جايگاه فيلم«پدرخوانده» در تاريخ سينماي جهان

فکر پرونده پدر خوانده به همراه چاپ فيلمنامه کامل هر سه قسمت از چند ماه پيش مطرح شد. محبوبيت سه گانه مشهور کاپولا و اعتبار فيلمنامه هاي پوزو، ما را بر آن داشت تا هديه نوروزي فيلم نگار را به پدر خوانده اختصاص دهيم. و حالا شماره نوروزي فيلم نگار پيش روي شماست.
شنبه، 20 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه فيلم«پدرخوانده» در تاريخ سينماي جهان

جايگاه فيلم«پدرخوانده» در تاريخ سينماي جهان
جايگاه فيلم«پدرخوانده» در تاريخ سينماي جهان


 

نويسنده: ابوالحسن علوي طباطبايي




 

پدر خوانده
 

فکر پرونده پدر خوانده به همراه چاپ فيلمنامه کامل هر سه قسمت از چند ماه پيش مطرح شد. محبوبيت سه گانه مشهور کاپولا و اعتبار فيلمنامه هاي پوزو، ما را بر آن داشت تا هديه نوروزي فيلم نگار را به پدر خوانده اختصاص دهيم. و حالا شماره نوروزي فيلم نگار پيش روي شماست.
ترجمه اين سه فيلمنامه دردسرهاي ويژه اي داشت که گفتن آن حالا ديگر فايده اي ندارد، به خصوص در اين روزها که قرار نيست اوقات شما را تلخ کنيم.
جدا از همکاران ستادي مجله که براي رساندن اين شماره تلاش مضاعف و شايان تقديري به خرج دادند، تشکر ويژه فيلم نگار را نثار همکار ارجمندمان علي افتخاري مي کنيم که جور بدقولي ها و کم تعهدي هاي يکي دو نفر را کشيد و اگر همت او نبود، اين شماره مجله اوضاع ديگري پيدا مي کرد. اميد که مجموعه اي که با موضوع پدر خوانده مي خوانيد تعطيلاتتان را شيرين تر کند.
فيلم پدر خوانده(فرانسيس فورد کاپولا/1972) بدون ترديد يک اثر ممتاز و تکان دهنده از کارگردان جوان و تا حدي ناشناخته دهه هفتاد است(1) که در آن مقطع از تاريخ سينما غالباً به عنوان يک فيلم نسبتاً کم خرج ولي بسيار موفق ساخته شده است. اين گونه فيلم ها در سال هاي دهه هفتاد کم نبودند و مي توان گفت که سينماي هاليوود در اوايل و اواسط اين دهه از چندين فيلم پرفروش بهره برد؛ فيلم هايي چون پاتن(فرانکلين جي شافنر/1970) ويولن زن روي بام(نورمن جيسون/1971) نيش(جورج روي هيل/1973)، حادثه پوزايدون(رونالدينم/1972)، ارتباط فرانسوي(ويليام فريد کين/1971)، جن گير(ويليام فريد کين/1973)، ديوار نوشته آمريکايي(جورج لوکاس/1973)، جنگ هاي ستاره اي(جورج لوکاس/1977)، آرواره ها (استيون اسپيلبرگ/1975)، راکي(جان آويلدسون/1976)، و برخورد نزديک از نوع سوم(استيون اسپيلبرگ/1977).
به اين ترتيب شرکت هاي مهم فيلم سازي در جريان رونق اوايل و اواسط دهه 1970 هريک دست کم يک فيلم پرفروش داشتند، بنابراين صنعت سينما در مجموع توانست ثبات خود را حفظ کند.(2) در آن سال ها تعداد زيادي از فيلم هاي هاليوودي مجدداً ژانرهاي سنتي را دنبال کردند.
پدر خوانده فيلم گانگستري کلاسيک را احيا کرد و توانست ظرافت ها و چرخش هاي تازه اي را به آن اضافه کند. در اين فيلم برجدايي هاي نژادي قراردادي ژانر(ايتاليايي، ايرلندي، آمريکايي) و ارزش هاي مردانه تأکيد مي شود و در عين حال بر همبستگي خانوادگي و قواعد انتقال موروثي قدرت از نسلي به نسل ديگر نيز توجه خاص مبذول شده است. مايکل کورلئونه که در ابتدا از امور خانوادگي دور است، مي آيد که جاي پدرش را به عنوان جانشين به حق او بگيرد، ولي اين عمل به بهاي فاصله گرفتن از همسرش تمام مي شود. مايکل در پايان فيلم در شجره مردانه خانواده مستحيل مي شود.
فيلم در ماه آگوست سال 1945 در خانه بزرگ دون کورلئونه در لانگ بيچ نيويورک در زمان عروسي دخترش با جواني به نام کارلو آغاز مي شود. در بين مراسم دون به صحت ها و درخواست هاي ملاقات کنندگانش گوش مي دهد. جاني فانتين خواننده اي که به کمک«پدر خوانده» به موفقيت رسيده است، از«پدر خوانده» مي خواهد تا به او براي بازي در نقش اول يک فيلم هاليوودي کمک کند. دون ويتو کورلئونه که به خاطر حمايت ها و کمک هايش به مهاجران ايتاليايي در نيويورک به پدر خوانده معروف است، هيگن مشاور حقوقي اش را به لس آنجلس مي فرستد تا با تهيه کننده صحبت کند، ولي او مخالفت مي کند و چندي بعد سر بريده اسب محبوبش را در تختخوابش مي بيند. سپس جاني بدون هيچ مشکلي کارش را آغاز مي کند. هيگن در نيويورک در ملاقاتي که يکي از اعضاي با نفوذ خانواده«تاتاليا»، رقيب هم پاي خانواده کورلئونه، با دون ترتيب داده شرکت مي کند. آنها از دون مي خواهند که در قاچاق مواد مخدر شرکت کند، ولي او اين پيشنهاد را رد مي کند. کارلو داماد خانواده با کاني رفتار بدي دارد و او را کتک مي زند.
مايکل پسر کوچک خانواده قهرمان نيروي دريايي و فردي تحصيل کرده و احساساتي است که هيچ علاقه اي به فعاليت هاي غيرقانوني خانواده اش ندارد و اوقاتش را با محبوبه اش، کي، مي گذراند که ايتاليايي نيست. چند هفته بعد دون در خيابان مورد سوء قصد قرار مي گيرد. او جان سالم به در مي برد، ولي مايکل دست به انتقام از خانواده تاتاليا مي زند و رئيس پليس هم دست او را مي کشد. خانواده براي در امان ماندنش او را به سيسيل مي فرستند. او در آنجا با دختري به نام آپولونيا ازدواج مي کند و دو سال در آنجا مي ماند. رقباي خانواده از جريان بد رفتاري کارلو و کاني استفاده کرده و با کمک بعضي از افراد خائن، ساني را تحريک کرده و او به قصد منزل کارلو راه مي افتد، ولي در بين راه مورد سوء قصد قرار گرفته و به طرز فجيعي کشته مي شود. مايکل که در سيسيل است، خبر مرگ جاني را مي شنود. آپولونيا نيز در انفجار بمبي که توسط يکي از مخالفان خائن مايکل کار گذاشته شده است، کشته مي شود. مايکل به نيويورک باز مي گردد. متوجه مي شود که دون با تمام خانواده هاي رقيب صلح کرده است. او با کي ازدواج مي کند. دون مي ميرد و مايکل با يک سري قتل و کشتار انتقام سختي از خانواده تاتاليا مي گيرد و پس از تسويه خرده حساب هاي قديمي افراد ناجور را از گروهش پاکسازي مي کند و به عنوان«پدر خوانده» جديد صاحب قدرتمندترين خانواده در ايالات متحده مي شود. اين اثر بسيار مشهور با شکوه و عظيم بر مبناي رمان معروفي به همين نام اثر ماريو پوزو حماسه اي جريان ساز به وجود مي آورد که در سال هاي 1974 و 1990 نيز دنبال مي شود.
