ضرورت جاذبه و دافعه

قانون «جذب و دفع» یک واقعیت روشن و فراگیر است که در سراسر نظام شگفت انگیز آفرینش به چشم می خورد و نقش تعیین کننده در پیدایش موجودات و تداوم طرح های زیبای حیات و هستی دارد.
سه‌شنبه، 17 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورت جاذبه و دافعه
ضرورت جاذبه و دافعه

نویسنده: محمد دشتی




 

قانون عمومی جاذبه و دافعه

قانون «جذب و دفع» یک واقعیت روشن و فراگیر است که در سراسر نظام شگفت انگیز آفرینش به چشم می خورد و نقش تعیین کننده در پیدایش موجودات و تداوم طرح های زیبای حیات و هستی دارد.
اصل «جاذبه و دافعه» از نظر علمی در هر موجودی و در هر سیستم منظمی، و در هر ذرّه، ذرّه هستی وجود دارد که ریشه و اساس همکاری ها، تشکّل ها و تجّمع عناصرگوناگون و وحدت و هماهنگی های ضروری در پدیده هاست.
اگر ما زنده ایم،
اگر در اطراف ما هزاران پدیده حیاتی وجود دارد،
اگر حرکت زمین، و منظوه شمسی با حرکت کیهان و کهکشان های دور، هماهنگ است.
و اگر حیات و هستی، وحدت و هماهنگی سیستم ها، تداوم دارد تا حدودی به قانون «جذب و دفع» و واقعّیت «جاذبه و دافعه» مربوط می شود.
مولوی می گوید:
ذرّه ذرّه کاندر این ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست
و طبیعی است اگر قانون «جذب و دفع» وجود نداشت و در اطراف کره زمین اصل «جاذبه و دافعه» با جلوه های شگفت انگیزش، موانع فراوان را از زمین دور نمی کرد حیات و پدیده های حیاتی نیز وجود نداشت.
جاذبه و دافعه، یک اصل عمومی و جهان شمول است و جلوه های گوناگون آن را می شود شناخت و شناساند.
در نهج البلاغه نیز نمونه های گویا و روشنی در این زمینه می توان ارائه کرد.
اما هدف ما در این مبحث، طرح مباحث اخلاقی و تربیتی و سیاسی پیرامون قانون «جاذبه و دافعه» است،
و پاسخ به این پرسش است که:
ما نسبت به واقعیت و ضرورت «جذب و دفع» چه باید بکنیم؟
و چگونه باید باشیم؟
چون قانون «جاذبه و دافعه» عمومی و جهان شمول است،
وشامل زندگی انسان ها نیز می شود،
پس بدون آن اخلاق فردی و اجتماعی درستی نخواهیم داشت، باید اصل «جذب و دفع» را درهمه جا و همه چیز شناخت و مراعات کرد.

1- ضرورت جاذبه و دافعه در زندگی فردی

بدیهی است برای بازسازی و بازپروری جامعه، باید از خود آغاز کرد و زندگی فردی را با نظم و شناخت جاذبه های معنوی بارور نمود،
اگر من و تو، ما و شما، وهمه افراد جامعه، در زندگی فردی، موفّق باشیم،
و موانع تکامل را از سر راه برداریم،
و دارای جاذبه و دافعه صحیح و مطلوبی باشیم،
می توانیم جامعه متکامل اسلامی را تحقّق بخشیم.
امام علی (ع) در زمینه جذب عوامل رشد فرمود:
رحمَ اللهُ امرأً تفکرَ فاعتبرَ و اعتبرَ فأَبصرَ
(رحمت خدا بر کسی که فکر و اندیشه کند و عبرت گیرد و سپس بینا شود و «راه تکامل را باز شناسد») (1)
و در کلام نورانی دیگری به ضرورت «دافعه» اشاره می فرماید که:
فرَحمَ اللهُ امرأً نزعَ عن شهوتهِ، وقمعَ هوی نفسِهِ
( رحمت خدا بر کسی که از شهوت خودداری می کند و هوس های سرکش نفس را ریشه کن سازد) (2)
انسان خوب کسی است که:
در تفکر و اندیشه های خود،
در تصمیم گیری ها و اراده های شخصی،
در نیّات و انگیزه ها،
و در اعمال و کردار خود دارای جاذبه و دافعه باشد،
بدی ها را در فکر و قلبش راه ندهد،
و زشتی ها را از گفتار و رفتارش دفع کند.
و آنگاه خوبی ها و ارزش های الهی، انسانی را در خود بارور سازد،
زیرا همانگونه که سلامت و بهزیستی به قانون «جاذبه و دافعه» در ماشین عظیم تن آدمی بستگی دارد، سلامت فکر و روان نیز به اصل «دفع و جذب» نیازمند است.

2- ضرورت جاذبه و دافعه در روابط اجتماعی

روابط اجتماعی انسان ها، اقسام و جلوه های گوناگونی دارد که قانون جاذبه و دافعه باید در تمام جوانب آن رعایت گردد، مانند:
* 1- رابطه فرد با دوستان
در «دوست یابی» و انتخاب دوستان و همکاران، اگر واقعیت «جاذبه و دافعه» رعایت نشود.
بدیهی است که هلاکت و سقوط در انتظار ما خواهد بود و شرافت خانوادگی انسان در معرض خطرات تلخ قرار می گیرد.
باید ارزیابی کرد که چه کسانی قابل «دوست» شدن می باشند؟
و از چه کسانی باید پرهیز کرد؟
امام علی (ع) در بهره گیری از جاذبه در روابط اجتماعی و انتخاب دوستان صالح می فرماید:
دوست یابی یک ضرورت اجتماعی، عاطفی،
انسانی و انزوا و دوری از مردم و ترک دوستان نشانه ی ضعف و ذلّت و خواری است.
که حضرت فرمود:
والغریبُ من لم یکُن لهُ حَبیبُ
( غریب و تنها کسی است که دوست نداشته باشد.) (3)
و کسانی را که در تداوم دوستی ها، ضعف نشان داده و جاذبه دوستی و روابط دوستانه را فراموش می کنند، مورد نکوهش قرار داده است که:
أعجزُ النّاس من عجزَ عنِ اکتسابِ الأَخوانِ وَ أعجَزُ منهُ مَن ظَفِرَ بِهِ مِنهُم
( عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست عاجز باشد و از او عاجزتر، کسی که دوستان به دست آورده را ترک گوید. »(4)
پس از طرح و ارزیابی جاذبه انسانی در «دوست یابی» به ضرورت «دافعه» و ترک آفات دوستی های آن می پردازد و می فرماید:
اِیاکَ و مُصادَقَهَ الأَحَمقَ فانَّهُ یُریدُ أن یَنفَکَ فَیَضُرَّکَ
( برحذر باش از دوستی با احمق، که می خواهد بتو منفعت کند زیان می رساند.) (5)
و برای دوری و دفع انسان های بخیل و مال پرست می فرماید:
ایاکَ و مصادقُ البَخیلِ فَإنَّهُ یَعقُدُ عنکَ أحوَجَ ما تکوُنُ إلَیهِ.
( ازدوستی با بخیل بپرهیز، زیرا در شرایط دشوار حاجت و نیازمندی تو را ترک می گوید.) (6)
و در رابطه با ضرورت «دافعه» در طرد انسان های فاسد رهنمود می دهد که:
و اِیّاکَ و مُصَادَقَهَ الفاجِرِ فَإنَّهُ یبیعُکَ بِالتَّافِهِ
( برحذر باش از دوستی با انسان فاسد و جنایتکار که تو را به چیز کمی می فروشد. »(7)
و برای دفع و کنار زدن دروغ گویان می فرماید:
اِیَّاکَ وَ مُصادقهَ الکذَّابِ فإنَّهُ کَالسَّرابِ یُقربُ علیکَ البَعیدَ و یُبعَّدُ علیکَ القَریبَ
( برحذر باش از دوستی با دروغگو چرا که او مانند سراب است دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور جلوه می دهد. (8)
* 2- ضرورت جاذبه و دافعه در خانواده
یکی از ارکان مهم جامعه ی بشری «خانواده» و «زندگی خانوادگی» است.
که نقش تعیین کننده ای در صلاح و فساد جامعه دارد، اگر خانواده ها اصلاح شوند و مدیران خانواده ها، زن و فرزندان خود را در یک بازپروری اساسی، تربیت کنند، در وضع سیاسی و اخلاقی جامعه نیز مؤثر خواهد بود.
از دیدگاه نهج البلاغه مدیر و مربّی خانواده باید اصل «جاذبه و دافعه» را مراعات کند و عواطف پدرانه یا مادرانه نباید مانع تربیت و اصلاح فرزندان گردد.
در جذب و جلب افراد خانواده به ارزش های تکاملی توجه کند.
که فرمود:
یَا کُمیلُ، مُر أَهلکَ أن یَروحُوا فی کسَبِ المکارمِ و یُدلجوا فی حاجهِ من هوَ نائمُ
( ای کمیل، خانواده ات را فرمان ده که روزها در کسب فضائل و مکارم اخلاق بکوشند و شبها در رفع نیاز حاجتمندان گرسنه ای که به خواب رفته اند تلاش کنند.) (9)
و در جای دیگر به ضرورت «دافعه» در خانواده اشاره می کند، که فرمود:
لاتَجعلنَّ أکثرَشُغُلکَ بأهلکَ و وَلدکَ... و إن یَکونُوا أعداءَ اللهِ، فَما هَمُّکَ و شُغلُکَ بأعداءِ اللهِ؟!
(اکثر وقت خود را به خانواده و فرزندانست اختصاص مده... اگر آنها از دشمنان خدا می باشند چرا تمام وقت و تلاش خود را صرف دشمنان خدا می کنی؟)(10)
یعنی؛ در «مدیریت خانواده» باید احساس مسئولیت باشد و اصل «جذب» برای تشویق پاکان و خوبان و اصل «دفع» برای تنبیه و بازپروری بدکاران بکار گرفته شود تا مدیر خانواده را به دنبال هوس های دروغین نکشاید.
* 3- ضرورت «جاذبه و دافعه» در زندگی اجتماعی با مردم
برای رشد و تکامل خوبی ها و خوبان، و تنبیه و بازپروری بدکاران، باید اصل «جذب و دفع» را در روابط اجتماعی و زندگی با مردم بکار گیریم.
امام علی (ع) در آداب معاشرت هشدار می دهد که:
لا تَصحبِ المائقَ فإنَّهُ یَزیَّنُ لکَ فِعلهُ و یودُّ ان تَکونَ مِثلهُ
( با احمق و نادان معاشرت و روابط دوستانه نداشته باش که کارهای احمقانه اش را برایت جلوه می دهد و دوست دارد تو مثل او باشی)(11)
و ادامه می دهد که:
ومُجالسهَ أهلِ الهوی منساهُ لِلإیمانِ، و محضرهُ لِلشیطانِ
( همنشینی با انسان های فاسد و هواپرست، ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند.) (12)
امام علی(ع) در تنظیم روابط اجتماعی با مردم می فرماید:
قَارن أهلَ الخیرِ تَکن مِنهم، و بَاین أهلَ الشرَّ تَبِن عنهُم... وَظُلمُ الضّعیفِ أفحشُ الظُّلمِ
( به نیکوکاران نزدیک شو که از آنان خواهی شد، و از اهل شر و بدی دور کن تا از آنها به کنار باشی و بدان که ستم کردن بر ناتوان ستم است.) (13)
آنگاه به علل ضرورت «دافعه» اشاره می فرماید که:
فَاصُّورهُ صُورهُ إنسانٍ، و القلبُ قَلبُ حیوانٍ لا یعرفُ بَابَ الهدی فَیتبعهُ و لا بابَ العمی فَیصُدَّ عنهُ. و ذلکَ میَّتُ الأَحیَاءِ!
( چهره انسان فاسد بظاهر چهره انسان است و قلب او مانند قلب حیوان، راه هدایت را نمی شناسد که از آن راه برود و راه های باطل را نمی فهمد تا آن را مسدود سازد.) (14)
به گفته مولوی:
ای بسا ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نباید داد دست
سپس کیفیت معاشرت و رعایت اصل جاذبه برای جذب دل های مردم را اینگونه مطرح فرمود که:
خَالِطُوا النَّاسَ مُخالطهً إن مُتُّم مَعَهابَکوا عَلیکُم و إن عِشتُم حنُّوا إلَیکُم.
( با مردم به گونه ای معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک بریزند و اگر زنده مانید به شما عشق ورزند و ابراز علاقه کنند.) (15)
* 4- ضرورت جاذبه و دافعه در زندگی سیاسی
بدیهی است که در یک زندگی اجتماعی، تحولات و دگرگونی های سیاسی فراوانی پدید می آید،
و تلخی ها و شیرینی های گوناگونی مطرح می گردد.
مهم آن است که یک انسان متعهد و مؤمن با روش های حساب شده و منطقی، تحولات سیاسی را ارزیابی نموده و با آن برخوردهای اساسی کند،
که سرانجام حوادث و تحولات سیاسی، تقویت ارزش های تکاملی و پیشرفت جامعه انسانی اسلامی باشد،
در این رابطه باید از قدرت «جاذبه و دافعه» بدرستی استفاده شود،
که امام علی (ع) فرمود:
رَحمَ اللهُ رَجُلاًَ رأی حقَّاً فَأعانَ علیهِ، أو رَای جَوراً فَردَّهُ، وکَانَ عوناً بِالحقَّ علی صَاحِبهِ.
( خدا رحمت کند آن کس را که اگر حقّی را دید یاری کند «جاذبه» و اگر ستمی را مشاهده کرد با آن مبارزه کرده و از میان بردارد؛ به یاری صاحب حق برخیزد و بر ضد ستمگر قیام نماید
«دافعه») (16)
امام علی (ع) آنگاه به دفع بدی ها می پردازد که :
رُدُّوا الحجرَ من حیثُ جَاءَ فَأنَّ الشَّرَّ لا یَدفَعُهُ إلا الشَّرُّ.
( سنگ را از همانجا که آمده بازگردانید چرا که شر و بدی را جز با بدی نمی توان از بین برد.) (17)
در این رهنمود سیاسی نهج البلاغه، هرگونه انزوا طلبی و دخالت نکردن، بی تفاوتی و بزدلی، سازش و تسلیم در برابر هرگونه ظلم و ستم محکوم است.
* 5- ضرورت جاذبه و دافعه برابر دشمن
دشمن گر چه دشمن است اما می شود با برخوردهای انسانی قلب او را تسخیر کرد،
و از او یک دوست وفادار ساخت،
و از احتیاط و دور اندیشی نباید غفلت کرد که تلخی های فراوانی ببار خواهد آورد.
امام علی (ع) درخصوص برخورد انسانی و بکارگیری اصل «جاذبه» در برابر دشمن می فرماید:
إذا قَدرتَ عَلی عَدوَّکَ فَاجعلِ العفوَ عنهَ شُکراً للقدرهِ علیهِ.
( هنگامی که بر دشمنت پیروز شدی عفو را شکرانه این پیروزی قرار ده.) (18)
و به سربازانش در جنگ سفارش می کند که :
فاذا کانتِ الهزیمهُ بإذنِ اللهِ فلا تقتلوا مُدبِراً، ولا تُصِیبُوا مُعوراً و لا تُجهزوا علی جَریح. و لا تَهِیجُوا النَّساءَ بِأذَّی، و إن شَتمنَ أعراضکُم، و سببنَ أُمراءَکُم
( آنگاه که به اذن خدا آنان را شکست دادید فراریان را نکشید و ناتوان ها را ضربت نزنید و مجروحان را نکشید و با اذیت و آزار عواطف زنان را جریحه دار نکنید اگر چه زنان به شما دشنام دهند و فرماندهان شما را بر و نسازا گویند.) (19)
با توجه به لطف و بزرگواری و والائی روح امام است که شاعز گفت:
«تو خدائی مگر ای دشمن دوست ؟!!»
امام علی (ع) آنگاه هشدار می دهد که :
ولکنِ الحذرَ کُلِ مِن عَدُوَّکَ بعدَ صُلحهِ، فَانَّ العدُوَّ رُبَّما قَاربَ لیتغفَّلَ فَخُذ بِالحزمِ
( اما زنهار، زنهار، سخت از دشمنت پس از بستن پیمان صلح برحذر باش، چرا که دشمن گاهی نزدیک می شود که تو را غافلگیر سازد، پس دور اندیشی را فراموش نکن.) (20)
وقتی یاران امام علی (ع) به دشمنان خود دشنام می دادند، زبان به نصیحت آنان گشود و فرمود:
إنَّی أکرَهُ لَکم أن تَکونُوا سَبَّابینَ. . . و قُلتُم... اللهمَّ احقن دِماءَنا وَ دِماءَهُم، وَ أَصلح ذَاتَ بینِنَا و بَینهم، و اهدِهِم من ضَلالتهِمِ، حتّی یَعرفَ الحقَّ من جَهلهُ
( من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید. . . بهتر است بگویید...
خدایا خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنها اصلاح نما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت فرما تا آن جاهلان حق را بشناسند.) (21) اما اگر دشمن دست از تجاوز برنداشت،
و به مرزها هجوم آورد،
باید قدرت «دافعه» را در چهره خشم مقدس و جهاد بی امان و حملات پی در پی آنگونه بکار گرفت تا ریشه های فتنه و فساد سوزانده شود و مهاجم قدرت طلب، بر سر جای خود بنشیند،
که حضرت فرمود:
فَأنَّ الجهادَ بابُ من ابوابِ الجنَّه، فَتحهُ اللهُ لخاصَّهِ أولیَائِهِ.
و هوَ لِباسُ التقوی، ودرعُ الحصینهُ و جُنَّتُهُ الوَثیقَهُ.
( جهاد دری است از درهای بهشت، خداوند آن را به روی دوستان خاص خود گشوده است، جهاد لباس تقوا و زره محکم نگهدارنده و سپر مطمئن خداوند است.) (22)
* 6- ضرورت جاذبه و دافعه برابر فاسدان و بدکاران
درست است که انسان های فاسد و آلوده را باید مجازات کرد،
و از جامعه طردشان نمود،
و رابطه ها را با آنان قطع کرد،
اما باید دور اندیش و واقعیت گرا بود و برای هدایت و جذب دلهای آنها کوشید،
شاید روزی توبه کردند و زندگی جدیدی را در پرتو روشنائی حق، آغاز نمودند.
که حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود:
وَإنما یَنبغیِ لِأهلِ العصمهِ والمَصنُوعِ إلیهِم فی السَّلامهِ أن یَرحمُوا أهلَ الذُّنُوبِ والمعصیهِ
( سزاوار است کسانی که از عیوبی پاکند و از آلودگی به گناهان سالمند، به گنهکاران و اهل معصیت ترحم کنند و در هدایت و باز پروری آنان بکوشند.) (23)
آنگاه به ضرورت هدایت و ارشاد گناهکاران و فاسدان اشاره می فرماید،
تا راه حق را و روش پاکی و سلامت را باز شناسند و به سوی خوبی ها بازگردند.
که حضرت فرمود:
یاأیُّها الإنسانُ ما جَرَّأکَ علی ذَنبکَ، و ما غَرَّکَ بِربَّکَ...
أما من دَائِکَ بُلُولُ، أم لَیسَ من نَومَتکَ یقظَهُ، أما ترحمُ من نفسکَ ما ترحمُ من غیرکِ؟
( ای انسان، چه چیز تو را به گناه جرأت داده؟ و چه چیز تو را بر پروردگارت مغرور ساخته است...
چرا همانگونه که به دیگری رحم می کنی به خودت رحم نمی کنی.)(24)
و ضرورت بکارگیری قدرت «دافعه» را در معاشرت و دوستی با فاسدان سفارش می فرماید که:
وَاِیاکَ و مُصاحبهَ الفُساقِ فَإنَّ الشَّرَّ بِالشَّرَّ مُلحقُ و وَقَّراللهَ وأحبِب أحِبَّاءَهُ
( از همنشینی با انسان های فاسد بپرهیز که بدی، بدی می آورد، اما خدای را محترم شمار و دوستان خدا را دوست بدار.)(25)
اما اگر فاسدان و بدکاران به راه نیامدند،
پندپذیر نبودند،
و ترک معاشرت ها نیز در آنها اثر نکرد،
و قصد تداوم فساد و آلودگی در جامعه را دارند،
مبارزه و جنگ با آنان واجب است تا جامعه ی اسلامی از شرّ آنان در أمان باشد.
که حضرت فرمود:
ألا و قد أمرنی الله بِقتالِ أهلِ البَغی و النَّکثِ و الفساد فی الارض، فأمَّا النَّاکِثونَ فَقد قَاتلتُ، و أمَّا القاسطونَ فقد جاهدتُ وأما المارقهُ فقد دَوَّختُ
( آگاه باشید خداوند مرا به نبرد با سرکشان و پیمان شکنان و فساد کنندگان روی زمین، فرمان داده است، اما ناکثین پیمان شکن، با آنها نبرد کردم و قاسطین متجاوز با آنها جهاد نمودم و مارقین خارج شده از دین را بر خاک ذلت و خواری نشاندم تا نتوانند فرد و جامعه را به فساد کشانند.) (26)
با توجه به رهنمودهای فوق در می یابیم که هرگونه بی تفاوتی محکوم است،
نباید گفت:
( به من چه، چرا دشمن تراشی کنم؟
دشمن کمش هم زیاد است!)
زیرا آنجا که مصلحت جامعه اسلامی و سرنوشت انسان ها و سلامت نسل بشری مطرح است.
باید با دشمن مبارزه کرد و با فاسدان و آلوده دامنان به جهاد برخاست و هرگونه رفاه زدگی و راحت طلبی را محکوم کرد.

سوم - ضرورت جاذبه و دافعه در مدیریت اسلامی

* 1- ضرورت جاذبه در حکومت و رهبری
رهبر و حاکم اسلامی باید نقش مهم«جاذبه و دافعه» را بشناسد، و جایگاه اصلی و اساسی آن را بداند،
و با جذب و دفع حساب شده، فرد و جامعه را در برابر خطرات و حوادث ناگوار حفظ کند،
و روزنه نفوذ برای منافقان و دشمنان باقی نگذارد.
اگر رهبر اسلامی دارای جاذبه قوی و حساب شده نباشد و عناصر فاسد و آلوده را به جا دفع نکند نمی تواند مدیریت صحیحی را تحقق بخشد.
امام علی (ع) نسبت به ضرورت «جاذبه» در مدیریت و رهبری جامعه، به مالک اشتر می فرماید:
وأشعر قَلبکَ الرَّحمهَ للرَّعیَّهِ والمحبَّهَ لَهم و اللطفَ بهم... فَانهم صِنفانِ اِما أخُ لَکَ فی الدینِ أو نَظیرُ لَکَ فی الخلقِ
(قلب خود را از رحمت و محبت و لطف، نسبت به ملت مالامال نما و با رعیت مهربان و دلسوز باش، زیرا آنها دو گروه بیش نیستند یا برادران دینی تو هستند و یا انسان هائی همچون شما.) (27)
و به محمد بن ابی بکر فرماندار مصر می نویسد:
فَاحفض لَهم جَناحکَ وَألن لَهم جَانبکَ، وَ ابسُط لَهم وَجهکَ و آسِ بَینهُم فی اللَّحظَهِ والنَّظرهِ
( بال های محبتت را برای ملت بگستران و با آنها نرم و مهربان باش و با خوشروئی چهره خود را برآنان گشاده دار و تساوی را حتی در نگاه کردن به آنها مراعات کن.) (28)
و به ابن عباس فرماندار بصره می نویسد که:
فَحادِث أهلها بالأحسانِ إلیهم، و أحلل عُقدهَ الخوفِ عن قُلُوبِهِم.
( بامردم بصره به نیکی رفتار کن و گره و وحشت و ترس را از دل هایشان بگشای.) (29)
و یکی دیگر از فرمانداران خود را مورد سرزنش و توبیخ قرار می دهد که چرا به جای جذب دل های رعیت، از قدرت «دافعه» به گونه ای ناروا استفاده کرده است.
فانَّ دَهاقینَ أهلِ بَلدکَ شَکوا منکَ غِلظهً وقسوهً واحتقاراً و جفوهً. وَنَظرتُ فَلم أرهُم أهلاً لأن یُدنوا لِشرکهم، و لا أن یُقصوا و یُجفوا لِعهدهم، فَالبس لَهم جِلبَاباً من اللَّینِ تَشُوبُهُ بِطرفٍ منَ الشدَّهِ
( دهقانان، منطقه فرمانداریت از خشونت و قساوت تو شکایت کردند...
پس لباسی از نرمش و خوشرفتاری همراه با اندکی قاطعیت بر آنان بپوشان تا جذب شوند.) (30)
در این رهنمود وحی گونه، هم به ضرورت جاذبه اشاره شده و هم اصل اعتدال و میانه روی در به کارگیری «جاذبه» را گوشزد کرده است.
که مبادا از مهربانی و نرمخوئی فرماندهان و رهبران جامعه، گروهی سوء استفاده کنند.
* 2- ضرورت برخورداری حکومت از دافعه صحیح
اگر اصل «دافعه» یک قانون عمومی است،
و همراه با «جاذبه» در وحدت و تشکل و در پیدایش و تداوم حیات نقش اساسی دارد؛
حکومت و رهبری نیز از این اصل نباید جدا باشد؛
باید عناصر چاپلوس و ثناگو، منحرف و فاسد، بد سابقه و آلوده دامن، کنار زده شوند.
تا حکومت و رهبری با اصالت و سلامت، در ایجاد یک مدیریت سالم و موفق پیروز گردند.

چه کسانی باید از حکومت دفع و طرد گردند.

اول - عیب جوها

امام علی (ع) به مالک اشتر حاکم مصر می نویسد:
و لیکُن أبعدَ رَعیَّتکَ منکَ، وأشنأهُم عِندکَ، أطلبُهُم لِمعائبِ النَّاسِ؛ فی الناسِ عُیوباً، الوالی أحقُّ من سترهَا
( آنها که نسبت به رعیت عیب جوترند از تو دور باشند زیرا مردم عیوبی دارند که والی و رهبر در پوشیدن و پنهان کردن آنها از همه سزاوارتر است.) (31)

دوم- سخن چینان بی تقوا

حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:
و لا تَعجلنَّ إلی تَصدیقِ سَاعٍ، فَإنَّ السَّاعیَ غَاشُّ و إن تَشبَّهَ بِالنَّاصِحینَ.
( در تصدیق و باور سخن سخن چینان شتاب نکن زیرا آنان خیانتکارند گر چه در لباس نصیحت کنندگان دلسوز جلوه می کنند.) (32)

سوم - بخیل و ترسو و حریص

امام علی (ع) به مالک اشتر حاکم مصر نوشت:
ولا تُدخلنَّ فی مَشورتکَ بَخیلاً یَعدلُ عنِ الفضلِ، ویَعِدلَُ الفقرَ، و لا جَباناً یُضعفکَ عنِ الأُمورِ، و لا حَریصاً یُزیَّنُ لکَ الشَّرهَ بِالجورِ،
( بخیل را در مشورت خود دخالت مده، زیرا که تو را از احسان منصرف و از تهیدستی و فقر می ترساند و نیز با ترسو مشورت نکن، زیرا در کارها روحیه تو را تضعیف می نماید و با حریص مشورت نداشته باش که حرص را با ستمگری در نظرت زینت می بخشد.) (33)

چهارم - کارگزاران حکومت طاغوت

از دیدگاه امام علی (ع) کسانی که در حکومت طاغوت پُست و شغلی داشتند باید از صف کارگزاران حکومت اسلامی و مدیریت جامعه الهی طرد و دفع گردند.
إنَّ شرَّ وُزرائکَ من کانَ لِلأشرارِ قَبلکَ وَزیراً، و من شَرکهُم فی الآثامِ یَکوننَّ لکَ بِطانهً
( بدترین وزرا کسانی هستند که وزیر و کارگزار حکومت بد و اشرار بوده اند.
کسی که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته است نباید جزو سرداران و زمامداران حکومت باشد.) (34)

پنجم- ثناگویان و چاپلوسان

شخصی در مجلس امام علی (ع) بپا خاست و به ثناگوئی پرداخت. امام علی (ع) در پاسخ او فرمود:
فَلا تُثنوا علیَّ بِجمیلِ ثَناءٍ، فَلا تُکلَّمونی بما تُکلَّمُ بِهِ الجبابرهُ،
( مرا با سخنان جالب خود نستائید...
و آنگونه که با زمامداران و پادشاهان ستمگر سخن می گفتند با من سخن نگوئید.) (35)

ششم - خائنان

امام علی (ع) در طرد و دفع خائنان، به استاندار مصر مالک نوشت:
فَإن أحدُ مِنهم بَسطَ یَدهُ إلی خِیانهٍ... فَبسطتَ عَلیهِ العقوبهَ فی بَدنهِ، و أخذتهُ بما أصابَ مِن عَمَلِهِ
( اگر یکی از کارگزاران دست به خیانت زد... او را زیر تازیانه کیفر ادب نما و به مقدار خیانتی که انجام داده او را مجازات کن.) (36)

هفتم - کم عقلان پست

مدیریت صحیح در حکومت اسلامی، به تفکر و تعقل و انسان های دور اندیش و حکیم نیازمند است،
تا با ژرف اندیشی، و با ارائه طرح های صحیح و اساسی فرد و جامعه را به سوی پیشرفت و تکامل ببرند، و از آفات و خطرات باز دارند.
بدیهی است که کم عقلان و انسان های پست و جهل زده، اگر در حکومت راه یابند، مقدمات سقوط حکومت و جامعه را فراهم می سازند.
امام علی (ع) به یکی از استانداران خود می نویسد:
واحذر صَحابهَ مَن یَفیلُ رَأیُهُ، و یُنکَرُ عَمَلُهُ، فَإنَّ الصَّاحبَ مُعتبرُ بِصاحبهِ.
( از یارانی که در فکر و نظر ضعیفند و عمل آنها ناپسند و زشت است برحذر باش زیرا مقیاس سنجش شخصیت هر کس را یارانش معرفی می کنند.) (37)

هشتم - انسان های دورو و منافق

امیرالمؤمنین (ع) در طرد عناصر دورو و منافق فرمود:
و احذرُ کُم أهلَ النفاقِ فَانهمُ الضالُّونَ المضِلّونَ والزَّالونَ المزلونَ یَتلوَّنونَ ألواناً
( از انسان های دورو و منافق شما را برحذر می دارم.
زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند، خطا کار و خطا اندازند، به رنگ های گوناگون بیرون می آیند و سبب گمراهی مردم می شوند.) (38)

نهم - هوس بازان بی پروا

امیرالمومنین (ع) در طرد انسان های بی پروا و هوس باز فرمود:
فَإنَّ الوالی إذا اختلفَ هواهُ منعهُ ذلکَ کثیراً من العدلِ
( اگر والی و زمامدار دنبال هوا و هوس های پی در پی خود باشد غالباً او را از عدالت باز می دارد.) (39)

دهم - جاهلان قدر نشناس

کسانی که قدر و ارزش خود را نمی شناسند،
و قدر و ارزش فرد و جامعه را نمی دانند،
نباید در حکومت و مدیریت اسلامی نفوذ کنند،
زیرا ارزش ها دگرگون و انحرافات فراوانی دامنگیر جامعه می شود.
که امام علی (ع) هشدار داد:
ولا یَجهلُ مَبلغَ قدرِ نَفسهِ فی الأُمورِ فَإنَّ الجاهلَ بِقدرِ نَفسهِ یَکونُ بِقدرِ غَیرهِ أجهلَ.
( زمامداران و کارگزاران حکومت نباید از ارزش و منزلت خویش نا آگاه باشند زیرا کسی که ارزش خویش را نمی شناسد نسبت به ارزش دیگران ناآگاه تر است. » (40)

پی نوشت ها :

1. خطبه 103/ 4 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- غررالحکم ج 4 ص 42 و 528 و 530 و 575 : آمدی ( متوفای 588هـ )
2- بحار الانوار ج 2، ص 58: مجلسی ( متوفای 1110 هـ )
3- ارشاد القلوب ج 1، ص 84 ب 6 و 199 ب 26: دیلمی ( متوفای 771 هـ )
4- روضه کافی، ج 8، ص 17: کلینی ( متوفای 328 هـ )
2. خطبه 176/ 3 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف ( مدارک گذشته )
3. نامه 31/ 111 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف( مدارک گذشته)
4. حکمت 12 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- ذیل الامالی ص 110: ابوعلی قالی ( متوفای 356 هـ )
2- الحکم المنثوره: ابن ابی الحدید معتزلی ( متوفای 656 هـ )
3- کتاب الموشی ج 1 ص 19: و شاء ( متوفای 325 هـ )
4- عیون الاخبار ج 3، ص 1: ابن قتیبه ( متوفای 276 هـ )
5. حکمت 38 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف ( مدارک گذشته)
6. حکمت 38 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف ( مدارک گذشته)
7. حکمت 38 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف ( مدارک گذشته)
8. حکمت 38 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف ( مدارک گذشته)
9. حکمت 257 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- غرر الحکم ص 314 / ج 3 ص 311: آمدی ( متوفای 588 هـ )
2- کتاب مستطرف ج 1 ص 114 : ابشیهی ( متوفای 580 هـ )
3- ربیع الابرار ج 3 ص 194 ح 140 ب 43: زمخشری معتزلی ( متوفای 538 هـ )
4- منهاج البراعه ج 3 ص 347 : ابن راوندی ( متوفای 573 هـ )
5- غررالحکم ج 6، ص 108: آمدی ( متوفای 588 هـ )
6- بحار الانوار ج 1 ص 223 : مجلسی ( متوفای 1110 هـ )
10. حکمت 352 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- ربیع الابرار ج 4 ص 282 ح 116: زمخشری معتزلی ( متوفای 538هـ)
2- غررالحکم ص 340/ ج 6 ص 327 : آمدی ( متوفای 588 هـ )
3- منهاج البراعه ج 3، ص 398 : ابن راوندی ( متوفای 573 هـ )
4- بحارالانوار، ج 101 ص 73 ح 20 ب 101 : مجلسی ( متوفای 1110 هـ )
5- مشکاه الانوار، ص 152 ح 401/ 52 فصل 4: طبرسی ( متوفای قرن 7 هـ )
11. حکمت 293 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- عیون الاخبار، ج 3 ص 79: ابن قتیبه ( متوفای 276 هـ )
2- تحف العقول ص 205 : ابن شعبه حرانی ( متوفای 380 هـ )
3- اصول کافی ج 2 ص 376 و 640 ح 2: کلینی ( متوفای 328 هـ )
4- مصادقه الاخوان، ص 52 : شیخ صدوق ( متوفای 381 هـ )
5- منهاج البراعه ج 3 ص 380: ابن راوندی ( متوفای 573 هـ )
12. خطبه 86/ 11 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- غررالحکم ج 5 ص 12 و 103 و 422 و 423: آمدی ( متوفای 588 هـ )
2- اصول کافی، ج 1 ص 45 ح 6: کلینی ( متوفای 328 هـ )
3- بحارالانوار ج 72 ص 252 ح 28 ب 66: مجلسی ( متوفای 1110 هـ ).
4- مستدرک الوسائل ج 8 ص 456 ب 91 ح 9: محدث نوری ( متوفای 1320 هـ )
13. نامه 31 / 92 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف( مدارک گذشته).
14. خطبه 87/ 12 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- ربیع الابرار ( باب العز و الشرف) ج 4 ص 86 ح 396 : زمخشری معتزلی ( متوفای 538 هـ )
2- شرح نهج البلاغه ج 2 ص 132 : ابن ابی الحدید معتزلی ( متوفای 656 هـ )
3- منهاج البراعه ج 1 ص 359 : ابن راوندی ( متوفای 573 هـ )
4- غررالحکم ج 6 ص 185 و 197 و 278 و 308: آمدی ( متوفای 588 هـ )
15. حکمت 10 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- من لایحضره الفقیه ج 4 ص 277: شیخ صدوق ( متوفای 381 هـ )
2- تذکره الخواص ص 132: ابن جوزی حنفی ( متوفای 654 هـ )
3- کتاب أمالی ص 595 م 26 ح 1232/ 6: شیخ طوسی ( متوفای 460 هـ )
4- مجموعه ورام ص 379 ج 1: شیخ ورام ( متوفای 605 هـ )
5- غررالحکم ج 3 ص 452 : آمدی ( متوفای 588 هـ )
6- بحار الانوار ج 71 ص 167 ح 35: مجلسی ( متوفای 1110 هـ )
16. خطبه 205 / 9 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- نقض العثمانیه: ابوجعفر اسکافی معتزلی ( متوفای 240 هـ )
2- منهاج البراعه ج 2 ص 320 : ابن راوندی ( متوفای 573 هـ)
3- بحار الانوار کتاب ج 32 ص 50: مجلسی ( متوفای 1110 هـ )
4- شرح نهج البلاغه ج 2، ص 173 : ابن ابی الحدید معتزلی ( متوفای 656 هـ )
5- غررالحکم ج 4 ص 44: آمدی ( متوفای 588 هـ )
17. حکمت 314 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- ربیع الابرار ج 2 ص 7 وج 3 ص 80: زمخشری معتزلی ( متوفای 538 هـ )
2- غررالحکم ص 186/ ج 4 ص 86: آمدی ( متوفای 588 هـ )
3- نهایه الارب ج 6 ص 65 : نویری شافعی ( متوفای 732 هـ )
4- مجمع الامثال ج 1 ص 306: میدانی ( متوفای 518 هـ )
5- منهاج البراعه ج 3 ص 383: ابن راوندی ( متوفای 573 هـ )
18. حکمت 11 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف: که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- کتاب محاضرات ج 1 ص 111: راغب اصفهانی ( متوفای 513 هـ )
2- لباب الاداب ص 335 : أساسه بن منقذ ( متوفای 584 هـ )
3- زهر الاداب ج1 ص 44: حصری ( متوفای 453 هـ)
4- روض الاخبار، ص 36: محمد بن قاسم.
5- کتاب الاداب ص 33: ابن شمس الخلافه ( متوفای 522 هـ )
19. نامه 14/ 2 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- تاریخ ج 3 ص 82 ج 6: طبری شافعی ( متوفای 310 هـ )
2- کتاب صفین ص 203: نصر بن مزاحم( متوفای 212 هـ )
3- فروع کافی ج 5 ص 38 و 12 و 33و 38 و 41 : کلینی ( متوفای 328 هـ )
4- مروج الذهب ج 2 ص 361 و 362 و 410 : مسعودی ( متوفای 346 هـ)
5- کتاب الفتوح ج 3 ص 44: ابن اعثم کوفی ( متوفای 314 هـ )
6- کتاب الجمل ص 403 و 342 : شیخ مفید ( متوفای 413 هـ )
20. نامه 53/ 133 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف ( مدارک گذشته)
21. خطبه 206/ 1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- اخبار الطوال ص 155: دینوری حنفی ( متوفای 282 هـ )
2- کتاب صفین ص 102: نصر بن مزاحم (متوفای 212 هـ )
3- تذکره الخواص ص 142: ابن جوزی حنفی ( متوفای 654 هـ)
4- بحار الانوار، ج 32 ص 561: مجلسی ( متوفای 1110 هـ )
22. خطبه 27/ 1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- المصنف ج 10 ص 154: عبدالرزاق بن هشام ( متوفای 211 هـ )
2- حیله الابرار ج 2 ص 390: بحرانی ( متوفای 1107 هـ )
3- تاریخ دمشق ج 3 ص 322 و 359 و ج 1 ص 305: ابن عساکر شافعی ( متوفای 571 هـ )
4- تاریخ بغداد ج 12 ص 305: خطیب بغدادی شافعی ( متوفای 463 هـ )
5- تذکره الخواص ص 160: ابن جوزی حنفی ( متوفای 654 هـ )
23. خطبه 140/ 1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- غرر الحکم ص 135 و 359 / ج 3 ص 89: آمدی ( متوفای 588 هـ )
2- منهاج البراعه ج 2، ص 58: ابن راوندی ( متوفای 573 هـ )
3- شرح نهج البلاغه ج 9 ص 59: ابن ابی الحدید معتزلی ( متوفای 656 هـ )
4- شرح ابن میثم ج 3 ص 175: بحرانی ( متوفای 679 هـ )
5- غررالحکم ج 6 ص 459 و ج 5 ص 42 و 48: مرحوم آمدی ( متوفای 588 هـ )
24. خطبه 233/ 2 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- روضه کافی ص 396: کلینی ( متوفای 328 هـ )
2- غررالحکم ص 82/ ج 3 ص69: آمدی ( متوفای 588 هـ)
3- ربیع الابرار ج 1 ص 80 ح 227: زمخشری معتزلی ( متوفای 538 هـ )
4- محاضرات ج 1 ص 89: راغب اصفهانی ( متوفای 513 هـ )
5- غرر و عرر ص 108: وطواط ( متوفای 553 هـ )
25. نامه 69/ 14 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- غررالحکم ص 76/ ج 4 ص 218: آمدی ( متوفای 588 هـ )
2- شرح ابن میثم ج 5 ص 221: بحرانی ( متوفای 679 هـ )
3- بحار الانوار ج 33ص 508 ح 707: مجلسی ( متوفای 1110 هـ)
4- مناقب: ابن شهر آشوب ( متوفای 588 هـ )
5- منهاج البراعه ج 3 ص 238: ابن راوندی ( متوفای 573 هـ )
26. خطبه 192/ 112 نهج البلاغه مهجم المفهرس مؤلف (مدارک گذشته)
27. نامه 53/ 8 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف ( مدارک گذشته )
28. نامه 27/ 1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- کتاب الغارات ج 1 و 230 و 223 و 235 و 249 : ابن هلال ثقفی (متوفای 283 هـ )
2- تحف العقول ص 176 و 177: ابن شعبه حرانی ( متوفای 380 هـ )
3- کتاب مجالس ص 260 م 31 ح 3: شیخ مفید ( متوفای 413 هـ )
4- کتاب أمالی ص 24- 25 م اول ح 31/ 31: شیخ طوسی ( متوفای 460 هـ)
5- بشاره المصطفی ص 44: طبری شافعی ( متوفای 553 هـ )
29- نامه 18/ 1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- کتاب صناعتین ص 277: ابو هلال عسکری ( متوفای 395هـ)
2- اعجاز القرآن ج 1 ص 103: باقلانی ( متوفای 403 هـ )
3- کتاب طراز ج 1 ص 219 و 412 : سید یمانی
4- أنساب الاشراف ج 2 ص 158 ح 171: بلاذری ( متوفای 279 هـ )
5- کتاب صفین ص 105: نصر بن مزاحم ( متوفای 202 هـ )
30. نامه 19/ 1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- أنساب الاشراف ج 2 ص 161 : بلاذری ( متوفای 279 هـ)
2- تاریخ یعقوبی ( ابن واضح) ج 2 ص 203: یعقوبی ( متوفای 292 هـ )
3- بحار الانوار ج 33 ص 489 : مجلسی ( متوفای 1110 هـ)
31. نامه 53/ 24 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف ( مدارک گذشته)
32. نامه 53/ 27 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف (مدارک گذشته)
33. نامه 53/ 27 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف (مدارک گذشته)
34. نامه 53/ 29 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف (مدارک گذشته)
35. خطبه 216 / 21 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- روضه کافی ج 8 ص 352 ح 550: کلینی ( متوفای 328 هـ )
2- منهاج البراعه ج 2 ص 348 : ابن راوندی ( متوفای 573 هـ )
3- دعائم الاسلام ج 2 ص 541ح 1926 : قاضی نعمان( متوفای 573 هـ )
4- بحار الانوار ج 41 ص 152: مجلسی ( متوفای 1110 هـ )
5- ربیع الابرار ج 5 ص 191 ح 186: زمخشری معتزلی ( متوفای 538 هـ )
36. نامه 53/ 76 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف (مدارک گذشته)
37. نامه 69/ 9 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف (مدارک گذشته)
38. خطبه 194/ 4 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- کتاب طراز ج 2 ص 308: سید یمانی.
2- غررالحکم ص 54 و 269 / ج 4 ص 483 : آمدی ( متوفای 588 هـ )
3- منهاج البراعه ج 2 ص 280: ابن راوندی ( متوفای 573 هـ)
4- غررالحکم ج 6 ص 488 و ج 2 ص 285: آمدی ( متوفای 588 هـ)
5- بحار الانوار ج 18 ص 224 ح 62 ب 1: مجلسی ( متوفای 1110 هـ)
39. نامه 59/ 1 نهج ا لبلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- کتاب طراز ج 1 ص 170 : سید یمانی.
2- کتاب صفین ص 57: نصر بن مزاحم (متوفای 212 هـ )
3- منهاج البراعه ج 3 ص 208: ابن راوندی ( متوفای 573 هـ)
4- غررالحکم ج 1 ص 265 : آمدی ( متوفای 588 هـ)
5- بحار الانوار ج 33 ص 511 ح 708: مجلسی ( متوفای 1110 هـ )
40. نامه 53/ 90 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف (مدارک گذشته)

منبع مقاله: دشتی، محمد، (1385)، امام علی (ع) و مباحث تربیتی، قم: نشر مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین (ع)، چاپ سوم 1385.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط