آغازي نو براي روياي بي پايان!
نويسنده: بهزاد ميرمظفري
صنعت بازي هاي کامپيوتري، با وجود سابقه ي نسبتاً کوتاه، امروز به صنعتي بسيار عظيم و پر در آمد تبديل شده است و مانند هر صنعت ديگر، غول هايي هستند که اين صنعت را به پيش مي برند. کمپاني "Square Enix" بدون شک يکي از اين غول ها و پيشروان صنعت سرگرمي هاي ديجيتال است و به خصوص در سبک نقش آفريني ژاپني (JRPG)، نامش در ميان طرفداران مترادف شده با نام اين ژانر دوست داشتني. به همين ترتيب، نام «اسکورانيکس» نيز بلافاصله تداعي کننده ي نام اثر محبوب در ذهن ما "Final Fantasy" است!
در رابطه با مجموعه ي آخرين فانتزي، تاريخچه اش، سازندگان و ريشه هايش حرف براي گفتن بسيار زياد است و اين حديث طولاني، در مجلات و سايت هاي مختلف بارها روايت شده است. اما نسل هفتم کنسول ها هنوز ميزبان اثري از اين مجموعه نبوده و کمبود آن به شدت احساس مي شد که شايد دليل اصلي اين امر، JRPG هاي نصفه و نيمه و ناقصي است که در طي اين چند سال عجولانه راهي بازار شده اند. اکنون انتظار به سر آمد! اسکورانيکس براي جبران کم کاري هاي اخيرش پروژه اي بزرگ در دست کار دارد. پروژه ايي که خيلي ها آن را از نظر حجم و هزينه با دنياي وسيع "جنگ ستارگان"، ساخته ي جورج لوکاس مقايسه کرده اند.
همان طور که در اکثر اساطير ديگر، خدايان بر روي زمين نمايندگاني دارند، جنگجوياني، سفيراني و يا حتي مي توان گفت همزادهايي، در اين اسطوره نيز فالسي ها براي خود چنين زيردستاني بر مي گزينند. به چنين افرادي لوسي (lcie) مي گويند اما بر خلاف ساير اساطير، برگزيده شدن به چنين مقامي، بيشتر يک نفرين است تا يک افتخار! مانند همه ي جنگجويان خدايان، لوسي ها نيز يک هدف نهايي دارند که "Focus" خوانده مي شود. اما اين هدف چيست را تنها در روياهايي گيج کننده مي توانند بفهمند که در اکثر مواقع کار ساده اي نيز نيست! در ضمن رسيدن به "Focus" يک محدوديت زماني نيز دارد. زماني که شخصي به زير فرمان يک فالسي مي افتد (که اکثراً نيز غيرارادي و اجباري است!)، علامتي ويژه برروي بدنش ظاهر مي شود که شبيه يک خال کوبي است و براي هر فالسي و لوسي اش متفاوت است. اين علامت در طول زمان تغيير مي کند و به طور مثال چشمي است که کم کم باز مي شود و هر گاه که علامت به اوج منطقي خود برسد (مثلا چشم کاملا باز شود) وقت براي رسيدن به هدف نهايي آن لوسي تمام مي شود با اين وجود اين خدايان مکانيکي خيلي هم بي رحم نيستند و جنگجويان برگزيده ي خود را با هديه اي آسماني ياري مي کنند. اين هديه يک کريستال است که از درون علامت روي بدن لوسي ها بيرون مي آيد و درون آن يک ايدولون (Eidolon) آرميده است. حتما حدس زده ايد که ايدولون ها همان "Summon" ها هستند، همان گونه که در "Final Fantasy IX" بودند.
ايدولون ها نيز مانند اربابانشان حالتي ماشيني و رباتي دارند و براي بيدار شدن از خواب طولاني و خروج از کريستال ها به يک حادثه ي احساسي مهم نياز دارند. خشم، نفرت، نااميدي و يا ترس بي اندازه، اين مرکب خفته ي جنگجويان خدايان را بيدار خواهد کرد.
اما همان طور که رستم بايد رخش را رام مي کرد، يک لوسي نيز بايد در مبارزه ي ايدولون خود را شکست دهد تا به او ثابت کند لياقت سوار شدن بر اين مرکب آسماني را دارد. بايد اعتراف کنيم که چگونگي بدست آوردن، احضار و شباهت ظاهري ايدولون به شخصيت صاحبش، آن ها را بسيار شبيه به "Persona" ها کرده که البته نه تنها ايرادي ندارد که تغييري جديد در مکانيزم کلاسيک سامون ها ايجاد مي کند که خالي از لطف نيست.
با وجود اين همراه قدرتمند، سرنوشت لوسي ها باز هم پاياني دردناک دارد. اگر اين جنگجويان منتخب قبل از رسيدن به هدف (Focus) خود بميرند. زمان در اختيار آن ها تمام شود و يا در مبارزه با ايدولون خود شکست بخورند، به موجودي هيولا مانند و نفرين شده تبديل خواهند شد، يک ديو وحشي و خون خوار، يک قرباني کريستال، يک "Cie Corpse" رسيدن به هدف غائي خداي کريستالي و برآورده کردن"Focus" نيز نتيجه ي چندان درخشاني نخواهد داشت. البته لوسي بخت برگشته خواهد درخشيد، زيرا پاداش موفقيت او جاودانگي است. جاودانگي به صورت يک مجسمه ي بي حرکت کريستالي!
به همين دليل است که برگزيده شدن توسط خدايان مکانيکي، يک نفرين است تا افتخار، در دنياي "FNC"، فالسي هاي متعددي زندگي مي کنند، هر کدام با اهداف و انگيزه هايي متفاوت و گاه حتي کاملاً مخالف يکديگر. ماجراهاي بازي ها در چنين شرايط پر هرج و مرجي اتفاق مي افتد. به نظر مي رسد که بيشترين استفاده از اين اسطوره ي جديد رد "FFXIII" اتفاق افتاده اما در دوبازي ديگر نيزنقش فالسي ها تأييد شده است.
آيا استفاده از جادو و ايدولون ها، ارزش پرداخت چنين قيمت بالايي را دارد؟ آيا راهي براي فرار اين جنگجويان از سرنوشت شومشان وجود دارد؟ آيا اين اسطوره پايان خوش خواهد داشت؟
منبع: نشريه ي بازي رايانه، شماره ي 34.
در رابطه با مجموعه ي آخرين فانتزي، تاريخچه اش، سازندگان و ريشه هايش حرف براي گفتن بسيار زياد است و اين حديث طولاني، در مجلات و سايت هاي مختلف بارها روايت شده است. اما نسل هفتم کنسول ها هنوز ميزبان اثري از اين مجموعه نبوده و کمبود آن به شدت احساس مي شد که شايد دليل اصلي اين امر، JRPG هاي نصفه و نيمه و ناقصي است که در طي اين چند سال عجولانه راهي بازار شده اند. اکنون انتظار به سر آمد! اسکورانيکس براي جبران کم کاري هاي اخيرش پروژه اي بزرگ در دست کار دارد. پروژه ايي که خيلي ها آن را از نظر حجم و هزينه با دنياي وسيع "جنگ ستارگان"، ساخته ي جورج لوکاس مقايسه کرده اند.
خلق يک اسطوره
همان طور که در اکثر اساطير ديگر، خدايان بر روي زمين نمايندگاني دارند، جنگجوياني، سفيراني و يا حتي مي توان گفت همزادهايي، در اين اسطوره نيز فالسي ها براي خود چنين زيردستاني بر مي گزينند. به چنين افرادي لوسي (lcie) مي گويند اما بر خلاف ساير اساطير، برگزيده شدن به چنين مقامي، بيشتر يک نفرين است تا يک افتخار! مانند همه ي جنگجويان خدايان، لوسي ها نيز يک هدف نهايي دارند که "Focus" خوانده مي شود. اما اين هدف چيست را تنها در روياهايي گيج کننده مي توانند بفهمند که در اکثر مواقع کار ساده اي نيز نيست! در ضمن رسيدن به "Focus" يک محدوديت زماني نيز دارد. زماني که شخصي به زير فرمان يک فالسي مي افتد (که اکثراً نيز غيرارادي و اجباري است!)، علامتي ويژه برروي بدنش ظاهر مي شود که شبيه يک خال کوبي است و براي هر فالسي و لوسي اش متفاوت است. اين علامت در طول زمان تغيير مي کند و به طور مثال چشمي است که کم کم باز مي شود و هر گاه که علامت به اوج منطقي خود برسد (مثلا چشم کاملا باز شود) وقت براي رسيدن به هدف نهايي آن لوسي تمام مي شود با اين وجود اين خدايان مکانيکي خيلي هم بي رحم نيستند و جنگجويان برگزيده ي خود را با هديه اي آسماني ياري مي کنند. اين هديه يک کريستال است که از درون علامت روي بدن لوسي ها بيرون مي آيد و درون آن يک ايدولون (Eidolon) آرميده است. حتما حدس زده ايد که ايدولون ها همان "Summon" ها هستند، همان گونه که در "Final Fantasy IX" بودند.
ايدولون ها نيز مانند اربابانشان حالتي ماشيني و رباتي دارند و براي بيدار شدن از خواب طولاني و خروج از کريستال ها به يک حادثه ي احساسي مهم نياز دارند. خشم، نفرت، نااميدي و يا ترس بي اندازه، اين مرکب خفته ي جنگجويان خدايان را بيدار خواهد کرد.
اما همان طور که رستم بايد رخش را رام مي کرد، يک لوسي نيز بايد در مبارزه ي ايدولون خود را شکست دهد تا به او ثابت کند لياقت سوار شدن بر اين مرکب آسماني را دارد. بايد اعتراف کنيم که چگونگي بدست آوردن، احضار و شباهت ظاهري ايدولون به شخصيت صاحبش، آن ها را بسيار شبيه به "Persona" ها کرده که البته نه تنها ايرادي ندارد که تغييري جديد در مکانيزم کلاسيک سامون ها ايجاد مي کند که خالي از لطف نيست.
با وجود اين همراه قدرتمند، سرنوشت لوسي ها باز هم پاياني دردناک دارد. اگر اين جنگجويان منتخب قبل از رسيدن به هدف (Focus) خود بميرند. زمان در اختيار آن ها تمام شود و يا در مبارزه با ايدولون خود شکست بخورند، به موجودي هيولا مانند و نفرين شده تبديل خواهند شد، يک ديو وحشي و خون خوار، يک قرباني کريستال، يک "Cie Corpse" رسيدن به هدف غائي خداي کريستالي و برآورده کردن"Focus" نيز نتيجه ي چندان درخشاني نخواهد داشت. البته لوسي بخت برگشته خواهد درخشيد، زيرا پاداش موفقيت او جاودانگي است. جاودانگي به صورت يک مجسمه ي بي حرکت کريستالي!
به همين دليل است که برگزيده شدن توسط خدايان مکانيکي، يک نفرين است تا افتخار، در دنياي "FNC"، فالسي هاي متعددي زندگي مي کنند، هر کدام با اهداف و انگيزه هايي متفاوت و گاه حتي کاملاً مخالف يکديگر. ماجراهاي بازي ها در چنين شرايط پر هرج و مرجي اتفاق مي افتد. به نظر مي رسد که بيشترين استفاده از اين اسطوره ي جديد رد "FFXIII" اتفاق افتاده اما در دوبازي ديگر نيزنقش فالسي ها تأييد شده است.
آيا استفاده از جادو و ايدولون ها، ارزش پرداخت چنين قيمت بالايي را دارد؟ آيا راهي براي فرار اين جنگجويان از سرنوشت شومشان وجود دارد؟ آيا اين اسطوره پايان خوش خواهد داشت؟
منبع: نشريه ي بازي رايانه، شماره ي 34.