فيلم پدر خوانده به زنده شدن ژانر گانگستري نينجاميد،(3) ولي کاپولا با ساختن اين فيلم خشونتي بي سابقه در اين گونه فيلم ها را مطرح ساخت که در فيلم هايي مانند اسناد والاچي(ترنس يانگ/1972) و رابطه فرانسوي1و2(1971و1972) به ترتيب فريد کين و جان فرانکن هايمر) مورد تقليد قرار گرفتند. يعني در واقع فيلم هاي سنديکايي شکل تازه اي يافتند. ولي فيلم پدر خوانده اعتبار اين گونه فيلم ها را نيز ارتقا داد. به علاوه موفقيت درخشان اين فيلم موجب شد که صرفاً وجود ستارگان بزرگ در فيلم هاي پرهزينه، بيهوده و بدون تأثير باشد. و تعداد کثيري از فيلم هاي پرهزينه در گيشه سينما با استقبال مردم رو به رو نشوند. در هر حال پدر خوانده تنها يک ستاره بزرگ به نام مارلون براندو داشت که برنده جايزه بهترين بازيگر مرد اسکار نيز شد و بقيه افراد شرکت کننده نسبت به شهرت او ناشناخته بودند. جنايت سازمان يافته و سنديکايي، يک سوژه ژانري فوق العاده کليشه اي بود که در اين فيلم به بهترين وجه به آن پرداخته شده بود. علاوه بر اينها پدر خوانده جزو نخستين فيلم هايي بود که تحت استراتژي جديد سينماي آمريکا در دهه هفتاد پخش گسترده هم زمان گرديد. در ابتداي کار مشکل است تصور کنيم که موفقيت آن حتمي و قطعي بود، ولي هيچ کس در آن زمان نمي توانست گستردگي موفقيت آن را تصور کند. اين فيلم بيش از آن که طرح تجاري جديد را توجيه کند، در جدول پرفروش ترين فيلم ها براي هم زمان ها به مدت کوتاهي بالاتر از آواي موسيقي(اشک ها و لبخندها) قرار گرفت. البته طولي نکشيد که مقام خود را به فيلم جن گير و ساير فيلم ها واگذار کرد. موسيقي درخشان نينو روتا به اين اثر برجسته جلوه اي خاص بخشيد و فيلم برداري گوردون ويليس بي نظير بود. اين موسيقي در همه جاي داستان شنيده مي شود و عبارتي که در فيلمنامه وجود دارد و مي گويد: «مي خواهم به او پيشنهادي کنم که نمي تواند آن را نپذيرد»(4) به عنوان بخشي از زبان انگليسي رايج شده است.
فيلم پدر خوانده از همان زمان به عنوان يک اثر کلاسيک دائمي شهرت يافت و اين تنها به دليل محبوبيتش نبود، بلکه اين فيلم، اثري قدرتمند و سنت شکن بود. کاپولا خشونت و قدرت جنايت سنديکايي و سازمان يافته را اصل قرار داده است و همچنين بر ارزش هاي مثبت ميراث قومي و وفاداري خانوادگي تأکيد دارد. اين فيلم پرسپکتيوي حماسي در خصوص تاريخ اجتماعي آمريکا در نيمه اول قرن بيستم به دست مي دهد و در عين حال مطالعه اي در شخصيت ها و رفتارهاي آدمي است که با بازي هاي آل پاچينو، رابرت دووال و جيمز کان در کنار مارلون براندو ارائه شده بود. پدر خوانده در عين حال نه فيلمي از ژانر سنتي و نه اثري تجديد نظر طلبانه محسوب مي شود، بلکه همه اين جريان ها را در يک ژانر ساختگي در هم آميخته است. اين فيلم داراي قدرتي است که با سبکي سنتي و لحني انديشه بر انگيز توانسته است تماشاگران سينما را با هر نوع ديدگاهي که دارند خشنود و راضي گرداند. صحنه غسل تعميد که طي آن با تدوين موازي، تماشاگر نظاره گر خونريزي مايکل است، از ياد نرفتني است.
و به اين ترتيب فرانسيس فورد کاپولا نيز جواني مستعد بود که با اين فيلم به گران ترين، پول سازترين و مطرح ترين کارگردان دهه 1970تبديل شد و به عنوان يک کارگردان قدر و درجه يک سينماي آمريکا شهرت يافت. او در سال 1974هم فيلم مکالمه و هم پدر خوانده 2را ساخت. فيلم اول او تقليدي از فيلم آگرانديسمان(آنتونيوني) به شمار مي رود و داستان مردي است که از روي مکالماتي که به طور مخفيانه ضبط شده به توطئه يک جنايت پي مي برد. اين فيلم گرچه اثري هنري بود، ولي با استقبال رو به رو نشد.
 
پدر خوانده 2 نشان مي دهد که پدر مايکل چگونه به قدرت رسيده بود و براي اين کار به فرمول ژانري ديگر نظر دارد که کسب قدرت توسط گانگستر مهاجر است. مايکل در قسمت دوم انگار که در ميان سايه هاي خزاني محبوس شده است به انتها مي رسد. او تنهاست و در فکر است که ديگر به هيچ کس نمي تواند اعتماد کند. زمان فيلم سال 1958است. مايکل کورلئونه درگير سروسامان بخشيدن به امپراتوري است که از پدرش به ارث برده است. فيلم به گذشته باز مي گردد. دون ويتو را مي بينيم که پدرش توسط دون چيچو به قتل مي رسد و او در سال 1901 از سيسيل به نيويورک مي گريزد و بزرگ مي شود، ازدواج کرده و صاحب چهار فرزند مي شود(با بازي رابرت دنيرو). او تنها يک بار به سيسيل باز مي گردد. انتقام خون پدر را از دون چيچو مي گيرد. مايکل در تلاش براي قانوني کردن فعاليت هاي خانواده کورلئونه است و با هايمن راث، يکي از رؤساي يهودي مافيا، کازينو- هتلي در کوبا داير مي کند. فرانکي يکي از همراهان قديمي خانواده به خاطر مشکلي که با هايمن دارد، به اين معامله معترض است. پس از يک اقدام به ترور، مايکل به ميامي مي رود تا به هايمن بگويد که به فرانکي بي اعتماد است و احتمال مي دهد ترور کار او بوده است.
در نيويورک نيز به فرانکي مي گويد که مي داند هايمن ترتيب ترور او را داده است. اما دنبال کسي مي گردد که به خاطر هايمن به او خيانت کرده است. در کوبا ترتيب معامله را مي دهد، ولي متوجه مي شود هايمن قصد کشتن او را دارد و پول را برمي گرداند. تلاش او براي کشتن هايمن بي نتيجه مي ماند. متوجه مي شود که برادرش فردو خائن است و اين درست پيش از انقلاب کوباست. مايکل افسرده و مأيوس به خاطر سقط جنين همسرش به خانه باز مي گردد. مجلس سنا او را به خاطر فعاليت هاي مافيايي احضار مي کند، اما به دليل اين که فرانکي در دادگاه عليه او شهادت نمي دهد، نجات مي يابد. مشکلات او با همسرش به اوج خود مي رسند. او خانه را ترک مي کند. مادرش مي ميرد و حالا مايکل تصميم به قتل عام دشمنانش مي گيرد. فرانکي را وادار به خودکشي مي کند تا احتمالاً تحت فشار مجبور به شهادت عليه مايکل نشود. هايمن پس از ورود به خاک آمريکا کشته مي شود و فردو نيز هنگام ماهي گيري به قتل مي رسد و در نهايت مايکل تنها و منزوي است. قسمت دوم پدر خوانده به کالبد شکافي قدرت و فساد تبديل مي شود. مي بينيم که قدرت چگونه مانند موريانه اي احساسات و عواطف مايکل را مي جود. اين فيلم بر خلاف قسمت اول که تصويري با شکوه و منکوب کننده از دنياي گانگسترها ارائه مي دهد، فضايي افسرده و غمگينانه دارد. آل پاچينو در ترسيم اين دنيا غوغا مي کند و با اندکي جسارت، ابعادي درون گرايانه به نقش مي دهد که براندو با آن حضور سنگينش در قسمت نخست به آن دست نيافته است. کاپولا در اينجا به بلوغ تماشايي و مشخصي در پرداخت دنياي گانگسترها رسيده است. روايت پيچ در پيچ قسمت دوم که زندگي پسر و پدر را به شکل موازي پيش مي برد. از پيش تقدير اين نوع زندگي را آشکار مي کند. نقش آفريني رابرت دنيرو نيز درخششي ستايش بر انگيز به همراه دارد و به طور کلي بازي مجموعه ستارگان فيلم نشان از کمال کاپولا در کار با بازيگران حرفه اي دارد.(5) پس از اکران موفقيت آميز پدر خوانده(1972) که تا آن زمان در تاريخ سينما بي نظير بود، چنانچه اشاره شد، کاپولا مکالمه را نوشته و کارگرداني کرد که البته موفق نبود.
پدر خوانده 2(1974) مهم ترين دنباله سينمايي آن زمان است که مانند تمام فيلمهاي دنباله دار از جهت موفقيت مالي مانند قسمت اول نبود، ولي علاقه مندان و تحسين کنندگان آن فيلم را اثري عميق تر، تاريک تر و قدرتمندتر از قسمت اول يافتند، که اسطوره پدر خوانده را در گذشته و حال بررسي مي کرد. تأکيد بيشتر فيلم نسبت به قسمت اول بر ابعاد جنايات سنديکايي و سازمان يافته بود. مايکل در صحنه اي به آن سناتور مي گويد: «ما هر دو بخشي از يک رياکاري هستيم.»(6) فيلم با خلق يک تضاد عميق در آرمانگرايي خانوادگي موروثي مايکل به تدريج غمگنانه تر و تأثر آورتر مي شود و در واقع موجب مي گردد که او با رفتارش زندگي خانوادگي اش را نابود کند. در واقع فيلم پدر خوانده موجب حيات مجدد ژانر گانگستري شد و قسمت دوم، ژانر مزبور را مورد بررسي مجدد قرار داد. لي استراسبرگ که در نقش سناتور هايمن راث در اين فيلم ظاهر مي شود، براي نخستين بار است که جلوي دوربين قرار مي گيرد. او کارگردان«اکتورز استوديو» و استاد معروف بازيگري به سبک متد است.
پس چنانچه مشاهده شد، در دهه 1970 هاليوود با ظهور کارگردان هاي جوان فراوان که در مدارس سينمايي آمريکا تربيت حرفه اي ديده و وارد صنعت فيلم شده بودند، به تجربه تولد دوباره استعدادهاي خلاقه پرداخت و اول اين که راه را براي اغلب سينماگران تازه دهه 1960 مانند آرتورپن، سام پکين پا، ايروين کرشنر،جان فرانکن هايمر و سيدني لومت که از تلويزيون برخاسته بودند و بهترين شيوه هاي صرفه جويي انعطاف پذيري و سرعت عمل را مي دانستند، هموار کرد و دوم آن که بسياري از کارگردان هاي تازه دهه هاي 1970و 1980 که تحصيلات آکادميک سينمايي داشتند، مانند فرانسيس فورد کاپولا، پل شرايدر، جورج لوکاس، جان ميليوس، مارتين اسکورسيزي، براين دوپالما و استيون اسپيلبرگ را وارد صنعت سينما کرد. اينها غالباً علاوه بر تحصيلات دانشگاهي در رشته سينما و هنرهاي دراماتيک، فيلمنامه نويس نيز بودند. البته به اين فهرست بايد نام پيتر باگدانويچ و ويليام فريدکين را که مستند ساز و منتقد فيلم بودند، اضافه کرد. در ميان اين جمع، کاپولا بدون شک با ساختن دو فيلم پدر خوانده به عنوان يک هنرمند قدر درجه يک در دهه 1970 درخششي خاص دارد، ولي اين درخشش را نتوانست در دهه هاي 1980 و 1990حفظ کند. البته نبوغ نهفته او در فيلم آپوکاليپس(1979) و دراکولاي برام استوکر(1992) نمايان است.
گرچه با ساختن فيلم پدر خوانده 3(1990) شکست خود را اعلام داشت. زمان داستان پدر خوانده 3 بيست سال بعد است. مايکل کورلئونه از همسرش جدا شده و خاندان مافيايي اش را کاملاً مشروع و قانوني جلوه مي دهد. او زندگي اش را وقف کارهاي خير کرده و پاپ به خاطر کمک هاي بشر دوستانه اش به او جايزه مي دهد. مطبوعات با او مخالفت مي کنند. سلامت او از طرف ديگر در خطر است، وينسنت، پسر نامشروع برادرش ساني که سال ها پيش کشته شد، مي خواهد وارد خانواده کورلئونه شود. او به مري دختر مايکل علاقه مند است. يک مافياي دون پايه به نام جويي زازانيز به زور وارد قلمرو او شده است. اين فيلم، به هر حال مجموعه اي است که در مقايسه با حماسه اصلي ضعيف به نظر مي آيد. فيلم از نظر داستاني و پايان بندي شبيه قسمت دوم است.
در واقع کاپولا نتوانست با اين فيلم و ساير فيلم هايش پس از دهه 70 مسير زندگي هنري اش را مجدداً آغاز کند. او در حال حاضر فرد مشهور و ثروتمندي محسوب مي شود و البته اين به خاطر فيلم هايش نبوده، بلکه به دليل تاکستان انگوري است که از نظر کيفيت شهرت بسيار دارد.

پي نوشت ها :
 

1. کاپولا ابتدا کار در هاليوود را به عنوان دستيار تهيه کنندگان مستقل مانند راجر کورمن(1926) غاز کرد. کورمن در ساختن فيلم هاي کم هزينه در زمينه سينماي ترسناک و علمي- تخيلي درجه دو به متخصصي افسانه اي مبدل شده بود. کاپولا در سال 1970 به خاطر نوشتن فيلمنامه پاتن(فرانکلين جي شافنر) برنده اسکار بهترين فيلمنامه شد. او در سال 1969 کمپاني آمريکن زوتروپ را در سان فرانسيسکو تأسيس کرده بود و تهيه کننده نخستين فيلم علمي- تخيلي جورج لوکاس به نام تي. اچ. ايکس 1138(1971) به شمار مي رود. کاپولا در واقع پيشرو و نمونه نسل جديد سينماگران هاليوود است.
2. درآمد فيلم آرواره ها تنها از محل کرايه به سينماهاي داخل آمريکا از 100 ميليون دلار گذشت. جنگ هاي ستاره اي تنها در آمريکا نزديک به 200 ميليون دلار فروخت و تا سال 1980 در سراسر جهان 500 ميليون دلار فروخته بود. فروش اين فيلم در سال 1979 در داخل و خارج از کشور به 3ميليارد دلار رسيد.
3. دو ژانر ديگر از ژانرهاي هاليوودي دوران تازه اي را آغاز کردند. فيلم ترسناک با فيلم جن گير(1973) اعتبار تازه اي به مدت دو دهه به دست آورد. طالع نحس(1976) بهترين نمونه اين گونه فيلم هاست. هالووين(جان کارپنتر) موجي از فيلم هاي قاتلان چاقوکش به همراه آورد. گري(براين دوپالما/1976)، منطقه مرده ها(کروننبرگ/1983) جذابيت مرگبار(1987) و تنگه وحشت(1991) نيز از عناصر سينماي وحشت وام گرفتند. ژانر علمي- تخيلي نيز با فيلم اوديسه فضايي2001(کوبريک/1968) و فيلم هاي لوکاس و اسپيلبرگ(مانند جنگ هاي ستاره اي، برخورد نزديک از نوع سوم و اي. تي) و فيلم بليد رانر(ريدلي اسکات/1982) آغاز شد و ديگر آن که بعضي فيلم هاي علمي- تخيلي با عناصر وام گرفته از سينماي وحشت شکوفا شدند. مانند مجموعه فيلم هاي دنباله دار بيگانه و يا ترميناتور.
4ـ جمله اصلي در متن فيلمنامه چنين است.
I'm going to make him an offer, he can't refuse
5. فيلم پدر خوانده(1972) ستايشي ساختگي از فيلم هاي گذشته در ژانر گانگستري و ارزش هاي قديمي است. اين فيلم نشان دهنده پايان يک مسير طي شده از فيلم هاي اين ژانر است که با احساس گرايي تيره فيلمي چون کشتار روز سنت والنتاين(راجر کورمن/1967) شروع شده، از جنبه هاي واقع گرايانه خود آگاه و مستند گونه پليسي عبور کرده و ضمناً حقايق تلخ فيلم، فيلم صورت زخمي(هاروارد هاکس/1932) را در برمي گيرد و به علاوه اقتباس از رماني است که در واقع سنت هاي برخاسته از آن را مورد تحريف قرار داده است. زمان اکران فيلم، فيلم هاي سامورايي ژاپني، وسترن هاي اسپاگتي ايتاليا و فيلم دسته وحشي(سام پکين پا/در ايران: اين گروه خشن) مطرح بود. خشونت امري عادي تلقي مي شد و بحث بر سر حد و حصر آن در فيلم ها بود. ولي پدر خوانده با چنان استقبال عظيمي رو به رو شد که در تاريخ سينما نقطه عطفي گرديد و يک پديده تلقي شد.
6ـ جمله اي که در متن فيلمنامه آمده چنين است:
we're both part of the same hypocrisy
 

منابع:
1.Robert sklar A world History of film Abrams-1990-u.s History an introduction Second Edition McGraw Hill 2003
2.kristin Thompson & David Bordwell Film
3ـ تاريخ جامع سينماي جهان جلد دوم- ديودي ا. کوک، ترجمه هوشنگ آزادي ور، نشر چشمه1381
4ـ راهنماي فيلم 1990-1995- 1970- 1979، بهزاد رحيميان، روزنه کار1380 و 1383
منبع: فيلم نگار شماره 43.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.