خاکريز هنر
مرگي که شکستش دادم
اسرائيليها اين دهکده را به آتش کشيدند و محمود درويش شش ساله بود که مجبور شد به همراه خانواده اش به لبنان پناهنده شود.
سرانجام پس از مقاومتهاي بسيار دهکده« بروه» از دست اسرائيلي ها خارج شد و هنگامي که اهالي وارد دهکده شدند همه چيز از بين رفته بود.
محمود درويش در گفت و گويي مي گويد:« به ياد دارم که شش ساله بودم. در دهکده اي آرام و زيبا زندگي مي کرديم. خوب به ياد دارم. در يکي از شب هاي تابستان که معمولاً عادت اهل ده اين است که روي پشت بام بخوابند، مادرم ناگهان مرا از خواب بيدار کرد و ديدم که داريم با صدها تن از مردم دهکده در ميان بيشه ها فرار مي کنيم. گلوله هاي سربي از روي سر ما مي گذشت...» وقتي شاگرد مدرسه اي در ديرالاسد در سرزمين هاي اشغالي بود شعري گفت که همه را غافلگير کرد. شعر ساده بود. تصويري از يک نوجوان که پس از سال ها به محل زندگي اش باز مي گردد و مي بيند آدم هاي غريبه در اتاقش و رختخوابش خوابيده اند و در زمين هاي کشاورزي پدرش مشغول کشاورزي اند. رژيم اسرائيل نمي توانست چنين شعري را تحمل کند محمود درويش را احضار کرد و به او هشدار داد اگر به نوشتن اين نوع شعر ادامه دهد مجوز کار پدرش باطل مي شود. اما کوتاه نيامد.
بعدها در مبارزات مردم فلسطين شرکت کرد و اين زماني بود که 14 سال بيشتر نداشت. در شهر حيفا به زندان افتاد و از آن پس مرتب گرفتار پليس بود. بايد مرتب خود را به صورت هفتگي معرفي مي کرد.
در سال 1970 براي ادامه تحصيل به مسکو سفر کرد. پس از مدتي به قاهره رفت. نخستين مجموعه شعرش را در سال 1970 با عنوان « گنجشک هاي بي بال» منتشر کرد. با مجموعه دومش« برگ هاي زيتون» جاي خود را در شعر فلسطين و جهان عرب باز کرد.
محمود درويش چند سال عضو کميته اجرايي سازمان آزادي بخش فلسطين بود. درويش همچنين رئيس اتحاديه نويسندگان فلسطيني بود و بنيان گذار يکي از مهم ترين فصل نامه هاي ادبي و مدرن جهان عرب به نام « الکرمل» بود. درويش همراه با « ژاک دريدا»، « پي ير بورديو»، پارلمان بين المللي نويسندگان را تأسيس کردند. به خاطر نوشته هايش پنج بار در فاصله سال هاي 1961 و 1967 ميلادي به دست اسرائيلي ها زنداني شد. شعرش روح فلسطيني ها را تکان مي داد. انگار هويت آنها شده بود. شعري که در سال 1964 ميلادي با عنوان « کارت شناسايي» نوشت باعث شد به خصوص پس از جنگ 1967 به ملک الشعراي عرب تبديل شود. ماه مه گذشته در نامه اي به نويسندگان شرکت کننده در فستيوال ادبيات فلسطين نوشت:« فلسطيني بودن سخت است. نويسنده و شاعر بودن يک فلسطيني هم خيلي سخت است. چطور مي شود در اسارت دم از ادبيات آزاد زد؟». پس از مرگ محمد الدوره- همان پسري که پشت پدرش پناه گرفته بود اما با گلوله اسرائيلي ها کشته شد- شعري نوشت که دنيا را تکان داد:« ما زندگي را دوست داريم اگر بتوانيم زنده باشيم.»
شفيعي کدکني درباره محمود درويش مي نويسد :« اگر يک تن را براي نمونه بخواهيم انتخاب کنيم که شعرش با نام فلسطين همواره تداعي مي شود، محمود درويش است.» او تا آخر عمرش در جاهاي مختلفي زندگي کرد. در بيروت، تونس، پاريس، امان، رام الله و حيفا.
او بيست و دو مجموعه شعر منتشر کرد: برگ هاي زيتون(1964)؛ عاشقي از فلسطين(1966)؛ آخر شب(1967)؛ دلدار من از خواب خود برمي خيزد(1970)؛ گنجشک ها در الجليل مي ميرند(1970)؛ دوستت ميدارم، يا دوستت نمي دارم(1972)؛ اقدام شماره 7(1974)؛ آنک تصوير او و اينک انتحار عاشق(1975)؛ جشن ها( 1976)؛ ستايش سايه بلند( 1983)؛ محاصره اي براي مدايح دريا(1984)؛ آن ترانه است، آن ترانه است(1986)؛ سرخ گلي کمتر (1986)؛ تراژدي نرگس، کمدي نقره(1989)؛ آنچه را مي خواهم مي بينم(1990)؛ يازده ستاره(1992)؛ چرا اسب را تنها گذاشتي؟(1996)؛ سرير زن غريبه(1995)؛ ديوار نگاره(2000)؛ حالتي از شهربندان( 2002)؛ بر کرده خود پوزش مخواه(2000)؛ چون شکوفه بادام يا دورتر(2005).
چند کتاب در نثر نيز او منتشر شده است که از درخشان ترين آنها يادداشت هاي روزانه اندوه عادي (1976) و حافظه اي براي فراموشي(1987) است. « من همان آدمم که دوباره بهشت را از دست داده ام/ بيرون بيندازيم زود/ بکشيدم زود/ همراه با گارسيالورکا/ زير درختان زيتون/»
« صابر امامي» شاعر و پژوهشگر، درباره او گفت:« جايگاه محمود درويش شاعر مقاومت فلسطين تنها به دليل شعر او و خدمت هايش به شعر مقاومت نيست بلکه سختي ها و آوارگي هايي که او از همان اوان زندگيش تحمل کرد و تلاش او براي تبديل اين سختي ها و مصائب به شعر و ادب و پايه گذاري شعر مدرن مقاومت از او چهره اي ساخت که تا ابد در اذهان فلسطينيان خواهد ماند.»
اشعار محمود درويش در کنار جنبه هاي ديگر زندگي اين شاعر عرب به او يک جايگاهي ممتاز مي داد. از آن جهت که زبان عربي با وزن بسيار راحت کنار مي آيد، نه تنها محمود درويش بلکه بسياري از شاعران به راحتي به وزن رسيدند. حتي در کارهاي آزاد محمود درويش هم موسيقي عروضي وجود دارد. شعر روان با درون مايه هاي عاطفي غني و بيان مصائبي که بر فلسطين رفت، از ويژگيهاي شعري محمود درويش است. يکي از دوستان عربم از محمود درويش جمله اي را نقل مي کرد. او مي گفت:« هر مردي وقتي که در فرودگاه از هواپيما پياده مي شود، کليد در خانه اش را در مشت مي فشارد، اما براي مردمان فلسطين هرگز اين گونه نيست .زيرا آنها نمي دانند که به کدام خانه بايد بروند.» محمود درويش در شاعران بعد از خود تأثير بسياري داشت و خيلي از شاعران مقاومت را پروراند. او در شعر مقاومت ايران نيز تأثير بسيار گذاشت. او آموزه هاي شعري دوران پيش از خود را گرفت و آنها را دستمايه شعر مقاومت قرار داد و در راه شعر مقاومت خرج کرد. شعر مقاومت با محمود درويش وارد دوره جديدي مي شود. به نحوي که آن را از آن عروض خشک خارج مي کند؛ به بياني مي توان درويش را بنيانگذار شعر مدرن مقاومت ناميد.
« رضا عامري» منتقد و مترجم ادبيات عرب درباره او بيان داشت:« شعر مقاومت محمود درويش را مي توان در مرحله اول شعر حماسي- غنائي ناميد.» اين دوره حماسي- غنائي طولاني ترين دوره شعري درويش بود که با کتاب « شاخه هاي زيتون » هم در ايران معرفي شد. در اين دوره وطن يا همان فلسطين به عنوان رمز به زن يا مادر تشبيه شد. کتاب ديگر او « آخر شب» است که « موسي اسوار» آن را ترجمه کرده اما اين کتاب هم در حال و هواي حماسي- غنائي اوست. بعد از اين مراحل که او از فلسطين بيرون مي آيد و دوران تبعيد را در اروپا و آمريکا مي گذراند. او در آخرين شعرهايش دو بحث را پيگيري مي کند يکي بحث نوستالژي ( کودکي و وطن) و ديگري مسأله مرگ انديشي است. آخرين شعري که از او در 22 جولاي 2008( يک ماه پيش) در مجله « القدس العربي» منتشر شده عنوانش « سناريوي آماده» است. درويش در دوره اول شعري اش مشکلات مردم فلسطين و جنگ را متبلور کرد و در حقيقت مصائب جنگ را در اشعارش به استخدام درآورد.
مهمترين ويژگي شعر درويش اين است که انسان در شعر او با تغيير شرايط زيستي و تغيير جهان، تغيير مي کند. به عبارتي انسان در شعرش ايستا نيست بلکه پوياست. محمود درويش، علي احمد سعيد( آدونيس) و نزار قباني را مي توان از مهمترين شاعران عرب ناميد که به جرأت بر تمام شاعران پس از خود تأثير فراوان گذاشته اند. درويش شاعري حماسي- فلسفي، آدونيس شاعري تاريخي- فلسفي و قباني شاعري تغزلي است. جايگاه آنها در شعر عرب بزرگ و مهم است.
شفيعي کدکني در کتاب « شعر معاصر» عرب نوشته است:« اگر عنصر ادبيات را در مبارزات ملت هاي جهان در عصر ما، عنصري قابل توجه و مؤثر بدانيم که چنين است بايد بگوييم سهم قابل ملاحظه اي از خوني که در شريان نهضت فلسطين در حرکت است محصول شعرهاي يک عده شاعر جوان و انقلابي است که در سراسر کشورهاي عربي با اين نهضت همدلي و همسرايي دارند و از ميان همه شاعران عرب اگر يک تن را براي نمونه بخواهيم انتخاب کنيم که شعرش با نام فلسطين همواره تداعي مي شود محمود درويش است. نسلي که پس از اين سال در منطقه فلسطين و در پيرامون مسأله فلسطين شعر سروده است، نسلي است که بايد آن نسل را شکست و نسل حزن و نسل سرشکسته خواند.»
آخرين شعري که او سرود در روزهاي پاياني عمرش و در بيمارستان قلب تگزاس با عنوان «مرگي که شکستش دادم» بود وي در دهم اوت 2008 دار فاني را وداع گفت. سه روز در سرزمين مادريش به خاطر مرگ وي عزاي عمومي اعلام شد يکي از بزرگان عرب گفت:« نمي توان گفت خداحافظ، بايد گفت: سلام محمود.»
چند نمونه از اشعار محمود درويش را با هم زمزمه مي کنيم...
به قاتلي ديگر
احتمال هاي ديگري بود:
شايد اشغال به پايان مي رسيد
و آن شيرخواره زمان محاصره را به ياد نمي آورد،
آن گاه چون کودکي سالم بزرگ مي شد و به جواني مي رسيد
و با يکي از دخترانت در يک کلاس،
درس تاريخ باستان آسيا را مي خواند
شايد هم به تور عشق يکديگر مي افتادند،
شايد صاحب دختري مي شدند [ که يهودي زاده مي شد]،
پس ببين چه کرده اي؟
حالا دخترت بيوه شده
و نوه ات يتيم
ببين بر سر خانواده در به درت چه آورده اي
و چگونه با يک تير، سه کبوتر زده اي.
***
در محاصره
درخت باش، سرشار از باروري... درخت باش!
و اگر درخت نيستي، محبوب من!
سنگ باش، سرشار از رطوبت... سنگ باش!
و اگر سنگ نيستي، محبوب من!
ماه باش،
در رؤياي عروست... ماه باش!
[ چنين مي گفت زني در تشييع جنازه فرزندش.]
پي نوشت ها :
خبرگزاري ايسنا- خبرگزاري فارس- جام جم آنلاين- هفتان ضميمه ي روزنامه اطلاعات 87/5/21