او فرزند «رئا» و «ساتورن» بود و چنانکه در گذشته گفتیم کرنوس (ساتورن) فرزندان خود را یکی پس از دیگری می بلعید زیرا هاتف غیبی باو گفته بود که بدست یکی از فرزندانش خلع و از پهنه آسمانها رانده خواهد شد.
الهه آتش و خانواده «وستا Vesta» دختر بزرگ خود و بدنبال او «سرس- Ceres» (دمتر) الهه زراعت و پس از آن «پلوتن Pluton» (هادس) خدای دنیای مردگان و جهنم و بعد «نپتون Neptune» (پوزئیدون) خدای دریاها را بلعیده بود که «زئوس» قدم بجهان گذاشت و مادرش برای نجات او چاره ای اندیشید بدینطریق که قطعه سنگی را در پارچه ئی پیچید و بجای فرزند بشوهر داد تا بخورد.
«کوملن Commelin» محقق برجسته اساطیر یونان و روم مینویسد که «رئا» قبل از تولد خدای خدایان (زئوس) به «کرت» رفت(1) و در دخمه ای از کوه «دیکته Decte»، ژوپیتر و خواهرش «ژونن Junon» را زائید.
«کرنوس» دخترش «ژونن» را بلعید ولی پسر او «زئوس» با حیله مادر از مرگ نجات یافت و دو حوری بنام «آدراسته Adrastee» که در بعضی فرهنگ ها «Adrasteia» نیز نامیده شده و خواهرش «ایدا Ida» در «کرت» او را شیر دادند(2).
این دو (نمف)(3) «ملیس Melisse» یا «Melissa» و «ملیتا Melitta» نامیده میشدند که دختران پادشاه افسانه ای کرت بنام «ملیسوس Melisseus» بودند که با شیر بز «آمالته Amalthee» پادشاه پهنه عظیم آسمانها و خدای خدایان را پرورش میدادند!
زئوس پس از آنکه بزرگ شد بپاس حق شناسی یکی از شاخهای آن بز را مظهر «وفور نعمت» نمود و این شاخ تمام آرزوهای صاحبش را برمیآورد!
در برخی از فرهنگ های اساطیر گفته شده است که زئوس شاخ بز را شکست و به نمف هائیکه به او شیر میخورانیدند بخشید و آن شاخ که بنام «شاخ نعمت و وفور» مشهور شده بود آرزوی دارنده اش را بجا میآورد.
علاوه بر شیر بز، زئوس از عسل کوه «ایدا» نیز پرورش یافت و عقابی شراب مخصوص خدایان و مائده بهشتی را به او میخورانید. بهنگام صباوت با «متیس Metis» (دختر اوسئان و تیس Okeanos-Tethys) که الهه ی حزم و احتیاط بود ازدواج نمود و او نخستین همسر خدای خدایان بشمار میرود.
«متیس» که قدرت ساحرانه ای داشت به «زئوس» مایعی داد تا به پدر خود «کرنوس» بخوراند و در نتیجه تمام فرزندانی را که بلعیده بود بجهان بازگردانید.
از ازدواج «زئوس- متیس» نطفه ی دختری بوجود آمد، اما هاتف «زمین- Gaia» به زئوس خبر داد که خدای خدایان صاحب فرزندی خواهد شد که او را از پهنه آسمانها خواهد راند و بدین جهت زئوس همسر خود را بلعید اما بسردرد عجیبی مبتلا شد که آرام نداشت.
بالاخره «هرمس» (مرکور) خدای تجارت و فصاحت و پیامبر خدایان باو نصیحت کرد که بگذارد «هفائیستوس» خدای صنعت سر او را بشکافند و زئوس از شدت درد به این کار راضی شد و در نتیجه «آتنا Athena» الهه عقل، مسلح و با کلاه خود از مغز خدای خدایان خارج شد!
«زئوس» بمرور قدرت یافت تا جائیکه آسمان و زمین از علف بی مقدار بیابان تا عقابهای تیزپر و آدمخوار آسمانها، ابرها و تندرها، همه در زیر فرمان او درآمدند. او بکمک «نپتون» خدای دریا و «پلوتن» خدای جهنم و دنیای مردگان علیه پدر قیام کرد و «زمین» به او پیشنهاد نمود که نخست «تی تان ها Titans» را که پدرش در قعر جهنم یعنی محلی که «تارتار Tartare» نامیده میشد زندانی کرده است آزاد نماید تا بکمک آنها بتواند شورش را رهبری کند.
«زئوس» نخست «کامپه Campe» را کشت(4).
بدینطریق سیکلوپ ها رعد و برق را که در اختیار خویش داشتند به «زئوس» و کلاه سحرآمیزی که هر کس بر سر میگذاشت دیگر دیده نمیشد به «پلوتن» و سه شاخه آهنی را به «نپتون» تفویض کردند.
با این سلاحها سه برادر پدر را مغلوب و از تخت سلطنت خدایان بزیر آوردند و بمجازاتهای شدید رسانیدند.
پس از این پیروزی سه برادر که بقدرت و افتخار رسیده بودند جهان را مابین خود تقسیم نمودند.
زئوس (ژوپیتر) آسمان و نپتون (پوزئیدون) دریا و پلوتن (هادس) دنیای مردگان را تصاحب کردند اما «ژئانها- غولان» که فرزندان آسمان و زمین بودند علیه خدای خدایان قیام کردند(5).
«زئوس» تمام ژئانها را بوسیله رعد و برق کشت و کوههائی را که غولان بر روی هم انباشته بودند با کمک «پرومته» بجای خود بازگردانید زیرا ژئانها کوههای «اسا Ossa» و «پلیون Pelion» را روی المپ انباشته بودند و از فراز آن سنگهائی عظیم بسیوی مقر خدایان در آسمان پرتاب میکردند.
نبرد ژئانها و زئوس ده سال طول کشید.
گویند سنگهائی که در نیمه راه بزمین بازگشتند و بدریا افتادند جزایر بزرگی را تشکیل دادند!
«زئوس» در حقیقت بزرگترین و قادرترین خدای «هلن»هاست که با «ژوپیتر» رومی ها منطبق گشته و خدای آسمان، رعد و برق و صاعقه و طوفان دریا و باران و روشنائی و درخشندگی شده است. مقر او چنانکه یادآوری شد کوه المپ بود ولی اکثراً بمسافرت میرفته است.
«همر» مقر سلطنت خدای خدایان را در شهر روم و قله «کاپیتول» دانسته است(6).
«ژوپیتر» و شخصیت او در انجام پیروزیها و اجرای مواد عهدنامه ها بین دول غالب و مغلوب نقش مؤثری ایفا مینمود و «گاو سفید» مظهر وفاداری بود که بآستان او قربانی میشد.
امپراطوران روم قدیم نیز خود را نماینده قادر بی همتای آسمانها میدانستند و بمیثاق او سوگند میخوردند و معتقد بودند که وظائف آنانرا خدای خدایان معین کرده و حکومت آنانرا نگهبانی میکند.
«اوگوست» امپراطور معروف روم ادعا داشت که در عالم خواب خدای خدایان به او الهام پیروزی بخشیده است(7).
یونانی ها معتقد بودند که «زئوس» اجرای عدالت و استقرار نظم را در جهان بعهده دارد و حتی وفای بعهد و ادای سوگند و مهمان نوازی و مجازات جنایتکاران را نیز از وظائف او میدانستند.
در «ایلیاد همر» نوشته شده است که زئوس جز در مورد مسائل عشقی هرگز تسلیم هوسهای خویش نمیشد و اجرای عدالت برای او نهایت اهمیت را داشت و بهمین جهت در کنار در ورودی مقر خویش دو ظرف قرار داده بود که یکی محتوی خوبی و دیگری انباشته از بدی بود و به ترتیب از محتویات این دو ظرف بین افراد تقسیم مینمود و سرنوشت انسان ها را بدست عدالت خیر و شر میسپرد.
هنوز از «ایلیاد» و «ادیسه» همر (قرن نهم قبل از میلاد) اثری نبود که در سنّت های کهن، زئوس سیمائی افسانه ای برای مردم یونان و روم بشمار میرفت و بخصوص یونانیان او را پدر نوع بشر و نیروی بزرگ و خلاقه ای که قابل مقایسه با هیچ قدرتی نیست میدانستند.
تنها زمانی که پدرش «کرنوس» حاکم مطلق بود «زئوس» قادر بی همتا محسوب نمیشد.
خدایان بنوبه خود هر یک قدرتی لایزال داشتند اما چنانکه اشارت رفت زئوس پس از مبارزات طولانی توانست سلطنت «المپ» را بخود اختصاص دهد.
این شاعران و افسانه پردازان بودند که برای نخستین بار بمقایسه قدرت خدایان پرداختند و از نبرد بین آنان و عشقبازیهایشان داستانها ساختند.
اساطیر بمرور زمان در روح مردم سرزمین یونان و روم آنچنان رسوخ یافت که جزء سنت های ملی و میهنی آنان قرار گرفت.
از افسانه زندگانی و موجودیت زئوس، نبردها و جدالهای او در کتب میتولوژی داستانهای مختلفی هست که نقل آنها جز اطاله ی کلام ثمری نخواهد داشت تنها آن قسمت از هستی زئوس برای کاوشگران ارزش دارد که در سرنوشت اساطیر اثر داشته باشد. بهمین جهت گاهی شاخ و برگهائی که بافسانه ی زئوس بسته شده و بیش از پیش شاعرانه است مورد توجه محققان قرار نگرفته است.
در میان برفهای یخ زده المپ زئوس بهاری جاویدان برای نسل خدایان بوجود آورده بود و برادران و خواهران و فرزندان خدای خدایان در قصور افسانه ای خویش زیر حمایت سلطان المپ بر سراسر جهان حکومت میکردند.
ابرها در حقیقت پرده ای بودند که خدایان بر قله تابناک و درخشنده المپ کشیده بودند تا از نظاره نسل انسانها مستور بمانند و «فصول Heures» یعنی دختران «تمیس- زئوس» در مراقبت این مهم کوشا بودند.
«موزها» زیر نظر «آپولون(8)» چنگ مینواختند و برقص و شادی میپرداختند و این دورنمائی از تابلوی کهن افسانه ای درگاه خدایان بود.
شک نیست بر فراز المپ یخ زده که تا سال 1955 پای هیچ موجودی بدان نرسیده بود آنچه از ده قرن پیش از میلاد مسیح تا بامروز درباره آن گفته و نوشته شده بیشتر جنبه شاعرانه داشته است. سنت ها بتدریج جزو آداب و عادات مردم یونان و روم درآمده و نسل به نسل و زبان بزبان هر کس چیزی بدان افزود تا بجائیکه امروز صدها فرهنگ و اثر تحقیقی درباره چهره های گوناگون اساطیر نشر یافته است.
آنچه در میتولوژی یونان سهم بسزائی در طبقه بندی خدایان و اعمال منسوب به آنان دارد در حقیقت جنبه معنوی و عرفانی و سمبولیک آن است.
نکته جالب دیگر این است که هر کشور و شهری در ستایش و طبقه بندی خدایان روش خاص خود را داشت و بعنوان مثال درباره زئوس خدای خدایان در شهرهای گوناگون سنت های مختلفی اجرا میگردید.
بهمین صورت است تلفظ نام خدایان و پدران و مادرانشان که در هر نقطه ای برخی از آنان بصورت خاصی تلفظ میشوند منجمله زمین گاهی «گایا Gaia یا گاآ Gaea یا گئا Gea» و زمانی «ک Ge» نوشته و «ق Ghe» تلفظ میشود و بنا بنظر «هزیود» این کلمات زمین را بهنگام تشکیل موجودیت خود در اعصار گوناگون معرفی مینماید.
«اورانوس Ouranos» آسمان است که حجاب خود را بر روی زمین میگسترداند و یک لغت قدیمی هندی «وارونا Varuna» که ریشه آن «وار Var» و بمعنی حجاب است نیز همین معنی را میدهد.
در اساطیر هندی همانگونه که «میترا» مظهر روز است «آدیتیا Aditya» مظهر شب است و این دو اغلب با یکدیگر پرستش میشدند.
«وارونا» یکی از قدیمترین مظاهر دوره ودائی است و بعضی او را معادل «اوپاووس Oupavos» یونانیان میدانند اگرچه او از اورانوس روحانی تر است گاهی وی را پادشاه یا پادشاه کیهان خوانده اند.
صفاتی که به این نماد اسناد داده شده به هیچ یک از نمادهای دیگر منسوب نگردیده است زیرا او را نماد دریا و رودخانه هم شمرده اند و در این حالت با نپتون رومیان نیز قابل مقایسه است.
«وارونا» گاهی خدای آب و پادشاه حیوانات آبی هم خوانده شده است و بهمین صورت است وضع سایر خدایان و نیمه خدایان و قهرمانان یونان که هر یک سنّتی خاص دارند و قابل مقایسه با نظایر خود در سایر مذاهب اسطوره ای منجمله هندو میباشند.
شاید بجا باشد که یادآوری کنیم «گایا- زمین» فرزندان خود را علیه شوهرش «اورانوس- آسمان» بدین جهت تحریک نمود که پدر چند تن از آنان را در اعماق جهنم زندانی کرده بود منجمله «برونته Bronte» یعنی تندر و صاعقه و «استروپه Sterope» یعنی آذرخش و «سیکلوپها» (غولان یک چشمی) و این سنگدلی منجر به اخته شدن «اورانوس» بوسیله پسرش «کرنوس» که پدر «زئوس» بود، شد.
گفتیم که «کرنوس» نیز فرزندان خود را میبلعید ولی «زئوس» با حیله مادر از مرگ نجات یافت و بکمک او پدر را از تخت المپ بزیر آورد و خود بر جای او حکومت جهانی خدایان را بدست گرفت.
«زئوس» در میتولوژی هندی معادل «دی یوس Dyaus» است که بمعنی خدای آسمانها و خدای درخشندگی و هوش و استعداد است.
هندیها وقتی از «دی یوس پیترا Pitra» صحبت میکنند عیناً همان «زئوس پدر Zeus-Pater» است که رومیها او را «ژوپیتر» نامند و خود این کلمه نیز بمعنی «زئوس پدر» و همچنین «پدر آسمان نورانی Dies-Pater» است.
آلمانهای عهد کهن این کلمه را «زیو Zio» میشناختند که معنی قدیمی و بدوی آن (آسمان صاف) و (مسکن نور) و آنچه بمعنی خلوص و صافی باشد بوده است.
اکنون بازمیگردیم به داستان زئوس خدای خدایان: اعمالی که او طی دوران قدرت خود انجام داده زیاد است منجمله آزادی «سیکلوپ ها Cyclopes» از اعماق جهنم (جهیم) و سپس جلب همکاری «ژئانها Geants» یعنی غولهائی که صد دست داشتند برای جنگ با «تی تان ها Titans»(9).
«اشیل Eschyle»(10) در تاریخ مربوط به میتولوژی مینویسد که پرومته به زئوس کمک کرد تا کرنوس را از سلطنت بر خدایان برکنار نموده و بجای او خدای خدایان شد اما اندکی بعد بین آنان دشمنی بوجود آمد (علت دشمنی مربوط به این بود که زئوس همیشه از قدرت پرومته وحشت داشت). پرومته از اختلاط خاک و آب، گل آدم را بسرشت و سپس چون براز جاودانی آتش دست یافت استفاده از آنرا به انسان فرا داد.
زئوس از این عصیان عصبانی شد و بقصد انتقام نخست بوسیله «پاندور Pandore» که زنی زیبا بود و هفائیستوس به امر زئوس آنرا خلق کرده بود تمام بدبختی ها را روی زمین و میان مردم رواج داد و پرومته را به زنجیر کشید و در یکی از قلل جبال قفقاز زندانی نمود و قرنها عقابی گوشتخوار جگر پرومته را میخورد بالاخره هرکول عقاب را کشت و پرومته را نجات داد و با موافقت زئوس پرومته بجمع جاودانان درآمد بشرط آنکه انگشتری در دست بنماید که زنجیری بدان آویزان باشد و قطعه سنگی را همیشه با آن زنجیر بکشاند.
کسانیکه سجایای زئوس را در نوشته های «همر» بدقت مطالعه کنند متوجه می شوند که بطرق مختلف این اسطوره پرداز که خلاق بی همتای میتولوژی یونان است سیمای دو چهره ای خدای خدایان را بدقت توصیف نموده است.
گاهی بیعدالت، شهوت پرست و تنبل و بیوفا در عشق ورزی و زمانی عادل و مهربان و پای بند به اصول اخلاقی است...!
بلاشک هرگاه کتب گوناگون میتولوژی ملل مختلف تحت مطالعه یک کاوشگر صبور قرار گیرد تضادها و تشابهات بی شماری در داستانها و اسطوره ها خواهد دید (11).
«هزیود» (12) میگوید: زئوس سیمای جاودانه خدائی است که سلطان خدایان بشمار میرود و او بر آسمان و زمین حکومت میکند تا اجرای عدالت را در همه جا زیر نظر داشته باشد.
همین نویسنده در جای دیگر از عشقبازیها و بیوفائیها و بیعدالتی های زئوس داستانها میسازد و میپردازد.
پس ضد و نقیض های فراوانی در نوشته های نخستین اسطوره پردازان یونانی حتی درباره خدای خدایان که در حقیقت از نظر مورخان اساطیری باید پاک و عاری از هرگونه عیب باشد بخوبی هویداست.
بدینطریق «زئوس مقدس» نیز مصون از آلودگی نیست. تنها این اندیشه در تمام آثار اسطوره سازان بخوبی روشن است که «خدا» و خدای خدایان باید از هر عیبی منزه و مبری باشد.
«اری پید Euripide»(13) جمله بسیار زیبائی دارد که من عیناً آنرا نقل میکنم:
«... اگر خدایان کار نامناسبی نکنند پس چگونه میتوان باور داشت که خدا هستند...!»
بنابراین، زئوس، خدای خدایان نیز از قاعده ی کلی نزد اسطوره سازان مستثنی نیست و سیمای او گاهی پاک و آسمانی و زمانی آلوده و شهوت پرست جلوه گر میشود.
بعضی دیگر اساساً کلمه «زئوس» را چیزی شبیه به «قوه درّاکه» و مظهر «نیروی ناشناخته» میدانستند.
2- تحقیقی درباره ریشه ی کلمه «زئوس»
قتل عام غولها
نام «زئوس» چندین بار قلب شده است زیرا بنا بر تحقیق لغت شناسان ریشه اصلی نام او در یونانی همان «تئوس Theos» و در لاتین «دئس Deus» بوده که هر دو بمعنی خدا است (Dieu).شایسته است که توضیح مختصری بر آنچه تا کنون گفته شده افزوده آید:
در سنت های کهن، کشورها سیمای میتولوژی و اسطوره ای خاص دارند. این سنّت ها همگام مذاهب قدیم آنان خودنمائی میکند و گاهی اسامی خاص «میت»ها ریشه لغوی خود را حفظ نموده و بطریقی دیگر ظاهر میشود، همچنانکه اشارت رفت هندیها به دو رب النوع «وارونا Varuna» و «میترا Mitra» و اسکاندیناویها به «اودن Odin» و پسرش «تیر Tyr» و رومیها به «ژوپیتر» و «دی ئوس» بیشتر از سایر خدایان توجه داشتند.
در سنت های کهن یونانی اثر این تضاد (ایزد و اهریمن) بصورت ظاهری هویدا نیست بلکه فقط در نام «زئوس» که در حقیقت همان «دی ئوس Dy-Eu-s» است خودنمائی میکند و ریشه این کلمه نزدیک به «تیر Tyr» و «ژوپیتر Dy-Eu-Pater» «دی- او- پاتر» یعنی پدر خدایان است که همه اینها در اساطیر مظهر خدای هندو اروپائی است و در نتیجه حتی کلمه زئوس را هم میتوان از ریشه هندو اروپائی بشمار آورد.
آنچه مربوط به نیروی طبیعت باشد در میتولوژی هندی (ودائی) «اندرا Indra» است که ریشه کلمه آن کاملاً روشن نیست و وجوه اشتقاق مختلفی برای آن ذکر کرده اند منجمله خدای آسمان و جوّ... موکل باران... خدای باران که معادل «برجیس» و یا «پلوویوس Pluvius» است(14) که همچنین بمعنی روح انسانی و در افسانه های «ودائی» خدای آسمان شناخته شده و بوسیله صاعقه که اسلحه خاص او است ضد دیوهای تاریکی و خشک سالی میجنگد و آنها را مغلوب میکند و درست دایره قدرت و عمل او نظیر و همسان زئوس است.
هندیها در طبقه بندی جدید میتولوژی خود، این خدا را پس از خدایان سه گانه یعنی «برهما- خدای آفرینش» «بشن- خدای پرورش دهنده» «شیوا- خدای نابودی و ویرانی» قرار داده اند. همین خدای هندی که همگام زئوس است در سنّت اساطیری اسکاندیناوی ها «تور Thorr»(15) و نزد ایتالیائیها «ماورس Mavors» که همان مارس باشد قلمداد شده است.
نکته جالب اینکه هند، و اسکاندیناوی در حماسه های خود اندیشه های وفادار به این سنّت ها را بیشتر از سایر کشورها حفظ کرده اند.
«زئوس» خدای خدایان و خدای انسانها، پادشاهی است که همه موجودات از او اطاعت میکنند و حتی مافوق آنچه که «همر» تصوّر میکرده است میتولوژی نوین برای او ساحت بیکران قدرت مادی و معنوی قائل است.
بعنوان مثال در «کرت» زئوس خدای رویندگی است که زندگی زمینی مثل همه مردم داشته است و با زئوس هندو اروپائی فقط از جهت نام تشابه دارد وگرنه حیطه قدرت آنان با یکدیگر قابل مقایسه نیست و زئوس یونانی که نوه ی آسمان و زمین (اورانوس- گایا) و فرزند «کرنوس- رئا» است و افسانه های میتولوژی قدیم یونانی وابسته باوست نیز بنوبه خود صاحب افسانه های خاص و سنّت های مخصوص بخود است.
شاید قیام زئوس علیه پدر را بتوان بدینسان تفسیر کرد که سنّت های نوین آداب کهنه را از بین میبرد و قدرت، جانشین ضعف و فرسودگی میشود.
«زئوس» پس از آنکه موقعیت خود را محکم نمود باز هم در تردید بود زیرا غیب گوئی به او گفته بود که غولها (ژئان ها) دست از طغیان علیه او برنخواهند داشت و تنها راه مبارزه با آنان این است که از انسانها کمک خواسته شود.
«زئوس»، «بخورشید» و «ماه» و «سپیده دم» دستور داد که ظاهر نشوند و «زمین» نیز که در تلاش بود تا فرزندان خود را نجات دهد زئوس بر او پیشدستی کرد و با کمک الهه عقل (آتنا) از هرکول که جزء خدایان نبود و آسیب پذیر و مردنی بشمار میرفت کمک خواست و با همکاری او نسل «ژئانها» را قتل عام نمود. این غولان عبارت بودند از: «آنسلاد Encelade» «پولی بتس Polybetes» «آلسیونه Alcyonee» «پورفیریون Porphyrion» «اتوس Otus» «اری توس Eurytus» «کلی تیوس Clytius» «تی تیوس Tityus» «هیپولیتوس Hippolytus» «آگریوس Agrius» «تائون Thaon» و بالاخره «تیفون Typhon» که به تنهائی بصورت وحشتناکی مزاحم زئوس و سایر خدایان شده بود.
پس از اسارت و شکست غولها، زئوس آنان را نیز در اعماق تاریک (جهنم) زندانی نمود و بنا بنظر عده ای از شاعران زئوس آنها را زنده زنده در سرزمین های مختلفی مدفون ساخت.
«آنسلاد» در زیر قله «اتنا Etna» مدفون شد و بنا بقول ویرژیل (19-71 قبل از میلاد) هرگاه که او نفس میکشد از دهانه کوه «اتنا» دود و بخار بیرون می آید و هر زمان بخود حرکتی میدهد کوه آتش فشانی میکند و زمانیکه میخواهد خود را از بند برهاند در شهر سیسیل زلزله ایجاد میشود!
«پولی بتس» در زیر جزیره «لانگو Lango» و «اتوس» در جزیره «کاندی» (جزیره ای در کرت) و «تیفون» در جزیره «ایسکیا Ischia» دفن شدند(16).
پس از پیروزی، بنا بنظر هزیود (قرن هشتم پیش از میلاد) ژوپیتر (زئوس) هفت بار بشرح زیر ازدواج نمود:
1- متیس Metis (مادر آتنا الهه عقل).
2- تمیس Themis مادر هورها یعنی: «دیکه Dike و انومییا Eunomia و ایرن Irene» و پارک ها یعنی: «کلتو Cletho و لاکزیس Lachesis و آتروپس Atropos» که سه خواهر بودند بشمار میرفت و یونانیها به آنان «موآرها Moires» نیز میگفتند.
3- اوری نمه Eurynome مادر «کاریت ها Charites» که رومیها آنانرا «جاذبه ها Graces» نام گذاشته و سه نفر باسامی «آگلائه Aglae و تالی Thalie و اوفروزین Euphrosyne» بودند.
4- سرس Ceres که یونانیها او را دمتر Demeter گویند و مادر پرسفن Persephone است.
5- منه موزین Mnemosyne الهه حافظه که مادر موزهای 9 گانه (Muses) بشمار میرود.
6- لاتن Latone که یونانیها او را «لتو Letu» گویند و مادر «آپولون» و «آرتمیس» که اولی خدای نور و روشنائس و هنر موسیقی و دومی الهه شکار و زمین و گل است.
7- «ژونن Junon» (هرا) خواهر خود زئوس و ملکه خدایان که «ویرژیل» او را دشمن قهّار مردم «تروآ» میداند(17).
«زئوس» علاوه بر این هفت زن با «مایا Maia» مادر «هرمس Hermes» و «دیونه Dione» مادر «آفرودیت» و بسیاری از مردم روی زمین عشق ورزی نمود و از آنان صاحب فرزندانی شد که در طبقه خدایان و نیمه خدایان جای گرفتند.
قدرت و اراده و شخصیت بارز او در سراسر آسمانها و زمین نمودار بود اما «ژونن» همسرش گاهی در برابر اوامر او ایستادگی و حتی سرپیچی مینمود تا جائیکه یکبار نیز توطئه ای به همکاری خدایان علیه او ترتیب داد ولی «تتیس Thetis»(18) و «بریاره Briaree» ژئان معروف بکمک خدای خدایان شتافتند و او را از توطئه نجات دادند و از آن پس زئوس قدرت بی سابقه ای بدست آورد.
سنّت های مربوط به ستایش زئوس و انجام تشریفات آن همیشه در درجه اول اهمیت قرار داشته و «هاتفان» او در معابد گوناگونی که برای خدای خدایان ساخته شده منجمله در «دودن Dodone» شهر قدیمی «اپیر Epire» در جنوب مقدونیه که پوشیده از جنگلهای بلوط و زیتون بود و معبدی در لیبی و همچنین معبدی که «تروفونیوس Trophonius» که معمار معبد «دلف» آنرا ساخته، مراسم نیایش بجا می آوردند.
گاو نر، بز و میش قربانیانی بودند که به آستان خدای خدایان نثار می شدند و سپس شاخهای آنانرا به طلا می آراستند و زینت بخش خانه ها و معابد میساختند.
زئوس از قربانی کردن انسان در کنار معابد خود گریزان بود و چنین قربانی ها را هرگز نمیپذیرفت.
آرد و نمک و بخور کیُندر جزو چیزهائی بود که زئوس بآنها علاقه داشت.
عقاب، سلطان پرندگان آسمان، پرنده مورد علاقه زئوس بود که بی نهایت آنرا دوست میداشت.
روز پنج شنبه روز مخصوص زئوس (ژوپیتر) است زیرا این روز (Jovis Dies) یعنی «روز ژوپیتر» نام دارد.
در تاریخ اساطیر و افسانه ها کلمه «ژوپیتر» قبل از نام بسیاری از پادشاهان و خدایان دیگر آمده است که بعنوان مثال میتوان از «ژوپیتر آمون» در لیبی و «ژوپیتر سراپیس J. Serapis» در مصر و «ژوپیتر بلوس J. Belus» در آشور و «ژوپیتر آپیس J. Apis» پادشاه آرگوس و «ژوپیتر آستریوس J. Asterius» پادشاه کرت نام برد.
معمولا زئوس بسیمای مردی با عظمت که دارای ریش زیادی بصورت مجعد است و بر روی تختی نشسته مجسم میشود.
در دست راستش علامت صاعقه و در دست چپ او علامت پیروزی (ویکتوار Victoire) است و عقابی با بالهای گشوده در کنار پاهای او دیده میشود(19).
مشهورترین مجسمه خدای خدایان «زئوس اوتریکیی Z-Otricoli» است که سبک و استیل آن کاملاً یونانی قدیمی و بصورت کلاسیک، معرف سیمای تخیّلی خدای خدایان است و اکنون در موزه واتیکان نگاهداری میشود.
مجسمه هائی که در «کرت» از او ساخته اند اکثراً بدون گوش است. ظاهراً منظور از این کار منصف و عادل نشان دادن اوست.
اهالی «لاسدمون Lacedemone» که همان اسپارت ها باشند به او چهار گوش داده بودند و منظورشان این بود که جزئی ترین چیزها را میشنود(20).
در کنار «ژوپیتر» معمولاً «عدالت» و «بخشش» و «فصول» دیده میشوند مجسمه دیگری که امروز از ژوپیتر برجاست مجسمه ای است که «فیدیاس Phidias»(21) از طلا و عاج ساخته و خدای خدایان بر تختی جلوس نموده و تاجی از برگ زیتون بر سر دارد و علامت پیروزی را در دست چپ نگاه داشته است.
در دست راستش عصای آمریت و فرمانروائی است که عقاب معروف زئوس بر نوک آن نشسته است. این مجسمه در موزه «المپی» نگاهداری میشود.
پی نوشت ها :
1- جزیره ای در دریای مدیترانه که به کاندی Candie نیز معروف است.
2- در عهد قدیم دو سلسله جبال بنام ایدا وجود داشت یکی در مرکز جزیره کرت بود که مادر زئوس بآنجا پناهنده شده و یکی از حوری ها بنام ایدا در این جزیره به نوزاد (زئوس) شیر بزی بنام آمالته را میداد و دیگر کوهی در نزدیکی های «تروآ» است که بهنگام جنگهای یونان و تروآ خدایان در آنجا اقامت کرده بودند.
3- بجای «نمف Nymphe» در فارسی بنظر من کلمه ئی جز حوری نمیتوان استعمال نمود زیرا آنان بطور عموم یکدرجه از الهگان پائین تر هستند.
4- کامپه دیوی بود که نگهبانی سیکلوپها یعنی غولانی که یک چشم در وسط پیشانی داشتند بعهده داشت.
5- ژئانها از خون اورانوس هنگام اخته شدن بدست فرزندش کرنوس بوجود آمدند، آنان قیافه ای وحشتناک داشتند و ساق پایشان به پائین شبیه افعی بود و بعضی از آنها صد دست و پنجاه سر داشتند.
6- سه خدای بزرگ رومی یعنی ژوپیتر، ژونن و آتنایک تثلیث سه گانه بر روی تپه روم تشکیل دادند و مردم روم قدیم معتقد بودند که این سه خدا شهر و دیار آنانرا از هر گزندی مصون خواهند داشت و بهمین جهت در کنار کاپیتول همیشه قربانی اهدا میکردند.
فرماندهان روم نیز بهنگام پیروزی به قله کاپیتول میرفتند و مراسم مذهبی خاصی با اهداء قربانی بعمل می آوردند. در ایتالیای کهن هر شهری کاپیتول خاص داشت/
«ویرژیل» درباره کاپیتول مینویسد که این مکان از درخت های صنوبر و چنار پوشیده بود و ستایش ژوپیتر مانند مذاهب دارای سنت های خاص و مراسم بخصوص بود که جالب تر از همه تقدیم سلاح های دشمن به آستان او بود زیرا رومیان معتقد بودند که ژوپیتر می تواند به پیروزی آنان کمک کند و بهمین دلیل بود که بهنگام جنگ «سابن ها» و رومیها «رمولوس» از ژوپیتر یاری خواست و اسلحه خود را وقف معبد او نمود و پس از پیروزی با مراسمی که شبیه تشریفات مذهبی بود سلاح پیروزی برسابن ها را بآستان خدای خدایان تقدیم نمود.
کنسولهای قدیم روم نیز بهنگام قبول حکومت برای ادای سوگند وفاداری بکنار کاپیتول میرفتند و نیایش خاصی را انجام میدادند.
7- دوره اوگوست از درخشنده ترین دورانهای امپراطوری روم است زیرا در این دوره بود که دانشمندان و مورخان بزرگی نظیر «هراس Horace» و «ویرژیل Virgile» و «تیت لیو Tite-Live» و «سالوست Salluste» و «اوید Ovide» نویسنده «متامورفوز» زندگی کرده و آثار جاویدانی به نسلهای بشری اهدا نموده اند.
8- یکی از القاب آپولون «موزاژت Musagete» یعنی رهبر و مقتدای موزهای نه گانه است.
9- بطور عموم تی تان ها پسران و دختران آسمان و زمین «اورانوس- گایا» بودند که در آسمانها زندگی میکردند آنان 12 نفر بودند 6 پسر و 6 دختر که پسران تیتان و دختران «تی تانید» نامیده میشدند.
10- نویسنده معروف پرومته در زنجیر، هفت سردار علیه تب، آگاممنن، ایرانیها (456-525 قبل از میلاد مسیح).
11- بعنوان مثال همین کلمه «دی یوس» که یادآور شدیم چقدر از نظر ریشه میتواند شبیه «دی یو Dieu» (بمعنی خدا) باشد اما این کلمه در هندی هنوز هم بمعنی خدای آسمان و درخشندگی آسمان است در حالیکه در زبانهای اروپائی شبیه این کلمه بمعنی خدای مطلق درآمده است.
12- نویسنده «نسب نامه خدایان» (725 قبل از میلاد مسیح).
13- نویسنده آلست Alceste- مده Medee- هیپولیت Hippolyte- آندروماک Andromaque- هکوب Hecube و «هرکول خشمناک» و «ایفی ژنی» و «هلن» و «فنیقی ها» و «سیکلوپ» (406-480 قبل از میلاد).
14- کلمه باریدن در فرانسه Pleuvoir از همین ریشه رومی است.
15- «تور» خدای تندر است و همسان «دنار Donar» آلمانهاست.
16- ایسکیا یکی از جزائیر آتش فشان ایتالیاست که در دهانه خلیج ناپل قرار گرفته و بسال 1883 در اثر زلزله بکلی معدوم گردیده است.
17- ماه ژوئن مخصوص ژونن است.
18- مشهورترین نرئیدهاست که از ترس ژونن حاضر نشد بهمسری زئوس درآید.
19- افسانه عقاب زئوس نیز داستانی شنیدنی دارد. گویند که ریشه این افسانه از آسیای صغیر سرچشمه گرفته است بدین معنی که جوانی بنام «گانیمد Ganymede» پسر «تروس Tros» و «کالیروئه Callirhoe» شهرت زیبائی او همه جا را فرا گرفته بود و زئوس که از او بسیار خوشش آمد او را بصورت عقابی درآورد و پهنه آسمانها را جولانگاه او قرار داد و همچنین وظیفه او در برابر خدایان المپ ساقی گری بود.
در «ایلیاد» همر (سرود پنجم بیت 266) و «متامورفوز» اوید (قسمت دهم بیت 155) گویند که زئوس عاشق گانیمد شد و او را ربود و بشکل عقابی او را همیشه همراه خود و همه جا میبرد و عمر جاودانی یافت و مائده آسمانی و شراب مخصوص خدایان در جام آنان میریخت.
مجسمه هائی که از زئوس و گانیمد دیده میشود اغلب نیمه تنه بالای زئوس لخت و بقیه بدن او پوشیده است اما این روش عمومیت ندارد.
20- لاسدمون شهر قدیمی یونان است که مرکز آن لاکنی یا جمهوری اسپارت بود و نبردهای مردم آن با اهالی مقدونیه و تصرف پلوپونز و مغلوب کردن آتن شهره ی تاریخ است ولی خود این شهر در 404 قبل از میلاد بکلی منهدم شد و از آن امروز جز خرابه ای باقی نمانده است.
21- فیدیاس بزرگترین و هنرمندترین مجسمه ساز یونان قدیم است که در شهر آتن در حدود 431 قبل از میلاد مسیح متولد شده است.
«ژوپیتر» خدای خدایان و «مینرو» الهه عقل که از برنز ساخته شده منسوب به او است.