دژ هزار پله

اينجا نمايشگاه پر و پيماني است ؛ نمايشگاهي از طبيعت و تاريخ، درخت و هياهو، کوه و قلعه. در ميان جنگل هاي انبوه جنوب شهر «فومن»، دژي استوار ايستاده که برگ هايي از تاريخ پر فراز و نشيب گيلان را در دل خود نهفته دارد. جايي در بين اين درخت هاي سر به فلک کشيده، ديوارهاي قطور و بلند قلعه اي که جاي جايش را برج هايي به نگهباني ايستاده اند، بي هيچ صدايي، سکوت محو جنگل را در هم مي شکنند. آجرها،پا روي شانه هم گذاشته و قد علم
دوشنبه، 22 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دژ هزار پله

دژ هزار پله
دژ هزار پله


 

نویسنده:مرجان حاجي رحيمي




 

تاريخي بر فراز طبيعت
 

بررسي تاريخ و معماري دژ رود خان ، يکي از تسخير ناپذيرترين قلعه هاي ايران
دژ هزار پله
اينجا نمايشگاه پر و پيماني است ؛ نمايشگاهي از طبيعت و تاريخ، درخت و هياهو، کوه و قلعه. در ميان جنگل هاي انبوه جنوب شهر «فومن»، دژي استوار ايستاده که برگ هايي از تاريخ پر فراز و نشيب گيلان را در دل خود نهفته دارد. جايي در بين اين درخت هاي سر به فلک کشيده، ديوارهاي قطور و بلند قلعه اي که جاي جايش را برج هايي به نگهباني ايستاده اند، بي هيچ صدايي، سکوت محو جنگل را در هم مي شکنند. آجرها،پا روي شانه هم گذاشته و قد علم کرده اند تا قلعه اي به نام «رودخان»ماندگار بماند، قلعه اي که روزگاري جولانگاه سربازان سر تا پا مسلح گيلاني بوده است؛ سربازهايي از اقوام حکومت هاي گوناگون. گيلان و رطوبتش، به کمتر بنايي رخصت عمري طولاني مي دهند، اما قلعه رودخان قرن هاست که پابرجاست؛ گويي راز و رمزي ناگفته در دل سنگ ها و آجرهاي قلعه است. قلعه اي که زبانزد شکست ناپذيري است، چه در برابر باد و باران و چه در مصاف بادشمن. اين متن نگاهي است به تاريخ و معماري قلعه رودخان که 36 سال پيش در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده و از شاهکارهاي معماري ايران به شمار مي رود.
براي ديدار با قلعه رودخان بايد بهايي شيرين پرداخت؛ يک و نيم کيلومتر پياده روي در دالان بهشت، مسيري در سر بالايي کوه و ميان انبوه درختان «توسکا»، «ممرز»، «افرا»، «بلوط»، «راش» و «آراد». سفري که نه تنها در مسير خسته کننده نيست، بلکه آدم را به رويارويي با يک اثر معماري بي نظير با وسعت سه هکتار مي رساند. شهر «فومن» را که پشت سر مي گذاريم، 25 کيلومتر مسير را از روستاهاي «گشت»، «کردمحله»، «گشت رودخان»، «سيه کش»، «گوراب پس»، «ملس کام»، «سعيد آباد» و «قلعه رود خانه» مي رويم تا به روستاي «حيدر آلات» مي رسيم. از اين روستا هم سه کيلومتر راه است تا به جنگل قلعه رودخان برسيم. پس از عبور از پل چوبي که روي رود خانه معلق است مسير پياده سنگفرش که بين کوهنوردان و اهالي به دالان بهشت مشهور است، در دل جنگل آغاز مي شود. سکوت جنگل را فقط آواز پرنده ها مي شکند و در تمام مسير قطرات ريز مه، پوست صورت را نمناک مي کند. به قلعه که مي رسيم، تنها پايان يافتن مسير نيست که باعث ايستادنمان مي شود عظمت و شکوه دژ آجري که رفته رفته از لابه لاي درخت ها بيرون مي آيد، هر بيننده اي را مبهوت مي کند. روياي خيال انگيزي است، تصور سربازان سرتا پا مسلحي که روي آجرهاي سرخ و سنگ هاي خاکستري قلعه ايستاده اند و زير پايشان پراست ازخزه ها و سبزه هايي که از روزنه هاي ديوارسخت بيرون زده. روي ديوارهاکه قدم مي زنيم ، گويي تمام جنگل زير پاي ماست. ديوارهايي که در بلندترين قسمت هاي تپه ها کشيده شده اند تا داخل قلعه، امن تر باشد. پهنه اين ديوارها درطول عمر قلعه، جولانگاه سربازاني از سلسله ها و گروههاي مختلفي بوده اند . پا درون قلعه مي گذاريم تا شگفتي هاي آن را از نزديک ببينيم.
دژ هزار پله

عجايب هفتگانه گيلان
 

«دژي که به نام قلعه رودخان خوانده مي شود، سومين بنا از بناهاي عجيب هفتگانه گيلان است.» دکتر منوچهر ستوده ، در کتاب «آستارا تا استرآباد» اين طور از قلعه رودخان ياد مي کند و مي گويد : «نگارنده که دژهاي زيادي را ديده و مطالعه کرده تاکنون دژي به اين عظمت و استحکام نديده است. شايد بتوان اين دژ را يکي از دژهاي عجيب ايران دانست. تنها دژي که مي تواند برابر و همسر او باشد تله استخر (اصتخر) فارس است.» و حتي آن را با قلعه هاي الموت قزوين، رودبار و طارم زنجان مقايسه مي کند.
قلعه رودخان يکي از آسيب ناپذيرترين قلعه هاي ايران در طول تاريخ به شمار مي رود. يکي از دليل هايش هم دسترسي سخت به اين قلعه بوده. پوشش گياهي جنگل هاي انبوه منطقه، محاصره چهار طرف قلعه با دره ها و وجود رودخانه خروشان رودخان، کار را براي هر جنگاوري مشکل مي کند. قلعه رودخان، نامش را اصلا از همين رودخانه که در ضلع شمال غربي اش قرار دارد، وام گرفته. پياده روي در قسمت هاي مختلف قلعه، با وجود پله هاي بي شمارش، چيزي کم از يک کوه نوردي ندارد و همين، خود کمک ديگري بوده بر کاهش توان دشمن.
قلعه رودخان را «هزار پله» هم مي نامند که نام با مسمايي براي آن است. ساختن قلعه ايي در دل جنگل با بيش از 1550 متر ديوار روي بلندي هاي کوه، سبک خاص معماري خودش را مي خواهد، سبکي که قلعه رودخان را به يکي از مهم ترين بناهاي تاريخي ايران تبديل کرده است. ديوارهايي که از تمام پستي و بلندي هاي کوهستان تبعيت مي کند. همين تابعيت از ارتفاعات باعث شده تا قلعه مانند 8 لاتين (8) ديده شود و داراي شکل هندسي منظمي نباشد. اين به دليل کوهستاني بودن منطقه است و شايد کاري از دست معماران آن بر نمي آمده. از طرفي اين کار، برنامه ريزي را براي کساني که قصد تعرض به قلعه داشته اند، مشکل تر مي کرده. هر چند سنگ و آجر مصالح اصلي قلعه اند، ولي در بخش هاي آسيب پذير و نقاط حساس، مانند اتاق ها، برج ها و سقف هاي گنبدي شکل از آجر، سنگ، گچ و ملات ساروج استفاده شده است.
دژ هزار پله
بر خلاف بسياري ديگر از بناهاي شمال کشور، از چوب در اين سازه استفاده نشده. شايد به اين دليل که چوب مي سوزد و قلعه قرار نيست که به سادگي بسوزد. تمام تدابير براي امنيت کامل دژ انديشيده شده؛ مثلاً ارتفاع ديوار در طول آن ثابت نيست، بلکه بين سه تا 10 متر متغير است و در نقاط نفوذ پذير قلعه، ديوارها و باروها، هم قطور تر شده اند و هم بلند تر. در اين ديوارهاي قطور، منافذي هم براي ريختن مواد مذاب و تيراندازي تعبيه شده. فضاي دژ در فاصله بين قلعه دو کوه به ارتفاع 715 و 670 متر قرار گرفته تا دسترسي به آن سخت تر باشد.
 
بر خلاف بسياري از بناهاي شمال کشور،در قلعه رودخان از چوب استفاده نشده. به اين دليل که چوب مي سوزد و قلعه قرار نيست که بسوزد.
دژ هزار پله

قلعه اي براي شاه و سرباز
 

زندگي طولاني در دژ، ايجاب مي کرد که سلسله مراتب شاه، و رعيت و سرباز همواره رعايت شود. بلندترين نقطه دژ، بر فراز تپه اي بلند، بناي شاه نشين است؛ بنايي که زيباترين قسمت قلعه است و شرايط را طوري مهيا کرده تا بر تمام دژ و محدوده آن نظارت کند. شاه نشين محل زندگي حاکم و حرمسراي او بوده. قلعه رودخان براي خود يک کارخانه اسلحه سازي يا قورخانه هم داشته که طوري طراحي شده تا سربازان در آن ، هم زندگي کنند و هم فعاليت نظامي انجام دهند. دژ رودخان را جور ديگري هم مي توان تقسيم بندي کرد؛ يکي بخش غربي که شامل دروازه ورودي، چشمه، حوض، آب انباروسردخانه، حمام، آب ريز گاه، شاه نشين و تعدادي واحد مسکوني است که توسط برج و باروهايي محصور شده اند. ديگري هم بخش شرقي که کوچک تر از بخش غربي است و بناهاي موجود در آن بيشتر نظامي اند. اين بخش براي خود دروازه ورودي جداگانه اي دارد که دو برج و باروي بلند، از آن مراقبت مي شده. يک زندان، تعدادي واحد مسکوني و در اضطراري (دزد در) هم در قسمت شرقي وجود دارد. در اضطراري يا دزد در، براي مواقعي طراحي شده که دشمن وارد قلعه شده باشد و از آنجا به سرعت مي توان به مناطق امن جنگل پناه برد. قراول خانه ها نيز در قسمت شرقي در دو طبقه با نورگيرها و روزنه هاي متعدد بر اطراف مسلط است. در ساخت دژ رودخان از ميليون ها آجر استفاده شده. در بازسازي آن توسط اداره ميراث فرهنگي استان گيلان در سال 1380، دو انبار ذخيره آجر با هزاران قطعه آجر در عمق چند متري خاک داخل قلعه کشف شد که به احتمال زياد اين آجرها در قديم، در پايين دست و روستاهاي حاشيه قلعه پخته و توسط حيوانات بار کش به داخل قلعه حمل مي شده اند. هرجا که حساس تر بود، آجرها و سنگ ها روي هم برجي شده اند تا 52 برج قطور و مستحکم شکل بگيرد و نگهبان ها سراسر منطقه را ديده باني کنند. ا مکانات دژ براي اقامت هاي طولاني هم پيش بيني شده ؛ داخل برج ها در تابستان هم خنک است و در زمستان هم شومينه هايي براي روشن کردن آتش و گرم کردن تعبيه شده. کوزه هاي گلي هم در قلعه وجود دارد که داخلش را از روغن حيوانات پر مي کردند تا در زمستان از آنها براي روشنايي استفاده کنند. جنوب قلعه هم شکافي روي کوه وجود دارد که دو اتاق سنگي هريک با گنجايش 50 نفر ديده مي شود. ديده بان ها در آنجا مستقر شده و در موقع هجوم دشمن با شيپور و آتش نيروهاي قلعه را خبردار مي کردند. قلعه رودخان به اين ترتيب، قلعه اي در نوع خود منحصر به فرد و در زمان خود فتح ناشدني بوده است.
دژ هزار پله

ايستاده روي شانه تاريخ
 

تاريخ قلعه رودخان، پر است از فراز و نشيب ها، از روزهاي جنگ و هياهو، کتيبه اي که امروز در موزه گنجينه رشت نگهداري مي شود، گواه يکي از درخشان ترين دوره هاي قلعه است. کتيبه از مرمت اساسي قلعه بين سال هاي 918 تا 921 ه.ق حکايت مي کند ؛وقتي حاکم گيلان «سلطان حسام الدين» بود . همين تعمير حسام الدين باعث شد تا قلعه رودخان به «حسامي» هم مشهور شود . سلطان يا اميره «حسام الدين بن اميره دباج بن اميره علاءالدين اسحاقي»، حاکم اسحاقي فومن، در آن سال ها نه سر سازش با حاکمان «بيه پيش» داشت که در منطقه لاهيجان حکمراني مي کردند، نه از حکومت مرکزي ايران که صفويان بودند تبعيت مي کرد . براي همين بهترين جا را براي پناه گرفتن و رزم آرايي ، قلعه رودخان يافت. قلعه اي که البته سال هاي سال ، متروک در دل جنگل افتاده و قسمت هايي از آن تخريب شده بود. اميره حسام، رودخان را دوباره استوار کرد و رونق بخشيد تا بزرگ ترين پايگاه و سنگر آنها باشد. گلوله توپ زنبورکي که در قلعه پيدا شده و استفاده آن در زمان صفويان رايج بوده، گواه ديگر اين داستان است. اما تاريخ دژ رودخان محدود به همين دوره نيست. پيش از اين گمان مي رفت رودخان از زمان ساسانيان برجاي مانده، قبل از سلسله هخامنشيان و همزمان با مادها، قومي به نام «کادوس» در منطقه گيلان زندگي مي کردند که بعضي گمان ها، حتي ساخت بناي اوليه قلعه را به آن زمان ها نسبت مي داد. حتي گفته مي شد که بعد از آن ها اشکانيان، هخامنشيان و ساسانيان هم از آن استفاده کرده و آن را گسترش داده اند . اما نظريه هاي جديد مي گويند که اين بنا پيش از اسلام و در دوره ساسانيان ساخته نشده . طبق آزمايش سال يابي به روش «ترمولوميناس» که توسط پژوهشکده حفاظت و مرمت آثار فرهنگي و گردشگري صورت گرفته، قدمت اين قلعه به دوره سلجوقي برمي گردد. «آذر صادقي نژاد» ، نخستين باستان شناسي است که پژوهش هاي منسجم را براي کشف رموز اين قلعه انجام داده. او معتقد است که قلعه رودخان را اميران محلي احداث کرده اند ، چرا که سلاطين حکومت مرکزي در دوره هاي تاريخي بعد از سلجوقي معمولا بر فومن و اطراف آن تسلط نداشته اند و ناامني گسترده قرن 6 و7 ه.ق، مهم ترين دليل احداث اين بنا بوده. گمان ديگر اين بود که اسماعيليان در زمان فعاليت شان در آن حکمراني مي کردند، اما صادقي نژاد اين فرضيه را هم رد مي کند و معتقد است کوچک ترين دليلي مبني بر اسماعيليه بودن قلعه رودخان به دست نيامده، بلکه بر عکس شواهدي در دست است که قلعه رودخان حداقل در مقاطعي به قصد مقابله با تهاجمات احتمالي اسماعيليه و بعضي تشنجات ديگر ناشي از اختلافات حکام محلي کرانه هاي درياي مازندران احداث شده است. آثار دوره صفويه در قلعه کم نبوده . در پژوهش هاي گسترده قلعه، براي دستيابي به نکات تازه اي درباره قدمت قلعه، باستان شناسان به سفال هاي دست ساز و چرخ ساز (لعاب دار و بدون لعاب) که قدمت آن ها احتمالا به دوره صفويه مي رسد بر خوردند. همچنين چندين نوع کاشي پيدا شد که کاشي هاي مثلثي با لعاب يک دست قهوه اي سوخته، کاشي هاي شش گوش بزرگ به رنگ فيروزه اي و کاشي هاي تزئيني با لعاب آبي و نقش گل هاي سفيد شاه عباسي مربوط به دوره صفويه نمونه هايي از آن است.
دژ هزار پله

متروک و شکوهمند
 

با اينکه قلعه رود خان، مدت ها تخت سلطنت و مرکز حکمراني حکام گيلاني بيه پس بوده، در متون تاريخي و جغرافيايي گيلان تا قبل از قرن دهم هجري نامي از اين قلعه به ميان نيامده. «عبدالفتاح فومني» نويسنده قرن يازدهم ه.ق، در کتاب «تاريخ گيلان» يک بار از کوه قلعه رودخان ياد مي کند و مي نويسد: «اميره شاهرخ و کامياب، پسران اميره سالار بني اعمام حسين خان بودند که به دستور حسن خان کهدمي در کوه قلعه رودخان کشته شدند.» محقق روس «الکساندر شودز کوخچکو» هم در سال 1830 ميلادي هنگام تحقيق در گيلان متوجه اين قلعه شد و در يادداشت هاي خود موقعيت اين بنا را به ثبت رساند. او درباره قلعه رودخان مي نويسد : «دژي است بر بالاي کوهي در قسمت علياي رودخانه اي به همين نام. بام آن سنگي است و طرفين ورودي داراي دو برج دفاعي مستحکم است.»
دوره حکومت زنديان، آخرين دوره اي بود که دستي بر سر و روي قلعه کشيده شد تا از آن به عنوان يک پايگاه نظامي استتفاده کنند. در اين دوره «هدايت الله خان»، حاکم گيلان به دليل اختلاف با حکومت کريم خان زند به مرمت اين دژ پرداخت. اين بنا به دلايلي که کسي نمي داند در همان زمان متروکه شد. هرچند گفته مي شود در زمان مبارزات بعد از زنديه، مانند نهضت ميرزا کوچک خان جنگلي هم از اين قلعه استفاده مي شد. اما هرگز به اين منظور مرمتي در آن صورت نگرفت، مگر سال هاي اخير که براي بازديد گردشگران و احياي بنا، توسط سازمان ميراث فرهنگي تعميرهايي انجام شده است . هرچند دژ شکوهمند رودخان، روزهاي پر هياهويش را پشت سر گذاشته و اکنون در دل جنگل هاي رودخان آرام گرفته، اما هنوز آيينه اي است از معماري و تاريخ پر فراز و نشيب گيلان.
منبع: سرزمين من، شماره يک، دوره جديد



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط