياي آن بود که امامان پس از پيامبر دوازده نفرند که آخرين آنها مهدي(عج)است.پيروان کنوني اين فرقه که در يمن و سوريه زندگي مي کنند، اعتقادات مخصوصي دارند که البته مشکل مي توان در ميان آنها ادعاي مهدويت زيد را همچنان مشاهده کرد.
ابومسلم خراساني شخصيت ديگري بود که طرفداران و پيروان وي قائل به مهدويت او شدند و با تکذيب کشته شدنش توسط منصور دوانيقي به انتظار ظهور او دعوت کردند.علاوه برنامشخص بودن اين ادعا توسط ابومسلم، مروري بر سرگذشت او جنايات ثبت شده منتسب به او، پذيرش ادعاي مهدويت براي ابومسلم را به غايت دشوار مي کند.پيروان اين ايده اکنون وجود ندارند.
مورد ديگري که ادعاي مهدويت درباره او ابراز شد، محمد بن عبدالله معروف به نفس زکيه بود.جالب آنکه پدر او با پسرش به عنوان مهدي بيعت کرده بود، هر چند بعد ها او به دست خليفه وقت کشته شد.شواهد تاريخي نشان مي دهد که ادعاي اين شخص بيش از آنکه ماهيت ديني داشته باشد، از انگيزه اي سياسي برخوردار بوده است.
ناووسيه گروه ديگري بودند که به مهدويت امام صادق(ع)معتقد شدند و غيبت و نجات بخشي را به ايشان نسبت دادند که البته آنان نيز از ميان رفته و ادعايشان بر باد رفت.
پس از آن، اسماعيليه جريان مهم ديگري بود که با ادعاي مهدويت اسماعيل، فرزند امام صادق(ع)، به انشعاب بزرگي در فرقه هاي اسلامي دامن زد.اسماعيليان معتقدند که امام صادق(ع)پيشواي آنان را به امامت منصوب کردو سپس آن را پنهان کرده است که با رجعت او، جهان پر از عدل و داد خواهد شد.
اسماعيليه بعدها به انشعابات متعددي تقسيم شدند که در هر يک از اين گروه ها داعيه مهدويت ادامه يافت و افرادي يافت مي شدند که خود را به عنوان مهدي موعود معرفي کنند.با گذر زمان ادعاي مهدويت درباره افراد ديگري از جمله ابن مقنع خراساني، برادر امام هادي(ع)، برادر امام عسکري(ع)و حتي خود ايشان از سوي افراد و گروهها ابراز شده که البته هيچ گاه شيوع نيافته و به فراموشي سپرده شده است.
در قرون جديد نام سه تن از مدعيان مهدويت بيش از ديگران بر سر زبان ها جاري بوده است.مهدي سوداني کسي است که در سودان به رهبري نيروهاي مذهبي و ملي درآمده و در برابر قواي انگلستان مقاومت کرد و به واسطه ادعاي مهدويت از شهرت بسياري برخوردار شد.مي توان گفت که او کامل ترين نمونه يک مدعي مهدويت در نظرگاه شرق شناسان و غربيان به شمار مي رود و همواره در مطالعات مربوط به مهدويت مورد توجه قرار مي گيرد.
غلام احمد قادياني شخصيت ديگري است که در گستره جغرافيايي هند و پاکستان مبدا شکل گيري جريان دامنه داري در رابطه با ادعاي مهدويت شد و همچنان به عنو ان چهره شاخص مدعي مهدويت از او ياد مي شد.
و بالاخره سيد علي محمد باب بدون شک شناخته شده ترين مدعي مهدويت است که بر پايه تفاسير و آموزش هاي غلط و با اتکا به عقب ماندگي و ضعف معرفتي برخي مردمان ايران درعصر قاجار و البته مطمئن به حمايت هاي انگلستان اين فرصت را يافت که ابتدا ادعاي نيابت از امام موعود، سپس موعوديت و پس از آن نبوت و در نهايت الوهيت کند و منشأ شکل گيري فرقه اي به نام بهائيت شود.
در مواجهه با اين تجربه ها،تحليل سطحي و خاصي صورت گرفته که بر اساس آن مهدويت نمي تواند اصالت و واقعيت داشته باشد؛به عبارت ديگر اين تحليل از وجود موعود ها و منجيان دروغين که در طول تاريخ مدعي مهدويت شده و علاقه مند بوده اند تا خود را مهدي معرفي کنند، چنين نتيجه مي گيرد که اساساً موعودي به نام مهدي که واقعيت خارجي داشته باشد، وجود ندارد.درست مانند کسي که در برخورد با تراول چک قلابي چنين نتيجه بگيرد که دسترسي به تراول واقعي براي او غير ممکن است.
اين تحليل که عموماً از سوي نوگرايان و به اصطلاح روشنفکران مسلمان مطرح مي شود، ادامه برداشتي است که شرق شناسان در جريان آشنايي با مسأله مهدويت و توضيح آن به دست داده اند.بزرگ ترين مشکلي که اين تحليل از آن رنج مي برد آن است که ادعاي بي اساس عده اي که در طول تاريخ مدعي مهدويت شده اند را به عنوان کل مسأله قلمداد کرده و از حقيقتي که در پشت اين جريان حضور دارد و اساساً اين نسخه هاي تقلبي که روز به روز از راه مي رسند و کپي ناموجهي از آن به شمار مي روند، غفلت مي کند.
در واقع اگر وعده ظهور مهدي موعود در امتداد تاريخ استمرار نداشت و شور و اشتياق عمومي نسبت به آن در گذر زمان فرو مي کاست، هرگز چنين مدعياني پديد نمي آمدند و چنين ادعاهايي متولد نمي شد.
بنابراين،تحليل درست اين مسأله آن است که متوجه باشيم چگونه در طول تاريخ نسخه هاي قلابي و غير اصلي موعود و منجي به سوء استفاده از حقيقت مهدويت پرداخته و خود و مريدان بي بصيرت خود را به دام هلاکت کشانده اند.
بر اين پايه، اين ضرورت هميشگي وجود دارد که مشتاقان موعود و نجات در مواجهه با دعوت هايي که ادعاي اينچنيني دارند، تمام تلاش خود را در جهت شناختن موعود حقيقي از مدعيان تقلبي به کار گيرند.اينگونه نه به انکار نجات پرداخته ايم و وعده راست خداوند و رسولش را ناديده پنداشته ايم و نه آنکه صورت مسئله را پاک کرده و از خير نجات گذشته ايم؛ علاوه بر آنکه زمينه را براي بروز دعوت هاي سخيف و بي پايه در اين باره از بين برده ايم.

نکته
 

*نشانه هايي که شنيده نشدند
وعده آمدن موعودي از نسل پيامبر(ص)و ظهور او درقالب ظلم ستيزي و عدل گستري سراسري، چيزي نبود که در دوره هاي مياني يا متأخر تاريخ به گوش مسلمانان رسيده باشد.پيامبر خدا(ص)از بدو رسالت خود همواره اين بشارت را به گوش مسلمانان رسانده بود که اگر تنها يک روز از عمر جهان باقي مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولاني خواهد کرد که مردي از فرزندان من ظهور کند.همچنين مردمان بسيار از پيامبر(ص)شنيده بودند که مهدي(عج)کسي است که جهان را از عدل و داد آکنده مي کند، پس از آنکه از ظلم و جور سرشار شده باشد.البته پيامبر(ص)در خصوص جزئيات مربوط به مهدي(عج)هم سخن گفته بود و از نسل و نسب او، راه هاي شناخت او، هنگامه آمدن او و حتي شکل و قيافه و شمايل او نيز خبر داده و گفته بود که او نهمين نسل از نوه پيامبر(ص)است و پايان بخش سلسله امامان(ع)و جانشينان و نقيبانش خواهد بود؛ افسوس که اين نشانه ها آنچنان که بايد شنيده نشد و زمينه براي بروز ادعاهايي که مهدي(عج)را جز در قالب آشناي معرفي نبوي مي جستند، ايجاد شد.
منبع:نشريه آيه، ويژه نامه دين و فرهنگ.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.