اعتراض وارد است؟ / اعتراض وارد نيست؟

اعتراض بعضي از دست اندكاران تئاتر به حضور بعضي بازيگران سينما در عرصه تئاتر، از جمله مباحث مهم فرهنگي در ماه هاي گذشته بود كه البته تحت تاثير مسائلي مثل انحلال خانه سينما و جايزه هاي غرور انگيز فيلم جدايي نادر از سيمين قرار گرفت و كم رنگ شد در حالي که اين موضوع هم چنان مي تواند بررسي و آسيب شناسي شود. ابتدا بايد بپذيريم كه از ابتداي پيدايش سينما، داد و ستد بين اين دو هنر وجود داشته و خواهد داشت. در مورد سينماي ايران
پنجشنبه، 25 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اعتراض وارد است؟ / اعتراض وارد نيست؟

 اعتراض وارد است؟ / اعتراض وارد نيست؟
اعتراض وارد است؟ / اعتراض وارد نيست؟


 

نويسنده: احمد طالبي نژاد




 

به بهانه ي اعتراض به حضور بازيگران سينما در تئاتر
 

اعتراض بعضي از دست اندكاران تئاتر به حضور بعضي بازيگران سينما در عرصه تئاتر، از جمله مباحث مهم فرهنگي در ماه هاي گذشته بود كه البته تحت تاثير مسائلي مثل انحلال خانه سينما و جايزه هاي غرور انگيز فيلم جدايي نادر از سيمين قرار گرفت و كم رنگ شد در حالي که اين موضوع هم چنان مي تواند بررسي و آسيب شناسي شود. ابتدا بايد بپذيريم كه از ابتداي پيدايش سينما، داد و ستد بين اين دو هنر وجود داشته و خواهد داشت. در مورد سينماي ايران حتماً مي دانيم كه نخستين عوامل انساني اين سينما، دست اندركاران تئاتر آن دوران بودند، به ويژه بازيگراني كه از تئاتر به سينما آمدند. در حالي كه پرورش يافتگان مدرسه ي آرتيستي ويژه ي سينما كه توسط اوگانيانس داير شده بود، تنها در دو فيلم خود وي و يكي دو فيلم از كارگردانان ديگر بازي كردند و در دوره دوم سينما كه از اواخر دهه ي 1320 آغاز شد، ديگر خبري ازشان نبود. هرچند استفاده از بازيگران و كارگردانان تئاتر هم عمري كمتر از ده سال داشت و با رونق گرفتن سينما از اواسط دهه 1320، دوران ستاره سالاري آغاز شد و كساني عرصه بازيگري سينما را به اشغال خود درآوردند كه ظاهري مقبول داشتند و معمولاً هم فاقد استعداد بازيگري بودند و به مدد صداي دوبلورها و آواز خوانندگان خوش صدا، محبوب عامه مردم شدند. اما هم چنان اين داد و ستد وجود داشت و البته آغاز پيدايش جريان موسوم به «موج نو» در سينما كه اواخر دهه 1340 اتفاق افتاد يك بار ديگر تئاتري ها به كمك سينما آمدند.
امروز وقتي به فهرست بازيگران سينماي ايران نگاه مي كنيم، مي بينيم كه كفه سنگين ترازو به سمت كساني است كه از صحنه هاي تئاتر به مقابل دوربين آمده اند به اين عرصه شأن و اعتبار بخشيده اند. هرچند كساني هم بوده و هستند كه مطلقاً سابقه تئاتري نداشته اند ولي به دليل برخورداري از استعداد ذاتي، جايگاه شايسته اي يافتند. نمونه اش بهروز وثوقي است كه البته او هم - لابد براي كسب اعتبار بيش تر - در سال 1356 براي نخستين بار در نمايش موضوع جدي نيست نوشته لوييجي پيراندللو به كارگرداني ايرج انور روي صحنه رفت و البته همان زمان هم مورد انتقاد برخي از دست اندركاران تئاتر قرار گرفت و منتقدان و صاحب نظران هم حضور او روي صحنه را نسبت به بازي هاي سينمايي اش، كم ارزش تر قلمداد كردند.
واقعيت اين است كه به رغم اشتراك هاي اساسي، بازيگري روي صحنه با بازيگري مقابل دوربين تفاوت هايي اساسي دارد. در سينما چيزي به عنوان پيوستگي و تداوم حس، وجود ندارد. با هر دستور «حركت» كارگردان، حسي در بازيگر پديد مي آيد و با هر دستور «كات» آن حس قطع مي شود. و چون تا آماده شدن براي گرفتن نماي بعدي، فاصله اي چند ساعته يا چند روزه ايجاد مي شود، نيازي به حفظ و تداوم حس وجود ندارد. اين كه برخي مي گويند در طول زمان فيلمبرداري از قالب شخصيت خارج نمي شوند تا حس شان محفوظ بماند؛ غلط است. چه گونه ممكن است كسي دو يا چند ماه در قالب شخص ديگري زندگي كند؟ اصلاً نيازي به اين همه تداوم حسي در سينما وجود ندارد. اما در تئاتر اتفاقاً بازيگر بايد اين تداوم را حفظ كند تا در طول اجرا دچار چند دستي بازي نشود. تفاوت ديگر در نوع ديالوگ نويسي و اداي ديالوگ در تئاتر و سينماست. اگر بپذيريم سينما در مجموع مي كوشد تا عين واقعيت باشد، تئاتر اتفاقاً برعكس، تصويري نمايشي از واقعيت است و به همين دليل گاه ممكن است همه چيز اغراق شده جلوه كند. اين كه معمولاً در سينما اگر كسي بد بازي كند مي گويند «بازي اش تئاتري است» از همين تفاوت ناشي مي شود. و البته اين گفته، توهين آشكاري است به تئاتر و بازيگرانش. اغلب بازيگران برجسته اي كه از تئاتر به سينما آمده اند اين تفاوت ها را مي فهمند و به كار مي بندند. از بزرگاني همچون عزت الله انتظامي گرفته تا زنده ياد خسرو شكيبايي، فاطمه معتمد آريا، رضا كيانيان، پرويز پرستويي و ديگران كه روي صحنه همان قدر خوبند كه در مقابل دوربين، به عنوان نمونه به شخصيت ها و نوع ديالوگ هاي تنسي ويليامز در دو اثر معروفش باغ وحش شيشه اي و گربه روي شيرواني داغ نگاه كنيم كه هر دو آثاري واقع گرا درباره ي انسان امروزي اند و هر دو را با نسخه هاي سينمايي شان مقايسه كنيم تا تفاوت واقعيت در سينما و تئاتر مشخص شود. همين كه زندگي در تئاتر روي صحنه و در دكورهاي ساختگي جريان پيدا مي كند ولي سينما معمولاً در لوكيشن هاي واقعي، به همين نسبت هم بين بازيگري در تئاتر با سينما تفاوت وجود دارد. البته اين حكم شامل فيلم هاي تاريخي نمي شود؛ هم از نظر مكان - كه معمولا اين نوع فيلم ها در دكور فيلم برداري مي شوند - و هم به لحاظ ديالوگ نويسي و اداي ديالوگ - كه باز هم معمولاً بر مبناي زمينه ي تاريخي زبان رايج در آن دوران نوشته مي شوند - كه طبعاً با گفتار روز متفاوت است.
برگرديم به موضوع اصلي، يعني اعتراض به حضور بازيگران سينما در تئاتر، كه با اعلام خبر بازي مهناز افشار در نمايش آمديم، نبوديد، رفتيم اوج گرفت و گمان مي كنم نخستين بار توسط يكي از بازيگران بزرگ و پيش كسوت صورت گرفت و البته بعدها كسان ديگري هم مدعي شدند و كل اين اعتراض منجر به انتشار بيانيه ي انجمن بازيگران تئاتر شد. به نظر مي رسد اين اعتراض بيش از آن كه جنبه صنفي و حقوقي داشته باشد، به هويت بازيگري خانم افشار برمي گردد؛ وگرنه همين چند سال پيش محمدرضا فروتن هم روي صحنه آمد و كسي هم اعتراض نكرد. چون كارگردان آن نمايش دكتر علي رفيعي بود و متن هم رومئو و ژوليت بود و ظاهراً فروتن هم خوب و متقاعد كننده بر صحنه حاضر شد؛ چون آن زمان جزو بازيگران نخبه سينما محسوب مي شد. پس از او هم بازيگران سينمايي ديگري بر صحنه تئاتر حاضر شدند اما چنين واكنشي برانگيخته نشد. اين بار ورود مهناز افشار به ساحت تئاتر، مدعي پيدا كرده است. چرا از ميان اين همه بازيگران سينما كه به تئاتر آمده اند؛ يقه اين يكي را چسبيده اند؟ آيا او كه حرفه اش بازيگري است حق ندارد براي ارتقاي دانش يا تجربه ي بازيگري پا بر صحنه تئاتر بگذارد؟ چه كسي مي تواند اين حق را از وي و ديگراني كه ممكن است بعدها به صرافت اين كار بيفتند، دريغ كند؟ حال ممكن است به سابقه بازيگري او استناد شود كه بدون برخورداري از پشتوانه آموزشي و صرفاً به دليل شباهتش به يكي از ستارگان سابق به مقابل دوربين كشانده شد و انصافاً هم در نخستين كارهايش نشاني از استعداد به چشم نمي خورد و نگاه مردم به او هم در حد يك نسخه ي بدلي از كسي بود كه روزگاري محبوبيت فراوان داشت. اما طي سال هاي بعد، هم مهناز افشار و هم بهرام رادان كه با بازي در يك فيلم بدلي به نام شور عشق كه بازتوليد يكي از كمدي رمانتيك هاي پيش از انقلاب بود، كارشان آغاز شده بود، تلاش كردند كمبودهايشان را جبران كنند. خانم افشار هم به گمان من پس از موفقيت رادان تصميم گرفت از هويت بدلي اش جدا شود و براي خود شناسنامه مستقلي دست و پا كند. مهناز افشار در نمايش آمديم، نبوديد، رفتيم تا حدودي هم موفق شده و اخيراً بازي هاي خوبي از او ديده ايم. حالا لابد او به اين نتيجه رسيده كه با حضور در صحنه تئاتر مي تواند اعتبار بيشتري كسب كند. اين تصميم اگر از يك ضرورت و نياز دروني سرچشمه گرفته باشد، بسيار امر پسنديده اي است. چون هنوز هم به رغم جذابيت هاي فريبنده سينما، تئاتر در مناسبات فرهنگي اعتبار بيش تري دارد. بنابراين مي شود احتمال داد كه برخي از بازيگران سينما به اين نتيجه رسيده باشند كه هرجور شده به صحنه تئاتر وارد شوند تا نخبگان هم آن ها را جدي بگيرند. خب چه اشكالي دارد؟ اگر مهناز افشار هم بتواند چنين موقعيتي را كسب كند، اين حق اوست. مشروط به اين كه از اين پس تجربه اش را در فيلمهاي سطحي و نازل هدر ندهد. ممكن است گفته شود بي كاري در سينما باعث شده تا او به سوي تئاتر بيايد. چنان كه بازيگران تئاتر نيز هر گاه كم كار مي شوند به سينما روي مي آورند و چون در سينما كم كار مي شوند به تئاتر برمي گردند و شعار مي دهند «تئاتر خانه ماست». نشنيده ام كسي از اهل سينما به آنان خُرده بگيرد كه چرا به سينما مي آييد و جاي ما را تنگ مي كنيد؟ و تا آن جا كه مي دانيم و مي بينيم خانم افشار جزو بازيگران پركار سينماست و اين اتهام هم به او نمي چسبد.
اما احتمال ديگري هم وجود دارد. اين كه برخي كارگردانان تئاتر با هدف جلب بيش تر تماشاگر به سراغ بازيگران سينما بروند. خب اگر قرار است تئاتر به هنري مستقل از سرمايه دولتي تبديل و بخش خصوصي در اين زمينه فعال شود، طبعاً بايد منتظر بود كه اين بخش با سازو كارهاي خودش به عرصه بيايد. يكي از ابزار كمك رسان در اين زمينه، استفاده از بازيگران سرشناس سينماست. مشروط به اين كه بازيگر مورد نظر توان و استعداد حضور روي صحنه در مقابل تماشاگر را داشته باشد. شنيده ايم كه برخي بازيگران سينما قادر به گفتن ديالوگ هاي طولاني و پيچيده مقابل دوربين نيستند چه رسد به اين كه به صورت زنده و در مقابل انبوه تماشاگر هم باشد. حتماً خانم افشار از زمره آنان نيست و آمادگي لازم را در خود سراغ دارد كه اين ريسك بزرگ را پذيرفته است. مي ماند همان فرض نخست يعني نياز او به كس تجربه و اعتبار بيش تر كه اين به خودي خود مي تواند ارزشمند باشد.
مهناز افشار بايد در تجربه هاي تئاتري اش بكوشد نيمه ي پايين صورتش را هم در كنترل خود درآورد تا هنگام نمايش حالت هايي مثل گريه و خنده، شكل چهره اش توي ذوق نزند. او بايد بياموزد كه در بازي در سكوت اهميت بيشتري نسبت به بازي همراه با ديالوگ دارد. در فيلم كارگردان مشغول كارند كه گمان مي كنم نخستين تجربه بازيگري اش در يك فيلم غيرمتعارف بود، فرصت خوبي داشت تا بازي در سكوت را تجربه كند كه نكرد. او هم چنين بايد روي صدايش بيش تر كار كند. اصلاً صداي اغلب بازيگران ما نپخته، انعطاف ناپذير و گاه گوش خراش است و بايد به آن ها توصيه كرد تا دير نشده، دوره آموزشي صدا و بيان را بگذرانند. كاري كه يكي از ستارگان درخشان سينماي ايران در دهه هاي هفتاد و هشتاد نكرد و بازي اش در يك نمايش تلويزيوني ثابت كرد كه در زمينه ي صدا و اداي ديالوگ چقدر ضعف دارد. كار در تئاتر فرصت خوبي است براي بازيگراني كه بخواهند بيشتر بياموزند. اين فرصت را نبايد از آنان دريغ كرد.
منبع: ماهنامه سينمايي فيلم شماره 439



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.