خاطرات يک شبح بي نام!
نويسنده : بهزاد منير مظفري
اولين بازي "Magna Cart" را براي PS2 به ياد داريد. آن اثر سعي کرده بود تحولي در سبک محبوب "JRPG" ايجاد کند، اما با مشکلاتي که براي خود درست کرده بود به راحتي مي توانست جزو بدترين بازي هاي تاريخ قرار بگيرد! خوشبختانه دومين قسمت اين بازي، اگر چه اثري فوق العاده و بي نقص نيست، اما حداقل مانند اثر اول در اعماق کم کاري و سهل انگاري قرار نگرفته است.
داستان MC2، روايتي ساده و تکراري اما به حد کافي جالب است. درکشوري بزرگ و ثروتمند، صدر اعظمي بدجنس ، جاه طلب و بي رحم کودتا مي کند ملکه ي کشور را مي کشد و خود به قدرت مي رسد. پرنسس جوان که به موقع متوجه خطر مي شود، قبل از دستگيري توسط نيروهاي دژخيم وزير خائن فرار مي کند و با عده اي از اصيل زادگان وفادار به خاندان سلطنتي متحد شده و نيروي مقاومتي تشکيل مي دهد. اکنون چند سالي از آن زمان مي گذرد و جنگ و زد و خوردهاي دائمي اين دو نيرو، کشور "Lanzheim" را به سرزميني سوخته، ويرانه و زخمي تبديل کرده است. به خصوص که نيروي وزير غاصب به تازگي به تکنولوژي سلاحي باستاني دست پيدا کرده اند و با هيولاهاي مکانيکي و شکست ناپذير خود کم کم به پيروزي نهايي نزديک مي شوند. اما دردسرهاي پرنسس جوان و همراهانش ، نقطه ي آغازين و اصلي داستان نيستند. در جزيره آرام و دور افتاده، مردي جوان به نام جوتو(Juto) زندگي مي کند که هيچ خاطره اي از گذشته ندارد و حتي همين نام از اهالي جزيره زماني که او را نيمه جان پيدا کرده اند به او دادند.
جوتو سمبل تنبلي و بي خيالي است و زندگي ساکت و بي دردسر جزيره را بسيار دوست دارد.اما سرنوشت براي قهرمانان راحت طلب ما برنامه هايي دارد و جوتوي جوان به ناگهان خود را در ميان درگيري ها مي بيند و خواسته يا ناخواسته گذشته ي مرموز و پرحادثه اش از شکاف هاي تاريک سرنوشت بيرون مي خزد.
داستان بازي بر خلاف آن چه بسيار مي گويند، جالب و گيرا است و پيچيدگي ها و سورپرايزهاي جذابي دارد و به طور کلي آن قدر در گير کننده هست که تا پايان بازي، بازيباز را جذب خود کند.
اما متأسفانه خود بازي برخي از سورپرايزهايش را قبل از موقع لو مي دهد.شخصيت ها و پردازش آنها نيز تا حد زيادي کليشه اي هستند و در نتيجه به راحتي مي توان حدس زد کجا عشق پديدار خواهد شد، کجا خيانت، کجا ايثار وکجا مرگ! با اين حال تنوع خوبي در اخلاق و گذشته ي شخصيت ها وجود دارد و زماني که جوتو به گروه ويژه ي نيروهاي مقاومت با رهبري پرنسس زفين (Zephie) مي پيوندد، به تدريج شخصيت هاي رنگارنگ و جالب توجه بازي معرفي مي شوند.
نکته ي جالب توجه MC2 مسلماً گيم پلي آن است.مبارزات در اين بازي به صورت هم زمان (Real- Time) و در خود مراحل اتفاق مي افتند و خبري از بخش مجزايي براي مبارزه (Battle Field) نيست.
مبارزات سريع و پر زد و خورد هستند. در هر برخورد 3 نفر از 6 شخصيت اصلي در کنترل شما هستند و اگر چه در هر لحظه تنها يک نفر را کنترل مي کنيد اما مي توانيد به سرعت و به راحتي کنترل را بين آن ها عوض کنيد . اين عوض کردن شخصيت تحت کنترل شما در مبارزه، نکته ايي کليدي در مبارزات است. هر مبارزه دو نوع سلاح مختلف مي تواند داشته باشد، هر کدام با سبک خاص خودشان . نکته بسيار جالب توجه، تغيير ويژگي هاي کامل هر شخص در اين سبک هاست. مثلا شخصيت "Crocell" در سبک چوب دست، يک جادوگر است با تکنيک هاي آتشين که از دور حمله مي کند، اما در سبک دستکش، به يک بوکسور بي رحم تبديل مي شود. که از نزديک ترين فاصله ي ممکن به هدف حمله مي کند.
همچنين تمام قابليت ها و درخت تکنيک ها (Skill tree) براي هر سبک کاملاً منحصر به فرد است.اين امر باعث مي شود که از نظر گيم پلي به واقع 12 شخصيت داشته باشيم نه 6 شخصيت.
سيستم مبارزه شامل حمله هاي پايه براي به دست آوردن انرژي (Kan) و بهره بردن از تکنيک هاي ويژه با استفاده از آن انرژي است . ميزان خستگي نيز در جدال بسيار مهم است. اگر در زدن چند ضرب ها و تکنيک ها زياده روي کنيد، ابتدا وارد حالت هيجان زده شده و قدرت مي گيريد اما سپس خسته و بي رمق و بي دفاع خواهيد ماند، حداقل براي چند ثانيه ايي. اصلي ترين سيستم بازي زدن چند ضربه هاي ترکيبي است. اگر در زمان هيجان زدگي تکنيکي مخصوص بزنيد و بلافاصله با تعويض شخصيت و استفاده از تکنيک ويژه ي شخصيت دوم در شرايط يکساني قرار بگيرد، نه تنها صدمه اي قابل توجه به دشمنان و به خصوص موجودات سرسخت وارد کرده ايد، بلکه فوراً درجه ي خستگي شما صفر شده و ديگر خبري از حالت خطرناک و بي دفاع "Over heat" نخواهد بود. البته اگر در وسط نبرد خرابکاري کنيد، هر دو شخصيت شما به حالت خستگي وارد مي شوند و مبارزين شما در وضعيت بغرنجي قرار مي گيرند زيرا در اين حالت حمله و استفاده از آيتم ها غير ممکن مي شود، البته تا چند ثانيه، يادگيري و استفاده ي صحيح از اين سيستم کمي طول مي کشد اما نتيجه اين لذت بخش و استراتژيک دارد، حيف که نمي توان آن را براي هر سه مبارزه استفاده کرد .گاهي نيز هوش مصنوعي دردسر ساز مي شود. البته هوش مصنوعي نسبت به اثر قبلي که اصلاً وجود نداشت! بسيار پيشرفت کرده و اکثراً به خوبي پاسخگوي نيازهايمان است. و ليکن گير کردن هاي دائم افراد در موانع گاه نامرئي (!) و بي کلکي آنها در مقابل واضح ترين خطرها کمي آزار دهنده است. اصولاً نيز حرکت و جا خالي دادن مبارزين کمي کند است و اين خراب کاري هاي AI وگه گاه بي خيالي کامل آن ها در مقابل دشمنان که بر سروکله ي شما مي کوبند مقداري از جذابيت مبارزه مي کاهد. در خارج از مبارزه، شخصيت ها امکان شخصيت سازي نسبتاً خوبي دارند.انواع سلاح ها و آيتم ها، تکنيک هاي ويژه متعدد و متنوع و سيستم ساده ايي از مخلوط کردن سنگ هاي قيمتي براي توليد لوازم جانبي مختلف و همچنين نصب و جابجايي همين سنگ ها روي سلاح ها و بازکردن خصوصيات مخفي آن ها در دست بازيباز است بازي تنوع خوبي در مأموريت هاي جانبي دارد و مأموريت هاي داستاني نيز جالب هستند.
درکل انجام يک بازي کامل حدود 40 تا 50 ساعت زمان مي برد که راضي کننده است اما متأسفانه ارزش چنداني براي بازي مجدد وجود ندارد. بازي براي از موتور"Uneral Engine 3" استفاده مي کند و "UE" با همه ي قدرت و پتانسيل اش، در سال هاي اخير تداعي کننده دردسرهايي مختلف است!
طراحي شخصيت ها و جزئيات و حرکات ها آنها واقعاً ديدني است و تکنيک هاي استفاده شده در مبارزات، گرافيکي نفس گير و جذاب دارند.
پس زمينه ها نيز تنوع زيادي دارند و پر از جزئيات زيبا هستند از غارهاي زير دريا گرفته تا شهرها و جنگل ها. اما گرافيک بسيار ديدني و جذاب محيط ها، تا آن زمان بي نقص است که حرکتي وجود نداشته باشد. به محض حرکت مشکلات زياد بارگذاري بافت ها و ظهور ناگهاني اشياء بيداد مي کنند. همچنين تقريباً تمامي درخت ها و فضاي سبز بازي که نسبتا ً زياد نيز هستند حالتي دو بعدي دارند و کافي است دوربين را بچرخانيد تا تمام جنگل نيز همراه شما بچرخد! حقه اي کهنه و براي يک دهه ي قبل که در روزگار پردازنده هاي چند هسته ايي بسيار توي ذوق مي زند. خوشبختانه مشکلات افت فرم ريت و سرعت در صحنه هاي شلوغ اگر چه وجود دارند ، اما کمتر از آن هستند که از "UE3" ديده بوديم. نکته آخر درباره ي گرافيک، آب است که بيشتر شبيه ژلاتين است و شايد بهتر بود بازي در صحرايي خشک و بي آب و علف اتفاق مي افتاد تا چنين آبي نمي ديديم!
در مورد صدا، بازي دوبله ي قابل قبول و مناسب دارد(البته بايد از حرکات احمقانه ي داستان در صحنه هاي ديالوگ ها صرف نظر کنيم). موسيقي بازي ارکستري ، بزرگ و هيجاني است، تنوع جوي دارد اما آن طور هم به يادماندني نيست. افکت هاي صوتي بر عکس لذت بخش هستند و صداي برخورد و شمشير يا انفجار تکنيک هاي عظيم آتشين و غيره ي شخصيت ها ، بسيار شنيدني تر از آثار هم زده است.در نهايت "MC2" اثري متفاوت و به مراتب بهتر از شماره ي قبلي است با ديدي تازه به مبارزه در اين ژانر که در اکثر بخش ها مناسب عمل کرده اما مي توانست با کمي توجه به جزئيات و تغييرات کوچک و تلاش بيشتر ، اثري به مراتب بزرگ تر و خوش ساخت تر از آب در آيد.
منبع: نشريه ي بازي رايانه، شماره ي 34.
داستان MC2، روايتي ساده و تکراري اما به حد کافي جالب است. درکشوري بزرگ و ثروتمند، صدر اعظمي بدجنس ، جاه طلب و بي رحم کودتا مي کند ملکه ي کشور را مي کشد و خود به قدرت مي رسد. پرنسس جوان که به موقع متوجه خطر مي شود، قبل از دستگيري توسط نيروهاي دژخيم وزير خائن فرار مي کند و با عده اي از اصيل زادگان وفادار به خاندان سلطنتي متحد شده و نيروي مقاومتي تشکيل مي دهد. اکنون چند سالي از آن زمان مي گذرد و جنگ و زد و خوردهاي دائمي اين دو نيرو، کشور "Lanzheim" را به سرزميني سوخته، ويرانه و زخمي تبديل کرده است. به خصوص که نيروي وزير غاصب به تازگي به تکنولوژي سلاحي باستاني دست پيدا کرده اند و با هيولاهاي مکانيکي و شکست ناپذير خود کم کم به پيروزي نهايي نزديک مي شوند. اما دردسرهاي پرنسس جوان و همراهانش ، نقطه ي آغازين و اصلي داستان نيستند. در جزيره آرام و دور افتاده، مردي جوان به نام جوتو(Juto) زندگي مي کند که هيچ خاطره اي از گذشته ندارد و حتي همين نام از اهالي جزيره زماني که او را نيمه جان پيدا کرده اند به او دادند.
جوتو سمبل تنبلي و بي خيالي است و زندگي ساکت و بي دردسر جزيره را بسيار دوست دارد.اما سرنوشت براي قهرمانان راحت طلب ما برنامه هايي دارد و جوتوي جوان به ناگهان خود را در ميان درگيري ها مي بيند و خواسته يا ناخواسته گذشته ي مرموز و پرحادثه اش از شکاف هاي تاريک سرنوشت بيرون مي خزد.
داستان بازي بر خلاف آن چه بسيار مي گويند، جالب و گيرا است و پيچيدگي ها و سورپرايزهاي جذابي دارد و به طور کلي آن قدر در گير کننده هست که تا پايان بازي، بازيباز را جذب خود کند.
اما متأسفانه خود بازي برخي از سورپرايزهايش را قبل از موقع لو مي دهد.شخصيت ها و پردازش آنها نيز تا حد زيادي کليشه اي هستند و در نتيجه به راحتي مي توان حدس زد کجا عشق پديدار خواهد شد، کجا خيانت، کجا ايثار وکجا مرگ! با اين حال تنوع خوبي در اخلاق و گذشته ي شخصيت ها وجود دارد و زماني که جوتو به گروه ويژه ي نيروهاي مقاومت با رهبري پرنسس زفين (Zephie) مي پيوندد، به تدريج شخصيت هاي رنگارنگ و جالب توجه بازي معرفي مي شوند.
نکته ي جالب توجه MC2 مسلماً گيم پلي آن است.مبارزات در اين بازي به صورت هم زمان (Real- Time) و در خود مراحل اتفاق مي افتند و خبري از بخش مجزايي براي مبارزه (Battle Field) نيست.
مبارزات سريع و پر زد و خورد هستند. در هر برخورد 3 نفر از 6 شخصيت اصلي در کنترل شما هستند و اگر چه در هر لحظه تنها يک نفر را کنترل مي کنيد اما مي توانيد به سرعت و به راحتي کنترل را بين آن ها عوض کنيد . اين عوض کردن شخصيت تحت کنترل شما در مبارزه، نکته ايي کليدي در مبارزات است. هر مبارزه دو نوع سلاح مختلف مي تواند داشته باشد، هر کدام با سبک خاص خودشان . نکته بسيار جالب توجه، تغيير ويژگي هاي کامل هر شخص در اين سبک هاست. مثلا شخصيت "Crocell" در سبک چوب دست، يک جادوگر است با تکنيک هاي آتشين که از دور حمله مي کند، اما در سبک دستکش، به يک بوکسور بي رحم تبديل مي شود. که از نزديک ترين فاصله ي ممکن به هدف حمله مي کند.
همچنين تمام قابليت ها و درخت تکنيک ها (Skill tree) براي هر سبک کاملاً منحصر به فرد است.اين امر باعث مي شود که از نظر گيم پلي به واقع 12 شخصيت داشته باشيم نه 6 شخصيت.
سيستم مبارزه شامل حمله هاي پايه براي به دست آوردن انرژي (Kan) و بهره بردن از تکنيک هاي ويژه با استفاده از آن انرژي است . ميزان خستگي نيز در جدال بسيار مهم است. اگر در زدن چند ضرب ها و تکنيک ها زياده روي کنيد، ابتدا وارد حالت هيجان زده شده و قدرت مي گيريد اما سپس خسته و بي رمق و بي دفاع خواهيد ماند، حداقل براي چند ثانيه ايي. اصلي ترين سيستم بازي زدن چند ضربه هاي ترکيبي است. اگر در زمان هيجان زدگي تکنيکي مخصوص بزنيد و بلافاصله با تعويض شخصيت و استفاده از تکنيک ويژه ي شخصيت دوم در شرايط يکساني قرار بگيرد، نه تنها صدمه اي قابل توجه به دشمنان و به خصوص موجودات سرسخت وارد کرده ايد، بلکه فوراً درجه ي خستگي شما صفر شده و ديگر خبري از حالت خطرناک و بي دفاع "Over heat" نخواهد بود. البته اگر در وسط نبرد خرابکاري کنيد، هر دو شخصيت شما به حالت خستگي وارد مي شوند و مبارزين شما در وضعيت بغرنجي قرار مي گيرند زيرا در اين حالت حمله و استفاده از آيتم ها غير ممکن مي شود، البته تا چند ثانيه، يادگيري و استفاده ي صحيح از اين سيستم کمي طول مي کشد اما نتيجه اين لذت بخش و استراتژيک دارد، حيف که نمي توان آن را براي هر سه مبارزه استفاده کرد .گاهي نيز هوش مصنوعي دردسر ساز مي شود. البته هوش مصنوعي نسبت به اثر قبلي که اصلاً وجود نداشت! بسيار پيشرفت کرده و اکثراً به خوبي پاسخگوي نيازهايمان است. و ليکن گير کردن هاي دائم افراد در موانع گاه نامرئي (!) و بي کلکي آنها در مقابل واضح ترين خطرها کمي آزار دهنده است. اصولاً نيز حرکت و جا خالي دادن مبارزين کمي کند است و اين خراب کاري هاي AI وگه گاه بي خيالي کامل آن ها در مقابل دشمنان که بر سروکله ي شما مي کوبند مقداري از جذابيت مبارزه مي کاهد. در خارج از مبارزه، شخصيت ها امکان شخصيت سازي نسبتاً خوبي دارند.انواع سلاح ها و آيتم ها، تکنيک هاي ويژه متعدد و متنوع و سيستم ساده ايي از مخلوط کردن سنگ هاي قيمتي براي توليد لوازم جانبي مختلف و همچنين نصب و جابجايي همين سنگ ها روي سلاح ها و بازکردن خصوصيات مخفي آن ها در دست بازيباز است بازي تنوع خوبي در مأموريت هاي جانبي دارد و مأموريت هاي داستاني نيز جالب هستند.
درکل انجام يک بازي کامل حدود 40 تا 50 ساعت زمان مي برد که راضي کننده است اما متأسفانه ارزش چنداني براي بازي مجدد وجود ندارد. بازي براي از موتور"Uneral Engine 3" استفاده مي کند و "UE" با همه ي قدرت و پتانسيل اش، در سال هاي اخير تداعي کننده دردسرهايي مختلف است!
طراحي شخصيت ها و جزئيات و حرکات ها آنها واقعاً ديدني است و تکنيک هاي استفاده شده در مبارزات، گرافيکي نفس گير و جذاب دارند.
پس زمينه ها نيز تنوع زيادي دارند و پر از جزئيات زيبا هستند از غارهاي زير دريا گرفته تا شهرها و جنگل ها. اما گرافيک بسيار ديدني و جذاب محيط ها، تا آن زمان بي نقص است که حرکتي وجود نداشته باشد. به محض حرکت مشکلات زياد بارگذاري بافت ها و ظهور ناگهاني اشياء بيداد مي کنند. همچنين تقريباً تمامي درخت ها و فضاي سبز بازي که نسبتا ً زياد نيز هستند حالتي دو بعدي دارند و کافي است دوربين را بچرخانيد تا تمام جنگل نيز همراه شما بچرخد! حقه اي کهنه و براي يک دهه ي قبل که در روزگار پردازنده هاي چند هسته ايي بسيار توي ذوق مي زند. خوشبختانه مشکلات افت فرم ريت و سرعت در صحنه هاي شلوغ اگر چه وجود دارند ، اما کمتر از آن هستند که از "UE3" ديده بوديم. نکته آخر درباره ي گرافيک، آب است که بيشتر شبيه ژلاتين است و شايد بهتر بود بازي در صحرايي خشک و بي آب و علف اتفاق مي افتاد تا چنين آبي نمي ديديم!
در مورد صدا، بازي دوبله ي قابل قبول و مناسب دارد(البته بايد از حرکات احمقانه ي داستان در صحنه هاي ديالوگ ها صرف نظر کنيم). موسيقي بازي ارکستري ، بزرگ و هيجاني است، تنوع جوي دارد اما آن طور هم به يادماندني نيست. افکت هاي صوتي بر عکس لذت بخش هستند و صداي برخورد و شمشير يا انفجار تکنيک هاي عظيم آتشين و غيره ي شخصيت ها ، بسيار شنيدني تر از آثار هم زده است.در نهايت "MC2" اثري متفاوت و به مراتب بهتر از شماره ي قبلي است با ديدي تازه به مبارزه در اين ژانر که در اکثر بخش ها مناسب عمل کرده اما مي توانست با کمي توجه به جزئيات و تغييرات کوچک و تلاش بيشتر ، اثري به مراتب بزرگ تر و خوش ساخت تر از آب در آيد.
منبع: نشريه ي بازي رايانه، شماره ي 34.