نویسنده: بهزاد میرمظفری
Majin & the Forsaken kingdom
یک ضرب المثل قدیمی است که می گوید: «دوستان شما، نشان دهنده ی شخصیت شما هستند». Majin & the Forsaken kindgdom اثری است درباره ی دوستی، همکاری و هماهنگی، در دنیای بازی های ویدئویی آثاری که در آن بازیباز و یک شخصیت کنترل شده توسط هوش مصنوعی همکاری می کنند، کم تعداد نیست؛ اما مسلماً دوستی بین دو شخصیت این چنینی تاکنون به ندرت دیده شده بود؛ دوستی بین یک دزد و یک غول! همین عنصر جالب باعث می شود این اثر با وجود کمبودها و ایرادهایی که دارد، جزو بازیهایی باشد که تا مدت ها در خاطره ی بازیباز باقی می ماند.
داستان بازی روایتی ساده ای دارد. در گذشته ای دور، جنگجویی شجاع سرزمین «کومارکوج» را متحد کرده و با عدالت و دانش بر آن حکومت می کند. پادشاهی این سلطان افسانه ای و جانشینان او قرن ها طول می کشد و صلح و پیشرفت را برای مردمان به ارمغان می آورد. اما این سرزمین خوشبختی، یک قرن پیش ناگهان توسط ارتشی مرموز مورد تهاجم قرار گرفت. ارتش تاریکی! هیولاهایی وحشتناک و قیرمانند که هرکس و هرچیز را در مسیرشان نابود کردند؛ ارتشی شکست ناپذیر، خستگی ناپذیر و توقف ناپذیر. بقا در چنین دنیایی نه تنها برای انسان ها دشوار شده است؛ بلکه حیوانات نیز وضعیتی بحرانی دارند. اینجاست که قهرمان بی نام ما وارد ماجرا می شود؛ پسر طبیعت، رابین هود جنگل و حامی حیوانات. او تصمیم می گیرد به قصر سلطنتی سرزمین نفرین شده نفوذ کند و قلب تاریکی را از درون نابود کند. در این جا او به طور اتفاقی نگهبان «کومارکاج» را ملاقات می کند و وی را از بند 100 ساله اش می رهاند. این نگهبان همان «ماجین» یا غول است؛ اگرچه لفظ غول ممکن است گمراه کننده باشد. ماجین که «Teotl» نام دارد غولی است خوش قلب، با روحیه ای آرام، مهربان، بچه گانه، ساده و حتی کمی احمقانه!
داستان بازی روایت ساده ی دوستی قهرمان دزد (که ماجین او را Tepeu می نامد) و غول خوش قلب است برای رها کردن سرزمین از شر نیروهای تاریکی، داستان بازی بی شباهت به prince of persia (2008) نیست و در زمان برخورد با باس ها (Boss) و به ویژه اواخر بازی جالب می شود. متأسفانه شخصیت پردازی بازی چندان جذاب نیست و کارکتراها تا حد زیادی سطحی باقی می مانند. گیم پلی نیز ساده و یکنواخت است. هدف اصلی بازیباز پیدا کردن میوه های جادویی است که قدرت های جادویی ماجین را به او باز می گردانند و علاوه بر استفاده در مبارزه ها راه های جدیدی نیز برای پیشرفت بازیباز باز می کند. دنیای بازی به صورت یک نقشه یک پارچه است که نزدیک به 50 بخش کوچک تر را شامل می شود و هرچه بخش تمی مشترک مثل جنگل، خرابه، بندر، معدن و ... دارد.
این بخش ها در واقع هر کدام یک پازل محیطی هستند. برخی از مکانیسم های فیزیکی مثل اهرم و فلاخن بهره می برند و برخی نیز با استفاده از قدرت های ماجین مثل الکتریسته، باد، آتش و غیره حل می شوند و در نهایت بقیه عناصر کلاسیک پازل و پلتفرم را در خود جای داده اند. متأسفانه پازل های محیطی و حل آن ها که بخش اعظم گیم پلی را تشکیل می دهند، خسته کننده ترین و یکنواخت ترین بخش بازی هستند. روند بازی همواره یکسان است. به محیطی جدید وارد می شویم، یک معمای محیطی پیچیده اما کاملاً خسته کننده را با زحمت و تلف کردن وقت زیادی حل می کنیم تا بتوانیم به محیط بعدی برسیم و این پروسه را دوباره از نو شروع می کنیم. در این میان مبارزه هایی نیز با موجودات مختلف انجام می دهیم که مسلماً هیجان انگیزتر هستند. Tepeu تنها یک چند ضرب ساده و چند حرکت پایه مثل غلتیدن و پریدن بلد است و اگر مبارزه تنها به او خلاصه می شد بازی یک Button Mashing خالص می بود. خوشبختانه غول خوش قلب ما هم در مبارزه ها شرکت می کند. بیشتر حرکات ماجین توسط هوش مصنوعی نسبتاً کارآمد بازی کنترل می شود اما شما نیز می توانید او را هدایت کنید. در خارج از مبارزه باز کردن درها، کنترل وسایل مختلف و استفاده از قابلیت های جادویی به سادگی انجام می شود. در مبارزه ها نیز می توان ماجین را برای استفاده از ویژگی هایش تشویق کرد؛ اگرچه کندی ذاتی او گاهی کمی آزاردهنده می شود. اما وقتی ضربات ترکیبی و تکنیک های تمام کننده ی جادویی فعال می شوند، مبارزه لذت بخش و جذاب می شود و احساس قدرت و رضایت را به بازیباز منتقل می کند. تنوع دشمنان نیز تا حدی قابل قبول است و باس ها نیز هوشمندانه طراحی شده اند. نوعی سیستم مخفی کاری و حمله ی مخفی نیز در بازی وجود دارد که خالی از لطف نیست و در کل مبارزه ها نیز ساده هستند و مانند بقیه ی بازی نیاز به تفکر و برنامه ریزی چندانی ندارند.
آن چیزی که باعث می شود سادگی و کمبودهای داستان و گیم پلی را تحمل کرد، بدون شکل گرافیک دوست داشتنی و صدای به یادماندنی این اثر است. گرافیک بازی هم از نظر هنری و هم فنی قابل تقدیر است. محیط های بازی وسیع، دیدنی و متنوع هستند و همه جا جنب و جوش و تحول دیده می شود؛ از حرکت زیبای ابرها، گیاهان و گل ها در دشت های سرسبز تا چشمک زدن کریستال های معدنی و افکت زیبای باران در بخش های حاره ایی. افکت های جادوها نیز زیباست و دشمنان قیرمانند حرکت ها و حمله های جذابی دارند. تغییرات شبانه روز و سایه پردازی بازی شاید بی نقص نباشد؛ اما قطعه زیبا کار شده اند. حرکات و انیمیشن بازی روان و دیدنی است و خیلی به ندرت افت سرعت دیده می شود. در کل سازندگان به هدف اصلی خود دست یافته اند: به تصویر کشیدن یک دنیای فانتزی که انگار از کتاب های قصه بیرون آمده است، با دزدهای شاهزاده اش، پرنسس های در خطرش، غول های مهربانش، مناظر خیره کننده اش و قطعات دو بعدی داستانی جذابش! صدا در بازی حالتی دو گانه دارد. صداگذاری شخصیت های اصلی مثل قهرمان دزد. «ماجین»، باس ها، راوی و غیره بسیار شنیدنی، حرفه ای و زیبا کار شده اند. در مقابل صدای حیوانات کوچکی جنگلی پرتعدادی که در بازی نقش راهنما را ایفا می کنند بسیار ضعیف است!
موسیقی بازی نیز دو رو دارد: موسیقی پس زمینه ی مراحل اگرچه تنوع زیاد و تعامل مثبت با موضوع و تم هر بخش دارد (موسیقی با ریتم آفریقایی برای مراحل جنگل، شورانگیز برای مراحل بارانی و غیره)، اما این آهنگ ها به سختی شنیده می شوند و بدتر این که حلقه هایی (لوپ) بسیار کوتاه هستند و در نتیجه فوق العاده سریع تکراری خواهند شد. در مقابل موسیقی منوها، دموهای مختلف ابتدا، میانه و به ویژه پایان بازی، مبارزه ها (به خصوص باس فایت ها)، فوق العاده زیبا و شنیدنی هستند. آهنگ های ارکسترال، گوش نواز و با تم های حماسی، ماجراجویانه و فانتزی، در صحنه هایی که چنین موسیقی های زیبا و هیجان انگیزی با گرافیک خوش ساخت و پر جزییات و دوبله ی کارآمد شخصیت های اصلی و کارگردانی موفق تلفیق می شوند. بازی مانند جواهری کمیاب در دنیای بازی های کامپیوتری می درخشد حیف که چنین درخشش هایی چندان پر تعداد نیستند!
در نهایت
Majin & the Forsaken kingdom تجربه ای متمایز و بدیع است که بدون شک کمبودهای بسیاری نیز دارد. ولی آن دوستانی که بتوانند با کمی شکیبایی و یکنواختی و کسل کنندگی بازی را تحمل کنند، تا مدت ها از این بازی خاطره ای دوست داشتنی در قلب هایشان حفظ خواهند کرد.
منبع: نشریه بازی رایانه، شماره 42.
یک ضرب المثل قدیمی است که می گوید: «دوستان شما، نشان دهنده ی شخصیت شما هستند». Majin & the Forsaken kindgdom اثری است درباره ی دوستی، همکاری و هماهنگی، در دنیای بازی های ویدئویی آثاری که در آن بازیباز و یک شخصیت کنترل شده توسط هوش مصنوعی همکاری می کنند، کم تعداد نیست؛ اما مسلماً دوستی بین دو شخصیت این چنینی تاکنون به ندرت دیده شده بود؛ دوستی بین یک دزد و یک غول! همین عنصر جالب باعث می شود این اثر با وجود کمبودها و ایرادهایی که دارد، جزو بازیهایی باشد که تا مدت ها در خاطره ی بازیباز باقی می ماند.
داستان بازی روایتی ساده ای دارد. در گذشته ای دور، جنگجویی شجاع سرزمین «کومارکوج» را متحد کرده و با عدالت و دانش بر آن حکومت می کند. پادشاهی این سلطان افسانه ای و جانشینان او قرن ها طول می کشد و صلح و پیشرفت را برای مردمان به ارمغان می آورد. اما این سرزمین خوشبختی، یک قرن پیش ناگهان توسط ارتشی مرموز مورد تهاجم قرار گرفت. ارتش تاریکی! هیولاهایی وحشتناک و قیرمانند که هرکس و هرچیز را در مسیرشان نابود کردند؛ ارتشی شکست ناپذیر، خستگی ناپذیر و توقف ناپذیر. بقا در چنین دنیایی نه تنها برای انسان ها دشوار شده است؛ بلکه حیوانات نیز وضعیتی بحرانی دارند. اینجاست که قهرمان بی نام ما وارد ماجرا می شود؛ پسر طبیعت، رابین هود جنگل و حامی حیوانات. او تصمیم می گیرد به قصر سلطنتی سرزمین نفرین شده نفوذ کند و قلب تاریکی را از درون نابود کند. در این جا او به طور اتفاقی نگهبان «کومارکاج» را ملاقات می کند و وی را از بند 100 ساله اش می رهاند. این نگهبان همان «ماجین» یا غول است؛ اگرچه لفظ غول ممکن است گمراه کننده باشد. ماجین که «Teotl» نام دارد غولی است خوش قلب، با روحیه ای آرام، مهربان، بچه گانه، ساده و حتی کمی احمقانه!
داستان بازی روایت ساده ی دوستی قهرمان دزد (که ماجین او را Tepeu می نامد) و غول خوش قلب است برای رها کردن سرزمین از شر نیروهای تاریکی، داستان بازی بی شباهت به prince of persia (2008) نیست و در زمان برخورد با باس ها (Boss) و به ویژه اواخر بازی جالب می شود. متأسفانه شخصیت پردازی بازی چندان جذاب نیست و کارکتراها تا حد زیادی سطحی باقی می مانند. گیم پلی نیز ساده و یکنواخت است. هدف اصلی بازیباز پیدا کردن میوه های جادویی است که قدرت های جادویی ماجین را به او باز می گردانند و علاوه بر استفاده در مبارزه ها راه های جدیدی نیز برای پیشرفت بازیباز باز می کند. دنیای بازی به صورت یک نقشه یک پارچه است که نزدیک به 50 بخش کوچک تر را شامل می شود و هرچه بخش تمی مشترک مثل جنگل، خرابه، بندر، معدن و ... دارد.
این بخش ها در واقع هر کدام یک پازل محیطی هستند. برخی از مکانیسم های فیزیکی مثل اهرم و فلاخن بهره می برند و برخی نیز با استفاده از قدرت های ماجین مثل الکتریسته، باد، آتش و غیره حل می شوند و در نهایت بقیه عناصر کلاسیک پازل و پلتفرم را در خود جای داده اند. متأسفانه پازل های محیطی و حل آن ها که بخش اعظم گیم پلی را تشکیل می دهند، خسته کننده ترین و یکنواخت ترین بخش بازی هستند. روند بازی همواره یکسان است. به محیطی جدید وارد می شویم، یک معمای محیطی پیچیده اما کاملاً خسته کننده را با زحمت و تلف کردن وقت زیادی حل می کنیم تا بتوانیم به محیط بعدی برسیم و این پروسه را دوباره از نو شروع می کنیم. در این میان مبارزه هایی نیز با موجودات مختلف انجام می دهیم که مسلماً هیجان انگیزتر هستند. Tepeu تنها یک چند ضرب ساده و چند حرکت پایه مثل غلتیدن و پریدن بلد است و اگر مبارزه تنها به او خلاصه می شد بازی یک Button Mashing خالص می بود. خوشبختانه غول خوش قلب ما هم در مبارزه ها شرکت می کند. بیشتر حرکات ماجین توسط هوش مصنوعی نسبتاً کارآمد بازی کنترل می شود اما شما نیز می توانید او را هدایت کنید. در خارج از مبارزه باز کردن درها، کنترل وسایل مختلف و استفاده از قابلیت های جادویی به سادگی انجام می شود. در مبارزه ها نیز می توان ماجین را برای استفاده از ویژگی هایش تشویق کرد؛ اگرچه کندی ذاتی او گاهی کمی آزاردهنده می شود. اما وقتی ضربات ترکیبی و تکنیک های تمام کننده ی جادویی فعال می شوند، مبارزه لذت بخش و جذاب می شود و احساس قدرت و رضایت را به بازیباز منتقل می کند. تنوع دشمنان نیز تا حدی قابل قبول است و باس ها نیز هوشمندانه طراحی شده اند. نوعی سیستم مخفی کاری و حمله ی مخفی نیز در بازی وجود دارد که خالی از لطف نیست و در کل مبارزه ها نیز ساده هستند و مانند بقیه ی بازی نیاز به تفکر و برنامه ریزی چندانی ندارند.
در بازی یک سیستم ساده ی نقش آفرینی هم وجود دارد که در آن میزان قدرت و سلامتی دو شخصیت اصلی، قدرت ضربات ترکیبی آن دو و قابلیت های «ماجین» با ترکیبی از تجربه و میوه های جادویی همراه پیشرفت می کند. نکته ی جالب لباس هایی است که «تپئو» و دوست درشت اندامش پیدا می کنند که نه تنها کارایی های مختلفی دارد، بلکه دارای طراحی ظاهری جالب توجهی هستند.
پس از پایان بازی دلیل زیادی برای تکرار آن وجود ندارد. البته اگر می خواهید پایان «خوب» بازی را ببینید، باید بدون استثنا، همه آیتم ها، اشیا و میوه های بازی را پیدا کنید که چون وجود آن ها در هر بخش را با کمک نقشه می توان تأیید کرد، کار چندان دشواری نیست. با این وجود حدود 15 ساعتی که برای تمام کردن بازی وقت صرف می کنید قابل قبول است و تا حد زیادی به یاد ماندنی!آن چیزی که باعث می شود سادگی و کمبودهای داستان و گیم پلی را تحمل کرد، بدون شکل گرافیک دوست داشتنی و صدای به یادماندنی این اثر است. گرافیک بازی هم از نظر هنری و هم فنی قابل تقدیر است. محیط های بازی وسیع، دیدنی و متنوع هستند و همه جا جنب و جوش و تحول دیده می شود؛ از حرکت زیبای ابرها، گیاهان و گل ها در دشت های سرسبز تا چشمک زدن کریستال های معدنی و افکت زیبای باران در بخش های حاره ایی. افکت های جادوها نیز زیباست و دشمنان قیرمانند حرکت ها و حمله های جذابی دارند. تغییرات شبانه روز و سایه پردازی بازی شاید بی نقص نباشد؛ اما قطعه زیبا کار شده اند. حرکات و انیمیشن بازی روان و دیدنی است و خیلی به ندرت افت سرعت دیده می شود. در کل سازندگان به هدف اصلی خود دست یافته اند: به تصویر کشیدن یک دنیای فانتزی که انگار از کتاب های قصه بیرون آمده است، با دزدهای شاهزاده اش، پرنسس های در خطرش، غول های مهربانش، مناظر خیره کننده اش و قطعات دو بعدی داستانی جذابش! صدا در بازی حالتی دو گانه دارد. صداگذاری شخصیت های اصلی مثل قهرمان دزد. «ماجین»، باس ها، راوی و غیره بسیار شنیدنی، حرفه ای و زیبا کار شده اند. در مقابل صدای حیوانات کوچکی جنگلی پرتعدادی که در بازی نقش راهنما را ایفا می کنند بسیار ضعیف است!
موسیقی بازی نیز دو رو دارد: موسیقی پس زمینه ی مراحل اگرچه تنوع زیاد و تعامل مثبت با موضوع و تم هر بخش دارد (موسیقی با ریتم آفریقایی برای مراحل جنگل، شورانگیز برای مراحل بارانی و غیره)، اما این آهنگ ها به سختی شنیده می شوند و بدتر این که حلقه هایی (لوپ) بسیار کوتاه هستند و در نتیجه فوق العاده سریع تکراری خواهند شد. در مقابل موسیقی منوها، دموهای مختلف ابتدا، میانه و به ویژه پایان بازی، مبارزه ها (به خصوص باس فایت ها)، فوق العاده زیبا و شنیدنی هستند. آهنگ های ارکسترال، گوش نواز و با تم های حماسی، ماجراجویانه و فانتزی، در صحنه هایی که چنین موسیقی های زیبا و هیجان انگیزی با گرافیک خوش ساخت و پر جزییات و دوبله ی کارآمد شخصیت های اصلی و کارگردانی موفق تلفیق می شوند. بازی مانند جواهری کمیاب در دنیای بازی های کامپیوتری می درخشد حیف که چنین درخشش هایی چندان پر تعداد نیستند!
در نهایت
Majin & the Forsaken kingdom تجربه ای متمایز و بدیع است که بدون شک کمبودهای بسیاری نیز دارد. ولی آن دوستانی که بتوانند با کمی شکیبایی و یکنواختی و کسل کنندگی بازی را تحمل کنند، تا مدت ها از این بازی خاطره ای دوست داشتنی در قلب هایشان حفظ خواهند کرد.
مزایا
به تصویر کشیدن زیبای یک دنیای فانتزی و قصه مانند با استفاده از گرافیک زیبا و موسیقی قابل قبول، گیم پلی و داستان ساده و قابل دسترس برای گستره ی وسیعی از مخاطبان، شخصیت های به یاد ماندنی.معایب
روند فوق العاده کسل کننده و یکنواخت، سادگی در شخصیت پردازی گاهی به مرز حماقت نزدیک می شود! نبود جذابیت و خلاقیت در معماهای محیطی، محتوای گیم پلی ناچیز و گم است.