گره ي کور!!
نويسنده: بهزاد مير مظفري
سبک نقش آفريني ژاپني (JRPG)، سبکي قديمي و خاص است که در اين روزهاي بازي هاي مدرن شايد به مذاق خيلي از دوستان کم تجربه و کم سن و سال تر خوش نيايد. پيچيدگي هاي خاص داستاني و گيم پلي اين سبک به همراه استفاده ي زياد از متن و در نتيجه ايجاد نوعي سپر زبان نيز مزيد بر علت مي شود تا طرفداران اين سبک افرادي ويژه باشند. کراس اج ايده ايي جالب اما نه چندان تازه داشت. ايده ي ساخت يک بازي که در آن شخصيت هاي بازي هاي مختلف ژاپني در سبک هاي مختلف گرد هم آيند و داستاني بديع بسازند جالب است.
بازي هايي مثل "Ar Tonelico" ، "Disgaea"، "Darkstalkers" و غيره، که به سبک هاي مختلفي مثل نقش آفريني، استراتژي نقش آفريني، مبارزه اي و غيره تعلق دارند. هر کدام از اين آثار خاطراتي خوش نزد ما دارند. هيچ کس توقع داستاني پيچيده و مهم از چنين آثاري که بازي هاي مختلف را مخلوط مي کند نداشت. همه چيز مهيا بود. کنسول قدرتمند سوني ميزبان بازي بود، پس تکنولوژي چيزي بود که در آن مشکلي نبايد پيش مي آمد اما...
دو شخصيت اصلي بازي، يورک و ميکو ناگهان در وسط جزيره اي معلق در فضا بيدار مي شوند. آن ها که هستند، از کجا مي آيند؟ مهم نيست! پس توضيحي نيز در اين مورد وجود ندارد. آيا آن ها از کره ي زمين خودمان مي آيند و دانش آموزان ساده اي هستند؟ به نظر نمي آيد چون يکي در مبارزه با نيزه مهارت دارد و ديگري قهرمان هنرهاي رزمي است که براي تنوع اخيراً به هفت تيرهاي دوقلو روي آورده! ظاهرا اين جزيره ي فضايي، محل ظهور و تبلور رؤياهاي ممنوعه و کابوس هاي نهفته ي ساکنين جهان هستي است. هر چه هست جاي مناسبي براي قهرمانان ما نيست چون بلافاصله مورد حملهايست هيولاهاي وحشي قرار مي گيرند. متأسفانه روند داستان حتي از اين نيز بدتر مي شود. از اين لحظه به بعد شخصيت هاي جديد مثل قارچ جلوي ما سبز مي شوند. اگر چه ديدن اين دوستان قديمي جالب است اما چون همه آن ها مي خواهند در تک تک لحظه هاي داستاني شرکت کنند، گفتگوي 20 شخصيت در يک "Event" ساده مي تواند بسيار گيج کننده شود. متأسفانه در بخش آدم بدها (!) نيز وضعيت به همين منوال است.
شخصيت پردازي نيز دربازي تقريبا وجود ندارد و اين طور فرض شده که شما تمامي شخصيت ها را از قبل مي شناسيد، بنابراين اگر تنها يکي از بازي هاي اصلي را از دست داده باشيد، شخصيت هاي آمده از آن اثر به هيچ وجه نمي توانند با شما ارتباط برقرار کنند، البته اگر بشناسيد نيز چندان تفاوتي نمي کند!
اگر از داستان از ابتدا توقع نداشتيم، از گيم پلي بسيار انتظار داشتيم. مبارزات بسيار پيچيده و پر درد سر هستند، اما بر خلاف آنچه در نقد بسياري از منتقدين خوانده مي شود آن قدر نيز سر در گم کننده نيستند. درست است که اگر يک عکس از صحنه ي مبارزه ببينيد، در لحظه ي اول از تعدد درجه ها، عددها، آيکون ها، دکمه ها، تايمرها، خانه بندي ها و غيره حسابي جا مي خوريد اما کمي صبر و خويشتن داري مشکلات را آسان مي کند. در مبارزه ي شما حداکثر 4 نفر را کنترل مي کنيد. افراد شما و دشمنان بر روي يک صفحه ي شطرنجي نا متقارن ايستاده اند که شايد اصلي ترين مشکل مبارزه باشد. اين صفحه نشان دهنده ي فاصله و وضعيت افراد است زيرا هر فرد فقط مي تواند فاصله و خانه هايي خاص را هدف حمله قرار دهد. مثلا تنها 3 تا 5 خانه جلوتر يا رديف مقابل يا 3 خانه ي مقابلش و غيره، اين سيستم با توجه به تنوع و تعداد زياده از حد بالاي شخصيت ها و نوع حمله هايشان، چيدمان مبارزه را به دردسري بي جا تبديل کرده اند. براي حمله، هر شخصيت از بين تعداد زيادي از تکنيک ها که ياد مي گيرد، مي تواند چهار تا را براي چهار دگمه ي اصلي دسته تعريف کند. در ابتداي هر نوبت يا فاز، گروه شما مقداري AP مي گيرد که مي تواند خرج يا ذخيره کند. با توجه به مقدار AP هر شخصيت مي تواند يک يا چند حمله کند. پس از هر حمله کي تايمر شروع به شمارش معکوس مي کند، اگر قبل از رسيدن اين تايمر به صفر، با زدن L1 يا R1 شخصيت خود را عوض کنيد و با او حمله کنيد، حمله اي زنجيره اي انجام داده ايد. ترکيبات ويژه اي از ضربات مي تواند به ضربات نهايي ويژه ختم شود که بسيار پر تعداد، متنوع و قوي هستند. همين روند مي تواند در مورد تکنيک هاي مخصوص و با خرج واحد انرژي (SP) انجام داد که در صورت انجام صحيح ضربات نهايي واقعا باري مرگ باري را باعث مي شود. هر حمله ويژگي هايي مثل نفوذ با پرتاب و غيره دارد که در سيستم پيچيده ي صدمه زدن به دشمنان مورد استفاده قرار مي گيرد. اگر ياد بگيريد با اين سيستم و به طور کلي مبارزات به راحتي کار کنيد، به شما قول مي دهم که دل کشيدن از آن بسيار سخت خواهد بود.
متأسفانه اين مبارزات اعتياد آور، در ادامه و در سايه ي ساير عناصر بازي، کملا محو و نابود شده است.
سختي بازي بدون منطق از خنده آور تا جنون آميز دائماً بالا و پايي مي رود. حرکت در منوها و انتخاب و نسب سلاح ها و تکنيک ها غير منطقي، پيچيده و عذاب آور است. استفاده از آيتم ها چه در حين مبارزه و چه در خارج از آن شکنجه ي روح است. فروشنده ها که در کمال تعجب و بي منطقي اعضاي خود گروه هستند، بسيار گران فروشند!
زنده کردن شخصيت هاي مرده يکي از دردسرهاي اصلي بازي است. گشت و گذار در مراحل با وجود کوچک بودن شخصيت شما، سيستم اسکن محيط هاي نقشه را براي پيدا کردن عناصر داستاني (Event)، بسيار يکنواخت و آزار دهنده است. براي هر کاري در باري به خرج کردن چيزي نياز داريد. چيزي که بسيار ساده است گرافيک بازي است. گرافيک بازي مخلوطي از دو بعدي و سه بعدي از ساده ترين و بي کيفيت ترين نوع خود است. در مورد صدا نيز همين منوال وجود دارد. کار صداپيشگان رضايت بخش نيست و موسيقي بازي نيز تنوع چنداني ندارد. در نهايت، در يک نگاه بازي افتضاح است! صرف قديمي (dd school) بودن هيچ توجيهي براي کمبودهاي Cross Edge نيست. به همه ي هم قطاران JRPG باز عزيز صميمانه پيشنهاد مي کنم که فقط به خاطر حضور شخصيت هاي محبوبشان در آن، گول اين بازي ضعيف را نخورند و کاملا از اين آبروريزي دست جمعي فاصله بگيرند!
منبع: نشريه ي بازي رايانه، شماره ي 34.
بازي هايي مثل "Ar Tonelico" ، "Disgaea"، "Darkstalkers" و غيره، که به سبک هاي مختلفي مثل نقش آفريني، استراتژي نقش آفريني، مبارزه اي و غيره تعلق دارند. هر کدام از اين آثار خاطراتي خوش نزد ما دارند. هيچ کس توقع داستاني پيچيده و مهم از چنين آثاري که بازي هاي مختلف را مخلوط مي کند نداشت. همه چيز مهيا بود. کنسول قدرتمند سوني ميزبان بازي بود، پس تکنولوژي چيزي بود که در آن مشکلي نبايد پيش مي آمد اما...
دو شخصيت اصلي بازي، يورک و ميکو ناگهان در وسط جزيره اي معلق در فضا بيدار مي شوند. آن ها که هستند، از کجا مي آيند؟ مهم نيست! پس توضيحي نيز در اين مورد وجود ندارد. آيا آن ها از کره ي زمين خودمان مي آيند و دانش آموزان ساده اي هستند؟ به نظر نمي آيد چون يکي در مبارزه با نيزه مهارت دارد و ديگري قهرمان هنرهاي رزمي است که براي تنوع اخيراً به هفت تيرهاي دوقلو روي آورده! ظاهرا اين جزيره ي فضايي، محل ظهور و تبلور رؤياهاي ممنوعه و کابوس هاي نهفته ي ساکنين جهان هستي است. هر چه هست جاي مناسبي براي قهرمانان ما نيست چون بلافاصله مورد حملهايست هيولاهاي وحشي قرار مي گيرند. متأسفانه روند داستان حتي از اين نيز بدتر مي شود. از اين لحظه به بعد شخصيت هاي جديد مثل قارچ جلوي ما سبز مي شوند. اگر چه ديدن اين دوستان قديمي جالب است اما چون همه آن ها مي خواهند در تک تک لحظه هاي داستاني شرکت کنند، گفتگوي 20 شخصيت در يک "Event" ساده مي تواند بسيار گيج کننده شود. متأسفانه در بخش آدم بدها (!) نيز وضعيت به همين منوال است.
شخصيت پردازي نيز دربازي تقريبا وجود ندارد و اين طور فرض شده که شما تمامي شخصيت ها را از قبل مي شناسيد، بنابراين اگر تنها يکي از بازي هاي اصلي را از دست داده باشيد، شخصيت هاي آمده از آن اثر به هيچ وجه نمي توانند با شما ارتباط برقرار کنند، البته اگر بشناسيد نيز چندان تفاوتي نمي کند!
اگر از داستان از ابتدا توقع نداشتيم، از گيم پلي بسيار انتظار داشتيم. مبارزات بسيار پيچيده و پر درد سر هستند، اما بر خلاف آنچه در نقد بسياري از منتقدين خوانده مي شود آن قدر نيز سر در گم کننده نيستند. درست است که اگر يک عکس از صحنه ي مبارزه ببينيد، در لحظه ي اول از تعدد درجه ها، عددها، آيکون ها، دکمه ها، تايمرها، خانه بندي ها و غيره حسابي جا مي خوريد اما کمي صبر و خويشتن داري مشکلات را آسان مي کند. در مبارزه ي شما حداکثر 4 نفر را کنترل مي کنيد. افراد شما و دشمنان بر روي يک صفحه ي شطرنجي نا متقارن ايستاده اند که شايد اصلي ترين مشکل مبارزه باشد. اين صفحه نشان دهنده ي فاصله و وضعيت افراد است زيرا هر فرد فقط مي تواند فاصله و خانه هايي خاص را هدف حمله قرار دهد. مثلا تنها 3 تا 5 خانه جلوتر يا رديف مقابل يا 3 خانه ي مقابلش و غيره، اين سيستم با توجه به تنوع و تعداد زياده از حد بالاي شخصيت ها و نوع حمله هايشان، چيدمان مبارزه را به دردسري بي جا تبديل کرده اند. براي حمله، هر شخصيت از بين تعداد زيادي از تکنيک ها که ياد مي گيرد، مي تواند چهار تا را براي چهار دگمه ي اصلي دسته تعريف کند. در ابتداي هر نوبت يا فاز، گروه شما مقداري AP مي گيرد که مي تواند خرج يا ذخيره کند. با توجه به مقدار AP هر شخصيت مي تواند يک يا چند حمله کند. پس از هر حمله کي تايمر شروع به شمارش معکوس مي کند، اگر قبل از رسيدن اين تايمر به صفر، با زدن L1 يا R1 شخصيت خود را عوض کنيد و با او حمله کنيد، حمله اي زنجيره اي انجام داده ايد. ترکيبات ويژه اي از ضربات مي تواند به ضربات نهايي ويژه ختم شود که بسيار پر تعداد، متنوع و قوي هستند. همين روند مي تواند در مورد تکنيک هاي مخصوص و با خرج واحد انرژي (SP) انجام داد که در صورت انجام صحيح ضربات نهايي واقعا باري مرگ باري را باعث مي شود. هر حمله ويژگي هايي مثل نفوذ با پرتاب و غيره دارد که در سيستم پيچيده ي صدمه زدن به دشمنان مورد استفاده قرار مي گيرد. اگر ياد بگيريد با اين سيستم و به طور کلي مبارزات به راحتي کار کنيد، به شما قول مي دهم که دل کشيدن از آن بسيار سخت خواهد بود.
متأسفانه اين مبارزات اعتياد آور، در ادامه و در سايه ي ساير عناصر بازي، کملا محو و نابود شده است.
سختي بازي بدون منطق از خنده آور تا جنون آميز دائماً بالا و پايي مي رود. حرکت در منوها و انتخاب و نسب سلاح ها و تکنيک ها غير منطقي، پيچيده و عذاب آور است. استفاده از آيتم ها چه در حين مبارزه و چه در خارج از آن شکنجه ي روح است. فروشنده ها که در کمال تعجب و بي منطقي اعضاي خود گروه هستند، بسيار گران فروشند!
زنده کردن شخصيت هاي مرده يکي از دردسرهاي اصلي بازي است. گشت و گذار در مراحل با وجود کوچک بودن شخصيت شما، سيستم اسکن محيط هاي نقشه را براي پيدا کردن عناصر داستاني (Event)، بسيار يکنواخت و آزار دهنده است. براي هر کاري در باري به خرج کردن چيزي نياز داريد. چيزي که بسيار ساده است گرافيک بازي است. گرافيک بازي مخلوطي از دو بعدي و سه بعدي از ساده ترين و بي کيفيت ترين نوع خود است. در مورد صدا نيز همين منوال وجود دارد. کار صداپيشگان رضايت بخش نيست و موسيقي بازي نيز تنوع چنداني ندارد. در نهايت، در يک نگاه بازي افتضاح است! صرف قديمي (dd school) بودن هيچ توجيهي براي کمبودهاي Cross Edge نيست. به همه ي هم قطاران JRPG باز عزيز صميمانه پيشنهاد مي کنم که فقط به خاطر حضور شخصيت هاي محبوبشان در آن، گول اين بازي ضعيف را نخورند و کاملا از اين آبروريزي دست جمعي فاصله بگيرند!
منبع: نشريه ي بازي رايانه، شماره ي 34.