حجاب و سلامت روانی (2)

یکی دیگر از ثمرات حجاب برای زن، گران بهاتر شدن او برای مرد و در نتیجه، به وجود آمدن عشق است که لذت بخش ترین عواطف انسانی به شمار می آید. نیاز به دوست داشتن و محبوب دیگران واقع شدن که در سلسله مراتب «
چهارشنبه، 22 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حجاب و سلامت روانی (2)
حجاب و سلامت روانی(2)

 

نویسنده: عباس رجبی




 

3. ارزشمند شدن زن

یکی دیگر از ثمرات حجاب برای زن، گران بهاتر شدن او برای مرد و در نتیجه، به وجود آمدن عشق است که لذت بخش ترین عواطف انسانی به شمار می آید. نیاز به دوست داشتن و محبوب دیگران واقع شدن که در سلسله مراتب « مزلو» قرار دارد، یکی از نیازهای مهم هر انسان است. میزان این نیاز در زنان بیش از مردان است؛ زیرا موجودیت روانی و شخصیتی زن به این است که مورد توجه و محبت دیگران، به ویژه نزدیکانش مثل پدر، مادر، شوهر و فرزندان قرار گیرد به طوری که اگر این جایگاه را نداشته باشد، امید خود را از زندگی از دست می دهد. به عبارت دیگر، شکست در عشق، شکست در همه چیز اوست.« زن وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه به او مایه حیات اوست».(1)
به گفته شهید مطهری«آفرینش مرد، را مظهر طلب و عشق، و زن را مظهر محبوبیّت و معشوقیّت قرار داده است. احساسات مرد نیازآمیز و احساسات زن نازخیز است. احساسات مرد طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است.»(2)
بنابراین یکی از خواسته های جدی زنان این است که محبوب همسرانشان قرارگیرند و شوهرانشان به آن ها عشق بورزند. این مطلب از روایات نیز به دست می آید که ما برای نمونه، به چند روایت اشاره می کنیم:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:« قولُ الرجلِ للمراهِ انی احِبُّکَ، لا یذهبُ من قلبها ابداً»(3). یعنی اگر مردی به زنش بگوید: من تو را دوست دارم، هرگز از خاطرش محو نمی شود. این نشانه نیازی است که زن به مورد توجه بودن، به ویژه از طرف شوهر دارد.
قال الصادق علیه السلام:« من اخلاق الانبیا صلی الله علیهم حبُ النساء»(4). دوستی و محبت به زنان، از خلق و خوی پیامبران علیهم السلام است.
قال الصادق علیه السلام:« ما اظنُّ رجلاً یزدادُ فی الایمان خیراً، الا اِزدادَ حباً للنساء»(5). گمان نمی کنم ایمان مردی زیاد شود، مگر آن که( به سبب آن) دوستی و محبتش به زنان(همسر و زنان محرم) افزون گردد.
همچنین از بعضی روایات به دست می آید که به دختران و زنان بیش از مردان محبت کنید. در روایتی ابن عباس از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله نقل می کند:
« من دخلَ السوقَ فاشتَری تحفهً فحملها الی عیاله، کان کحاملِ صدقهً الی قومٍ محاویجٍ ولیبداْ بالاناثِ قبل الذکور، فانهُ من فرّح انثی فکانما اعتقَ رقبهً من وُلد اسماعیلَ»(6). هرکس وارد بازار شود و تحفه و هدیه ای برای خانواده خود بخرد، چون کسی است که صدقه ای برای گروهی نیازمند می برد و اگر بخواهد آنچه را به خانه برده بین آنان تقسیم کند، از دختران شروع کند؛ زیرا هر که دختر خود را خوشحال کند همانند آن است که اسیری را از اولاد اسماعیل آزاد کرده است.
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در حدیث دیگری می فرماید:« من کانَ لهُ انثی فلنْ یبدها و لن یهِنها و لم یؤثِرْ ولدهُ علیها ادخله الله الجنه»(7). هرکس دختری داشته باشد که حقوقش را پایمال نکند، او را تحقیر ننماید و پسرش را بر او مقدم ندارد، خداوند به واسطه این عمل او را به بهشت می برد و نیز امام رضا علیه السلام از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله نقل می کند:« ان الله تبارک و تعالی علی الاناثِ ارقُّ منهُ علی الذکور، و ما من رجلٍ یدخلُ فرحهً علی امراهٍ بینه و بینها حرمهً الا فرحه الله یوم القیامه»(8). همانا خداوند بلندمرتبه در مورد زنان مهربان تر از مردان است. پس هر مردی زنی از محارم خود را شاد کند، خدا عوض این کار، او را در روز قیامت شاد گرداند. نیز فرمودند:« خیرکم خیرکمْ لنسائه و بناته»(9). بهترین شما کسی است که برای زنان و دختران خود بهتر باشد. در باب محبت و دوستی به والدین نیز، در دین اسلام توجه بیشتری به نیکی و احسان به مادر شده است. امام صادق علیه السلام فرمود:« جاءَ رجلٌ الی النبی صلی الله علیه و اله فقال: یا رسول الله من ابرُّ؟ قال: امُکَ، قال ثمّ من؟ قال: اُمک، قال ثمّ من؟ قال: امُکَ، قال ثم من؟ قال: اباکَ»(10). مردی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کرد: به چه کسی احسان و نیکی کنم؟ پیامبرخدا فرمود: به مادرت، مرد پرسید: سپس به چه کسی؟ پیامبرخدا فرمود: به مادرت. مرد پرسید: سپس به چه کسی؟ پیامبر فرمود: به مادرت، مرد پرسید: سپس به چه کسی؟ پیامبر خدا فرمود: به پدرت. نیز در حدیث دیگری فرمود:« اذا دعاکَ ابواکَ، فاجبْ ‌امکَ»(11). هنگامی که پدر و مادرت هم زمان تو را می خوانند، مادرت را اجابت کن. از این دو روایت به دست می آید که محبت به مادر، باید چند برابر محبت به پدر باشد و این از نیاز بیشتر مادر، به عنوان یک زن، به محبت و دوستی خبر می دهد. بنابراین در دین اسلام، بر توجه و محبت به زن در سه مقطع زمانی تأکید شده است: 1. زمانی که دختر است، پدر و مادر به او بیشتر محبت کنند؛ 2. بعد از ازدواج مورد محبت زیاد شوهرش باشد؛ 3. زمانی که مادر می شود از طرف فرزندان مورد محبت و توجه خاص قرار گیرد. پس از این همه تأکید اسلام به محبت و دوستی به زن می توان نتیجه گرفت که علت اصلی این کار، نیاز بیشتری است که زنان و دختران به توجه و محبت دیگران دارند تا بتوانند نقش مهم خود را، که تزریق عشق و عاطفه به جامعه است، به خوبی ایفا کنند.
ویل دورانت نیاز اصلی زن را در زندگی زناشویی، مورد محبت و توجه مرد قرار گرفتن می داند و در این باره می نویسد:
می گویند زنان بیشتر به دنبال ستایش ها و تحسین های مطلق و مبهم مردان اند و بیشتر می خواهند که مردان به خواست آن ها توجه کنند و این امر از میل آن ها به لذت جنسی بیشتر است؛ در خیلی از موارد لذت محبوب بودن، آنان را بیشتر خرسند می سازد.(12)
به یقین اگر زنان مورد بی مهری و بی توجهی قرار گیرند یا تحقیر شوند، بیشتر در معرض ناراحتی ها و مشکلات روانی قرار می گیرند و از سلامت روانی مناسبی برخوردار نمی شوند. آنان زمانی می توانند این نیاز را در خود تأمین کنند که ارزش واقعی خود را به عنوان یک انسان از دست ندهند. مسأله مهمی که در این جا مطرح می شود، این است که زن از چه راهی می تواند ارزش واقعی خود را حفظ کند. اسلام و دیگر ادیان الاهی، بهترین عامل حفظ ارزش زن را «حجاب » می دانند. بی تردید حجاب و خودداری های ظریفانه زن، او را در نظر مرد دوست داشتنی تر کرده، و مرد را آماده فداکاری و جان فشانی برای او می کند. در واقع نقش مهم حجاب برای زن حفظ جایگاه معشوقیت اوست.
حریم نگه داشتن زن در میان خود و مرد، یکی از وسایل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند. اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متین تر و باوقارتر و عفیف تر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده می شود... قرآن کریم پس از آن که توصیه می کند زنان خود را بپوشانند، می فرماید:« ذلک ادنی ان یُعرَفنَ فلا یؤذینَ»یعنی این کار برای این که به عفاف شناخته شوند و معلوم شود که خود را در اختیار مردان قرار نمی دهند، بهتر است و در نتیجه دورباش و حشمت آن ها مانع مزاحمت افراد سبک سر می گردد.(13)
البته طبیعی است که وقتی زن زیبایی های خود را در معرض نمایش قرار می دهد، کم کم برای مردان عادی شده و اندک اندک از ارزش آن کاسته می شود؛ ولی وقتی زن خود را می پوشاند، نه تنها ارزش او کم نمی شود، بلکه برای مرد رؤیایی تر جلوه می کند.
حجب برای دختر همچون وسیله دفاعی است که به او اجازه می دهد تا از میان خواستگاران خود، شایسته ترین آنان را برگزیند، یا خواستگار خود را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بر وی، به تهذیب خود بپردازد. موانعی که حجب و عفت زنان در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه و عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.(14)
بنابراین همان طور که پوشش زن جذابیت او را در نظر جنس مخالف بیشتر می کند و ارزش و بهای او را بالا می برد، بی حجابی و خودنمایی در بین انظار عمومی، از جذابیت و ارزش زن می کاهد و کشش و جاذبه او را پایین می آورد و باعث محرومیت او از به دست آوردن مقام معشوقیت نزد مرد(شوهر یا نامزدش) می شود. البته زنی که خود را در معرض تماشای عمومی می گذارد و با انواع آرایش ها و عشوه های زنانه، سعی در جلب نظر مردان دارد، ممکن است چند صباحی احساس رضایت و خوشایندی از این کار داشته باشد، ولی به زودی متوجه می شود که قدر و منزلتی نزد انسان های باشخصیت و محترم ندارد و خریدارش فقط مردان پست و شهوت پرستی هستند که او را تنها برای برطرف ساختن غرایز حیوانی خود می خواهند و این در حالی است که بین آنان هرگز رابطه عاشقانه به وجود نمی آید. راسل(15)، در این مورد می نویسد:
تصور من بر این امر است که اگر مردی به سهولت به زنی دست بیابد، احساس آن مرد نسبت به آن زن، یک نوع احساس عاشقانه عمیق نمی تواند باشد.(16)
بنابراین هرچه زن در روابط خود با مرد آزادتر باشد و کمتر حریم حجاب را رعایت کند، ارزش انسانی خود را از دست می دهد و به وسیله ای برای اطفای شهوت های مرد تبدیل می شود، بدون این که جایگاهی در قلب او به دست آورد و در نتیجه، با دست نیافتن به این جایگاه و ارضا نشدن نیازش به عشق و محبت، در معرض مشکلات و اختلال های روانی قرار می گیرد و اندک اندک سلامت روانی خود را از دست می دهد.

4. تعدیل کننده غریزه خودنمایی و تبرّج

پوشش و حجاب به دلیل این که نقش اساسی در متعادل کردن غریزه خودنمایی و تبرّج زن دارد، عامل مهمی برای جلوگیری از بخش بزرگی از پریشانی ها و دغدغه های فکری زن به شمار می آید؛ زیرا آزادی زن در خودآرایی و به نمایش گذاشتن جلوه های زنانه در بین جامعه، باعث افراط در تجمّل و توجه به زیبایی های ظاهری می شود که این توجه افراطی، می تواند بروز اختلال های روانی را در زن در پی داشته باشد.
توضیح مطلب این که وقتی زن بی حجاب و آرایش کرده در بین مردان ظاهر می شود، طبعاً عده ای خوششان می آید و او را مورد تحسین و تکریم(ظاهری) قرار می دهند. به همین دلیل همواره سعی می کند وضع ظاهری خود را طوری قرار دهد که بیشتر مورد پسند آنها قرار گیرد. معمولاً این گونه زنان و دختران برای این که زیباتر شوند، هر روز وقت زیادی را صرف آرایش و تقلید از مدهای جدید می کنند. این روند می تواند ناراحتی های روانی زیادی را برای آنان ایجاد کند؛ زیرا به دلیل این که همیشه کارها به دلخواه پیش نمی رود، باعث بروز نگرانی هایی برای آن ها می شود. برای مثال این تصوّر که آیا با صرف این همه وقت و هزینه مالی توانسته اند نظر دیگران را به طرف خود بکشند و مورد پسند آنان شوند یا به عکس، مورد تمسخر و تحقیر آنان اند، می تواند همواره ذهن آن ها را به خود مشغول کند و ایشان به موجوداتی نگران تبدیل سازد. دلیل بعدی که می تواند بر نگرانی آن ها بیفزاید، این تصور است که هر لحظه رقیبی زیباتر از راه برسد و شکار آن ها را برباید. نیز دلیل دیگری که باعث ناراحتی برای آن ها می شود، این است که می بینند به مرور زمان از زیبایی شان کاسته می شود و زنان جوان تر و زیباتر جای آن ها را می گیرند و نقش آن ها را در ربودن دل ها کمتر می کنند. آن ها برای این که در این رقابت، ضعف خود را جبران کنند،‌ دست به کارهای مختلفی می زدند؛ یعنی تنوع طلبی بیشتری در لباس، آرایش، در جلوه گری و خودآرایی است که البته نتیجه چندانی برایشان ندارد.
هنگامی که یک زن در اثر آزادی در خودآرایی و جلوه گری به چنین احساسی رسید، به زودی متوجه می شود که در این رقابت، دیگر توان مقابله با زنان زیبا و جوان را ندارد، به ویژه وقتی پا به سن می گذارد این احساس تلخ در او بیشتر می شود؛ زیرا می بیند همان مردانی که چندی پیش خریدار نازها و کرشمه های او بودند، دیگر حاضر نیستند با او رفت و آمد داشته باشند و بهای چندانی به او نمی دهند. این جاست که زن دچار افسردگی و اضطراب می شود و حتی گاه دیده شده که دست به خودکشی می زند.
نویسنده کتاب چهره عریان زن عرب می نویسد:
زیبایی، به نمایش برجستگی های بدن و آرایشی که اضطراب درونی و فقدان اعتماد به نفس را پنهان می کند، نیست؛ بلکه پیش از هر چیز مدیون قدرت تفکر، سلامت جسم و کمال نفس است. چه بسیار دخترانی که به سبب شوق دستیابی به نشانه های مقبول زیبایی و زنانگی، به اختلالات روانی و اضطرابات گوناگون دچار نگردیده اند. گمان و تصور یک دختر این است که زندگی و آینده اش به اندازه بینی و یا خمیدگی مژه هایش بستگی دارد، تا آن جا که حتی یک میلیمتر کوتاهی طول مژه نیز می تواند به مسأله ای جدی و بحرانی واقعی در زندگی او تبدیل شود.(17)
آنچه این مشکل را حادتر می کند، این است که زنان بدحجاب، خیلی زودتر از زنان دیگر زیبایی خود را از دست می دهند؛ زیرا در علم پزشکی اثبات شده است که برهنگی اعضای زن در محیط گرم یا سرد، سبب به هم خوردن تعادل چربی های زیرپوست شده، لطافت، ظرافت و صافی عضلات را به ناهمواری و مردانه شدن آن ها مبدل می کند.(18) افزون بر این که وقتی زن تمام زیبایی های خود را در معرض تماشای عمومی قرار داد، دیگر چیزی برای جلب نظر ندارد و بر اساس قانون عرضه و تقاضا، ارزش خود را از دست خواهد داد. بنابراین بدحجابی، هم از نظر جسمی و هم از جهت روانی، از زیبایی زن می کاهد و این خود عاملی در تشدید سرخوردگی و ناراحتی زن می باشد. اما برعکس، رعایت حجاب سبب افزایش زیبایی زن می شود.
امام علی علیه السلام در روایتی می فرماید:« زکاهُ الجمالِ العفافُ»(19). عفت و حجاب، سبب افزایش و رشد زیبایی می شود و نیز آن حضرت در روایت دیگری فرموده است:« صیانهُ المراهِ انعمُ لحالها{ و ادومُ} لجمالها»(20). پوشش و حجاب برای حال زن بهتر است و سبب دوام زیبایی او می شود.

5. افزایش احساس خودارزشمندی(21)

حجاب، مانند دیگر احکام اسلام، به عنوان نشانه ای از یک مکتب و ایدوئولوژی الاهی، به زنان و دختران باحجاب، احساس ارزشمندی و افتخار می دهد؛ زیرا ایدئولوژی و جهان بینی الاهی، یعنی داشتن ایمان به خداوند و این که آغاز و انجام جهان به دست خداست و ما انسان ها بندگان او هستیم و زندگی و مرگمان برای اوست، به زندگی انسان محتوا و ارزش می دهد و او را از احساس پوچی و در نتیجه از شکنندگی و بی هویتی خارج می کند؛ محتوا و ارزشی که برای آن زندگی می کند و در مقابل تمام مشکلات و سختی ها صبور است.
زنان وقتی با این تفکر، حجاب و پوشش را برمی گزینند، احساس می کنند با این کار به خدا نزدیک تر شده اند و موردنظر و رحمت او هستند. افزون بر این که با پوشش و حجاب، نزد انسان های مؤمن نیز محترم هستند و از جایگاه ویژه ای به عنوان یک مسلمان معتقد برخوردار هستند و حتی در نظر افراد غیرمسلمان نیز به وقار و پاک دامنی شناخته می شوند و احترام خاصی می یابند. به یقین چنین احساسی برای زن مسلمان و باحجاب، لذت بخش و آرامش دهنده است و باعث می شود احساس ارزشمندی و احترام کند.
در واقع یکی از حکمت های حجاب زن، حفظ احترام و شخصیت انسانی اوست. به همین دلیل اسلام به آنان دستور داده است برای حفظ حرمت خود، حجاب را مراعات کنند و به مردان نیز دستور داده از نگاه شهوت انگیز و حیوانی به زنان، و نیز از هرگونه لذت بری جنسی خارج از دایره ازدواج، جداً پرهیز کنند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرماید: «لا حرمهَ لنساء اهل الذمهِ ان یُنظرَ الی شعورهنَّ و ایدیهنَ»(22).یعنی احترامی برای زنان غیرمسلمان نیست تا به موها و دست هایشان نگاه نشود. بنابراین در فرهنگ اسلام، حجابْ نوعی احترام به زن و حرمت برای او است که نامحرمان به او دید حیوانی نداشته باشند، ولی این حرمت برای زن کافر نیست.(23)
اما وقتی زن به دلیل ضعف ایمان یا بی اعتقادی، باحجاب نیست و در نتیجه از یک منبع آرام بخش بسیار قوی به نام دین محروم است، احساس پوچی و بی ارزشی(24) می کند؛ زیرا تکیه گاه محکمی برای خود و دلیلی برای زندگی نمی یابد. او به ناچار برای رهایی از این احساس تخریب گر و رسیدن به پایگاهی فکری که بتواند به آن تکیه کند، تلاش می کند؛ ولی چون پایگاه منطقی و عقلانی قابل اعتمادی نمی یابد، می کوشد در صورت توان، با روی آوردن به علم و تحصیل و به دست آوردن مدارج علمی و امثال آن، به زندگی خود معنایی بدهد که تجربه زندگی غربی نشان داده این راه حل، موقتی و زودگذر است. اما اگر در این راه موفق نشود و نتواند برای خود پایگاه فکری، هر چند در حد ضعیف و ناقص دست و پا کند، به تدریج دچار احساس بی ارزشی و کمبود شخصیتی و خلاء عاطفی می شود.
این حالت در زن باعث می شود او به هر وسیله ای دست یازد تا ممکن است خود را از شر این احساس شکننده نجات دهد؛ اما چون هیچ کمالی در خود نمی بیند تا از راه آن به زندگی خود معنا بدهد، از بدن خود کمک می گیرد و با برهنگی و خودنمایی، می کوشد توجه دیگران را به خود بکشاند تا مورد تحسین آنان قرار گیرد و از این راه، نیاز خود را به توجه برطرف سازد.
نیاز به توجه و احترام که در سلسله مراتب نیازهای اساسی مزلو قرار دارد؛ یکی از نیازهای مهم عاطفی انسان است. هر انسانی نیازمند آن است که در نظر دیگران فردی بالیاقت و شایسته باشد و در نتیجه مورد احترام و ستایش آنان قرار گیرد و احساس حرمت خود(25)داشته باشد. مزلو در این باره می نویسد:
ارضای نیاز به عزت نفس، به احساساتی از قبیل اعتماد به نفس، ارزش، قدرت، لیاقت، کفایت و مفید و مثمرثمر بودن در جهان منتهی می شود؛ اما بی اعتنایی به این نیازها، موجب احساساتی از قبیل حقارت، ضعف و درماندگی می شود. این احساسات یا به وجود آورنده دلسردی و یأس اساسی خواهند شد و یا این که گرایش های روان نژندانه یا جبرانی را به وجود خواهد آورد.(26)
بی شک افراط زن در خودآرایی و برهنگی، می تواند یکی از همین رفتارهای روان نژندانه به شمار می آید که جبرانی برای خلاء عاطفی و شخصیتی وی باشد. بنابراین می توان گفت معمولاً بی حجابی یا بدحجابی، در زنان و دخترانی دیده می شود که از درون تهی هستند و پایگاه شخصیتی محکمی ندارند. ولی کسانی که از ثبات فکری و در نتیجه از ثبات عاطفی برخوردارند، با وقارترند و پوشش مناسب تری دارند. حتی اگر به میزان پوشش دختران تیزهوش و خلاق آمریکایی در برابر دختران معمولی آنان نگاه کنیم، تغییر محسوسی می بینیم. پس می توان گفت بی حجابی و برهنگی، از ضعف شخصیت، خود کم بینی و عدم ارضای صحیح میل به خودنمایی و نیاز به احترام و عزت نفس حکایت دارد، در حالی که حجاب و پوشیدگی اگر همراه با نگرش و باور دینی باشد، این خلاء را جبران می کند.
مطلب دیگر این که گرچه یکی از عوامل بی بند و باری و افراط زنان در خودنمایی و تبرّج، احساس خلاء و کمبود عاطفی است که در آنان به وجود آمده، ولی در این جا می توان گفت عکس مطلب هم صحیح است؛ یعنی افراط در بدحجابی و نمایش زیبایی های جسمانی نیز می تواند عامل احساس حقارت، درماندگی و کمبود عاطفی در زن باشد و آن را تشدید کند؛ زیرا آسیب های اجتماعی که از این راه متوجه زن می گردد، باعث می شود آنان دارای شخصیتی متزلزل و وابسته شوند؛ شخصیتی که به خواسته های مردان هرزه وابسته است، این مردان، که محبت و علاقه شان حقیقی نیست و فقط به دنبال ارضای غرایز حیوانی خود هستند و به چیزی جز بهره کشی جنسی نمی اندیشند و حاضرند برای ارضای این غرایز، تمام شرف و شخصیت زن را قربانی کنند. آیا خفتی از این بالاتر برای زن وجود دارد که تمام ارزش و سرمایه خود را به طور رایگان در اختیار مردان حیوان صفتی قرار دهد که یا برای ارضای غرایز شهوانی خود اظهار دوستی می کنند یا برای رسیدن به پول و ثروت از زیبایی زنان بهره می برند؛ چنان که یکی از نویسندگان غرب می گوید:
زن امروزی به حدی از بیگانگی و خودباختگی رسیده که روح و جسم او در اختیار دیگران است. او اختیاری حتی بر جسمش ندارد که به میل خود به آن بپردازد، بلکه باید ببیند مُد از او چه می خواهد و پسند مشتریان در چیست و اربابان سرمایه دار مد در پاریس یا نیویورک چه چیزی را مناسب با تن او می دانند.(27)
همچنین مهاتما گاندی رهبر آزادی خواه هند گوید:
ای زنان! اگر آرایش کردن شما تنها به منظور جلب توجه شهوت مردان است، از این کار خود جداً خودداری کنید و زیر بار چنین خفتی نروید.(28)
با این فرض می توان تصور کرد که وقتی دختران و زنان بدحجاب متوجه این بی حرمتی ها می شوند، عمیقاً دچار عذاب روحی می شوند و از این که چنین خیانتی به آنان شده خشمگین و ناراحت می گردند. خانم سیمون دوبووار(29) دانشمند و حقوقدان معروف فرانسوی می نویسد:
دختران جوان دوست دارند مردان خود آن ها را بخواهند، نه برقراری رابطه جنسی با آنان را؛ فلذا نگاه های مردان در عین این که آن ها را می ستاید، آزار هم می دهد. هوس مذکّر به همان اندازه که تحسین است، توهین است. دختران طبیعتاً اگر احساس کنند مردان به بدن آن ها نظر جنسی دارند، سعی می کنند خود را بپوشانند؛ شرم و حیا از همین جا معلوم می شود.(30)
ویلیام جیمز(31) روان شناس معروف آمریکایی نیز می نویسد:
زنان دریافتند که دست و دلبازی، مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.(32)
از پیامدهای دیگر روابط آزاد، کاهش سطح مشارکت اجتماعی و علمی زنان است. توجه به آرایش و سرگرم شدن زنان به روابط ناصحیح و پوشش های ناهنجار، آنان را نه تنها از اهداف تکاملی که خداوند برایشان آفریده باز می دارد، بلکه از طرفی باعث پایین آمدن کیفیت وظایف مادری و همسری، و از طرف دیگر کاهش سطح مشارکت پذیری زنان می شود . امروز برای نمونه سطح مشارکت پذیری زنان آمریکا که افتخار لیبرال دموکراسی غرب است، در تمام سطوح علمی، آموزشی، پژوهشی، سیاسی و اجتماعی بسیار پایین است. بالاترین میزان مشارکت آنان در عالی ترین سطح علمی و اجتماعی، چهارده درصد و در عرصه سیاسی کمتر از ده درصد است. بیشترین آمار مشارکت آن ها در امور خدماتی و سرگرمی، و ایجاد منبع درآمدی از راه نیازهای جنسی است.
شاید یکی از علل شیوع هیستری(33) در بین زنان این است که چون می خواهند از راه بدن نمایی و جلب توجه جنس مخالف، برای خود پایگاه شخصیتی بنا کنند و موفق نمی گردند، به هیستری دچار می شوند.(34) همچنین علت بالا بودن خودکشی بین زنان تحصیل کرده غربی این است که علم و پیشرفت های علمی، نتوانسته خلاء عاطفی و کمبود شخصیت آن ها را پر کند و از طرفی جلوه های جسمانی آن ها هم ارزش عرضه کردن خود را از دست داده، پس چاره ای جز خودکشی برای آن ها باقی نگذاشته است.(35)
اوضاع غم انگیز زنان در غرب که به دلیل آزادی های بی حد و حصر در نمایش اعضای جنسی و شهوتی، هر روز ابعاد گسترده تری می یابد، گویای همین مطلب است. در گزارشی که یکی از نویسندگان معاصر از زندگی زنان از جوامع غربی دارد، آمده است:
آزادی زنان در پوشیدن هرگونه لباس و آرایش ظاهری و هر نوع معاشرت با هر مردی، که ظواهر دل فریب و مهیج و لذایذ کوتاه مدت این روش ها دختران بی تجربه و فاقد اعتقادات مذهبی را به سرعت جذب کرده و می کند، نه تنها نتایج ارزشمندی برای زنان نداشته، بلکه برعکس، آنان را بیش از پیش حقیر نموده و احساسات آنان را جریحه دار ساخته است؛ زیرا در این روابط، زنان به علت عمیق تر بودن احساسات عاطفی، به مراتب بیشتر از مردان از قطع ارتباط و جدایی ها، که بیشتر از جانب مردان و پسران صورت می گیرد، صدمه روحی می خورند و اغلب به گروه های ظاهراً مذهبی مسیحی که فقط به پول فکر می کنند، پناه می برند.(36)
بنابراین، بدحجابی و بدن نمایی زنان، نه تنها به آن ها احساس ارزشمندی و عزت نفس نمی دهد، بلکه به خلاء عاطفی و کمبود شخصیتی آنان می افزاید و اندک اندک آن ها را دچار انواع و اقسام بیماری های روانی مثل اضطراب و افسردگی می کند و در نتیجه، سلامت روانی شان را به مخاطره می اندازد.

پی‌نوشت‌ها:

1.ویل دورانت، لذات فلسفه، عباس زریاب، ص 135.
2.مرتضی مطهری، مجموعه آثار( حقوق زن در اسلام)، ص 135.
3. محمد بن الحسن الحرالعاملی، وسایل الشیعه، ج20، ص 23.
4.محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج5، ص 320.
5.همان.
6.محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج101، ص 104.
7. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص 118.
8. محمدبن الحسن الحرالعاملی، وسایل الشیعه، ج21، ص 67.
9.ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص 318.
10. محمدبن الحسن الحرالعاملی، وسایل الشیعه، ج21، ص 491.
11. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص 414.
12.ویل دورانت، لذات فلسفه، عباس زریاب، ص 34.
13. مرتضی مطهری، مجموعه آثار( مسأله حجاب)، ص 441.
14. ویل دورانت، تاریخ تمدن، احمد آرام و همکاران، ج1، ص 60.
15.Russel,B.
16. برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، مهدی افشار، ص 79.
17.نوال السعداوی، چهره عریان زن عرب، حمید فروتن، ص 167.
18. سیدرضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج19، ص 6.
19. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج7، ص 46.
20. همان، ج14، ص 255.
21.Self-Worth
22.عبدالعلی ابن جمعه الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 590.
23. عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص 426.
24.Worthlessness
25.Self-Esteem
26.آبراهام مزلو، انگیزش و هیجان، احمد رضوانی، ص 82.
27. نوال السعداوی، چهره عریان زن عرب، ص 146.
28. احمد صبور اردوبادی، آیین بهزیستی، ص 158.
29.Beauvoir,S.D
30.سیمون دوبووار، جنس دوم، حسین مهری، ص 56.
31.James,W.
32. به نقل از ویل دورانت، لذات فلسفه، عباس زریاب، ص 129.
33.Hysteria
34.سیدرضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج11، ص 187-193.
35.همان، ص 225.
36.منوچهر دبیر سیاقی، در غرب چه می گذرد، ص 31.

منبع مقاله: رجبی، عباس،(1388)، حجاب و نقش آن درسلامت روان، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، بهار 1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط