شورشي ها عليه موبدان زرتشتي
نويسنده: نازيلا ناظمي
از آيين ماني تا قيام اقتصادي مزدک
ماني و قيام ساسانيان
او سپس در زمان سلطنت شاپور به تيسفون بازگشت و در روز تاجگذاري او به حضور شاپور رسيده و آيين خود را در تاريخ نهم آوريل 243 ميلادي رسما به او ابلاغ کرده و کتاب ديني خود به نام شاپورگان را به نام اين پادشاه و به زبان پهلوي به رشته تحرير درآورد. شاپور اول که در مقايسه با ساير پادشاهان ساساني از تسامح بيشتري نسبت به ساير اديان برخوردار بود، به ماني اجازه داد تا افکار خود را تبليغ کند. پس از آن ماني براي تبليغ بيشتر و انتشار آرا و عقايد خود، راهي آسياي مرکزي و هندوستان شد. برخي معتقدند که ماني براي تبليغ عقايد خود به چين نيز سفر کرده است. هرچند شاپور اول ابتدا از ماني حکايت کرد ولي گسترش سريع عقايد او ميان مردم و بدگويي هاي موبدان خيلي زود نظر او را عوض کرد. با وجود آنکه شاپور مانند برادرش به اين مذهب تمايل پيدا نکرد اما درصدد تعقيب و دستگيري عامل آن نيز برنيامد و همين مساله کمک بزرگي به ماني در پايداري افکارش طي دوران ساساني و حتي پس از آن کرد. هرمز اول سويم پادشاها ساساني پا را بسيار فراتر از برادرش شاپور گذاشته، ماني و پيروانش را تحت حمايت خود قرار داد اما دوران سلطنت هرمز بسيار کوتاه بود و کرتير موبد متعصب دربار ساساني که در روزگار هرمز در زمره بزرگان درآمده بود، با شروع سلطنت بهرام اول که پايبند مذهب رسمي بود، به اوج اقتدار و قدرت خود رسيد. در اين زمان که مقارن با بازگشت ماني به ايران بود، مخالفت ها با افکار و پيروان او علني و بسيار خشونت بار شده و کرتير هرچه مي توانست کرد تا بالاخره بهرام اول دستور دستگيري و قتل ماني و پيروانش را صادر کرد. در روز دوشنبه 26 فوريه سال 277 ميلادي به فرمان بهرام اول و با نظارت کرتير موبد موبدان، ماني را دستگير کرده، به قتل رساندند. پس از آن پوست او را کنده و از کاه پر کردند و به دروازه جندي شاپور آويختند. اين دروازه تا دوره اسلامي به نام دروازه ماني يا باب ماني معروف بود.
خطي براي تبليغ
امپراتوران مانند ديوکلسين و قسطنطين دستورات شديدي عليه آنان صادر کردند اما با وجود اين براي نزديک به يک ربع قرن، اعتقادات مانويان با مسيحيت در اروپا برابري مي کرد. چنانکه سنت اگوستين که از قديسين معروف و مهم مذهب مسيحي است، براي مدت نه سال داراي مذهب مانوي بود. کليساي مسيحيت در همه جا، ماني و مانويت را تکفير کرده و دستور قتل و کشتار مانويان را صادر کرده بود. در مشرق وضع مانويان بهتر بود. آنان توانسته بودند در آسياي مرکزي و هند و ماوراءالنهر نفوذ کرده و در هر کجا اعتقادات خود را با مقتضيات بومي تطبيق بدهند. در ابتداي دوره اسلامي يعني از فتح اعراب تا اواسط حکومت اموي، مسلمانان توجه خاصي به مانويان نداشتند و حتي برخي از آنان در دستگاه خلفا داراي مقام و دستور بودند. از اواخر حکومت امويان بود که کم کم مسلمانان متوجه خطر عقايد آنان براي اسلام و خصوصا نومسلمانان شدند. پيروان ماني را مسلمانان به نام زنديق مي خوانند که برگرفته از کلمه پهلوي زنديک است، يعني کسي که از زند يا تفسير پيروي کرده و آن را بر متن اوستا ترجيح مي دهد. اين صفت بعدها نه تنها براي مانويان که گاهي براي مزدکيان نيز به کار برده شده و کم کم معني خاص خود را از دست داده به معني بي دين يا رافضي درآمد. عباسيان مانويان را تنها ملحد و پيرو پيغمبري دروغين نمي دانستند؛ بلکه آنها را مخالف طبيعت و جامعه و دشمن حکومت مي شمردند، به همين دليل از حبس و شکنجه و قتل ايشان کوتاهي نمي کردند.
ماني چه مي گفت؟
ارث و ميراث ماني
اول: شاپورگان که بيشتر مندرجات آن درباره معاد است و به زبان پهلوي و به نام شاپور اول ساساني نوشته شده است. قطعاتي از اين کتاب در تورفان به دست آمده است. دوم: انجيل زنده يا جاوادان يا انگليون که همراه با يک جلد آلبوم تصاوير براي نشان دادن بهتر مطالب کتاب بوده و در زبان پارتي به نام اردهنگ و در پارسيک به صورت ارتنگ و در پارسي ارژنگ ناميده شده است. نسخه اي از اين کتاب تا قرن پنجم هجري در غزنه موجود بود. در اين کتاب ماني سعي کرده تا آيين و فلسفه خود را به شکلي ساده و با تصاوير براي باسوادان و بي سوادان بيان کند. سوم: گنجينه زندگان يا کنزالاحيأ که بيان کننده احکام و شرايع آيين ماني است. چهارم: پراگماتيا يا کتاب جامع که آن را رساله الاصل نيز مي نامند. پنجم: کتاب رازها يا سفرالاسرار و ششم: کتاب ديوها يا سفرالجبابره که به زبان پهلوي کوان نيز خوانده مي شود.
مزدک و قيام عليه نظام اقتصادي
دفاع از مرزها و سرکوب عصيان ممالک تابعه و نجات کشور از سقوط نيازمند طلايي بود که در خزانه وجود نداشت. بزرگان کشور از قبيل شاهپور سرکرده خاندان مهران اختيارات کامل کشور را در دست داشتند و موبدان زرتشتي در غرور و خودسري تنها به منافع و قدرت خود مي انديشيدند. در چنين شرايطي مردم سعي کردند تا درخواست ها و شکايات خود را از طريق مردي سخندان به نام مزدک به گوش شاه برسانند. مزدک فرزند مردي بامداد نام از اهالي استخر بود. او براي اصلاح امور اقتصادي کشور، آرا و عقايدي خاص خود به وجود آورد که برگرفته از تعليمات ماني و فلسفه افلاطون بود.
او خود را شاگرد مردي به نام زرتشت خورگان مي دانست که سال ها در بيزانس زندگي کرده و با عقايد يوناني و افلاطونيان کاملاً آشنا بود. زرتشت خورگان در واقع شالوده نهضت مزدک را طرح کرد و مزدک آن را در ميان مردم رواج داد. نهضت مزدک در واقه واکنشي شديد عليه نظام اقتصادي و اجتماعي و ظلمي بود که از سوي موبدان و زمينداران و اشراف نسبت به مردم مي شد. در ابتدا قباد که خود به نوعي خواهان کوتاه کردن دست اشراف و بزرگان از دخالت در اداره کشور بود، از مزدک و اصلاحات او حمايت کرد ولي وقتي بعد از خلع از سلطنت توسط اشراف و موبدان، دوباره به قدرت بازگشت، ديگر حاضر به ياري مزدک نشد. در واقع ظهور مزدک حاصل سال ها کشمکش ميان ثروتمندان و عامه مردم بود. کشاورزي و دامداري و اهميت به تقسيم عادلانه ثروت و رعايت حقوق همه طبقات اجتماعي که روزگاري از بنيادي ترين اصول تعليمات زرتشتي و موبدان بود. در اين زمان فراموش شده بود و مذهبي که از طريق موبدان اجازه هرگونه تجاوز و قانون شکني را به طبقه حاکمه مي داد با آن مذهب زرتشتي و مزديسنايي اصيل بسيار فاصله داشت. نهضت اصلاح اقتصادي و اجتماعي که مزدک بيان مي کرد بر دو اصل مهم قرار داشت.
اول: بهبود شرايط زندگي کساني که حقوقشان از دست رفته بود؛ و دوم: تعليم اخلاقي آنان که بر پايه ثنويت و دوگانگي مانوي استوار بود. مزدک در قسمت اول مي گفت بايد زمين و آب که متعلق به خداوند است ميان همه مردم مشترک بوده و همه به صورت يکسان از آن بهره مند شوند. زنان و اموال نيز نبايد اختصاص به طبقه خاصي داشته باشند و هيچ کس حق ندارد به دليل قدرت و ثروت، زنان را مانند حيوان در قفسي به نام حرمسرا نگهداري کند، در حالي که ديگران از داشتن يک همسر محروم باشند. مزدک بر پايه اعتقادات گنوسي و مانوي در واقع رهبري طبقات کارگر و کشاورزي و زحمتکش را بر عهده گرفت. نهضت مزدک به تدريج به صورت انقلابي توأم با اعمال افراطي از سوي روستاييان بدل شد. آنان به اراضي و اموال بزرگان حمله کرده، آنها را غارت و ضبط مي کردند. قباد پس از بازگشت دوباره به قدرت متوجه شد که مزدکيان که اينک جمعي از درباريان نيز به آنان پيوسته بودند، با جانشيني پسرش خسرو مخالف هستند، به همين دليل از آنان رويگردان شد. با شدت گرفتن اعتراضات مردمي تحت لواي مزدک، خسرو اول که بعدها به خسرو انوشيروان معروف شد ترتيب مجلس مباحثه مذهبي ميان مزدکيان و زرتشتيان و مسيحيان داد. در اين مجلس بزرگ ترين موبدان زرتشتي به همراه اسقف عيسويان که مخالف مزدکيان بود، شرکت داشتند. همان گونه که انتظار مي رفت، مزدکيان شکست خوردند و سربازان که با شمشيرهاي برهنه آماده بودند، به آنان يورش آورده همه را از دم تيغ گذراندند. در اين واقعه تمام بزرگان مزدکي و خود مزدک به قتل رسيده و ساير مزدکيان قتل عام شده، اموال آنان مصادره و کتاب هايشان سوزانده شد. پس از مرگ مزدک افکار و انديشه هاي او قرن ها به صورت مخفي و زيرزميني به حيات خود ادامه داده و گروهي از پيروان او که توانسته بودند از قتل عام مزدکيان جان سالم به در ببرند، عقايد مزدکي را به خارج از مرزهاي فلات ايران بردند. در شهر لار کهن ساختماني هشت ضلعي به نام پير سرخ وجود دارد که برخي از محققان آن را آرامگاه يا يادمان مزدک مي دانند.
منبع: نشريه دانستنيها شماره36