علوم اجتماعي؛ به وقت ايران
نويسنده:عليرضا قبولي
بازشناخت وضعيت علوم اجتماعي در آموزش عالي ايران
اما علوم اجتماعي -به مفهوم جديد آن -مانند ساير علوم، هديه اي غربي است که نخبگان علمي و سياسي (که بيشتر در غرب تحصيل کرده اند)آن را وارد کشور ما کردند و اين علم به صورت يک طرفه در نظام دانشگاهي قرار گرفت.در عين حال، اين علوم، به دليل تفاوت محتوا و ديدگاه هاي مفروض آن با ديدگاه هاي رايج در جامعه، همواره در محافل سنتي و مذهبي عکس العمل هايي را بر مي انگيخت.اين عکس العمل ها و مواضع نيز سبب شد علوم اجتماعي نسبت به علوم ديگر کمتر مدنظ قرار گيرد و به اصطلاح کمتر براي جامعه ما دروني گردد.
از آغاز آموزش علوم اجتماعي در ايران کمتر از يک قرن مي گذرد.با وجود همه موانع و مشکلات، اين رشته رفته رفته جاي خود را در بين رشته هاي دانشگاهي باز کرده است و تعداد فارغ التحصيلانش اندک اندک افزايش يافته اند.اما يکي ازمشکلات مهم علوم اجتماعي درسال هاي اخير،رشد کمّي چشمگير دانشجويان اين رشته بوده است.در سال هاي اخير در پي تأسيس انواع دانشگاه ها، مؤسسات و دوره هاي آموزشي تعداد دانشجويان اين رشته به طور بي رويه اي افزايش يافته است.البته دولت که همواره از گنجينه متورمي از پول نفت تغذيه مي کند و کارفرماي بخش اعظم فارغ التحصيلان دانشگاه است، تا اندازه اي توانايي پذيرش اين گونه نيروهاي انساني را دارد و اين خود سبب پوشيده ماندن بسياري از بحران ها و مشکلات شده است.اما با اشباع ظرفيت هاي دولت، رفته رفته در ميان فارغ التحصيلان بيکار، سهم علوم اجتماعي به ميزان چشمگيري افزايش پيدا کرد.گذشته از اين، ضعف مهم تر علوم اجتماعي در ايران، نظام آموزشي آن و پايين بودن ميزان توانايي هاي فارغ التحصيلانش است که در اين پايين بودن سطح کيفي فارغ التحصيلان علوم اجتماعي،علاوه بر نظام اقتصادي و ديوان سالاري ناکارآمد، افزايش کمّي بيش از اندازه دانشجويان اين رشته ها بدون توجه به امکانات هم سهمي بسزايي داشته است.
در اينجا هدف ما بازنگري «برنامه آموزشي»، يعني يکي از عوامل تعيين کننده در سطح کيفي علوم اجتماعي، است.بايد گفت جامعه ما نيازمند فارغ التحصيلاني است که توانايي هاي کاربردي داشته باشند و بتوانند دانش خود را به توانايي حل مسئله هاي پژوهش يا اجرايي تبديل کنند؛ يکي از عوامل مهم در تربيت چنين فارغ التحصيلاني، وجود برنامه آموزشي منسجم و اصيل است.در واقع برنامه آموزشي به گونه اي باشد که مجموعه اي از قابليت ها را به دانشجويان انتقال دهد و نه صرفاً فرايندي باشد که به اخذ مدرک منجر مي شود.بي ترديد براي دست يابي به اين هدف،ارزيابي و مقايسه شاخص هاي علوم اجتماعي در ايران با ساير کشورها، گامي ضروري براي شناخت وضع علوم اجتماعي در ايران است.
آموزش علوم اجتماعي در ايران
در واقع علوم اجتماعي از همان آغاز ورود به ايران، با پرسش ها و مشکلات ماهيتي و کارکردي روبه رو بود؛ آيا اين علم بخشي از فلسفه است؟ آيا بايد زير مجموعه اي از ادبيات به شمار آيد؟ و ...
بر اساس ديدگاه دکتر آزاد برمکي، تحول جامعه شناسي در ايران از ابتدا تا به امروز، چهار مرحله را پشت سر گذاشته است:1.مرحله تأسيس جامعه شناسي در ايران؛ 2.مرحله گسترش و توسعه؛ 3.مرحله توقف پس از استقرار جمهوري اسلامي ايران؛ 4.دوره بازبيني و گسترش که تاکنون ادامه دارد.
در دهه 1340، فرايند گسترش علوم اجتماعي در ايران با تأسيس «مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي«و تدريس علوم اجتماعي در دانشگاه هاي مختلف، از جمله دانشگاه شيراز (با عنوان علم «عمران»)، پيگيري شد، اما در دوره انقلاب،مانند همه دروس دانشگاهي، اين رشته هم تعطيل شد و بازنگري آن به دليل ويژگي هاي خاص و بنياديش، بيشتر از ساير رشته ها به درازا کشيد.
تعريف عملياتي برنامه درسي
اين برنامه علاوه بر رويکرد و هدفي کلي،ابعادي چند گانه دارد که هر کدام به منظور رسيدن به بخشي از اهداف کل برنامه در نظر گرفته شده اند.در ادامه اين ابعاد تک تک بيان شده و ويژگي هاي برنامه درسي ايران با نظام آموزشي انگليس و فرانسه مقايسه گرديده است.
برنامه رشته ها و مقاطع
اما اين امر، جاي يک سطح بندي را که نشان دهد دانشجو بايد در هر سطح چه درس هايي را مطالعه کند و به چه سطحي از توانايي ها برسد و سطح بعدي چه خواهد بود، پر نخواهد کرد.
دردانشگاه هاي انگليس و فرانسه مقاطع مختلف تحصيلي به نوعي متکثرتر و متعددتر هستند؛ به گونه اي که هر مقطع مي تواند خود نماينده يک سطح باشد؛ براي مثال در مدرسه اقتصادي لندن دوره هاي مختلف آموزشي عبارت اند از:کارشناسي جامعه شناسي (BC)، که دو سال طول مي کشد،ديپلم تکميلي در جامعه شناسي که دوره اي دوازده ماه است.اين دوره از يک سو ادامه و تکميل کننده دوره قبلي است و ازسوي ديگر براي آشنايي جامع علاقمندان با جامعه شناسي به کار مي رود.دوره بعدي، دوره کارشناسي ارشد آموزشي است که دوازده ماه طول مي کشد و داراي تعدادي گرايش است.در آخر دوره تحصيلات تکميلي پژوهشي قرار دارد که هدف از آن تربيت پژوهشگر است و ارائه ارسال دکترا را شامل مي شود.
ضوابط ورود
در نظام دانشگاهي انگلستان، معمولاً ورود به اولين دوره تحصيلي براساس نمره هاي دوره دبيرستان يا آزمون هاي استانداردي است که در دبيرستان ها برگزار مي شود، به همين ترتيب در نظام دانشگاهي فرانسه، که يکي از دو سنت آموزش عالي اين کشور است، ملاک اصلي داشتن ديپلم متوسطه نظري است و حتي نمره قبولي هم کفايت مي کند.البته ممکن است هر بخش حد معيني هم تعيين کند.به طور کلي ورود به سيکل دانشگاهي فرانسه چندان دشوارنيست و درعوض ماندن و کار در آن مشکل است.آزمون ورودي و مصاحبه اختصاصي مي گيرند.
مشاوره و هدايت تحصيلي
اما در نظام هاي آموزشي انگليس و فرانسه، رابطه مشاوره اي و هدايتي بيشتر حول محور دانشجو با استاد يا دانشجويان ارشد انجام مي شود و استادان يا دانشجويان ارشد به گونه اي جدي و دقيق دانشجويان ديگر را هدايت مي کنند و با آنها مشاوره مي کنند؛ به اين ترتيب که معمولاً ملاقات هاي متناوب و منظمي بين دانشجو و استاد يا دانشجو و مشاوران ارشد برقرار است و دانشجو وظيفه دارد گزارشي از وضعيت آموزشي، علمي، تحصيلي و شخصي خود آماده کند و به مشاوران تحويل دهد.
اشکال و انواع درس ها
ويژگي دانشگاه هاي انگلستان، نسبتاً پرواحد بودن، فشرده و طولاني بودن درس هاست.درس هاي الزامي درس هايي هستند که همه بايد آنها را بگذرانند و درس هاي اختياري درس هايي هستند که بايد از ميان آنها تعدادي را گذراند.از طرف ديگر درس هاي عمومي درس هايي هستند که خارج از برنامه هاي اصلي تلقي مي شوند و شرکت در آنها انتخابي است.کلاس ها هم معمولاً به سه شکل برگزار مي شوند: 1.سخنراني، که شرکت در آنها اجباري نيست، 2.سمينار:که مخصوص تعداد اندکي از دانشجويان است، 3.کلاس هاي مشاوره اي که به افراد يا گروه هاي کوچکي از آنها اختصاص دارد.
ارزشيابي
در انگلستان معمولاً نظام ارزشيابي مجموعه اي است از انواع امتحان ها،تکليف هاي محاسباتي،تکليف ها و کارنوشت هاي مکتوب.برخلاف اين نظام ارزشيابي سنگين و دشوار، نظام نمره دهي ساده تر از ساير نظام هاست؛ زيرا معمولاً کف قبولي ها پايين است، اما با وجود اين باز هم قبول شدن کار چندان ساده اي نيست.در فرانسه هم نظام ارزشيابي ترمي -واحدي است و امتحان هر درس براي کساني که موفق نشده اند در آن قبول شوند، با صلاحديد هيئت داوران تکرار مي شود.
آماده سازي براي اشتغال
برخلاف اين امر، در دانشگاه هاي انگلستان مراکزي وجود دارد که ميان دانشجو و بازار کار ارتباط ايجاد مي کند و به کاريابي دانشجو کمک مي رساند؛براي مثال در دانشگاه ليدز،خدمات شغلي يکي از بخش هاي خدمات آموزشي دانشجويي است.مراکز خدمات شغلي با تشکيل جلسات کمکي و کارگاه هاي تخصصي مي کوشند مهارت هاي لازم براي اشتغال را در دانشجويان افزايش دهند.در دانشگاه ولز، «واحد پيشرفت شغلي»اين وظيفه را انجام مي دهد.
برنامه خروج
در پايان بايد گفت در فرانيد اصلاح و بهسازي نظام آموزشي علوم اجتماعي بايد به چند نکته توجه کرد:اولاً از بعد از کمي بايد رشد کميت دانشجويان را متناسب با رشد امکانات تنظيم کرد تا به ازدحام فضاي آموزشي و کمبود امکانات و در نتيجه افت کيفيت ها دچار نشويم؛ ثانياً در بعد کيفي، بايد به اين نکته توجه کرد که در سال هاي اخير،آموزش علوم اجتماعي در ايران آن چنان که انتظار مي رفت تخصصي و کاربردي نشده است.سپردن کار برنامه ريزي آموزشي به دانشگاه ها، که در مصوبه سال 1380 تصويب شد، مي تواند زمينه مناسبي را براي اصلاح نظام آموزشي فراهم کند.نکته مهم در زمينه اصلاح برنامه آموزشي، اين است که به جاي گنجاندن دروسي پراکنده و غير منسجم، برنامه آموزشي بايد به گونه اي جهت دهي شود که هرچه بيشتر قابليت هاي علمي و پژوهشي کاربردي و تخصصي را به دانشجويان منتقل کند و آنان را براي تبيين و پاسخگويي سؤالات و مسائل اجتماعي آماده نمايد./منابع در دفتر نشريه موجود است.
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.