مفهوم غش و کلاه گذاری

روشن است که نفوذ هرگونه خیانت و تقلب در امر معاملات، پایه های اطمینان و اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانه اقتصادی ملتهاست، متزلزل و ویران می سازد و ضایعات غیرقابل جبرانی برای جامعه به بار می آورد، لذا اسلام با
سه‌شنبه، 12 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفهوم غش و کلاه گذاری
مفهوم غش و کلاه گذاری

 

نویسنده: علی محمد حیدری نراقی



 

 

خیانت و تقلب

روشن است که نفوذ هرگونه خیانت و تقلب در امر معاملات، پایه های اطمینان و اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانه اقتصادی ملتهاست، متزلزل و ویران می سازد و ضایعات غیرقابل جبرانی برای جامعه به بار می آورد، لذا اسلام با هرگونه تقلب و خیانت مخالفت کرده است و یکی از فعالیتهای اقتصادی که در شرع مقدس ممنوع گردیده و بدین وسیله آزادیهای اقتصادی کنترل و محدود می شود، آن است که انسان از راه فریب و نیرنگ، خیانت و غشّ در معامله، مال و ثروت به دست نیاورد. مقصود از غشّ در معامله آن است که جنس بد را داخل جنس خوب یا به جای جنس خوب معامله کند یا عیب جنس خود را بپوشاند.
صاحب جواهر(ر)می گوید: مشهور میان فقها آن است که اگر فروشنده غشّ در معامله کند، چنین معامله ای حرام است بلکه برخی از فقها بر آن ادعای اجماع کرده اند.(1)
«غش» آمیختن کالای نامرغوب با کالای مرغوب است به گونه ای که قابل تشخیص نباشد، مانند روغنی که با پیه مخلوط شده یا برنج طارم با برنجهای دیگر نامرغوب مخلوط کرده و یا چای اعلا را با چای غیر اعلا مخلوط نموده و بفروشد و یا اینکه کالایی را که اصلی نیست با درست کردن مارکهای تقلبی در میان جامعه به فروش برساند، که متأسفانه امروز جامعه ما گرفتار چنین درآمدهای حرام و کثیف شده و گاهی خود را زرنگ می شمارند که در طول چند سال کوتاه سرمایه فراوانی کسب کرده اند.
تمام سرمایه ای که از این طریق کسب می شود، مال مردم است و باید به صاحبان آن بازگردانده شود و اگر صاحبان آن را نمی شناسند، باید با اذان مجتهد جامع الشرایط صدقه بدهد وگرنه در فردای قیامت به افراد بدهکار می باشد و هیچ راه نجاتی هم برای خود نمی یابد، حق الناس بسیار مشکل است و در مورد حقوق مردم باید کاملاً رعایت شود.
در حال حاضر کالاهای اصلی در بازار وجود دارد که قیمت آنها بالاست، لیکن از کشورهای دیگر جنسهای غیراصلی را با مارک و برچسب اصلی وارد می کنند و می فروشند و گاهی از اوقات، کارهای خلاف دیگر مخصوصاً در قطعات یدکی و محصولات صنعتی، بعضی از این لوازم را با تعمیر و رنگ نمودن به جای قطعه نو به مشتری می فروشند و پول گزافی را از افراد مطالبه می کنند، که این نوع کسب و درآمد از نظر شرعی، حرام است و فرزندانی را که انسان با این درآمدها تربیت می کند، فردا در جامعه به کارهای خطرناکی دست خواهند زد، در حالی که انسان خود را مقصر نمی داند.

عابد و سقا

می گویند شخص عابدی بسیار با تقوا و پرهیزکار بود، ولی پسری داشت که در بعضی از مواقع کارهایی را انجام می داد که موجب ناراحتی مردم و پدر می گردید، مثلاً یک روز سقایی که با مَشک، آب می فروخت می بیند که پسری مَشک او را با میخ سوراخ کرد، بعد از آنکه سقا آن پسر را شناخت، شکایت خود را به نزد پدر عابد پرهیزکار و خوشنام می آورد که فرزند تو مشک مرا سوراخ کرده و سرمایه ام را از بین برده است. عابد هر چه فکر می کند که چه چیز باعث شده که فرزند او این کار را انجام داده فکرش به جایی نمی رسد.
تصمیم می گیرد که از همسر خود سؤال کند، بعد از سؤال، همسر پس از تأملی می گوید: روزی که من بر این پسر حامله بودم، انار فروشی انار آورد، من برای خرید نزد او رفتم و پرسیدم: آیا انارها شیرین است یا نه؟ بعد بدون اینکه انار فروش متوجه شود یک انار برداشتم و با سوزن زیر گلوی خود، سوراخ کرده و ذره ای از اب آن انار را چشیدم، عابد گفت: علت را پیدا کردم، و به همسرش گفت: اگر آن روز تو بدون اجازه انار فروش، این عمل را انجام نمی دادی، امروز فرزند ما مشک سقا را سوراخ نمی کرد، بالاخره پدر و مادر باید مراقب باشند که تمام غذاهایی که انسان می خورد به ویژه در ایام بارداری و انعقاد نطفه به طور قطع بر روی طفل اثر می گذارد.
خشت اول چون نهد معمار کج / تا ثریا می رود دیوار کج
عَن اَبی عبدالله(ع):«لَیسَ مِنّا مَن غَشَّنا».(2)
امام صادق(علیه السلام)فرمود:«هر کس ما را فریب دهد، از ما نیست».
عَن هَشام بنِ الحَکَم قالَ: کُنتُ اَبیعُ السّابُرِیَّ فِی الظِّلالِ، فمَرَّ بی اَبُوالحَسَنِ الاَوَّلِ مُوسی (ع) «راکِباً» فَقالَ:«یا هُشامُ! اِنَّ البَیعَ فِی الظَّلالِ غَشٌّ وَ الغَشُّ لا یَحِلُّ».(3)
هشام بن حکم گفت: در زیر سقفی، پارچه شاپوری می فروختم، امام موسی بن جعفر(ع) در حالی که سوار مرکبی بود به من برخورد کرد و به من فرمود:«ای هشام! فروش در زیر سقف(که تاریک است و نوری در آنجا نیست)غشّ(و فریب دادن مشتری)است و غشّ در معامله، حلال نیست».
عَن عبیس بنِ هشام عَن رَجُلِ مِن اَصحابِهِ عَن اَبی عَبدِالله(ع)قالَ:«دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ یَبیعُ الدَّقیقَ، فَقالَ: ایّاکَ وَ الغَشَّ فَانِّهُ مَن غَشَّ، غَشَّ فی مالِهِ، فَاِن لَم یَکُن لَهُ مالٌ، غشَّ فی اهلِهِ». (4)
یکی از یاران عبیس بن هشام گفت: امام صادق(ع)فرمود:«مردی آرد فروش به محضر امام صادق(ع)رسید آن حضرت فرمود: از حیله و فریب در معامله بپرهیز، کسی که فریب می دهد در مال خویش حیله کرده و اگر مال ندارد، اهل و خانواده خویش را فریب داده است»
عَنِ الصَّادِقِ(ع)عَن آبائِهِ فِی حَدیثِ المَناهِی عَن رَسُولِ الله(ص)اِنَّهُ قالَ:«وَ مَن غَشَّ مُسلِمَ فی شَراءِ اَو بَیعٍ فَلَیسَ مِنَّا، وَ یُحشَرُ یَومَ القِیامَهِ مَعَ الیَهُودِ لِانَّهُم اَغشُّ الخَلقِ لِلمُسلِمین» قالَ (ع):«لَیسَ مِنَّا مَن غشَّ مُسلِماً وَ قالَ: وَ مَن باتَ وَفِی قَلبِهِ غَشُّ لِاخیهِ المُسلِمِ باتَ فی سَخَطِ الله وَ اَصبَحَ کَذلِکَ حَتّی یَتُوبَ». (5)
امام صادق(ع)فرمود: در حدیث مناهی از رسول خدا(ص)است که فرمود:«کسی که در خرید یا فروش چیزی، مسلمانی را فریب دهد، از ما نیست و روز قیامت با قوم یهود محشور خواهد شد، زیرا یهود فریب کارترین مردم در برابر مسلمین هستند». امام صادق(ع) فرمود:«کسی که مسلمانی را(خصوصاً در معامله)فریب دهد از ما نیست. هر کس بخوابد و در قلبش خیانت و نیرنگی نسبت به برادر مسلمان خویش دارد با خشم خدا به بستر خواب رفته و در همان حال از بستر بر می خیزد، مگر آنکه توبه نماید(و دست از حیله گری بردارد)».

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در بازار

روزی رسول خدا(ص)در بازار مدینه آمد و عبور می کرد، چشمش به طعامی«مانند نخود» افتاد، دید بسیار پاکیزه و مرغوب است، پرسید: قیمت این طعام چند است؟ در همین هنگام خداوند به او وحی کرد دستت را داخل آن طعام کن و زیر آن رو بیاور، پیامبر (ص)چنین کرده، ناگهان دید زیر آن پست و نامرغوب است، به آن بازاری رو کرد و فرمود:«ما اَراکَ اِلَّا وَ قَد جَمَعتَ خِیانَهً وَ غَشّاً لِلمُسلِمینَ»؛ (6) «تو را نمی نگرم مگر اینکه خیانت و نیرنگ به مسلمین را در اینجا جمع کرده ای». روز دیگر از بازار عبور کرد، طعامی را در میان کیسه بزرگی دید، دستش را داخل آن نمود، دستش تر شد، دریافت زیر طعام را آب زده اند و نمناک است، به فروشنده فرمود: این چه طعامی است که رویش خشک است و زیرش تر است؟ او عرضه کرد: باران بر آن باریده است. پیامبر(ص)فرمود: چرا آن قسمت تر را نشان مشتریان نداده ای تا بنگرند؟ «مَن غشَّ فَلیسَ مِنّا»(7) «کسی که با(مسلمین)نیرنگ کند، از ما نیست».

قصه مرد بصری

از یکی از تابعین که ساکن بصره بود حکایت شده که در شوش غلامی داشت که برای او نیشکر می خرید، در یکی از سالها غلامش به وی نوشت که امسال محصول نیشکر آفت گرفته است، مرد بصری مقدار زیادی شکر خرید و مدتی نگه داشت و بعد همه آن را به سی هزار درهم سود فروخت، چون به خانه رفت به فکر فرو رفت و با خود گفت درست که سی هزار درهم سود بردی ولی در عوض، در رابطه با مسلمانی، خیرخواهی را رعایت نکرده ای، پس تا صبح در این اندیشه بود. صبحگاهان نزد فروشنده رفت و سی هزار درهم را به او داد و وی را گفت: خدا برایت مبارک گرداند. مرد پرسید: این پول از کجا به من رسیده؟ مرد قصه را برایش تعریف کرد که امسال محصول نیشکر آفت گرفته و قیمت شکر بالا رفته و تو از این مطلب بی خبر بودی. مرد گفت: الان که به من گفتی تو را حلال کردم، مرد به منزل بازگشت ولی باز هم راحت نشده و وجدان بیدار، او را مذمت می کند. با خود گفت این مرد شاید شرم نمود که این پول را از من بگیرد. صبح که شد نزد وی رفته و گفت خدا تو را به سلامت دارد، این پول مال تو است، بگیر و مرا حلال نما. او هم قبول نمود.
آنچه که از این اخبار و حکایات به دست می آید این است که آدمی نباید در داد و ستد، فرصت را غنیمت شمرده و از غفلت طرف سوء استفاده کند، اگر قیمت بالا رفته، از فروشنده پنهان سازد و اگر قیمت پایین آمده مشتری را در جریان قرار ندهد، اگر چنین نمود، غشّ در معامله نموده و از طریق خیرخواهی و عدالت منحرف گشته است.
اگر خواست کالایی را رأس المال کند باید در بیان قیمت خرید، راست بگوید و اگر پس از خرید، عیب و ایرادی در کالا پیدا شده و یا به مدت خریده، یا به قیمتی بیش از ارزش واقعی آن از دوست یا فرزندش خریده، امثال این امور، همه را با مشتری در میان نهد، چرا که رسم بر این است که کسی که کالایی می خرد سعی کند آن را به پایین ترین قیمت خریداری نماید، حال اگر بنا به مصالحی آن را بیش از ارزش آن خریده است، می باید که مشتری را آگاه سازد. و اگر مشتری را آگاه نسازد و مشتری مغبون شده باشد، وقتی متوجه شد شارع مقدس این حق را به او داده که معامله را فسخ کند و بایع حق استنکاف و تعلل در فسخ بیع را ندارد و اگر فسخ او را نپذیرفت، بایع، مالک مالی که از مشتری گرفته، نمی شود و تصرفات او در مال آن، حرام است و تمام نمائات و سودهایی که می برد، اگر بیعهای او را امضاء کند، مال مالک مال می شود.

آبلیموی شیراز

مرحوم شیخ عبدالحسین خوانساری گفت: در کربلا عطاری بود مشهور و معروف، بیمار شد و تمام اجناس مغازه و اثاث خانه خود را به جهت معالجه فروخت، اما اثر نکرد، و تمام پزشکان اظهار ناامیدی از او کردند.
مرحوم شیخ گفت: یک روز به عیادتش رفتم و بسیار حالش سخت بود و به پسرش می گفت: اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور، برای خانه مصرف کنید تا به خوب شدن یا مردن راحت شوم.
گفتم: این چه حرفی است که می زنی؟ دیدم آهی کشید و گفت: من سرمایه زیادی داشتم و جهت پولدار شدن من این بود که یکسال مرضی در کربلا شایع شد که علاج آن را پزشکان منحصر به آبلیموی شیراز دانستند، آبلیمو گران و کمیاب شد. نفسم به من گفت: قدری آبلیمو داری؟ چیزی دیگر ممزوج آن کن، بوی آبلیمو از آن فهمیده می شود. آن را به قیمت آبلیموی خالص بفروش تا پولدار شوی.
همین کار را کردم و آبلیمو در کربلا منحصر به مغازه من شد و سرمایه زیادی از آن مال مغشوش به دست آوردم تا جایی که در صنف خودم مشهور شدم به «پدر پولهای هزارهزاری» یعنی میلیونر.مدتی نگذشت که به این بیماری مبتلا شدم، هرچه داشتم برای معالجه فروختم، فایده ای نکرده است، فقط همین آخرین متاعی بود که گفتم این را بفروشند، یا خوب می شوم یا می میرم و از این بیماری خلاص می شوم. (8)

نکته

آری عزیزان، اسلام به ما دستور می دهد در معاملات و کارهای خود، غشّ و حیله نکنید و کسی که غشّ کند، مسلمان نیست، از این داستان و صدها سرگذشت مثل آن باید عبرت گرفت، و گول شیطان را نخورد و برای چند روز زندگی زودگذر، دنیای خود را آلوده به چنین گناه بزرگی ننمود. متأسفانه به جای اینکه ما به این قانون ارزشمند اسلامی عمل کنیم، غیرمسلمانها عمل می کنند و در دنیا، اجناس آنها در بازارهای جهانی جای پای خود را باز کرده، لیکن بعضی از ما، در اثر بی تعهدی به قوانین اسلام، کاری می کنیم که اجناس خود را حتی در بازار خودمان مورد توجه قرار ندهند و این عمل و کار بر خلاف فرموده رسول خدا(ص)است که در ساخت لحد که میت را در آن دفن میکنند، حضرت محکم کاری می کردند. سؤال کردند: یا رسول الله! شما در اینجا میت می خواهید دفن کنید، این همه محکم کاری برای چه؟ حضرت(ص)فرمود:«خداوند دوست دارد بنده او وقتی کاری را انجام می دهد، خوب انجام دهد و کم نگذارد».
اگر ما مسلمانان در تمام امور صنعتی و کشاورزی و غیره، همین دستور پیامبر عظیم الشأن (ص)را عمل کنیم و کارها را به نحو احسن و خوب انجام دهیم، تمام بازارهای جهانی را مورد علاقه اجناس خود قرار می دهیم و جای پای خود را در تمام مراکز تجاری دنیا، باز می کنیم.

 

آب بسیار آن یکی در شیر کرد
حق تعالی گاو را تقدیر کرد

چون بیامد سر به سوی آب برد
تا که دم زد، گاو را سیلاب برد

هرچه او صد بار گرد آورده بود
جمله یک بار، آبش برده بود

آب چون در شیر بیش از پیش کرد
جمع گشت و گاو را در پیش کرد

هرچه جمع آوری به ظلم، این جایگاه
جمله برخیزد به یک ساعت ز راه

پی‌نوشت‌ها:

1. جواهر الکلام، ج22، ص 111.
2. فروع، ج1، ص 374.
3. تهذیب، ج2، ص 122.
4. فروع، ج1، ص 374.
5. وسائل، ج12، ص 210.
6. فروع کافی، ج5، ص 161.
7. میزان الحکمه، ج7، ص 222.
8. منتخب التواریخ، ص 813.(به نقل از: پانصد داستان صداقت)

 

منبع:حیدری نراقی، علی محمد؛ (1382) آیین تجارت از دیدگاه اسلام: (آداب کسب و تجارت)، قم: مهدی نراقی، چاپ ششم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط