ملاقات با هیولای ترسناک زیر آب

در طول چند سالی که شرکت Telltale به ساخت بازی های سریالی می پرداخته؛ به داشتن یک ویژگی مشهور شده است: این که بازی های سریالی این شرکت معمولاً به تدریج بهبود پیدا می کنند. بخش سوم از بازی های سریالی Monkey
جمعه، 17 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ملاقات با هیولای ترسناک زیر آب
ملاقات با هیولای ترسناک زیر آب

نویسنده: سهیل منصوری



 
در طول چند سالی که شرکت Telltale به ساخت بازی های سریالی می پرداخته؛ به داشتن یک ویژگی مشهور شده است: این که بازی های سریالی این شرکت معمولاً به تدریج بهبود پیدا می کنند. بخش سوم از بازی های سریالی Monkey Island Tales of نیز همانند بسیاری از ساخته های دیگر این شرکت، شاهدی مناسب برای این دیدگاه است. بازیباز هنگام تجربه LotL متوجه می شود بازی جدید تا حد زیادی نسبت به قسمت دوم این بازی های سریالی بهتر شده است.
داستان LotL در آغاز تنها ادای دینی به اولین بازی مانکی آیلند و یادآور اسارت گایبراش در جزیره میمون ها و رویارویی او با شخصیت عجیب و دیوانه داستان آن بازی است. در این بازی نیز گایبراش ثریپوود بار دیگر در محلی جدید (در صورتی که قسمت قبلی را بازی کرده باشید؛ حتماً می دانید کجا) اسیر شده است و با پیرمرد تنهایی روبرو می شود که به وضوح یادآور پیرمرد آواره The Secret of Monkey Island است.
ملاقات با هیولای ترسناک زیر آب
اما داستان LotL صرفاً به یک ادای دین ساده خلاصه نمی شود، بلکه به سرعت از مسیر داستانی TSoMI دور می شود و به داستانی منحصر به فرد و بسیار سرگرم کننده تبدیل می شود که هرلحظه آن، پر از سورپرایزهای بی نظیر و به یادماندنی است. طنز ملایم بازی عالی است و هر چیزی را، از مسابقه خانوادگی "چقدر همسرم را می شناسم" و عشق و ازدواج گرفته تا دلیل شکل گیری کشور آمریکا، دموکراسی، انتخابات، جشن های ملی، جادوگری، دانش زیست شناسی و خلاصه هر چیزی دیگری که به ذهنتان برسد را دستاویز قرار می دهد تا بازیباز را بخنداند. عنصر طنز در LotL از هر دو قسمت قبلی بیشتر و به طرز قابل توجهی بهتر است؛ به گونه ای که بازیباز برای لحظه ای خسته نمی شود. از سوی دیگر بازیباز هر آن با یک موقعیت جدید و یک سورپرایز منحصر به فرد روبرو می شود که انتظار آن را ندارد. یکی از سورپرایزهای بازی، بازگشت یکی از شخصیت های بسیار جذاب سری بازی های مانکی آیلند است که به نوبه خود بازی را جالب تر می کند. این شخصیت موذی! اما بسیار دوست داشتنی، با کارهای عجیب و دور از انتظاری که انجام می دهد؛ مشکلات و معماهای جدیدی پیش روی بازیباز قرار می دهد و در همان زمان او را به وجد می آورد. شخصیت های مختلف در این بازی بارها به گایبراش (در واقع بازیباز) خیانت می کنند و این مساله بازی را حتی غیر منتظره تر کرده و بار طنز آن را افزایش می دهد.
اما تمام جذابیت LotL به داستان آن نیست. معماها در این بازی حرف اول را می زنند. معماهای LotL بسیار بدیع و منحصر به فرد هستند؛ به گونه ای که نمی توان آن ها را با معماهای سنتی بازی های ماجرایی اشاره و کلیک مشابه مقایسه کرد. معماهای اصلی در LotL در واقع مجموعه پازل هستند و از پازل های متعدد کوچک اما به هم پیوسته تشکیل شده و ساختار معما در طول مراحل حل آن، به طور مرتب تغییر می کند. به عنوان مثال معمای ابتدایی بازی و برگزاری مسابقه "چقدر همسرم را می شناسم"، معمای بسیار پیچیده و طولانی انتخابات که گایبراش در جریان آن تلاش می کند به هر طریق که می تواند، رأی به دست آورد و در نهایت معمای بسیار زیبای دوستی حیوانات دریایی در زیر آب، نشان می دهد تیم سازنده بازی تا چه حد به ارایه یک مجموعه منسجم و مستحکم اهمیت می داده است. کیفیت معماها در LotL بسیار بالاست و به راحتی با بازی های ماجرایی قدیمی اشاره و کلیک برابری می کند. از سوی دیگر، معماهای این بازی آسان تر از بازی های پیشین هستند؛ از این رو نه تنها بازیباز از حل کردن معماهای بازی لذت می برد؛ بلکه در بازی گیر نمی کند و دچار دردسر و خستگی نمی شود.
ملاقات با هیولای ترسناک زیر آب
در این بازی نیز شاهد تغییر تم موسیقی و معرفی تراک های موسیقی جدید و پخش دوباره برخی از تراک های قدیمی هستیم. مخصوصاً تراک موسیقی جدید بازی با جو مرموز این بازی و همچنین جو سری بازی های مانکی آیلند تناسب کامل دارد. در کنار این موسیقی زیبا، صداگذاری عالی بازی باز هم جلب نظر می کند و مخصوصاً بازگشت یکی دیگر از گویندگان اصلی سری بازی های مانکی آیلند، خوشحال کننده و بسیار نوستالژیک است. ترکیب رنگ و گرافیک بازی نیز نسبت به بخش دوم زیباتر شده است. در LotL بسیاری از صحنه ها، به ویژه بخش های مربوط به زیر آب ترکیب رنگ بسیار زیبا و زنده دارد. ترکیب رنگ بازی حتی در مراحل اولیه با ترکیب رنگ تندی (بیشتر سرخ و زرد) که دارد و از لحاظ ترکیب رنگ بدتر از سایر بخش های بازی است؛ نسبت به بازی پیشین بهتر شده است. مدل های مربوط به شخصیت های جدید نیز به خوبی طراحی شده است؛ هر چند در کمال تأسف باید گفت طراحی مدل شخصیت قدیمی آنچنان درخشان نیست و انتظار بیشتری می رفت.
تنها نقطه ضعف بازی مربوط به کنترل آن است. همانگونه که در نقد بازی های پیشین گفته شد؛ کنترل این بازی های سریالی بسیار بد است. اما در LotL مشکل دو چندان می شود؛ چون بازی یک باگ دارد که گاهی دویدن با استفاده از کلید سمت راست ماوس یا دکمه شیفت را دچار مشکل می کند و این ویژگی از کار می افتد.
با تمام این ها، در نهایت باید گفت بخش سوم از بازی های سریالی "داستان های مانکی آیلند" یک بازی بسیار زیبا، با ارزش و پر از نکات خنده دار است که بدون شک می تواند نظر بسیاری از بازیبازان را به خود جلب کند.
منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط