زندگي آرماني در اشعار اقبال لاهوري
اقبال لاهوري مي گويد که لازمه ي يک زندگي خوب يا آينده ي روشن، حرکت به سوي پيشرفت است:
قوت زنده دلان خواب پريشاني نيست
از همين خاک، جهان دگري ساختن است
اقبال در اشعارش به ويژگي هاي انسان آرماني اشاره مي کند و مي گويد انسان کامل کسي است که به مقام واقعي و الهي خود رسيده باشد:
بر مقام خود رسيدن، زندگي است
ذات را بي پرده ديدن زندگي است
اقبال با توجه به اوضاع و احوال اجتماعي وطنش از وضع کشورش ناراضي است و مي کوشد تا با کمک ذهن خود به دنبال راه حلي باشد؛ اقبال براي رهايي مسلمانان از اسارت و تهاجم فرهنگي و نظامي بيگانگان، شهر آرماني خويش را براي آزادي خواهان به تصوير مي کشد.
انسان ايده آل و آرماني اقبال، همان انساني است که خداوند در قرآن از آن به عنوان بهترين مخلوقات نام برده است؛ چنين انساني بايد براي ساختن جامعه ي ايده آل خود قدم بردارد.
اقبال براي دست يابي به چنين جامعه اي، عشق را مهم ترين وسيله براي کمال و پيشرفت مي داند. به نظر او به وسيله ي عشق است که تمام زندگي معنا پيدا مي کند.
لازمه ي آينده ي روشن و آرماني، اين است که انسان جانشين واقعي خداوند در روي زمين بوده و امانت دار عشق الهي باشد:
فرشته گرچه برون از طلسم افلاک است
نگاه او به تماشاي عالم خاک است
اقبال يکي از زمينه هاي به وجود آمدن جامعه ي آرماني را برابري بين انسان ها مي داند و مي گويد، نا برابر و تبعيض باعث اختلاف در جامعه مي شود:
عالمي بي امتياز خون و رنگ
شام او روشن تر از صبح درنگ
از مطالعه ي اشعار اقبال به دست آيد که وي آگاهانه در پي جامعه ي آرماني است و تأکيد وي بيش تر به خود باوري مسلمانان و توانايي هاي خود انسان مي باشد. او مي گويد که ملت هاي مسلمان بايد به خود رجوع کنند و در جامعه اي که صداقت و صفا وجود داشته باشد، با سربلندي مي توان به زندگي ادامه داد.
منبع:نشريه انتظار نوجوان شماره 73