رئیس المجاهدین شادگان علیه انگلیس و خزعل

سیدجابر بن سیدمشعل الموسوی آل ابوشوکة، رهبر قیام عشایر کعب شادگان (1) (فلاحیه) در دوران جنگ جهانی اول علیه متجاوزان انگلیسی و شیخ خزعل بود. در این مقاله پس از شرح کوتاهی از زندگینامه وی، مروری بر نبردهای او و
پنجشنبه، 19 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رئیس المجاهدین شادگان علیه انگلیس و خزعل
رئیس المجاهدین شادگان علیه انگلیس و خزعل

 

نویسنده: محمد (عبدالله) طرفاوی




 

اشاره

سیدجابر بن سیدمشعل الموسوی آل ابوشوکة، رهبر قیام عشایر کعب شادگان (1) (فلاحیه) در دوران جنگ جهانی اول علیه متجاوزان انگلیسی و شیخ خزعل بود. در این مقاله پس از شرح کوتاهی از زندگینامه وی، مروری بر نبردهای او و یاران دلیرش با قوای دشمن می کنیم.

زندگی نامه

سیدجابر در خانواده ای مذهبی و عاشق ولایت به دنیا آمد و در دامان پرمهر مادر، و پدر بزرگوارش، سیدمشعل، پرورش یافت. پدر او از علمای بزرگ و معروف و مورد احترام منطقه بود. او عشق به پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) را از کودکی از والدین خود آموخت. و این توشه معنوی در روح و جان او نفوذ پیدا کرد و او را به یکی از دلباختگان و شیفتگان اهل بیت (ع) تبدیل کرد. در یکی از سروده هایش در دیوان المجموع خود این موضوع را به شیوه ای بسیار زیبا بیان کرده است.(2)
سیدجابر دوران جوانی خود را در شادگان گذراند. از آنجا که خانواده او مورد احترام عامه عشایر بنی کعب ساکن آنجا و مرکز مراجعات اهالی آن منطقه بود، از نزدیک با مسائل و مشکلات مردم آشنا گردید. سید به علت علاقه وافر به تحصیل و داشتن استعداد راهی نجف اشرف شد؛ و زیر نظر علمای بزرگ نجف و کربلا به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. طبق اظهارات نوه سیدجابر، احتمالاً آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی یکی از استادان ایشان بوده است. این سید بزرگوار زمانی به فلاحیه برگشت که به درجه اجتهاد رسیده بود. او بااستعداد و هوش سرشارش می توانست در نجف و کربلا مرکز علم و دانش عالم تشیع باقی بماند و به اشتغالات علمی بپردازد ولی از آنجا که احساس می کرد شادگان (فلاحیه) به او نیازمند است، به زادگاه خود برگشت و در کنار مردم مستضعف و محروم منطقه به تدریس علوم دینی و رسیدگی به امور مردم و حل مشکلات آنان پرداخت. شهرستان شادگان در آن زمان از نوابغ خرمشهر بود که شیخ خزعل بر آن حکمرانی می کرد.
سیدجابر یکی از علمای بزرگ زمان خود محسوب می شد و اجازه نامه های علمی از فقها و مجتهدین برجسته داشت.
سیدجابر پس از فوت پدر بزرگوارش ریاست خاندان سادات آلبوشوکه را به عهده گرفت و در حل اختلافات و نزاع ها و مشکلات عشایر شادگان (فلاحیه) و منطقه حضور فعال داشت. وی در حل و فصل یکی از درگیری ها و نزاع های عشایر فلاحیه که با برادرکشی همراه بود و کسی نمی توانست از خانه خود بیرون بیاید و به «معرکة الفلاحیه» معروف شد، نقش تعیین کننده ای داشت. او توانست با کیاست و دوراندیشی آتش این غائله بزرگ و خونین را خاموش، و بین عشایر کعب آشتی و صلح برقرار کند.(3)
از نظر فرهنگی سیدجابر نقش محوری در منطقه داشت. مجلس وعظ و ارشاد او در شادگان همیشه برپا بود و نقش روشنگری و هدایت مردم را داشت. او در ماه های محرم و صفر و رمضان، روحانی از نجف دعوت می کرد و برای تبلیغ و ارشاد مردم به شهر و روستاها می فرستاد. سیدجابر شاعر و ادیب توانایی بود و مردم شادگان نیز اهل شعر و ادب بودند. مجالس شعر و ادب در اعیاد مولود ائمه اطهار (ع) همیشه برپا بود. این مجالس باعث شناسایی و معرفی شعرا و ادبا و شکوفایی استعدادها و توانایی آنان و تشویق افراد به سرودن شعر بود.
از نظر اجتماعی سیدجابر جایگاه بسیار والایی در بین مردم منطقه داشت. او رابطه معنوی زیادی با مردم برقرار کرد و در تمام مجالس غم و شادی آنان شریک بود و در دیدار از افراد مریض، شخصاً حضور پیدا می کرد. برای همین مردم او را دوست داشتند و حرف های او را با جان و دل می پذیرفتند.
انگلیس، شیخ خزعل، سیدجابر

نمایی از شهر شادگان
علامه سیدمحمدرضا صافی نجفی منزلت و جایگاه اجتماعی او را در بخشی از سروده خود چنین وصف کرده است (4):

 

و من بیته مَثوی الضیوف و جارها
مَنیعٌ و أمنَ المُستجیر من القتلِ

وَ مِن قولِهِ فَصلِ الخطابِ اذا عَری
شِجارُ بنی کعب فجابر للفصلِ

اذا ذُکِرَ المعروف فهو قرینهُ
و اذا ذُکِرَ الأفضال فهو ابوالفضلِ

خانه او مأوای میهمانان و همسایگان و پناهگاه کسانی است که به او پناه می برند. کلام او فصل الخطاب نزاع و مشاجره در بین بنی کعب و التیام بخش جدایی است و اگر یادی از معروف و نیکی شود او هم نشین آن است و اگر یادی از فضل و بخشش شود سیدجابر پدر فضل است.
از ویژگی های معروف سیدجابر رسیدگی به ایتام و فقرا بود. او در شناسایی ایتام و مستضعفان و رسیدگی به مشکلات آنان ضمن ایجاد ارتباط معنوی و حفظ شخصیتشان، خود نیازهای آنان را پی گیری می کرد. سید برای خانواده های یتیم و فقرا حقوق تعیین می کرد. نوه سیدجابر می گفت سید بیش از فرزندان خود به فرزندان یتیم عشق می ورزید. او در تأمین خواسته های آنان به قدری کوشا و فعال بود که به او ابوالایتام و الفقرا می گفتند. در هنگام فوت این سید بزرگوار یکی از شعرای بزرگ منطقه، شعری سرود و تاریخ درگذشت او را با جمله «و مات ابوالایتام و الفقرا» که به حساب جمل برابر 1357 ق است، در آن شعر آورد.(5)
ایشان به مردم عشق می ورزید و در چند جای دیوانش به نیکی از آنان یاد کرده است؛ گاهی به خاطر شجاعت و داشتن همت های بلند به آنان افتخار کرده و آن را در یکی از بندهای شعر خود چنین می گوید:

لأَننی مِن اُناسٍ لاُیساوِرهم
جُبنٌ و لاکنّما الاِقدامُ من شیَمِی

زیرا من از مردمی هستم که ترس در دل آنان راه نمی یابد، و پیش رفتن و حمله کردن از صفات من است.
و گاهی به خاطر داشتن تاریخی افتخارآمیز و نام نیک و نپذیرفتن ذلت و خواری به خوبی از آنان یاد و این چنین درباره آنان می گوید:

اَنا اِمرُءٌ من اُناسٍ طالَ مَفخَرَهُم
وَ طابَ مَنظَرهُم فیه و مَخبَرهم

باسمی حِداهَ العُلی قد فاه ذِکراهم
لأنَّنی مِن اُناسٍ لایُساوِرهُمُ

اَفَعی المَذَلَه مِن جانٍ وَ مُجتَرَمِ

سیدجابر انسانی باتقوا و وارسته بود که همه کارها و تلاش های خود را برای رضای خدا انجام می داد. در واقعه جهاد عشایر عرب علیه قوای انگلیس، با وجود احترام زیادی که شیخ خزعل نسبت به او داشت، چون خزعل با انگلیس هم دست بود و خلاف علمای اسلام قدم برداشت، علیه او قیام کرد و تا آخرین لحظه بر این امر ثابت باقی ماند.
هنگامی که سید به مِحِرزی (روستایی نزدیک بخش بهمن شیر، خرمشهر) تبعید شد و خزعل زمین های مردم را به او داد، سید چون می دانست که این زمین ها متعلق به مردم است، زیر بار نرفت و با وجود این که مردم با واگذاری آنها راضی بودند حق و حقوق همه آنان را تا آخرین ریال پرداخت کرد.
از ویژگی های دیگر فردی ایشان، شجاعت و دلیری بود. پرچم سبز او در واقعه جهاد جلودار همه مجاهدین و مبارزین در میدان نبرد بود و او همگام و هم پای آنان در خطوط مقدم جبهه حضور داشت. قیام او علیه انگلیس باعث شد علما، سادات و مجاهدین منطقه فلاحیه از شیوخ طوایف و رؤسای حمایل و عشایر دلاور از او تبعیت کنند. برای همین به او لقب «رئیس المجاهدین» دادند.(6)
حوزه ی شهرت سیدجابر به شادگان و خوزستان ختم نمی شد؛ بلکه به خاطر جایگاه علمی و ادبی ایشان و همچنین به علت مسافرت ها و ارتباطات و مکاتباتی که با علمای عراق و لبنان داشت، در آن دو کشور نیز مشهور بود. او با علمای عراق از قبیل سیدمحمدرضا و سیدعلی صافی نجفی شاعر؛ شیخ عبدالرسول و شیخ محسن الشیخ شریف صاحب الجواهر؛ شیخ عبدالکریم الجزایری؛ و آیت الله سیدمحمدسعید الحبوبی، رهبر جبهه شعیبه، در ارتباط بود. همچنین با علمای جبل عامل لبنان همچون شیخ محمد صالح عبدالغنی العاملی مرتبط بود. سیدمحسن امین در کتاب اعیان الشیعه درباره ی شخصیت این عالم اشاراتی دارد.
از نظر ادبی سیدجابر شاعری توانا و ادیبی سخنور بود. دیوان المجموع او پس از پنجاه سال که گم بود، اخیراً در اختیار خانواده او قرار گرفت و سیدامین نوه ایشان، که خود نیز شاعری تواناست، با عشق و اشک و خطی زیبا تمام آن دیوان را نگاشت. دیوان المجموع سیدجابر شامل اشعاری حماسی، غزل، مخمّس و اشعاری در مدح و ثنای اهل بیت (ع) می باشد.

نقش سیدجابر در اولین رویارویی با قوای شیخ خزعل

با تصرف بصره توسط قوای انگلیس، علما و مردم بصره از مجتهدین و مراجع تقلید شیعه استفتاء نمودند. اکثر علمای شیعه در خصوص جهاد و دفاع از ثغور اسلامی فتوای جهاد دادند. از آنجا که سید از شاگردان حوزه نجف بود و با آنان ارتباط داشت، این فتاوی به دست او نیز رسید. سیدجابر ابتدا با در دست داشتن فتاوی، نزد شیخ خزعل رفت و از او خواست به ندای علمای دین پاسخ مثبت دهد. سید به خزعل گفت که انگلیس به یک کشور مسلمان شیعی تجاوز کرده و همه علما فتوای جهاد دادند و ما موظفیم که از علما تبعیت کنیم. شیخ خزعل صحبت و نصایح سیدجابر را نپذیرفت. سیدجابر پس از این که از خزعل مأیوس شد، قیام علیه انگلیس و خزعل را در شادگان (فلاحیه) اعلام کرد.(7) با اعلام جهاد توسط سیدجابر، عشایر کعب شادگان به رهبری شیوخ خود یکی پس از دیگری به او پیوسته، و در زیر پرچم سبز سیدجابر که بر حاشیه یک طرف آن آیة الکرسی و در وسط آن نصر من الله و فتح قریب و بر طرف دیگر آن کلمات مقدس لا اله الا الله؛ محمد رسول الله، علی ولی الله دوخته شده بود، تجمع کردند.(8) نحوه اجتماع عشایر را از زبان یکی از مجاهدان حاضر در میدان نبرد به نام حاج علوان بن عبدالله الشویکی، که در کتاب خطی خود به زبان عربی نگاشته و به یادگار باقی مانده است، نقل می کنیم:
اولین پرچمی که برای جهاد در فلاحیه برافراشته شد، پرچم سید بزرگوار؛ دارنده اندیشه نافذ؛ شیر غرّان؛ مولای ما سیدجابر فرزند سیدمشعل بود. مجاهدان به عزم جهاد خارج شدند و در منطقه جراحی در سرزمینی بنام غریبه خیمه زدند. تعداد بسیار زیادی خیمه ها و چادرهای از پشم بافته شده برپا شد و مردانی که همانند شتران تشنه و مشتاق به آب عاشق جهاد بودند، در آن چادرها قرار گرفتند. در میان آنان علما، سادات و رؤسای حمایل از کعب بودند. هنگامی که شیخ خزعل از جریان آگاه شد، نیروهای خود را که بخشی از آنان از کعب بودند برای مقابله با مجاهدین کعب، علما و سادات و رؤسای حمایل روانه فلاحیه کرد.(9)
با قیام عشایر کعب شادگان، شیخ خزعل و فرماندهان و مأموران سیاسی انگلیس در منطقه مضطرب گردیدند.(10) انگلیسی ها برای حمایت از شیخ خزعل یک کشتی جنگی حامل نیروهای نظامی به اهواز و خرمشهر فرستادند.(11)
انگلیس، شیخ خزعل، سیدجابر

تصویر قدیمی بندر خرمشهر
در تاریخ چهارشنبه 5 اسفند 1293 شمسی، برابر با 24 فوریه 1915 میلادی، شیخ خزعل نیروهای خود را با تجهیزات کامل برای سرکوب قیام عشایر مجاهد کعب، به سوی شادگان فرستاد.(12)
زمانی که لشکر خزعل به فلاحیه رسید، جنگ سختی بین آنان و مجاهدین به رهبری سیدعباس مجاهد شروع شد. هنگامی که این خبر به اردوگاه مجاهدین به رهبری سیدجابر در غریبه رسید، شتابان به سوی آنجا حرکت کردند.(13) وقتی مجاهدین به فلاحیه رسیدند، مابین آنان و قوای خزعل درگیری سختی به وجود آمد. چون نیروهای مهاجم از توپخانه استفاده می کردند، تلفات زیادی به مجاهدان وارد آمد. ولی بر اثر مقاومت های دلیرانه عشایر کعب، قوای شیخ خزعل به سختی از مجاهدان شکست خورده، مجبور به عقب نشینی شدند. در روز جمعه 7 اسفند 1293 شمسی، فلاحیه توسط مجاهدین آزاد شد و سیدجابر به عنوان حاکم شهر از طرف عشایر کعب فلاحیه تعیین شد. در اینجا بود که مجاهدین شعار «میزان الحک سیدجابر» یعنی سیدجابر ترازوی حق است را سر دادند.(14) در پی این حوادث سرپرسی کاکس بیانیه ای خطاب به شیوخ کعب صادر و ضمن تهدید، آنان را تشویق کرد که بی طرف بمانند.(15)

دومین رویارویی قوای شیخ خزعل با و قیام کنندگان کعب شادگان

یورش نیروهای بریتانیا به خفاجیه (سوسنگرد) به منظور تنبیه عشایر بنی طرف، که منجر به کشته شدن تعداد زیادی مرد و زن و کودک و نابودی و تخریب روستاهای آن منطقه گردید، تلفات و خسارات سنگینی بر عشایر کعب وارد کرد؛ اما آنها از قیام خود دست برنداشتند. در اول ماه ژوئن 1915 مطابق با 11 خرداد 1294، طوایف کعب فلاحیه و جراحیه، قوایی به استعداد ده هزار نفر فراهم ساختند. شیخ خزعل برای مقابله و تنبیه آنان به فرزند خود، شیخ چاسب خان نصرت الملک، دستور داد کلیه نیروهای موجود را بسیج کرده و با تمام تجهیزات و قوا از سه جبهه بر آنان حمله نماید.

جبهه اول (مارد)

در این جبهه قوای خزعل از طریق هور و آبراه شاخه به سوی شادگان حرکت کرده و با تمام توان به این شهر حمله کردند. سیدعباس مجاهد، تعدادی از علما و سادات و بعضی از حمایل طوایف آلبوغبیش و مجدم در این زمان از شهر دفاع می کردند. جنگ سختی مابین دو طرف درگرفت. حمله کنندگان، با توپخانه مواضع مجاهدین را شدیداً بمباران کردند. طرفداران خزعل، که در بین مجاهدین و در شهر پراکنده بودند و قبلاً توسط خزعل تطمیع شده بودند، ضمن ایجاد شایعه و تضعیف روحیه مجاهدین، فتنه انگیزی می کردند. سیدعباس مجاهد با مشاهده این فتنه برای جلوگیری از کشتار بیشتر مردم بی گناه، به مجاهدین دستور عقب نشینی داد. قوای خزعل پس از ورود به شهر، تمام اموال و مایملک مجاهدین را به تاراج برده و به خانه های آنان آسیب وارد کردند.(16) این عقب نشینی بر دو جبهه دیگر اثر بسیار بدی گذاشت. زیرا قوای خزعل می توانستند از طریق این جبهه، مجاهدین جبهه های دیگر را به محاصره درآورند.

جبهه دوم (خوردورق)

در این جبهه قوای خزعل پس از تجهیز و آماده سازی، از طریق خوردورق به سوی شادگان حرکت کردند. مجاهدین این جبهه شجاعانه در مقابل دشمن مقاومت کردند ولی به علت وجود توپخانه و تجهیزات دشمن و انتشار خبر شکست جبهه شادگان و غارت اموال مردم و احتمال حمله دشمن از پشت سر آنان، مجبور به عقب نشینی شدند.

جبهه سوم (خزعلیه)

این جبهه به رهبری شیخ چاسب، شامل تعداد زیادی نیروی پیاده و سواره که با پشتیبانی توپخانه همراه بود از کاروان به سوی خزعلیه حرکت کردند.(17) مجاهدین مستقر در غریبه به رهبری سیدالمجاهدین سیدجابر، با قوای چاسب در خزعلیه به مقابله برخاستند و یکی از بهترین صحنه های نبرد و ایثار و شجاعت را به وجود آوردند.
عشایر آلبوغبیش و عشایر مجدم به رهبری شیوخ خود، که نقش تعیین کننده ای در بسیج عشایر داشتند، با تمام حمایل در زیر پرچم های طایفه خود، تجمع کردند.(18)
بقیه مجاهدین، علما، سادات و رؤسای حمایل دیگر، زیر پرچم سبز سیدجابر جمع شدند. فرمانده نیروهای عملیاتی مجاهدین سیداحمُیدی آلبوشو که پسر عموی سیدجابر بود.(19)
مجاهدین، موانع طبیعی و سنگرهای زیادی در منطقه ایجاد کردند.(20) تعدادی از مجاهدین جان بر کف آلبوغبیش به عنوان پیشمرگان این جبهه در سنگرهای خطوط مقدم جبهه با دلیری زانوان خود را با طناب محکم بستند، تا بتوانند تا آخرین لحظه در برابر نیروهای دشمن مقاومت کنند.(21)
انگلیس، شیخ خزعل، سیدجابر

شیخ خزعل
توپخانه شدید نیروهای خزعل، که مانند باران فرود می آمد، باعث شد از پیشروی مجاهدین جلوگیری شود. جنگ در بردیه که قبل از خزعلیه است، تن به تن شد. قوای خزعل به علت نیروی زیاد و تجهیزات فراوان توانستند بردیه را به تصرف خود درآورند.
تمامی مجاهدین و به خصوص سیدجابر تا آخرین لحظه و تا آخرین فشنگ در برابر لشکر خزعل مقاومت کردند ولی تمام شدن مهمات از طرفی، و شایع شدن خبر شکست مجاهدین در جبهه شادگان و عقب نشینی آنان و غارت اموال توسط قوای دشمن از طرف دیگر و احتمال محاصره آنان از ناحیه مزبور باعث شد نیروهای مجاهدین از صحنه نبرد در خزعلیه عقب نشینی کنند.(22)
با توجه به شرایط سه جبهه و عقب نشینی مجاهدین از مواضع خود، نیروهای خزعل و طرفداران آنان بر تمام منطقه مسلط شدند. آنان با تصرف شادگان به حاکمیت کوتاه مدت مجاهدین در منطقه پایان دادند. پس از آن به دستور شیخ خزعل سران مجاهدین را به مناطق مختلف تبعید کردند.(23)
بعد از واقعه جهاد، خزعل، سیدجابر را به رامهرمز تبعید کرد. مردم رامهرمز با احترام زیاد از سیدجابر استقبال کردند و محل مناسبی برای او در نظر گرفتند. شیخ خزعل از ترس نفوذ سیدجابر در بین مردم رامهرمز او را نزد خود فراخواند و می خواست او را پیش خود نگه دارد ولی سیدجابر زیر بار نرفت. خزعل او را به محرزی تبعید کرد.
پس از سقوط حکومت شیخ خزعل و تسلیم شدن وی به رضاشاه، سیدجابر به شادگان برگشت و تا پایان عمر در همانجا باقی ماند. او در سال 1357 قمری (1317 شمسی) وفات یافت و جنازه اش به نجف اشرف منتقل شد و در مقبره خاص سادات آلبوشوکه دفن گردید.(24)

پی‌نوشت‌ها:

1.منطقه شادگان که نام قدیمی آن فلاحیه بوده است، در جنوب غربی استان خوزستان قرار دارد و از شمال به اهواز، از شرق به ماهشهر، از جنوب به خلیج فارس و آبادان و از غرب به خرمشهر محدود می شود.
2.آلبوشوکه، سیدجابر، دیوان المجموع، دیوان شعر خطی. از سیدامین نوه محترم سیدجابر که این کتاب را در اختیار اینجانب قرار داده تشکر می کنم.
3.نقل از مصاحبه های سیدامین آلبوشوکه نوه سیدجابر.
4.آلبوشوکه، سیدجابر، دیوان المجموع، دیوان خطی.
5.نقل از مصاحبه های سیدامین آلبوشوکه نوه سیدجابر.
6.نقل از مصاحبه های سیدامین آلبوشوکه نوه سیدجابر و سیداعذیب بن سید احمیدی.
7.نقل از مصاحبه سیدامین نوه سیدجابر و سیداعذیب بن سیداحمیدی فرمانده لشکر سیدجابر به نقل از برادر بزرگش.
8.این پرچم در حال حاضر به عنوان یکی از اسناد واقعه جهاد عشایر عرب خوزستان علیه انگلیس در موزه آستان قدس نگهداری می شود.
9.شویکی، حاج علوان، تاریخ بنی کعب، صص 8 ــ 147.
10.Strunk- The Reign Of The Sheykh Ibn Jabir p 221 Ranking to Trevor, Tel, No 237 , Ahwaz, November 20, 1914.
11.Strunk- The Reigh Of The Sheykh Ibn Jabir p. 293.
12.استرانک، ویلیام تئودور، حکومت شیخ خزعل بن جابر، ص 253.
13.شویکی، حاج علوان، تاریخ بنی کعب، صص 9 ــ 148/ نقل از مصاحبه سیدعلی حسینی فرزند سیدحسین و نوه سیدعباس مجاهد.
14.حیدری، محسن، حماسه جاوید، ص 90/ فرهاد مقدم، مجیده، تذکرة الفلاحیه، ص 75. نقل از مصاحبه سیدامین نه سیدجابر و سیداعذیب بن سیداحمیدی فرمانده لشکر سیدجابر.
15.ویلسون، ولاء بلاد مابین النهرین، صص 71 ــ 70/ متن عربی و فارسی نامه و پاسخ علمای منطقه به عنوان سند در کتاب قیام عشایر عرب خوزستان تألیف نگارنده آمده است.
16.نقل از مصاحبه سیدعلی حسینی فرزند سیدحسین و نوه سیدعباس مجاهد.
17.حبل المتین، شماره 10، سال 23، صص 16ــ 13.
18.نقل از مصاحبه شیخ منصور بن محی آلبوغبیش و عبدالحسین بن غضبان از بزرگان طایفه مجدم.
19.شویکی، حاج علوان، تاریخ بنی کعب، ص 148/ نقل از مصاحبه سیداعذیب بن سیداحمیدی فرمانده لشکر سید جابر/ نقل از مصاحبه شیخ عبدالکریم بن شیخ عبود بن شیخ ارزیج.
20.حبل المتین، شماره 10، سال 23، صص 16ــ 13.
21.نقل از مصاحبه نویسنده با مرحوم شیخ عبود بن شیخ ارزیج در سال 1375.
22.نقل از مصاحبه سیداعذیب بن سیداحمیدی/ نقل از مصاحبه شیخ عبدالکریم بن شیخ عبود.
23.قیام عشایر کعب فلاحیه در کتاب قیام عشایر عرب خوزستان تألیف نگارنده، به صورت مشروح آمده است.
24.نقل از مصاحبه سیدامین نوه سیدجابر و سیداعذیب بن سیداحمیدی فرمانده لشکر سیدجابر.

 

منابع و مآخذ تحقیق:
ــ آلبوشوکه، سیدجابر، دیوان المجموع، دیوان شعر خطی هنوز چاپ نشده است. این دیوان مشتمل بر 385 صفحه است و در حال حاضر نزد خاندان محترم سیدجابر می باشد.
ــ الشویکی، علوان بن عبدالله، کتاب خطی خلاصه تاریخ کعب با 72 صفحه و اصل کتاب خطی تاریخ کعب یا الامارة الکعبیه فی القبان و الفلاحیه با 220 صفحه.
ــ استرانک، ویلیام تئودور، حکومت شیخ خزعل بن جابر و سرکوب شیخ نشین خوزستان، ترجمه صفاءالدین تبرائیان، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر.
ــ حیدری، محسن، حماسه جاوید، ناشر: انجمن مفاخر فرهنگی کشور، چاپ الهادی.
ــ فرهاد مقدم، مجیده، تذکرة الفلاحیه، ناشر: طلیعه نور، چاپ سپهر، 1387.
ــ ویلسون، آرنولد، ولاء بلاد مابین النهرین 1917 ــ 1914، ترجمه فؤاد جمیل، بغداد، 1969.
ــ طرفی، حمید، المنیور و جهاد عشایری عرب خوزستان، انتشارات خوزستان، معارف.
ــ روزنامه حبل المتین، شماره 10، ص 23، 5 رمضان 1333.
افرادی که با آنها مصاحبه گردید:
ــ مرحوم شیخ عبود بن شیخ ارزیج.
ــ شیخ عبدالکریم بن شیخ عبود بن شیخ ارزیج.
ــ شیخ منصور بن شیخ محی بن شیخ دایخ آلبوغبیش.
ــ سیدعلی حسینی فرزند سیدحسین و نوه سیدعباس مجاهد.
ــ سیدامین آلبوشوکه نوه سیدجابر.
ــ سیداعذیب بن سیداحمیدی.
ــ شیخ سعید بن شیخ سرحان بن شیخ خزعل شیخ مجدم.
ــ شیخ عزیز بن شیخ مجید بن شیخ عبود شیخ خنافره.
ــ عبدالحسین بن غضبان از بزرگان طایفه مجدم.

منبع مقاله: فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 36



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط