در طول تاريخ افراد بسياري به وسيله وسايلي که خودشان اختراع کرده بودند راهي دنياي مرگ شدند
اگر مخترعان دنيا نبودند، شايد ما هنوز هم مجبور بوديم به جاي هواپيما و خودرو با الاغ و قاطر مسافرت کنيم و به جاي آنکه روي صفحه لپ تاپمان کلمات را تايپ کنيم هنوز مجبور بوديم با پر بنويسيم؛ اما مخترعان زندگي ما را عوض کردند. ولي اختراعات به سادگي به بشر معرفي نشده اند. آدم هاي زيادي هنگام آزمايش اختراعات، جان خود را از دست داده اند و درست همان لحظه اي که فکر مي کردند به اوج شهرت خواهند رسيد، راهي گورستان شده اند.
مرگ با تخت مکانيکي
توماس ميدگلي جي آر در رشته مهندسي مکانيک تحصيل کرده و براي شرکت جنرال موتورز کار مي کرد. او در طول زندگي خود بيش از صد اختراع و کشف را به نام خود ثبت کرده بود که يکي از مهم ترين آنها کشف ماده فرئون بود که گازي بود که در لوله هاي خنک کننده يخچال کاربرد داشت اما اگر چه ميدلي با اين کشف جوايز بسياري را به دست آورد ولي بعدها او به عنوان يکي از تاثيرگذارترين افراد در زمينه تخريب محيط زيست شناخته شد؛ گازي که او کشف کرده بود به شدت براي لايه ازن مخرب شناخته شد. در 1940، ميدگلي فلج شد و ديگر نتوانست از جايش تکان بخورد. اما اين درماندگي، مخترع بزرگ را نااميد نکرد و او همچنان سعي داشت وسيله اي جديد را اختراع کند. از آنجا که ميدگلي فلج شده بود به فکر افتاد تختي اختراع کند که به وسيله قرقره و طناب، به او کمک کند تا از روي تخت بلند شود اما همين کشف زندگي او را به باد داد.
سال 1944 ميدگلي که با وجود مدت ها کار کردن با گازهاي سمي جان سالم به در برده بود با افتادن طناب تخت مکانيکي به دور گردنش خفه شد و جان باخت.
با سرعت به سوي مرگ
دونالد مالکوم کامپل- ورزشکار انگليسي- از مشهورترين رکورداران سرعت با قايق هاي تندرو بود. او از دهه 50 تا دهه 60 ميلادي، رکوردهاي سرعت بسياري را به نام خود ثبت کرد. او عاشق سرعت بود و در دو زمينه موتورسواري و قايق سواري در سال 1964 رکورددار شد. مالکوم به عنوان يک ورزشکار خيلي خوب مي دانست که براي برنده شدن در مسابقه قايق هاي تندرو مي بايست موتور پرقدرتي را روي قايقش نصب کند. از اين رو تصميم گرفت تا قدرت موتور قايقش را تقويت کند و به اين ترتيب در سال 1966 مالکوم در حالي که با يک موتور پر قدرت که خودش آن را اختراع کرده بود، سرعت قايق موتوري اش را به 480 کيلومتر در ساعت رسانيده بود، در مسابقه بزرگ سال شرکت کرد. سرعت مالکوم آنقدر زياد بود که قايق تعادل خودش را از دست داد و با چرخيدن 45 درجه اي در هوا، به شدت با سطح آب برخورد کرد و به اين ترتيب قايق راني که خودش موتور قايقش را طراحي کرده بود با اين قايق به کام مرگ کشيده شد.
لگد مرگ
سال 1863 ويليام بولاک، دستگاه پرينت چرخنده را اختراع کرد. اين اختراع تحول بزرگي در صنعت چاپ به وجود آورد زيرا سرعت عمل چاپ را به ميزان قابل توجهي افزايش داده بود. البته دستگاه پرينت يکي از اختراعات بولاک بود و از ديگر اختراعاتش مي توان به دستگاه برش سقف، دستگاه پرس يونجه و کتان، دستگاه کاشت دانه، ماشين تراش خراطي و يک نوع مته بسيار ريز اشاره کرد که البته براي اختراع آخر، جايزه انستيتو فرانکلين را به خود اختصاص داد.
سه سال از اختراع دستگاه پرينت چرخنده مي گذشت تا اينکه يک روز بولاک مشغول چاپ روزنامه هاي فيلادلفيا بود. به نظر مي رسيد ماشين چاپ درست کار نمي کند براي همين بولاک به سراغ دستگاه رفت تا آن را تنظيم کند. يک لگد به چرخ دنده دستگاه زد بلکه تسمه را جا بيندازد که ناگهان پايش لاي چرخ ها گير کرد و کاملاً از بين رفت. هرچند پاي آقاي مخترع را از لاي دستگاه بيرون آوردند اما او يک هفته بعد تحت عمل جراحي قرار گرفت تا يک پاي او را قطع کنند ولي اين عمل نتيجه اي نداشت؛ چرا که او خيلي زود جان باخت.
در آرزوي جواني
الکساندر الکساندروويچ بوگدانوف روسي يکي از مشهورترين قربانيان اختراعات است. او که مطالعات گسترده اي در زمينه فيزيک، فلسفه و اقتصاد داشت، بيش از همه به جوان سازي از طريق تزريق خون علاقه مند بود. بوگدانوف معتقد بود که تزريق خون مي تواند جواني هميشگي را براي شخص به همراه داشته باشد يا حداقل روند پير شدن را کندتر کند و به همين دليل آزمايش هايي را شروع کرد. افراد بسياري مانند مرايا اوليانوف-خواهر لنين- نيز براي اينکه جوان بمانند نزد او مي آمدند. بوگدانوف 11 مرحله آزمايش تزريق خون را روي خود انجام داد. دوستان و همکارانش معتقد بودند که اين تزريق ها نتيجه بخش بوده و او 10 سال جوان تر از سن واقعي اش به نظر مي رسيد اما سرانجام مرگ به سراغ او آمد و جانش را بر سر اين آزمايش ها گذاشت. در 1928 آخرين مرحله از نظريه انتقال خون او به پايان رسيد اما نتيجه دردناک بود، بوگدانوف به جاي اينکه جوان تر شود، براي هميشه چشم از دنيا بست و آرزوي جواني هميشگي را با خود به گور برد. در آخرين مرحله تزريق خون که بوگدانوف انجام داد، او از خون يک دانش آموز مبتلا به مالاريا و سل استفاده کرد و طولي نکشيد که او بر اثر عوارض اين بيماري ها جان باخت.
بسياري بر اين باورند که بوگدانوف مي دانسته که خون آلوده است و در واقع با اين روش دست به خودکشي زده است، چرا که پيش از مرگ يک نامه سياسي نوشته بود و از محتواي نامه معلوم بود که آن را با استرس و اضطراب نوشته است.
کتي به سوي سقوط
فرانز ريشلت يک خياط فرانسوي اتريشي مشهور بود که در قرن نوزدهم زندگي مي کرد. او کت هاي زيادي در زندگي اش دوخته بود. تا اينکه يک روز به فکر افتاد کتي بدوزد که بتوان از آن به عنوان چتر نجات هم استفاده کرد. فرانز با اين ايده، شروع به طراحي کت مخصوص اش کرد و مدتي بعد آن را دوخت و تصميم گرفت آن را در جلوي چشم مردم به نمايش بگذارد و با آن از برج ايفل پايين بپرد.
در روز موعود، صدها نفر دور تالار برج را احاطه کردند تا ببينند آيا خياط موفق خواهد شد يا خير. ريشلت از ايفل بالا رفت و روي اولين طبقه ايستاد. او به پليس گفته بود اول کت را تن يک ماکت خواهد کرد و آن را به سمت پايين برج مي فرستد و اگر اين پرش موفقيت آميز بود، خودش کت را مي پوشد و مي پرد.
مردم در پايين برج منتظر اولين آزمايش خياط مخترع بودند اما در آخرين لحظات نظر فرانز تغيير کرد و بدون اينکه کت را با ماکت آزمايش کند، خودش آن را پوشيد و جلوي چشم هزاران تماشاچي پايين پريد و جان خود را از دست داد.
پادشاه گلايدر
تا پيش از برادران رايت، اوتو ليليئنتال به پادشاه گلايدر مشهور بود زيرا او با گلايدر چندين پرواز موفقيت آميز داشت. پرواز اوتو جرقه اي شد تا به فکر ساخت ماشين پرواز بيفتد و به اين ترتيب پادشاه گلايدر شروع به ساخت ماشين پرواز کرد و سرانجام در نهم آگوست 1896، پرنده اوتو در آسمان به پرواز درآمد و خيلي زود سقوط کرد و اوتو از فاصله 18 متري به زمين افتاد و قطع نخاع شد. يک روز بعد، اين مخترع آلماني با گفتن جمله «بايد بعضي ها قرباني شوند» جان سپرد. البته در قرن نوزدهم افراد بسياري در راه پرواز جان خود را از دست دادند که به گفته ويلبر رايت مشهورترين و مهم ترين آنها اوتو بود.
منبع: نشريه همشري سرنخ شماره 100