سيگار و مواد مخدر
نويسنده: احسان کاظمي
آموزش مهارت هاي اجتماعي به منظور پيشگيري
1- برنامه هايي براي کاستن ميزان بروز تمامي انواع اختلال هاي رواني و يا معضلاتي که در يک جامعه وجود دارد. (پيش گيري اوليه)
2- کاستن طول مدت آن تعداد اختلال ها و مشکلاتي که با اهميت بوده و اتفاق افتاده اند. (پيش گيري ثانويه)
3- کاستن از آسيب هاي ناشي از اختلال ها و معضلات مورد نظر (پيش گيري ثالث)
بر همين اساس، پيش گيري اوليه به کوشش براي ممانعت از وقوع يک مشکل گفته مي شود که از ميزان بروز مشکلات در جامعه مي کاهد. تعريف مورد نظر به اين مطلب اشاره مي نمايد که قبل از اينکه اختلالي رخ دهد، مي بايست از بروز موارد جديد از طريق مداخله پيش گستر اقدامات اساسي صورت گيرد. براي اين کار مي توان به موارد زير اشاره کرد:
1- آموزش افراد براي افزايش قابليت هاي فردي
2- آموزش افزايش راهبردهاي مقابله اي به افراد به منظور کاهش اثرات منفي وقايع فشار زاي زندگي خود.
3- تغيير محيط براي کاهش يا مقابله با شرايط آسيب زا.
4- تدارک و بسيج نظامهاي حمايتي موجود در جامعه.
هدف مداخله هاي اوليه، کل جمعيت با گروه هاي در معرض خطر مي باشد نه تک تک افراد اين تلاش بيشتر تلاش پيشگستر بوده و کمتر به کاهش مشکلات موجود مي پردازد. (نگاه کنيد به گلدستون، 1987، کوون، 1983) بي ترديد در اين نوع پيش گيري، وجود اطلاعات کافي و جامع علمي در مورد شرايط بروز مشکل (معلول) و علل به وجود آورنده آنها مهم مي باشد. به عنوان مثال، آگاهي يافتن از اينکه سيگار، مواد مخدر و الکل به جنين صدمه مي زند بسياري از زنان را اجتناب از مواد مخدر، سيگار و الکل در دوران بارداري ترغيب کرده است. (ساراسون، و ساراسون 1373)
پيش گيري اوليه، ديدگاهي غالب در کاهش گرايش به مواد
مخدر:
1- توجه به خانواده ها و آموزش والدين براي تربيت صحيح فرزندان و علاقه مند ساختن خانواده براي گسترش آگاهي هاي خود و آموزش قابليت هاي فردي تک تک اعضاي خانواده و ايجاد حساسيت معقولانه در افراد براي توجه به نيازهاي ديگران.
2- توسعه ارزش هاي فرهنگي در مدارس و ايجاد محيطي حمايت کننده براي ايجاد سازگاري در دانش آموزان و الگوگيري از معلمين و مراقبين.
3- توجه به سيستم هاي اطلاع رساني و رسانه هاي جمعي به منظور گسترش راهبردهاي مقابله اي براي کاهش اثرات وقايع فشارزاي زندگي.
4- تنظيم برنامه هاي مدرن و پي گير براي پر کردن اوقات فراغت نوجوانان، جوانان و خانواده ها.
5- کنترل مرزها و اماکني که امکان انتقال و توزيع مواد مخدر را دارند.
با توجه به موارد مذکور، مداخله هاي پيش گيري بايد بر پايه شناخت خلاق استوار گردند. بي ترديد همان گونه که لوريون (1983) و لوريون و ديگران (1987) متذکر گرديده اند آگاهي از علت توانايي ها و مشکلات يکي از منابع اطلاعاتي ارزشمند براي زمان بندي و توسعه روش هاي مقابله اي با مساله و موضوع مورد بحث مي باشد.
به همين دليل به منظور اجتناب از اشتباهاتي که پيش از اين در مساله مبارزه با مواد مخدر صورت گرفته و گسترش طرحهايي که به واقعيت موجود نزديکتر باشند، اطلاعات لازم بايد از حوزه هاي روان شناسي مانند: روانشناسي اجتماعي (که به مطالعه ارتباطات انساني و نفوذ گروه ها و عکس العمل افراد به اين گونه نفوذها مي پردازد) و روانشناسي باليني (که به مطالعه علل و عوامل ايجاد کننده اختلالات رواني و درماني آنها مي پردازد) به دست آمده و يا مددکاري اجتماعي، جامعه شناسي، تعليم و تربيت و پزشکي ادغام و ترکيب گردند. بي ترديد يکي از مجموعه اطلاعات مهم به منظور ارزيابي و گسترش برنامه هاي پيش گيري، آگاهي از سطح خط پايه انواع خاص حالات و شرايط آسيب زا است. نظر به اينکه تعاريف موجود از پيش گيري متأثر از دو هدف عمده يعني: کاهش ميزان مشکلات و افزايش قابليت ها و توانايي ها است، به همين دليل اثربخشي مداخله هاي پيش گيري اوليه با ايجاد تغيير در ميزان بروز اين حالات و شرايط گره خورده اند.دبنابراين جوهره پيش گيري اوليه، مقابله با شرايط مضر و خطرناکي است که مي تواند مشکل ساز باشند. از اين نظر، قبل از اينکه فرصت ايجاد دردسر پيدا نمايند، بايد ريشه کن گردند همان طور که آلبي (1986) اذعان داشته پيچيدگي و تنوع مشکلات مرتبط با مواد مخدر غالباً ما را مجبور مي کند که از پيش گيري هايي که منوط به تغييرات اجتماعي و توزيع مجدد قدرت هستند، استفاده نماييم.به همين دليل است که پيشگيري اوليه از اهميت بالايي برخوردار است. اما به نظر مي رسد بعضي از صاحب نظران، امکان انجام چنين اقداماتي را در سطح کلان ممکن نمي دانند علي رغم وجود چنين ديدگاهي، تأکيد بر اين است که حتي چنان چه عملاً نتوان پيش گيري اوليه را به عنوان يک سياست غالب در مبارزه با مواد مخدر دنبال نمود، اما از لحاظ فلسفي و علمي مي بايست آن را نيروي محرکه همه فعاليتهايي در نظر گرفت که براي کاهش گرايش به مواد مخدر انجام مي شود. اگر ماهيت پيش گيري اوليه ممانعت از وقوع مشکل باشد، ماهيت پيش گيري ثانويه، شناسايي به موقع مشکلات و مداخله درماني مناسب است. اين مداخله مي بايست قبل از اين که مشکلات تبديل به يک اختلال جدي شوند صورت گيرند. در واقع تلاش هاي پيش گيري ثانويه مي کوشد تا از تشديد مشکلات خفيف تا متوسط جلوگيري کند.
شناسايي و برخورد با مشکلات در ابتدايي ترين مراحل آن موجب کاهش طول بيماري و به حداقل رساندن شدت و کاهش شيوع اختلال ها مي شود. بنابراين همان طور که هيوز (1375) تأکيد مي نمايد، پيش گيري ثانويه بر شناسايي اوليه افرادي استواراش که شاخص هاي خطر ناسازگاري و اختلال شديد بعدي را از سر مي گذرانند. براي اين که کوشش هاي مورد نظر تحقق يابد، مي بايست به افراد شناسايي شده از طرق رويکرد مورد يابي نظام دار گسترده در جمعيت، مداخله اي مؤثر و کارآمد و فوري ارائه داد. به عقيده همين نويسنده، برخلاف پيش گيري اوليه که به سوي جمعيت غير اختلالي و فاقد مشکل هدف گيري مي نمايد، برنامه هاي پيش گيري ثانويه، افرادي را در بر مي گيرد که قبلاً با درجه خفيف تا متوسط، رفتارهاي ناسازگار، اختلالي و غير مناسب نشان داده اند.
پيش گيري ثالث، به کاهش آسيبي معطوف است که احتمال دلرد فرد در نتيجه اختلال، ناسازگاري يا حادثه فرض شده اي را تجربه کرده است. در واقع اين نوع پيش گيري به معناي متداول، پيش گيري نيست، زيرا مشکلي با اهميت که اثرات خود را بر جاي گذاشته از قبل وجود دارد.
هدف اين نوع پيش گيري، محدود کردن شدت پيامدها و تغيير دوره اختلال است. اين امر از طريق توان بخشي و اجتماعي کردن مجدد مشخص مي شود. مشاوره، دارو درماني و گروه درماني معتادين در واقع بعد از بروز حادثه آسيب زا (اعتياد) صورت مي گيرد و اين امکان را فراهم مي سازد که با حمايت هاي اجتماعي موجود بتوان افراد معتاد را نجات داد و يا اين که آسيب پذيري آنها را نسبت به مواد کاهش داد.
از اين نظر، همان طور که رابرتس و پيترسون (1984) متذکر گرديده اند، پيش گيري به صورت اوليه به اعمال انجام شده براي جلوگيري از پيدايش يک اختلال يا مشکل يا به طور ثانويه، کاهش و بي اثر ساختن مشکلات بالقوه در ابتداي بروز آنها و انجام رفتارها و راهبردهايي براي به حداقل رساندن اثرات منفي آنها اطلاق مي شود، اما نمي توان پيش گيري ثالث را در درمان افراد مشکل دار اوليه و ثانويه، در واقع مداخله پيش گيرانه محسوب مي گردند. به هر حال هنگامي که روش هاي پيش گيري موفقيت آميز باشد، عوامل خطر سازي که به رفتار غير انطباقي منجر مي گردند کاهش يافته يا حذف مي شوند.
در همه سيستم هاي مداخله اي، به تلاش براي پيش گيري از ناراحتي هاي جدي که رخداد آنها شايع مي باشد، تقدم داده شده روش هاي کارآمدي براي آنها معرفي گرديده است. يکي از روش هاي مذکور که کارآمدي آن توسط برخي پژوهش گران (بوتوين، 1983، بوتوين و ديگران 1984، بوتوين و تورتو 1988) معرفي شده، آموزش مهارت هاي زندگي براي پيش گيري از سوء مصرف مواد مي باشد.
منبع: نشريه مشرق زمين شماره 46
/ج