مرد مقدس، رو به روي سوپر ماركت

اگر بخواهم يكي را انتخاب كنم، به فيلم هايي رأي مي دهم كه نشانه هاي مذهب را به شيوه اي غيرمستقيم به تماشاگرانشان انتقال مي دهند. آثاري كه ظاهراً داستان بي ربط با معنويت تعدادي انسان را روايت مي كنند، اما به گونه اي غير مستقيم، با ارجاع به مفاهيم و نشانه هاي مذهبي، تماشاگر را در تجربه اي متفاوت غرق مي كنند. اما قبل از اين كه فيلم هايي را كه به گونه اي غير مستقيم به تجربه اي مذهبي حواله مي دهند معرفي كنيم، بد نيست برگرديم و سراغ اين موضوع برويم كه فيلم هاي مستقيماً مذهبي، به چه آثاري گفته مي شوند؟
چهارشنبه، 30 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرد مقدس، رو به روي سوپر ماركت

مرد مقدس، رو به روي سوپر ماركت
مرد مقدس، رو به روي سوپر ماركت


 

نويسنده: امير قادري




 

مستقيم، غير مستقيم
 

اگر بخواهم يكي را انتخاب كنم، به فيلم هايي رأي مي دهم كه نشانه هاي مذهب را به شيوه اي غيرمستقيم به تماشاگرانشان انتقال مي دهند. آثاري كه ظاهراً داستان بي ربط با معنويت تعدادي انسان را روايت مي كنند، اما به گونه اي غير مستقيم، با ارجاع به مفاهيم و نشانه هاي مذهبي، تماشاگر را در تجربه اي متفاوت غرق مي كنند. اما قبل از اين كه فيلم هايي را كه به گونه اي غير مستقيم به تجربه اي مذهبي حواله مي دهند معرفي كنيم، بد نيست برگرديم و سراغ اين موضوع برويم كه فيلم هاي مستقيماً مذهبي، به چه آثاري گفته مي شوند؟

فيلم مذهبي به مفهوم عام
 

براي تعريف و دسته بندي اين قبيل فيلم ها،‌ مقاله اي در سايت All Movie Guide، به درد مي خورد. در اين سايت فيلم هايي زير عنوان «مذهبي» تقسيم بندي مي شوند كه در يكي از اين چهار گروه قرار بگيرند:
1-آثاري كه در آنها يكي از حوادث و اتفاقات مذهبي يا روايت شده در كتاب مقدس، به شيوه اي دراماتيك نقل مي شود. مثلاً كتاب آفرينش اثر جان هيوستن.
2-فيلم هايي با محوريت داستان زندگي انسان هاي مقدس و پيامبران، از جمله عيسي بن مريم فرانكو زفيره لي، شاه شاهان اثر نيكلاس ري و ده فرمان، ساخته سيسيل ب دميل.
3-فيلم هايي كه يكي از شخصيت هاي فيلمنامه شان، فردي روحاني است. (قاعدتاً چنين داستاني برعكس دو مورد قبل، مي تواند تخيلي و ذهني هم باشد.) مثلاً شهر پسران نورمن تاروگ.
4-آثاري كه در آنها مستقيماً به سؤال ها و ايده هاي مذهبي پرداخته مي شود.
از اين قبيل فيلم ها فراوان در تاريخ مسيحيت و اسلام ساخته شده. آثاري كه نشانه هاي مذهبي خيلي واضح و روشني در آنها وجود دارد و مستقيماً به حوادث و چالش هاي مذهبي ارجاع مي دهند. در بحث هاي اوليه و كلي هم معمولاً فيلمي از اين گروه به عنوان اثري مذهبي و يا مضامين روحاني انتخاب مي شود. اما اميدوارم صحبت در اين باره تكراري نباشد كه بسياري از اين فيلم ها، به شدت با مفاهيم بنيادي مذهب در تناقض اند يا حداقل بسيار كم اثر و زياده گو به نظر مي رسند. نمونه مشهور چنين فيلم هايي، توليدات سيسيل ب دميل در نيمه قرن اول بيستم است كه به بهانه پرداختن به قصه هاي مذهبي، فيلم هايي مي ساخت كه گاهي در هر شراطي ديگري نيز مي توانستند رخ بدهند. اما قهرمانانشان از ميان پيامبران و دشمنانشان انتخاب شده بودند.
آثار مستقيماً مذهبي، گاهي از جوهره دين فاصله مي گيرند و به آثار پر زرق و برقي تبديل مي شوند كه مفاهيم ديني، به گونه اي فاقد ظرافت در آنها جاي داده شده است. ضمن اين كه برخورد مستقيم با مقوله مذهب، گاهي وقت ها دافعه برانگيز به نظر مي رسد و تماشاگر را دلزده مي كند. بسيار پيش مي آيد كه اين آثار عمق چنداني نمي يابند و شور مذهبي كه ظاهراً در بعضي سكانس هاي آنها به چشم مي خورد، به يك صحنه عاطفي گذرا شبيه مي شود كه چالشي اساسي براي ذهن تماشاگر به حساب نمي آيد. (البته در ميان اين آثار فيلم هاي خوبي هم به چشم مي خورد و چيزهايي كه گفتم، درباره همه فيلم هاي متعلق به اين گونه صدق نمي كند.)

آثار مذهبي غير مستقيم
 

اينجا هم لازم است يك تقسيم بندي اوليه داشته باشيم. اگر بخواهيم حوزه معنويت و فيلم مذهبي را وسيع بگيريم، آن وقت بسياري از آثار تاريخ سينما فيلم هاي مذهبي خواهند بود. مثلاً هر فيلم عاشقانه اي را مي شود در ارتباط با معنويت در نظر گرفت و از آن نشانه هاي خير و شر را بيرون كشيد. اما فعلاً درباره آثار خاص تري صحبت مي كنيم كه اگرچه ظاهراً هيچ ارتباطي با مذهب ندارند، اما نشانه هاي درونشان، آنها را مستقيماً به ايده ها و شمايل ها و نمادهاي مذهبي مربوط مي كند. اميدوارم مثال هايي كه مي زنم، ماهيت مسئله را روشن تر كند.
مثلاً تيم برتون در ادوارد دست قيچي، داستان انسان غريب و تنهايي را روايت مي كند كه شبيه هيچ كس ديگري نيست و معصوميت ذاتي اش او را در دنياي معمولي، يك غريبه جلوه مي دهد. ادوارد خالقي دارد كه به او قلب بخشيده و دست هاي قيچي شكلش،‌ همان قدر كه آزارش مي دهند، به او كمك مي كنند تا تجربه متفاوتي از زندگي داشته باشد. اين داستان ظاهري فيلم است، اما در پس آن مي توان كلي ايده مذهبي ديد كه ادوارد معصوم را به تجسمي از مسيح، مانند مي كند كه رابطه اي عاشقانه با پدرش دارد و از سوي او مأموريت يافته تا جلوه اي زيبا به شهر و آدم هايش ببخشد، اما همه چيز به هم مي ريزد و معصوميت او در چنين دنيايي به خشونت و رنج منتهي مي شود. اين فقط اشاراتي كلي بود، و الا فيلم برتون، پر از ارجاعات مذهبي ديگري است كه تماشاگر از درك آنها و شباهتشان با متون تاريخي و مذهبي به وجد مي آيد.
فيلم سازهاي ديگري نيز هستند كه به جاي آن كه مستقيماً داستان زندگي مسيح(ع) را رو كنند، قهرمان هاي داستانشان را به سمت نشانه هاي زندگي اين پيامبر خدا مي برند. مثل لوكينو ويسكونتي در فيلم روكو و برادرانش كه جلوه اي مسيحايي به شخصيت روكو مي بخشد. انسان زيباي معصومي كه بار گناهان ديگران را به دوش مي كشد، رنج مي برد و حتي با اين ذهنيات آرمان گرايانه و به شيوه اي ناخواسته،‌ باعث خشونت بيشتري مي شود. چنين دنيايي، چنين مسيحي را نمي خواهد. و همچنين فيلم شين، ساخته جورج استيونس كه سوپر قهرمانش را آن قدر كامل و بي خدشه مي سازد و داستان او و گاوچران هاي دور و برش را با چنان نشانه هايي همراه مي کند که امکان ندارد ارجاعات مذهبي اش را ناديده بگيريم و كل فيلم را يك وسترن ساده و معمولي قلمداد كنيم. نشانه هاي مذهبي در آثار پسامدرن اين يكي دو دهه اخير، شكل و شمايل پيچيده تري يافته اند. در فضاي شلوغ فيلم قصه هاي دوپولي ساخته كوئنتين تارانتينو، از اين قبيل نشانه هاي مذهبي، فراوان به چشم مي خورد؛ مثلاً آنجايي كه از طريق تحول ساموئل ال جكسون، به شكلي مستقيم به اين مفاهيم پرداخته مي شود (هرچند كه اين جا هم با هاله اي از هجو و طنز و نشانه هايي از فرهنگ پالپ روبه رو هستيم). اما در بخش هايي از فيلم، اين ايده هاي مذهبي، شكلي ديگرگون و غير مستقيم مي يابد. مثلاً صحنه اي كه كوئنتين تارانتينو كه در دنياي واقعي، سازنده اصلي فيلم است، در قالب يكي از شخصيت ها و به عنوان يكي از بازيگرهاي فيلم، گوشه اي مي ايستد و لباس عوض كردن و تر و تميز (و پاك؟) شدن هاي شخصيت هاي داستانش را نظاره مي كند. اصلاً فكر مي كنم پيچ و تاب هاي داستاني فيلم، فرصتي است براي سازندگان آن تا شخصيت ها را در آن صبح دل انگيز نماي آخر قصه هاي بازاري، با دلي خوش و رواني پاكيزه،‌ راهي كنند. شخصيت هايي كه يكي از آنها در اواسط فيلم، به شيوه اي وحشتناك و تحقيرآميز كشته شده است.
فيلم ديگر از استاد تارانتينو، يعني سگ هاي انباري ظاهراً داستان چند دزد و پليس است كه به شيوه هاي مختلف در برابر همديگر قرار مي گيرند. اما اگر خوب به ماجرا نگاه كنيد، در آن جلوه اي از يك اعتراف مسيحي مي يابيد. اينها ضد قهرمانان وحشي هستند كه تنها گناه در ميان آنها، خيانت است. اين كه از گروه دزدها به سمت پليس ها بروي يا برعكس. و تنها كسي كه چنين خطايي مرتكب شده (تيم راث)، در اثر ايثار و اعتماد مرد همراهش (هاروي كايتل) متحول مي شود و در آخرين صحنه فيلم، به گناهش اعتراف مي كند تا پاكيزه بميرد.
آثار بسياري وجود دارند كه نشانه هاي مذهبي بسيار اندكشان، در يك نماي خاص جلوه مي كند و به كل داستان و شخصيت هاي آن، جلوه اي متفاوت مي بخشد. مثلاً «تثليث» در بسياري از درام هاي تاريخ سينما، نقشي اساسي داشته و در فيلم هايي مثل خوب، بد، زشت و جاگرنات، در موقعيت هاي غير قابل پيش بيني،‌ حضور فيزيكي هم پيدا مي كند. در خوب، بد، زشت، اين تنها دوئل پاياني نيست كه يادآور چنين تثليثي است؛ كل فيلم را از طريق چنين نشانه هايي مي شود وارد تفسيرهاي تازه اي كرد.
وجود ارجاع هاي غيرمستقيم مذهبي در فيلم ها، اين امكان را در اختيار تماشاگر قرار مي دهد تا به شيوه اي غير مستقيم، مفهوم اصلي را برداشت كند. سازندگان چنين آثاري، به تجربه تماشاگر عمق و غنا مي بخشند، ضمن اين كه فرصت پيدا مي كنند تا مفاهيم مورد نظرشان را هرچه بيشتر وارد زندگي روزمره و دنياي عادي تماشاگر فيلم كنند تا لازم نباشد براي درك يك تجربه مذهبي، ساعت ها در برابر پرده به حرف هاي خسته كننده انسان هايي گوش فرا دهد كه قصد دارند تجربه اي مذهبي را به شكلي مستقيم در ذهنش فرو كنند يا تصاويري از انسان ها و معجزاتي ببيند كه سال ها پيش رخ داده اند و حالا ارتباط چنداني بين آنها و حساسيت هاي زندگي روزمره او وجود ندارد. شكلي متعالي از لذت بردن، همان قدر تجربه اي هنري است كه مذهبي و آثاري مثل قصه هاي بازاري، به تماشاگر فرصت مي دهند تا چنين وجد و سرخوشي را در قالبي تازه و با تمام وجود لمس كند.
منبع: فيلم نگار شماره 41.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط