رهاتر از نسیم
نویسنده: مسعود آب آذری
زندگي و شهادت سرهنگ فني هوايي شهيد کيومرث بلوري
سال 1328 خورشيدي به آرامي نسيم از روي سر ثانيه ها مي گذشت و روزهاي خود را يکي پس از ديگري براي مردم چالوس ورق مي زد.
در هر روز آن روي داد تلخ و شيريني براي سبزنشينان غرب مازندران در شهر چالوس ثبت مي شد. ازدواجي، مرگي، تولدي و يا هرآن چه که مي توانستند در گذر ايام لب ها را به لبخند باز کنند و چشم ها را به اشک گريان.
در يکي از همين روزها براي خانواده ي بلوري، روي داد شيريني ثبت شد و لب هاي پدر و مادري را به لبخند گشود.
خداوند رحمان در بخششي بي بديل به خانواده ي بلوري پسري عنايت فرمود که نام او را کيومرث گذاشتند.
کيومرث، هم از ساحل زيباي درياي مازندران طراوت مي نوشيد و هم از دامنه هاي سبز و پر درخت کوه پايه هاي شمالي البرز که فاصله چنداني با دريا نداشت شادابي و نشاط صيد مي کرد.
دريا و کوه در نزديکي هم دامن گستردند و او را درآغوش پر مهر خويش به سال هاي درس و مدرسه رساندند و از آن پس هم او را همراهي کردند تا اين که کيومرث پس از دريافت مدرک سيکل تصميم جديدي در زندگي اش گرفت.
هر چند خانواده با تصميم او مخالف بودند، اما کيومرث در اقدامي جدي به استخدام ارتش رژيم پهلوي درآمد و پس از سپري کردن دوره هاي آموزشي با درجه ي گروهبان دومي به هوانيروز منتقل شد و درآن جا با لباس نظامي تلاش کرد تا صادقانه به مردم کشورش خدمت کند.
در هوانيروز مرحله ي فراگيري آموزش زبان انگليسي و دوره آموزش تحصص فني تدارکات هوايي را پشت سر گذاشت و هم زمان دروس دبيرستان را تا دريافت مدرک ديپلم خواند. سپس با درجه ي استواري وارد آموزشگاه افسري شد.
درآموزشگاه افسري هم دوره هاي مختلفي مثل سرپرستي و عالي رسته اي را در کنار ساير پايوران به اتمام رساند.
در همه اين سال ها حضور او در کنار مردم انقلابي ايران در راهپيمايي ها و تحصن ها بر عليه نظام مشهود بود.
کيومرث بلوري اگر چه در دستگاه نظامي رژيم پهلوي خدمت مي کرد، اما دل در گرو امام (ره) و مردم داشت تا جايي که وقتي شاه براي هميشه از ايران رفت، او خوشحالي اش را با پخش کردن شيريني بين دوستان و مردم کوچه ها و خيابان ها ابرازکرد.
در برخي از درگيري هاي خياباني مثل تسخير کلانتري نازي آباد همراه با انقلابيون حضور داشت.
اعزام هاي داوطلبانه ي او در طول جنگ به مأموريت ها و عمليات ها، که از حد شمارش خارج است، از ديگر فعاليت هاي نظامي او محسوب مي شوند.
سرهنگ فني تدارکات هوايي، کيومرث بلوري در تاريخ 26 آبان ماه 1371 خورشيدي پس از 23 سال خدمت صادقانه و شرافت مندانه در ارتش، و مجاهدت براي اعتلاي دست آوردهاي انقلابي مردم ايران، درراه بازگشت از آخرين مأموريت خود از مسجد سليمان در مسير
جاده هاي خرم آباد -بروجرد بر اثر سانحه ي تصادف به شهادت مي رسد.
شهيد بلوري، پس از مراسم تشييع، در بهشت زهراي تهران به خاک سپرده مي شود و ديگر هيچ گاه به زادگاه خود- چالوس- باز نمي گردد و رهاتر از نسيم صبح گاهي درياي مازندران از بستر خاکي کوير به سمت آسمان پرواز مي کند و چالوس را با همه ي زيبايي اش به يادگارهاي خود- فرشيد و سارا- مي بخشد.
منبع: آب آذری .مسعود / عبور از نهایت / انتشارات سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش / تهران :چاپ اول .1386
سال 1328 خورشيدي به آرامي نسيم از روي سر ثانيه ها مي گذشت و روزهاي خود را يکي پس از ديگري براي مردم چالوس ورق مي زد.
در هر روز آن روي داد تلخ و شيريني براي سبزنشينان غرب مازندران در شهر چالوس ثبت مي شد. ازدواجي، مرگي، تولدي و يا هرآن چه که مي توانستند در گذر ايام لب ها را به لبخند باز کنند و چشم ها را به اشک گريان.
در يکي از همين روزها براي خانواده ي بلوري، روي داد شيريني ثبت شد و لب هاي پدر و مادري را به لبخند گشود.
خداوند رحمان در بخششي بي بديل به خانواده ي بلوري پسري عنايت فرمود که نام او را کيومرث گذاشتند.
کيومرث، هم از ساحل زيباي درياي مازندران طراوت مي نوشيد و هم از دامنه هاي سبز و پر درخت کوه پايه هاي شمالي البرز که فاصله چنداني با دريا نداشت شادابي و نشاط صيد مي کرد.
دريا و کوه در نزديکي هم دامن گستردند و او را درآغوش پر مهر خويش به سال هاي درس و مدرسه رساندند و از آن پس هم او را همراهي کردند تا اين که کيومرث پس از دريافت مدرک سيکل تصميم جديدي در زندگي اش گرفت.
هر چند خانواده با تصميم او مخالف بودند، اما کيومرث در اقدامي جدي به استخدام ارتش رژيم پهلوي درآمد و پس از سپري کردن دوره هاي آموزشي با درجه ي گروهبان دومي به هوانيروز منتقل شد و درآن جا با لباس نظامي تلاش کرد تا صادقانه به مردم کشورش خدمت کند.
در هوانيروز مرحله ي فراگيري آموزش زبان انگليسي و دوره آموزش تحصص فني تدارکات هوايي را پشت سر گذاشت و هم زمان دروس دبيرستان را تا دريافت مدرک ديپلم خواند. سپس با درجه ي استواري وارد آموزشگاه افسري شد.
درآموزشگاه افسري هم دوره هاي مختلفي مثل سرپرستي و عالي رسته اي را در کنار ساير پايوران به اتمام رساند.
در همه اين سال ها حضور او در کنار مردم انقلابي ايران در راهپيمايي ها و تحصن ها بر عليه نظام مشهود بود.
کيومرث بلوري اگر چه در دستگاه نظامي رژيم پهلوي خدمت مي کرد، اما دل در گرو امام (ره) و مردم داشت تا جايي که وقتي شاه براي هميشه از ايران رفت، او خوشحالي اش را با پخش کردن شيريني بين دوستان و مردم کوچه ها و خيابان ها ابرازکرد.
در برخي از درگيري هاي خياباني مثل تسخير کلانتري نازي آباد همراه با انقلابيون حضور داشت.
اعزام هاي داوطلبانه ي او در طول جنگ به مأموريت ها و عمليات ها، که از حد شمارش خارج است، از ديگر فعاليت هاي نظامي او محسوب مي شوند.
سرهنگ فني تدارکات هوايي، کيومرث بلوري در تاريخ 26 آبان ماه 1371 خورشيدي پس از 23 سال خدمت صادقانه و شرافت مندانه در ارتش، و مجاهدت براي اعتلاي دست آوردهاي انقلابي مردم ايران، درراه بازگشت از آخرين مأموريت خود از مسجد سليمان در مسير
جاده هاي خرم آباد -بروجرد بر اثر سانحه ي تصادف به شهادت مي رسد.
شهيد بلوري، پس از مراسم تشييع، در بهشت زهراي تهران به خاک سپرده مي شود و ديگر هيچ گاه به زادگاه خود- چالوس- باز نمي گردد و رهاتر از نسيم صبح گاهي درياي مازندران از بستر خاکي کوير به سمت آسمان پرواز مي کند و چالوس را با همه ي زيبايي اش به يادگارهاي خود- فرشيد و سارا- مي بخشد.
منبع: آب آذری .مسعود / عبور از نهایت / انتشارات سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش / تهران :چاپ اول .1386
/ج