حجتالاسلام و المسلمین مهدى طائب (1)
چکیده
فضاى مجازى در دوران استعمار فرانو به عنوان تهدیدى براى ملل مستضعف و استعمار شونده بروز کرده است که به تهدید فرهنگى، فکرى و مذهبى جوامع هدف اقدام کند. اما مىتوان با تدبیر، از آن به عنوان ابزارى علیه استعمار فرانو استفاده کرد و محتواى عرضه شده در این عرصه را کاملا تغییر داد و اساسا این تهدید را به فرصتى براى بیان حقایق و فرهنگ اصیل اسلامى تبدیل کرد و در واقع این فرصت را به تهدیدى براى کسانى قرار داد که در راستاى سلطه خود از آن بهره مىبردند.کلید واژهها: استعمار فرانو، رسانه، فرصت و تهدید.
مقدمه
استعمار در هر یک از اشکال آن فریب و نیرنگى است براى سلطه که خداوند متعال مؤمنین را نسبت بدان هوشیار نموده و این وعده را داده است که این حیله دامن خود آنها را خواهد گرفت و این نکته امرى است که در طول تاریخ اثبات شده است و براى آینده نیز چنین خواهد بود؛ چرا که سنت الهى همچنان در جریان است و تغییر و تحویل نمىپذیرد.اکنون سخن در حیله جدید مستکبرین با عنوان استعمار فرانو است و سخن این است که این تزویر و حیله نیز همانند سایر حیلههاى آنها علیه خود آنهاست و اگر مؤمنین هوشیار باشند، این تهدید فرصتى براى مؤمنین است تا در نابودى آنها و بیش از پیش در زنده نگهداشتن و ترویج حق به کار گیرند. این نوشتار بر آن است که با بررسى هدف، ابزار و محتوا در عصر استعمار فرانو، به شواهدى از تاریخ گذشتگان بپردازد که مورد تأکید قرآن نیز بوده و به برخى از رایجترین ابزارهاى موجود که بر اثر پیشرفت علوم و صنعت پدید آمده اشاره نماید و به تحلیل مختصرى در این باره بپردازد. پس در بررسى خود پیرامون استعمار فرانو باید به سه عنوان توجه نماییم: هدف، ابزار و محتوا.
هدف، ابزار و محتوا
در آیات متعددى از قرآن مجید به مکر و حیله دشمنان علیه مسلمانان و مخصوصا پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه و اله تصریح شده است و قرآن یادآور مىشود که مکر و حیله دشمنان کارساز نخواهد شد. در آیهى دهم سوره شریفه فاطر آمده است:و الذین یمکرون السیئات لهم عذاب شدید و مکر أولئک هو یبور (فاطر، 10)
آنها که نقشههاى بد مىکشند عذاب سختى براى آنها است و مکر (تلاش افسادگرانه) آنان نابود مىشود و به جایى نمىرسد.
پس بنابراین آیه از قرآن مجید، مىبینیم که قرآن مىفرماید کسانى که با حیله و مکر کارهاى بد مىکنند عذابى سخت خواهند داشت و البته نیرنگ و حیله آنها نیز خود تباه خواهد شد. همچنین در آیهى چهل و سوم همین سوره چنین آمده است:
و أقسموا بالله جهد أیمانهم لئن جاءهم نذیر لیکونن أهدى من احدى الأمم فلما جاءهم نذیر ما زادهم الا نفورا - استکبارا فى الأرض و مکر السیىء و لا یحیق المکر السیىء الا بأهله فهل ینظرون الا سنت الأولین فلن تجد لسنت الله تبدیلا و لن تجد لسنت الله تحویلا (فاطر، 42 – 43)
آنان با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبرى انذار کننده به سراغشان آید، هدایت یافتهترین امتها خواهند بود؛ اما چون پیامبرى براى آنان آمد جز فرار و فاصله گرفتن (از حق) چیزى بر آنها نیفزود. اینها همه به خاطر استکبار در زمین و نیرنگهاى بدشان بود، اما این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را مىگیرد؛ آیا آنها چیزى جز سنت پیشینیان (و عذابهاى دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براى سنت خدا تبدیلى نخواهى یافت و هرگز براى سنت الهى تغییرى نمىیابى.
پس مىبینیم که در آیات شریفه تأکید شده است که انگیزه این کارشان فقط سلطهگرى در زمین و حیلهاى زشت بود و حیله زشت آنها دامنگیر خودشان خواهد شد، چرا که نباید جز سنت الهى درباره پیشینیان را انتظار داشته باشند؛ زیرا سنت خداوند هرگز تغییر نمىیابد و هرگز براى سنت الهى دگرگونى وجود نخواهد داشت.
توضیح اینکه افرادى که به دنبال استعمار هستند هدفى را دنبال مىکنند که در کوتاهترین بیان مىتوان سلطه بر منافع دنیایى را بیان کرد و در گستره این کلمه، یعنى سلطه همه انواع استعمار جاىگیر است. اگر منافع سلطه بر نیروى انسانى را اقتضا کند همان را دنبال مىکنند و اگر منابع معدنى هدف باشد راه استیلاى بر آن را ادامه مىدهند و اگر هدف زمینهاى قابل کشت باشد آن را تعقیب مىکنند. اما نه لزوما به هدف کشت، بلکه این نیز متفاوت است؛ یعنى گاهى زمین و کشت آن تأمین منافع آنها مىکند و گاهى جلوگیرى از کشت و بایر ماندن آن، منافع استعمارى آنها را در پى دارد. براى رسیدن به این هدف نیازمند همگرا ساختن افراد ساکن در منطقه هدف هستند تا آنها را وادار به انجام خواستهى خویش نمایند.
همگام سازى و همفکر سازى لزوما در همهى ابعاد و حیطهها قابل دسترسى نیست، بلکه تنها در حد لزوم مورد پیگیرى است. لیکن باید توجه داشت که همگرایى در حد مطلوب شرط لازم موفقیت استعمارگر است؛ یعنى ممکن نیست در منطقهاى همگرایى در هیچ سطحى با استعمارگر پدیدار نشود و او بتواند مستقر شده به استعمار خود ادامه دهد، بلکه در سطحى باید این همگرایى و همفکرى ایجاد شود و این مهمترین قسمت اقدام استعمارگر است و نقطه توفیق او در گرو موفقیت در همین بخش است و این باید با ایجاد محتواهایى از فکر، فرهنگ و اندیشه همراه باشد. القاى این فکر اندیشه و محتوا از طریق ابزارهاى گوناگونى صورت مىپذیرد که باید مورد بررسى قرار گیرد.
نقش ابزار در استعمار کهن ، نو و فرانو
آنچه استعمار کهنه، نو و فرانو را از هم جدا مىسازد بیشتر در میزان ایجاد همگرایى و تفاوت ابزار است؛ چرا که در هدف و محتوا تفاوتى وجود ندارد. آنها طالب امکانات و منافع هستند، چه در قدیم و چه اکنون، و این امر میسور نیست مگر با همگرایى نسبى که البته هر چه بیشتر باشد کار استعمارگرى سهلتر انجام مىشود؛ ولى در هر صورت، لزوم همگرایى در اصل خود ثابت است. آنچه در این سه مدل بیش از پیش تفاوت یافته همانا ابزار ایجاد همگرایى است که در استعمار کهنه، سر نیزه بوده و در استعمار نو وابسته سازى اقتصادى و در اختیار گرفتن پنهان منابع تولید و ایجاد فرهنگ مصرف در بین مردم از طریق ابزارهاى محلى بود و در استعمار فرانو ایجاد تفکر واحد در همه اقطار عالم و ثابت سازى فرهنگ در قالب مورد نظر استعمارگر از طریق ابزار رسانهاى فراگیر و در عالم مجازى و بدون حضور حتى غیر مستقیم فیزیکى انجام مىشود. به تعبیرى دیگر در مدل سوم از استعمار، شرط بقاى بازیگران جهانى این است که فرهنگ کشورها را در اختیار بگیرند و ارزشها و باورهاى مورد نیاز را بر آنها تحمیل کنند و این امر با تولید و توزیع اطلاعات از طریق همین ابزار رسانهاى فراگیر میسر مىشود.از این رو، ابزار تأثیر همگرایى در این مدل (استعمار فرانو)، تفاوتى چشمگیر با ابزار مدل دوم و اول دارد و نقاط منفى آن دو مدل را فاقد است؛ چرا که در مدل اول به دلیل خونریزى، کشتار، جراحت، حبس، تبعید و سایر سختىهایى که با پروژه همگرا نمودن همراه است آن را دشوار و شکننده مىساخت، اما در مدل دوم همگرایى به دلیل در مخاطره بودن ارتباطات، تبلیغ و ظهور و بروز قدرتهاى مخفى و مخالف و بعضا رقیبهاى اقتصادى محلى، محدودیتهاى ویژه خود را دارا بوده و هست و همین محدودیتها و تنگناها این گروه استعمارگر را به دنبال توسعهى ابزار در جهت رفع محدودیتهاى موجود در استعمار نو وارد عمل مىساخت و از طریق فرایندى نسبتا طولانى و با به کارگیرى همان نیروهایى که در استعمار نو به استخدام خویش درمىآوردند ابزار استعمار فرانو را فراهم ساخته، و با توسعهى ابزار ارتباطى به گونهاى که تمامى دنیا را در یک تار ارتباطى وارد نموده است و امواج پیام رسانى خود را چنان با به کارگیرى فرستندههاى فراگیر ماهوارهاى توسعه دادهاند که همهى مردم دنیا، مخاطب مستقیم و لحظهاى آنها قرار گرفتهاند و حتى قبل از اینکه کالاهاى آنها در دیار خود آنها به دست مشتریان برسد به مشتریان فرا سرزمینى عرضه شده است. از این رو هنگامى که فکر و فرهنگ آنها در این اثر پذیرى همانند عنصر استعمارگر شد، همه مقاومتها درهم مىشکند و جامعهى بشرى (نه صرفا مردم منطقهاى خاص) بدون مقاومت، بلکه گاهى با میل و رغبت، پذیراى استعمارگران مىشود و در راه اهداف او گام برمىدارد و تولید و مصرفش بر اساس خواسته استعمارگر تنظیم مىشود و این به معناى تأمین منافع او در سطحى فراگیر و همه جانبه و بدون مقاومت خواهد بود.
چنان که مشاهده مىشود تمایز اصلى بین استعمار نو و فرانو، همانا ابزارى است که در راه ایجاد همگرایى و یکسان سازى وجود دارد؛ ابزارى که مرز و مرزبان اسلحه به دست در برابر او کارآیى ندارد و طوفان و سرما و گرما در آن خللى ایجاد نمىکند و به میزان ظرافت برنامهریزان در امر ایجاد همگرایى ابزار، آنها را یارى مىدهد و این تهدیدى است که با ورود این ابزار به میدان کارزار جهان بشریت، از جمله جهان اسلام با آن مواجه شدهایم.
آنچه در این میان قابل توجه و دقت است این است که این ابزار، به همان میزان که سایر فرهنگها را تهدید کرده و مىتواند با وارد ساختن فرهنگ مستعمر اختلال و درهم ریختگى فرهنگهاى بومى و منطقهاى و یا مدعى جهانى را درهم ریزد، به همان میزان تهدیدى براى فرهنگ کشور یا واحد استعمارگر است؛ چرا که بر خلاف استعمار نو که ابزار آن انحصارى و در اختیار جریان قدرت استعمارگر بود، در این جا به چند دلیل ابزار در اختیار همگان است؛ یعنى در اختیار استعمارگر و استعمار شونده. عمدهى این دلایل و ضرورتها عبارتاند از:
1. ضرورت توسعهى ابزار ارتباطى و داخل ساختن آن در خانه یکایک مردم جهان، که در راستاى اثر گذارى بر افکار و ایجاد همگرایى آنها با بلوک استعمار کننده ضرورتا ابزار در اختیار همگان قرار گرفته است؛
2. ضرورت و لزوم دو جانبه بودن ابزار ارتباطى که قدرت استعمارگر به طور مداوم نیازمند دریافت و فهم بازخورد اقدامات فرهنگى خود در ایجاد همگرایى و پر ساختن خلأهاى پدیدار شده از سوى فرهنگهاى منطقهاى است؛
3. سایر ضرورتهایى که استعمارگران را مجبور به قرار دادن ابزار ارتباطى در اختیار همگان نموده است.
البته همین امر، یعنى در اختیار همه قرار گرفتن ابزار استعمار، تهدیدى است که اگر مورد توجه قرار گیرد خانه عنکبوتى او را در سریعترین زمان درهم ریخته و جهانى سازى را براى او ناممکن خواهد ساخت.
ابزار دو سویه
ابزار رسانهاى فراگیر وسیلهاى است که آحاد بشر را گیرنده پیامهایى مىسازد که از طریق این رسانه منتشر مىشود. این رسانه به دلیل قابلیتهاى خود مىتواند رساناى پیامهاى متفاوتى باشد؛ یعنى هر کس در این پیام رسانى مىتواند این ابزار را در اختیار گرفته و با سازنده ابزار در اصل ارسال پیام رقابت کند. جالب اینکه براى صاحب ابزار نیز حیله و راهى براى فرار از این ورود و رقابت وجود ندارد. آن گاه که او مرزها را درهم شکسته، صاحبان فرهنگهاى منطقهاى و بومى را در دفاع از فکر و اندیشه خود با بستن فیزیکى مرزها ناتوان و درمانده ساخته است و به ریشخند آنها مىپردازد، آیا اکنون مجبور به تسلیم و رها سازى مقاومت بوده و باید پذیراى فرهنگى باشد که از طریق این رسانه فراگیر در خانهها حضور یافته و قبل از اینکه مخاطبان فرهنگ خودى به نهادهایى همچون مسجد، کلیسا، صومعه، سالن سخنرانى و یا هر نقطهاى براى استماع سخنان و فرا گرفتن فرهنگ خودى روى بیاورند در خانه خود درگیر فرهنگ القایى که ساخته و پرداخته گشته است، مىشوند و گاهى بر حضور در مسجد و کلیسا براى دریافت پیام فرهنگ خودى فرصت نمىیابند؛ زیرا چنان با تار ارتباطى فرهنگ استعمارگر سرگرم و مسحور شده است که حرکتى به سوى حقیقت عرضه شده از سوى خودىها نخواهد داشت.این بیان به عنوان یک روى سکه باید لحاظ شود که سازنده رسانه بدان توجه داشت. اما روى دیگر سکه که تارگستران از آن غافل بودند و یا شاید آگاهانه از بعد دیگر آن دم برنمىآوردند تا مبادا با سخن گفتن از آن، موجب بیدارى صاحب فرهنگ اصیل گشته، براى خویش در این تار ارتباطى، رقیبى فراهم کند نیز باید مورد ملاحظه قرار داد. به هر حال چه او غفلت کرده باشد و چه توجه داشته باشد و چه تغافل کند، به هر روى این وضعیت واقعیتى است که بالأخره خود را نشان داده است. آن نکته این حقیقت است که با همین ابزار مىتوان به توسعهى فرهنگ بومى و منطقهاى و یا جهانى خود پرداخت و استعمارگر را درون خانهاش هدف قرار داد و همان نیروهایى را که در القاى فرهنگ، او را یارى مىدهند تحت تأثیر قرار داد و این تجربهاى است تاریخى که با مرور زمان خود را عیان کرده است و استعمارگران از آن غافل بودند.
استعمارگر نمىدانست و یا برملا نمىکرد که این ابزارى که در توسعهى فرهنگ او توانمند است در توسعهى دیگر فرهنگها نیز مىتواند به کار گرفته شود و همان توانمندى را داراست؛ زیرا این توانمندى صرفا در راستاى فرهنگ استعمارگر نیست، بلکه این رسانه توانایى رساندن هر پیام و فرهنگى را دارد و تأثیر آن در گرو توانمندى فرهنگ و محتواى پیام عرضه شده از طریق این ابزار است. سنخیت ابزار با فرهنگ سازنده آن سخنى است که نمىتوان با آن موافق بود، بلکه این رسانه توانایى رسانا بودن را دارد و هر صاحب فرهنگى که از این ابزار بهره جوید در این مسابقه ورود یافته است و برنده کسى است که در دو مؤلفهى بهرهگیرى از ظرفیت ابزار و تبیین فرهنگ، از رقیب پیشى بگیرد.
سنت الهى
این سنت الهى است که سلطه گران، زیاده خواهان و منحرفان از مسیر الهى همواره در طول تاریخ تدبیر کردهاند و اندیشیدهاند تا مسیر امور را به نفع خویش تغییر دهند و حق را منکوب و درمانده سازند و سرمایه گذارى هنگفت نمودهاند تا در مقابل حق عرض اندام کنند، اما به ناگاه متوجه شدهاند که حق با استفاده از همان ظرفیتى که آنها ایجاد کردهاند به میدان آمده و او را دچار شکست و خسران ساخته است.اگر فرعون در برابر موسى علیهالسلام به استفاده از سحر ساحران پناه برد، باید توجه داشت که اصولا عصاى موسى، که اعجاز او بود، زمانى در دست موسى قرار مىگیرد که سحر و جادو ابزارى است براى سلطه باطل و درگیر ساختن مردم با امرى مجازى که چشم آنها را بر دیدن حقیقت بسته نگه مىدارد. هدف ساحران از استفاده از این ابزار این بود که آن قدر در سحر و جادو به دنبال اهداف خود بودند تا مردم را از دروغین بودن سلطه و قدرت فرعون غافل کنند و با او همگرایى نشان دهند و او را در راه تأمین منافعش یارى دهند و او به راحتى به استعمار خویش مشغول باشد.
تحلیل بیشتر این واقعهى تاریخى که در قرآن بر آن تأکید شده است به این نحو است که عصاى موسى همانند ابزار ساحران مشابه است؛ اما عصاى موسى حقیقت است، اما چگونه این حقیقت را در برابر دیدگان سحر زده اجتماع آن روز باید به تصویر بکشد و با کدام نیرو و ابزار مىتوان همه را در نقطهاى گرد هم آورد و این حقیقت را به آنها نشان داد، این در اختیار موسى نیست. این فرعون است که این ابزار جمع کننده مردمان را در اختیار دارد و مىتواند آن را به کار گیرد. اما اگر موسى این امر را از فرعون طلب کند او هرگز انجام نخواهد داد. اما اشتباه او در فهم واقعیتها، او را وادار مىسازد چنین کارى را براى موسى به راحتى انجام دهد. او این اجتماع را حاصل مىسازد و مردم را براى رؤیت حقیقت موسى گرد هم مىآورد. فرعون موسى را در اولین گام تبلیغىاش، یعنى آن گاه که موسى عصاى خود را رها ساخته و به مارى بزرگ تبدیل شد متهم به سحر نمود و در همین اتهام حضرت موسى از او خواست که اگر ادعا دارى که سحر است تو ابزار سحر فراوان در اختیار دارى آن را باطل کن. بنابراین فرعون خود را براى مقابله با موسى مجبور به استفاده از ابزار سحر مىبیند و گمان دارد که مىتواند حقیقت موسى را تحت تأثیر قرار داده آن را از میان بردارد. پس پیشنهاد مقابله مىدهد و روز جشن ملى را پیشنهاد مىکند. آن روز که جماعتى گسترده گرد هم مىآیند و هنگامى که مبارزه ساحرى جدید با سایر ساحرها را اعلان مىکند بر شور حضور مردم مىافزاید؛ چرا که نمایشى بزرگ در این روز جشن در کار خواهد بود. این گونه با خرج و تبلیغ و تلاش فرعون، جماعت حضور مىیابند و در آغازین اقدام، آن ابزار القاى فرهنگ منحط و سلطه گرایانه خویش را که همانا سحر و جادو باشد به میدان آوردند و البته در تعدادى فراوان و چشمگیر به گونهاى که در گام اول، موسى از اینکه عصاى او نتواند در این مبارزه توجه مردم به حقیقت را جلب کند و در ایجاد همگرایى با حق، ذهنها را تسخیر کند در هراس بود و مىترسید که مبادا کثرت سحر در فکر و اندیشه مردم چنان جاىگیر شود که مکانى براى حقیقت او باقى نماند. اما خداوند با نهیبى او را متوجه واقعیت موجود ساخت که این اجتماع و به میدان آوردن سحر اگر چه به گمان فرعون راه نجات او و سلطه بر موسى است اما غافل از این واقعیت است، که اگر این اجتماع، ابزار قدرت نمایى او در سلطه سحرآمیز است، به همان میزان ابزارى براى نمایش واقعیت و حق موسى است و آن فرهنگى که در این میدان توانمند باشد پیروز خواهد بود، زیرا به حقیقت نزدیکتر بوده و توانسته پرده مجاز و خیال را در هم بدرد. این مهم تنها در اختیار موسى است. او اگر چه یک عصا دارد و آنها صدها هزار، اما در این میدان، این بر آن، پیروز است؛ زیرا که این حقیقت است و آن دیگرى مجاز. این بر عقل مردم استوار است و آن بر خیال. آن گاه که تعقل پدیدار شود خیال در هم فرو مىریزد و این گونه شد که وقتى این حقیقت وارد میدان شد همانها که عمله فرعون بودند و براى فرعون کار مىکردند و سحر را به میدان آوردند او را رها ساخته به سوى موسى شتافتند. این همه بر اثر همان فرصتى بود که فرعون براى موسى پدید آورد و فراهم کرد و از آن غافل بود.
این سنت الهى است که در همیشه تاریخ بوده و اکنون هست و در حدیث منقول آمده است:
« ان هذا الدین یؤید بالرجل الفاجر؛ به درستى که این دین به دست مردى فاجر تأیید خواهد شد».
مضمون این حدیث شریف آن است که آن که درصدد از بین بردن این دین است با عمل خویش و بدون آن که بداند موجبات یارى دین را فراهم مىکند.
امروز نیز سنت الهى همچنان در جریان است؛ چرا که دشمن در تهدید خود، فرصتى را براى اهل حق فراهم ساخته است و ابزارى را ایجاد که هر چند آن را از سحر فساد و تباهى و سخنان سحرآمیز پر ساخته است به گونهاى که در آغاز، چشم و گوش جهانیان را پر ساخت و فرهنگها و آداب ملى اقوام گوناگون را مورد تهاجم و دستخوش دگرگونى ساخت و جهان را در حرکت به سوى یکپارچه شدن در فرهنگ مسلط خود مىدید، اما از این نکته غافل بود که حقیقت را نیز مىتوان از طریق همین ابزار به گوش جهانیان رساند.
بنابراین، آن گاه که این حقیقت بر این رسانه فراگیر و این ابزار همه جا حاضر، ظهور یابد، آن گاه همانهایى که این سحر را ترویج کردهاند بدان ایمان مىآورند و استعمارگر در این مسابقه جهانى شدن، بازنده اصلى خواهد بود؛ چرا که ابزار جهانى شدن حق را با دست خویش در اختیار اهل حق و حقیقت قرار داده است. بنابراین مهم این است که اهل حق از این فرصت به وجود آمده نهایت بهره را ببرند. نکته مهم دیگر اینکه شاید این مطلب که کشورهاى جهان سوم بیش از همه در برابر این امپراتورى فرهنگى آسیبپذیر هستند، سخنى است که در عملیات روانى علیه بیدارى کشورهاى جهان سوم در قبال فرهنگ اسلامى مطرح مىشود تا آنها را از آن بر حذر دارند؛ زیرا اگر مسلمانان به این فرصت توجه یابند و به ترویج فرهنگ اسلام در همین تار جهانى وارد شوند، مىتوانند قدرت مسلط جهان شوند و توجه کشورهاى جهان سوم و حتى صاحبان این تار گسترده را به مفاهیم و آموزههاى اصیل اسلامى سوق دهند.
جریان جارى در این تار، که به هدف تسخیر افکار و ایجاد همگرایى با خود در درون آحاد مردم دنیا پدید آمده است، بر نفاق، تزویر و دروغ است، چنان که در همیشه تاریخ چنین بوده است و همیشه در ایجاد همگرایى مردم با خویش مجبور به همراه ساختن دروغ و تزویر با ابزار و وسایل دیگر بودهاند. اما امروز این دروغ و تزویر جارى در این تار از همیشهى تاریخ آسیبپذیرتر است؛ زیرا به همان میزان سرعت حرکت و گسترش آن تزویر در این تار ارتباطى، مىتوان آن را افشا و به ضدى علیه آن تزویرگر مبدل کرد. امروزه این تار ارتباطى و آن مجموعهى ماهوارهاى در اختیار سامرى تزویرگرى به نام بوش است که در تحلیف ریاست جمهورى خود مزورانه چنین مىگوید:
با تلاشهاى ما، آتش در افکار مردم روشن مىشود. این آتش، کسانى را که قدرت آن را درک کنند گرم مىکند و کسانى را که با پیشرفت مبارزه مىکنند، مىسوزاند و یک روز، آتش آزادى به تاریکترین زوایاى جهان ما خواهد رسید. هدف ما، کمک به دیگران براى یافتن و بلند کردن صداى خودشان است. این که آزادى خودشان را به دست آورند و سرنوشتشان را خودشان به دست گیرند. ما با استناد به حوادث و شعور همگانى به یک نتیجه رسیدهایم و آن اینکه بقاى آزادى در سرزمین ما به موقعیت آزادى دیگر سرزمینها بستگى دارد.
اما این سخنان به سرعت ممکن است به ضدى علیه این جریان مبدل شود؛ چرا که با همین ابزار و به یمن توانمندى و سرعت موجود و گستردگى آن، مىتوان واقعیت این عطاى آزادى این سخنران را، در عراق، افغانستان و سایر مناطق، با تصاویر دهشتآورى از قتل عام زن و کودک بىگناه، که او و همفکران او ایجاد کردهاند به نمایش گذاشت و آن سخنان مزورانه را افشا کرد.
بنابراین امروز باید از این فرصت استفاده کرد و این نقمتى که با تلاش استکبار براى جهان، جهنمى را فراهم ساخته است با تلاش خالصانه، به نعمتى بهشتآور مبدل کرد.
خلاصه و پیشنهاد
تجربه امروز نیز همین مدعا را اثبات مىکند. شبکههاى متعدد اطلاع رسانى آنها که عدد آن از هزاران نیز تجاوز مىکند و بنگاههاى خبر پراکنى و ستادها و سازمانهاى عملیات روانى آنها که از صدها سازمان نیز متجاوز است، یاراى مقاومت در برابر یک شبکه اسلامى، به نام المنار یا شبکه النور را نداشت و آنها براى مبارزه مجبور شدند با رسوا سازى خویش در داستان شعار آزادى و حمایت از آن، این شبکه را از ماهوارههاى تحت سیطره خویش حذف کرده و از پخش آن جلوگیرى کنند. این هیاهو و داد و فریاد نشان مىدهد تا چه میزان این حرکت متقابل براى آنها تهدید است.امروز شبکههاى اینترنتى که با میلیونها سایت و شبکه فساد و تباهى و ولنگارى و عریان سازى در کار بر هم ریختن همه اصول و ارزشها در صحنه فرهنگى بینالملل به تاخت و تاز مشغول است، درمانده از تعدادى معدود از شبکههاى اطلاع رسانى کشورهاى اسلامى، به ویژه ایران اسلامى است. به گونهاى که همه روزه این مدعیان آزادى بیان و قلم و فریادگران تکثر مذاهب و افکار و آرا، به تخریب و هک کردن شبکههاى اسلامى و در نهایت بستن و برچیدن بساط آنها از روى شبکههاى خویش مشغول هستند.
امروز تلفن همراه و به میان آمدن پیامکها و امکانات ارسال فیلمها و عکسها از طریق آن، تهدیدى براى فرهنگ بشریت از سوى مستعمرین است. اما این ابزار براى مؤمنین و اهل فرهنگ، فرصتى است تا با کمترین هزینه این میدان را پر ساخته و سخن حق را که جذابیتى همانند عصاى موسى و بلکه بالاتر از آن را دارد به گوش مخاطبین و آن هم در این سطح گسترده برسانند.
ما امروز نیازمند به تشکیل ستادها، ارگانها و مراکزى هستیم که در این باره نیرو سازى، برنامه سازى و اقدام نمایند. پیامکها را با بیانات ائمه علیهمالسلام و احادیث و کلمات قصار آنها که نور است پر نمایند. آیات قرآن را با ترجمههاى مختلف و با انتخاب موضوعى ارسال نمایند.
از این دست فعالیتها و اقدامات مىتواند کید ساحران را در عصر استعمار فرانو ناکارآمد نماید و از طریق ابزارهایى که سلطهگران براى پیشبرد اهداف استعمارى خود عرضه کردهاند به ارائهى محتوایى غنى برگرفته از فرهنگ، اصول و ارزشهاى ناب اسلامى اقدام باید کرد؛ چرا که اینها حقیقت است و کید ساحران جز وهم و خیال چیزى نیست و حقیقت همواره غالب است.
پینوشتها:
1- مدرس حوزه و دانشگاه.
/ج