بیعت صوفی، بیعت مسلمان

ابن منظور می نویسد: «دست دادن بر یکدیگر برای انعقاد داد و ستد و بستن پیمان و اطاعت را بیعت می گویند و بیعت بستن پیمان و اطاعت است»(1). که نزد اعراب قبل از اسلام هم مرسوم بوده
چهارشنبه، 10 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بیعت صوفی، بیعت مسلمان
 بیعت صوفی، بیعت مسلمان

نویسنده: سید تقی واحدی



 
شناخت ریشه های لغوی بیعت در روشن شدن معنی«بیعت» نقش مؤثری دارد.
ابن منظور می نویسد: «دست دادن بر یکدیگر برای انعقاد داد و ستد و بستن پیمان و اطاعت را بیعت می گویند و بیعت بستن پیمان و اطاعت است»(1). که نزد اعراب قبل از اسلام هم مرسوم بوده به هنگام معامله با یکدیگر دست می دادند و این عمل را نشانه انعقاد معامله می دانستند.
اسلام این عادت معروف عرب را که هنگام داد و ستد طبق آن عمل می کردند برای اطاعت در مورد عهد و پیمان با امام به کار گرفت البته مفهومی که در اسلام از بیعت استنباط می شود تجرد کامل انسان مؤمن از مال و جان خویش برای حق تعالی است چنان که قرآن می فرماید: «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه»(2) خداوند از مؤمنان مال و جانشان را خریده است که بهشت برای آنان کامل باشد.
این تجرد کامل از حال و جان همان داد و ستدی می باشد که رسم اعراب بوده و قرآن به آن اشاره کرده همانطور که انسان متاعی را در قبال پولی به خریداری می فروشد دیگر حق تصوف در متاع را ندارد یعنی باید به طور کامل دست کشیده معامله ای که خریدار حق و فروشنده انسان مؤمن بالله است همین حکم را دارد.

بیعت در سیره ی رسول خدا

آشنائی با زندگی ختمی مرتبت صلوات الله علیه گمشده های محقق را به او می نمایاند و به صراط مستقیم هدایتش نموده از کج فهمی و نادرست گویی و نویسی بازش می دارد.
در سیره ی پیامبر اکرم بایک سلسله بیعتهائی آشنا می شویم که از بیعت عقبه ی اول آغاز شده و به بیعت غدیر پایان یافته است.
1- بیعت دعوت: یعنی بیعت عقبه اول که سپردن تعهد برای به عهده گرفتن دعوت و شکیبائی در مقابل بت های جاهلیت است.
2- بیعت جهاد:که برای اطاعت از فرمانهای نظامی و تحمل ناگواریها و تخلیهای جنگ است.
3- بیعت زمامداری: پذیرفتن حکومت و ولایت برای کسی که شایسته آن مقام می باشد.

ارکان بیعت

سه رکن را می توان برای بیعت قائل شد که اگر یکی از این سه رکن مراعات نشود بیعت تحقق نمی پذیرد.
1- بیعت کننده، 2- کسی که با او بیعت می شود، 3- پیمان بستن بر اطاعت و فرمانبرداری که سومی را به تنها به سه قسم تقسیم کرده اند. یا اطاعت در زمینه ی دعوت است، یا اطاعت درمسأله رهبری و امامت، یا اطاعت در مسئله جنگ.

شرائط بیعت

1- قدرت و توانائی به حد توانائی زیرا عبدالله بن عمر می گوید: با پیامبر خدا بیعت می کردیم که به سخنان حضرتش گوش دهیم و از وی اطاعت نمائیم رسول خدا به ما می فرمودند: «در حدی که توانائی موجود است».(3)
2- بلوغ زیرا که «هرماس بن زیاد» وقتی دست به سوی رسول خدا به جهت بیعت دراز می کند حضرت چون کودک بود با او بیعت نفرمودند».(4)
3- اطاعت در غیر معصیت خدا که رسول اکرم فرموده اند«مسلمان باید دلخواه ناخواه گوش فرا دارد و اطاعت کند مگر آنکه او را وادار به گناه کنند که در این صورت اطاعت نمودن لازم نیست»(5) البته به لحاظ همین شرط بیعت با صوفیه اگر هم به لحاظ تربیت باشد
که اسم آن عهد و پیمان را نمی توان بیعت گذاشت حرام می باشد زیرا بستگی با صوفیه در قسمت اعظم دستوراتشان که اشاره کردیم و می کنیم اطاعت از معصیت و بدعت و حرام می باشد مثلاً تجسم صورت مرشد، عشریه دادن به جای خمس و نظائر اینها.

نوع بیعت مرسوم نزد صوفیه

با این اسم مختصری که درباره ی بیعت نوشتیم بهتر می توانیم نسبت به بیعت صوفیه شناخت پیدا کنیم، ملا علی گنابادی بعد از اینکه به اخذ بیعت در شرایع سابق تا زمان قائم آل محمد عجل الله فرجه الشریف اشاره می کند می نویسد : «پس چنین امر لغو نباشد»(6) به این معنا که باید در زمان غیبت هم همان بیعتی که در شرایع مراعات می شده است صورت گیرد چنانکه آقای سلطان حسین تابنده می نویسد: «چون دسترسی به درک زیارت خود حضرت و تبعیت بلاواسطه با او نیست پس لازمه این عبارت (دعای فرج معروف به دعای عهد) آن است که بیعت با وسائط انجام گیرد چنان که لازم است نمایندگی هم برای تبلیغ احکام فرعیه وجود داشته باشند که عبارت از فقها کثره الله امثالهم می باشند چون این دو رشته در میان شیعه در زمان ظهور نیز موجود بوده هر دو به نمایندگی از طرف امام دعوت می کردند[منظور اجازه جنید بغدادی است که درباره اش تحقیق کردیم] نه بالاستقلال، پس بیعت در زمان غیبت نیز با اهل آن لازم است»(7).
آقای سیدهبة الله جذبی به اصطلاح صوفیه آقای ثابت علی هم در تحویل سال 1358 گفته است: «تا دوره ی امروز که دوره ی امام دوازدهم حضرت حجة ابن الحسن ولی عصر که امروز دوره آن بزرگوار است که البته باید با آن بزرگوار بیعت کرد، البته چون مطابق صلاح خدا آن بزرگوار در پشت پرده ی غیبت است و البته خلاف فضل اللهی بود که یک هم چون مهمی که موجب تکمیل دین و موجب حقیقت است در مدت غیبت از بین رفته باشد، این بود که خود آن بزرگوار یک نفر از اصحاب خودشان [چنین ادعائی در هیچ جا از تاریخ دیده نشده است] را مأمور کردند که از طرف آن حضرت بیعت بگیرد. بیعت بگیرد یعنی چه؟ یعنی بیعت بگیرد برای امامت امام دوازدهم و این
اجازه ای که آن حضرت مرحمت فرمودند همینطور دست به دست و سینه به سینه همیشه هست تا ظهور آن بزرگوار»(8).
در این صورت به نتیجه می رسیم که صوفیه بدون اقامه دلیل بر خلاف آنچه از ناحیه امام زمان روحی فداه شرف صدور یافته چون تمام مدعیان «بابیت» مانند میرزا علی محمد شیرازی و غیره، به قول خودشان همان بیعتی را می گیرند که از زمان آدم تا قائم آل محمد روحی فداه ادامه داشته است. در معنا برای حضرت حجة بن الحسن العسکری بیعت می گیرند چنانکه نوشته اند «و امام غائب هم هست اما چون عموم مردم دسترسی به آن حضرت ندارند و بر همه واجب است که با امام بیعت کنند تا داخل اسلام شوند بدون بیعت، اسلام حقیقی برای کسی حاصل نشود هر که اسلام را قبول دارد اما بیعت نکرده، او به ظاهر مسلمان است در آخرت نجات مسلمانی ندارد لذا امروز ما برای امام بیعت می گیریم از مردم».(9)
ممکن است بگویند شیخ عباسعلی کیوان قزوینی منصور علی شاه مبتلا به مرض مخالفت بارؤساء خود شده به غرض نوشته است در جواب می گوئیم سیدهبة الله جذبی که تا آخرین روز زندگی از معتقدان بود او هم می نویسد: «در زمان غیبت امام زمان عجل الله فرجه این امر مهمّ که موجب آیه ی مبارکه «الیوم الکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»که موجب اکمال دین است ساقط و نسخ نشده، لذا باید عقلاً و نقلاً و فضلاً در زمان غیبت هم این عمل را انجام دهند و آنها مجازین در درایت و بزرگان عرفا (البته نزد عرفا چنین روشی نیست) می باشند که به اجازه ی متصله به وسائط به امام علیه السلام از مستعدین اخذ بیعت می نمایند»(10) که در سخنرانی حلول سال 1358 هم مفصل تر بیان کرده است.(11)
پس اگر کیوان قزوینی منصور علیشاه به گونه ای که از نظر گذراندید درباره ی بیعت گفته همان مطالبی است که رئیس آقای منصور علیشاه و ثابت علی به آنان تعلیم داده و تعهد وفاداری و ناشر این افکار بودن را قبلاً در آنان دیده که اجازه دستگیری به آنها داده است.
و این نه اعتقادی است که فلانی و فلانی از فلان فرقه دارند بلکه زیربنای فکری
صوفیه چنین می باشد چنان که مولوی هم سروده است.

پس بهر دوری و لیئی قائم است
تا قیامت آزمایش دائم است

پس امام حی قائم آن ولی است
خواه از نسل عمر خواه از علی است

مهدی و هادی وی است ای راه جو
هم نهان و هم نشسته پیش او

بد نیست به توضیحی موضوع را شیرین کنیم مولانا در این جا امامان را از نسل علی می داند و آنان که بدون اعتبار وابسته بودن به شجره امامت بیعت می گیرند را از نسل عمر معرفی می کند. یعنی کارشان کار علوی نیست که با پشتوانه غدیر باشد بل اقدامشان عمری است که به سقیفه بنی ساعده باز می گردد.

بیعت، ظهور ولایت

صوفیه که از هر نمدی برای خویش کلاه تهیه دیده اند آنجا که در اخبار آل محمد صلوات الله علیه به اهیمت ولایت اشاره نموده اند و اسلام را بر پنج رکن نماز و زکوةو جهاد و حج و ولایت معرفی فرموده اند و این که معصوم علیه السلام می فرماید بی ولایت نه نماز و نه زکوةو نه حج و نه جهادی نیست، صوفیه سوء استفاده نموده گفته اند «از اینها معلوم می شود که ولایت و ایمان ظهورش به بیعت است»(12).
و ملا سلطان گنابادی هم معتقد می باشد: «ولایت عبارت است از بیعت با ولی امر که به واسطه ی آن صورت ملکوتی شیخ داخل قلب می شود مقصود از ایمان همان بیعت با مرشد است که خداوند دیگر صاحب بیعت را عذاب نکند و اگر چه قاصر باشد و مقصود از نماز همین بیعت است»(13) در معنا کسانی که بیعت بدعتی در اسلام را با مرشد صوفیه نکرده اند تارک الصلوة می باشند و عذاب هم می شوند.
زیرا اگر این بیعت صورت نپذیرد ولایتی که اساس ارکان فروع دین محسوب می شود تحقق نمی یابد محمد حسن صالح علیشاه گنابادی بعد از نقل روایت رسیده از ناحیه ی مقدسه امام باقر علیه السلام که پایه های اسلام رامی شناسانند و سپس در انتها سه بار سفارش به ولایت می فرمایند می گوید «این ولایت حاصل نمی شود مگر با بیعت ولویه خاصه».(14)
در صورتی که اگر سخن از بیعت در زمان غیبت است نه منظور بافته های صوفیانه مشتی بدعتگزار می باشد که به ادعا نه به حقیقت می گویند ما به طور مسلسل مجاز از ناحیه امام هستیم، زیرا شارع در عصر غیبت هیچکس را به عنوان نیابت خاص برای ما معین نکرده است جز این که به فقهاء و روایت احادیث ارجاع داده فرموده اند: «فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهوا مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه»(15)
یا فرمان «و ما الحوادث الواقعه فارجعو فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله» که در مکاتبه سمری فرموده اند.(16)
علامه فقید میرجهانی قدس سره هم می نویسد: «بعد از وفات علی بن محمد سمری آن حضرت نایب خاصی نداشته و نخواهد داشت تا زمان خروج سفیانی بلکه علماء شیعه دوازده امامی را مرجع و نایب عام خود قرار داده اند»(17)
پس بدین مبادی و اصول در غیبت کبری، مقام با بیت مسدود و رجوع به «علماء» در امر دین مفتوح گردید. صوفیه اگر به راستی سندی چون دو فرمان فوق دارند باید ارائه دهند و الا به قول ملا علی گنابادی «بدون اجازه بزرگ، قول شخص چون بول او خواهد بود».(18)

منظور از طرح بیعت

ایمانی

در پی ایرادهای محققان به بیعت گیری صوفیه، این نوع بیعت را در زمره ی انواع بیعت های اسلامی قرار داده شخصی به نام نور علی تابنده مدعی شده است «بعد از رحلت پیغمبر بیعت ایمانی به جهت ولایت علی بود و هیچ یک از خلفای راشدین مدعی اخذ چنین بیعتی نبود».(19)[نبودند]
البته ابداع چنین طرحی دارای خاصیتهای ایمانی بسیار است، لکن باید به این اشاره کرد که اطلاق لفظ «خلفای راشدین مدعی اخذ چنین بیعتی نبود (نبودند) غلط است
زیرا خلفاء ثلاثه مدعی نبودند ولی علی امیرالمؤمنین که به لحاظ غصب خلافت چهارمین خلیفه قرار گرفته است مدعی بودند و بر اساس غدیر بیعت می گرفتند.
ثانیاً آقای نور علی تابنده که می باید برای بدعت بیعت از ناحیه ی مقدسه امام زمان روحی فداه دلیلی اقامه کند تا لااقل اتباع فرقه به شک و تردید مبتلا نشوند در تداوم بیعت در زمان غیبت می نویسد: «در زمان ائمه خود بزرگواران یا نمایندگانشان بیعت می گرفتند. در زمان امام دوازدهم خصوصیت وکلای اربعه (نواب چهارگانه) فقط این بود که واسطه ی ارتباط ظاهری شیعیان با امام بودند، مثلاً چون محل اقامت حضرت به آنها گفته شده بود و آن را می دانستند، عریضه هایی که شیعیان می نوشتند را می گرفتند و به حضرت می رساندند و جواب اخذ کرده به صاحبش رد می کردند این چهار نفر به هیچ وجه نه خودشان مدعی اخذ بیعت بودند و نه در کتب نوشته شده است که بیعت می گرفتند».(20)
دقت در متن نوشته آقای نور علی تابنده موضوع بسیار مهمّی را بر ملاء می سازد بیعتی که ایشان مطرح کرده اند از دوران امامان ادامه داشته و تحت عنوان «تداوم امر بیعت ایمانی در زمان ائمه اطهار»(21) به آن اشاره می کند. متوجه نمی شود که به اثبات می رساند به زمان امامت، امام دوازدهم در فاصله اختیارات وکلاء که نواب اربعه به شمار می روند در زمان غیبت صغری این بیعت قطع می شود و توجه را به چهار موضوع جلب می کند.
1- یا امام از غیبت صغری به بعد بیعت را به شکل دوران گذشته امامت امامان ما قبل خود ضروری نمی دانستند.
2- یا مسئله بیعت را مخصوص حضور عینی نه غیبی امام می دانند و بس.
3- یا نعوذ بالله امام به وظیفه عمل نکرده بر خلاف سیره مرسوم مزد امامان ما قبل خود رفتار نموده اند.
4- یا شکل بیعت تغییر می یابد و به آن صورت دستور داده اند.
که البته آنچه از مختصات امامت است، هرگونه ای از آن از هر عیب و ایرادی مبرا می باشد که اراده امام به آن تعلق می گیرد «هر چه آن خسرو ملک توحید کند عین حق است» و اراده ی الهی محسوب می شود.
دقت به موضوعی که کمتر در اذهان نشسته است وبه آن نپرداخته اند وازجمله ضروریات این بحث بسیار مهمّ می باشد. این است که باید دانست آیا در عصر امامت، تمامی معتقدان که در سراسر کشور اسلامی به طور پراکنده دور از مرکز اسلامی زندگی می کردند بیعت مرسوم در غدیر که جمع انواع بیعتهای دوران پیامبر اکرم می باشد به طور عمومی در همه جا صورت می گرفته است یا فقط به پذیرش قلبی و اطاعت از اوامر و دوری از نواهی اکتفا می شده است. چنان که در عصر نواب چهارگانه که اخذ بیعت از سوی امام غیر ممکن بوده است نواب اربعه به چنین مهمی اقدام نکرده اند، تفهیم نموده اند که این ضرورت ایمانی امروز به ایمانی قلبی و پذیرش امامت و اطاعت از فرامین آن تأمین می شود.
بلکه بهتر است به این اشاره کنیم که رجوع به «حجت های امام زمان» روات احادیث که در ظهور حوادث واقعه وظیفه قرار داده اند خود دلالت بر انجام بیعت ایمانی است. و دیگر نیازی ندارد ما بدعتی پدید آورده سر از فرمان امام برداریم. ابداعات خویش را مشروعیت داده مبتلا به بدعت شویم.

تداوم بیعت در ایام غیبت

فتنه ی ضلالت و گمراهی از این جایگاه توسط مدعییان «بابیت» مانند میرزا محمد علی شیرازی و «نیابت» مانند صوفیه خصوصاً روساء نعمة اللهیه از دوره قاجار تا امروز و «رکنیت» شیخیه، به صورت ظاهری فریبنده و تقریباً عوام پسند مطرح شده است و هر کدام از مدعییان «بابیت» و «نیابت» و «رکنیت» به نوعی به آن پرداخته ضروری دانسته اند.
اینان مدعی هستند بیعتی که درغدیربا جانشین پیامبر صورت گرفته و در همه دوران امامان شیعه تحقق یافته، از شروط پذیرش ولایت با امامت بوده است باید در دوران غیبت نیز مراعات شود.
ولی کمتر دقت نشان دهنده این است که چنین دلسوزی ذهنی بر اساس چه مسئولیتی است؟! که حضرت صاحب الامر به آن نپرداخته اند؟ جز این نیست که طراحان خود به ریاستی با پشتوانه مقدس دست یابند و الا صاحب الزمان روحی فداه در فمان روزهای آخر غیبت صغری که در آستانه غیبت کبری صادر کرده اند، امت امامت را به
حجت های خود که روات احادیث می باشند ارجاع داده اند.
پس ادعای تداوم بیعت در ایام غیبت، ابداعی است که سران بابیه و صوفیه و شیخیه برای خود نموده اند. زیرا اگر نیازی به چنین توجهی در حق امت امام می بود، حتماً از ناحیه ی مقدسه به شکلی که ابداع کنندگان مطرح کرده اند اقدامی صورت می گرفت که خوشبختانه جز ارجاع به حجت های دوران غیبت کبری، فرمانی شرف صدور پیدا نکرده است.
ولی باز صوفیه و شیخیه بدون هیچ پشتوانه عقلی و نقلی بافته های خویش را مطرح کرده به جذب نیروئی که در خدمت بساط آقائی آنان باشد پرداخته اند البته در «شیخیه» موضوع بدون پشتوانه تاریخی مطرح است به این معنا که اصالت «رکنیت» را به وجود اقدس امام زمان وصل نمی سازند و متقابلاً صوفیه ادعای نیابتی دارند که یداً بید به مقام ولی الله الاعظم اتصال پیدا می کند. چنان که آقای نور علی تابنده در پی ادعاهای بدون مدرک روساء تصوف گنابادی مدعی می شود.
«امر اخذ بیعت در این زمان از طرف امام بر عهده شیخ جنید بغدادی بودی»(22) «بعد از غیبت هم حضرت به او اجازه دادند که برای خود جانشینی تعیین کند و او نیز جانشینی تعیین کرد لذا بیعت ایمانی نسخ نشد و جانشینان جنید در واقع نماینده غیر مستقیم امام می باشند که اخذ بیعت می کنند»(23).
در این صورت کسانی کانند تمامی شیعیان چون که به صوفیه نپیوسته اند بیعت ایمانی ندارند؟!
این سخنی لغو و بی اساس است زیرا در پذیرش چنین فرض غلط و بی پایه و اساسی چنان فتنه ای به پا کرده ایم که حتی دشمنان ولایت با امامت ننموده اند. برای نمونه شخصیتهای عالی رتبه علمی معنوی شیعه چون در زمره ی صوفیه نبوده اند بیعت ایمانی که شکل ظاهری ندارد نداشته اند.

بیعت

در زمان غیبت

عصاره ی مجموعه ی آنچه را درباره ی بیعت به قید تحریر در آوریم به بیعت «حکومتی اسلامی» و «بیعت نیابتی امام» خلاصه می کنیم. اولی از جمله ضروریات اداره ی جامعه اسلامی در دنیای کنونی است و اگر «اولی الامر» در آیه ی اطاعت را به معصوم علیه السلام اختصاص ندهیم که نباید داد، پذیرفتن ولایت امری فقیه آل محمد است که در زمان غیبت به اعتبار حکم حضرت صاحب الامر «حجت» امام زمان و حضرت حجت خدا بر اوست. رد اینان رد امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.
بیعت دوم مراسمی می باشد که در تصوف فرقه ای مرسوم شده و آن را مخصوص روساء صوفیه دانسته معتقدند اگر کسی بدون اجازه بزرگ صوفیان از کسی بگیرد باطل است ملا سلطان گنابادی می نویسد: «همچنان که تشبه کنندگان به صوفیان - از روی باطل. جرئت کرده در این وارد شده اند بدون اجازه از مشایخ معصومین (!!)...»(24) بیعت گرفته اند.
می گوئیم اگر ادعای شما در مورد جنید بغدادی که مجاز از ناحیه ی امام زمان است درست باشد که نیست زیرا دلیل و سندی ارائه نداده اید. اجازه اش در کجا به ثبت رسیده و مهمتر اینکه بریدگی اتصال بین روساء فرقه، قطع سند اجازه ای است که بدون ارائه مدرکی مدعی هستند.
ملا سلطان گنابادی برای اینکه پشتوانه ای جهت این بیعت ابداعی اختراعی فراهم آورده باشد می نویسد: «این بیعت سنتی پایدار بوده از زمان آدم تا هنگام ظهور دولت خاتم به طوری که اهل دین کسی را اهل نمی شمردند مگر با بیعت کردن با صاحب آن دین یا با کسی که او را برای بیعت گرفتن از مردم نصب کرده بود و برای آن شرایط و آدابی بود، مقرر ونزد آنها مخفی»(25).
در پاسخ این ادعای بدون دلیل و شاهد از عقل و نقل که ملا سلطان گنابادی به آن اصرار دارد نخست می گوئیم مقداری که در توان بود از کاوش و تتبع در اخبار و روایات به چنین دست نیافتم و این واضح است که ملا سلطان رئیس تصوف
گنابادی به دلیلی برخورد نکرده، زیرا اگر دلیلی به دست آورده بود حتماً برای اثبات ادعایش ارائه می داد.
در این صورت بر اساس ادعای او تمام مؤمنین از زمان معصومین علیهم السلام تا زمان ما از عامی و عالم همگی از شمار اهل ایمان بیرون می باشند زیرا چنین بیعتی در هیچ زمانی بین آنها متداول نبوده است. و مهمتر اینکه چگونه این عمل واجب بزرگ که کسی جز به آن مؤمن نشود بر همه مؤمنین و عموم اهل دین مخفی مانده؟ و جز صوفیه بر آن اصرار ندارند.
علاوه اگر این بیعت واجب بود و در تحقیق یافتن ایمان تأثیری داشت، می بایست در کتابهای علما نقل و از آن یاد می شد. به همین اعتبار صوفیان آن را از اسرار مخفی می دانند تا درباره ی ادعائی که برایش دلیل عقلی و نقلی ندارند ارائه دهند مورد سؤال و پرسش قرار نگیرند.
حال نباید جویا شویم چنین بیعتی که به دست رئیس فرقه ی صوفیه انجام می گیرد به عنوان نیابت خاصه است یا نیابت عامه؟ اگر بگویند: به سبب نیابت خاصه است. می دانند در مذهب امامیه اختلافی نیست که نیابت خاصه در زمان غیبت کبری قطع گردیده و اگر معتقد باشند بر اساس نیابت عامه است، پس اختصاص دادن آن به شخص خاص برای چیست؟
بررسی آثار طایفه ی صوفیه علی الخصوص روساء و وابستگان فرقه گنابادی نشان دهنده این است که برای خود اجازه ای قائل هستند و آن را با اجازه روایتی فراهم آورند. در صورتی که این هم شأن سازی و قیاس کردن غیر قابل قبول و باطل می باشد. زیرا اجازه ای که در میان عالمان دینی مطرح است به خاطر متصل شدن سند حدیث به معصوم و حفظ آن می باشد و این اجازه منصب خاصی را برای کسی اثبات نمی کند، مهمتر از آنچه به قید تحریر در آمد این است: که گرفتن بیعت او ویژگیهای پیامبر و امام است یا کسی که به طور خاص از سوی ایشان نصب شده باشد پس برای غیر آنها جایز نیست. و باید بدانیم همین بیعت که در زمان حضور معصوم بدون هیچ تردیدی واجب هست در صورتی که امام آن بخواهد و طلب کند انجام می شود چنان که در غدیر خم بر اساس اراده پیامبر اکرم، مسلمانان با علی ابن ابیطالب علیه السلام بیعت کردند و به امیرالمؤمنین بودن اسلام نمودند.
پس اگر از سوی امام علیه السلام شخص خاصی نصب شود که با او بیعت صورت گیرد، اجابت آن واجب است و در واقع بیعت با امام محسوب ی شود، ولی چنین امری برای فرد خاصی در زمان غیبت در هیچ سند معتبری دیده نشده، فقط صوفیه هستند که چنین ادعائی را بدون ارائه دادن مدرکی دارند.
ولی باید بدانیم امام صادق علیه السلام به مفضل بن عمر فرموده اند: «ای مفضل هرگونه بیعتی پیش از ظهور حضرت قائم علیه السلام بیعت کفر و نفاق و نیرنگ است، خداوند کسی که این بیعت را انجام دهد و همچنین کسی که با او بیعت شود را لعنت کند»(26) چنان که می بینید این حدیث به طور صریح بیعت کردن با غیر امام را جایز نمی داند. حال چگونه مدعییان تشیع که به تصوف فرقه ای خویش مشروعیت می دهند بر خلاف نظریه ی امام علیه السلام عمل می کنند. سؤالی است که باید اتباع فرقه از رئیس خویش بنمایند.

شکل بیعت در غیبت

نحوه ی بیعت از جمله موضوعات بسیار مهمّی است که باید در بحث مشروعیت آن مورد توجه قرار گیرد. بر فرض اینکه باید بیعتی در ایام غیبت صورت گیرد آیا شکل آن همان است که در صوفیه مرسوم می باشد؟ یعنی شخص دستش را در دست شیخ یا مأذون او گذارد، مراسم بیعت تحقق پیدا می کند؟!
مهمترین مراسم بیعت گیری در اسلام از ناحیه ی رسول خدا برای علی بن ابیطالب علیه السلام در غدیر خم برگزار شد که پیامبر اکرم بعد از سه روز چون دیدند دشوار است همه مؤمنین به آن حضرت دست بدهند امر فرمودند با زبان عهد و بیعت خود را اظهار کنند و امر نکردند که به شخص دیگری از اصحاب صالح و خواص ایشان دست بدهند.
پس صوفیه باید بدانند اگر گرفتن بیعت غیر معصوم جایز باشد که نیست، بیعت (= دستگیری) نمایندگان رئیس فرقه به نام مأذون حجیت شرعی ندارد، زیرا در غدیر چنین نشد و دیگر اینکه در مرحله اول همان اطاعت از پیامبر و امام، بیعت با نبوت و امامت محسوب می شود و در مرتبیت دوم عمل به اوامر دین و دوری از نواهی آن که توسط
پیامبر اعلام گردید نشانه بیعت با رهبر آسمانی اسلام است.
علاوه تجدید عهد وبیعت در زمان غیبت به این صورت نقل شده: دعای وارده را بخوانند و بعد از آن دست راست چپ خویش بزنند مثل دست زدن در بیعت(27) متقابلاً بیعت به صورت دست دادن که سه روز در غدیر برگزار شد، امام باقر علیه السلام از جمله امتیازات بیعت با امام دانسته می فرمایند: «دست دادن (هنگام بیعت) سنت و مرسوم شد، کسی استحقاق این مقام را ندارد (که) به کار برد».(28)
پس بیعت به صورت دست به دست دادن از ویژگیهای پیغمبر و امام است و برای هیچکس جایز نیست متصدی آن شود مگر کسی که پیامبر یا امام او را در این کار نایب خود قرار داده باشند همچنان که بیعت با حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام به دستور شاه خوبان امام کائنات حسین بن علی علیه السلام صورت گرفت.
ولی بدون هیچ تردیدی در زمان ما و مانند آن دلیلی بر جایز بودن بیعت به گونه دست به دست دیگری زدن یا به صورتی که در فرقه های تصوف مرسوم است نداریم، بدعتی حرام می باشد.
در این صورت اقدام به بیعت گرفتن با عنوان «بیعت ولویه» و «بیعت ایمانیه» که در زمان غیبت کبری از ابداعات صوفیه است نادرست و بدعت می باشد. و اگر کسی تن به این اختراع دهد بیعت با بدعت ضد سیره ی پیامبر و امام کرده و بدون تردید خروج از وظیفه معین شده است.

پی نوشت ها :

1- لسان العرب ج 8 ص 26 .
2- سوره توبه آیه 118 .
3- صحیح بخاری ج 5 باب بیعت .
4- صحیح بخاری ج 5 باب بیعت کودک .
5- صحیح بخاری ج 3 باب اطاعت از امام .
6- صالحیه ص 312 حقیقت 536 .
7- رساله رفع شبهات ص 19 .
8- رساله جذبیه ص 71 .
9- رساله احوال کیوان قزوینی ص 9 .
10- رساله باب ولایت ص 107 .
11- رساله جذبیه از ص 69 تا 72 .
12- صالحیه نوشته ملا علی گنابادی چاپ دوم ص 314 حقیقت 540 .
13- ولایت نامه ص 173 .
14- یادنامه صالح ص 474 .
15- وسائل باب 10 کتاب قضا .
16- جواهر جلد 40 ص 18 و تقلید چیست ص 21 .
17- نوائب الدهور فی علائم الظهور: 9/1
18- رساله سعادتیه ص 84 .
19- عرفان ایران: 10/1 .
20- همان مأخذ: 11/1 .
21- عرفان ایران: 10/1 .
22- عرفان ایران: 11/1 .
23- همان مأخذ: 12/1 .
24- تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده چاپ دانشگاه تهران: 292/2 .
25- همان مدرک : 280/2 .
26- به احتجاج طبرسی: 66/1 رجوع شود .
27- احتجاج طبرسی: 84/1 .
28- بیعت دراسلام از حجة الحق شیخ علی محمد همدانی: 195 .

منبع: واحدی، سید تقی[صالح علیشاه]؛ (1384)، در کوی صوفیان، تهران: نخل دانش، چاپ پنجم(شهریور 1387).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.