استعمار فرانو ؛ تهدید یا فرصت

فضاى مجازى در دوران استعمار فرانو به عنوان تهدیدى براى ملل مستضعف و استعمار شونده بروز کرده است که به تهدید فرهنگى، فکرى و مذهبى جوامع هدف اقدام کند. اما مى‏توان با تدبیر، از آن به عنوان ابزارى علیه استعمار فرانو
پنجشنبه، 9 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استعمار فرانو ؛ تهدید یا فرصت
استعمار فرانو ؛ تهدید یا فرصت

 

حجت‏الاسلام و المسلمین مهدى طائب (1)



 

چکیده

فضاى مجازى در دوران استعمار فرانو به عنوان تهدیدى براى ملل مستضعف و استعمار شونده بروز کرده است که به تهدید فرهنگى، فکرى و مذهبى جوامع هدف اقدام کند. اما مى‏توان با تدبیر، از آن به عنوان ابزارى علیه استعمار فرانو استفاده کرد و محتواى عرضه شده در این عرصه را کاملا تغییر داد و اساسا این تهدید را به فرصتى براى بیان حقایق و فرهنگ اصیل اسلامى تبدیل کرد و در واقع این فرصت را به تهدیدى براى کسانى قرار داد که در راستاى سلطه خود از آن بهره مى‏بردند.
کلید واژه‏ها: استعمار فرانو، رسانه، فرصت و تهدید.

مقدمه

استعمار در هر یک از اشکال آن فریب و نیرنگى است براى سلطه که خداوند متعال مؤمنین را نسبت بدان هوشیار نموده و این وعده را داده است که این حیله دامن خود آنها را خواهد گرفت و این نکته امرى است که در طول تاریخ اثبات شده است و براى آینده نیز چنین خواهد بود؛ چرا که سنت الهى همچنان در جریان است و تغییر و تحویل نمى‏پذیرد.
اکنون سخن در حیله جدید مستکبرین با عنوان استعمار فرانو است و سخن این است که این تزویر و حیله نیز همانند سایر حیله‏هاى آنها علیه خود آنهاست و اگر مؤمنین هوشیار باشند، این تهدید فرصتى براى مؤمنین است تا در نابودى آنها و بیش از پیش در زنده نگهداشتن و ترویج حق به کار گیرند. این نوشتار بر آن است که با بررسى هدف، ابزار و محتوا در عصر استعمار فرانو، به شواهدى از تاریخ گذشتگان بپردازد که مورد تأکید قرآن نیز بوده و به برخى از رایج‏ترین ابزارهاى موجود که بر اثر پیشرفت علوم و صنعت پدید آمده اشاره نماید و به تحلیل مختصرى در این باره بپردازد. پس در بررسى خود پیرامون استعمار فرانو باید به سه عنوان توجه نماییم: هدف، ابزار و محتوا.

هدف، ابزار و محتوا

در آیات متعددى از قرآن مجید به مکر و حیله دشمنان علیه مسلمانان و مخصوصا پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه و اله تصریح شده است و قرآن یادآور مى‏شود که مکر و حیله دشمنان کارساز نخواهد شد. در آیه‏ى دهم سوره شریفه فاطر آمده است:
و الذین یمکرون السیئات لهم عذاب شدید و مکر أولئک هو یبور (فاطر، 10)
آنها که نقشه‏هاى بد مى‏کشند عذاب سختى براى آنها است و مکر (تلاش افسادگرانه) آنان نابود مى‏شود و به جایى نمى‏رسد.
پس بنابراین آیه از قرآن مجید، مى‏بینیم که قرآن مى‏فرماید کسانى که با حیله و مکر کارهاى بد مى‏کنند عذابى سخت خواهند داشت و البته نیرنگ و حیله آنها نیز خود تباه خواهد شد. همچنین در آیه‏ى چهل و سوم همین سوره چنین آمده است:
و أقسموا بالله جهد أیمانهم لئن جاءهم نذیر لیکونن أهدى من احدى الأمم فلما جاءهم نذیر ما زادهم الا نفورا - استکبارا فى الأرض و مکر السیى‏ء و لا یحیق المکر السیى‏ء الا بأهله فهل ینظرون الا سنت الأولین فلن تجد لسنت الله تبدیلا و لن تجد لسنت الله تحویلا (فاطر، 42 – 43)
آنان با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبرى انذار کننده به سراغشان آید، هدایت یافته‏ترین امت‏ها خواهند بود؛ اما چون پیامبرى براى آنان آمد جز فرار و فاصله گرفتن (از حق) چیزى بر آنها نیفزود. اینها همه به خاطر استکبار در زمین و نیرنگ‏هاى بدشان بود، اما این نیرنگ‏ها تنها دامان صاحبانش را مى‏گیرد؛ آیا آنها چیزى جز سنت پیشینیان (و عذاب‏هاى دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براى سنت خدا تبدیلى نخواهى یافت و هرگز براى سنت الهى تغییرى نمى‏یابى.
پس مى‏بینیم که در آیات شریفه تأکید شده است که انگیزه این کارشان فقط سلطه‏گرى در زمین و حیله‏اى زشت بود و حیله زشت آنها دامن‏گیر خودشان خواهد شد، چرا که نباید جز سنت الهى درباره پیشینیان را انتظار داشته باشند؛ زیرا سنت خداوند هرگز تغییر نمى‏یابد و هرگز براى سنت الهى دگرگونى وجود نخواهد داشت.
توضیح اینکه افرادى که به دنبال استعمار هستند هدفى را دنبال مى‏کنند که در کوتاه‏ترین بیان مى‏توان سلطه بر منافع دنیایى را بیان کرد و در گستره این کلمه، یعنى سلطه همه انواع استعمار جاى‏گیر است. اگر منافع سلطه بر نیروى انسانى را اقتضا کند همان را دنبال مى‏کنند و اگر منابع معدنى هدف باشد راه استیلاى بر آن را ادامه مى‏دهند و اگر هدف زمین‏هاى قابل کشت باشد آن را تعقیب مى‏کنند. اما نه لزوما به هدف کشت، بلکه این نیز متفاوت است؛ یعنى گاهى زمین و کشت آن تأمین منافع آنها مى‏کند و گاهى جلوگیرى از کشت و بایر ماندن آن، منافع استعمارى آنها را در پى دارد. براى رسیدن به این هدف نیازمند همگرا ساختن افراد ساکن در منطقه هدف هستند تا آنها را وادار به انجام خواسته‏ى خویش نمایند.
همگام سازى و همفکر سازى لزوما در همه‏ى ابعاد و حیطه‏ها قابل دسترسى نیست، بلکه تنها در حد لزوم مورد پیگیرى است. لیکن باید توجه داشت که همگرایى در حد مطلوب شرط لازم موفقیت استعمارگر است؛ یعنى ممکن نیست در منطقه‏اى همگرایى در هیچ سطحى با استعمارگر پدیدار نشود و او بتواند مستقر شده به استعمار خود ادامه دهد، بلکه در سطحى باید این همگرایى و همفکرى ایجاد شود و این مهم‏ترین قسمت اقدام استعمارگر است و نقطه توفیق او در گرو موفقیت در همین بخش است و این باید با ایجاد محتواهایى از فکر، فرهنگ و اندیشه همراه باشد. القاى این فکر اندیشه و محتوا از طریق ابزارهاى گوناگونى صورت مى‏پذیرد که باید مورد بررسى قرار گیرد.

نقش ابزار در استعمار کهن ، نو و فرانو

آنچه استعمار کهنه، نو و فرانو را از هم جدا مى‏سازد بیشتر در میزان ایجاد همگرایى و تفاوت ابزار است؛ چرا که در هدف و محتوا تفاوتى وجود ندارد. آنها طالب امکانات و منافع هستند، چه در قدیم و چه اکنون، و این امر میسور نیست مگر با همگرایى نسبى که البته هر چه بیشتر باشد کار استعمارگرى سهل‏تر انجام مى‏شود؛ ولى در هر صورت، لزوم همگرایى در اصل خود ثابت است. آنچه در این سه مدل بیش از پیش تفاوت یافته همانا ابزار ایجاد همگرایى است که در استعمار کهنه، سر نیزه بوده و در استعمار نو وابسته سازى اقتصادى و در اختیار گرفتن پنهان منابع تولید و ایجاد فرهنگ مصرف در بین مردم از طریق ابزارهاى محلى بود و در استعمار فرانو ایجاد تفکر واحد در همه اقطار عالم و ثابت سازى فرهنگ در قالب مورد نظر استعمارگر از طریق ابزار رسانه‏اى فراگیر و در عالم مجازى و بدون حضور حتى غیر مستقیم فیزیکى انجام مى‏شود. به تعبیرى دیگر در مدل سوم از استعمار، شرط بقاى بازیگران جهانى این است که فرهنگ کشورها را در اختیار بگیرند و ارزش‏ها و باورهاى مورد نیاز را بر آنها تحمیل کنند و این امر با تولید و توزیع اطلاعات از طریق همین ابزار رسانه‏اى فراگیر میسر مى‏شود.
از این رو، ابزار تأثیر همگرایى در این مدل (استعمار فرانو)، تفاوتى چشمگیر با ابزار مدل دوم و اول دارد و نقاط منفى آن دو مدل را فاقد است؛ چرا که در مدل اول به دلیل خون‏ریزى، کشتار، جراحت، حبس، تبعید و سایر سختى‏هایى که با پروژه همگرا نمودن همراه است آن را دشوار و شکننده مى‏ساخت، اما در مدل دوم همگرایى به دلیل در مخاطره بودن ارتباطات، تبلیغ و ظهور و بروز قدرت‏هاى مخفى و مخالف و بعضا رقیب‏هاى اقتصادى محلى، محدودیت‏هاى ویژه خود را دارا بوده و هست و همین محدودیت‏ها و تنگناها این گروه استعمارگر را به دنبال توسعه‏ى ابزار در جهت رفع محدودیت‏هاى موجود در استعمار نو وارد عمل مى‏ساخت و از طریق فرایندى نسبتا طولانى و با به کارگیرى همان نیروهایى که در استعمار نو به استخدام خویش درمى‏آوردند ابزار استعمار فرانو را فراهم ساخته، و با توسعه‏ى ابزار ارتباطى به گونه‏اى که تمامى دنیا را در یک تار ارتباطى وارد نموده است و امواج پیام رسانى خود را چنان با به کارگیرى فرستنده‏هاى فراگیر ماهواره‏اى توسعه داده‏اند که همه‏ى مردم دنیا، مخاطب مستقیم و لحظه‏اى آنها قرار گرفته‏اند و حتى قبل از اینکه کالاهاى آنها در دیار خود آنها به دست مشتریان برسد به مشتریان فرا سرزمینى عرضه شده است. از این رو هنگامى که فکر و فرهنگ آنها در این اثر پذیرى همانند عنصر استعمارگر شد، همه مقاومت‏ها درهم مى‏شکند و جامعه‏ى بشرى (نه صرفا مردم منطقه‏اى خاص) بدون مقاومت، بلکه گاهى با میل و رغبت، پذیراى استعمارگران مى‏شود و در راه اهداف او گام برمى‏دارد و تولید و مصرفش بر اساس خواسته استعمارگر تنظیم مى‏شود و این به معناى تأمین منافع او در سطحى فراگیر و همه جانبه و بدون مقاومت خواهد بود.
چنان که مشاهده مى‏شود تمایز اصلى بین استعمار نو و فرانو، همانا ابزارى است که در راه ایجاد همگرایى و یکسان سازى وجود دارد؛ ابزارى که مرز و مرزبان اسلحه به دست در برابر او کارآیى ندارد و طوفان و سرما و گرما در آن خللى ایجاد نمى‏کند و به میزان ظرافت برنامه‏ریزان در امر ایجاد همگرایى ابزار، آنها را یارى مى‏دهد و این تهدیدى است که با ورود این ابزار به میدان کارزار جهان بشریت، از جمله جهان اسلام با آن مواجه شده‏ایم.
آنچه در این میان قابل توجه و دقت است این است که این ابزار، به همان میزان که سایر فرهنگ‏ها را تهدید کرده و مى‏تواند با وارد ساختن فرهنگ مستعمر اختلال و درهم ریختگى فرهنگ‏هاى بومى و منطقه‏اى و یا مدعى جهانى را درهم ریزد، به همان میزان تهدیدى براى فرهنگ کشور یا واحد استعمارگر است؛ چرا که بر خلاف استعمار نو که ابزار آن انحصارى و در اختیار جریان قدرت استعمارگر بود، در این جا به چند دلیل ابزار در اختیار همگان است؛ یعنى در اختیار استعمارگر و استعمار شونده. عمده‏ى این دلایل و ضرورت‏ها عبارت‏اند از:
1. ضرورت توسعه‏ى ابزار ارتباطى و داخل ساختن آن در خانه یکایک مردم جهان، که در راستاى اثر گذارى بر افکار و ایجاد همگرایى آنها با بلوک استعمار کننده ضرورتا ابزار در اختیار همگان قرار گرفته است؛
2. ضرورت و لزوم دو جانبه بودن ابزار ارتباطى که قدرت استعمارگر به طور مداوم نیازمند دریافت و فهم بازخورد اقدامات فرهنگى خود در ایجاد همگرایى و پر ساختن خلأهاى پدیدار شده از سوى فرهنگ‏هاى منطقه‏اى است؛
3. سایر ضرورت‏هایى که استعمارگران را مجبور به قرار دادن ابزار ارتباطى در اختیار همگان نموده است.
البته همین امر، یعنى در اختیار همه قرار گرفتن ابزار استعمار، تهدیدى است که اگر مورد توجه قرار گیرد خانه عنکبوتى او را در سریع‏ترین زمان درهم ریخته و جهانى سازى را براى او ناممکن خواهد ساخت.

ابزار دو سویه

ابزار رسانه‏اى فراگیر وسیله‏اى است که آحاد بشر را گیرنده پیام‏هایى مى‏سازد که از طریق این رسانه منتشر مى‏شود. این رسانه به دلیل قابلیت‏هاى خود مى‏تواند رساناى پیام‏هاى متفاوتى باشد؛ یعنى هر کس در این پیام رسانى مى‏تواند این ابزار را در اختیار گرفته و با سازنده ابزار در اصل ارسال پیام رقابت کند. جالب اینکه براى صاحب ابزار نیز حیله و راهى براى فرار از این ورود و رقابت وجود ندارد. آن گاه که او مرزها را درهم شکسته، صاحبان فرهنگ‏هاى منطقه‏اى و بومى را در دفاع از فکر و اندیشه خود با بستن فیزیکى مرزها ناتوان و درمانده ساخته است و به ریشخند آنها مى‏پردازد، آیا اکنون مجبور به تسلیم و رها سازى مقاومت بوده و باید پذیراى فرهنگى باشد که از طریق این رسانه فراگیر در خانه‏ها حضور یافته و قبل از اینکه مخاطبان فرهنگ خودى به نهادهایى همچون مسجد، کلیسا، صومعه، سالن سخنرانى و یا هر نقطه‏اى براى استماع سخنان و فرا گرفتن فرهنگ خودى روى بیاورند در خانه خود درگیر فرهنگ القایى که ساخته و پرداخته گشته است، مى‏شوند و گاهى بر حضور در مسجد و کلیسا براى دریافت پیام فرهنگ خودى فرصت نمى‏یابند؛ زیرا چنان با تار ارتباطى فرهنگ استعمارگر سرگرم و مسحور شده است که حرکتى به سوى حقیقت عرضه شده از سوى خودى‏ها نخواهد داشت.
این بیان به عنوان یک روى سکه باید لحاظ شود که سازنده رسانه بدان توجه داشت. اما روى دیگر سکه که تارگستران از آن غافل بودند و یا شاید آگاهانه از بعد دیگر آن دم برنمى‏آوردند تا مبادا با سخن گفتن از آن، موجب بیدارى صاحب فرهنگ اصیل گشته، براى خویش در این تار ارتباطى، رقیبى فراهم کند نیز باید مورد ملاحظه قرار داد. به هر حال چه او غفلت کرده باشد و چه توجه داشته باشد و چه تغافل کند، به هر روى این وضعیت واقعیتى است که بالأخره خود را نشان داده است. آن نکته این حقیقت است که با همین ابزار مى‏توان به توسعه‏ى فرهنگ بومى و منطقه‏اى و یا جهانى خود پرداخت و استعمارگر را درون خانه‏اش هدف قرار داد و همان نیروهایى را که در القاى فرهنگ، او را یارى مى‏دهند تحت تأثیر قرار داد و این تجربه‏اى است تاریخى که با مرور زمان خود را عیان کرده است و استعمارگران از آن غافل بودند.
استعمارگر نمى‏دانست و یا برملا نمى‏کرد که این ابزارى که در توسعه‏ى فرهنگ او توانمند است در توسعه‏ى دیگر فرهنگ‏ها نیز مى‏تواند به کار گرفته شود و همان توانمندى را داراست؛ زیرا این توانمندى صرفا در راستاى فرهنگ استعمارگر نیست، بلکه این رسانه توانایى رساندن هر پیام و فرهنگى را دارد و تأثیر آن در گرو توانمندى فرهنگ و محتواى پیام عرضه شده از طریق این ابزار است. سنخیت ابزار با فرهنگ سازنده آن سخنى است که نمى‏توان با آن موافق بود، بلکه این رسانه توانایى رسانا بودن را دارد و هر صاحب فرهنگى که از این ابزار بهره جوید در این مسابقه ورود یافته است و برنده کسى است که در دو مؤلفه‏ى بهره‏گیرى از ظرفیت ابزار و تبیین فرهنگ، از رقیب پیشى بگیرد.

سنت الهى

این سنت الهى است که سلطه گران، زیاده خواهان و منحرفان از مسیر الهى همواره در طول تاریخ تدبیر کرده‏اند و اندیشیده‏اند تا مسیر امور را به نفع خویش تغییر دهند و حق را منکوب و درمانده سازند و سرمایه گذارى هنگفت نموده‏اند تا در مقابل حق عرض اندام کنند، اما به ناگاه متوجه شده‏اند که حق با استفاده از همان ظرفیتى که آنها ایجاد کرده‏اند به میدان آمده و او را دچار شکست و خسران ساخته است.
اگر فرعون در برابر موسى علیه‏السلام به استفاده از سحر ساحران پناه برد، باید توجه داشت که اصولا عصاى موسى، که اعجاز او بود، زمانى در دست موسى قرار مى‏گیرد که سحر و جادو ابزارى است براى سلطه باطل و درگیر ساختن مردم با امرى مجازى که چشم آنها را بر دیدن حقیقت بسته نگه مى‏دارد. هدف ساحران از استفاده از این ابزار این بود که آن قدر در سحر و جادو به دنبال اهداف خود بودند تا مردم را از دروغین بودن سلطه و قدرت فرعون غافل کنند و با او همگرایى نشان دهند و او را در راه تأمین منافعش یارى دهند و او به راحتى به استعمار خویش مشغول باشد.
تحلیل بیشتر این واقعه‏ى تاریخى که در قرآن بر آن تأکید شده است به این نحو است که عصاى موسى همانند ابزار ساحران مشابه است؛ اما عصاى موسى حقیقت است، اما چگونه این حقیقت را در برابر دیدگان سحر زده اجتماع آن روز باید به تصویر بکشد و با کدام نیرو و ابزار مى‏توان همه را در نقطه‏اى گرد هم آورد و این حقیقت را به آنها نشان داد، این در اختیار موسى نیست. این فرعون است که این ابزار جمع کننده مردمان را در اختیار دارد و مى‏تواند آن را به کار گیرد. اما اگر موسى این امر را از فرعون طلب کند او هرگز انجام نخواهد داد. اما اشتباه او در فهم واقعیت‏ها، او را وادار مى‏سازد چنین کارى را براى موسى به راحتى انجام دهد. او این اجتماع را حاصل مى‏سازد و مردم را براى رؤیت حقیقت موسى گرد هم مى‏آورد. فرعون موسى را در اولین گام تبلیغى‏اش، یعنى آن گاه که موسى عصاى خود را رها ساخته و به مارى بزرگ تبدیل شد متهم به سحر نمود و در همین اتهام حضرت موسى از او خواست که اگر ادعا دارى که سحر است تو ابزار سحر فراوان در اختیار دارى آن را باطل کن. بنابراین فرعون خود را براى مقابله با موسى مجبور به استفاده از ابزار سحر مى‏بیند و گمان دارد که مى‏تواند حقیقت موسى را تحت تأثیر قرار داده آن را از میان بردارد. پس پیشنهاد مقابله مى‏دهد و روز جشن ملى را پیشنهاد مى‏کند. آن روز که جماعتى گسترده گرد هم مى‏آیند و هنگامى که مبارزه ساحرى جدید با سایر ساحرها را اعلان مى‏کند بر شور حضور مردم مى‏افزاید؛ چرا که نمایشى بزرگ در این روز جشن در کار خواهد بود. این گونه با خرج و تبلیغ و تلاش فرعون، جماعت حضور مى‏یابند و در آغازین اقدام، آن ابزار القاى فرهنگ منحط و سلطه گرایانه خویش را که همانا سحر و جادو باشد به میدان آوردند و البته در تعدادى فراوان و چشمگیر به گونه‏اى که در گام اول، موسى از اینکه عصاى او نتواند در این مبارزه توجه مردم به حقیقت را جلب کند و در ایجاد همگرایى با حق، ذهن‏ها را تسخیر کند در هراس بود و مى‏ترسید که مبادا کثرت سحر در فکر و اندیشه مردم چنان جاى‏گیر شود که مکانى براى حقیقت او باقى نماند. اما خداوند با نهیبى او را متوجه واقعیت موجود ساخت که این اجتماع و به میدان آوردن سحر اگر چه به گمان فرعون راه نجات او و سلطه بر موسى است اما غافل از این واقعیت است، که اگر این اجتماع، ابزار قدرت نمایى او در سلطه سحرآمیز است، به همان میزان ابزارى براى نمایش واقعیت و حق موسى است و آن فرهنگى که در این میدان توانمند باشد پیروز خواهد بود، زیرا به حقیقت نزدیک‏تر بوده و توانسته پرده مجاز و خیال را در هم بدرد. این مهم تنها در اختیار موسى است. او اگر چه یک عصا دارد و آنها صدها هزار، اما در این میدان، این بر آن، پیروز است؛ زیرا که این حقیقت است و آن دیگرى مجاز. این بر عقل مردم استوار است و آن بر خیال. آن گاه که تعقل پدیدار شود خیال در هم فرو مى‏ریزد و این گونه شد که وقتى این حقیقت وارد میدان شد همان‏ها که عمله فرعون بودند و براى فرعون کار مى‏کردند و سحر را به میدان آوردند او را رها ساخته به سوى موسى شتافتند. این همه بر اثر همان فرصتى بود که فرعون براى موسى پدید آورد و فراهم کرد و از آن غافل بود.
این سنت الهى است که در همیشه تاریخ بوده و اکنون هست و در حدیث منقول آمده است:
« ان هذا الدین یؤید بالرجل الفاجر؛ به درستى که این دین به دست مردى فاجر تأیید خواهد شد».
مضمون این حدیث شریف آن است که آن که درصدد از بین بردن این دین است با عمل خویش و بدون آن که بداند موجبات یارى دین را فراهم مى‏کند.
امروز نیز سنت الهى همچنان در جریان است؛ چرا که دشمن در تهدید خود، فرصتى را براى اهل حق فراهم ساخته است و ابزارى را ایجاد که هر چند آن را از سحر فساد و تباهى و سخنان سحرآمیز پر ساخته است به گونه‏اى که در آغاز، چشم و گوش جهانیان را پر ساخت و فرهنگ‏ها و آداب ملى اقوام گوناگون را مورد تهاجم و دستخوش دگرگونى ساخت و جهان را در حرکت به سوى یکپارچه شدن در فرهنگ مسلط خود مى‏دید، اما از این نکته غافل بود که حقیقت را نیز مى‏توان از طریق همین ابزار به گوش جهانیان رساند.
بنابراین، آن گاه که این حقیقت بر این رسانه فراگیر و این ابزار همه جا حاضر، ظهور یابد، آن گاه همان‏هایى که این سحر را ترویج کرده‏اند بدان ایمان مى‏آورند و استعمارگر در این مسابقه جهانى شدن، بازنده اصلى خواهد بود؛ چرا که ابزار جهانى شدن حق را با دست خویش در اختیار اهل حق و حقیقت قرار داده است. بنابراین مهم این است که اهل حق از این فرصت به وجود آمده نهایت بهره را ببرند. نکته مهم دیگر اینکه شاید این مطلب که کشورهاى جهان سوم بیش از همه در برابر این امپراتورى فرهنگى آسیب‏پذیر هستند، سخنى است که در عملیات روانى علیه بیدارى کشورهاى جهان سوم در قبال فرهنگ اسلامى مطرح مى‏شود تا آنها را از آن بر حذر دارند؛ زیرا اگر مسلمانان به این فرصت توجه یابند و به ترویج فرهنگ اسلام در همین تار جهانى وارد شوند، مى‏توانند قدرت مسلط جهان شوند و توجه کشورهاى جهان سوم و حتى صاحبان این تار گسترده را به مفاهیم و آموزه‏هاى اصیل اسلامى سوق دهند.
جریان جارى در این تار، که به هدف تسخیر افکار و ایجاد همگرایى با خود در درون آحاد مردم دنیا پدید آمده است، بر نفاق، تزویر و دروغ است، چنان که در همیشه تاریخ چنین بوده است و همیشه در ایجاد همگرایى مردم با خویش مجبور به همراه ساختن دروغ و تزویر با ابزار و وسایل دیگر بوده‏اند. اما امروز این دروغ و تزویر جارى در این تار از همیشه‏ى تاریخ آسیب‏پذیرتر است؛ زیرا به همان میزان سرعت حرکت و گسترش آن تزویر در این تار ارتباطى، مى‏توان آن را افشا و به ضدى علیه آن تزویرگر مبدل کرد. امروزه این تار ارتباطى و آن مجموعه‏ى ماهواره‏اى در اختیار سامرى تزویرگرى به نام بوش است که در تحلیف ریاست جمهورى خود مزورانه چنین مى‏گوید:
با تلاش‏هاى ما، آتش در افکار مردم روشن مى‏شود. این آتش، کسانى را که قدرت آن را درک کنند گرم مى‏کند و کسانى را که با پیشرفت مبارزه مى‏کنند، مى‏سوزاند و یک روز، آتش آزادى به تاریک‏ترین زوایاى جهان ما خواهد رسید. هدف ما، کمک به دیگران براى یافتن و بلند کردن صداى خودشان است. این که آزادى خودشان را به دست آورند و سرنوشتشان را خودشان به دست گیرند. ما با استناد به حوادث و شعور همگانى به یک نتیجه رسیده‏ایم و آن اینکه بقاى آزادى در سرزمین ما به موقعیت آزادى دیگر سرزمین‏ها بستگى دارد.
اما این سخنان به سرعت ممکن است به ضدى علیه این جریان مبدل شود؛ چرا که با همین ابزار و به یمن توانمندى و سرعت موجود و گستردگى آن، مى‏توان واقعیت این عطاى آزادى این سخنران را، در عراق، افغانستان و سایر مناطق، با تصاویر دهشت‏آورى از قتل عام زن و کودک بى‏گناه، که او و همفکران او ایجاد کرده‏اند به نمایش گذاشت و آن سخنان مزورانه را افشا کرد.
بنابراین امروز باید از این فرصت استفاده کرد و این نقمتى که با تلاش استکبار براى جهان، جهنمى را فراهم ساخته است با تلاش خالصانه، به نعمتى بهشت‏آور مبدل کرد.

خلاصه و پیشنهاد

تجربه امروز نیز همین مدعا را اثبات مى‏کند. شبکه‏هاى متعدد اطلاع رسانى آنها که عدد آن از هزاران نیز تجاوز مى‏کند و بنگاه‏هاى خبر پراکنى و ستادها و سازمان‏هاى عملیات روانى آنها که از صدها سازمان نیز متجاوز است، یاراى مقاومت در برابر یک شبکه اسلامى، به نام المنار یا شبکه النور را نداشت و آنها براى مبارزه مجبور شدند با رسوا سازى خویش در داستان شعار آزادى و حمایت از آن، این شبکه را از ماهواره‏هاى تحت سیطره خویش حذف کرده و از پخش آن جلوگیرى کنند. این هیاهو و داد و فریاد نشان مى‏دهد تا چه میزان این حرکت متقابل براى آنها تهدید است.
امروز شبکه‏هاى اینترنتى که با میلیون‏ها سایت و شبکه فساد و تباهى و ولنگارى و عریان سازى در کار بر هم ریختن همه اصول و ارزش‏ها در صحنه فرهنگى بین‏الملل به تاخت و تاز مشغول است، درمانده از تعدادى معدود از شبکه‏هاى اطلاع رسانى کشورهاى اسلامى، به ویژه ایران اسلامى است. به گونه‏اى که همه روزه این مدعیان آزادى بیان و قلم و فریادگران تکثر مذاهب و افکار و آرا، به تخریب و هک کردن شبکه‏هاى اسلامى و در نهایت بستن و برچیدن بساط آنها از روى شبکه‏هاى خویش مشغول هستند.
امروز تلفن همراه و به میان آمدن پیامک‏ها و امکانات ارسال فیلم‏ها و عکس‏ها از طریق آن، تهدیدى براى فرهنگ بشریت از سوى مستعمرین است. اما این ابزار براى مؤمنین و اهل فرهنگ، فرصتى است تا با کمترین هزینه این میدان را پر ساخته و سخن حق را که جذابیتى همانند عصاى موسى و بلکه بالاتر از آن را دارد به گوش مخاطبین و آن هم در این سطح گسترده برسانند.
ما امروز نیازمند به تشکیل ستادها، ارگان‏ها و مراکزى هستیم که در این باره نیرو سازى، برنامه سازى و اقدام نمایند. پیامک‏ها را با بیانات ائمه علیهم‏السلام و احادیث و کلمات قصار آنها که نور است پر نمایند. آیات قرآن را با ترجمه‏هاى مختلف و با انتخاب موضوعى ارسال نمایند.
از این دست فعالیت‏ها و اقدامات مى‏تواند کید ساحران را در عصر استعمار فرانو ناکارآمد نماید و از طریق ابزارهایى که سلطه‏گران براى پیشبرد اهداف استعمارى خود عرضه کرده‏اند به ارائه‏ى محتوایى غنى برگرفته از فرهنگ، اصول و ارزش‏هاى ناب اسلامى اقدام باید کرد؛ چرا که اینها حقیقت است و کید ساحران جز وهم و خیال چیزى نیست و حقیقت همواره غالب است.

پی‌نوشت‌ها:

1- مدرس حوزه و دانشگاه.




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط