میان دوستان زمینی «آتنا»، «اولیس Ulysse» (1) از هر کسی بوی نزدیکتر است و به همین جهت همیشه مورد حمایت شدید اوست.
«اولیس» کارگری ماهر است که در اغلب زمینه ها مثل نجاری، بنائی، ساختن کشتی، داس زراعتی، تبر، گاو آهن و شمشیر همه جا از «آتنا» و راهنمائی او الهام می گیرد.
«اولیس» در کنار درخت زیتونی که «آتنا» به مردم هدیه کرده بود خانه ای برای خود ساخت و با وجودی که سرنوشت به مدت 20 سال او را از خانه و زندگیش دور ساخته بود مع الوصف «آتنا» امید به بازگشت را در روح او می دمید و «اولیس» به پشتیبانی الهه ی عقل به دنبال سرنوشت خویش می شتافت.
«آتنا»، «اولیس» را بی نهایت دوست می داشت و او را «Faber- Homo» یعنی «مردی که می داند چگونه بسازد» نامید.
بنظر الهه ی عقل، اولیس از نعمات بی شماری منجمله هوش و استعداد و قدرت ابتکار و اندیشه ی مفید بهره مند بود. «آتنا» نیز با راهنمائیهای سودمند خود «اولیس» را در تمام جهات مظهر یک قهرمان واقعی معرفی می نمود.
روح جاودان و قدرت بیکرانی که اولیس را در مبارزات گوناگونش موفق می داشت، چیزی جز دوستی با ارزش «آتنا» نبود زیرا الهه ی عقل در لحظات دشوار به اشکال گوناگون ظاهر می شد و «اولیس» را به سوی راه صواب رهبری می کرد.
دختر دهقانی در حالیکه کوزه ی آب بر سر داشت در کنار راه «اولیس» پیدا می شد و او را از خطری که در کمینش بود آگاه می کرد یا راهی را که بخطا می رفت به او یادآور می شد و این راهنما کسی جز «آتنا» نبود!
جالب اینکه گاهی «اولیس» گرفتار حقّه های «آتنا» می شد و سعی در باطل کردن آن نیرنگها می نمود اما حقیقت امر چیزی جز راهنمائی او نبود زیرا «الهه عقل» بدینوسیله حیله گری را به «اولیس» یاد می داد.
بارها «آتنا» برای تفریح و آزمایش «اولیس» خود را بشکل های گوناگون درآورده و هر بار حزم و احتیاط و «دروغهای شاخدار» «اولیس» الهه ی عقل را مطمئن تر نمود که می تواند «به قهرمان» اعتماد داشته باشد.
میان غیر جاودانان هیچکس به اندازه ی «اولیس» به «آتنا» نزدیک نیست و حقیقت این است که الهه ی عقل به خاطر «اولیس» اقدامات برجسته ای انجام داده است.
«اولیس» شهر «آتن» را بیش از حد دوست می داشت و بیشتر از این جهت که «آتنا» نام خود را به این شهر داده بود به آتن عشق می ورزید.
به هنگامی که میان «آتنا» و «پوزئیدون» برای تصرّف «آتیک» (2) مجادله درگرفت چنانکه درگذشته یادآور شدیم هر دوی آنان در جمع خدایان بر فراز «آکروپل» قدرت معنوی خویش را نشان دادند و «آتنا» درخت زیتون را از زمین رویانید و بر «پوزئیدون» که آب شور به وجود آورده بود پیروز شد.
«آکروپل Acropole» در حقیقت بارگاه «آتنا» بشمار می رود و «پارتنون Parthenon» (Parthenos در یونانی یعنی باکره) خانه ی شخصی اوست که مردم آتن به پاس حق شناسی برای «آتنا» بوجود آورده اند.
«آتنا» نسبت به مردم «آتن» صدیق و با وفا و مهربان است و «اشیل Eschyle» در آخرین تراژدی خود درباره ی «الهه عقل» و شهر «آتن» چنین می گوید:
«تمام برکت هائی که از یک پیروزی بدست می آید و هیچ چیزی آن را ملوث
«نساخته است، خواستارم که به این شهر ارزانی شود.
«خواستارم، تا نسیم های مساعدی که از زمین برمی خیزد و نیسم هائی که
«بر روی فضاهای دریائی پرواز می کنند و آن نیروی لایزالی که از ابرها
«چون نفس خورشید فرود می آید کشور مرا شاداب سازند. خواهم که میوه های
«مزارع و گله ها دائماً بطور فراوان بصورت غذا برای هم میهمان من
«موجود باشد و تنها اشخاص ظالم، بدون هیچگونه رحمی از بن برکنده
«شوند. قلب من همچون قلب باغبان نیک دلی است و بر او خوش آیند
«است که ناظر پیشرفت مردمان عادل، دور از گزند مردمان نادرست باشد».
«ماریومونیه Mario Meunier» محقّق برجسته ی فرانسوی در کتاب خود تحت عنوان «افسانه ی زرّین خدایان و قهرمانان» (3) چند نکته تازه درباره ی «آتنا» دارد که به آن اشارت می شود.
او «آتنا» را الهه ای جنگجو معرفی می کند که برای پیروزیهای پدرش (زئوس) رقص خاص ابداع نموده است. همچنین اختراع فلوت را به او نسبت می دهد و می نویسد که نخستین بار از استخوان ران گوزنی «آتنا» فلوت را ساخت و در آن دمید و سپس در برابر مجمع خدایان المپ هنر خویش را این زمینه نشان داد ولی «آفرودیت» و «هرا» او را مسخره کردند زیرا برای نواختن فلوت مجبور بود لپ های خود را باد کند و صورت الهه ئی او قیافه ای مسخره پیدا می کرد.
«آتنا» به کنار چشمه ای رفت تا سیمای خود را بهنگام نواختن فلوت در آن ببیند و چون دریافت که حق با الهگان بوده است فلوت را بدور انداخت.
«مونیه» علاوه بر کاشتن درخت زیتون، بوجود آوردن درخت انجیر را نیز به «آتنا» نسبت داده و دوختن لباس عروسی «هرا Hera» را نیز به آتنا منسوب نموده است.
وجود «آتنا» در کاستن خشونت زئوس بسیار مؤثر بود و حتّی اندیشه های مقدّس و عدالت را در او پرورش داد.
با اینکه «آرس Ares» مظهر قساوت و خدای جنگ بود اما به سبب راهنمائی های غیر مستقیم «آتنا» برای «آفرودیت» همسری مهربان بشمار می رفت و نقش او در اساطیر یونانی کاملاً قابل تطبیق با «شیوا» و «کالی» در اساطیر هندی است. (4)
پس از تولد «آتنا» خدایان جاودان المپ در برابر معمائی قرار گرفتند که کاملاً اسرارآمیز بود.
«آتنا» در عین حال که الهه ای زیباروی بود نیروئی مردانه داشت و رفتارش دو جنبه ی کاملاً متضاد داشتند ولی در هر حال سنّت های کهن او را «الهه ی تعالیم عالیه» شناخته است.
انسانها هنوز به تمدن کلاسیک آشنائی نداشتند ولی او برای نخستین بار تمدن را جانشین بی نظامی اولیه جهان و هرج و مرج یعنی «کائو Chaos» نمود.
بشر گرفتار سرنوشت اختری خود بود و پس از داستان طوفان نابودکننده ای که هستی را به کام نیستی کشانید و تنها «دو کالیون Deucalion» و «پی را Pyrrha» به قله «پارناس» پناهنده شدند تا از مرگ نجات یابند نیروی «عقل» برای کمک رهنمون آنان شد تا نسل نوین انسانی بار دیگر بوجود آید.
«جسم اختری» انسانها صورت «مادّی» به خود گرفت و این درست زمانی بود که «آتنا» مظهر ذکاوت و عقل زئوس (خدای خدایان) به جهان گام نهاد.
از این زمان میان انسان و خدایان رابطه ای معنوی بوجود آمد و نتیجه وجود «عقل» این شد که بشر بتواند سرنوشت خویش را بدست گیرد و با نیروی لایزال اندیشه ای که «آتنا» به او بخشیده بود سعادتمند شود. (5)
امروز، انسان آزاد و مختار است و قدرت و جرئت و عقل و دوراندیشی او مرهون عنایتی است که «آتنا» به او ارزانی داشته است.
انسانی که می خواهد جاودانی شود باید عقل «آتنا» و قدرت «هفائیستوس» و تعادل «دیونیزوس» را دارا باشد و البته سجایای خدائی می تواند به انسان فانی سیمای جاودانی ببخشد.
او باید از تمام امیال ناپسند و نابهنگام دور بماند و همچون «آتنای باکره» به هیچ گناهی آلوده نشود.
انسان جاودان باید از علائق زمینی دل برکند و با معنویات عالی روح خود را جلا بخشد و وصول بدین هدف جز با کمک الهه ی عقل و اندیشه های آسمانی او مقدور نخواهد بود.
«الهه چشم زنگاری» نیزه ای کوتاه و مشعلی با دسته ی طلائی به یک دست و بالاپوشی از پوست بز بر شانه دارد و سپر او محاط از مارهای گزنده است و در میان آن سر «مدوز Meduse» دیده می شود.
در دست دیگرش مجسمه ی کوچک «نیکه Nike» (6) را می فشارد.
هنر دیگر «آتنا» رام کردن اسب های وحشی است و به همین جهت او را نخستین بوجود آورنده ی «لگان و دهنه اسب» شناخته اند.
قدرت دیگر «آتنا» نگهبانی نوزادان و حمایت مادران آنان است.
یوغ گاو آهن نیز از ابتکارات «آتنا» بشمار می رود.
تمام این نکات یعنی نیزه و مشعل و مارهای گزنده و مجسمه ی پیروزی و رام کردن اسب ها برای وجود «آتنا» جنبه ی رمزی و استعاری و سمبولیک دارند زیرا الهه ی عقل برای هر یک از این مسائل توجیهی خاصّ بوجود آورده است.
حمایت «آتنا» از قهرمانان بخصوص آنهائی که منشاء اختری دارند نقش مهم او را در ارشاد نسل انسانی روشن می کند و به همین جهت می توان تمام خصائص و خصائل او را با جنبه ی معنویش مورد بحث قرار داد.
پی نوشت ها :
1-«اولیس» یکی از مشهورترین قهرمانان باستانی یونان است که سرگذشت او به تفصیل در «ادیسه ی» همر نقل شده و بیشتر از داستان آشیل مورد تعبیر قرار گرفته است. هرمس جد پدری او بوده و در بعضی از روایات «سیزیف Sisyphe» را پدر او شناخته اند ولی در منظومه های همر چنین نسبتی دیده نمی شود. از ازدواج اولیس و «پنلوب» فرزندی بدنیا آمد که «تلماک» نام داشت. در جنگ «تروآ» اولیس نقش مهمی ایفا کرد و به فرماندهی 12 کشتی به تروآ رفت و در تمام مدت جنگ مشاوری محتاط و مفید بود و تدابیر مؤثری اتخاذ می کرد و در امور او آتنا همه جا به او کمک و یاری می نمود.
2- آتیک خطه ایست که دارای آب و هوای خشک و گرم است و زیتون و انجیر در آن می روید. شهرهای آتن- الوزیس- پیره- مارتن جزو ناحیه آتیک به شمار می روند.
3-La Legende doree des Dieux et des Heros صفحه 38 به بعد
4- «شیوا» به معنی فرخنده، مبارک، میمون، مهربان، خجسته و خدای مرگ و فنا و ویرانی است. «شیوا» را دارنده ی صاعقه و صاحب تیر و کمان و سوار بر ارابه و هراسناک و مخرب ذکر کرده اند. در «براهمن ها» آمده است که هشت بار از پدرش تقاضای نام کرد و هشت اسم به او داده شد.
1-بهوه Bhava (مخلوق)
2- شروه Sarva (لاشه)
3- پشوپتی Pasupati (خدای حیوانات)
4- اوگردیو Ugradeva (خدای وحشت)
5- مهادیو Mahaadeva (خدای بزرگ)
6- رودر Rudra (گریان)
7- ایشان Isana (حاکم)
8- اشنی Isani (صاعقه آذرخش)
در «راماین» قدیم ترین حماسه ی هندو، شیوا به عنوان خدای بزرگی ذکر شده است اما وجود اعلی نیست (همچنانکه آرس در اساطیر یونانی خدای خدایان نیست).
تصویر شیوا اغلب به صورت مردی خوشرو دارای 5 صورت و چهار دست است. چشم سوم او در میان پیشانی و در روی هلال ماه است. گیسوان مجعدش روی سر جمع شده و به شکل شاخ هستند که علامت رودخانه مقدس گنگ است؛ گردن بندی از جمجمه ی مردگان «مندمالا Munda- Mala» و طوقی از مار بدور گردن دارد او سلاحی سه شاخه ای در دست دارد که آنرا «پی ناک Pinaka» گویند (کاملاً در این مورد با سه شاخه پوزئیدون قابل تطبیق است). مقر شیوا در کوه «کیلاس Kailasa» یکی از قلل مرتفع هیمالایا است (درست قابل تطبیق با مقر خدایان یونان در قله المپ).
«کالی» نیز در سانسکریت یکی از زبانهای آتش و نام همسر «مهادیو» که الهه ی وحشت و جنگ است.
5- کتاب: «پرتو افکنی بر روی یونان باستان» تألیف «امانوئل» صفحه ی 85 به بعد.
Pleins feux sur la Grece antique- R. Emmanuel
6- «نیکه» مظهر پیروزی در میتولوژی یونان به شمار می رود و نام او یکی از القاب «آتنا» است.